تصاویر/ شهید «احسان ذاکری»
تصاویر/ شهید «احسان ذاکری» بیشتر بخوانید »

به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «رحیم قربانی» مسئول جامعه قرآنی بسیج تهران بزرگ بههمراه جمعی از فعالان عرصه قرآنی، عصر امروز (چهارشنبه) در ادامه سلسله دیدارهای خود با خانواده معظم شهدای جامعه قرآنی، با خانواده شهید «عباس راصد» دیدار و از والدین معزز این شهید والامقام تقدیر کردند.

قربانی در ابتدای این دیدار، با بیان اینکه دیدار با خانواده شهید «عباس راصد»، اولین دیدار جامعه قرآنی بسیج تهران بزرگ با خانواده شهدای جامعه قرآنی در سال ۱۴۰۴ هست، دیدار با خانواده معظم شهدای جامعه قرآنی را ادای دین نسبت به شهدای قاری و حافظ قرآن کریم دانست و اظهار داشت: انشاءالله خداوند متعال به ما توفیق دهد تا فرهنگ و سبک زندگی قرآنی و اسلامی این شهدای والامقام را نشر دهیم.
همچنین در ادامه این دیدار، والدین و برادر شهید «عباس راصد» به بیان خاطراتی از خصوصیات اخلاقی و سبک زندگی این شهید والامقام پرداختند و در پایان با اهدای لوح، از والدین معزز شهید راصد تقدیر شد.

خاطرنشان میشود؛ شهید «عباس راصد» متولد سال ۱۳۳۹، معلم و از فعالان قرآنی و تربیتی بود که با آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت و بهعنوان تخریبچی در گروهان «قمر بنی هاشم» (ع) لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) به مجاهدت پرداخت و سرانجام ۲۳ تیر سال ۱۳۶۷ در شلمچه به شهادت رسید و پس از شهادتش، مدرسهای که او در آن تدریس میکرد، به نام مبارکش مزین شد.
انتهای پیام/ 113
دیدار فعالان قرآنی بسیج تهران بزرگ با خانواده شهید «عباس راصد» بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، برای آنها که خانواده نورایی را میشناسند، منصور نورایی شناستر است. مداحی که صدای گرمش سالهاست در محافل و منابر بر گوش دل مستمعین مینشیند و آنان را به فیض در اعیاد و عزاداریها میرساند، اما همین مداح معروف خودش را در سیمای برادری میبیند که به عنوان «شهید دوران دفاع مقدس» مدال افتخاری بر گردن خانواده نورایی است.
«عباس بیشتر از اینکه حافظ قرآن باشد، عامل به قرآن بود» جملهای است که برادر شهید عباس نورایی در جمع گروهی از اعضای جامعه قرآنی میگوید. جامعه قرآنی سالهاست به نیابت از قاریان، حافظان، اساتید و فعالان قرآنی هر هفته به دیدار خانواده شهدای قرآنی میروند و این هفته مهمان خانه نورایی برادر شهید نورایی شدهاند تا از زبان این مداح اهل بیت (ع) خاطرات و ویژگیهای شهید را بشنوند.
همه شهدا سیرت زیبا داشتند. همین حاج آقا حاج رحیمی از رفقای ما از بچههای خوب جنگ بود. از مظلومیتش اینکه کسی او را نشناخت و از اول انقلاب در سپاه بود و از نیروهای بسیار باتقوا باهوش متواضع مدیر و با اقتداری که جایگاه ویژهای در نیروی قدس داشت. به بچهها میگفتم حاج رحیمی اگر شهید نمیشد حیف بود.
** حساب ظالم را کف دستش میگذاشت
«من و عباس خیلی باهم رفیق بودیم، اما او حواس جمعتر بود. از بچگی یک لقمه حرام در دهانش نرفت، روی پاکی لقمه دقت نظر داشت، میخواست نان بخرد اول نانوا و شاگردهایش را خوب نگاه میکرد بعد نان میخرید. از هر لبنیاتی ماست نمیخرید. یکی دیگر از ویژگیهای خوبش دفاع از مظلوم بود که با وجود قدرت بدنی خوبی که داشت محال بود در خیابان ظلمی ببیند و کمک نکند. اگر کسی ظلم میکرد تا حسابش را کف دستش نمیگذاش ولش نمیکرد.
** اجاره عقب افتاده به خاطر کمک به مردم
شغل معلمی حقوق کمی برای او داشت، با این حال بیشتر حقوقش را برای بچههای مدرسه خرج میکرد. بعد شهادتش متوجه شدم چند ماه اجاره عقب افتاده دارد که خودم تسویه کردم، چون پولی نگه نمیداشت و هر فقیری میدید مبلغی به او میداد. به بچههایی که در درس ضعیف بودند مجانی درس میداد و حتی برای تردیس به خانه شان میرفت. در عبادت اهل تدبر بود و به جز قرآن که زیاد تلاوت میکرد مطالعه هم زیاد داشت. تا روی چیزی تحقیق نمیکرد بر آن صحه نمیگذاشت و وقتی هم که به باور و یقین میرسید دیگر رها نمیکرد.
** عباس سالهای آخر پرواز میکرد!
سالهای آخر زندگی اش دیگر مثل قبل نبود، یک روز که در حال رفتن به مسجد بود به دقت راه رفتنش را نگاه کردم، انگار دیگر روی زمین نبود. چندباری هم به همسرم گفتم عباس انگار پرواز میکند. هرکسی را هم میدید میگفت دعا کنید شهید شوم. از سال ۴۷ که مدرسه حاج آقا مجتهدی میرفتیم همش میگفت دعا کن شهید شوم. پایین وصیتنامه اش نوشته بود شهید جاماندهی گمنام عباس نورایی. جنازه اش ۲۸ سال ماند و وقتی هم که آمد باز همه نتوانستند در تشییع جنازه اش شرکت کنند، چون خودش دوست نداشت خیلی شلوغ شود. اصلا دنبال اینکه مطرح بشود نبود و چیزی جز خدا را نمیدید. ایشان حافظ قران نبود، اما به آیه آیه قرآن عمل میکرد. به مسائل شرعی مقید بود و همه چیز را مو به مو انجام میداد.
پدرم اهل قران بود و ماه رمضان ۱۰ دور ختم قرآن داشت، مادرم نیز همینطور. مادرم انقدر به قرآن مسلط بود که وقتی قرآن میخواندم و غلط بود ایشان اصلاحش میکرد و میگفت تکرارش کن. معمولا یک ساعت و نیم قبل از نماز صبح مشغول خواندن یا نماز یا دعا میشد، از این جهت عباس هم خیلی به مادرم شبیه بود.
** امام با یک جمله پاسخ نویسنده کتاب موهن به مقدسات را داد
شهدا حقیقتا نظر به وجهه الله کردند. سال ۶۵ تازه از جبهه به تهران رسیده بودم که خواستم بروم خانه، اما دیدم اگر بروم به نماز جمعه نمیرسیم، یک راست رفتم نماز جمعه. سه ربعی به نماز مانده بود گفتم یک کتابی هم بخرم که میخواهم برگردم جبهه کتابی داشته باشم. کتابی به چشمم خورد به نام آداب زیارت، عنوان کتاب نشان میداد کتاب خوب و پر محتوایی است، اما همین که باز کردم متوجه شدم همه مقدسات شیعه را به سخره گرفته است. این کتاب در شرایطی به چاپ رسیده بود در که بچهها به جبهه میرفتند. خیلی دلم سوخت و با خودم گفتم این بچهها میروند جبهه که بعضیها چنین چیزی بنویسند.
برگشتم جبهه و چند روز بعدش از رادیو صدای امام را شنیدم که در جمع خانواده شهدا میگفت «تو چه میفهمی که شهید در لحظه شهادت چه میبیند، شهید نظر میکند به چهره خدا» به حدی خوشحال شدم انگار میخواستم بال دراورم، احتمال دادم امام کتاب را خوانده و جواب کتاب را با این یک جمله داده.»
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
خصلتهایی که پل رسیدن «عباس نورایی» به شهادت شد بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، روزهای سخت کرونا وقتی پرنده مرگ بالهایش را روی هر خانه و خانوادهای گسترده بود تا در هر فرصتی جانی بگیرد و چشمی گریان کند، این فرشتههای سپیدپوش زمینی بودند که در جدال با مرگ زندگی بخش جانهای بیمار و زیادی شدند و عبور از این دوران سخت را هموارتر کردند. کرونا در هر لحظه تلفات میگرفت و از این میان تعداد زیادی از کادر بهداشت و درمان نیز به واسطه تعامل با بیماران و فعالیت در بیمارستانها به کرونا مبتلا شده و درگذشتند. مرگ مجاهدانه آنان در نگاه مردم نشان و رنگ و بوی شهادت داشت و به پاس ایثارشان لقب شایسته شهید خدمت همجوار نامشان نشست تا بزرگی عملشان همانطور که در پیشگاه خدا فراموش نمیشود در میان خلق خدا نیز از یاد نرود.
«ابوالفضل محقق نژاد» از همان کادر درمانیای بود که در دوران کرونا جانش را تسلیم خدا کرد. او هم شهید راه سلامت بود و هم به واسطه علاقه و فعالیتهای قرآنیش به عنوان شهید قرآنی معرفی میشود.
در دیداری که جمعی از اعضای جامعه قرآنی به نیابت از قاریان، حافظان و فعالان قرآنی صورت گرفت، قاسم رضی از قاریان قرآن، ابوالفضل قدیانی از قاریان ارتش جمهوری اسلامی ایران، محمد انجم شعاع مدیرعامل اتحادیه موسسات قرآن و عترت کشور، رحیم قربانی مسوول قرآن و عترت بسیج سپاه و دیگر فعالین جامعه قرآنی در منزل این شهید حاضر شدند و با همسر و فرزندانش به گفتگو نشستند.
ابتدای این دیدار استاد قاسم رضی آیاتی چند از کلام الله مجید را تلاوت کرد و در صحبتهایی گفت: این شهید هم توفیق داشت سرباز وطن باشد و هم در زمان کرونا در میدان دیگری برای امنیت کشور بجنگد، به هر حال یکی از ارکان امنیت یک کشور حوزه سلامت است. سلامت و امنیت ۲ رکن بزرگ جامعه محسوب میشود که این شهید در هر دو حوزه فعال بود. در دوران کرونا یکی از پرترددترین قسمتهای بیمارستان بخش رادیولوژی بود که این شهید هم در این بخش کار میکرد، چون تنها وسیله تشخیصی کرونا سیتی اسکن بود و حتی آزمایش پی سی آر هم گاهی بیماری را نشان نمیداد.
همسرش شهید در ادامه این مراسم با یادآوری ویژگیهای از همسرش بیان کرد: ایشان هر روز یک ساعتی قرآن میخواند و به گفته همکارانش صدای تلاوت قرانش در بخش میپیچید. روزهای جمعه هم دعای ندبه و قرآنش در خانه ترک نمیشد. از کوچکی به قرآن بچهها اهمیت میداد و همین موضوع باعث شد دخترم ۱۵ جز قرآن را حفظ کند. از مقام آوران قرآنی در ارتش بود و در مراسم اختتامیه علوم پزشکی ستاد ارتش صوت قرآنش را پخش کردند.
وی ادامه داد: در کار هم با جان و دل کار میکرد و همیشه میگفت خدمت به خلق است که برای من میماند، گاهی که معترض میشدم چرا انقدر زیاد در بیمارستان میمانی میگفت ما نباشیم پس چه کسی کار را انجام دهد.
همسر شهید سلامت درباره شهادت همسرش گفت: آن شبی که به رحمت خدا رفت هیچ حرفی از ناامیدی و بد بودن حالش نزد. به محض اینکه رسیدیم خانه تماس گرفتند و خبر دادند ضربان قلبش پایین آمده. خودمان را به بالای سرش رساندیم، چشم هایش را بست و گفت دیگر نفسم بالا نمیآید.
وی ادامه داد: اقای محقق یک مرد به تمام معنا بود که هنوز هیچ کس را به خوبی ایشان ندیدم. هیچ کس با بدی از او یاد نمیکند. سوپروایزر بخش بود و تا به حال کسی بیماری را از او ناراضی ندیدم.
دختر شهید نیز در صحبتهایی درباره پدر گفت: خیلی به حفظ قرآن و انجام واجبات اهمیت میداد. همیشه میگفت نماز اول وقت واجب است کارهای دیگر مستحب. برای رفتن به کلاس قرآن خیلی تشویق میکرد و خودش پشتیبانم بود که در مسابقات قرآنی شرکت کنم حتی نتیجه هم برایش مهم نبود. در مسابقات احکام و قران هم خودش شرکت میکرد و هم من را میبرد. سفارشش همواره این بود که رفتارت با مردم از همه چیز مهمتر باشد و اینکه چطور رفتار کنی شخصیت تو را میسازد. خاطرم هست با پدر مسابقه قرآنی رفتیم که در بیمارستانی که خودش کار میکرد برگزار میشد، وقتی رسیدیم از در بیمارستان با همه افراد سلام و احوالپرسی گرم کرد وقتی دلیل این کارش را پرسیدم گفت احترام گذاشتن به دیگران زیباترین کاریست که میتوانیم انجام دهیم.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
انس شهید «محققنژاد» با قرآن به روایت همکاران و دوستانش بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، عقربهها ساعت سه را نشان میدهند و آفتاب پرقدرت تابستان گرمتر از همیشه روی زمین پهن شده است که ماشین مقابل یکی از خانههای کوچک و قدیمی خیابان نیروی هوایی متوقف میشود. قرار امروز دیدار با خانواده شهدای قرآنی به رسم هر هفتهها منزل شهید «تقی قاسمیان» است و میزبان، مادری است که بعد از سالها امروز میهمانانی از شهید دارد. نه به رسم گلایه که به رسم شرف مهمانان شهیدش همان اول راه گلایه میکند که بعد از ۳۰ سال اولین باری است که شما مهمان شهید شدید.
ما، یعنی جمعی از جامعه قرآنی بههمراه تعدادی از قاریان و حافظان نوجوان که از هرمزگان برای شرکت در مسابقات قرآنی هلال احمر به تهران امده است مهمان این خانه هستیم.
«رحیم قربانی» رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه در ابتدای دیدار که جمعی از اساتید قرآنی از جمله استاد یاریگل، استاد لیالی، حجت الاسلام ذکاوت، استاد دهقان و استاد دولتی حضور دارند با اشاره به آماری از دیدارهای صورت گرفته گفت: در جریان تشکیل کمیته شهدای قرآنی تنها در تهران حدود ۲۸۰ شهید فعال یا حافظ یا معلم قرآن شناسایی شدند که یکی از برنامههای کمیته شهدای قرآنی دیدار روزهای چهارشنبه با خانواده شهدا و تجدید میثاق با شهداست.
وی افزود: اگر با شهدا بیشتر انس میگرفتیم با بخشی مشکلات امروز کشور مواجه نبودیم. ما خودمان را از شهدا دور کردیم و این باعث بروز مشکلاتی شد.
استاد یاری گل از قاریان و اساتید قرآنی که آشنایی نسبی با شهید دارد بیان کرد: شهید قاسمیان از شاگردان استاد موسوی بلده بود و باهم جلسهای مشترک در خیابان دوم نیروی هوایی داشتیم. من از این شهید درس اخلاق میگرفتم. بسیار آرام و بااخلاق بود و اقتضای دوران جوانی که ما شلوغ بودیم، اما او آرام بود به ما آرامش میداد. تقی از آن شهدای خاص است که تجسم اخلاق بود.

استاد لیایی که از رزمندگان دفاع مقدس بوده است تعریف کرد: در برههای لشکر سیدالشهدا (ع) بودم، در جبهه بودیم که به من گفتند با توجه به سبقه کار قرآنی میخواهیم مسابقات برگزار کنیم. رحل و قرآنی تهیه کردیم و دنبال جایگاه بودیم، گشتیم و گلولههای توپ و خمپاره را روی هم چیدیم و تختهای گذاشتیم روی آن و گلدانی هم گذاشتیم کنارش تا جایگاه زیباتر شود. یکی از دوستان رفت بالای سن و قرآن را خواند نفر دوم که رفت پوکهها حرکت کرد و قاری افتاد پایین.
مادر شهید پس از خیر مقدم و تشکر از مهمانها در بیان خصوصیاتی از شهید گفت: چنان با قرآن انس داشت که وقتی از در خانه میآمد تو با صدای قران میآمد. هنوز نماز به او واجب نشده بود که میانه شب وقتی به او سر میزدم میدیدم که نماز شب میخواند. انقدر سربه زیر بود که یکبار در خیابان مقابلش ایستادم، من را ندید و رفت آن طرف، من هم رفتم آن طرف، بازهم مرا ندید. از صدای خندهام متوجه شد چه کسی هستم.
این مادر شهید دفاع مقدس افزود: هر سه فرزند من خوب هستند، ولی تقی استثنایی بود. انقدر احترام میگذاشت به من که حد نداشت. یکبار در سینه زنی برادرش پشتش ایستاده بود، وقتی برادرش را دید همانجا ایستاد تا برادرش را جلو آورد.
او به فعالیتهای قرآنی شهید اشدره کرد و بیان داشت: به عنوان مربی قرآن به جبهه رفته بود و در آنجا قران درس میداد. ۲ سال بود که ازدواج کرده بود که شهید شد. بعد از شهادتش عده زیادی به منزل ما آمدند و مبالغی به ما دادند که گفتند از شهید قرض گرفته بودیم. در کل پنج بار به جبهه رفت و ۲۶ ساله بود که در سال ۱۳۶۷ در شلمچه به شهادت رسید.
مادر شهید با یادآوری خاطره خبررسانی شهادت فرطندش تعریف کرد: بیرون بودم که امدم خانه، نزدیک منزل دو آقا را دیدم، با خودم میگفتم اینها که هستند. همیرم را صدا کردند و بردند گوشهای چند کلامی با اووصحبت کردند، وقتی برگشت چشمهایش قرمز بود، گفتم حاج اقا چیزی شده؟ گفت کمی پاهایم درد میکنم، تعجیب کردم که به خاطر درد پا چرا باید چشمهایش قرمز شود. تا اینکه حاج اقای روضهخوانی در محله داشتیم که ارادتی به ایشان داشتم وقتی ایشان آمد فهمیدم خبری شده، پرسیدم برای تقی اتفاقی افتاده؟ گفت بله و متوجه شدم تقی به شهادت رسیده است.
استاد قربانی از مادر شهید میخواهد توصیهای به جامعه قرآنی داشته باشد که مادر شهید اینطور ادامه داد: من پاهایم درد میکند و خیلی بیرون نمیرود، اما میگویند برخی حجاب از سر برداشتهاند و بدنهایشان را بیرون ریختهاند، آیا انقلاب کهنه شده که ما باید به اینجا برسیم؟! مگر چند سال گذشته؟ زمانی همه حجاب داشتند.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
آرامش شهید قاسمیان در تلاطمهای سیاسی/ شوخی مادر شهید برای آزمودن فرزند بیشتر بخوانید »