جانباز

پیام تسلیت نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

پیام تسلیت نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، حجت‌الاسلام و المسلمین حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این پیام آورده است: درگذشت مجاهد و جانباز سبزپوش سپاه اسلام مرحوم مغفور محمد راضی (رحمه الله علیه) موجب تأثر و تالم گردید.
 
وی افزود: بی‌شک یاد رشادت‌های این خدمتگزار مؤمن، متعهد و شجاع نمایندگی ولی فقیه در سپاه حضرت ولیعصر (عج) استان خوزستان در قلوب و اذهان دوستان، هم رزمان و علاقه‌مندان به ایشان جاودانه خواهد ماند و یقیناً آن جوان مجاهد که با که با کوله باری از مجاهدت‌های خستگی ناپذیر در عرصه‌های دفاع از حرم اهل بیت (ع) جهادی، فرهنگی و آموزه‌های قرآنی در محضر خدای مهربان به مصداق بارز (و مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا) مشمول اجر جزیل و رحمت واسعه الهی خواهد شد و نام خود را در لوح زرین مجاهدین فی سبیل الله جاودانه ساخت.
 
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پایان این پیام گفت: اینجانب ضمن اظهار همدردی، آسمانی شدن این پاسدار حریم ولایت را به خانواده مکرم، دوستان و مردم غیور استان خوزستان تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای آن مجاهد فی سبیل الله حشر با هم رزمان شهیدش، غفران و رضوان و برای سایر بازماندگان صبر جمیل توأم با عزت و سعادت مسئلت می‌نمایم.
 
انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیام تسلیت نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

جانباز گرانقدر ۷۰ درصد «ابوالفضل مدنی» به یاران شهیدش پیوست

جانباز «ابوالفضل مدنی» به یاران شهیدش پیوست


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جانباز ۷۰ درصد «ابوالفضل مدنی» پس از سال‌ها تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی به همرزمان شهیدش پیوست.

تشییع پیکر مطهر این جانباز معزز ظهر امروز (شنبه) در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران انجام و در قطعه ۲۸ آرام انجام گرفت.

جانباز شهید مدنی روز ۱۸ فروردین سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی از ناحیه پای چپ مجروح و به درجه رفیع جانبازی نائل آمد. از او چهار فرزند دختر به یادگار مانده است.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جانباز «ابوالفضل مدنی» به یاران شهیدش پیوست بیشتر بخوانید »

جانباز ۷۰ درصد نجف‌آبادی به یاران شهید خود پیوست

جانباز ۷۰ درصد نجف‌آبادی به یاران شهید خود پیوست


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اصفهان، حاج «محمد علی کریمی» جانباز ۷۰ درصد، در سن ۶۹ سالگی دار فانی را وداع گفت و به همرزمان شهید خود پیوست.

مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر این شهید والامقام روز دوشنبه ۳ مرداد از ساعت ۹ صبح، از مقابل مسجد «مهدیه» شهر «گلدشت» از توابع شهرستان «نجف‌آباد» به سمت گلزار شهدای این شهر برگزار می‌شود.

همچنین مراسم بزرگداشت شهید کریمی نیز روز سه‌شنبه از ساعت صبح در مسجد الزهرا (س) (مصلی نماز جمعه) شهر گلدشت برگزار خواهد شد.

حاج «محمدعلی کریمی» دوم فروردین سال ۱۳۳۲ در الیگودرز دیده به جهان گشود و در ۲۲ فروردین سال ۱۳۶۷ بر اثر جراحات، از ناحیه کمر دچار ضایعه نخاعی شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جانباز ۷۰ درصد نجف‌آبادی به یاران شهید خود پیوست بیشتر بخوانید »

حضورم در جبهه برایم درس زندگی بود

حضورم در جبهه برایم درس زندگی بود


«حسن کامجو» دبیر هیات ورزش‌های جانبازان و معلولان هرمزگان در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، اظهار داشت: بنده متولد 1340 هستم و از سال 1359 تا 1361 به همراه 16 نفر از دوستان بندرعباسی خود به اهواز اعزام و خدمت مقدس سربازی را در زمان جنگ در سه عملیات فتح المبین، بیت المقدس و والفجر 3 در کنار رزمندگان گذراندم، در تپه‌های الله اکبر از سه ناحیه مجروح شدم.

کامجو تصریح کرد: در دوران دفاع مقدس برای ادای تکلیف در خط مقدم جبهه‌ بودم، تا به درجه پرافتخار جانبازی نائل شدن و پس از پایان جنگ تحمیلی وارد گود ورزش شدم.

این جانباز بسکتبالیست ادامه داد: در لشکر 41 ثارالله و لشکر زرهی 92 اهواز حضور داشتم، و بهترین دوران زندگی‌ام در همین دوران سربازی و حضور در میدان های نبرد است.

وی اضافه کرد: فعالیت های ورزشی ام در زمینه ورزش دانش آموزی و دانشگاهی بوده و 25 سال است که هدایت تیم بسکتبال با ویلچر استان هرمزگان را برعهده دارم و از سال 1391 تاکنون دبیر هیات ورزش های جانبازان و معلولان هستم.

کامجو گفت: بهترین خاطره من از زمان جنگ برمی گردد به عملیات بیت المقدس که در سه مرحله صورت گرفت و به فتح خرمشهر ختم شد، صحنه‌هایی که در زمان جنگ دیدیم با اینکه سخت است اما خوب و شیرین و درس آموز است، در آن زمان ما نه تنها در مقابل عراق بلکه در مقابل همه دنیا ایستاده بودیم و این عملیات بزرگ رقم خورد و تمام افرادی که در این عملیات سرنوشت ساز حضور داشتند بدون چشم داشتی و صادقانه در جبهه ایستادگی و ایثار کردند.

وی با بیان از نظر توان نظامی کمتر از نیروهای عراقی بودیم، افزود: زمانی که همرزمانمان به شهادت می‌رسیدند بسیار سخت بود اما با اخلاص، قوت قلب و ایمان راسخ توانستیم در دفاع مقدس به پیروزی برسیم.

این جانباز هرمزگانی ادامه داد: در این سه عملیات که حضور داشتم برایم درس زندگی بود؛ خیلی دوستان و همرزمانم در این عملیات‌ها شهید یا مفقود‌الاثر شدند؛ برای هر رزمنده‌ حاضر در جبهه این از دست دادن سخت بود.

کامجو گفت: بعد از اینکه مجروح شدم و به هرمزگان برگشتم به دنبال شغل بودم که در اداره آموزش و پرورش، شیلات و توانیر ثبت نام کردم و در نهایت آموزش و پرورش را انتخاب و 30 سال در این اداره خدمت کردم.

وی که از اواخر دهه 60 به عنوان مربی بستکتبال با ویلچر وارد عرصه ورزش شد، ابراز داشت: حدود 15 سال مربیگری این تیم را به عهده داشتم و سال 1391 نیز به عنوان دبیر هیات ورزش های جانبازان و معلولان هرمزگان حضور دارم و خوشبختانه در این سال‌ها افرادی تربیت شدند که به اردوی تیم ملی دعوت و به موفقیت‌هایی بسیار خوبی رسیده‌اند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضورم در جبهه برایم درس زندگی بود بیشتر بخوانید »

مجروح خوابزده و کادوی ملاقاتی

مجروح خوابزده و کادوی ملاقاتی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «علیرضا دلبریان» از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس در خاطرات خود از روز‌های مجروحیتش روایتی را آورده است که در ادامه می‌خوانیم.

خسته شده بودم، از این همه ملاقاتی. مردم به مجروحان جنگی لطف داشتند، این درست، اما این رفت و آمد‌ها و به خصوص دیده‌بوسی‌ها، نه من که خیلی‌های دیگر هم خسته شده بودند. بیمارستان امام حسین علیه‌السلام مشهد، بیمارستان خوب و‌تر و تمیزی بود. افرادی که آنجا خدمت می‌کردند هم، انصافا، کارشان را خوب انجام می‌دادند. اما همین ملاقاتی‌های گروهی که از سوی نهاد‌ها و اقشار مختلف به صورت دسته‌جمعی که صد البته با نیت خیر و روحیه دادن به ما انجام می‌شد، بدجوری خسته‌ام کرده بود. با همان حال و هوای خاص خودم، اینجا هم کم آورده بودم و خیلی ایثار و صبوری پیشه نمی‌کردم. به نظرم رسید که هر وقت گروهی برای ملاقات می‌آمدند، ملافه را می‌کشیدم روی صورتم و وانمود می‌کردم که خواب هستم تا مجبور نباشم برای هر کدام یک بار روی تخت نیم‌خیز شوم و بعد دست بدهم و روبوسی کنم.

یک بار که همان کار را کرده بودم و از پشت ملافه می‌دیدم که چه کسانی آمده‌اند برای ملاقات، متوجه نکته‌ای شدم. یکی از ملاقات‌کنندگان تعدادی بسته کادویی دستش گرفته بود و سر هر تخت که می‌رسید برای آن مجروح یک بسته کادو می‌گذاشت. به من که رسید، انگار که آدم خواب، روزی نداشته باشد! از کنار تختم گذشت و برای مجروح کناری‌ام هدیه را گذاشت. سعی کردم طوری که او نشنود از زیر همان ملافه مجروح بغل دستی‌ام را صدا کنم و بگویم که به آن آقا بگوید که برای من هم بسته کادویی را بگذارد. اما هر کاری کردم انگار که بغل دستی‌ام توی باغ نباشه، متوجه نشد. هر بار صدام را بلندتر می‌کردم و شمرده شمرده‌تر و کشدارتر منظورم را می‌گفتم. اما دریغ از این که بغل دستی‌ام ذره‌ای از حرف‌هام را بفهمد.

این بلند و بلندتر شدن حرف‌های تکراری‌ام کار دستم داد و بالاخره به جای آنکه مجروح بغل دستی‌ام حرفم را بفهمد، همان آقایی که کادو‌ها را کنار تخت‌ها می‌گذاشت، ماجرا را فهمید و بدون آنکه به رویش بیاورد، برگشت طرف تختم و برای من هم کادویی گذاشت! فکر کردم الان است که بگوید: برادر عزیز شما که خواب نیستی لااقل ملافه را از روی صورتت بردار تا این برادرا که از راه دور و نزدیک به عشق دیدن شما رزمنده‌ها به بیمارستان آمده‌اند، شما را ببینند. اما چیزی نگفت، انگار که متوجه شده باشد از زیر ملافه با چشم‌های باز نگاهش می‌کنم دستی برایم تکان داد و خندید و بعد از آن که کادوی من را گذاشت از کنار تختم رفت!

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مجروح خوابزده و کادوی ملاقاتی بیشتر بخوانید »