جامانده

جهاد مقدم بر همه چیز است

جهاد مقدم بر همه چیز است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از مبارزان انقلاب اسلامی و رزمندگان عرصه دفاع مقدس هست که در طول سال‌ها فعالیت خدماتی به نظام اسلام انجام داده هست.

تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه، نوار و رساله حضرت امام خمینی (ره)، راه‌اندازی گروه مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و فرار مستشاران آمریکایی از اصفهان نقش به سزایی داشته هست. همچنین برگزاری مراسم سومین روز شهادت مصطفی خمینی در مدرسه صدر بازار اصفهان، مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم، سخنرانی در راهپیمایی‌های مبارزاتی دانش آموزی و دانشجویی در دوران انقلاب از جمله فعالیت‎های وی هست.

صفرزاده به دنبال فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج، با همکاری حجج اسلام سید علی‌اکبر ایوبی و علی ضامن عطایی، تمام توان خود را برای تشکیل بسیج و آموزش بسیجیان در منطقه خورسکان اصفهان به کار گرفت.

حضور رزمی تبلیغی در جبهه، راه‌اندازی دفتر تبلیغات اسلامی در ستاد عملیات جنوب، تشکیل ستاد هماهنگی تبلیغات بین کلیه ارگان‌های مستقر در خرمشهر و آبادان، راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ آبادان؛ راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ سوسنگرد؛ راه‌اندازی دایره عقیدتی سیاسی ناحیه خوزستان؛ شرکت در عملیات‌های فرماندهی کل قوا، شکستن حصر آبادان، رمضان، فتح المبین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ والفجر ۸. از جمله فعالیت‌های وی در دوران دفاع مقدس هست.

متنی که قسمت نهم آن را در ادامه می‌خوانید مروری هست بر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.

تحصیل یا دفاع مقدس؟ 

ابتدای سال تحصیلی بود، با دوستان طلبه برای ادامه تحصیل در قم برنامه‌ریزی کرده بودم. عازم قم شدیم تا در منزلی که مرحوم آیت‌الله صافی اصفهانی در اختیار ما گذاشته بود مستقر شویم. اتوبوس حرکت کرد و در میان راه آژیر خطر به صدا درآمد! اخبار از شروع جنگ تحمیلی صدام ملعون بر علیه ایران اسلامی خبر داد. آغاز سال تحصیلی و آغاز جنگ تحمیلی، ما را در برابر یک چالش بزرگ قرار داد! کدام مقدم هست؟! ادامه تحصیل یا جهاد؟! باید چه کنیم؟ از دفاتر مراجع پرس‌وجو کردیم؛ بعضی به دلیل عدم اطلاع از وسعت توطئه، درس را ترجیح می‌دادند و بعضی دیگر، اعزام به جبهه را مقدم می‌شمردند و در نهایت ما بین این دو، دفاع مقدس را ترجیح دادیم.

خاطرم هست پس از چندین ماه پیگیری و اصرار، سرانجام حضرت امام خمینی (ره) اجازه دست بوسی داد و فرماندهان و مسئولین عقیدتی سیاسی عازم، جماران شدند و در کوچه منتهی به خانه حضرت امام (ره) تجمع کردند. همه با کمک و راهنمایی انتظامات در یک صف قرار گرفتند و منتظر اجازه حضرت امام (ره) شدند و من که جزء نیرو‌های انتظامات بودم، وارد حیاط منزل امام شدم، دیدم حضرت امام (ره) روی تخت ساده خود در اتاق نشسته و مشغول مطالعه روزنامه هست و در حین مطالعه، گه گاهی، کنار روزنامه یاداشتی می‌نوشت.

وقتی همه جمع شدند مسئول دیدار از حضرت امام (ره) اجازه گرفت تا عاشقان و دلدادگان آن حضرت برای دست بوسی وارد حیاط شوند و ایشان با برخواستن از جای خود، اجازه ورود داد و به ایوان منزل آمد. هوا بسیار سرد بود، حاج آقای توسلی عبای خود را بر دوش حضرت امام انداخت، اما از آن جایی که همه سردشان بود؛ حضرت امام عبا را از روی دوش خود رد کرد و بدون عبا روی صندلی، لب ایوان نشست.

حاج آقای توسلی دید در این هوای سرد، حضرت امام (ره) بدون عبا سردش می‌شود، لذا اجاق برقی داخل خانه را آورد و در کنار حضرت امام (ره) به برق وصل کرد و حضرت امام (ره) بلافاصله با تندی خاصی برخواست و آن را از برق درآورد. چرا که ایشان از این که بین او و دیگران فرق گذاشته شود و برای وی امکانی بیش از دیگران فراهم شود، بسیار رنج می‌برد و به شدت پرهیز می‌کرد. بر همین اساس نه عبا را پذیرفت و نه اجاق برقی را گذاشت که روشن بماند.

افراد یکی یکی وارد حیاط منزل حضرت امام (ره) می‌شدند و پس از دست بوسی از منزل خارج می‌شدند. یکی از روحانیون هنگام دست بوسی، در باره وظیفه طلاب نسبت به ادامه تحصیل یا حضور در جبهه از حضرت امام (ره) سؤال کرد و ایشان فرمود: اگر به شما در جبهه نیاز هست باید به جبهه بروید. پیروز شدید می‌توانید درس بخوانید، اما اگر جمهوری اسلامی شکست بخورد؛ نه از اسلام خبری می‌ماند نه از حوزه که بخواهید درس بخوانید.

پس از تکمیل پروندۀ تحصیلی در مرکز مدیریت و موفقیت در امتحانات لازم؛ مقدمات اعزام محیا شد. به دو گروه تقسیم شدیم؛ یک گروه برای آموزش به پادگان گلف اهواز اعزام شدند و گروه دوم؛ من و بقیه دوستان بودیم که برای اعزام به اصفهان حرکت کردیم. در اصفهان گفتند: به دلیل اینکه طلبه هستید باید همراه یک گروه اعزام شوید. بر این اساس بنده به مرکز آموزش سپاه نجف آباد رفتم و پس از آموزش همراه اولین گروه نجف آباد به جنوب اعزام شدیم. در اتوبوس بودیم که با فرمانده گروه آشنا شدم، ایشان آقای احمد کاظمی بود، که بعد به سردار «حاج احمد کاظمی» مشهور شد.

منبع: جامانده (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به روایت حسن صفرزاده تهرانی) 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

جهاد مقدم بر همه چیز است

جهاد مقدم بر همه چیز است بیشتر بخوانید »

فرمان تاریخی تشکیل بسیج؛ راهبرد پیروزی آفرین امام خمینی (ره)

فرمان تاریخی تشکیل بسیج؛ راهبرد پیروزی آفرین امام خمینی (ره)


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از مبارزان انقلاب اسلامی و رزمندگان عرصه دفاع مقدس هست که در طول سال‌ها فعالیت خدماتی به نظام اسلام انجام داده هست.

تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه، نوار و رساله حضرت امام خمینی (ره)، راه‌اندازی گروه مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و فرار مستشاران آمریکایی از اصفهان نقش به سزایی داشته هست. همچنین برگزاری مراسم سومین روز شهادت مصطفی خمینی در مدرسه صدر بازار اصفهان، مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم، سخنرانی در راهپیمایی‌های مبارزاتی دانش آموزی و دانشجویی در دوران انقلاب از جمله فعالیت‎های وی هست.

صفرزاده به دنبال فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج، با همکاری حجج اسلام سید علی‌اکبر ایوبی و علی ضامن عطایی، تمام توان خود را برای تشکیل بسیج و آموزش بسیجیان در منطقه خورسکان اصفهان به کار گرفت.

حضور رزمی تبلیغی در جبهه، راه‌اندازی دفتر تبلیغات اسلامی در ستاد عملیات جنوب، تشکیل ستاد هماهنگی تبلیغات بین کلیه ارگان‌های مستقر در خرمشهر و آبادان، راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ آبادان؛ راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ سوسنگرد؛ راه‌اندازی دایره عقیدتی سیاسی ناحیه خوزستان؛ شرکت در عملیات‌های فرماندهی کل قوا، شکستن حصر آبادان، رمضان، فتح المبین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ والفجر ۸. از جمله فعالیت‌های وی در دوران دفاع مقدس هست.

متنی که قسمت هشتم آن را در ادامه می‌خوانید مروری هست بر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.

فرمان تاریخی تشکیل بسیج 

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و قطع دست غارتگران از منافع بی پایان ایران اسلامی، دشمنی‌ها شروع شد و حضرت امام خمینی با درایت و تیزبینی در یک ابتکار بی‌نظیر، فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را در پنجم آذر ۱۳۵۸ صادر کردند و همگان را به تشکیل ارتش بیست میلیونی فرا خواندند و فرموند: اگر بر کشورى نواى دلنشین تفکر بسیجى طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد. 

آنگاه که رهبر کبیر انقلاب فرمان تشکیل نهاد مقدس بسیج را صادر کرد، کمتر کسى مى‌توانست درک صحیحی از عظمت و ارزش آن داشته باشد. چه کسی باور داشت که بسیج بتواند در برابر تجزیه طلبان ضد انقلاب بایستد و یک پارچگی ایران اسلامی را با تمام گویش‌هایش حفظ کند؟ در برابر تجاور وحشیانه دنیا به دست صدام ملعون، هشت سال به دفاع مقدس بپردازد و پیروزی را برای ملت رقم بزند؟ 

همه جوانان و دلدادگان به انقلاب هر اندازه که در توان داشتند در طبق اخلاص گذاشتند تا اینکه فرمان بسیج صادر شد. با فرمان تشکیل بسیج، همه باید برای سامان دهی و آموزش دست به کار می‌شدند. از این رو تمام توان برای تشکیل و آموزش بسیج به کار گرفته شد. ابتدا آموزش بسیج به عهده ارتش قرار گرفت، اما پس از مراجعه به دفتر بسیج مستقر در مرکز آموزش ۵۵ توپخانه و تحویل اسلحه و دعوت مربی، کار آموزش نیرو‌ها را در مسجد محل آغاز کردیم. 

پس از مدتی مربی برای دفع خطر ضد انقلاب به کردستان مأمور و اعزام شد، بنابراین خودم مسئولیت آموزش بسیجیان را به عهده گرفتم. حجت‌الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ایوبی جهت کمک به تشکیل، سازمان دهی و آموزش بسیج «پزوه» از من دعوت کرد و با حاج آقای عطایی دست به کار شدیم. در هفته دو جلسه آموزشی و روز جمعه اردوی آموزشی و ماهی یک بار رزم شبانه با صحرا نوردی، کوه نوردی، حرکات چریکی و دفاع شخصی در دستور کار آموزش و عملیات قرار گرفت. 

بسیج «پزوه» اولین پایگاه بسیج در شرق اصفهان بود که با بیش از دویست نیروی بسیجی آموزش دیده، ورزیده و آماده برای هرگونه مأموریت تربیت کرد و به انقلاب هدیه داد. نیرو‌های آموزش دیده آن خطه، به عنوان نیرو‌های نمونه، در اکثر مناطق غرب کشور که ضد انقلاب جولان می‌داد یا در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شدند. از این گروه زبده، تعدادی به درجه رفیع شهادت نائل شدند و تعدادی مقام جانبازی را کسب کردند و برخی در کسوت فرماندهی، هنوز انجام وظیفه می‌کنند یا بازنشسته شده‌اند.

منبع: جامانده (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به روایت حسن صفرزاده تهرانی) 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فرمان تاریخی تشکیل بسیج؛ راهبرد پیروزی آفرین امام خمینی (ره)

فرمان تاریخی تشکیل بسیج؛ راهبرد پیروزی آفرین امام خمینی (ره) بیشتر بخوانید »

اقدام رژیم شاه برای مخدوش‌کردن چهره انقلابی مردم اصفهان

اقدام رژیم شاه برای مخدوش‌کردن چهره انقلابی مردم اصفهان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از مبارزان انقلاب اسلامی و رزمندگان عرصه دفاع مقدس هست که در طول سال‌ها فعالیت خدماتی به نظام اسلام انجام داده هست. تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه، نوار و رساله حضرت امام خمینی (ره)، راه‌اندازی گروه مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و فرار مستشاران آمریکایی از اصفهان نقش به سزایی داشته هست. همچنین برگزاری مراسم سومین روز شهادت مصطفی خمینی در مدرسه صدر بازار اصفهان، مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم، سخنرانی در راهپیمایی‌های مبارزاتی دانش آموزی و دانشجویی در دوران انقلاب از جمله فعالیت‎های وی هست.

صفرزاده به دنبال فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج، با همکاری حجج اسلام سید علی‌اکبر ایوبی و علی ضامن عطایی، تمام توان خود را برای تشکیل بسیج و آموزش بسیجیان در منطقه خورسکان اصفهان به کار گرفت.

حضور رزمی تبلیغی در جبهه، راه‌اندازی دفتر تبلیغات اسلامی در ستاد عملیات جنوب، تشکیل ستاد هماهنگی تبلیغات بین کلیه ارگان‌های مستقر در خرمشهر و آبادان، راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ آبادان؛ راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ سوسنگرد؛ راه‌اندازی دایره عقیدتی سیاسی ناحیه خوزستان؛ شرکت در عملیات‌های فرماندهی کل قوا، شکستن حصر آبادان، رمضان، فتح المبین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ والفجر ۸. از جمله فعالیت‌های وی در دوران دفاع مقدس هست.

متنی که قسمت ششم آن را در ادامه می‌خوانید مروری هست بر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.

واکنش مردم در قبال اقدام خائنانه رژیم شاه

یکی از برنامه‌هایی که نیرو‌های انقلاب را منسجم می‌کرد و در شکستن حکومت نظامی و پیروزی انقلاب اسلامی تاثیر گذار بود، تظاهرات بود. در تمام محله‌ها مردم برای شکستن حکومت نظامی، بعد از نماز مغرب و عشا، تظاهرات می‌کردند و در بیشتر آنها، سخنرانی و شعار دادن با من بود. یادم هست در یکی از شب‌ها که تظاهرکنندگان چند محل به هم پیوستند و جمعیت زیادی تشکیل دادند؛ صدای من به همه نمی‌رسید. بین مردم یکی از افرادی که قوی هیکل بود و قد بلندی داشت من را روی شانه‌اش بلند کرد و در همان حال به شعار و سخنرانی ادامه دادم تا این که خودروی جیپ حکومت نظامی ناگهان از راه رسید.

همه منتظر عکس‌العمل من بودند که سریع سخنرانی را قطع کردم و شروع به شعار دادن کردم؛ ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست. جمعیت با من هم صدا شدند. مأموران حکومت نظامی با شنیدن این شعار، بدون هیچ اقدامی، مقداری توقف کردند و بعد از محل دور شدند. 

بعد از راهپیمایی عظیم و یک پارچه مردم در سراسر ایران در تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ مصادف با ۱۹ و ۲۰ آذر؛ رژیم شاه با سوءاستفاده از اختلافات جزئی محلی، اقدام به راه‌اندازی گروه‌های چماق به دست کرد و تعدادی از فریب خورده‌ها را به عنوان مدافع شاه، از اطراف شهرستان‌ها جمع کرد و با شعار جاوید شاه به جان مردم انداخت و هر جایی که بیشتر طرف‌دار انقلاب و حضرت امام بودند تخریب کردند و به آتش کشیدند. به بازار شهر نجف آباد حمله کردند و بعضی از منازل مردم را به آتش کشیدند. رژیم ضمن دامن زدن به اختلاف محلی و خراب کردن وجهه برخی از مردم می‌خواست نشان دهد همه مردم با انقلاب همراه نیستند. 

طی این بزرگان شهر با آیت‌الله طاهری صحبت کردند تا در قالب مراسمی سخنرانی کنند. آیت‌الله طاهری با سخنرانی حماسی خود همه توطئه‌ها را خنثی کرد و کل مراسم با انتظامات نیرو‌های انقلابی؛ به خوبی برگزار شد. 

منبع: جامانده (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به روایت حسن صفرزاده تهرانی) 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اقدام رژیم شاه برای مخدوش‌کردن چهره انقلابی مردم اصفهان

اقدام رژیم شاه برای مخدوش‌کردن چهره انقلابی مردم اصفهان بیشتر بخوانید »

اقدام رژیم شاه برای مخدوش کردن چهره انقلابی مردم اصفهان

اقدام رژیم شاه برای مخدوش کردن چهره انقلابی مردم اصفهان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از مبارزان انقلاب اسلامی و رزمندگان عرصه دفاع مقدس هست که در طول سال‌ها فعالیت خدماتی به نظام اسلام انجام داده هست. تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه، نوار و رساله حضرت امام خمینی (ره)، راه‌اندازی گروه مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و فرار مستشاران آمریکایی از اصفهان نقش به سزایی داشته هست. همچنین برگزاری مراسم سومین روز شهادت مصطفی خمینی در مدرسه صدر بازار اصفهان، مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم، سخنرانی در راهپیمایی‌های مبارزاتی دانش آموزی و دانشجویی در دوران انقلاب از جمله فعالیت‎های وی هست.

صفرزاده به دنبال فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج، با همکاری حجج اسلام سید علی‌اکبر ایوبی و علی ضامن عطایی، تمام توان خود را برای تشکیل بسیج و آموزش بسیجیان در منطقه خورسکان اصفهان به کار گرفت.

حضور رزمی تبلیغی در جبهه، راه‌اندازی دفتر تبلیغات اسلامی در ستاد عملیات جنوب، تشکیل ستاد هماهنگی تبلیغات بین کلیه ارگان‌های مستقر در خرمشهر و آبادان، راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ آبادان؛ راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ سوسنگرد؛ راه‌اندازی دایره عقیدتی سیاسی ناحیه خوزستان؛ شرکت در عملیات‌های فرماندهی کل قوا، شکستن حصر آبادان، رمضان، فتح المبین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ والفجر ۸. از جمله فعالیت‌های وی در دوران دفاع مقدس هست.

متنی که قسمت ششم آن را در ادامه می‌خوانید مروری هست بر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.

مردم علیه مردم اقدام خانئانه رژیم شاه

یکی از برنامه‌هایی که نیرو‌های انقلاب را منسجم می‌کرد و در شکستن حکومت نظامی و پیروزی انقلاب اسلامی تاثیر گذار بود، تظاهرات بود. در تمام محله‌ها مردم برای شکستن حکومت نظامی، بعد از نماز مغرب و عشا، تظاهرات می‌کردند و در بیشتر آنها، سخنرانی و شعار دادن با من بود. یادم هست در یکی از شب‌ها که تظاهرکنندگان چند محل به هم پیوستند و جمعیت زیادی تشکیل دادند؛ صدای من به همه نمی‌رسید. بین مردم یکی از افرادی که قوی هیکل بود و قد بلندی داشت من را روی شانه‌اش بلند کرد و در همان حال به شعار و سخنرانی ادامه دادم تا این که خودروی جیپ حکومت نظامی ناگهان از راه رسید.

همه منتظر عکس‌العمل من بودند که سریع سخنرانی را قطع کردم و شروع به شعار دادن کردم؛ ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست. جمعیت با من هم صدا شدند. مأموران حکومت نظامی با شنیدن این شعار، بدون هیچ اقدامی، مقداری توقف کردند و بعد از محل دور شدند. 

بعد از راهپیمایی عظیم و یک پارچه مردم در سراسر ایران در تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ مصادف با ۱۹ و ۲۰ آذر؛ رژیم شاه با سوءاستفاده از اختلافات جزئی محلی، اقدام به راه‌اندازی گروه‌های چماق به دست کرد و تعدادی از فریب خورده‌ها را به عنوان مدافع شاه، از اطراف شهرستان‌ها جمع کرد و با شعار جاوید شاه به جان مردم انداخت و هر جایی که بیشتر طرف‌دار انقلاب و حضرت امام بودند تخریب کردند و به آتش کشیدند. به بازار شهر نجف آباد حمله کردند و بعضی از منازل مردم را به آتش کشیدند. رژیم ضمن دامن زدن به اختلاف محلی و خراب کردن وجهه برخی از مردم می‌خواست نشان دهد همه مردم با انقلاب همراه نیستند. 

طی این بزرگان شهر با آیت‌الله طاهری صحبت کردند تا در قالب مراسمی سخنرانی کنند. آیت‌الله طاهری با سخنرانی حماسی خود همه توطئه‌ها را خنثی کرد و کل مراسم با انتظامات نیرو‌های انقلابی؛ به خوبی برگزار شد. 

منبع: جامانده (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به روایت حسن صفرزاده تهرانی) 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اقدام رژیم شاه برای مخدوش کردن چهره انقلابی مردم اصفهان

اقدام رژیم شاه برای مخدوش کردن چهره انقلابی مردم اصفهان بیشتر بخوانید »

بی‌کفایتی رژیم پهلوی و ننگ رضایت دادن برای رهایی یک آمریکایی‌

بی‌کفایتی رژیم پهلوی و ننگ رضایت دادن برای رهایی یک آمریکایی‌


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از مبارزان انقلاب اسلامی و رزمندگان عرصه دفاع مقدس هست که در طول سال‌ها فعالیت خدماتی به نظام اسلام انجام داده هست. تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه، نوار و رساله حضرت امام خمینی (ره)، راه‌اندازی گروه مبارزاتی علیه رژیم پهلوی و فرار مستشاران آمریکایی از اصفهان نقش به سزایی داشته هست. همچنین برگزاری مراسم سومین روز شهادت مصطفی خمینی در مدرسه صدر بازار اصفهان، مراسم چهلم شهدای ۱۹ دی قم، سخنرانی در راهپیمایی‌های مبارزاتی دانش آموزی و دانشجویی در دوران انقلاب از جمله فعالیت‌های وی هست.

صفرزاده به دنبال فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج، با همکاری حجج اسلام سید علی‌اکبر ایوبی و علی ضامن عطایی، تمام توان خود را برای تشکیل بسیج و آموزش بسیجیان در منطقه خورسکان اصفهان به کار گرفت.

حضور رزمی تبلیغی در جبهه، راه‌اندازی دفتر تبلیغات اسلامی در ستاد عملیات جنوب، تشکیل ستاد هماهنگی تبلیغات بین کلیه ارگان‌های مستقر در خرمشهر و آبادان، راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ آبادان؛ راه‌اندازی شعبه عقیدتی سیاسی هنگ سوسنگرد؛ راه‌اندازی دایره عقیدتی سیاسی ناحیه خوزستان؛ شرکت در عملیات‌های فرماندهی کل قوا، شکستن حصر آبادان، رمضان، فتح المبین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ والفجر ۸. از جمله فعالیت‌های وی در دوران دفاع مقدس هست.

متنی که قسمت پنجم آن را در ادامه می‌خوانید مروری هست بر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام والمسلمین حسن صفرزاده تهرانی از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس.

ننگ رضایت گرفتن برای آمریکایی‌ها

یکی از برنامه‌های بسیار تأثیرگذار برای اخراج آمریکایی‌ها، ناامن کردن محل استقرار آنها بود. بر این اساس اقدامات و عملیات‌هایی صورت می‌گرفت تا آنها احساس ترس و ناامنی کنند و از ایران خارج شوند. در پایان یکی از این عملیات‌ها موتور من خاموش شد و آمریکایی‌ها ما را محاصره کردند. همان طور که از دور به ما نگاه می‌کردند، من از موتور پیاده شدم و از شدت ناراحتی دستم را به کمر گذاشتم و کنار موتور ایستادم. آمریکایی‌ها با تصور اینکه مسلح هستم احساس خطر کردند و وحشت‌زده از محل فراری شدند. در همین لحظه من بار دیگر اِستارت زدم و این دفعه موتور روشن شد و به سرعت محل را ترک کردم، اگر موتور خاموش نمی‌شد و این طور فکر نمی‌کردند به یقین ما را تعقیب کرده و می‌گرفتند. اما به این ترتیب با امداد الهی نجات پیدا کردم.  

[مدتی بعد]از مسجد محل، با دوچرخه به منزل می‌رفتم که دو آمریکایی در محل با ژیانی که سوار بودند عمداً با من برخورد کردند و اول به دیوار و بعد به زمین خوردم و شانه‌ام زخمی شد، جریان را به اَخوی بزرگترم که به زبان انگلیسی هم مسلط بود گفتم و رفتیم درب خانه این آمریکایی، برادرم به او اعتراض کرد و او با تندی در جواب گفت: شما همه وحشی هستید.

در نتیجه به کلانتری محل مراجعه کردیم و با مشقت بسیار از آنها شکایت کردیم. مأمور کلانتری استوار جمشیدی از نمازگزاران مسجد محل بود و به دلیل شناختی که از حق و حقوق و نفوذ آمریکایی‌ها در ایران داشت ابتدا سعی کرد ما را منصرف کند، اما وقتی اصرار ما را دید یک مأمور فرستاد و آنها را به کلانتری آورد. به سرعت یک گروه مجهز به مترجم و وکیل، از طرف آمریکایی‌ها آمدند. اظهارات من و دو آمریکایی ثبت شد و فردا بعد از مراجعه به پزشک قانونی به دادسرا رفتیم و پس از بازجویی، پرونده را به دادگاه ارسال کردند و فردای آن روز قاضی در دادگاه به من گفت باید رضایت بدهی. 

وقتی من اعتراض کردم، قاضی با تندی پاسخ داد: ما نمی‌توانیم آنها را محاکمه کنیم. باید پرونده را به آمریکا بفرستیم تا خودشان رسیدگی کنند و این برای ایران خیلی بد هست که یک الف بچه علیه دو مستشار عالی رتبه آمریکایی شکایت کرده باشد.  

به هر صورت با همین برخورد‌ها به اجبار از من برای آنها رضایت گرفتند.  

منبع: جامانده (تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به روایت حسن صفرزاده تهرانی) 

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

بی‌کفایتی رژیم پهلوی و ننگ رضایت دادن برای رهایی یک آمریکایی‌

بی‌کفایتی رژیم پهلوی و ننگ رضایت دادن برای رهایی یک آمریکایی‌ بیشتر بخوانید »