جامعه روحانیت مبارز

بخشنامه انتخاباتی وزارت کشور درست بود/نمایندگان درگیر حواشی نشوند

بخشنامه انتخاباتی وزارت کشور درست بود/نمایندگان درگیر حواشی نشوند



جمعی از فعالان سیاسی ابلاغیه اخیر ستاد انتخابات کشور را در راستای تامین سلامت انتخابات اسفند امسال عنوان کردند و گفتند: این ابلاغیه مشکل مبنایی نداشت و محتوای آن در راستای برگزاری یک انتخابات سالم است

به گزارش مجاهدت از مشرق، صدور بخشنامه رئیس ستاد انتخابات کشور در اواسط خرداد ماه جاری را باید در چارچوب اجرای وظایف و مأموریت‌های قانونی وزارت کشور برای تمهید مقدمات برگزاری انتخابات دوازدهمین دوره مجلس و عینیت‌بخشی به اصل مهم بی‌طرفی مجری انتخابات در انجام وظایف قانونی و عمل به رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب در راستای زمینه‌سازی برگزاری انتخابات سالم و رقابتی و جلب مشارکت عمومی مردم و صیانت از رأی آنها به‌عنوان «حق الناس» دانست که یک رویه مرسوم در حیطه وظایف و مأموریت‌های معاونت سیاسی وزارت کشور دانست.

با این حال این بخشنامه به مذاق نمایندگان مجلس خوش نیامد و حتی جلسه‌ای غیرعلنی را به این موضوع اختصاص دادند؛ هرچند وزیر کشور نیز این بخشنامه که سبب سوءبرداشت شده بود را لغو کرد.

بر اساس آنچه در بند ۴ بخشنامه‌ معاون وزیر و رئیس ستاد انتخابات کشور با هدف تأمین و تضمین رویکرد سلامت انتخابات ۱۱ اسفند آمده، به معاونین سیاسی، فرمانداران و بخشداران تأکید شده ضمن تداوم پیشبرد امور شهرستان‌ها در حوزه‌های مختلف عمرانی، اقتصادی، توسعه‌ای و … با نمایندگان مجلس در مدت باقی‌مانده تا انتخابات به‌گونه‌ای تعامل کنند که هیچ‌گونه شائبه و سوءبرداشتی از همراهی آنها در جلسات دولتی و پیگیری طرح‌ها و پروژه‌های منطقه‌ای به‌وجود نیاید.

در این ارتباط برخی چهره‌های سیاسی و نمایندگان ادوار و فعلی مجلس نظرات و دیدگاه‌های خود را درباره ابلاغیه اخیر ستاد انتخابات کشور بیان کردند.

بخشنامه از نظر مبنایی مشکلی ندارد

حجت الاسلام سید محمود علوی وزیر سابق اطلاعات در این زمینه گفت: بخشنامه وزارت کشور از نظر مبنایی مشکلی ندارد و در جلسه کمیسیون خبرگان رهبری به درست و دقیق بودن مصوبه وزارت کشور برای صیانت و سلامت انتخابات مجلس تاکید کردم.

بخشنامه وزارت کشور درست بود/نمایندگان درگیر حواشی نشوند

حجت‌الاسلام مصطفی پور محمدی وزیر اسبق کشور نیز در این زمینه تاکید کرد: بهتر است در این زمان نمایندگان مجلس درگیر حواشی نشوند و اگر در برنامه‌ای یا بازدیدی با مسوولان همراهی کنند، شاید این اتهام به نماینده وارد شود که از قدرت خود برای موفقیت در انتخابات سوء‌استفاده می‌کند.

دبیر کل جامعه روحانیت مبارز افزود: هرچند که محتوای مصوبه و ابلاغیه وزارت کشور درست بود ولی بهتر بود وزارت کشور به نمایندگان توصیه می‌کرد که این رویه را برای جلوگیری از ایجاد شائبه رعایت کنند.

مشاور رئیس قوه قضاییه تصریح کرد: البته باید در نظر گرفت که قرار نیست مقام مسئول اجرایی در هیچ بازدید یا افتتاح پروژه ای از نماینده دعوت نکند، بلکه در برنامه‌هایی که شائبه تبلیغات و حمایت دارد، باید رعایت شود که حاشیه پیش نیاید.

پورمحمدی ادامه داد: در سال انتخابات مجلس، وجود چنین حواشی طبیعی است ولی اینکه آن را کشدار کنیم، به مصلحت فضای انتخاباتی نیست.

وی درباره اصرار برخی نمایندگان برای حذف معاون سیاسی وزارت کشور خاطرنشان کرد: اگر این شرایط کشدار شده و ادامه داشته باشد، قطعاً به نفع نمایندگان مجلس نخواهد بود.

مشکل پیش آمده در فضای دوستانه قابل حل و فصل است

شهباز حسن‌پور بیگلری نماینده مردم سیرجان در مجلس نیز گفت: امروز خوشبختانه وزارت کشور یکی از مقتدرترین وزارتخانه‌های دولت سیزدهم است و وزیر کشور با کارآمدی و فعالیت هوشمندانه نسبت به حل و رفع مسائل جاری اقدام می‌کند.

نماینده مردم سیرجان در مجلس یازدهم افزود: ابلاغیه اخیر وزارت کشور هم در راستای صیانت از سلامت انتخابات مجلس و شفافیت و کاهش عملکرد تبلیغاتی برخی از نمایندگان در آستانه انتخابات بود.

وی خاطرنشان کرد: با شناختی که از دوستان نماینده و شخص وزیر کشور دارم، مشکل پیش آمده اخیر در یک فضای دوستانه قابل حل و فصل است. چرا که اولویت امروز مردم حل مشکلات آنهاست و مردم توقع دعوای بین دو قوه را ندارند.

بخشنامه وزارت کشور در راستای برگزاری انتخابات قابل قبول و سالم بود

علیرضا تابش نماینده دوره دهم مجلس شورای اسلامی نیز در این باره به خبرنگار ایرنا گفت: اگر قرار است انتخابات قابل قبول و سالمی در اسفند ۱۴۰۲ برگزار کنیم، باید موانعی که از منظر افکار عمومی سد راه یک مجلس کارآمد است، برداشته شود و بخشنامه اخیر وزارت کشور نیز در همین راستا ابلاغ شد.

نماینده دوره دهم مجلس شورای اسلامی افزود: ابلاغیه اخیر وزارت کشور اقدام خوبی بود که می توانست نه تنها شائبه تبلیغاتی عمل کردن نمایندگان را کاهش دهد بلکه حس مشارکت مردم در انتخابات پیش رو را افزایش دهد.

وی خاطرنشان کرد: به نظرم در نحوه برخورد با این مصوبه، خردمندانه عمل نشد و فضایی ایجاد کردند که عده‌ای از آن ذینفع می‌شوند در حالی که هدف شفافیت و سلامت انتخابات بود.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بخشنامه انتخاباتی وزارت کشور درست بود/نمایندگان درگیر حواشی نشوند بیشتر بخوانید »

جامعه روحانیت مبارز ارتحال آیت‌الله رضی شیرازی را تسلیت گفت

جامعه روحانیت مبارز ارتحال آیت‌الله رضی شیرازی را تسلیت گفت


جامعه روحانیت مبارز طی پیامی ارتحال آیت الله رضی شیرازی را تسلیت گفت.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، جامعه روحانیت مبارز طی پیامی ارتحال عالم ربانی و فقیه اهل بیت علیهم السلام، آیت الله حاج آقا رضی شیرازی (رضوان الله علیه) را تسلیت گفت. متن پیام به شرح ذیل است:
 
بسمه تعالی

إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَهٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ
 
رحلت عالم ربانی، فقیه و فیلسوف مبارز و برجسته حوزه علمیه تهران حضرت آیه الله حاج آقا رضی شیرازی (رضوان الله تعالی علیه)، موجب تأثر و تأسف فراوان گردید.

آن عالم عامل عمر پر برکت خویش را صرف مجاهدت در راه اسلام و نشر معارف الهی نمود وآثار ماندگاری نیز از خود به یادگار گذاشت.

جامعه روحانیت مبارز این ضایعه را به محضر حضرت ولیعصر(عج)، مقام معظم رهبری (مدظله العالی) مراجع و روحانیت تهران، ارادتمندان و شاگردان و به ویژه بیت مکرم آن مرحوم تسلیت گفته، علو درجات آن روحانی وارسته را از پیشگاه خداوند متعال مسئلت می‌نماید.
 
جامعه روحانیت مبارز کشور

 ۱۴۰۰/۰۹/۱۱      

منبع: فارس



منبع

جامعه روحانیت مبارز ارتحال آیت‌الله رضی شیرازی را تسلیت گفت بیشتر بخوانید »

نام میدان آزادی چگونه تغییر یافت؟


ماجرای نام گذاری میدان آزادی و انقلاب در روز‌های منتهی به ۲۲ بهمنبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله مهدوی کنی دبیر کل سابق جامعه روحانیت مبارز از مبارزان دوران انقلاب اسلامی و یکی از پنج عضو هسته اصلی در تشکیل شورای انقلاب بود.

او در کتاب خاطرات خود در بخش ورود امام (ره) به ایران نقل می‌کند: «امام پس از مدتی توقف در پاریس، عازم تهران شدند. دولت بختیار مانع ورود امام شد و فرودگاه‌ها را بست. به دنبال این اقدامات، آقایان علما از بلاد مختلف به دانشگاه تهران آمدند و در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند. بنده، چون در کمیته‌ استقبال بودم، در آنجا تحصن دائم نداشتم.

عده‌ای شبانه روز آنجا بودند و بعضی‌ها هم به آنجا آمد و رفت می‌کردند. بنده از آن‌هایی بودم که می‌رفتم و می‌آمدم، اما حضور دائم نداشتم. این تحصن به خاطر اعتراض به دولت در جلوگیری از ورود امام بود. بنده، چون عضو شورای انقلاب بودم کار‌های مربوط به کمیته را زیر نظر داشتم و بعضی از کار‌ها را نیز غیر مستقیم هدایت می‌کردم. در مدرسه رفاه تلفن‌ها را جواب می‌دادیم و برای تنظیم امور هم شرکت می‌کردیم. تلفن‌هایی هم از مسئولان رژیم سابق می‌شد. تلفن مقدم و طوفانیان را یادم هست. طوفانیان تهدید به بمباران محل اقامت امام می‌کرد، ولی مقدم از راه محبت و دوستی سخن می‌گفت.

خوب به یاد دارم شخصی با صدای کلفت و خشن به مدرسه رفاه تلفن کرد و ما را تهدید به بمباران کرد. من به او گفتم ما از این تهدید‌ها هراسی نداریم. ما شاگردان آن امامی هستیم که لرزه بر اندام شاه انداخت و او را فراری داد، ما بیدی نیستیم که از این باد‌ها بلرزیم. هر کاری می‌خواهید بکنید. اتفاقا روز ۲۲ بهمن از رادیو، صدای همین مرد را شنیدم که التماس می‌کرد و سوره قل هوالله را می‌خواند و اظهار عجز می‌کرد و با انقلاب دست بیعت داد و خود را به نام طوفانیان معرفی می‌کرد.

آن روزی که بنا بود امام تشریف بیاورند فرودگاه را بستند. روز دهم بهمن، ما و عده‌ای از دوستان روحانی و غیر روحانی به میدان آزادی رفتیم و مردم را از حمله به فرودگاه بازداشتیم که آن هم جریان شیرینی دارد؛ ما در مدرسه رفاه بودیم که شنیدیم مردم در میدان آزادی اجتماع کرده اند و جمعیت به سوی فرودگاه سیل آسا در حرکت هستند. شعار مردم این بود که می‌رویم فرودگاه را باز کنیم. بعضی می‌گفتند آنجا را آتش می‌زنیم، بعضی می‌گفتند با هواپیما‌ها چه کنیم. این خبر‌ها جسته و گریخته به گوش می‌رسید.

بنده و چند نفری از معممین مأمور شدیم که به آنجا برویم. یک مینی بوس از هواپیمایی کشوری به وسیله یکی از دوستان – به نام آقای ناصر اتابکی که بعد‌ها در جبهه شهید شد و از دوستان مسجد ما بود – در اختیار ما گذاشتند. ما به خاطر اینکه پوششی داشته باشیم خانواده‌های خود را نیز به همراه بردیم. ما جلو نشستیم و آن‌ها هم پشت سر. آقای حمید نقاشان هم بود. ایشان جوانی بود که روز‌های اول انقلاب کنار امام می‌ایستاد و از امام حفاظت می‌کرد. الان هم ظاهرا به کار تجارت مشغول است. او از دوستان آقای رفیق‌‌دوست و آقای ناطق بود. از جمله همراهان ما آقای آیت گودرزی بود. آقای آیت، آن وقت جزو بچه‌های مسجد ما بود و ایشان بود که بلندگو را از مسجد آورد که روی ماشین نصب کردیم و در میدان آزادی سخنرانی کردیم. از دوستان دیگرمان آقای هادی دیانت‌زاده بود که امور برقی را تنظیم می‌کرد. یادم هست که در آن ماشین از دوستان روحانی آقایان ربانی شیرازی، طاهری خرم آبادی و ربانی املشی حضور داشتند.

بالاخره دسته جمعی از خیابان انقلاب – که قبلا شاه‌رضا می‌گفتند – به سوی میدان آزادی حرکت کردیم؛ منتها، چون در ماشین، زن و بچه بود مأمورین گارد مزاحم ما نشدند تا اینکه به میدان آزادی رسیدیم، در آنجا مردم خیلی جوش و خروش داشتند و بسیار ناراحت بودند.

سرهنگ رحیمی معروف – که بعد از انقلاب رئیس دژبان ارتش شد و از وکلای پرونده‌ آیت الله طالقانی پیش از انقلاب در زندان بود – در حال سخنرانی برای مردم بود و آن‌ها را تحریک می‌کرد که به فرودگاه حمله کنند. او می‌گفت: چرا دولت بختیار مانع ورود مرجع تقلید ما شده است؟ مردم بروید و فرودگاه را باز کنید. وقتی ما به آنجا رسیدیم دیدیم سربازان گارد مقابل مردم موضع گرفته‌اند و آماده‌ی حمله هستند و از این طرف هم مردم آماده‌ی حرکت و یورش به فرودگاه بودند. میدان آزادی پر از جمعیت بود. من در آنجا میکروفون را گرفتم و خودم را معرفی کردم. گفتم من مهدوی کنی امام جماعت مسجد جلیلی هستم. گفتم من و همراهان از سوی کمیته‌ی استقبال امام مأموریت داریم که به شما بگوییم به فرودگاه حمله نکنید، ان شاء الله امام تشریف می‌آورد. هواپیما‌ها باید سالم بمانند. اگر به فرودگاه حمله شود ممکن است عده‌ای از این حمله سواستفاده کنند و همچنین ممکن است عده‌ای شهید شوند و ممکن است فرودگاه تخریب شود و این به مصلحت نیست.

آقای سرهنگ رحیمی آمد گفت: آقا چرا این گونه صحبت می‌کنید، این‌ها جلوی مرجع تقلید ما را گرفته‌اند، ما باید مردم را بفرستیم فرودگاه را بگیرند، چرا آقایان نمی‌گذارند؟ گفتم: مصلحت نیست که ما مردم را تحریک کنیم. گفت: پس میکروفون را به من بدهید تا کمی با مردم صحبت کنم. گفتم اگر شما همین مطلبی را که من می‌گویم بگویید اشکالی ندارد، ولی اگر بخواهی حرف‌های دیگری بزنی بلندگو را از دستت می‌گیرم. گفت: همان حرف‌ها را می‌زنم. در ماشین باز بود آمد بالا و شروع به سخنرانی کرد و دوباره همان حرف‌های خودش را بازگو کرد. من او را از ماشین به پایین هل دادم و در ماشین را بستم و گفتم حرف‌هایی که این آقا می‌زند ہی‌خود است و ربطی به ما ندارد،‌ای مردم! دستور این است که شما به طرف خیابان آزادی و میدان انقلاب برگردید، البته اسم‌های خیابان‌ها بعدا عوض شد و آن زمان این اسم‌ها نبود. بعضی از این اسم‌ها همان روز هنگام بازگشت توسط خود مردم گذاشته شده مثل میدان آزادی، خیابان انقلاب و خیابان آزادی که مردم همان روز خودشان این اسم‌ها را انتخاب کردند و در شعار‌های خود تکرار می‌کردند.

بالاخره ما حرکت کردیم و برگشتیم. عده زیادی از مردم نزدیک دانشگاه تجمع کرده بودند و ما گروهی از جوانان و مردم را با دست‌‎های خون‌آلود دیدیم. گفته می‌شد که جمعی مجروح و شهید شده‌اند. وقتی به مسجد صاحب الزمان (عج) در خیابان آزادی رسیدیم، من آنجا برای مردم سخنرانی کردم و آن‌ها را به آرامش دعوت کردم و گفتم برگردید. ان شاء الله امام می‌آید. یکی از برادران کُرد هم به آنجا آمد و سخنرانی کرد و به وحدت میان کُرد و غیر کُرد دعوت کرد. ما هم تشویقش کردیم.»

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

نام میدان آزادی چگونه تغییر یافت؟ بیشتر بخوانید »

نام میدان آزادی چگونه تغییر یافت؟


ماجرای نام گذاری میدان آزادی و انقلاب در روز‌های منتهی به ۲۲ بهمنبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله مهدوی کنی دبیر کل سابق جامعه روحانیت مبارز از مبارزان دوران انقلاب اسلامی و یکی از پنج عضو هسته اصلی در تشکیل شورای انقلاب بود.

او در کتاب خاطرات خود در بخش ورود امام (ره) به ایران نقل می‌کند: «امام پس از مدتی توقف در پاریس، عازم تهران شدند. دولت بختیار مانع ورود امام شد و فرودگاه‌ها را بست. به دنبال این اقدامات، آقایان علما از بلاد مختلف به دانشگاه تهران آمدند و در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند. بنده، چون در کمیته‌ استقبال بودم، در آنجا تحصن دائم نداشتم.

عده‌ای شبانه روز آنجا بودند و بعضی‌ها هم به آنجا آمد و رفت می‌کردند. بنده از آن‌هایی بودم که می‌رفتم و می‌آمدم، اما حضور دائم نداشتم. این تحصن به خاطر اعتراض به دولت در جلوگیری از ورود امام بود. بنده، چون عضو شورای انقلاب بودم کار‌های مربوط به کمیته را زیر نظر داشتم و بعضی از کار‌ها را نیز غیر مستقیم هدایت می‌کردم. در مدرسه رفاه تلفن‌ها را جواب می‌دادیم و برای تنظیم امور هم شرکت می‌کردیم. تلفن‌هایی هم از مسئولان رژیم سابق می‌شد. تلفن مقدم و طوفانیان را یادم هست. طوفانیان تهدید به بمباران محل اقامت امام می‌کرد، ولی مقدم از راه محبت و دوستی سخن می‌گفت.

خوب به یاد دارم شخصی با صدای کلفت و خشن به مدرسه رفاه تلفن کرد و ما را تهدید به بمباران کرد. من به او گفتم ما از این تهدید‌ها هراسی نداریم. ما شاگردان آن امامی هستیم که لرزه بر اندام شاه انداخت و او را فراری داد، ما بیدی نیستیم که از این باد‌ها بلرزیم. هر کاری می‌خواهید بکنید. اتفاقا روز ۲۲ بهمن از رادیو، صدای همین مرد را شنیدم که التماس می‌کرد و سوره قل هوالله را می‌خواند و اظهار عجز می‌کرد و با انقلاب دست بیعت داد و خود را به نام طوفانیان معرفی می‌کرد.

آن روزی که بنا بود امام تشریف بیاورند فرودگاه را بستند. روز دهم بهمن، ما و عده‌ای از دوستان روحانی و غیر روحانی به میدان آزادی رفتیم و مردم را از حمله به فرودگاه بازداشتیم که آن هم جریان شیرینی دارد؛ ما در مدرسه رفاه بودیم که شنیدیم مردم در میدان آزادی اجتماع کرده اند و جمعیت به سوی فرودگاه سیل آسا در حرکت هستند. شعار مردم این بود که می‌رویم فرودگاه را باز کنیم. بعضی می‌گفتند آنجا را آتش می‌زنیم، بعضی می‌گفتند با هواپیما‌ها چه کنیم. این خبر‌ها جسته و گریخته به گوش می‌رسید.

بنده و چند نفری از معممین مأمور شدیم که به آنجا برویم. یک مینی بوس از هواپیمایی کشوری به وسیله یکی از دوستان – به نام آقای ناصر اتابکی که بعد‌ها در جبهه شهید شد و از دوستان مسجد ما بود – در اختیار ما گذاشتند. ما به خاطر اینکه پوششی داشته باشیم خانواده‌های خود را نیز به همراه بردیم. ما جلو نشستیم و آن‌ها هم پشت سر. آقای حمید نقاشان هم بود. ایشان جوانی بود که روز‌های اول انقلاب کنار امام می‌ایستاد و از امام حفاظت می‌کرد. الان هم ظاهرا به کار تجارت مشغول است. او از دوستان آقای رفیق‌‌دوست و آقای ناطق بود. از جمله همراهان ما آقای آیت گودرزی بود. آقای آیت، آن وقت جزو بچه‌های مسجد ما بود و ایشان بود که بلندگو را از مسجد آورد که روی ماشین نصب کردیم و در میدان آزادی سخنرانی کردیم. از دوستان دیگرمان آقای هادی دیانت‌زاده بود که امور برقی را تنظیم می‌کرد. یادم هست که در آن ماشین از دوستان روحانی آقایان ربانی شیرازی، طاهری خرم آبادی و ربانی املشی حضور داشتند.

بالاخره دسته جمعی از خیابان انقلاب – که قبلا شاه‌رضا می‌گفتند – به سوی میدان آزادی حرکت کردیم؛ منتها، چون در ماشین، زن و بچه بود مأمورین گارد مزاحم ما نشدند تا اینکه به میدان آزادی رسیدیم، در آنجا مردم خیلی جوش و خروش داشتند و بسیار ناراحت بودند.

سرهنگ رحیمی معروف – که بعد از انقلاب رئیس دژبان ارتش شد و از وکلای پرونده‌ آیت الله طالقانی پیش از انقلاب در زندان بود – در حال سخنرانی برای مردم بود و آن‌ها را تحریک می‌کرد که به فرودگاه حمله کنند. او می‌گفت: چرا دولت بختیار مانع ورود مرجع تقلید ما شده است؟ مردم بروید و فرودگاه را باز کنید. وقتی ما به آنجا رسیدیم دیدیم سربازان گارد مقابل مردم موضع گرفته‌اند و آماده‌ی حمله هستند و از این طرف هم مردم آماده‌ی حرکت و یورش به فرودگاه بودند. میدان آزادی پر از جمعیت بود. من در آنجا میکروفون را گرفتم و خودم را معرفی کردم. گفتم من مهدوی کنی امام جماعت مسجد جلیلی هستم. گفتم من و همراهان از سوی کمیته‌ی استقبال امام مأموریت داریم که به شما بگوییم به فرودگاه حمله نکنید، ان شاء الله امام تشریف می‌آورد. هواپیما‌ها باید سالم بمانند. اگر به فرودگاه حمله شود ممکن است عده‌ای از این حمله سواستفاده کنند و همچنین ممکن است عده‌ای شهید شوند و ممکن است فرودگاه تخریب شود و این به مصلحت نیست.

آقای سرهنگ رحیمی آمد گفت: آقا چرا این گونه صحبت می‌کنید، این‌ها جلوی مرجع تقلید ما را گرفته‌اند، ما باید مردم را بفرستیم فرودگاه را بگیرند، چرا آقایان نمی‌گذارند؟ گفتم: مصلحت نیست که ما مردم را تحریک کنیم. گفت: پس میکروفون را به من بدهید تا کمی با مردم صحبت کنم. گفتم اگر شما همین مطلبی را که من می‌گویم بگویید اشکالی ندارد، ولی اگر بخواهی حرف‌های دیگری بزنی بلندگو را از دستت می‌گیرم. گفت: همان حرف‌ها را می‌زنم. در ماشین باز بود آمد بالا و شروع به سخنرانی کرد و دوباره همان حرف‌های خودش را بازگو کرد. من او را از ماشین به پایین هل دادم و در ماشین را بستم و گفتم حرف‌هایی که این آقا می‌زند ہی‌خود است و ربطی به ما ندارد،‌ای مردم! دستور این است که شما به طرف خیابان آزادی و میدان انقلاب برگردید، البته اسم‌های خیابان‌ها بعدا عوض شد و آن زمان این اسم‌ها نبود. بعضی از این اسم‌ها همان روز هنگام بازگشت توسط خود مردم گذاشته شده مثل میدان آزادی، خیابان انقلاب و خیابان آزادی که مردم همان روز خودشان این اسم‌ها را انتخاب کردند و در شعار‌های خود تکرار می‌کردند.

بالاخره ما حرکت کردیم و برگشتیم. عده زیادی از مردم نزدیک دانشگاه تجمع کرده بودند و ما گروهی از جوانان و مردم را با دست‌‎های خون‌آلود دیدیم. گفته می‌شد که جمعی مجروح و شهید شده‌اند. وقتی به مسجد صاحب الزمان (عج) در خیابان آزادی رسیدیم، من آنجا برای مردم سخنرانی کردم و آن‌ها را به آرامش دعوت کردم و گفتم برگردید. ان شاء الله امام می‌آید. یکی از برادران کُرد هم به آنجا آمد و سخنرانی کرد و به وحدت میان کُرد و غیر کُرد دعوت کرد. ما هم تشویقش کردیم.»

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

نام میدان آزادی چگونه تغییر یافت؟ بیشتر بخوانید »

ماجرای نام‌گذاری میدان آزادی و انقلاب در روز‌های منتهی به ۲۲ بهمن


ماجرای نام گذاری میدان آزادی و انقلاب در روز‌های منتهی به ۲۲ بهمنبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله مهدوی کنی دبیر کل سابق جامعه روحانیت مبارز از مبارزان دوران انقلاب اسلامی و یکی از پنج عضو هسته اصلی در تشکیل شورای انقلاب بود. او در کتاب خاطرات خود در بخش ورود امام به ایران نقل می‌کند: امام پس از مدتی توقف در پاریس، عازم تهران شدند. دولت بختیار مانع ورود امام شد و فرودگاه‌ها را بست. به دنبال این اقدامات، آقایان علما از بلاد مختلف به دانشگاه تهران آمدند و در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند. بنده، چون در کمیته‌ی استقبال بودم در آنجا تحصن دائم نداشتم. عده‌ای شبانه روز در آنجا بودند و بعضی‌ها هم به آنجا آمد و رفت می‌کردند. بنده از آن‌هایی بودم که می‌رفتم و می‌آمدم، اما حضور دایم نداشتم. این تحصن به خاطر اعتراض به دولت در جلوگیری از ورود امام بود. بنده، چون عضو شورای انقلاب بودم کار‌های مربوط به کمیته را زیر نظر داشتم و بعضی از کار‌ها را نیز غیر مستقیم هدایت می‌کردم. در مدرسه رفاه تلفن‌ها را جواب می‌دادیم و برای تنظیم امور هم شرکت می‌کردیم. تلفن‌هایی هم از مسئولان رژیم سابق می‌شد. تلفن مقدم و طوفانیان را یادم هست. طوفانیان تهدید به بمباران محل اقامت امام را می‌کرد، ولی مقدم از راه محبت و دوستی سخن می‌گفت.

خوب به یاد دارم شخصی با صدای کلفت و خشن به مدرسه رفاه تلفن کرد و ما را تهدید به بمباران کرد. من به او گفتم ما از این تهدید‌ها هراسی نداریم. ما شاگردان آن امامی هستیم که لرزه بر اندام شاه انداخت و او را فراری داد، ما بیدی نیستیم که از این باد‌ها بلرزیم. هر کاری می‌خواهید بکنید. اتفاقا روز ۲۲ بهمن از رادیو، صدای همین مرد را شنیدم که التماس می‌کرد و سوره قل هوالله را می‌خواند و اظهار عجز می‌کرد و با انقلاب دست بیعت داد و خود را به نام طوفانیان معرفی می‌کرد.

آن روزی که بنا بود امام تشریف بیاورند فرودگاه را بستند. روز دهم بهمن، ما و عده‌ای از دوستان روحانی و غیر روحانی به میدان آزادی رفتیم و مردم را از حمله به فرودگاه بازداشتیم که آن هم جریان شیرینی دارد؛ ما در مدرسه رفاه بودیم که شنیدیم مردم در میدان آزادی اجتماع کرده اند و جمعیت به سوی فرودگاه سیل آسا در حرکت هستند. شعار مردم این بود که می‌رویم فرودگاه را باز کنیم. بعضی می‌گفتند آنجا را آتش می‌زنیم، بعضی می‌گفتند با هواپیما‌ها چه کنیم. این خبر‌ها جسته و گریخته به گوش می‌رسید.

بنده و چند نفری از معممین مأمور شدیم که به آنجا برویم. یک مینی بوس از هواپیمایی کشوری به وسیله یکی از دوستان – به نام آقای ناصر اتابکی که بعد‌ها در جبهه شهید شد و از دوستان مسجد ما بود- در اختیار ما گذاشتند. ما به خاطر اینکه پوششی داشته باشیم خانواده‌های خود را نیز به همراه بردیم. ما جلو نشستیم و آن‌ها هم پشت سر. آقای حمید نقاشان هم بود. ایشان جوانی بود که روز‌های اول انقلاب کنار امام می‌ایستاد و از امام حفاظت می‌کرد. الان هم ظاهرا به کار تجارت مشغول است. او از دوستان آقای رفیق دوست و آقای ناطق بود. از جمله همراهان ما آقای آیت گودرزی بود. آقای آیت، آن وقت جزو بچه‌های مسجد ما بود و ایشان بود که بلندگو را از مسجد آورد که روی ماشین نصب کردیم و در میدان آزادی سخنرانی نمودیم. از دوستان دیگرمان آقای هادی دیانت زاده بود که امور برقی را تنظیم می‌کرد. یادم هست که در آن ماشین از دوستان روحانی آقایان ربانی شیرازی، طاهری خرم آبادی و ربانی املشی حضور داشتند.

بالاخره دسته جمعی از خیابان انقلاب – که قبلا شاهرضا می‌گفتند – به سوی میدان آزادی حرکت کردیم؛ منتها، چون در ماشین، زن و بچه بود مأمورین گارد مزاحم ما نشدند تا اینکه به میدان آزادی رسیدیم، در آنجا مردم خیلی جوش و خروش داشتند و بسیار ناراحت بودند.

سرهنگ رحیمی معروف – که بعد از انقلاب رئیس دژبان ارتش شد و از وکلای پرونده‌ی آیت الله طالقانی پیش از انقلاب در زندان بود – در حال سخنرانی برای مردم بود و آن‌ها را تحریک می‌کرد که به فرودگاه حمله کنند. او می‌گفت: چرا دولت بختیار مانع ورود مرجع تقلید ما شده است؟ مردم بروید و فرودگاه را باز کنید. وقتی ما به آنجا رسیدیم دیدیم سربازان گارد مقابل مردم موضع گرفته‌اند و آماده‌ی حمله هستند و از این طرف هم مردم آماده‌ی حرکت و یورش به فرودگاه بودند. میدان آزادی پر از جمعیت بود. من در آنجا میکروفون را گرفتم و خودم را معرفی کردم. گفتم من مهدوی کنی امام جماعت مسجد جلیلی هستم. گفتم من و همراهان از سوی کمیته‌ی استقبال امام مأموریت داریم که به شما بگوییم به فرودگاه حمله نکنید، ان شاء الله امام تشریف می‌آورد. هواپیما‌ها باید سالم بمانند. اگر به فرودگاه حمله شود ممکن است عده‌ای از این حمله سواستفاده کنند و همچنین ممکن است عده‌ای شهید شوند و ممکن است فرودگاه تخریب شود و این به مصلحت نیست.

آقای سرهنگ رحیمی آمد گفت: آقا چرا این گونه صحبت می‌کنید، این‌ها جلوی مرجع تقلید ما را گرفته‌اند، ما باید مردم را بفرستیم فرودگاه را بگیرند، چرا آقایان نمی‌گذارند؟ گفتم: مصلحت نیست که ما مردم را تحریک کنیم. گفت: پس میکروفون را به من بدهید تا کمی با مردم صحبت کنم. گفتم اگر شما همین مطلبی را که من می‌گویم بگویید اشکالی ندارد، ولی اگر بخواهی حرف‌های دیگری بزنی بلندگو را از دستت می‌گیرم. گفت: همان حرف‌ها را می‌زنم. در ماشین باز بود آمد بالا و شروع به سخنرانی کرد و دوباره همان حرف‌های خودش را بازگو کرد. من او را از ماشین به پایین هل دادم و در ماشین را بستم و گفتم حرف‌هایی که این آقا می‌زند ہی خود است و ربطی به ما ندارد،‌ای مردم! دستور این است که شما به طرف خیابان آزادی و میدان انقلاب برگردید، البته اسم‌های خیابان‌ها بعدة عوض شد و آن زمان این اسم‌ها نبود. بعضی از این اسم‌ها همان روز هنگام بازگشت توسط خود مردم گذاشته شده مثل میدان آزادی، خیابان انقلاب و خیابان آزادی که مردم همان روز خودشان این اسم‌ها را انتخاب کردند و در شعار‌های خود تکرار می‌کردند.

بالاخره ما حرکت کردیم و برگشتیم. عده زیادی از مردم نزدیک دانشگاه تجمع کرده بودند و ما گروهی از جوانان و مردم را با دست‌‎های خون آلود دیدیم. گفته می‌شد که جمعی مجروح و شهید شده‌اند. وقتی به مسجد صاحب الزمان در خیابان آزادی رسیدیم، من آنجا برای مردم سخنرانی کردم و آن‌ها را به آرامش دعوت کردم و گفتم برگردید. ان شاء الله امام می‌آید. یکی از برادران کرد هم به آنجا آمد و سخنرانی کرد و به وحدت میان کرد و غیر کرد دعوت کرد. ما هم تشویقش کردیم.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

ماجرای نام‌گذاری میدان آزادی و انقلاب در روز‌های منتهی به ۲۲ بهمن بیشتر بخوانید »