گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: پاسدارها و بسیجیها بخوربخور میکنند! گاهی گلوله میخورند، گاهی چاقو و گاهی هم فحش و ناسزا، تا نکند یکوقت کسی بخواهد نگاه چپ به ناموس این مملکت داشته باشد؛ یکروز در عراق و سوریه، یکروز در مرزهای کشور و یک روز هم در دل شهرها؛ اما چیزی که در آخر میماند، نه حقوقهای نجومی است و نه ویلاهای لواسان و…؛ بلکه رسیدن به آرزویی است که آرمان اوست، آرزویی به بزرگی «شهادت»؛ البته دور از انتظار هم نیست؛ کسی که زندگی او در مسیر سیدالشهداء (ع) قرار دارد، آرزویش «شهادت» است و این شهادت چه شیرین است برای مادران و همسرانی که آینه تمامنمای «ما رأیت الا جمیلا» هستند.
شبی از شبها در یکی از محلههای شرق تهران، پاسداری از پاسدارهای این مرز و بوم، غیرتش اجازه نداد که عدهای از اراذل و اوباش به یک خانم فحاشی کرده و در حضور زن و بچه مردم، از واژههای رکیک استفاده کنند؛ طبیعی است، مردان با غیرت این سرزمین، به نوامیس جامعه خود حساسند. این بود که برای ادای فریضه «امر به معروف» و «نهی از منکر» به آنها تذکر داد و آنچه اتفاق افتاد، او را رو سفید و «عند ربهم یرزقون» کرد و در مقابل نیز، روسیاهیاش ماند بر روی کسانی که وظیفه خود را در تأمین امنیت جامعه، بهدرستی انجام نداده و در مقابل وقوع منکرات، از جمله قلدری اراذل و اوباش، سکوت کرده و خود را به بیخیالی میزنند.
نمیدانم که چه رمز و رازی هست که همیشه وقتی جامعه ما در غفلت بهسر میبرد، شهیدی پیکرش برمیگردد یا خون پاک شهیدی بر زمین ریخته میشود و آنگاه است که قلبها بیدار و وجدانها آگاه میشوند؛ آری! وقتی پاسدار بسیجی «محمد محمدی» در محله «تهرانپارس» مقابل چشم خانوادهاش به شهادت رسید نیز همینگونه شد؛ نشان به این نشان که همسرش در مراسم وداع با پیکر مطهر این شهید والامقام، به خبرنگار دفاعپرس گفت: «تمام محله داغدار همسرم هستند. هرکس که شهید را میشناسد تماس میگیرد و از این اتفاق ناراحت است». (بیشتر بخوانید)
صبح روز چهارشنبه وقتی پیکر مطهر شهید «محمد محمدی» را از مقابل منزلش تشییع کردند، انگار غوغایی در محلهاش بهپا شده بود؛ همهجا آکنده از دود اسپند بود و همه کسبه، درِ مغازههای خود را بسته بودند و همسایهها اشکریزان در پیادهروها ایستاده بودند و از فرزندان خردسال او میگفتند که دیگر سایه پدر بالای سرشان نیست، از همسر و مادر داغدارش، از باغیرتی، از قساوت قلب اراذل و اوباش… انگار نه انگار که امپراطوری بزرگ رسانهای دشمن، مدتهاست که علیه افرادی همچون شهید «محمد محمدی»، تبلیغات منفی میکند؛ آری! این است اثر خون شهید. باور نمیکنی؟ از حجلهها و عکسهایی که بر در و دیوار کوچه محل سکونتش نصب شده است، بپرس! البته فقط هممحلهایهایش نبودند؛ بلکه خیلیها از اقصینقاط پایتخت، به عشق او به «تهرانپارس» آمده بودند.
دیروز که پیکر مطهر شهید «محمد محمدی» تشییع شد، خانوادههای دیگر شهیدان نیز همدرد خانواده این شهید والامقام شدند؛ از خانواده شهید «ابراهیم هادی» گرفته تا خانوادههای شهیدان «جعفر و علی جنگروی»، شهید مدافع امنیت «محمدحسین حدادیان» که خود قربانی سهلانگاری مسئولان شد و شهید «محمدمهدی رضوان» که او هم توسط اراذل و اوباش به شهادت رسید؛ البته برخی مسئولان نیز از سیل نترسیدند و به مراسم تشییع پیکر این شهید والامقام آمدند تا دلگرمی برای خانواده شهید باشند؛ آیتالله «کاظم صدیقی» امامجمعه موقت تهران، همان اوایل صبح، برای حضور در میان تشییعکنندگان پیشقدم شده و سپس سردار «حسین رستگارپناه»، سردار «سید مرتضی میریان» و سردار «مهدی کلیشادی» هم به جمع تشییعکنندگان پیوستند.
وقتی پیکر شهید «محمد محمدی» به میان تشییعکنندگان رسید، انگار دوستان و همرزمانش برای وداع با او لحظهشماری میکردند، همانگونه که این شهید والامقام برای دیدار با دوستانش شهیدان «محمد عبدی» و «محسن سیفی» لحظهشماری میکرد؛ شاید برای همین بود که همیشه به مدافعان حرم و دوستان شهیدش غبطه میخورد.
آری! با تشییع پیکر مطهر شهید «محمد محمدی» عطر «مردانگی» و «غیرت» بار دیگر پایتخت را در بر گرفت؛ مردانگی و غیرتی که این پیام را با خود به همراه داشت که: پاسدارها و بسیجیها بخوربخور میکنند! گاهی گلوله میخورند، گاهی چاقو و گاهی هم فحش و ناسزا، تا نکند یکوقت کسی بخواهد نگاه چپ به ناموس این مملکت داشته باشد.
انتهای پیام/ 113