توئیتر

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند



در حالی که در بسیاری از نقاط دنیا استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای کوچک برای بهبود زندگی انسان‌ها به وجود می‌آیند، اما در فلسطین اشغالی، نوآوری‌ها صرف مرگ و جاسوسی می‌شود.

  • هتل تارا مشهد

به گزارش مجاهدت از مشرق، در همه جای دنیا هدف استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های کوچکی که معمولا بر پایه فناوری هستند، این است که زندگی مردم را با راه‌حل‌ها و محصولاتشان راحت‌تر کنند، مثل رساندن غذا و دارو به درب منزل، خدمات تاکسی اینترنتی یا فروشگاه‌های بزرگ اینترنتی؛ اما در این کره خاکی جایی وجود دارد که رژیمی بی بته آن را اشغال کرده و استارت‌آپ‌های آن به دنبال رسیدن به شیوه‌های جدید برای جاسوسی یا کشتن هستند.

در دهۀ گذشته، رژیم صهیونیستی وسیعاً از اصطلاح «ملت استارت‌آپ» در توصیف جامعۀ خود استفاده کرده است. این تعبیر بعد از آن رایج شد که دو روزنامه‌نگار اسرائیلی، در سال ۲۰۰۹، کتابی با عنوان «ملت استارت‌آپ: داستان معجزۀ اقتصاد اسرائیل» منتشر کردند که ادعا می‌کرد فلسطین اشغالی نسبت به جمعیتش، دارای بیشترین تعداد استارت‌آپ است. با این حال، افسانه ملت استارت‌آپ، نیمه تاریکی دارد که در سال‌های اخیر، بیشتر خود را نشان داده است.

فلسطین، آزمایشگاه فناوری‌های مرگ

آنتونی لووینستاین، روزنامه‌نگار تحقیقی و فیلمساز استرالیایی-آلمانی است که در کتاب خود با نام «آزمایشگاه فلسطین» استدلال می‌کند که رژیم اسرائیل فلسطین را به یک میدان آزمایش برای سلاح‌های پیشرفته، جاسوس‌افزارها و سیستم‌های جاسوسی تبدیل کرده است.

قسمت بدتر ماجرا این جاست که این ابزارها تحت عنوان راه‌حل‌های «آزمایش‌شده در نبرد» بسته‌بندی شده و به دنیا نیز صادر می‌شود.

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند

لووینستاین شرح می‌دهد که اگر استارت‌آپ‌های جهان برای حفظ ظاهر هم که شده است، وعده می‌دهند که دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل خواهند کرد، کسب‌وکار ملت‌ استارت‌آپ، به صورت آشکار و عیان، مرگ است.

بسیاری از موفق‌ترین نوآوری‌های اسرائیلی که در سرزمین‌های اشغالی متولد شده‌اند، در اصل شیوه‌های جدیدی برای ترور، کشتن، جاسوسی و تخریب خانه‌ها بوده است؛ نوآوری‌هایی که ابتدا روی مردم بی‌گناه غزه و فلسطینی‌ها آزمایش شده‌اند و سپس به دولت‌ها و شرکت‌های جهان نیز صادر و فروخته شده‌اند.

بلومبرگ در اردیبهشت ۱۴۰۳ نوشت: «استارتاپ اسرائیلی Xtend، که سیستم هدایت پهپاد به ارتش اسرائیل ارائه می‌دهد، پس از استفاده از فناوری‌اش در جنگ غزه، موفق شد ۴۰ میلیون دلار جذب سرمایه کند.

این فناوری که امکان هدایت پهپادهای کوچک با هدست واقعیت مجازی را فراهم می‌کند، در عملیات‌های شناسایی ارتش اسرائیل برای یافتن مبارزان یا مواد منفجره به کار رفته است.

زبان بازاریابی مورد استفاده شرکت‌های فناوری اسرائیل پر از عباراتی چون «آزمایش‌شده در نبرد»، «اثبات‌شده در میدان»، «استفاده‌شده در عملیات واقعی» است که به صراحت و با وقاحت می‌گویند این فناوری‌ها اغلب روی غیرنظامیان فلسطینی انجام شده و نتایج، آن‌ها را تأیید می‌کنند.

صادرات فناوری‌های سرکوب

همانطور که لوونشتاین مستند می‌کند، اسرائیل در میان ۱۰ صادرکننده برتر اسلحه در جهان قرار دارد و جایگاه منحصر به فردی نیز در ابزارهای جاسوسی دارد؛ محصولات و فناوری‌هایی که نظارت یکپارچه، کنترل بیومتریک و جاسوسی از ابزارهای دیجیتال در دست مردم را انجام می‌دهند.

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند

شرکت‌های اسرائیلی مانند گروه NSO، تنها نوک کوه یخ هستند. این شرکت جاسوس‌افزار پیشرفته‌ای به نام Pegasus تولید می‌کند که قادر است به گوشی‌های هوشمند نفوذ کند و پیام‌ها، تماس‌ها، موقعیت مکانی، حتی دوربین و میکروفون را کنترل کند و بدون اطلاع کاربر اطلاعات را استخراج نماید.

مکزیک به تنهایی حدود ۶۰ میلیون دلار صرف خرید Pegasus کرده است. امارات، عربستان سعودی، هند، بحرین، مراکش، اردن، میانمار، مجارستان و بسیاری از کشورهای دیگر از محصولات گروه NSO خریداری کرده‌اند تا در جریان سرکوب معترضان و یا جاسوسی از مخالفان دولت از آن استفاده کنند. در خود فلسطین اشغالی نیز نتانیاهو برای شناسایی مخالفان خود و معترضان از این فناوری بهره برده است.

به جز جاسوس‌افزارها، از نرم‌افزار تشخیص چهره مستقر در ایست‌های بازرسی کرانه باختری گرفته تا پایگاه‌های داده بیومتریک در غزه و سیستم‌های هوش مصنوعی برای «پلیس پیش‌بینی‌کننده»، فناوری‌های کنترل‌گر این رژیم جعلی در سطح جهانی فروخته می‌شوند.

حتی محصولات مرتبط با معماری و طراحی شهری نیز که بویی از کنترل‌گری و جاسوسی دارند، از محصولات صادراتی این رژیم هستند. دیوار حائل بتنی، ایست‌های بازرسی، برج‌های دیده‌بانی و دروازه‌های دیجیتال کرانه باختری از این نمونه‌هاست که به الگوهایی برای مرزهای مستحکم در مجارستان یا آمریکا تبدیل شده‌اند.

اسرائیل تنها در سال ۲۰۲۳، ۱۳ میلیارد دلار صادرات نظامی داشته است. بیش از ۲۴ درصد از این صادرات به آسیا و اقیانوسیه و ۳۰ درصد به اروپا بوده است. بخش قابل توجهی از این صادرات شامل امنیت سایبری، نظارت و سیستم‌های هوایی بدون سرنشین است که بسیاری از آنها از طریق عملیات در سرزمین‌های اشغالی فلسطین توسعه یافته‌اند.

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند

شرکت Cellebrite که در استخراج داده از تلفن‌های همراه تخصص دارد، ابزارهایش در آمریکا، هند و… مورد استفاده پلیس و ارتش‌ها قرار می‌گیرد. این شرکت به نحوی بدنام است که بارها توسط سازمان‌های بین‌المللی محکوم شده است. Elbit Systems نیز فناوری‌های کنترل مرزی و پهپادهای نظامی‌اش را به بیش از ۳۰ کشور دنیا فروخته است.

اقتصاد ارتشی

در اغلب کشورها، زیست‌بوم‌های استارتاپی با تمرکز بر حوزه‌ای مشخص شناخته می‌شوند؛ مثلاً سیلیکون‌ولی در آمریکا با نوآوری‌های نرم‌افزاری مثل گوگل یا چت‌جی‌پی‌تی و پلتفرم‌های جهانی مثل اینستاگرام، توییتر یا لینکداین، آلمان با فناوری‌های صنعتی و رباتیک، هند با نوآوری‌های مالی (فین‌تک) و سوئد با طراحی تجربه کاربری شاخص و شناخته شده‌اند.

اما آنچه زیست‌بوم استارتاپی رژیم صهیونیستی را از دیگر کشورها متمایز می‌کند، تمرکز کم‌سابقه آن بر توسعه فناوری‌های نظامی، جاسوسی و کشتار است. شرکت‌ها و واحدهای فناور این رژیم، نه برای بهبود زندگی بشر، بلکه برای شناسایی، ردیابی، و هدف‌گیری افراد فعالیت می‌کنند.

بنیامین کرستین، روزنامه‌نگار اسرائیلی، می‌نویسد: «اقتصاد استارت‌آپی اسرائیل چنان دولتی و نظامی است که می‌توان آن را شاخه‌ای از ارتش به حساب آورد.بنابراین جای شگفتی ندارد که اگر در ارتش خدمت نکرده باشید، تقریباً امکان ندارد بتوانید استارت‌آپ خودتان را تأسیس کنید یا شغلی رده‌بالا در این اقتصاد به دست آورید.»

بررسی‌ها نشان می‌دهد پرسنل نظامی و امنیتی رژیم در شرکت‌هایی مانند البیت، رافائل، صنایع هوافضا، یا شرکت‌های سایبری مانند NSO و QuaDream استخدام شده‌اند، یا در شرکت‌هایی خصوصی مانند Merlinx، Cognyte و Verint مشغول کار هستند.

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند

کرستین می‌گوید اسطورۀ «ملت استارت‌آپ» برای جامعۀ اسرائیل نیز تبعاتی جدی داشته است. اسرائیل یکی از نابرابرترین کشورهای دنیا شده است؛ طوری که شهرهای اسرائیل، از شدت گرانی، برای بسیاری از یهودیان، از سرزمین موعود به مناطقی سکونت‌ناپذیر تبدیل شده‌اند.

اینطور که معلوم است، ایدۀ «ملت استارت‌آپ» قشر کوچکی از ثروتمندان را در اسرائیل به وجود آورده است که پیوندهایی مستحکم با پروژه‌های نظامی و امپریالیستی دولت دارند.

هوش مصنوعی در خدمت ترور

رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر از هوش مصنوعی نیز به‌عنوان ابزاری مرگبار در جنگ و ترور استفاده کرده است. واحد ۸۲۰۰ ارتش اسرائیل سامانه‌هایی چون «لوندر» برای شناسایی افراد مظنون، «گاسپل» برای هدف‌گیری ساختمان‌ها، «Depth of Wisdom» برای مدل‌سازی تونل‌ها، «Alchemist» برای شناسایی تهدیدات میدانی، و «Where’s Daddy» برای ردیابی تلفن‌های همراه را توسعه داده است.

این سامانه‌ها بدون بررسی انسانی، اهداف را تعیین کرده و زیرساخت‌های غیرنظامی و جان هزاران انسان را در غزه هدف قرار داده‌اند. بدین‌ترتیب، هوش مصنوعی در اسرائیل نه برای خدمت به زندگی بشر، بلکه در خدمت کشتار به‌کار گرفته شده است.

افسانه ملت استارت‌آپ در فلسطین اشغالی، بیش از آن‌که نشان‌دهنده نبوغ کارآفرینی باشد، بازتابی از ساختاری امنیت‌محور است که فناوری را در خدمت ترور و جاسوسی درمی‌آورد. خروجی این ساختار نیز نه توسعه، بلکه شکاف‌های عمیق طبقاتی، کشتار مردم بی‌گناه و صادرات جهانی مرگ است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند

کسب‌وکارهایی که مرگ می‌فروشند بیشتر بخوانید »

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!



.اینترنشنال را ایران‌اینترنشنال نمی‌دانم؛ این توهین به ایران است.هیجان همبستگی را به شعور تبدیل نکنیم، همه‌چیز دود می‌شودتنابنده را تکفیر کردند، حالا عزیزش شهید شده؛ این یعنی جنگ!

  • هتل تارا مشهد

به گزارش مجاهدت از مشرق، رضا رشیدپورِ این روزها، به چه چیزی شناخته می‌شود؟ او در سه هفته اخیر، به یکی از چهره‌های اصلی ایکس(توییتر) فارسی بدل شده، واکنش‌های پی‌درپی درباره تهاجم اسرائیل داشته و هر توئیتش محل بحث‌های محافل مختلف سیاسی و فرهنگی قرار گرفته است.

ممکن است ما هم با برخی از این مواضع موافق نباشیم اما با این حال، در زمانه آتش‌بس هستیم و گفت‌وگو، زمانی که باید مواضع روشن و ناگفته‌ها گفته شود، چهره‌ها پشت تریبون قرار بگیرند و گفت‌وگو کنند.

کسی که اعلام می‌کند می‌خواهد با ترامپ گفت‌وگو کند و این دومین رئیس جمهوری است که او خودش را در برابرش قرار دهد. رشیدپور در همان روزهای ابتدایی جنگ یکی از اولین برنامه‌های واکنشی نسبت به رویدادهای دفاع ۱۲ روزه را می‌سازد.
در ادامه این گفتگو را بخوانید:

*با شنیدن صدای جنگنده‌ها چیزی در دلم فرو ریخت

*رضا رشیدپور را در این چند سال با کنش‌مندی و فعالیت‌هایش در فضای مجازی می‌شناسیم. یکباره جنگی به ما تحمیل شد و شما نیز ذیل مفهوم «وطن» شروع به فعالیت کردید. برای اولین سؤال، می‌خواهم برگردیم به همان روز اول. از لحظات اولیه‌ای بگویید که متوجه شدید اسرائیل به کشورمان حمله کرده است. آن ساعات اول برای شما چگونه گذشت؟

برای من که مدام اخبار و تحلیل‌ها را دنبال می‌کنم، حمله یا شروع جنگ خیلی دور از انتظار نبود؛ در دقایقی که خبر تیک‌آف جنگنده‌ها به گوشم رسید – چون من عادت دارم نیمه‌شب با خواندن کتاب سر می‌کنم- کنارش هم اسپیسِ ایکس (فضای گفت‌وگومحورِ اپلیکیشن ایکس) روشن بود و داشتم گوش می‌کردم. خبر عبور جنگنده‌ها از آسمان منطقه را شنیدم. بدون اغراق باید بگویم که چیزی در قلبم فرو ریخت. مثل خیلی از هم‌وطن‌های دیگر که در آن لحظه متوجه شروع جنگ – تا چند دقیقه دیگر – شدند، دلشوره گرفتم. نمی‌توانم کتمان کنم که دلهره و دلشوره عجیبی در وجودم شکل گرفت.

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

*جنگ؛ بازگشت هویت ملی و همبستگی فراموش‌شده

*وقتی جنگ شروع شد و پس از گذر از شوک اولیه، کم‌کم واکنش‌ها نیز شکل گرفت. به عنوان یک هنرمند وقتی این واکنش‌ها را دیدید، چه احساسی داشتید؟ اینکه همه کنار هم ایستادند، برای شما چه معنایی داشت؟

در کنار همه تلخی‌هایی که جنگ داشت، من فکر می‌کنم که به میزان قابل توجهی به هویت ملی ما و به همبستگی ملی‌مان انسجام و جان دوباره بخشید که به شدت و به شدت محل تامل است و باید این فرصت بی‌نظیر را – نمی‌خواهم بگویم کم‌نظیر- مسئولان امر قدر بدانند.ببینید، من اصولاً جنگ را پدیده‌ای درست نمی‌دانم. یعنی تا جایی که ممکن است باید از جنگ پرهیز کرد؛ اما وقتی جنگ اتفاق می‌افتد باید ببینیم از آن چه چیزی عایدمان شده است. خب، در کنار صدمات و لطمات فراوانی که دیدیم و غیرقابل انکار است، یکی از نتایج بدون شک آن، تقویت هویت ملی و بازگشت حمیت و همبستگی بین ایرانی‌ها بوده است. راستش را بخواهید، من سال‌هاست – شاید از سال نودوپنج و شش که در برنامه «حالاخورشید» مدام به کلیدواژه‌های هویت ایرانی، جغرافیای ایرانی و مردم ایران تأکید می‌کردم- در لایه‌های مختلف ذهنم به این موضوع فکر می‌کردم که چرا ما به این سرعت داریم دچار انشقاق می‌شویم و اختلاف سلیقه‌های عقیدتی، اجتماعی و فرهنگی، به جای اینکه باعث تضارب آرا بشود، دارد ذات هویت ایرانی را نشانه می‌گیرد.

در کنار همه تلخی‌هایی که جنگ داشت، من فکر می‌کنم که به میزان قابل توجهی به هویت ملی ما و به همبستگی ملی‌مان انسجام و جان دوباره بخشید که به شدت و به شدت محل تامل است و باید این فرصت بی‌نظیر را – نمی‌خواهم بگویم کم‌نظیر- مسئولان امر قدر بدانند.

* کرختی جمعی؛ حاصل فریادهایی که شنیده نشدند

*طبیعی بود اگر واکنش‌ها در حد استوری‌هایی مثل «نه به جنگ» باقی می‌ماند، اما یک طیف مثل شما واکنشی صریح‌تر نشان داد. خیلی زود هم رفتید سراغ تولید رسانه‌ای. چه شد که همه‌چیز این‌قدر سریع و بی‌پرده پیش رفت؟ چرا تصمیم گرفتید با یک دوربین ساده و رودررو با مردم صحبت کنید؟ انگار این جنگ سرد، واکنش گرم و معمولی نمی‌طلبید.

تحقیر شدند، برچسب‌ها و انگ‌های مختلف به آنها زده شده هم از طرف عده‌ای که سلیقه ناهمگون داشته‌اند هم از طرف نهادهای مختلف و این ترس و اضطراب کم‌کم جای خودش را به کرختی و بی‌حسی داد و واویلا، ما به بی‌حسی زمانی رسیدیم که حساس‌ترین مقطع تاریخی کشورمان است و تجاوز به خاک این کشور صورت گرفته.
این خیلی سؤال درستی‌ است. ببینید ما دچار یک کرختی جمعی، یک عدم واکنش به هرچیز در جمع، در توده به یک بی‌حسی، به یک باری به هر جهت بودن دچار شده بودیم که ریشه‌ همه این‌ها را باید در نوعی فریاد زدن و شنیده نشدن ارزیابی کرد.

شاید تحلیل من برایتان تلخ باشد ولی لایه‌های مختلف مؤثر اجتماعی بارها مطالبه کردند، بارها روشنگری کردند، بارها فداکاری کردند، اما بسیار زود به فراموشی سپرده شدند یا اصلاً در بدو امر مطالبه‌شان با پرخاش مواجه شده، دیده نشدند، تحقیر شدند، برچسب‌ها و انگ‌های مختلف به آنها زده شده هم از طرف عده‌ای که سلیقه ناهمگون داشته‌اند هم از طرف نهادهای مختلف و این ترس و اضطراب کم‌کم جای خودش را به کرختی و بی‌حسی داد و واویلا، ما به بی‌حسی زمانی رسیدیم که حساس‌ترین مقطع تاریخی کشورمان است و تجاوز به خاک این کشور صورت گرفته.

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

*وقتی وجدان شخصی بلندتر از ترس‌ها فریاد می‌زند

به قول شما عده‌ای واکنش نشان دادند اما شاید به اندازه‌ای که انتظار داشتیم نبود. من به آن‌ها حق می‌دهم. به آن‌هایی که قبل‌ها واکنش نشان داده بودند و مورد تحقیر و تخریب و واکنش‌های پرخاشگرانه قرار گرفته بودند. به آن‌ها حق می‌دهم، اما من یک چیز را در زندگی شخصی و حرفه‌ایم یاد گرفتم: چیزی که بدانم درست است با همه هزینه‌هایش انجام می‌دهم. قبلاً هم فکر می‌کنم این را ثابت کردم؛ هرچیزی که به نظر خودم درست بیاید همه هزینه‌هایش را هم پرداخت می‌کنم.

در این مورد هم همین طور بود. من احساس کردم صرفاً با یک استوری و یک «آخ مردم ایران گفتن»، وظیفه من تمام نمی‌شود. مدت‌ها این مردم به من لطف کردند تا اگر یک جایگاه نصفه نیمه‌ای در فضای رسانه‌ای دارم آن را به دست بیاورند (و از تریبون من حرف‌هایشان را بزنند). بنابراین بر خودم وظیفه می‌دانستم که در جواب لطف مردم، فریادم را بلندتر کنم و از خانه مردم، از حیثیت مردم، از هویت مردم دفاع کنم و منتی هم به گردن کسی نیست. این کمترین وظیفه‌ای بود که من باید انجام می‌دادم.

*در این مدت بازخوردی هم از مردم گرفتید؟

بله، فارغ از انتظارم بود این حد از لطفی که مخاطبان و بینندگان به برنامه «شرایط خاص» کردند. جالب است برایتان بگویم شرایط خاص فقط با پنج شماره کارش را انجام داد و تماماً هم از هزینه شخصی بود. یعنی هیچ کسی بابت تولید شرایط خاص چه بچه‌های فنی، چه نویسنده‌ها، چه خودم خدای ناکرده از جایی ریالی دریافت نکردیم. انگار که چون حرف دل بود (و بنابر آن گفته که) هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند، بسیار واکنش‌های مثبتی دیدیم، یعنی بدون اغراق می‌توانم بگویم هیچ واکنش منفی از گروه‌های مختلف فکری ندیدیم. هرچه بود لطف و محبت و تشویق به ادامه راه بود که خب به فضل الهی همان طور که خودم هم آرزو می‌کردم شمارگان زیادی نداشت و در همان شماره پنج، خدا را شکر به پایان رسید.

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

*مرجعیت رسانه‌ای را دودستی تقدیم کردیم

*از همان شروع جنگ، دیدیم که شبکه‌ ایران اینترنشنال خیلی واضح کنار اسرائیل ایستاد. خیلی از هنرمندها هم در واکنش، در کمپین‌هایی علیه این شبکه شرکت کردند. شما هم در برنامه‌تان خیلی روشن و بی‌پرده با مردم درباره‌ این موضوع صحبت کردید. حالا به‌عنوان کسی که سال‌ها در رسانه فعالیت داشته، دوست دارم نظرتان را درباره‌ عملکرد این شبکه‌ ضدایرانی بدانم. چه شد که تصمیم گرفتید در برنامه‌تان وارد این بحث شوید و برای روشن شدن موضوع قدم بردارید؟

ما چه کردیم که مخاطب ما، خانواده ایرانی ما می‌نشیند در منزل و یک تلویزیونی مثل اینترنشنال را نگاه می‌کند و اخبار آن را اخبار موثق می‌داند و تحلیل‌هایش را تحلیل‌های متقن می‌داند! خب حتماً ایراد از ماست.
ببینید در مورد شبکه اینترنشنال دوست ندارم ایران را کنار نامش بگذارم. اجازه بدید برای شرحِ حرفم از این مطلب استفاده کنم که از کوتهی ماست که دیوار بلند است. اگر یک جست‌وجوی ساده بفرمایید؛ (هشدار درباره) تقدیم دودستی مرجعیت رسانه‌ای بارها در گفت‌وگوهای من بوده. رسانه مثل پدافند می‌ماند. یعنی ما همان قدر که خرج پدافند می‌کنیم باید خرج رسانه هم بکنیم. رسانه‌ای که بتواند بر محور مردم، با مطالبات مردم، دور سر مردم بچرخد. ما آیا چنین رسانه‌ای در ایران داریم؟

نخیر نداریم. تعدادی شبکه تلویزیونی داریم که درنهایت بی‌سلیقگی، با کمترین جذابیت و خیلی دور از مطالبات مردم دارند کار می‌کنند و تعدادی خبرگزاری رسمی که وظیفه‌شان انتشار رسمی اخبار است. بنابراین مرجعیت دست چه کسی می‌افتد؟

تعداد کانال‌های تلگرامی که با استفاده از جذابیت‌های عامه مرجعیت تولید می‌کنند، تعدادی شبکه ماهواره‌ای خارج از ایران که با سوار شدن روی موج مطالبات مردم، مرجعیت رسانه‌ای درست می‌کنند. پس به جای اینکه صرفاً به تحقیر و صرفاً به فحش دادن بسنده کنیم، الان وقت این است که بیاییم این طرف معادله را ببینیم. ببینیم ما چه کردیم که مخاطب ما، خانواده ایرانی ما می‌نشیند در منزل و یک تلویزیونی مثل اینترنشنال را نگاه می‌کند و اخبار آن را اخبار موثق می‌داند و تحلیل‌هایش را تحلیل‌های متقن می‌داند! خب حتماً ایراد از ماست.

حتماً ما نتوانستیم. آیا بعد از این جنگ هم به این نتوانستن که به نظرم نتوانستن تعمدی است (ادامه می‌دهیم؟). قطعاً اگر ما بخواهیم می‌توانیم. ما این همه انسان فرهیخته در حوزه رسانه در ایران داریم. این همه جوان پویا و توانا در ایران در حوزه رسانه داریم. چه ایرادی دارد چند تا از این شبکه‌های تلویزیونی را برون‌سپاری کنند؟ مثلاً به تعدادی از هنرمندها و به تعدادی از اهالی فرهیخته‌ رسانه. هم به خدا هزینه‌شان کمتر می‌شود، هم شاید درآمدزایی داشته باشد برایشان و هم اینکه به نوعی این بحث مرجعیت رسانه‌ای در ایران ترمیم شود.

*ضرورت پیوند هیجان ملی با تحلیل هویت و فرهنگ روزمره

*این روزها برای همه ما همبستگی ملی خیلی مهم شده. جالب است که حتی خود مردم هم در فضای مجازی ویدئوهایی برای این همبستگی می‌سازند. به نظر شما برای اینکه این حس همبستگی حفظ بشود، هرکدام از ما به عنوان یک ایرانی چه وظیفه‌ای داریم؟

همبستگی از یک پیش‌زمینه‌ هیجانی آغاز می‌شود و اگر این پیش‌زمینه در ادامه به چهارچوب و منطق همبستگی تبدیل نشود، آن هیجان فروکش می‌کند و آش همان آش و کاسه همان کاسه. بنابراین بزرگان جامعه و اقشار تأثیرگذار، استادان دانشگاه، هنرمندان عالی‌رتبه باید این هیجان را با منطق همبستگی، با تحلیل هویت ملی و با تطبیق فرهنگ با عادات و رفتار روزانه و مسائل علمی متعدد در این حوزه بپردازند تا این هیجان تبدیل به یک شعور منطقی برای ادامه‌ همبستگی باشد وگرنه متأسفم که بگویم مثل یک هیجان زودگذر شاید فراموش شود و ما این فرصت مغتنم را خدای ناکرده از دست بدهیم.

بنابراین تقاضا می‌کنم از حکمرانان در درجه‌ اول و در درجه‌ دوم از فرهیختگان جامعه که در تبدیل این هیجان به منطق و انتقالش به جامعه کمک کنند که ان‌شاءالله رهیافت و برون‌یافت این هیجانی که در این روزها به وجود آمده است، یک همبستگی پایدار بین سلایق مختلف فکری و سبک‌های مختلف زندگی با محوریت ایران باشد.

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

*تنابنده را تکفیر کردند، حالا عزیزش شهید شده؛ این یعنی جنگ!

*در این بین واکنش‌هایی هم از سمت هنرمندان دیدیم. بعضی‌ها عزیز از دست دادند، مثل آقای تنابنده که برادرزاده‌شان شهید شد. مطمئناً خیلی از مردم واقعیت را درک کردند، اما به نظرم هنوز هم نیاز است که بیشتر گفته شود. شما به عنوان یک کنشگر فرهنگی، از این به بعد چه روشی را برای روشن‌تر کردن این موضوع انتخاب می‌کنید؟ و در ادامه‌اش، می‌خواهم بدانم چه چیزی به مردم می‌خواهید بگویید؟

اولاً باید بگویم چون من در تهران نبودم نتوانستم به مجلس ختم برادرزاده‌ عزیز محسن بروم. بنابراین از طریق رسانه شما به محسن تنابنده عزیز و خانواده‌اش تسلیت می‌گویم. به محسن زمان ساخت پایتخت چقدر از گروه‌های فکری مختلف حمله شد. تندروهای مذهبی‌نما تکفیرش می‌کردند و کسانی که با جمهوری اسلامی زاویه دارند او را به مزدوری متهم می‌کردند و حالا چنین فردی از نزدیک‌ترین عزیزانش هزینه داده و جزء شهدای جنگ محسوب می‌شود.

همین مثال نشان می‌دهد که جنگ و خشونت یعنی چی؟ نمی‌دانم رسانه چقدر می‌تواند این کلمات را بازتاب دهد اما ما باید بپذیریم که تعداد منتقد و حتی مخالف نسبت به جمهوری اسلامی ایران در داخل کشورمان عددش کم نیست. آن‌ها هم باید بدانند راه در خشونت نیست. باید حرف مردم را در مباحث کارشناس‌محور، در مباحث امنیت ملی‌محور بشنوید و بدانید که ایران ۹۰ میلیون نفری، شکل هم نیست. شاید هزاران سلیقه وجود دارد، هزاران سبک زندگی وجود دارد، هزاران راه وجود دارد برای رسیدن به سعادت خانوادگی. به قول فیلم مارمولک: «به اندازه هر کسی یک راهی برای رسیدن به خداوند هست.»

ما اگر این تکثر در افکار عمومی، تکثر در سلیقه‌ها را زیر چتر امنیت ملی جمع کنیم و به آن احترام بگذاریم و حقوق شهروندیشان را تأمین کنیم و نیازهای آن‌ها را رفع کنیم، آن موقع کسی به موشک و جنگ سلام نخواهد کرد و در درون از جنگ بیزار خواهد شد نه صرفاً با پروپاگاندا و شعار دادن.

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

*محسن چاوشی و شجاعت در شکستن مارپیچ سکوت

در مورد آقای محمود کریمی هم که به نظرم آن چند ثانیه‌ای که در روح و جان من را خلق کردند، هم خدمت بزرگی به تسکین آلام مردم داغ‌دیده بود و هم اینکه به نظر من یک تنوع و جذابیتی بود که بسیار از آن لذت بردم.*واکنش محسن چاوشی و بعدتر محمود کریمی در ایام محرم، خیلی مورد استقبال قرار گرفت. همه این واکنش‌ها کنار هم باعث شکل‌گیری یک همبستگی ۹۰ میلیونی شد. می‌خواهم نظر شما را درباره این واکنش‌ها بدانم.

کار محسن چاوشی که فوق‌العاده بود و شکستن مارپیچ سکوت بود. محسن چاوشی در شرایطی به این کار اقدام کرد که واقعاً باید تحسینش کرد. بسیار مانیفست درستی را در ترانه‌اش انتخاب کرد و می‌دانم آدم باهوشی است. حتماً خودش هم می‌دانست که احتمالاً مورد حمله برخی از گروه‌های فکری قرار خواهد گرفت اما محکم ایستاد، ترانه‌اش را منتشر کرد و عقیده خودش را فریاد زد. ما اگر به این باور برسیم که عقیده هزینه دارد، اگر فکر کنیم عقیده‌مان را نمی‌توانیم مطرح کنیم، بنابراین بهتر است که خودمان را یک آدم پوشالی بدانیم، ولی اگر عقیده داریم باید بابتش هزینه پرداخت کنیم. حالا –بلاتشبیه- خودم در اوایل بحث عرض کردم، من هرچیزی که عقیده داشته باشم درست است اعلامش می‌کنم و روی موضعم می‌ایستم حتی اگر هزینه‌ای برایم داشته باشد.

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

در مورد آقای محمود کریمی هم که به نظرم آن چند ثانیه‌ای که در روح و جان من را خلق کردند، هم خدمت بزرگی به تسکین آلام مردم داغ‌دیده بود و هم اینکه به نظر من یک تنوع و جذابیتی بود که بسیار از آن لذت بردم.

*تلویزیون جلوی پخش برنامه من را گرفت؛ اما من عقب نکشیدم!

*اگر تصمیم بگیرید دوباره به تلویزیون برگردید و اثری تولید کنید، باز هم سراغ برنامه‌هایی مثل «شرایط خاص» می‌روید یا ترجیح‌تان به سمت قالب‌های گفت‌وگومحور است؟

در مورد تلویزیون اولین بار از رسانه شما عرض می‌کنم، وقتی که من توییت کردم حاضرم برنامه‌ای مثل شرایط خاص را در تلویزیون اجرا کنم، همه استقبال کردند. حتی این را برای اولین بار می‌گویم. تعدادی از مدیران ارشد تلویزیون استقبال کردند و گفتند برنامه تولید شود و ما از آنتن شبکه سه پخش می‌کنیم. ساعت ۱۰ شب، ده‌ونیم شب اما نمی‌دانم افرادی که مانع می‌شوند، آن کسی که میل به همبستگی ندارد، چه کسی است؟

در آخرین دقایق گفتند تلویزیون عذرخواهی کرده و من هم واقعیتش نه بهم برخورد، نه انگیزه‌ام را از دست دادم چون تقریباً توقعم همین بود. من برنامه را ساختم و آقای شکوری عزیز از فیلیمو به من گفت چون الان اینترنت و فیلترشکن و این‌ها سخت است اگر در یوتیوب بگذاری احتمالاً تعداد کمی می‌بینند، بده بگذاریم در فیلیمو که تعداد بیشتری ببینند. من هم با کمال میل فایلش را به آقای شکوری فیلیمو دادم و آن‌ها هم محبت کردند و پخش کردند.

بیشتر بخوانید:

گفت‌وگو با ایرانگردی که شفاف‌ترین مواضع را دربارۀ تهاجم رژیم جعلی گرفت

الان هم نمی‌دانم با وجود برخی افراد اصلاً احتمال بازگشتی به تلویزیون وجود داشته باشد، اما تلویزیون را خانه خودم می‌دانم. تلویزیون را محل رشد خودم می‌دانم. تلویزیون برای من بسیار محترم است. درباره برنامه گفت‌وگومحور هم فکر می‌کنم، الان دیگر تقریباً همه شبکه‌های تلویزیونی و حتی همه کانال‌های یوتیوبی در حال ساختن گفت‌وگو هستند. دوست دارم اگر بخواهم برنامه‌ای برای تلویزیون تولید کنم، حتماً چیزی شبیه شرایط خاص بسازم.

*شما در سال‌های مختلف با شخصیت‌های سیاسی مهمی گفت‌وگو داشتید. الان فکر می‌کنید در این شرایط، گفت‌وگو با کدام شخصیت اهمیت بیشتری دارد؟ مایلید با چه کسی گفت‌وگو کنید؟

فکر می‌کنم مخاطبان شما می‌دانند، تقریباً من با هرکسی که لازم بوده در ایران گفت‌وگو کردم. الان دوست دارم از تریبون شما بگویم که من دوست دارم با دونالد ترامپ گفت‌وگو کنم. چرا هیچ‌وقت یک پرسشگر ایرانی مقابل دونالد ترامپ ننشسته برای گفت‌وگو کردن؟ من از آقای ترامپ دعوت به گفت‌وگو می‌کنم در هر کشوری هر کجا که بگویند. من آماده‌ام که بیایم و ۶۰ دقیقه با ایشان گفت‌وگو کنم. از ایشان پرسش‌های مهمی دارم.

*شاید این سؤال عجیب به نظر برسد اما با چه کسی دوست ندارید گفت‌وگو کنید؟

اولین پیش‌شرط گفت‌وگو این است که شما بتوانی به چشم‌های طرف مقابل نگاه کنی. تنها کسی در دنیا که من حتماً نمی‌توانم در چشمانش نگاه کنم، رئیس رژیم صهیونیستی است که طبیعتاً هرگز حتی نمی‌توانم به چشمانش نگاه کنم چه برسد به گفت‌وگو کردن با او.

*در چنین شرایطی طبیعی است که همه نگران خانواده‌شان باشند و سعی کنند آن‌ها را از خطر دور نگه دارند. وقتی جنگ اتفاق افتاد، بیشتر از همه نگران کدام عضو خانواده بودید؟ چطور نگرانی برای خانواده و تولید برنامه را با هم جمع کردید؟

والله نگران همه. همه ۹۰ میلیون نفر خانواده من هستند. خب ما در جزیره کیش بودیم و جالب است که اگر (آغاز جنگ) ۲۴ ساعت جابه‌جا می‌شد من در خارج از ایران می‌ماندم برای اینکه در یک سفر خارجی بودم. به محض اینکه رسیدم به جزیره کیش جنگ شروع شد و پروازها قطع شد و دیگر تهران هم نتوانستم بیایم. نگران خانواده ۹۰ میلیون نفری‌ام بودم. در خانواده خصوصی‌تر خودم، بیشتر از همه نگران مادرم بودم. چون طبیعتاً سنی هم ازشان گذشته و یک جنگ هشت‌ساله را هم تجربه کرده بودند.

*اگر سؤالی یا نکته‌ای باقی مانده و دوست دارید به آن اشاره کنید، ما مشتاقانه منتظریم.

امیدوارم کشورمان همیشه برای ایرانی‌ها امن و امان باشد. همه‌مان یک خانواده‌ایم در یک خانه دور یکدیگر. خدا به ایرانمان آبادی و به مردم‌مان عشق و به سرنوشتمان روشنایی عطا کند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده!

همبستگی ملی باید تبدیل به گفتمان شود/ تلویزیون را خانه خودم می‌دانم، اما نمی‌گذارند برگردم!/ مسئولان بدانند که تکثر سبک زندگی تهدید نیست!/رسانه باید پدافند باشد، نه صدای از پیش ضبط‌شده! بیشتر بخوانید »

دو گیگ حرف رایگان

دو گیگ حرف رایگان



شما می‌توانید مخالف رفع فیلتر باشید؛ ولی برای استدلالتان زمین و زمان را به هم ندوزید و قانون‌گریز نباشید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، به‌نظر می‌رسد برخی با هر تصمیم که رنگ و بوی قانون داشته باشد، مشکل دارند. روح‌الله مؤمن‌نسب، دبیر ستاد امر به معروف استان تهران در شاهکاری جدید، رفع فیلتر واتساپ و گوگل‌پلی را نه‌تنها خیانت به انقلاب، بلکه اجرای «دستور نتانیاهو» معرفی کرده و شأن قانونی یک شورای عالی را زیر سؤال برده است. این واقعاً خطرناک است که برخی، قوانین را فقط وقتی مقدس می‌دانند که به نفعشان باشد. مؤمن‌نسب تا دیروز در حمایت از قوانین حجاب و عفاف، تمام منتقدان را به قانون‌گریزی متهم می‌کرد و با صدایی رسا می‌گفت که قانون، قانون است و باید اطاعت شود. اما امروز که شورای عالی فضای مجازی تصمیمی گرفته و قانونی تصویب کرده، ناگهان همان اصل مقدس به خاک افتاده و در قاموس ایشان، «خیانت» و «اجرای دستور نتانیاهو» نام گرفته است.

آقای مؤمن‌نسب! این تغییر سریع مواضع شما نشان می‌دهد که برایتان قانون، نه اصل ثابتی برای نظم و عدالت، بلکه ابزاری برای دفاع از سلیقه و منافع شخصی است. اگر دیروز اطاعت از قانون، واجب و بی‌چون‌وچرا بود، چرا امروز که این قانون در جهت خلاف نظرات شماست، با آن می‌ستیزید؟

اگر رفع یک محدودیت اینچنین بر شما گران آمده، شاید بهتر باشد نگاهی به آرشیو مصاحبه‌های خودتان بیندازید. همان زمان که با افتخار ساخت اکانت‌های جعلی در توییتر را اعلام می‌کردید و «آتش به اختیار» بودید. آن روزها لشکرکشی مجازی نه خیانت به انقلاب بود، نه تهدیدی برای امنیت ملی، بلکه گویا نوعی هنر بی‌بدیل محسوب می‌شد. چه شد که حالا هر تغییر مثبتی که به نفع مردم باشد، به خیانت و توطئه تعبیر می‌کنید؟ آیا انقلابی که شما از آن دم می‌زنید، تنها در چهارچوب سلایق شما تعریف می‌شود؟ یا اینکه هر تصمیمی که خلاف میل‌تان باشد، بلافاصله به اتهاماتی مثل «خیانت» و «ترس از لشکر مجازی غرب» متهم می‌شود؟ بهتر نیست به‌جای توهین به قانون و سران نظام کمی واقع‌بینانه‌تر به نیازهای جامعه نگاه کنید؟ شاید وقت آن رسیده که انقلاب را نه ارثیه خانوادگی، بلکه حرکتی مردمی بدانید که نیازمند نگاه‌های دلسوزانه و عاقلانه بیشتری است، نه غوغا و جنجال.

ظلم بزرگ به مسئولان کشور و رأی مردم

شما می‌توانید نسبت به یک قانون مخالفت داشته باشید؛ اما نمی‌شود که زمین و زمان را برای مخالفت با یک مصوبه‌ای که تبدیل به قانون و اجرایی شده به هم بدوزید و پای یزید را هم وسط بکشید.

اینکه کسی برای تخریب طرف مقابل، یزید زمانه را به میدان بیاورد و در همان خط اول از شدت عصبانیت، یزید را به «یزد» تبدیل کند، جای تأمل دارد. این اشتباه به‌ظاهر ساده، نشانه‌ای از یک متن شتاب‌زده و بی‌دقت است که در آن کلمات به‌جای معنا دادن، از شدت عصبانیت و هیجان تایپ شده‌اند. آیا بهتر نیست قبل از اینکه شمشیر بر صفحه «ویراستی» بکشید، کمی فکر کنید و لااقل متن را بازخوانی کنید؟ از سوی دیگر اینکه سران نظام و اعضای شورای عالی فضای مجازی را به یزید تشبیه کنید، آن هم به خاطر یک تصمیم قانونی، نه‌تنها دور از انصاف است، بلکه از جنسی است که خود شما بارها علیه آن موضع گرفته‌اید. چنین عباراتی بیشتر از هر چیز به بی‌منطقی و نگاه تک‌بعدی نویسنده متن اشاره می‌کند. شاید نوشیدن یک استکان گل‌گاوزبان و دورشدن از صفحه موبایل، راه‌حل خوبی برای این حجم از برانگیختگی برای رفع فیلترشدن دو اپلیکیشن باشد.

از این به بعد می‌گوییم قانون را به نفع شما بنویسند

همین چند وقت پیش، مؤمن‌نسب و هم‌فکرانش هر منتقدی را که به قوانین حجاب و عفاف معترض بود، با طعنه به «قانون‌گریزی» متهم می‌کردند و می‌گفتند «قانون، قانون است و باید اطاعت کرد.» حالا که تصمیم شورای عالی فضای مجازی به نفع مردم و در راستای کاهش محدودیت‌های بی‌فایده بر فضای مجازی گرفته شده، چرا ناگهان همان قانون «خنجرزدن به کمر انقلاب» تلقی می‌شود؟ چرا دیگر این اصل مقدس نیست؟ این چرخش فکری شگفت‌انگیز نشان می‌دهد که قانون، برای برخی فقط وقتی محترم است که سلیقه‌ شخصی‌شان را پوشش دهد.

شما که خودتان این‌کاره‌اید

مؤمن‌نسب در بخش دیگری از «ویراست» خود ادعا می‌کند که تصمیم شورای عالی فضای مجازی از ترس «لشکر مجازی غرب» گرفته شده. چگونه هر منتقدی که خلاف نظر شما حرفی بزند، ناگهان به لشکر مجازی غرب، تبدیل می‌شود؟ فارغ از این کسی که خودش سابقه سرلشکری در فضای مجازی را دارد و به آن افتخار می‌کند، نمی‌تواند از لشکرکشی در این فضا بگوید. اوایل سال 1401 بود که مؤمن‌نسب در مصاحبه‌ای اعلام و افتخار کرد که به اسم افراد تاثیرگذار در توییتر اکانت فیک می‌ساخته و آتش به اختیار فعالیت می‌کرده‌ است. همان زمان برخی از حقوق‌دانان به این موضوع واکنش نشان ‌دادند و این عمل را به مثابه اعتراف صریح وی به ارتکاب برخی جرایم نظیر جعل، نشر اکاذیب و حتی اقدام علیه امنیت ملی دانستند که ظرفیت پیگیری قضایی دارد. بخش عمده‌ای از نقدهایی که به فیلترینگ به شکل کنونی وارد می‌شود، از سوی دلسوزان همین کشور و همین نظام مطرح می‌شود و همه اهل لشکرکشی نیستند.

انقلاب برای همه مردم است

اینکه کسی تصمیم قانونی یک شورای عالی کشور را خیانت به انقلاب بداند، بیش از هر چیز نوعی نگاه انحصارطلبانه را نشان می‌دهد که گویا انقلاب اسلامی، نه حرکتی مردمی و برای همه مردم، بلکه ارثیه خانوادگی یک عده خاص است. مگر انقلاب اسلامی بر اساس همراهی و خواست مردم شکل نگرفت؟ مگر قرار نبود این حرکت عظیم، نمایانگر اتحاد و شراکت همه آحاد جامعه در ساختن آینده باشد؟ پس چگونه می‌شود که عده‌ای تصمیم قانونی و مبتنی بر نیازهای جامعه را صرفاً به این دلیل که با سلایق‌شان همخوانی ندارد، خیانت می‌دانند؟

این نگاه مالکانه، به‌جای تقویت همبستگی، تنها به تفرقه‌افکنی و دوپاره کردن جامعه دامن می‌زند. کسانی که هر تصمیم مخالف نظرشان را توهین به ارزش‌ها می‌دانند، گویا فراموش کرده‌اند که انقلاب تنها به سلیقه‌ آن‌ها محدود نمی‌شود. قانون و سیاست‌گذاری در یک نظام مردم‌سالار باید بازتابی از نیازها و خواسته‌های جامعه باشد، نه ابزاری برای تحمیل اراده‌ یک عده.

جالب اینجاست که همین افراد، وقتی تصمیمی مطابق میل‌شان گرفته شود، آن را نهایت عقلانیت و درایت می‌دانند و خواهان تبعیت بی‌چون‌وچرا هستند. اما اگر همان نهاد قانونی تصمیمی برخلاف سلایقشان بگیرد، به‌یکباره همه چیز به خیانت، دشمنی با انقلاب و توطئه تبدیل می‌شود.

امید اجتماعی را تخریب نکنید

رفع فیلتر واتساپ و گوگل‌پلی نشان داد که انسداد در حکمرانی فضای مجازی، یک ادعای نادرست است. این تصمیم نه‌تنها به نیاز واقعی مردم پاسخ داد، بلکه امید اجتماعی را به فضای سیاست‌گذاری بازگرداند. اما ظاهراً این نشانه‌های مثبت برای برخی تلخ است. این مقاومت در برابر قانون، بیشتر از هر چیزی نشان‌دهنده یک گارد مستحکم فکری است که برخی نمی‌خواهند از آن عبور کنند.

افزایش امید اجتماعی از طریق یک تصمیم درست و متناسب با نیازهای جامعه، نقطه قوت هر حکمرانی خردمندانه است. اما عجیب اینجاست که برخی از این تغییرات مثبت نه‌تنها برایشان خوشایند نیست، بلکه تهدیدی جدی به نظر می‌رسد. برای این افراد، هر گامی به سمت اصلاح، پیشرفت یا رفع محدودیت‌ها، چیزی شبیه به زنگ خطر است. گویی آنها، بقا و هویت خود را نه در رضایت و همراهی مردم، بلکه در حفظ وضع موجود و محدود کردن تغییرات می‌بینند.

هرچند حکمرانی صحیح در فضای مجازی فقط به رفع فیلتر واتساپ و گوگل‌پلی محدود نمی‌شود؛ اما این تصمیمی بود که در شرایط امروز، نشان‌دهنده عقلانیت و درک درست از مطالبات جامعه است. این تصمیم نشان داد که امکان اصلاح در وضعیت فیلترینگ وجود دارد و تصمیم‌گیران می‌توانند به نیازهای واقعی مردم توجه کنند. چنین نشانه‌هایی از امید اجتماعی، برای اکثریت جامعه دلگرم‌کننده است؛ اما در همین حال، برای برخی به مثابه چالشی غیرقابل تحمل است.

امید اجتماعی سرمایه‌ای است که نه‌تنها باید حفظ شود، بلکه باید با تصمیمات عاقلانه تقویت هم شود. کسانی که از این سرمایه هراس دارند، در نهایت به انزوای خود دامن می‌زنند.

نظر شما نظر قانون نخواهد بود

تصمیمات قانونی کشور، به‌ویژه وقتی در راستای منافع عمومی باشد، شایسته احترام است. اما ظاهراً شما به‌جای احترام، دست به دامان قصه‌سرایی و ساخت اکانت فیک می‌شوید. اینکه هر تصمیمی که به مذاق شما خوش نیاید، بلافاصله با برچسب‌هایی مثل خیانت، لشکرکشی و یا حتی لشکر مجازی غرب تخریب شود، خیلی رفتار جالبی نیست. بهتر است کمی آرام‌تر و شکیباتر به مسائل نگاه کنید. هیچکس منتظر دستور شما برای فیلتر کردن یا نکردن یک پلتفرم نیست و نظر قانون می‌تواند متفاوت از چیزی که شما در نظر دارید باشد.

به‌جای تشبیهات ناروا و متهم کردن دیگران، بد نیست کمی به این فکر کنید که شاید ایراد از زاویه دید خودتان باشد. قبول کنید که تغییر و پیشرفت حتی اگر تلخ باشد، بخشی از مسیر طبیعی هر جامعه‌ای است. شاید وقت آن رسیده که چکش را زمین بگذارید و به جای تخریب، کمی گوش کنید و ببینید که جهان فراتر از دایره کوچک سلایق شما چطور پیش می‌رود. بعید نیست فردا ما را هم جزو همان لشکرهایی که در ذهنتان ساخته‌اید قرار دهید اما باکی نیست؛ چراکه حقیقت همیشه از تهمت‌ها عبور کرده و به مسیر خود ادامه می‌دهد. نظر و سلیقه شما محترم است؛ اما قانون محترم‌تر.

منبع: روزنامه فرهیختگان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دو گیگ حرف رایگان

دو گیگ حرف رایگان بیشتر بخوانید »

واکنش نخست‌وزیر هلند به حوادث آمستردام

واکنش نخست‌وزیر هلند به حوادث آمستردام



نخست‌وزیر هلند امروز (جمعه) با اشاره به حوادث آمستردام گفت: «اجلاس سران اروپا تأثیر رویدادهای خاورمیانه بر دیگر نقاط جهان را مورد بحث قرار خواهد داد.»

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، پلیس هلند گفته که بیش از ۶۰ نفر در جریان خشونت پیرامون بازی فوتبال در آمستردام دستگیر شده‌اند. همچنین رژیم صهیونیستی اعلام کرد که ۲ هواپیمای اضطراری را برای خروج شهروندان اسرائیلی به هلند اعزام می‌کند.

همچنین شهردار آمستردام امروز جمعه تایید کرد که امنیت در اماکن یهودی در این شهر تقویت خواهد شد.

به نقل از خبرگزاری فرانس ۲۴، «دیک شوف» نخست وزیر هلند امروز در اظهاراتی یکجانبه گفت که هدف قرار دادن شهروندان اسرائیلی در جریان بازی ۲ تیم فوتبال آژاکس و مکابی اسرائیل در آمستردام غیرقابل قبول است و تمامی عاملان این حملات هدف پیگرد قرار می‌گیرند.

وی در شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر) با بیان اینکه با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در تماس است، نوشت: «من با انزجار اخبار آمستردام را دنبال کردم.»

دیک شوف افزود: «اجلاس سران اروپا تأثیر رویدادهای خاورمیانه بر دیگر نقاط جهان را مورد بحث قرار خواهد داد، همانطور که دیروز در آمستردام اتفاق افتاد.»

نتانیاهو امروز پس از زخمی شدن هواداران فوتبال رژیم صهیونیستی در خشونت آمستردام، دستور اعزام ۲ هواپیمای امدادی را به هلند صادر کرد.

دفتر نخست وزیری رژیم صهیونیستی نگفت که چه چیزی منجر به این اقدامات علیه شهروندان اسرائیلی شد، اما رسانه هلندی AT۵ گزارش داد که پنج شنبه شب بین هواداران در یک مسابقه لیگ اروپا که شامل مکابی تل‌آویو و آژاکس بود، درگیری رخ داد.

در این گزارش همچنین آمده که چندین مورد درگیری از جمله اقدام برای تخریب در مرکز آمستردام گزارش شده است.

سفارت اسرائیل در آمریکا نیز اعلام کرد صدها نفر از حامیان تیم فوتبال مکابی در پی خروج از استادیوم در آمستردام هدف خشونت قرار گرفتند.

در واقع این درگیری‌ها پس از آن رخ داد که هواداران مکابی تل‌آویو پس از شکست تیم‌شان در مسابقه در برابر آژاکس آمستردام، دست به اقدامات تحریک آمیز زدند و پرچم فلسطین را پاره کردند و آن را پایین آوردند و الفاظ توهین آمیز و ناپسند علیه فلسطینی‌ها به طور خاص، عرب‌ها به طور کلی به کار بردند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

واکنش نخست‌وزیر هلند به حوادث آمستردام

واکنش نخست‌وزیر هلند به حوادث آمستردام بیشتر بخوانید »

آغاز هنجار شکنی‌های فیلیمو/ نادیده انگاری‌ شوخی‌های جنسی در جوکر ۲

آغاز هنجار شکنی‌های فیلیمو/ نادیده انگاری‌ شوخی‌های جنسی در جوکر ۲



اگر اهل شنیدن شوخی‌ها جنسی رکیک و لودگی‌های سطح پایین هستید، اگر دوست دارید با اینجور شوخی‌های سخیف بخندید و گوشتان به شنیدن آن‌ها عادت دارد، حتما جوکر را ببینید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، فصل دوم جوکر با اجرا و تهیه‌کنندگی احسان علیخانی طی هفته‌های اخیر منتشر شد و با اعتراض شدید مخاطبان مواجه شده است. اغلب منتقدان به محتوایی منشوری و اروتیک این رئالیتی‌شو اشاره دارند. این اعتراضات در فضای مجازی چنان گسترش پیدا کرده و به زمینه‌ای تبدیل شده تا خبرگزاری میانه‌رو ایسنا به آن واکنش نشان دهد. در گزارش انتقادی این خبرگزاری آمده است:

فصل دوم برنامه رئالیتی‌شو «جوکر» به قسمت سوم رسیده است و مخاطبانی که از اولین قسمت روی نقاط ضعف و قوت آن تمرکز کرده بودند، حالا به صورت واضح چند دسته شده‌اند.

بخشی از تماشاگران این برنامه، در قسمت اول نسبت به حضور بیش از اندازه احسان علیخانی (به عنوان میزبان) جلوی دوربین انتقاد داشتند. گویا علیخانی نیز بازخوردها را دریافت کرد و به ویژه در قسمت سوم میزان حضور او جلوی دوربین کاهش قابل توجهی پیدا کرد و این انتقادها نیز تقریبا از بین رفتند.

در همین راستا، کیوان کثیریان منتقد سینما در اینستاگرام خود به تندی از «جوکر» انتقاد کرده و نوشته است: «اگر اهل شنیدن شوخی‌ها جنسی رکیک و لودگی‌های سطح پایین هستید، اگر دوست دارید با اینجور شوخی‌های پایین تنه‌ای بخندید و گوشتان به شنیدن آن‌ها عادت دارد، حتما جوکر را ببینید. »

آغاز هنجار شکنی‌های فیلیمو/ نادیده انگاری‌ شوخی‌های جنسی در جوکر ۲

افشین علیار، یکی دیگر از منتقدان سینما نیز نوشته است: «فقط ۲۰ دقیقه از قسمت اول جوکر رو دیدم. شوخی‌های جنسی رو از کف خیابون جمع کردن ریختن تو این برنامه به اصطلاح رئالیتی شو».

نکته جالب آن است که صفحات زرد اینستاگرامی نیز در حال واکنش نشان دادن به شوخی‌های این برنامه هستند و برای آن تیترهای پربازدید می‌زنند: «حرکات منشوری عمو رضا»، «ذهنشون خیلی منحرفه»، «تیکه سانسور نشده جوکر» و …

در توییتر نیز کاربران مختلفی به این شوخی‌ها واکنش داشته‌اند.

احسان رشیدی از روزنامه‌نگاران حوزه سینما در شبکه ایکس نوشته است: «برنامه جوکر در سنین کودک و نوجوان مخاطب پیدا کرده و این خطرناکه چون بیشتری شوخی‌های جنسی و رکیک برای یک لحظه خنده گرفتن مخاطب استفاده میشه، بدون اینکه رده سنی لحاظ بشه».

در کنار این، انتقادها فقط به شوخی‌های غیرخانوادگی این برنامه معطوف نشده است؛ بلکه رقص‌های پیاپی در برنامه که اغلب به صورت کامل نمایش داده می‌شود نیز موجب حیرت فعالان فرهنگ و هنر شده است که سابقه دعوای میان ساترا و وزارت ارشاد را به یاد دارند.

رقص‌های پی‌درپی در قسمت‌های اول تا سوم برنامه تا جایی پیش رفته است که علیخانی بارها مجبور به تذکر شود و حتی بگوید که «دوستان هر ضبطی، یک پخشی هم دارد»، البته گویا درهای ساترا انقدر باز شده است که اکثر این رقص‌ها در نسخه منتشر شده وجود دارد!

آغاز هنجار شکنی‌های فیلیمو/ نادیده انگاری‌ شوخی‌های جنسی در جوکر ۲

این رقص‌ها در قسمت سوم «جوکر» کامل شده است و تصاویر طولانی از حرکات موزون بازیگران به نمایش گذاشته می‌شود. حال آنکه اعطای مجوز انتشار یک دهم چنین تصویر و شوخی‌های مناسب بزرگسالان در گذشته توسط وزارت ارشاد، می‌توانست موجب شکل‌گیری انتقادات تندی از سوی جامعه و فعالان فرهنگی شود.

اساسا معیار تغییر محل اعطای مجوز محصولات نمایش خانگی از وزارت ارشاد به صداوسیما و زیر مجموعه‌ آن یعنی ساترا، انتقاد از عدم توجه به فرهنگ ایرانی اسلامی و خانواده بود که حال به نظر می‌رسد این بخش‌های جوکر و چند برنامه دیگر، به کلی خلاف آن ایده در حرکت است!

با پخش این دو قسمت، ‌انتقادهای تند و جدیدی از برنامه جوکر و ساترا به عنوان مجوزدهنده آن شکل گرفته است؛ این‌بار منتقدان حجم شوخی‌های جنسی این برنامه که مخاطبان زیادی بین کودکان و نوجوان دارد را مرکز توجه خود قرار داده‌اند، شوخی‌هایی که معلوم نیست ساترا چگونه به آن‌ها مجوز داده است!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آغاز هنجار شکنی‌های فیلیمو/ نادیده انگاری‌ شوخی‌های جنسی در جوکر ۲

آغاز هنجار شکنی‌های فیلیمو/ نادیده انگاری‌ شوخی‌های جنسی در جوکر ۲ بیشتر بخوانید »