تیپ 27 محمد رسول الله

ماجرای بازگشت حاج احمد متوسلیان از سوریه برای کسب‌ تکلیف از امام (ره) + سند

ماجرای بازگشت حاج احمد متوسلیان از سوریه برای کسب‌ تکلیف از امام (ره) + سند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان اواخر خرداد سال ۱۳۶۱، پس از فتح خرمشهر و تثبیت مواضع رزمندگان اسلام در آن‌جا، همراه با هیأت عالی رتبه سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران و همچین جمعی از رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) سپاه و تیپ ۵۸ تکاور ذوالفقار ارتش، به سوریه و لبنان سفر کرد تا راه‌های کمک به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان و نیز مقابله با رژیم‌صهیونیستی را بررسی کند؛ بنابراین به او مأموریت داده شد تا شناسایی دقیقی از مناطق شیعه‌نشین جنوب بیروت به‌عمل آورد.

حاج احمد متوسلیان پس از انجام مأموریت خود، ۴۲ سال قبل در چنین روزی یعنی سوم تیر سال ۱۳۶۱ از دمشق به تهران بازگشت تا از امام خمینی (ره) درباره نتایج مأموریت خود کسب تکلیف کند؛ بنابراین پس از این‌که وی خدمت امام (ره) رسید، ایشان آن جمله معروف «راه قدس از کربلا می‌گذرد» را فرمودند؛ چراکه کشاندن نیرو‌ها از جبهه جنگ با صدام، به‌سوی لبنان و سوریه، اگرچه آن‌جا هم برای مقابله با اسرائیل به نیرو نیاز بود؛ ولی ما باید اول تکلیف رژیم تجاوزگر بعث عراق را روشن می‌کردیم.

بازگشت حاج احمد متوسلیان از سوریه برای کسب‌تکلیف از امام (ره)+ سند

برگه اعلام ورود جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان به تهران – ۳ تیر سال ۱۳۶۱

سرلشکر «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح که با حاج احمد متوسلیان منطقه «جبل الشیخ» واقع در مرز لبنان و سوریه و اطراف آن را برای درگیری با ارتش اسرائیل بررسی کرده بودند، گفته هست: «در لبنان چند روزی با حاج احمد متوسلیان منطقه جبل الشیخ و اطراف بیروت را شناسایی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که با به‌کارگیری ده-دوازده گردان نیرو و یک سری کار‌های دیگر، شاید بتوانیم سه هزار اسرائیلی را اسیر بگیریم؛ چرا که اسرائیلی‌ها ناشیانه‌ترین جنگ را کرده بودند و در منطقه گسترش بسیار نامناسبی داشتند؛ طوری که به راحتی می‌شد به آن‌ها زد.

بعد که با سوریه‌ای‌ها در این‌باره بحث کردیم، دیدیم این‌ها اصلاً اهل این حرف‌ها نیستند؛ یعنی می‌خواهند آن وضعیت آتش‌بس [شکننده موجود] را کش بدهند؛ وقتی در [دمشق] با آقای دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت کشور مان صحبت کردم، ایشان پرسید: نظرت چیست؟ من گفتم: این سوریه‌ای‌هایی که من می‌بینم، هیچ‌کدام اهل جنگ نیستند؛ ایشان گفتند: بلاخره جنگ در اینجا مشکلات دارد. بدبین نباشید.

این حرف‌ها به حضرت امام (ره) منتقل شد که جنگ در آن‌جا به این سادگی شروع خواهد شد و اگر هم بشود، شاید نتوان به راحتی آزاد شد؛ یعنی در آنجا ما درگیر صحنه‌ای می‌شویم که تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) را برده بودیم، بعد باید یگان‌های دیگران را هم به آن‌جا ببریم و جنگ آن‌جا طولانی می‌شود، این‌جا [در ایران] هم که هنوز جنگ با صدام تمام نشده، در این‌صورت قوای ما تجزیه می‌شدند… در عمل آن‌چه اتفاق افتاده بود، ما را متوجه «قدس» می‌کرد، بدون اینکه کربلا را حل کرده باشیم.

این فرمایش امام که فرمودند: «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، جهت‌گیری حرکت ما را روشن کرد و در پی آن، ما سریع نیرو‌ها را جمع‌آوری کرده و به ایران آمدیم و تنها بخشی از نیرو‌ها آنجا ماندند تا اینکه کار‌های دیگری بکنند و دیگر ما عمده قوای‌مان را روی عراق گذاشتیم».

بازگشت حاج احمد متوسلیان از سوریه برای کسب‌تکلیف از امام (ره)+ سند

جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان در حال سخنرانی در جمع نیرو‌های تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) – پادگان زبدانی سوریه

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

ماجرای بازگشت حاج احمد متوسلیان از سوریه برای کسب‌ تکلیف از امام (ره) + سند بیشتر بخوانید »

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «الی بیت‌المقدس» که ۹ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد، در قالب دو محور عملیاتی به نام‌های «محرم» و «سلمان» کار خود را آغاز کردند. پس از انتقال کلیه‌ گردان‌ها از کرانه شرقی به کرانه غربی رود کارون، ابتدا پیشروی پنج گردان تحت امر محور عملیاتی سلمان به سمت جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر آغاز می‌شود؛ این نیروها می‌بایستی مسیر ۱۸ کیلومتری دشت طاهری را طی کرده و خود را به جاده‌ آسفالت اهواز – خرمشهر می‌رساندند.

سردار جاویدالأثر «احمد متوسلیان» با حضور در سنگر فرماندهی قرارگاه عملیاتی «نصر ۲» هدایت نیروهای سپاهی، بسیجی و ارتشی تیپ ۲ و لشکر ۲۱ حمزه (تابع این قرارگاه) را بر عهده گرفت و لحظه به لحظه با تماس‌های مکرر بی‌سیمی و هم‌چنین اعزام پیک‌های خبررسان، از آخرین وضعیت نیروها کسب اطلاع کرده و هم‌چنین در لحظات مقتضی، خود در صحنه‌ی نبرد حضور پیدا کرد تا از نزدیک شاهد تحولات حین عملیات باشد.

رزمندگان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

پس از تصرف برق‌آسای جاده‌ اهواز – خرمشهر توسط گردان‌های محور سلمان، گردان‌های محور محرم نیز به سمت این جاده به حرکت درآمدند و شرایط پیش آمده که ناشی از پاتک‌های سنگین واحدهای زرهی دشمن و عدم الحاق یگان‌های مجاور با تیپ ۲۷ بوده، باعث شد تا ادامه‌ نبرد برای نیروهای این تیپ سخت‌تر شد. در چنین شرایطی احمد متوسلیان با هدایت نیروها سعی در کنترل اوضاع داشت؛ اما فشار دشمن زیاد و امکان مقابله با آن‌ها کم بود.

ساعت‌های اولیه صبح روز جمعه دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با شهادت «محسن وزوایی» و «حسین تقوی‌منش»؛ فرمانده و جانشین محور عملیاتی محرم، اولین ضربه‌ کاری به احمد متوسلیان وارد شد؛ اما به رغم تمامی نارسایی‌ها و مشکلات موجود، رزمندگان تیپ ۲۷ طی شش شبانه‌روز جنگ نابرابر، توانستند سرانجام اهداف مرحله‌ اول عملیات «الی بیت‌المقدس» را تثبیت نموده و خود را برای آغاز مرحله‌ دوم نبرد آماده کنند.

در مرحله دوم عملیات «الی بیت‌المقدس» بیشترین نگرانی متوسلیان از جانب گردان سلمان فارسی به فرماندهی حسین قجه‌ای در منتهی الیه سمت چپ محور محرم، واقع در ایستگاه گرمدشت بود که در محاصره دشمن به مدت پنج شبانه‌روز جنگیدند و مقاومت کردند و عاقبت با شهادت اکثر نیروهای این گردان از جمله حسین قجه‌ای؛ فرمانده و محمدرضا موحد دانش؛ معاون گردان، آن منطقه را تثبیت کردند.

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

سردار جاویدالأثر احمد متوسلیان در عملیات «إلی بیت‌المقدس»

احمد متوسلیان به‌دلیل ضرباتی که در مرحله‌ اول عملیات، بر پیکره‌ نیروی انسانی، به‌خصوص کادر‌های فرماندهی گردان تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) وارد شد، برای بازسازی مجدد گردان‌ها با مشکلات عدیده‌ای مواجه بود که مهم‌ترین آن‌ها، شهادت محسن وزوایی؛ فرمانده و حسین تقوی‌منش؛ جانشین محور محرم بود. به‌همین منظور، این‌بار متوسلیان گردان‌های عملیاتی تیپ را فقط در قالب یک محور عملیاتی، سازمان‌دهی کرده و مسئولیت فرماندهی آن را هم، به یار دیرینه‌اش محمود شهبازی واگذار کرد. این گردان‌ها، مأموریت داشتند تا از ایستگاه گرمدشت با گرای ۲۶۰ درجه، رو به سمت غرب پیشروی کرده و پس از طی ۱۳ کیلومتر، خودشان را به دژ مرزی کوت‌سواری برسانند.

با اتمام مرحله‌ دوم و متعاقب آن انجام ناموفق مرحله‌ سوم عملیات «الی بیت‌المقدس» در بیستم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، دیگر همه‌چیز به نبرد پایانی موکول شد. این در حالی است که دیگر نه توانی برای ادامه‌ عملیات باقی مانده و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردان‌ها؛ به‌گونه‌ای که فرماندهان در تصمیم‌گیری نهایی با مشکل و تردید مواجه شدند.

شهید «محمدابراهیم همت» جانشین فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در این خصوص گفته است: «… برادران عزیز، بسیجیان با ایمان! به خدمت شما عرض کنم که در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری، دیگر مغز‌ها خسته شده بود! یعنی برای مرحله‌ نهایی عملیات «الی بیت‌المقدس» هیچ‌کدام از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که پیش آمده بود، تردید داشتند که آیا داخل خونین شهر بشوند یا نشوند؟ از طرف دیگر؛ چون تلفات داده بودیم، کیفیت نیروهایمان به شدت افت کرده و همین امر باعث شده بود که همه‌ ما دودل شویم که آیا به داخل خونین‌شهر برویم یا نرویم؟ اگر برویم، آیا ضربه نخواهیم خورد؟ دیگر هیچ‌کس قدرت تصمیم‌گیری نداشت. تا این‌که قرار شد برادران عزیزمان «محسن رضایی» و «صیاد شیرازی» به محضر حضرت امام شرفیاب شوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرمشهر داری چنین سختی‌هاست. ما هرچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله‌ نهایی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوق‌العاده زیاد است و ما نمی‌توانیم به او حمله کنیم؛ ولی باز در عین حال قادر به تصمیم‌گیری نهایی هم نیستیم. شما نظر دهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد

شهید «علی صیاد شیرازی» و «محسن رضایی»

تمام این صحبت‌ها را که مطرح کردند، امام در جواب آن‌ها فرمودند: «تا توکل‌تان چقدر باشد». در این لحظه برادران ما – رضایی و صیاد شیرازی – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کل فرماندهان لشکر‌ها و تیپ‌ها را احضار کردند و به آن‌ها گفتند ما مسایل و مشکلات‌مان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکل‌تان چقدر باشد! این موضوع در روحیه‌ برادر‌ها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آن‌جا برادر‌ها همه به گریه افتادند و می‌گفتند: لابد توکل‌مان ضعیف است دیگر، لابد توکل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزم‌شان را جزم کردند تا با توکل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحله‌ پایانی عملیات آماده کنند».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گره‌ای که امام خمینی (ره) برای آزادسازی خرمشهر باز کرد بیشتر بخوانید »

دلایل بازگشت تیپ محمد رسول الله (ص) از سوریه

دلایل بازگشت تیپ محمد رسول‌الله (ص) از سوریه


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس ـ رحیم محمدی؛ زمانی که قوای محمد رسول الله (ص) برای مبارزه با ارتش رژیم صهیونیستی و کمک به مردم لبنان و فلسطین به سوریه اعزام شدند، امام خمینی (ره) به‌عنوان فرمانده کل قوا به محض دریافت چنین خبری، فرمودند که «راه قدس از کربلا می‌گذرد».

سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری (رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح) که با حاج احمد متوسلیان منطقه «جبل الشیخ» واقع در مرز لبنان و سوریه و اطراف آن را برای درگیری با ارتش اسرائیل بررسی کرده بودند، در خصوص بازگشت تیپ ۲۷ از جبهه سوریه به ایران عنوان کرده است: الزاماً این‌طور نیست که بگوییم تمهیدات دشمنان انقلاب اسلامی، ما را به جبهه مدیترانه کشاند؛ بلکه ما به لحاظ احساساتی که داشتیم، خیلی علاقه داشتیم که در آن صحنه بجنگیم و به نظر ما امکان جنگ هم وجود داشت.

در این رابطه با احمد متوسلیان و عده‌ای از بچه‌ها بررسی کردیم و معلوم شد که صعوبت و دشواری جنگ با عراقی‌ها خیلی بیشتر از صعوبت جنگ با اسرائیلی‌هاست؛ شیرینی جنگ با آن‌ها هم خیلی بیشتر از جنگ با این‌هاست؛ یعنی اگر ما در آنجا از تمام جهات وارد جنگ می‌شدیم به راحتی می‌توانستیم در مراحل اولیه تاکتیکی، پیروزی‌های بزرگی به دست بیاوریم؛ البته دنیا هم ساکت نمی‌نشست و حوادث بزرگتری اتفاق می‌افتاد.

برداشت اولیه ما از رفتن به آنجا این بود که طی مدت زمان کوتاهی با اقداماتی سریع می‌توانیم پیروزی‌های بزرگی به دست بیاوریم و به ایران برگردیم؛ یعنی یک گوشمالی به اسرائیلی‌ها بدهیم و برگردیم؛ واقعاً هم این کار شدنی بود.

در لبنان چند روزی با حاج احمد متوسلیان منطقه جبل الشیخ و اطراف بیروت را شناسایی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که با به‌کارگیری ده-دوازده گردان نیرو و یک سری کار‌های دیگر، شاید بتوانیم سه هزار اسرائیلی را اسیر بگیریم؛ چرا که اسرائیلی‌ها ناشیانه‌ترین جنگ را کرده بودند و در منطقه گسترش بسیار نامناسبی داشتند؛ طوری که به راحتی می‌شد به آن‌ها زد.

بعد که با سوریه‌ای‌ها در این‌باره بحث کردیم، دیدیم این‌ها اصلاً اهل این حرف‌ها نیستند؛ یعنی می‌خواهند آن وضعیت آتش‌بس [شکننده موجود] را کش بدهند؛ وقتی در [دمشق] با آقای دکتر ولایتی وزیر خارجه وقت کشور مان صحبت کردم، ایشان پرسید: نظرت چیست؟ من گفتم: این سوریه‌ای‌هایی که من می‌بینم، هیچ‌کدام اهل جنگ نیستند؛ ایشان گفتند: بلاخره جنگ در اینجا مشکلات دارد. بدبین نباشید.

این حرف‌ها به حضرت امام (ره) منتقل شد که جنگ در آنجا به این سادگی شروع خواهد شد و اگر هم بشود، شاید نتوان به راحتی آزاد شد؛ یعنی در آنجا ما درگیر صحنه‌ای می‌شویم که تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) را برده بودیم، بعد باید یگان‌های دیگران را هم به آنجا ببریم و جنگ آنجا طولانی می‌شود، اینجا [در ایران]هم که هنوز جنگ با صدام تمام نشده، در این‌صورت قوای ما تجزیه می‌شدند … در عمل آنچه اتفاق افتاده بود، ما را متوجه «قدس» می‌کرد، بدون اینکه کربلا را حل کرده باشیم.

این فرمایش امام که فرمودند: «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، جهت‌گیری حرکت ما را روشن کرد و در پی آن، ما سریع نیرو‌ها را جمع‌آوری کرده و به ایران آمدیم و تنها بخشی از نیرو‌ها آنجا ماندند تا اینکه کار‌های دیگری بکنند و دیگر ما عمده قوای‌مان را روی عراق گذاشتیم.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دلایل بازگشت تیپ محمد رسول‌الله (ص) از سوریه بیشتر بخوانید »

در «دوکوهه» متولد شدند و در «غدیر» به بلوغ رسیدند

مجاهدانی که در «دوکوهه» متولد شدند و در «غدیر» به بلوغ رسیدند


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ رحیم محمدی؛ جنگ تحمیلی که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ توسط عراق علیه مردم کشورمان آغاز شد، عده‌ای از مردان کشورمان کمر همت را بستند و برای مقابله با متجاوزان بعثی صف کشیدند؛ مردانی که هرچند فاقد آموزش‌های کلاسیک نظامی بودند، اما با همت و عرق میهنی که داشتند، برای دفع شر، وارد معرکه جنگ شدند و بعضاً تا بذل جان خود نیز پیش رفتند.

هرچند تعداد زیادی بدین شکل در لبیک به ندای رهبرشان پای در عرصه میدان جنگ گذاشتند، اما در این بین تعدادی از آن‌ها نقش برجسته‌ای داشتند؛ این تعداد که جزو بهترین شاگردان مکتب خمینی (ره) محسوب می‌شدند، به واسطه نامی که برای مجموعه خود برگزیده بودند، موجب قوت قلب دوستان و ترس دشمنان شده بودند.

اینان که در ۱۷ بهمن ۱۳۶۰ در دوکوهه متولد شدند، برای اولین بار در عملیات «فتح‌المبین» وارد معرکه جنگ شدند و توانستند سپاه چهارم عراق را منهدم کنند و بعد از آن در عملیات «الی بیت‌المقدس» موفق به شکست سپاه سوم عراق و فتح خرمشهر شدند و در عملیات «رمضان» تانک‌های عراقی را یکی پس از دیگری شکار کردند.

زمان عملیات «مسلم بن عقیل» هم که فرا رسید با ارتقاء تیپ به لشکر و پس از نبردی سنگین، متجاوزان را مجبور کردند ارتفاعات مشرف به «مندلی» را ترک کنند و خود جایگزین آن‌ها شوند؛ نیرو‌هایی که در عملیات «والفجر مقدماتی» بار دیگر کربلا را در رمل‌های فکه معنا بخشیدند و در عملیات «والفجر ۱» مظلومانه به شهادت رسیدند.

آن‌هایی که قدرت پوشالی ارتش بعث عراق را در عملیات «والفجر ۴» به سخره گرفتند و در «کانی‌مانگا» حماسه‌آفرین شدند، اما در «خیبر» بود که عاشورایی جنگیدند تا «مجنون» حفظ شود؛ در زمان عملیات «بدر» نیز با هدایای غربی‌ها به صدام، بسیاری شیمیایی شدند و خلعت شهادت پوشیدند، ولی این باعث نشد تا در نبرد نابرابری که داشتند، «پا پس بکشند»؛ چرا که در عملیات «والفجر هشت» در کنار سایر رزمندگان با فتح «فاو» شور دیگری در جبهه‌ها ایجاد کردند.

آنان کام منافقین را که به زعم خودشان در تصرف «مهران» شیرین شده بود، در عملیات «کربلای ۱» تلخ کردند و در ادامه نشان دادند که می‌توانند دوشادوش سایر رزمندگان، زمستان شلمچه را در عملیات «کربلای ۵» به بهار تبدیل کنند و با این شادی توانستند فاتح قله‌های «دوپازا» در عملیات «نصر ۷» شوند.

اینان که با افتخار خود را عضو لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) می‌دانستند، با ندای «یا علی (ع)» طومار منافقین را در «مرصاد» درهم پیچیدند و در ادامه برای آخرین بار در «غدیر» که دیگر به بلوغ رسیده بودند، شکست را بر ارتش عراق و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی آن‌ها در خوزستان تحمیل کردند و این جنگ نابرابر را که هشت سال هم به طول انجامید با پیروزی به پایان بردند.

آری؛ شاگردان مکتب خمینی (ره) که با عنوان تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) تهران کار خود را برای اولین بار در ۱۷ بهمن ۱۳۶۰ به فرماندهی حاج احمد متوسلیان آغاز کرد، از جمله نیروهایی بودند که در بسیاری از عملیات‌ها جزو نیرو‌های خط‌شکن بودند به نحوی که در طول هشت سال دفاع مقدس و با شرکت در چندین عملیات بزرگ و عاشورایی، این یگان تعداد ۱۴ هزار شهید از جمله چهار فرمانده لشکر، ۶ قائم‌مقام لشکر، دو رئیس ستاد، ۱۰ فرمانده تیپ و بیش از ۱۵۰ فرمانده و معاون گردان تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مجاهدانی که در «دوکوهه» متولد شدند و در «غدیر» به بلوغ رسیدند بیشتر بخوانید »

رضا، رضا، همت/ رضا رفته موقعیت کربلا

مراقبت شهید «رضا چراغی» از بیت‌المال؛ الگویی برای مسئولان کشور


رضا، رضا، همت/ رضا رفته موقعیت کربلابه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، رزاق «رضا» چراغی در سال ۱۳۳۶ در شهرستان ساوه به دنیا آمد. در شش‌سالگی به مدرسه رفت و با استعداد خوبی که داشت، همواره در درس‌هایش موفق بود.

او علاوه بر تحصیل، به مطالعات و فعالیت‌های مذهبی نیز علاقه‌ مند بود و در مجالس مذهبی، با شور و اشتیاق حضور می‌یافت.

پس از گذراندن دوره ابتدایی، وارد دبیرستان شد و در آن مقطع با برخی مسائل سیاسی آشنا شد.

او هنگام شروع انقلاب اسلامی، سال آخر دبیرستان بود و در راهپیمایی‌ها علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت می‌کرد و در توزیع اعلامیه‌های امام خمینی (ره)، فعال بود. همچنین در روز‌های پیروزی انقلاب اسلامی، در تسخیر مراکز نظامی و دولتی رژیم، حضوری پررنگ داشت.

شهید چراغی پس از شروع غائله کردستان توسط ضد انقلاب، فوراً به همراه جمعی از دوستان، خود را به مریوان رساند و در مبارزه با گروه‌های محارب، از هیچ کوششی دریغ نکرد. شهید چراغی در مدت حضورش در کردستان، مدتی مسئول جانشین سپاه «دزلی» و «زمانی» و نیز به‌عنوان مسئول محور مریوان انجام‌ وظیفه کرد و خدمات درخشانی را از خود به یادگار گذاشت.

چراغی که ارادت خاصی به حاج احمد متوسلیان داشت و خصوصیات اخلاقی و نظامی او را الگوی خود قرار داده بود، بعد از شکل‌گیری تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)، به همراه تیپ در عملیات‌های مختلف شرکت کرد. وی از اواسط سال ۱۳۶۰ تا اواخر تیر سال ۱۳۶۱، فرماندهی گردان حمزه را در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس بر عهده داشت. پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در تیر سال ۱۳۶۱ در لبنان و قبول فرماندهی تیپ ۲۷ توسط حاج همت، شهید چراغی در عملیات رمضان و عملیات مسلم بن عقیل در سومار، به‌عنوان قائم‌مقام لشکر خدمت کرد و از مهر سال ۱۳۶۱ برای مدت کوتاهی، معاونت سپاه ۱۱ قدر را که فرمانده آن حاج همت بود، پذیرفت.

از آبان سال ۱۳۶۱ تا فروردین‌ سال ۱۳۶۲ در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک، به‌عنوان فرمانده لشکر انجام‌ وظیفه کرد.

شهادت

در عملیات والفجر یک در منطقه عمومی فکه که حاج همت فرماندهی قرارگاه ظفر را بر عهده گرفت، رضا همچنان فرمانده لشکر بود. لشکر ۲۷ وظیفه داشت که با نیرو‌های ارتش ادغام شود و ارتفاعات «پیچ انگیزه» و «جبل فوقی» را فتح کند و به سمت عمق خاک دشمن برای تصرف تأسیسات نفتی پیش برود.

گردان میثم و دیگر گردان‌ها نیز به سمت «ارتفاعات ۱۴۳ » و پاسگاه «بجیله» و در امتداد آن تأسیسات نفتی «قزلبان» که محور عملیات لشکر را تشکیل می‌داد، حمله کردند.

خاطره یکی از همرزمان شهید چراغی

«دشمن در ارتفاع ۱۴۳ فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی و سه نفر بسیجی که مجموعاً شش نفر بودند، روی ارتفاع سالم مانده بودند و سخت مقاومت می‌کردند. هرچه اصرار کردم به عقب برگردند، قبول نکردند.

دشمن تصور می‌کرد که نیرو‌های زیادی روی ارتفاع قرار دارند. عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی و دو نفر از بسیجیان، پیکر غرق به خون چراغی را با برانکارد حمل می‌کنند.

شهید چراغی ۱۱ بار در طول سال‌های دفاع مقدس مجروح شده بود و خودش گفته بود که اگر خدا بخواهد بار دوازدهم شهید می‌شوم و چنین شد.»

شهادت شهید چراغی به روایت شهید همت

شهید محمدابراهیم همت، فرمانده سپاه ۱۱ قدر، شرح آخرین دیدار خود با شهید رضا چراغی را این‌گونه بیان کرد: «آن شب پیش ما ماند و دو _ سه ساعتی خوابید. اذان صبحِ روز ۲۵ فروردین‌ که بیدار شد، بعد از خواندن نماز دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساک خود داشت، از آن درآورد و پوشید.

با تعجب پرسیدم: آقا رضا، هیچ‌وقت شلوار نو نمی‌پوشیدی، چه شده است؟

با لب‌های خندان به من گفت: با اجازه شما می‌خواهم خط مقدم بروم . بچه‌های لشکر آنجا خیلی تحت‌فشار هستند.

در همین اثنا از طریق بیسیم مرکز پیام، خبر رسید که لشکر یک مکانیزه سپاه چهارم بعثی‌ها، پاتک سختی را روی خط دفاعی ما انجام داده است. رضا جلو رفت. چند ساعت بعد خبر دادند فرمانده لشکر ۲۷ در خط مقدم با خمپاره ۶۰ در حال تیر اندازی به کماندو‌های بعثی است.

گوشی بی‌سیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن برادر چراغی. مدام می‌گفتم:« رضا، رضا، همت؛ رضا، رضا، همت.»

ناگهان یک نفر از آن‌طرف خط گفت: حاجی جان، دیگر رضا را صدا نزنید. رضا رفته موقعیت کربلا. 

من فهمیدم رضا شهید شده است.»

حساسیت به بیت‌المال

شهید چراغی نسبت به حفظ بیت‌المال، سخت حساس بود و هرگز از آن استفاده شخصی نمی‌کرد. پدرش گفت:« هرگاه با ماشین به منزل می‌آمد، ماشین بیت‌المال را در خانه می‌گذاشت و با ماشین من به کار‌های شخصی‌ خود رسیدگی می‌کرد.

یک‌بار یک نفر به منزل ما آمد و گفت که رضا با ماشین او را به‌جایی برساند. رضا حاضر نشد از ماشین بیت‌المال استفاده کند و با ماشین من او را به مقصد رساند.»
انتهای پیام/ ۱۱۸



منبع خبر

مراقبت شهید «رضا چراغی» از بیت‌المال؛ الگویی برای مسئولان کشور بیشتر بخوانید »