تلویزیون

زمان پخش خندوانه مشخص شد/ دورهمی برنامه سال تحویل ۱۴۰۰

زمان پخش خندوانه مشخص شد/ دورهمی برنامه سال تحویل ۱۴۰۰



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شبکه نسیم برای ایام نوروز، برنامه‌های پربیننده‌ای مثل “هوش برتر” با شکل و شمایل جدید، “شوتبال” و “کودک‌شو” ویژه را تدارک دیده است. محمد احسانی مدیر شبکه نسیم در جریان بازدید از این برنامه‌های نوروزی از پخش فصل هفتم “خندوانه” رامبد جوان و قسمت ویژه (آخر) فصل چهارم برنامه “دورهمی” مهران مدیری خبر داد.

مدیر شبکه نسیم درباره پخش فصل هفتم “خندوانه” گفت: “خندوانه” بعد از مدت طولانی، فصل هفتم خود را از شب مبعث (چهارشنبه ۲۰ اسفندماه) ساعت ۲۳ با ویژه‌برنامه‌ای آغاز می‌کند. برنامه‌ای که تولید خود را خوب پیش می‌برد و با کیفیت خوبی در حال ساخت است.  

مدیر شبکه نسیم درباره ضبط برنامه در شرایط کرونایی، تأکید کرد: همه تماشاچیان ماسک زده‌اند و حتماً مخاطبین خواهند دید پروتکل‌ها به جدّ رعایت می‌شود. از طرفی دیگر تعداد کمتری نسبت به فصل‌های قبلی حضور دارند. همچنین دکور بزرگی در برج میلاد را درنظر گرفته‌اند که با رعایت تمام ضوابط و پروتکل‌های بهداشتی این اتفاق می‌افتد. چرا که آنقدر سلامتی شرکت‌کنندگان و عوامل اهمیت داشت که این همه زمان گذشت تا لوکیشن و شرایطی را فراهم کنند که این پروتکل‌ها درست و اصولی رعایت شوند.

او در خصوص پخش قسمت آخر برنامه “دورهمی” توضیح داد: همان‌طور که قبلاً اشاره کردم عید نوروز “دورهمی” نداریم اما قسمت آخر و ویژه فصل چهارم این برنامه تلویزیونی که احسان علیخانی میهمان این برنامه است، روز ۳۰ اسفندماه مقارن با لحظه سال تحویل این برنامه روی آنتن خواهد رفت. بنابراین بعد از سال تحویل، ویژه برنامه شبکه نسیم، قسمت آخر و ویژه “دورهمی” مهران مدیری خواهد بود.  

او همچنین تصریح کرد: “کودک‌شو” به طور ویژه روی آنتن خواهد بود، ۱۵ قسمت ویژه “شوتبال” که اشتراکاتی با قبل دارد و اتفاقات ویژه‌ای را به تناسب ایام نوروز طراحی کرده است و همچنین سری جدید “هوش برتر” با دکوری که کاملاً تغییر کرده و به نسبت سری‌های قبل تفاوت‌های چشمگیری خواهد داشت. سری جدید “شکرستان” در ۱۵ قسمت و برنامه نسیم آوا با باکس ویژه موسیقیایی نیز برای نوروز تدارک دیده شده‌اند.

منبع: تسنیم



منبع خبر

زمان پخش خندوانه مشخص شد/ دورهمی برنامه سال تحویل ۱۴۰۰ بیشتر بخوانید »

ده‌نمکی: شمشیرها را برای «دادستان» تیز کردند/ بخشی از سریال بر اساس خاطراتم بود/ پیشنهاد وزارت را قبول نکردم

ده‌نمکی: شمشیرها را برای «دادستان» تیز کردند/ بخشی از سریال بر اساس خاطراتم بود/ پیشنهاد وزارت را قبول نکردم


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: «مسعود ده نمکی» یکی از کارگردان های مطالبه گر سینما و تلویزیون است و در این سال ها هر کاری را ساخته به نوعی یک مطالبه مردمی در آن مطرح بوده است. از معراجی ها گرفته تا اخراجی ها و رسوایی و دارا و ندار و همین دادستان. سریالی که به موضوع های جدیدی به نسبت سریال های دیگر وی ورود کرده بود. با اینکه این سریال در ۱۷ قسمت و قامت مینی سریال تولید شده بود اما توانست مخاطبانی را با خود همراه کند.

با «مسعود ده نمکی» کارگردان سریال «دادستان» درباره دغدغه هایش در سریال سازی، انتخاب بازیگران، ادامه دادن مسیر عدالت خواهی و … گفت و گو کردیم. 

 

** آقای ده نمکی ایده کلی داستان این سریال از کجا آمده بود؟ آیا شخصیت های سریال دادستان ما به ازای بیرونی دارند؟

ایده اصلی و خط کلی کارهای من مضمون فقر و غنا و فاصله طبقاتی و تم اصلی کارها از مستند فقر و فحشا تا دارا و ندار و به ویژه رسوایی ۲ همینطور بوده است. وقتی توافق شد این کار برای تلویزیون ساخته شود من ایده اولیه ای را داشتم برای سینما به اسم دادستان که وقتی قرار شد مینی سریالی ساخته شود قصه را بسط دادیم و به نوعی تجربیات عینی خودم و بحث مطالبه گری بود‌ و تبعات آن و نقدهایی که برخی نهادها و دستگاه هایی که با جریان عدالت خواه برخورد دارند را به صورت داستانی در دل این قصه گنجانده شد و بعضی از این شخصیت ها ما به ازای بیرونی دارند و برخی تخیلی هستند.

** کدامیک ما به ازای بیرونی دارند؟

-شاید کسانی که تیترهای نشریات من را خوانده باشند و سخنرانی های من را در بین تشکل های دانشجویی که به صورت ماهیانه دعوت می‌کنند و می روم را دیده باشند می بینند که این خط فکری در خصوص مطالبه گری در حرف هایم وجود دارد. اینجا هم می بایست در دل داستان می آمد و شخصیت آذر، عماد و ابوذر به نوعی خاطرات خودم و بچه های جریان عدالت خواهی هستند که در این سریال سینمایی یا دراماتیزه شدند.

 

** اشاره کردید که طرح این سریال در ابتدا سینمایی بود چه شد که به سریال تبدیل شد؟

-درخواست مسئولین سیما فیلم این بود که سریالی ساخته شود دو سه ایده مطرح بود و همان ابتدا با مدیران صحبت کردم درباره اینکه این ایده مضمون ملتهبی دارد و ممکن است تبعات داشته باشد و باید تحمل شود و اگر مسئولین نظراتی دارند در همان مرحله اولیه و خط کلی داستان و حتی بعدا دیالوگ و نقطه نظرهایشان را بگویند. اما مسئله اینجا است که من برای زدن حرف تکراری به تلویزیون نمی آیم و اگر مسئولین محبتی دارند اجازه دهند این حرف ها زده شود کما اینکه در دوره قبلی که معراجی ها ساخته شد مسئولین قبلی اعتماد کردند و آنهم بازخورد خوبی گرفت. در اینجا هم این اتفاق افتاد.

** شما با این سریال می خواستید مطالباتی را در قالب یک اثر نمایشی ارائه دهید؟

-هم مطالبات مطرح بود به هرحال شما می بینید که بحث ممنوعیت تحصیل فرزندان مسئولین در خارج از کشور آنهم با این سطوح بالا و با این آمار و ارقام اگر تا دیروز در حد نجوا و در گوشی بود الان به مطالبه جمعی تبدیل شده است. مجلس شورای اسلامی باید در این زمینه فکری بکند و گفتمان سازی مهم است یا در خصوص پاسخ به شبهاتی که بعضی ها به اسم تخصص گرایی بعضی ها به اسم امنیت سرمایه گذاری، جواب هایی هست که همیشه درباره انتقادهای جریان های عدالت خواه و مطالبه گر مطرح می کنند  که این دوگانه سازی اشتباه است. ما طرح شبهات می کردیم و اینجا پاسخ می دادیم که اگر تشکل های دانشجویی با چنین مدیران و چالش ها و شبهه افکنی هایی برخورد می کنند جوابشان را هم داشته باشند.

** بازیگران سریال شما چطور انتخاب شدند؟

-سعی کردم تکرار بازیگران قدیمی که با آنها کار کردم نباشد و الان بعد از ۷ کاری که در تلویزیون و سینما ساختم بیش از ۱۵۰ بازیگر سطح یک و دو سینما و تلویزیون با ما کار کردند و عده محدودی با ما کار نکردند که برخی ها تلویزیون کار نمی کنند و برخی نیز با توجه به گفتمان اثر کار نمی کنند یا می کنند اما در دادستان سعی کردیم ترکیبی از بازیگرانی که با ما کار کردند و برخی نیز نه و ساختارشکنی هم کردیم که بعضی بازیگران طنز در موقعیت جدی قرار بگیرند. چون زبان کار زبان طنز نیست جز یکی از کاراکترها که علی سلیمانی نقشش را بازی می کند آنهم به خاطر اقتضائات قصه که محبوب شد و وقتی شهید شد تاثر برانگیز بود.

بقیه بازیگران مان جدی هستند مثل هومن برق نورد که بازیگر طنز است اما در دادستان جدی بازی می کند و بهنوش بختیاری و … نشان دادند در نقش جدی نیزقابلیت خوبی دارند.

 

** برخی انتخاب های بازیگرانتان دچار حاشیه بودند.

-نه این روند برای خیلی از سریال ها عادی است و بازیگران مدتی محدودیت دارند و بعد از مدتی محدودیت شان برطرف می شود و فیلم و سریال کار می‌کنند. بالاخره مادام العمر محدودیت ندارند. اینجا هم به فراخور نقش چند گزینه داشتیم که یکی اش هم خانم قریشی بود.

یکی دیگر از مسائل ما این بود که بازیگری که می خواستیم باید تعهد تمام وقت داشته باشد و چون سرعت کار ما بالا بود نمی بایست بازیگر در پروژه های دیگر به صورت همزمان حضور می داشت. برخی ها عادت کردند که همزمان دو سه پروژه می روند و به کار لطمه می زنند. همه این فاکتورها را که کنار هم می چیدیم به بازیگری می رسیدیم که بتواند این نقش را ایفا کند. برای مثال آقای محمد کاسبی جزو گزینه های اولمان نبود و آقای شریفی نیا و برخی دوستان دیگر هم بودند اما قسمت ایشان شد که در دقیقه نود این نقش را بازی کند.

**یعنی آقای شریفی نیا قرار بود ایفاگر نقش شهاب متقالچی باشد؟

-بله اما همان زمان سر کار سینمایی بودند و نشد.

** سحر قریشی انتخاب اول شما بود؟

-انتخاب های دیگری هم داشتیم اما شرایط کاری ایشان مهیاتر بود.

 

** مدت زیادی است که خانم قریشی کار تلویزیونی بازی نکرده است.

-حالا به هر حال قصه را دوست داشت و نقشی هم که قرار بود بازی کند نسبت به سایر نقش هایش متفاوت تر بود.

** چرا هجمه به سریال هم زمان با آغاز سریال صورت گرفت؟

-خیلی نبودند و گعده ای بودند که در توئیتر حرف هایی زدند و غیرکارشناسی هم بود. اینها از پیش طراحی شده می خواستند سریال را مورد هدف قرار دهند حالا سریال را بزنند و سیما فیلم یا شبکه سه یا تلویزیون را بزنند. به هرحال کسی که از قسمت دوم سریال شروع به حمله می کند و ۲۰ مطلب نوشته و آماده شده با اسامی مستعار مختلف دارد نشان می دهد بحثشان بحث نقد نبود. حالا دلایلش بعدا کشف خواهد شد که از کجا به اینها گفتند چنین کنید. گرچه بعضی ها هم نقد دارند و آزادند نقد کنند و مهم این است که مردم سریال را دیدند و آمار بیننده ها بسیار بالا است و از آن استقبال شده و همین برگ برنده کار ما است.

وظیفه منتقد نقد کردن است و من به آنها هجمه ای ندارم و اینها هم باید زندگی شان اداره شود و اگر با فحش دادن ما زندگی شان اداره می شود خواهش می کنم که اینها را حذف نکنند و اثر را نگاه نمی کنند و قرار است رسالت انقلابی شان را در حذف دیگران انجام دهند ولو اینکه آدم های دیگری پشت سرشان قایم شده باشند. اما همه منتقدان هم اینطور نیستند و خیلی ها هم از کار دفاع کردند جامعه شناسان و استادان دانشگاه و پیشکسوت های عدالت خواهی همه از محتوایی که اینها می گویند سخیف است دفاع کردند. در عرصه رسانه نیز منتقدانی که اصلا توقعش را نداشتم از فرم و ریتم کار دفاع کردند.

 

حدود ۳ میلیون بار دانلود شدن در تلوبیون یعنی استقبال مردمی گرچه مخاطب ما تلوبیونی نیست و می خواهد در کنار خانواده سریال ببیند. به تعبیر شهید مطهری تا وقتی قطار حرکت نکرده به آن سنگ نمی زنند و قطعا سریال دادستان تاثیر گذار بوده که با چنین واکنش هایی مواجه شده است.

** شما در مقابل این نقدها عکس العملی نداشتید؟

-معتقد بودم خود اثر کارش را خواهد کرد. ما از قسمت سوم سریال استقبال شگفت انگیز مردم را دیدیم و وقتی تمام شد انگار مخاطب شوک زده شد و دوست داشت کار ادامه پیدا کند. این استقبال نشان دهنده این است که هم در فرم و هم در محتوا کارمان را به درستی انجام دادیم.

 

** حمله داعش به مجلس موضوعی غیر مرتبط به داستان سریال شما بود. چطور شد این موضوع در سریال گنجانده شد و برای تطبیق این حمله از چه منابعی استفاده کردید؟

-فکر می کردم مطالبه گری باید در دل یک قصه اکشن معمایی طرح شود  و من سعی کردم از هر فاکتوری که به التهاب قصه اضافه می کند استفاده کنم. از نوع سبک فیلمبرداری موسیقی فیلم و نوع تدوین موازی و … اما در مورد وقایع معاصر چرا آدم باید بگذرد؟ اگر در غرب چنین اتفاقی می افتاد ده ها بار در ده اثر مختلف از زوایای مختلف از آن استفاده می کردند. یکبار از زاویه داعش وارد می شدند و یک بار از زاویه دید مردم عادی ورود می کردند و یکبار از دید محافظان. ما اینجا از زاویه دید دانشجویانی وارد شدیم که برای جلسه ای مطبوعاتی وارد مجلس شدند که این زاویه ورود جذابی به قصه است. کما اینکه حمله داعش به مجلس زوایای پنهانی داشت و در آخر متوجه شدیم نفوذی هایی در مجلس بودند مثل  قصه شیرانی و ملکه و شیرین و خانم خبرنگار و زنی که در مجلس با آنها در ارتباط بوده حلقه های به هم متصل توطئه علیه کشورمان هستند. چه آنهایی که می دزدند و به کانادا می روند و چه سرویس های جاسوسی که بر اینها سوار می شوند برای بهره برداری در تصمیم سازی هایشان و چه آنهایی که به این مردم حمله فیزیکی می کنند همه و همه اضلاع یک مثلث هستند.

مجلس و حمله داعش به مجلس یکی از اقتضائات کار بود کما اینکه دانشجوها به مجلس می روند و با شهاب متقالچی میزگرد برگزار می کنند. نفوذ آدم هایی از طیف داعش و حلقه ای بین نفاق و داعش و حتی جریان فساد مالی و … و پیوندهایی که اینها با هم دارند همگی در خارج توسط سرویسی مدیریت می شود. یعنی مثلثی شکل می گیرد که ناکارآمدی نظام را رقم بزند و بر اساس واقعیت ها و اطلاعاتی که ما جمع آوری کردیم آن بخش حمله به مجلس به نوعی در خدمت قصه بود و در آخر می بینیم که هم شیرانی نفوذی در ساختار قدرت پیدا کرده و شیرین به عنوان خبرنگار جزو نکات ناگفته حمله داعش به مجلس هستند.

** برای تطبیق حمله داعش به مجلس از چه منابعی استفاده کردید؟

-بخشی از آن فیلم های مستندی بود که دیدیم و شاهدان عینی از جمله بچه های سپاه انصار به عنوان مشاور لحظه به لحظه اتفاق را برایمان تعریف کردند و ما بازسازی کردیم.

 

** عدالت خواهی کلیدواژه سریال شما است. در فضای امروز جامعه ما این واژه چقدر کاربرد دارد؟

-به نظرم الان دیگر بحث مطالبه گری به خصوص با رسانه های جدید به گفتمان غالب جامعه تبدیل شده است و از طرفی  هم پاسخگو کردن مسئولین. جزو دیالوگ های سریال هست که برخی مسئولین آنقدری که از فضای مجازی و رسانه ها می ترسند از خدا نمی ترسند. این واقعیت است و اگر فضای مجازی نبود آیا فلان قاضی و نماینده مجلس و … می آمد و از مردم عذرخواهی کند؟ قبلا اینطور نبود و این قدرت رسانه را نشان می دهد یعنی ما مطالبه گری را فرهنگ سازی می کنیم اما از طرف دیگر خود مطالبه گری را مورد نقد قرار می دهیم که باید انصاف داشت و باید به نوعی نیمه پر لیوان را دید و باید برای مطالبه عدالت، عدالت داشت و این حرفی بود که ما سعی می کردیم از زبان ابوذر برای شاگردانش که مطالبه گر هستند به نوعی فرهنگ سازی کنیم.

مطالبه گری و عدالت خواهی تم اصلی همه کارهایم هست و هر نمادی که به این قصه ربط داشته باشد را استفاده می کنم. شما در فقر و فحشا و دارا و ندار و اخراجی ها و رسوایی دست فروش دوره گردی را می بینید که از آکاردئون استفاده می کند و این المان فقر و دوره گردها است. یک زمانی آدم باید زبان اینها شود و زبان دانشجوهای مظلومی شود که به خاطر مطالبه گری بازداشت می شوند و تریبونی ندارند.

حالا رسانه ملی سریالی را می سازد که مردم مال باخته بانک بیانیه می دهند و چه زمانی این اتفاق در دیگر سریال ها افتاده است؟ و چه زمانی بوده که مردم از ساخت یک کار دفاع کرده باشند و از مسئولین بخواهند سریال را دچار ممیزی نکند؟ این وظیفه من هست که در همه آثارم نیم نگاهی به بحث عدالت و مطالبه گری داشته باشم.

** برخی ها می گویند این سریال شعار زده است. شما با این موضوع موافق هستید یا مخالف؟ و اینکه آیا شعار بد است؟

-نه، اتفاقا شعار اصلا بد نیست. اینهایی که چنین حرف هایی را می زنند شعارنزده هستند و از شعار فرار می کنند یا اصلا برخی از اینها به شعاری اعتقاد ندارند. شما فیلم های آمریکایی را نگاه کنید از اول تا آخرش پرچم آمریکا را به عنوان همه نمادها می بینید. اما کافی است در یک فیلم ایرانی پرچم به دست یکی از شخصیت ها بدهید یا روی هواپیمایش بزنید فوری می گویند که اینها شعار می دهند. یعنی اینها کاری می کنند که کسی از ایدئولوژی در فیلم حرف نزند و صرفا یک کار سرگرم کننده اکشن پلیسی انجام دهد و تمام. شما سریال خانه پوشالی را نگاه کنید می بینید کاملا سریال سیاسی است و همه دیالوگ ها هم سیاسی است. بحث بده بستان ها لابی گری و رای آوردن و رای نیاوردن و … اینجا هم اگر شما درمورد مطالبه گری حرفی می زنید دیالوگ های مرسوم این قصه همین ها است دیگر و پاسخ هایی است که به این شبهات داده می شود.

 

** نقد شما به جناح یا گروه خاصی اختصاص داشت؟ یا موضوع های مطرح شده فراجناحی بود؟

-شما در سریال دیدید که اصلا سعی شده نمادهای حزبی و جناحی کم باشد مگر مربوط به گفتمانش باشد.برخی ها که فکر می کردند اینطوری است بعدا متوجه اشتباهشان شدند و بازخوردهای اجتماعی و سیاسی نشان داد اشتباه کردند. حتی نمادهایی در اتاق شهاب داشتیم که در قسمت پایانی دیدیم شهاب یکی از بهترین شخصیت ها شد و هیچ کدام از مسئولین ما نمی توانند کاری که او کرد را بکنند.

پس من اگر می خواستم جناحی نگاه کنم چنین رفتاری را به این آدم که نمادهای دیگری از جناح های دیگری در اتاقش بود منتسب  نمی کردم. یعنی شهاب متقالچی نماینده یک گفتمان هست که برای مثال پشت او عکس آقای هاشمی هست. یا حرف هایی که شهاب می زند درباره اینها موی دماغ هستند را بعضا در تریبون های نماز جمعه شنیده بودیم که در برابر عدالت خواهان این حرف ها را می زدند. اما آیا این شخصیت متقالچی هم سیاه و سفید است؟ ولو اینکه از جناح دیگری باشد حق درست تصمیم گرفتن ندارد؟ به نظرم خیلی از خودگذشتگی می خواهد که یکی بیاید در مجلس و با اینکه می داند رای هم می آورد انصراف بدهد. آیا آنها در مقابل قهرمان های جناح مقابل چنین کاری کردند؟ چنین کاری نمی کنند و فقط می خواهند سیاهش را ببینند. اما ما در مورد این جریان چنین کاری انجام دادیم.

** در یک خطی قصه سریال شما آمده بود که این سریال کاملا تخیلی است. چرا از چنین جمله ای استفاده کردید؟

-نمی خواستم حرف اصلی سریال قربانی دعواهای جناحی شود کما اینکه یک دولتی بگوید دارند ما را می زنند و یک مجلسی بگویند ما را می گویند برای همین سعی کردم شخصیت های این سریال ما به ازای عینی نداشته باشند. برای مثال شما می بینید که برای بازیگر رئیس مجلس فرد دیگری را گذاشتیم و در مورد دولت ها هیچ شباهت سازی در مورد معاون رئیس جمهوری که شهاب پیش او می رود انجام نمی شود. این تعمد برای این است که به جای حاشیه،‌ متن را ببینیم.

** اما اتفاق هایی که در جامعه ای که در سریال شما تصویر می شود، رخ می دهد انگار که خیلی به زمان حاضر نزدیک است.

-نه، به نظر من اینطور نبود. شما واکنش دولت را به سریال های دیگر دیدید و مشابه سازی هایی که می شود. الان دولت در مقابل سریال ما سکوت کردند. چرا؟ چون دیدند منصفانه حرف می زنیم.

 

** یعنی فشاری از سمت دولت روی شما نبود؟

-نه اصلا. انقلابی نماها که فشار روی ما آوردند اما دولتی هایی که اصلا توقعی ازشان نمی رفت چیزی نگفت.

** سازمان صداوسیما چقدر حامی شما بود؟

-سازمان هم خط قرمزها و ممیزی های خاص خودش را دارد اما در مورد سریال دادستان خیلی خوب عمل کرد و سعه صدر بالایی داشتند.

** خودتان چقدر تلاش کردید تا مرز بین تخریب و نقد را حفظ کنید؟

-این یکی از گفتمان های سریال ما است و استاد ابوذر مدام به دانشجوهایش همین حرف را تکرار می کند که بین نقد و تخریب فاصله است و روش ها را درست بروید و ما هم سعی کردیم همین باشد. به هر حال اگر کسی سریال را به طور دقیق دنبال کرده باشد می بیند که درباره عدالت بحث علمی می کند و نظریه پردازی می کند. اگر مردم حرف های دیروز آقای عماد افروغ به عنوان جامعه شناس را بخوانند متوجه می شوند حرف این سریال چه بوده است و اهل فن این را درک می کنند گرچه مخاطب عام نیز برداشت خودش را داشت.  

** چقدر با این سریال حرف هایی که می خواستید را زدید؟

-ظرفیت یک مینی سریال همه حرف ها نیست و ممکن است بخشی از حرف ها مانده باشد. کما اینکه گره هایی می تواند گشوده شود با دستگیری قاضی یا شیرانی یا حتی سرنوشت شهاب متقالچی که ان شاء الله در کارهای بعدی می توان به لایه های دیگر فساد پرداخت.

 

** در قسمت پایانی این سریال انصراف شهاب متقالچی طعنه ای بود به مسئولانی که ناکارآمد هستند اما اصرار دارند که روی صندلی خود بنشینند؟

-حتما همین طور بوده است. به این می گویند مدیریت. حتی آدمی که دچار آسیب نفوذ هم شده باشد آیا باید طرف را کاملا حذفش کرد؟ یا مدیریتش کرد؟ به نظرم نقش خانواده در مدیریت شهاب مهم بود که به این تصمیم برسد.

** راه مطالبه گری شما تا چه زمانی ادامه دارد؟

-عدالت، تاریخ مصرف ندارد و افرادی که من را می شناسند می دانند در همه دولت ها نقش مطالبه گر را داشتم. چه با نشریه، چه با حضور خیابانی و چه با مستند و فیلم سینمایی و هیچ دولتی نیست که بگوید فلانی در آن دوره ساکت نشست و کاری نساخت که جنبه انتقادی و نقد درون گفتمانی نداشته باشد.

به نظرم تا وقتی آدم این طرف میز هست مطالبه گر است و وقتی رفت آن طرف میز باید پاسخ گو باشی. به کسانی که سعی می کنند زبان مردم باشند پیشنهاد می دهم که هیچ وقت سعی نکنند بروند آن طرف میز چون مردم اعتماد خودشان را از دست می دهند. مخالف این نیستم که مطالبه گرها وزیر و وکیل شوند اما برخی از این آدم ها پرچم این قصه می شوند و زندگی شان کلا زیر ذره بین می رود. حتی گفتم در یکی از دولت ها پیشنهاد وزارت ارشاد به من داده شد که قبول نکردم. خیلی از افرادی که الان می گویند عدالت و به سریال ما نقدهایی دارند اینها هزینه آنچنانی ندادند و مثل من زندان و توقیف نشریات و فیلم را نکشیدند و از کار بی کار شدن ها و اخراج شدن ها را نکشیدند. من به خاطر همین وجهه مطالبه گری ام هیچ وقت مقام و پست دولتی نداشتم و حتی هیچ وقت نتوانستم کارمند رسمی دولت شوم چون می گفتند یا اینور یا آن ور و اینها موی دماغند. اما جایی هم که فرصتش برایم مهیا بود مطالبه گری را ترجیح دادم.

** دادستان ادامه دارد؟

هنوز تصمیمی نگرفتم.

 

** قصه ای برای ادامه این سریال دارید؟

-بالاخره این پتانسیل ها وجود دارد اما با توجه به شرایط کرونا باید دید که چه می شود.

** سال ۸۹ در نشست سریال دارا و ندار شما در پاسخ به سوال خبرنگار فارس درباره اینکه می گویند ده نمکی از رانت استفاده می کند، شما گفتید من از جگرم استفاده می کنم. آیا هنوز سر حرفتان هستید؟

-برای زدن حرف های متفاوت هیچ گاه فرش قرمز جلوی پای آدم پهن نمی کنند و فکر نمی کنم کسی باشد که به اندازه من بابت حرف ها و آثارش هزینه داده باشد شما از نشریات توقیف شده شلمچه و جبهه بگیرید تا مستند توقیف شده فقر و فحشا و نوع برخوردهایی که با آثار من در جشنواره می شود و هجمه هایی که معمولا می شود. چطور فرش قرمزی هست که وقتی دیگران کاری می سازند با هزاران مسئله و ضعف و ریتم کند، کسی در موردشان حرفی نمی زند چون حقوق می گیرند و وظیفه دارند از این آثار دفاع کنند و به ما که می رسد شمشیرها را تیز می کنند. تازه قسمت اول سریال شروع می کنند به حمله کردن و در پایان متوجه می شویم که مطالبشان از قبل سفارشی و آماده بوده و با اسم مستعار آنها را پخش کردند.

این حتما اسمش رانت نیست و اسمش مطالبه گری و مبارزه است که تاوان دارد. منظورم از جگر،‌ شجاعت بود و وقتی در اخراجی ها می گوید باید جگر داشته باشی. الان جگر زیاد شده منتهی جگر از نوع کلاه قرمزی اش که آدم های حرف گوش کنی هستند و مثل زامبی ها به یک اثر هنری حمله می کنند و یا مثل زامبی ها از آن دفاع می کنند که مدیران یا مرعوب کنند یا مجبورشان می کنند به یک اثر جایزه دهند. وظیفه اینها دفاع یا حمله به یک اثر هست. آنها جگر واقعی در عرصه رسانه هستند.

 

** فکر می کنید مسیر عدالت خواهی شما تا چه زمانی ادامه دارد؟

-تا زمانی که خودم آلوده نشدم و به سمت ساختار قدرت نرفتم. ابوذر حرف مهمی را به شهاب می زند و می گوید بابا چه زمانی می خواهی وزیر بشوی؟ می گوید چند روز دیگر و نظرش را می پرسد و او هم می گوید نماینده مردم باشی بهتر از این است که نماینده دولت باشی. شهاب می گوید چرا؟ ابوذر می گوید: چون اگر نماینده مردم باشی در موضع مطالبه گری اما وقتی نماینده دولت باشی و به دستگاه اجرایی بروی در موضع پاسخگویی هستی. گرچه این نسبی است و خود نماینده مجلس هم باید پاسخگو باشد. اما برای آدمی که اهل رسانه است موضع مطالبه گری موضع خدایی است.

زمانی بود که به من پیشنهاد وزارت ارشاد داده شد و گفتم من صلاحیت مسئولیت وزارت را ندارم و به همین پادشاهی که دارم قانعم. یعنی کسی که در موضع نقد است همه را نقد می کند و از موضع بالا است. وقتی که نشریه شلمچه را داشتم یک روز دیدم آقای غرضی در دادگاه خیلی عصبانی است و به او گفتم ناراحت نباش و من نمی خواهم جای شما را بگیرم و نه می خواهم وزیر شوم و نه وکیل. گفت بله می دانم وزارت و وکالت خوب نیست و شما می خواهید خدایی کنید. به نظرم خبرنگار،‌ اهل رسانه و اهل هنر و کسی که مطالبه گر هست در موضع خیلی بالاتری نسبت به قدرت قرار دارد.

** ممکن است در آینده وزارت را قبول کنید؟

-تا حالا که قبول نکردم و گول نخوردم. دارم بکوب می خوانم برای بالاتر از شهاب.

** فیلم یا سریال جدیدی دارید؟

-نمی دانم در این شرایط کرونا هیچ چیز معلوم نیست.

 

** اما شما دادستان را در پیک زمان کرونا ساختید.

-بله و خیلی هم سخت بود. با تعدد لوکیشن و هنرور و بازیگر کار پر ریسکی بود.

** نمی توانستید تولید را به زمان دیگری موکول کنید؟

-وقتی شما مردم را به خانه ماندن دعوت می کنید باید حتما خوراک فرهنگی تان را هم تامین کنید. کسانی که الان در حوزه تلویزیون و سینما دارند کار می کنند و اثری تولید می کنند شبیه به مدافعان سلامت هستند. شغل های دیگر می توانند حین کار ماسک بزنند اما بازیگرها مقابل دوربین نمی توانند از ماسک استفاده کنند.

** زمان پخش سریال دادستان خیلی به زمان انتخابات نزدیک بود. این خواسته خودتان بود؟ با توجه به اینکه یکسری پیام های انتخاباتی هم داشتید.

-پیشنهادم این بود که خیلی نزدیک به زمان برگزاری انتخابات این سریال پخش شود چونکه تاثیر اجتماعی بیشتری دارد نه تاثیر جناحی. مثلا دو هفته مانده به انتخابات. اما خب به هر حال دوستان معذوریت های خودشان را داشتند و اگر دو هفته مانده به انتخابات پخش می شد دیگر دولت هم مستقر نبود و برداشت جناحی هم از سریال نمی شد. منظورم از این سریال آگاهی بخشی بود و آنجایی که جلوی صندوق های اعتباری تظاهرات می شود و دانشجو می گوید به جای اینکه الان کفن بپوشید و به خیابان ها بریزید آن زمانی که کاندیدایتان دارد صحبت می کند به حرف های اصلی اش گوش دهید تا اینکه فقط یک جمله اش درباره گشت ارشاد و جداسازی پیاده رو ها برایتان پررنگ باشد و به تز های اقتصادی و ایدئولوژی هایشان گوش کنید.ابوذر هم در سریال می گوید ما در عالم سیاست دو وظیفه داریم انتخاب درست و در جای درست و بعدی هم مطالبه گری و اینکه اگر کاندیدای خودمان بود نگوییم نباید نقدش کنیم.

** این سریال با تکنیک دوربین روی دست تصویربرداری شده است و همین تشویشی به مخاطب منتقل می کند.

-از هر فاکتوری که بتواند به ریتم و هیجان کار کمک کند استفاده می کنم. افرادی که سریال های روز دنیا را می بینند مطمئن باشند حرکت ها و تکان های دوربین در بسیاری از سریال های پلیسی روز دنیا خیلی بیشتر از دادستان است. این سریال در سکانس های اکشن،‌ حمله داعش به مجلس،‌ بازجویی ها این نماهای غیرمتعارف را دارد اما در خیلی از سریال های دنیا شما در سکانس های محزون هم این حرکت های نامتعارف دوربین را می بینید. شاید در قسمت های ابتدایی مخاطب به خاطر عادتش به سریال های ایرانی و ریتم کند و دوربین های ثابت شاید اذیت می شد اما از یک جایی به بعد شگفت زده قصه را دنبال می کرد و در پایان می گفت چرا زود تمام شد؟ و آنقدر ریتم تند بود که مجال از دست دادن یک سکانس را هم نداشتیم.

 

** چرا تعداد قسمت ها بیشتر نشد؟

یکی از دلایلی که کار جذاب شد به خاطر این بود که در ظرف زمانی محدودی به اندازه کافی قصه گنجانده شد و نمی خواستیم به قصه آب ببندیم. کما اینکه هنوز قصه ما پتانسیل ادامه دادن به اتفاق های دیگری هم دارد که می توان از زوایای دیگری به قصه ورود کرد.

انتهای پیام/

 

 

 





منبع خبر

ده‌نمکی: شمشیرها را برای «دادستان» تیز کردند/ بخشی از سریال بر اساس خاطراتم بود/ پیشنهاد وزارت را قبول نکردم بیشتر بخوانید »

«علیرضا مهران» و تجربه بازی از نقش رهبر معظم انقلاب تا آیت الله طباطبایی/ سریال «جلال» اتفاق ویژه‌ای بود

«علیرضا مهران» و تجربه بازی از نقش رهبر معظم انقلاب تا آیت الله طباطبایی/ سریال «جلال» اتفاق ویژه‌ای بود


خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: این شب ها فصل دوم سریال «جلال» به کارگردانی حسن نجفی و تهیه کنندگی علیرضا جلالی از شبکه یک پخش می شود.

در فصل نخست این سریال تمرکز داستان بر ماجرای زندگی شخصی جلال و همسرش راضیه بود اما در فصل دو مخاطبان شاهد بخشی از تاریخ معاصر انقلاب اسلامی در تبریز هستند. یکی از این برهه های زمانی که در داستان سریال جلال به تصویر کشیده شده است، برمی گردد به مبارزه های شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی بعد از پیروزی انقلاب سال ۵۷ تا آبان ۵۸.

«علیرضا مهران» که قبل تر در سریال «معمای شاه» نقش مقام معظم رهبری را ایفا کرده بود، در این سریال در قالب شخصیت آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به ایفای نقش پرداخته است. با مهران که این روزها مشغول بازی در سریال «سلمان فارسی» و «روز ناتمام» است، درباره روحانی مبارز و امام جمعه تبریز بعد از پیروزی انقلاب سال ۵۷ و سایر فعالیت هایش گفت و گو کردیم.

 

**آقای مهران اصولا بازی کردن در کارهای تاریخی چقدر برای شما لذت بخش است؟

-بازیگر همیشه دوست دارد نقش های مختلف را تجربه کند و این جزو خصیصه های هر بازیگری می تواند باشد. اگر این کار تاریخی با کارگردان هایی باشد که کاربلد و شناسنامه دار باشند، لذت دوچندان دارد.

** چطور شد که گروه تولید سریال «جلال» برای ایفای نقش «آیت الله قاضی طباطبایی» به سمت شما آمدند؟

-محسن دارسنج طراح گریم سریال جلال از دوستان خوب من هستند و ما در گذشته در چند کار با هم همکاری داشتیم. یادم هست یک ماه پایانی ضبط سریال جلال بود که با من تماس گرفتند و گفتند گریم آیت الله قاضی طباطبایی روی صورت شما می نشیند. اگر امکانش باشد بیا تا تستی بزنیم. آن زمان آقای نجفی کارگردان را نمی شناختم به این جهت که همکاری مشترکی نداشتیم. قرار گذاشتیم و تست گریم روی صورت من انجام شد و مورد قبول واقع شد و همه این اتفاق ها طی دو سه روز رخ داد.

سریال جلال برایم اتفاق ویژه ای بود چون آنقدر مرحله رفتنم به پروژه و جلوی دوربین رفتنم سریع اتفاق افتاد که می توانم بگویم این کار جزو عجیب و غریب ترین کارهایی است که تجربه کردم. زمان زمان کمی بود اما فکر می کنم خروجی اش مطلوب واقع شده است.

** وقتی گریم شدید و خودتان را مقابل آیینه دیدید چه حسی داشتید؟

-روز اولی که عکس آیت الله قاضی طباطبایی را در اینترنت دیدم به آقای دارسنج گفتم دست شما جادو می کند و خودم پیش بینی نمی کردم که گریم تا این اندازه به چهره واقعی شخصیت نزدیک شود. اما خداراشکر طراحی فوق العاده آقای دارسنج و نگاه خوب آقای نجفی نسبت به این نقش باعث شد اتفاقی که دوست داشتند رقم زده شود.

امیدوارم که مخاطب هم با این نقش ارتباط برقرار کرده باشد و برای من به عنوان بازیگر تجربه خیلی خوبی بود، تعدادی نقش ها در تلویزیون حساسیت خاص خودشان را دارند. آقای قاضی هم یکی از شخصیت های ویژه معاصر ما بودند و مردم تبریز به ایشان خیلی علاقه دارند و فکر می کنم اگر همه این شاخصه ها را در کنار هم قرار دهیم باعث می شود که مردم بتوانند ارتباط خوبی با این شخصیت برقرار کنند. ما بازیگرها سر هر کاری که می رویم آزمون و خطا می کنیم و مطمئنا من هم ایرادهایی داشتم اما تمام تلاشم را کردم تا خروجی این نقش، ‌خروجی خوبی باشد.

 

** قبل از اینکه این نقش را ایفا کنید چقدر ایشان را می شناختید؟

-وقتی نقش به من سپرده شد، بیشتر در اینترنت جست و جو کردم و کلیتی از زندگی نامه این شهید بزرگوار درآوردم. بقیه اتفاق ها گفتمان هایی بود که با آقای نجفی کردم و با توجه به شناخت کاملی که ایشان به این شخصیت داشتند نکات بسیار خوبی به من گفتند. آقای قاضی معروف هستند به خمینی آذربایجان پس تاثیرگذاری این شخصیت روی مردم خیلی زیاد بوده است. ایشان اولین شهید محراب هستند، بانفوذ بودند و به امام خمینی نیز ارادت زیادی داشتند و کمک حال امام و به عبارتی دست راست ایشان بودند. همچنین توده مردم به ایشان بسیار علاقه مند بودند و فرد بسیار محکم و استواری بودند. در کنار همه این اتفاق ها آقای قاضی شیرینی خاص و منحصر به فرد خودشان را داشتند و این خیلی برای من جذاب بود.

در کنار اینکه این نقش را در مدت زمان کوتاهی بازی کردم سعی ام بر این بود که طنازی های این شخصیت را هم داشته باشیم. شخصیت ایشان بسیار مهربان و خوش مشرب بودند و سعی می کردند با توده مردم ارتباط خوبی برقرار کنند و با هر فردی با زبان خودش صحبت کنند و همین ها توانسته این شخصیت را برای مخاطب عام قابل باور کند.

چون متاسفانه در تلویزیون وقتی دست روی چنین شخصیت هایی می گذارید، حساسیت هایی ایجاد می شود که کارگردان تهیه کننده و بازیگر گاردی دارند درباره اینکه این نقش باید در حفاظی انجام شود. اما خداراشکر آقای نجفی ذهن بازی داشتند و شناخت کافی نسبت به این نقش داشتند این اجازه را به من دادند که زوایای مختلف زندگی این روحانی مبارز را در همین برش کوتاهی که در سریال داشتیم، نشان مخاطب دهیم.

** بزرگترین چالشی که برای ایفای این نقش داشتید چه بود؟

-گریم سختی که داشت و برای هر بار گریم حدود 3 ساعت زیر دست گریمور می نشستم و در کل کار کردن در سرمای شدید شهرک غزالی آنهم برای همه بچه های گروه کار سختی بود.

** خودتان سریال را در پخش دیدید؟

-به دلیل مشغله هایی که دارم نتوانستم سریال را کامل ببینم و در همان یکی دو قسمتی که دیدم چه در کارگردانی و نویسندگی و بازیگری فکر می کنم اتفاقی که دوست داشتند رقم بخورد و این مسیر را ادامه دهند.

** شما و یا گروه سریال با خانواده آیت الله قاضی ارتباطی داشتید؟ برای کسب اطلاعات شخصی تر؟

-نه چونکه زمان محدودی داشتیم اما فکر می کنم آقای نجفی مراوداتی داشتند و با خانواده و دوستان این شخصیت صحبت هایی کردند.

** از سخنرانی های این شخصیت فیلمی در فضای مجازی وجود دارد؟

-حقیقتش این است که وقتی در اینترنت جست و جو کردم اطلاعات زیادی از ایشان نبود و فقط صفحه ویکی پدیایی داشتند. اما آن زمان سخنرانی ها ضبط نمی شده آرشیوی نداشتند و اگر هم داشتند هماهنگی صورت نگرفت تا به دست من برسد.

 

** شما برای این نقش صداسازی هم داشتید؟

-نه وقتی که سر صحنه تمرین می کردم کارگردان گفتند خیلی خوب است و همین صدا را حفظ کنید که به شخصیت نزدیک است. مطمئنا خود کارگردان سخنرانی های این شهید بزرگوار را گوش کردند و این صدایی که من داشتم به این شخصیت نزدیک بوده است.

** شما در سریال «معمای شاه»، نقش «مقام معظم رهبری» را ایفا کردید و این نقش نقطه عطف کارنامه کاری شما به حساب می آید.

-بله درست است برای خود من به عنوان بازیگر خیلی جذاب بود که چنین نقشی را بازی کنم.

** درباره سکانس شهادت «آیت الله قاضی طباطبایی» نیز می فرمائید.

-آنچه به من گفته شد بعد از نماز وقتی داشتند به سمت منزل برمی گشتند در یک خیابانی ترور می شوند و کارگردان این سکانس را دقیقا شبیه به واقعیت بازسازی کردند.

** شما قبل از اینکه در سریال معمای شاه و جلال بازی کنید در سریال های دیگری به ایفای نقش پرداختید که اتفاقا همه آن نقش ها منفی بود و با این دست نقش ها در ذهن مخاطب ماندگار شدید. فکر می کنید با بازی کردن این دو سریال تاریخی نقش های منفی شما در ذهن مخاطب کم رنگ شده است؟ و آیا مردم توانستند شما را در قالب یک بازیگری که می تواند در همه نقش ها و قالب ها قرار بگیرد، بپذیرند؟

-جزو افتخاراتم است که شروع بازیگریم در تلویزیون با سریال های سیروس مقدم و سریال های دیوار، زیر هشت، مدینه، بچه های نسبتا بد و همیشه وام دار و  مدیون این مرد بزرگ هستم به خاطر اعتمادی که به من کرد. همه این سریال ها در دوره خودش مخاطبان بسیاری داشت. کاملا با نگاهی که مردم یک بازیگر را به عنوان بد من یا شخصیت مثبت همیشه بشناسند مخالف هستم و واقعیت این است که نقش منفی سختی های خاص خودش را دارد. حالا متاسفانه در تلویزیون و سینمای ما نگاهی وجود دارد که به محض خوب ظاهر شدن یک بازیگر در نقش های منفی و یا مثبت، از او می خواهند این نقش ها را تکرار کند. این یکی از ایرادهایی است که ما داریم و باید کارشناسی شود و می شود روزها و ساعت ها درباره همین موضوع بحث کرد.

 

اما سعی کردم نقش هایی که در این چهار سریال آقای مقدم بازی کردم، ماندگار و جذاب باشند. علاوه بر این برایم خیلی سخت بود که از آن مسیر فاصله بگیرم و نقش های مثبتی را هم تجربه کنم. در سینما سعی کردم این اتفاق تا حدودی بیفتد و نقش های مثبتی را هم تجربه کنم اما در تلویزیون کمتر و بعد از آن چهار سریال تا سه سال در تلویزیون فعالیتی نداشتم و اگر اشتباه نکنم آخرین کارم بچه های نسبتا بد بود که با زنده یاد سید کمال طباطبایی کار کردیم و بعد از آن دیگر کار نکردم و شروعش با سریال جلال بود.

سعی کردم در این حیطه هم فعالیت کنم و به خودم و اطرافیانم و همکارانم بگویم که یک بازیگر می تواند این نوع نقش ها را هم تجربه کند. حالا در پروسه ای من نقش های منفی بازی می کردم و سعی می کردم همان منفی را به بهترین نحو انجام دهم و مخاطب هم با آنها ارتباط برقرار کند که خداراشکر این اتفاق افتاد.

الان هم که در سریال جلال کار کردم همکاران و دوستان و اطرافیانی که در محیط کاری هستند همه می گویند چقدر خوب و قابل باور بازی کردی و دنیای دیگری را تجربه کردی. فکر می کنم این دریچه جدیدی برای من است اما این دلیل بر این نمی شود که بگویم حالا از این به بعد حتما من فقط نقش های مثبت را کار می کنم. نه و هر زمان که احساس کنم نقشی خوب باشد چه مثبت و چه منفی بی تردید قبول می کنم. خداراشکر بعد از چند سالی که با سریال جلال آمدم و نقش مثبت را شروع کردم سعی می کنم هر دو را داشته باشم هم نقش منفی و هم مثبت اما نقش هایی باشند که دوستشان داشته باشم و با آنها ارتباط خوبی برقرار کنم.

 

** این به خود بازیگر برمی گردد که بتواند قالبی که در آن قرار می گیرد را درست اجرا کند.

-بله بخش مهمی از این موضوع خود بازیگر است اما بخشی هم مقوله کارشناسی و نگاهی است که به این موضوع می شود. متاسفانه ما بازیگران خوبی داریم که سال های سال است در تلویزیون نقش منفی بازی می کنند و اگر کارگردان و نویسنده ها به آنها اعتماد کنند و همان بازیگرها نقش های مثبت را بی نظیر بازی می کنند. ما بازیگرهایی داریم که از سینما وارد تلویزیون می شوند و با شکل و شمایل مثبت و زیبا و جذاب نقش های منفی بازی می کنند.

** از آنجایی که شما بیشتر در تئاتر فعالیت می کنید در این مدت اخیر نیز نمایشی روی صحنه داشتید؟

-از سال گذشته که کرونا آمد من و برخی همکارانم فعالیت خاصی در تئاتر نداشتیم.

** این روزها مشغول چه کاری هستید؟

-در سریال «سلمان» آقای میرباقری بازی می کنم و این روزها در شاهرود مشغول فیلمبرداری بخش های دریا هستیم و بازی من تا خرداد سال آینده طول می کشد. همچنین در سریال راز ناتمام آقای امانی بازی می کنم که تاریخی معاصر است.

** در «سلمان» شخصیت حقیقی بازی می کنید؟

-نه، در زندگی سلمان او مسیری را از کشوری به کشور دیگری می رود و در همین حین با چند شخصیت برخورد می کند که هر کدام دنیا و قصه خاص خودشان را دارند و من یکی از آنها هستم و فکر می کنم این بخش از بخش های جذاب این سریال خواهد بود.

 

** این سریال جزو اولین تجربه کارهای تاریخی شما به شمار می رود؟

-در گذشته سریال تاریخی معاصر کار کردم و در معمای شاه بود که با آقای ورزی همکاری کردم و یکی دو کار به کارگردانی حسن هدایت هم داشتم.

** از همکاری با آقای میرباقری بفرمائید.

-خداراشاکرم در سریال سلمان با آقای میرباقری همکاری می کنم. این لذت برایم چند برابر است که همیشه می توانم در کارنامه کاریم اسم این سریال را داشته باشم و در اصل برایم شبیه به یک دانشگاه است. در کنارش راز ناتمام را دارم که یک سریال تاریخی معاصر است و برایم جذاب است به این خاطر که کارگردان خوش فکر و خلاق و بازیگران توانمندی دارد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، در فصل دوم سریال «جلال» عمار تفتی، حمیرا ریاضی، همایون ارشادی، هادی افتخارزاده، علیرضا مهران و … به ایفای نقش پرداختند.

انتهای پیام/

 





منبع خبر

«علیرضا مهران» و تجربه بازی از نقش رهبر معظم انقلاب تا آیت الله طباطبایی/ سریال «جلال» اتفاق ویژه‌ای بود بیشتر بخوانید »

ماجرای تئاتر مدافعان حرم که مجوز نمایش نگرفت!

ماجرای تئاتر مدافعان حرم که مجوز نمایش نگرفت!



ماجرای تئاتری که با حقوق معلمی ساخته شد اما مجوز نمایش نگرفت!

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم پاسداشت بازیگر، کارگردان و نویسنده فقید مرحوم جعفر کاظمی عصر امروز در نخلستان سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار شد. 

در این مراسم که با عنوان «هنرمرد» برگزار می‌شد، چهره‌هایی نظیر رحمت امینی، رحیم مخدومی، امیرحسین شفیعی، حسین قرایی، کامران شرفشاهی، محموداکرامی،گلعلی بابایی، محسن مؤمنی شریف و … حضور داشتند.

در ابتدای این مراسم، رحمت امینی صحبت کرد. او با اشاره به ابعاد شخصیتی جعفر کاظمی گفت: خاطرات زیادی از او دارم اما جنبه مشترک همه این خاطرات جویندگی فوق‌العاده جعفر کاظمی است. او با سختی فراوان به تهران می‌آمد تا در کلاس‌ها، کارگاه‌ها و … شرکت کند. او این کارها را می‌کرد تا توشه‌ای داشته باشد که بتواند آن را در اختیار بچه‌های کمتر برخوردار در قرچک و ورامین قرار بدهد. 

وی اضافه کرد: در طول عمر او ندیدم که کسی از او نکته منفی بگوید. امیدوارم راه این هنرمرد و منش او به همین نحو در کشور ادامه پیدا کند و در حد شعار باقی نماندو او این شایستگی را دارد که نامش زنده بماند. 

حجت‌الاسلام اسماعیلی، امام جمعه قرچک در این مراسم گفت: قبل از هر چیزی، جعفر کاظمی یک بنده خدا بود، بعد از آن مسلمان عامل بود و در نهایت ولایت‌مدار حقیقی بود و هر کس این سه ویژگی را داشته باشد عاقبت‌بخیری برای او قطعی است. درست است که او یک معلم بود اما معلم بی درد نبود. او غصه‌دار فرهنگ بود اما فقط غصه‌دار نبود بلکه آسیب‌شناس و نیازسنج آلام فرهنگی نیز بود. هدف او تربیت فضیلت‌ها و احیاگر فرهنگ ایثار و شهادت بود. او محبوب خانواده شهدا به ویژه محبوب خانواده شهدای مدافع حرم بود. زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا دغدغه این شاعر و نویسنده بود. توجه به هشدارهای فرهنگی مقام معظم رهبری مشخصه بارز او بود و علیرغم اینکه با کم‌مهری همه‌جانبه مواجه بود اما در برنامه‌ها خودش هم طراحی می‌کرد و هم اجرا. درسی که از او گرفتم، اخلاص، تواضع و اراده قوی بود. 

کامران شرفشاهی دیگر سخنران این مراسم بود. او گفت: همانطور که می‌دانید جعفر کاظمی نویسنده خوبی بود. یکی از کارهای ارجمندی که از او به یادگار مانده است، کتاب «اکیپ حاج هادی» است. این کتاب خاطرات ایثارگران پشتیبان جهادی ورامین است. در این کتاب اشاره‌ای به اهمیت حضور حاج هادی جنیدی دارد و شخصیت او محور کتاب است. شخصی که در دوران جنگ به تنهایی راه افتاده و از اصناف مختلف مردم گروه‌هایی را برای حضور در جبهه دعوت می‌کند و خیلی‌ها را به جبهه می‌برد. 

وی با اشاره به کتاب «اکیپ حاج هادی» گفت: در این کتاب می‌خوانیم که حاج هادی تلاش می‌کند تا نیازهای رزمندگان را به شیوه‌های مختلف حل کند تا حال روحی بهتری در جبهه‌ها داشته باشند. به همین دلیل نام اکیپ او را اکیپ تزریق روحیه گذاشته بودند. دقت داشته باشید که مرحوم جعفر کاظمی برای نوشتن این کتاب سراغ بیش از 1000 نفر از کسانی رفته است که در این اکیپ حضور داشتند. این کار بسیار سخت است. در نهایت 40 ساعت نوار از این تحقیق شفاهی فراهم شده و کتاب را براساس همان می‌نویسد. وقتی این کتاب به دستم رسید، براساس دیگر کتاب‌های خاطره فکر نمی‌کردم که این اثر این قدر نثر شیوا و روانی داشته باشد اما فرازهای مطرح شده در کتاب بسیار خواندنی و تاثیرگذار است. این کتاب سراغ پشت صحنه جبهه رفته است؛ جایی که کمتر دیده شده است. 

امیرحسین شفیعی، کارگردان تئاتر دیگر مهمان این جلسه بود که سخنرانی کرد. او گفت: بنده این افتخار را داشتم تا به عنوان شاگرد و همکار در خدمت آقای کاظمی باشم و به مدت دو سال به صورت مستمر در کنار ایشان فعالیت کردم. به نظم چیزی که کم داریم چنین مدیرانی است که کارمندگونه رفتار نکنند و جعفر کاظمی چنین فردی بود. او در ظاهر یک مدیر دولتی بود اما درب اتاقش همیشه باز بود و به افراد نگاه مهربانانه داشت. با این حال فکر می‌کنم آن طور که شایسته او بود چه در حیاتش و چه در این یک سالی که از فوت او می‌گذرد به  او توجه نشد. او شخصیت بزرگ فرهنگی بود اما آن چنان که باید به او توجه نشد. 

وی با نقل خاطره‌ای از جعفر کاظمی صحبت‌هایش را ادامه داد: خاطرم هست که او نمایشی را درباره شهدای مدافع حرم قرچک کار کرده بود؛ روزی به من زنگ زد و گفت که به این نمایش مجوز نمی‌دهند، آیا می‌توانی کاری برایم انجام بدهی؟ دقت کنید کسی که سالها در دفاع مقدس حضور داشته و پس از ان این مقدار کارهای ارزشی تولید کرده است، برای دریافت مجوز برای نمایشی درباره شهدای مدافع حرم در شهرش به مشکل برمی‌خورد. در همان تماس تلفنی به او گفتم که یک نامه بنویس تا بتوانم پولی را در اختیارتان قرار بدهم. این اختیار را داشتم اما جواب داد که من نذر کرده‌ام تا این نمایش را برای شهدای مدافع حرم بسازم. به او گفتم که حقوق معلمی شما جواب هزینه‌های چنین نمایشی را نمی‌دهد اما در پاسخ گفت دوست دارم با حقوق معلمی خود این تئاتر را بسازم. 

تئاتر , دفاع مقدس , سینما , تلویزیون ,

او در پایان گفت: من می‌توانم قسم بخورم که او با تمام وجودش در این راه قدم زد و قلم زد و در چند جبهه جنگید. اگر بخواهیم سرداران فرهنگ و هنر انقلاب را مشخص کنیم، جعفر کاظمی در صدر قرار دارد. 

حسین قرایی، نویسنده و پژوهشگر در ادامه مراسم بزرگداشت جعفر کاظمی صحبت کرد. او با خواندن شعری از محمدرضا آقاسی گفت: بی توجهی به هنرمندان دغدغه‌مند کفران نعمت است و نمی‌دانم تا کی مدیران فرهنگی ما می‌خواهند این روند را ادامه بدهند. متاسفانه فشلی سیستم فرهنگی که امروز با کرختی وزارت فرهنگ و ارشاد گره خورده، ضریب پیدا کرده است.

وی اضافه کرد: جعفر کاظمی سراغ کسانی رفته که دیگران سراغشان نرفتند. این یعنی هنرمند بودن و هنرمرد بودن. برای مثال می‌بینید که او در کتاب «پنجه در پنجه رئیس جمهور» که نامش نیز عجیب و توجه‌برانگیز است، سراغ شهید سیدمجتبی هاشمی رفته است یا برای اولین بار کتابی درباره عقبه جنگ نوشته است. این که گفتند به او مجور برای تئاتر ندادند نشان از بی‌توجهی است و این بی‌توجهی آن قدر ادامه پیدا می‌کند تا رهبر حکیم انقلاب، ما را از اشتباه‌مان آگاه کنند، تذکر دهند و بگویند که فلانی خوب است و سپس بیاییم و چند کتاب تاریخ شفاهی درباره او بنویسیم.

معاون فرهنگی دانشگاه صدا و سیما در پایان گفت: او واقعا خستگی‌ناپذیر بود، قدرشناس بود و معلمی‌اش با نگاه پرورشی گره‌خورده بود. امیدوارم که قدر و شأن این دست هنرمندان جبهه فرهنگی انقلاب را بدانیم که شناسنامه فرهنگی ما هستند.

رحیم مخدومی در بخش دیگری از این مراسم گفت: جعفر کاظمی کسی بود که نگاه می‌کرد در کجا باری بر زمین مانده تا برود و آن را بردارد. او آتش به اختیار عمل می‌کرد و منتظر نمی‌ایستاد که کسی به او بگوید که چه کاری انجام بده. او در روزگار دفاع مقدس که قطار شهدا در حال حرکت بود، جز همان‌هایی است که دست به شناسنامه‌اش می‌زند و حتی کتک می‌خورد تا به این قطار بپیوندد. او به جبهه رفت تا روح رزمندگان را تلطیف کند. او بین دانش‌آموزانی می‌رفت که در حال ترک تحصیل بودند و از آنها هنرمند می‌ساخت. این کار او باعث شد تا آنها هم هنرمند شوند و هم ادامه تحصیل بدهند. او این‌گونه شاگردپروری می‌کرد.

وی ادامه داد: به نظرم جعفر کاظمی الگوست و خیلی باید بگردیم تا چنین افرادی را پیدا کنیم. ما نیاز داریم که به جامعه خود الگو معرفی کنیم. زبان ارتباط با جامعه نیز زبان هنر است، البته هنری که الگو باشد و از این منظر جعفر کاظمی ظرفیت بسیار خوبی است.

محمود اکرامی سخنران پایانی این مراسم بود. او گفت: تا قبل از آنکه آقای مرتضی حاجی وزیر آموزش و پرورش بشود، آموزش و پرورش واقعا آموزش و پرورش بود. بسیاری از شعرا و نویسندگانی که امروز می‌بینیم در آن زمان معلم یا دانش‌آموز بودند. به نظرم آموزش و پرورش آن زمان 100 تا وزارت فرهنگ و ارشاد را در جیبش می‌گذاشت. در این بین نکته‌ای وجود دارد و آن هم این است که آموزش و پرورش با معلمان خود مثل طفلان مسلم برخورد می‌کند. 

وی با اشاره به ابعاد شخصیتی جعفر کاظمی گفت: او یک معلم به معنای واقعی کلمه بود. در مورد کتاب اکیپ حاج هادی که از آن صحبت شد باید بگویم که این کتاب فقط یک کتاب خاطره نیست بلکه یک کار پژوهشی دقیق است چرا که مطالب گفته شده در آن قابل استناد است. وقتی این کتاب را می‌خواندم به چند نکته رسیدم. اول اینکه خود آقای کاظمی رسانه است، او دنبال گمنام‌ها رفته و افرادی که حتی در پشت جبهه هم دیده نمی‌شدند را روایت کرده است. او می‌توانست سراغ چهره‌های معروف‌تر هم برود اما این کار را نکرد. ویژگی دیگر کتاب پژوهشی بودن آن است که بدان اشاره کردم. سوم این که جعفر کاظمی دنبال شهرت خود نبوده بلکه دنبال مشهور کردن افراد گمنام بوده است. سبک نوشتاری او به‌گونه‌ای است که انسان با آن همذات‌پنداری می‌کند. در تک‌تک واژه‌هایش صداقت وجود دارد و مخاطب را به این وا می‌دارد که سخنش را بپذیرد. 

در پایان این مراسم، با اهدای هدایایی از خانواده جعفر کاظمی تقدیر شد.



منبع خبر

ماجرای تئاتر مدافعان حرم که مجوز نمایش نگرفت! بیشتر بخوانید »

تمجید سعید جلیلی از یک کتاب

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری



تمجید سعید جلیلی از کتاب «سلول‌های بهاری»/ آقازاده‌ای که برای ملت خود و جهان اسلام افتخار آفرید

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «سلول‌های بهاری»؛ خاطرات تولید و توسعه سلول‌های بنیادی به روایت دکتر حسین بهاروند، پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران است به تازگی توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.

دکتر بهاروند، استاد ممتاز و مؤسس پژوهشکده زیست‌شناسی و فناوری سلول‌های بنیادی پژوهشگاه رویان، در سال ۱۳۷۶ به پژوهشگاه رویان پیوست و پس از چند سال پژوهش، در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلول‌های بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. در سال ۱۳۸۷ نیز به همراه همکارانش موفق به تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القائی انسانی شد. این فعالیت‌ها او و همکارانش را قادر ساخت تا شاخه‌های مختلف پزشکی بازساختی را در ایران پایه‌گذاری کنند. ایشان تاکنون بیش از سی جایزه ملی و بین‌المللی از جمله جایزه رازی، خوارزمی، آیسسکو، آکادمی علوم جهان (TWAS)، یونسکو و جایزه مصطفی(نشان عالی علم‌وفناوری جهان اسلام) دریافت کرده است.

حسن مجیدیان؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی در یادداشتی به این کتاب پرداخته است که می‌خوانید.

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری

دومین کتابِ تاریخ شفاهیِ پیشرفتِ انتشارات «راه یار» در بخش جهاد دانشگاهی، کتاب «سلول‌های بهاری» است. خاطرات تولید و توسعه دانش سلول‌های بنیادی به روایت «دکتر حسین بهاروند» با همت ستودنی آقای بهنام باقری در گفت‌وگو و نگارش کتاب. گنجینه‌ای ۴۰۰ صفحه‌ای در ۱۹ فصل خواندنی. فصولی با عناوینی که نشان از فضل و ادب راوی و نویسنده دارد. آقای دکتر حسین بهاروند که پدر دانش سلول‌های بنیادی ایران است، استاد و مؤسس پژوهشکده زیست‌شناسی و فناوری سلول‌های بنیادی پژوهشگاه رویان است که در سال ۱۳۸۲ توانست برای اولین بار در ایران سلول‌های بنیادی رویانی انسانی را تولید کند. فخر ایران است این لُر پاک نهاد و باغیرت. این وارسته‌ی دانشمند. این دیندارِ بی‌ادعا… .

وقتی تصمیم گرفتم برای این دفتر پربار و گوهر گرانبها یادداشتی بنویسم، هرچه تلاش کردم، نتوانستم. همین چند خط را هم به سختی نوشتم، البته با شوق و شور. یقین دارم خواندن کتاب توفیق می‌خواهد و ترویجش هم لیاقت. آخر آدم از کجای این کنزِ قیمتی رونمایی کند؟ از شخصیت شگفت راوی، این اندیشمند فرزانه، این لُر با همت، این مرد ساعی و جنگنده و سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری بگوید؟ از پیشرفت عجیب ایشان و سیر عالی علمی او؟ از دستاوردهای علمی و یافته‌های سلولی او؟ از مقام و افتخاراتش؟ از رویانِ رویایی؟ از کدامشان؟ مطلب که یکی دو تا نیست که آدم سرو ته حرف را سرهم بیاورد و حرفی بزند و تمجیدی کند و بگذرد.

این دفتر مفصل و خواندنی را با حوصله اگر بخوانیم، توشه و رهاورد خوبی نصیبمان می‌شود و در بسیاری از امور کاری، علمی، فرهنگی، اجتماعی و جهادی مایه‌های جالبی دستمان را پُر می‌کند. فرقی ندارد در کدام شأن و رشته باشید، هر که و هر چه و هرکجا باشید آقای بهاروند با سلوک خود برای راه شما چراغی است روشن و افروخته. چرا پنهان کنم شیفتگی خودم را به شخصیت عجیب و خواستنی دکتر؟ کاش دستم می‌رسید و تندیس این مرد کوه‌وار را در شهر شهر ایرانمان نصب می‌کردم!

خدا می‌داند مؤلف و راوی چه زحمتی برای این کتاب کشیده‌اند. خدا می‌داند چقدر زشت است در غوغای رسانه‌ای این روزگاران، این کتاب دیده نشود و به دست جوان‌ها نیفتد! خدا می‌داند که ما چقدر در تدوین و روایت تاریخ ِ اندیشه‌مان، در بیان عظمت انقلابمان، در ترسیم و رونمایی از دستاوردهایمان، در معرفی و شناسایی مفاخرمان و… لکنت و تنبلی و درجازدگی داشته‌ایم! خدا می‌داند ما چند تا مثل بهاروند عزیزمان داریم که گمنام و بی‌سروصدا دارند کار می‌کنند و سهمی از خبر و رسانه ندارند و آن‌وقت شومن‌ها و پوچ‌ها و مدعی‌ها و به‌دردنخورها و بی‌مایه‌ها دارند روزانه در ذهن و روان و جان ما جولان می‌دهند و حکمرانی و ترکتازی دارند! خدایا به ما رحم کن لطفا!

اگر بگوییم هر فصل از کتاب خودش مستقلاً کتابی است اغراق نکرده‌ایم. کتاب اگر ضرورت‌ها و اقتضائات نشر و کتاب‌سازی، مانعش نمی‌شد می‌توانست مثلاً دو هزار صفحه باشد و این اغراق نیست. حتی از مقدمه‌ی آقای بهنامِ باقریِ با همت و مقدمه‌ی راویِ با دقت هم به سادگی نمی‌توان عبور کرد. خواندن این کتاب حتما فراغت می‌خواهد. حوصله می‌خواهد. یک صفحه‌اش را هم نمی‌شود سرسری و طوطی‌وار خواند.

شگفتی کتاب از همان ابتدا نمایان است. زندگی دکتر عزیز در حال‌وهوای کودکی، تربیت دینی خانواده‌ی او، خانواده‌دوستی‌اش، اهمیت حلال و حرام، شوق وافر و کمی عجیب و دیوانه‌وار دکتر به آموختن، به‌ویژه زیست‌شناسی و جنین‌شناسی، روحیه‌ی جنگنده و جسارت ستودنی او در مواجهه با موانع و مشکلات، ریسک‌های پُرخطر او، سماجتش، صداقتش، صبرش، متانش، صفایش، رقّت قلبش، توکلش به خدا و اعتقادش به حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) و نماز و دعا، روحیه‌ی کنجکاوی و علم‌آموزی او، طبع لطیف و ادبی او، قناعتش به ضروریات زندگی، تحمل کمبودها، بی‌خوابی‌ها، و… خیلی مطالب ریز و درشتِ دیگر از شخصیت ایمانی و انسانی و علمی آقای بهارِ دوست‌داشتنی، در این کتاب نمایان است. شما با تورق کتاب، هم شیفته‌ی علم و توان او می‌شوید و هم به بُن‌مایه‌های دانش و بینش او افتخار می‌کنید و هم محو شخصیت ایشان می‌شوید. این‌ها نه اغراق، که احساس شعف و شوقِ منِ خواننده است. در مقابل او از کسالت، رکود و بی‌چارگی خودم بارها خجالت کشیدم. کسی که برای آموختن سر از پا نشناسد و از شاگردی عارش نیاید و رنج را به جان بخرد و از پا ننشیند و… خدا هم جان و دل او را بهاری و دستش را پر می‌کند و نامش را بلندآوازه.

در «سلول های بهاری» روایت‌ها با ترتیب و حوصله جلو می‌روند. مستندات عالی، کافی و دقیق است. عکس‌های مرتبط با مباحث به‌همراه توضیح کوتاه، پاورقی‌های به‌موقع و مناسب، توضیح اصطلاحات علمی و تخصصی، معرفی افراد و مکان‌ها و کتاب‌ها و از همه مهم‌تر ذهن دقیق، لسان صادق، دهان گرمِ راوی، شعر و ادب و آیه‌های به کار رفته در خلال روایت‌ها کتاب را تبدیل کرده است به یک گنجینه‌ی علمی، اخلاقی، تربیتی، ادبی و… . همین حوصله و دقت نظر و نشستن به پای این پروژه، کتاب را ویژه و قیمتی کرده است. آنها که سودای تولید چنین آثاری دارند باید سبک تحقیق، نگارش و نهایی‌سازی این تیپ کتاب‌ها را حتما مدنظر قرار دهند.

این نکته را فراموش نکنیم که این رویان بود که از حسین بهاروند، پدر علم سلول‌های بنیادی را ساخت. مجموعه‌ی پُرافتخار رویان، راه پرافتخاری را آغاز کرده است که تازه این یکی از ثمرات و دستاوردهای اوست. یاد آن اندیشمند والاگوهر آقای دکتر کاظمی آشتیانی به خیر که علمدار و طلایه‌دار این راه نورانی و پرافتخار بود.

از اساتیدی که بر سیر علمی و شخصیتی دکتر بهاروند مؤثر بوده‌اند، از پدرو مادر او، از همسر دانشمند و فرهیخته‌ی او، از مسؤلان باهمت و جسارت که راه را هموار کرده‌اند، از مقالات و افتخارات و سفرها و جلسات دکتر، از جزئیات و خاطرات شیرین و حتی اندوه‌بار ایشان در این کتاب به شایستگی نام برده و توضیح داده شده است.

نشد و نتوانستم آن‌چنان که شایسته است توصیفی از این کتاب ارائه بدهم. حقیقت این است که به قدری دُرّ و گوهر دارد این کتاب که نمی‌توان همه‌اش را دید و جمع کرد و توصیف کرد. اگر دستتان می‌رسد کتاب را به مسؤلین برسانید، به مجامع دانشگاهی، به پژوهشکده‌های علمی و فنی و تحقیقاتی مخصوصا دانشجویان همین رشته، به حوزه‌های علمیه حتی، به مدارس، به بچه‌هایتان، دخترها و پسرها، نوجوان‌های مشتاق، جوان‌های عزیز و هر آنکس که راهی می‌جوید و جریانی می‌خواهد و آرزوهای بلند و بزرگ دارد.

این کتاب، خودش یک نمونه‌ی جالب و الگوی مناسب برای پروژه‌های تحقیقاتی است. کاری شاخص و ماندگار در حوزه‌ی تاریخ شفاهی انقلاب و دستاوردهای آن. بارک الله و احسنت به بچه‌های مؤسسه خاکریز ایمان و اندیشه و آقای بهنام باقری هنرمند و خوش‌قلم و درود به راه‌یاری‌های عزیز که گل کاشته‌اند.

لازم به ذکر است کتاب «سلول‌های بهاری» که تحقیق‌ونگارش آن برعهده بهنام باقری بوده، در ۴۰۸ صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقه‌مندان برای تهیه آن، علاوه بر کتابفروشی‌ها، می‌توانند از طریق صفحات مجازی ناشر @raheyarpub و سایت vaketab.ir نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند و در صورت نیاز با شماره ۰۲۱۴۲۷۹۵۴۵۴ تماس بگیرند.



منبع خبر

روایتی از سلیمانیِ عرصه‌ی علم‌وفناوری بیشتر بخوانید »