به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، گروهک تروریستی و خونریز منافقین که در کارنامه سیاه خود، ترور بیش از ۱۷ هزار شهروند و سیاستمدار ایرانی را دارد و البته هنوز هم خود را «مجاهدین خلق» میداند، مدتهاست که به دنبال تطهیر وجهه و سوابق تروریستیاش است.
در این میان برخی مدعیان دروغین حقوق بشر نیز چشم خود را بر جنایتهای بیشمار این گروهک تروریستی بسته و در جهت دستیابی به اهداف سیاسی خود، با صراحت از این گروهک تروریستی حمایت میکنند. طنز تلخ ماجرا هم آن است که هرچند وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۳۷۶ و اتحادیه اروپا در سال ۱۳۸۱ نام این گروهک سفاک را در فهرست سازمانهای تروریستی خود قرار دادند اما هرگز مشخص نشد اتحادیه اروپا در سال ۱۳۸۷ و آمریکا در سال ۱۳۹۱ چرا و با چه توجیهی نام این گروه را از فهرست گروههای تروریستی خود حذف کردند.
خارج کردن نام منافقین از سوی آمریکا و اروپا تنها حربه آنها برای تطهیر چهره سیاه این گروهک نبود و نیست. حمایتهای مالی فراوان از ناحیه سردمداران کاخ سفید، اتحادیه اروپا و همچنین شاهزادههای کشورهای مرتجع منطقه غرب آسیا، محملی را برای منافقین ایجاد کرده تا آنها هر سال نشستی را با دعوت از مهمانان اجارهای با پرداخت هزینههای گزاف و سخنرانی چهرههای ورشکسته سیاسی برگزار کنند تا از این طریق برای فعالیتهای غیرقانونی منافقین یک پوشش قانونی ایجاد کنند.
در نشست امسال گروهک منافقین که در برلین آلمان برگزار شد ۳۰ مقام بلندپایه پیشین و فعلی غربی، از جمله نخستوزیر پیشین کانادا، نخستوزیر اسبق اسلوونی و همچنین تعدادی از قانونگذاران آمریکایی، از جمله رابرت مندز، تد کروز، روی بلانت، بن کاردین، کوین مککارتی و جم جفریز هم سخنرانی کردند. پمپئو در این نشست دیدگاههای خصمانه و ادعاهای خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را تکرار کرد. او در این سخنرانی با طرح این ادعا که اعضای گروهک منافقین به دنبال یک ایران آزاد و دموکراتیک هستند از مخالفان جمهوری اسلامی خواست تا به اقدامات غیرقانونی خود علیه جمهوری اسلامی ادامه دهند. وزیر خارجه پیشین آمریکا با تأکید بر ضرورت اعمال تحریم علیه ایران، گفت که این تحریمها واقعی و لازم بود، اما کافی نیست. او که کینه دیرینهای نسبت به ملت ایران دارد، به طور علنی در سخنانش خشم خود را از انتخاب سیدابراهیم رئیسی رئیسجمهور جدید ایران ابراز و ادعاهایی علیه او و روند برگزاری انتخابات ریاستجمهوری اخیر در کشورمان مطرح کرد.
«استفان هارپر» نخستوزیر سابق و به شدت ضدایرانی کانادا در نشست امسال منافقین، ابتدا علیه دولت جدید جمهوری اسلامی تبلیغ و سپس به آن دسته از کشورهایی که برای همکاری با ایران ابراز تمایل کردهاند، توهین کرد. هارپر که در جریان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نخستوزیری کانادا را بر عهده داشت، پیش از این در موضوع مذاکرات هستهای ایران، ضمن ادامه مواضع به شدت ضد ایرانی خود کاملاً مواضعی هماهنگ با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی اتخاذ کرده بود.
در همین حال «سعید خطیبزاده» سخنگوی وزارت خارجه کشورمان با انتقاد از برخی سیاستمداران غربی حاضر در نشست امسال گروهک منافقین در صفحه توئیتر خود نوشت: «سیاستمداران خودفروخته غربی از جمله پمپئو خود را ارزان فروخته و در سیرکی به میزبانی اروپا شرکت کردهاند که یک فرقه تروریستی برگزار کرده که زمانی مورد حمایت صدام بود و دستش به خون ایرانیها آغشته است. عطش سیریناپذیر برای پول و عقدههای ضدایرانی به ریاکاری شرمآور غربی دامن زده است.»
اما نمایش امسال منافقین در برگزاری نشست برلین آنقدر مضحک و شرمآور بود که صدای اعتراض تحلیلگران خارجی را هم درآورد. «جوآن استوکر» دبیر نشریه «دیفنس پست» که سالهاست بر فعالیتهای این گروه متمرکز است در مصاحبه با شبکه انبیسی آمریکا گفت که براساس برآورد او «جان بولتون» (مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا) دهها هزار دلار از این گروهک پول دریافت کرده و در ازای آن، برای آنها تبلیغ کرده است.
«پل پیلار» تحلیلگر سابق آژانس مرکزی اطلاعاتی آمریکا نیز پس از برگزاری نشست امسال منافقین، طی یادداشتی در روزنامه انگلیسی گاردین به این نکته اشاره کرد که گروهک منافقین به هیچ عنوان سازمان محبوبی در ایران نیست. همچنین «دنیل دوپتریس» تحلیلگر آمریکایی و ستوننویس نشریههایی از جمله نیوزویک و واشنگتن اگزمینر از شرکت مقامات آمریکایی در اجلاس سالیانه منافقین انتقاد کرده و با حالت کنایهآمیز در صفحه توئیترش نوشت: «تصور کنید کارشناسی در زمینه مسائل ایران هستید و فکر میکنید که مجاهدین خلق یک جنبش اپوزیسیون محبوب و قانونی است که دولت آمریکا باید از آن حمایت کند.»
کلام آخر آنکه حمایت برخی سیاستمداران آمریکایی و اروپایی از گروهک منافقین و اعطای کمکهای میلیون دلاری به این سازمان تروریستی، مانعی در مسیر اضمحلال و فروپاشی این گروهک نخواهد بود. منافقین منفور ملت ایران هستند و همین تنفر به زودی ریشه آنها را میخشکاند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، گروهک تروریستی و خونریز منافقین که در کارنامه سیاه خود، ترور بیش از ۱۷ هزار شهروند و سیاستمدار ایرانی را دارد و البته هنوز هم خود را «مجاهدین خلق» میداند، مدتهاست که به دنبال تطهیر وجهه و سوابق تروریستیاش است.
در این میان برخی مدعیان دروغین حقوق بشر نیز چشم خود را بر جنایتهای بیشمار این گروهک تروریستی بسته و در جهت دستیابی به اهداف سیاسی خود، با صراحت از این گروهک تروریستی حمایت میکنند. طنز تلخ ماجرا هم آن است که هرچند وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۳۷۶ و اتحادیه اروپا در سال ۱۳۸۱ نام این گروهک سفاک را در فهرست سازمانهای تروریستی خود قرار دادند اما هرگز مشخص نشد اتحادیه اروپا در سال ۱۳۸۷ و آمریکا در سال ۱۳۹۱ چرا و با چه توجیهی نام این گروه را از فهرست گروههای تروریستی خود حذف کردند.
خارج کردن نام منافقین از سوی آمریکا و اروپا تنها حربه آنها برای تطهیر چهره سیاه این گروهک نبود و نیست. حمایتهای مالی فراوان از ناحیه سردمداران کاخ سفید، اتحادیه اروپا و همچنین شاهزادههای کشورهای مرتجع منطقه غرب آسیا، محملی را برای منافقین ایجاد کرده تا آنها هر سال نشستی را با دعوت از مهمانان اجارهای با پرداخت هزینههای گزاف و سخنرانی چهرههای ورشکسته سیاسی برگزار کنند تا از این طریق برای فعالیتهای غیرقانونی منافقین یک پوشش قانونی ایجاد کنند.
در نشست امسال گروهک منافقین که در برلین آلمان برگزار شد ۳۰ مقام بلندپایه پیشین و فعلی غربی، از جمله نخستوزیر پیشین کانادا، نخستوزیر اسبق اسلوونی و همچنین تعدادی از قانونگذاران آمریکایی، از جمله رابرت مندز، تد کروز، روی بلانت، بن کاردین، کوین مککارتی و جم جفریز هم سخنرانی کردند. پمپئو در این نشست دیدگاههای خصمانه و ادعاهای خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را تکرار کرد. او در این سخنرانی با طرح این ادعا که اعضای گروهک منافقین به دنبال یک ایران آزاد و دموکراتیک هستند از مخالفان جمهوری اسلامی خواست تا به اقدامات غیرقانونی خود علیه جمهوری اسلامی ادامه دهند. وزیر خارجه پیشین آمریکا با تأکید بر ضرورت اعمال تحریم علیه ایران، گفت که این تحریمها واقعی و لازم بود، اما کافی نیست. او که کینه دیرینهای نسبت به ملت ایران دارد، به طور علنی در سخنانش خشم خود را از انتخاب سیدابراهیم رئیسی رئیسجمهور جدید ایران ابراز و ادعاهایی علیه او و روند برگزاری انتخابات ریاستجمهوری اخیر در کشورمان مطرح کرد.
«استفان هارپر» نخستوزیر سابق و به شدت ضدایرانی کانادا در نشست امسال منافقین، ابتدا علیه دولت جدید جمهوری اسلامی تبلیغ و سپس به آن دسته از کشورهایی که برای همکاری با ایران ابراز تمایل کردهاند، توهین کرد. هارپر که در جریان سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نخستوزیری کانادا را بر عهده داشت، پیش از این در موضوع مذاکرات هستهای ایران، ضمن ادامه مواضع به شدت ضد ایرانی خود کاملاً مواضعی هماهنگ با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی اتخاذ کرده بود.
در همین حال «سعید خطیبزاده» سخنگوی وزارت خارجه کشورمان با انتقاد از برخی سیاستمداران غربی حاضر در نشست امسال گروهک منافقین در صفحه توئیتر خود نوشت: «سیاستمداران خودفروخته غربی از جمله پمپئو خود را ارزان فروخته و در سیرکی به میزبانی اروپا شرکت کردهاند که یک فرقه تروریستی برگزار کرده که زمانی مورد حمایت صدام بود و دستش به خون ایرانیها آغشته است. عطش سیریناپذیر برای پول و عقدههای ضدایرانی به ریاکاری شرمآور غربی دامن زده است.»
اما نمایش امسال منافقین در برگزاری نشست برلین آنقدر مضحک و شرمآور بود که صدای اعتراض تحلیلگران خارجی را هم درآورد. «جوآن استوکر» دبیر نشریه «دیفنس پست» که سالهاست بر فعالیتهای این گروه متمرکز است در مصاحبه با شبکه انبیسی آمریکا گفت که براساس برآورد او «جان بولتون» (مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا) دهها هزار دلار از این گروهک پول دریافت کرده و در ازای آن، برای آنها تبلیغ کرده است.
«پل پیلار» تحلیلگر سابق آژانس مرکزی اطلاعاتی آمریکا نیز پس از برگزاری نشست امسال منافقین، طی یادداشتی در روزنامه انگلیسی گاردین به این نکته اشاره کرد که گروهک منافقین به هیچ عنوان سازمان محبوبی در ایران نیست. همچنین «دنیل دوپتریس» تحلیلگر آمریکایی و ستوننویس نشریههایی از جمله نیوزویک و واشنگتن اگزمینر از شرکت مقامات آمریکایی در اجلاس سالیانه منافقین انتقاد کرده و با حالت کنایهآمیز در صفحه توئیترش نوشت: «تصور کنید کارشناسی در زمینه مسائل ایران هستید و فکر میکنید که مجاهدین خلق یک جنبش اپوزیسیون محبوب و قانونی است که دولت آمریکا باید از آن حمایت کند.»
کلام آخر آنکه حمایت برخی سیاستمداران آمریکایی و اروپایی از گروهک منافقین و اعطای کمکهای میلیون دلاری به این سازمان تروریستی، مانعی در مسیر اضمحلال و فروپاشی این گروهک نخواهد بود. منافقین منفور ملت ایران هستند و همین تنفر به زودی ریشه آنها را میخشکاند.
سرویس جهان مشرق – پس از شهادت سردار سلیمانی، صحنههای حیرتانگیزی از عزاداری ملتها در چند کشور، از جمله ایران و عراق، قاب رسانههای جهان را پر کرد، اما واقعیت این است که این مردم تنها کسانی نبودند که با شهادت حاج قاسم عزادار شدند. اقدام دولت ترامپ در ترور شهید سلیمانی فراتر از قتل یک نفر بود؛ این اقدام، حقیقتاً جنایتی علیه بشریت بود که حتی خود ترامپ هم ابعاد واقعی آن را درک نمیکند؛ ابعادی که فراتر از ایران، محور مقاومت و خاورمیانه هستند.
«خون ما و شما در هم آمیخته؛ ایران و عراق جداشدنی نیستند» (+)
«سندر هیکس» پژوهشگر و فعال مدنی-اجتماعی-بینالمللی آمریکایی نتیجهی چندین ماه تحقیقات خود درباره شخصیت حاج قاسم سلیمانی و پیامدهای ترور او توسط دولت ترامپ را در قالب گزارشی مفصل تحت عنوان «اقدام ترامپ در قتل قاسم سلیمانی: چرا باید مقابل مسیحیتِ سبعیت بایستیم [۱] » منتشر کرده است.
برای آشنایی بیشتر با سندر هیکس میتوانید مصاحبه قبلی مشرق با او و گزارش دیگری از او را از لینکهای زیر بخوانید:
مشرق ترجمه گزارش هیکس درباره حاج قاسم را به مناسبت سالگرد شهادت شهید سلیمانی در دو بخش منتشر میکند. بخش اول این دوگانه که آن را در ادامه میخوانید به حادثه ترور شهید سلیمانی، شخصیت و سابقه مبارزه شهید سلیمانی با تروریسم، تاریخچه دشمنیهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی، و نقص قانون اساسی آمریکا در دادن اختیارات گسترده به رئیسجمهور این کشور میپردازد.
قسمت دوم ترجمه گزارش هیکس به بررسی تناقض ترور شهید سلیمانی با عقاید مذهبی در دین مسیحیت، یعنی دین ادعایی محافظهکاران آمریکایی که هیکس نام آن را ایدئولوژی «مسیحیت سَبُعیّت» (یا «مسیحیت توحّش») میگذارد، تجربه هیکس از برخوردِ افبیآی با وی به خاطر روابطش با کنفرانس ایرانی «افق نو»، و نهایتاً راه دستیابی به صلح در جهان خواهد پرداخت.
خود هیکس گزارش مفصلش درباره حاج قاسم را اینگونه خلاصه میکند:
مروری عمیق بر زیربنای ایدئولوژیکی که طبقه حاکم بر آمریکا میخواست برای توجیه اقدامش در ترور قاسم سلیمانی، ژنرال ایرانی، در ماه ژانویه سال ۲۰۲۰ از آن استفاده کند. این مرور، شامل سیری در رابطهی پیچیدهی عشق/نفرت سیاست خارجی آمریکا با سلیمانی در سایهی جنگهای متعدد نیابتیای میشود که واشینگتن در منطقه به راه انداخته است. این مقاله با نقدِ «مسیحیت سبعیتِ» جناح راست آمریکا به پایان میرسد؛ مسیحیتی که با حقایق تاریخیِ آموزهها و کیستیِ واقعیِ «مسیح ناصری» در تضاد است.
آنچه در ادامه میخوانید، ترجمه قسمت اول از مقاله هیکس است.
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
اوایل سال جاری [۲۰۲۰ میلادی]، پرزیدنت ترامپ با قتل یک مقام عالیرتبه ایرانی، جهان را شوکه کرد. ترامپ تحت فشار پمپئو، وزیر خارجهاش، دستور ترور ژنرال ایرانیای را داد که در کشور خودش مانند ستارههای سینما، یک سلبریتی، بود: ژنرال قاسم سلیمانی. این قتل، جهان را در لبهی پرتگاهِ یک جنگ بزرگِ جدید قرار داد. یکی از اصول متعددی که این اقدامْ آنها را نقض کرد، حاکمیت عراق بود؛ چون این قتل نیمهی شب ۳ ژانویه ۲۰۲۰، با یک پهپاد «امکیو-۹ ریپر[۲]» آمریکایی در عراق اتفاق افتاد.
گزارش سیانان از درون پایگاه «عینالاسد» یکی از پایگاههایی که در واکنش اولیه ایران به شهادت حاج قاسم بمباران شد [دانلود]
«دِکستِر فیلکینز[۳]» [نویسنده شناختهشده آمریکایی که به قاسم سلیمانی لقب مشهور «فرمانده سایهها[۴]» را داد] در گزارشی در مجله نیویورکر، قتل سلیمانی را «مهمترین اقدام علیه رژیم حاکم در تهران طی ۳۰ سال گذشته» توصیف کرد[۵]. این حرف، خیلی معنا دارد، چون آمریکا در گذشته رنجهای زیادی به ایران تحمیل کرده است؛ از کودتاهای سیآیای گرفته، تا کمک به عراق برای کشتن یک میلیون ایرانی در «جنگ ایران-عراق»، تا تحریمهای شدید اقتصادی امروز. با این حال، ایران تبدیل به یک ابرقدرت پرنفوذ منطقهای شده که توانسته پنجه در پنجه نیروهای نیابتی آمریکا، یعنی اسرائیل و عربستان، بیندازد و به پشت پردهی تزویر و فریبکاری سیاست «جنگ با تروریسم [۶] » آمریکا پی ببرد.
لقب «فرمانده سایهها» را، که بعدها در رسانههای غربی مشهور شد، اولین بار «دکستر فیلکینز» نویسنده مجله آمریکایی «نیویورکر» به حاج قاسم داد (+)
ترامپ، پیش از این، به دنبال شروع مجدد مذاکرات با ایران با هدف دستیابی به یک توافق هستهای جدید با این کشور بود؛ با پرزیدنت روحانی هم در ارتباط بود. اما قتل سلیمانیِ کاریزماتیک، هرگونه احتمال یک توافق جدید را از بین برد. اکنون ایرانیها آزادند تا بدون هیچ مانعی ظرفیتهای نیروی هستهای خود را توسعه بدهند. به این ترتیب، ترامپ مجبور شد توضیحی برای کارش ارائه کند. اما رئیسجمهور آمریکا چهطور میتوانست این حمله را توجیه کند؟
یادتان هست که یک سال پیش [سال ۲۰۱۹]، اوضاع در عراق/ایران به نقطه جوش رسیده بود؛ شبهنظامیان مختلف تحت حمایت ایران در بغداد شورش کردند و پنجرههای کنسولگریهای آمریکا را شکستند و یک پیمانکار آمریکایی کشته شد. مقامات آمریکا ترسیدند یک بنغازی دیگر یا یک بحران گروگانگیری جدید در سفارت آمریکا، به سبک سال ۱۹۷۹ در تهران [۷] ، اتفاق بیفتد. واکنش ارتش آمریکا و ترامپ، کشتن ۲۵ شبهنظامی شیعه بود. مقامات ارشد پنتاگون سپس قتل سلیمانی را به عنوان یک گزینهی اضافی پیشنهاد دادند، اما تصور میکردند ترامپ آنقدر بیپروا نیست که این گزینه را انتخاب کند. این کارشان مانند دادن یک جعبه کبریت و یک بشکه بیست لیتری بنزین به نوجوانی بود که عاشق آتشافروزی است.
قتل یک مقام دولتی خارجی، طبق سیاستهای آمریکا و قوانین بینالمللی، غیرقانونی است. ترامپ ابتدا ادعا کرد سلیمانی قصد داشته چهار سفارتخانه آمریکا را هدف قرار دهد؛ ادعایی که حتی «اِسپِر» وزیر دفاع [سابق] خود ترامپ هم نمیتوانست آن را اثبات کند[۸]. «جاستین آماش» نماینده ایالت میشیگان در کنگره هم گفت این ادعا «ظاهراً کاملاً ساختگی است [۹] .»
بر خلاف ادعای ترامپ، «مارک اسپر» وزیر دفاع وقت آمریکا، گفته بود هیچ مدرکی درباره قصد ایران برای حمله به چهار سفارتخانه آمریکا ندیده است (+)
ترامپ سپس سعی کرد در توئیتر اتمام حجت کند؛ مدعی شد اقدام آمریکا «دفاع از خود» بوده، چون سلیمانی یک «تهدید قریبالوقوع» بوده است. اما به نظر میرسید [۱۰] حتی خود ترامپ هم از این استدلالش [۱۱] قانع نشده، چون در پیام دیگری در صفحهی توئیترش نوشت قریبالوقوع بودن یا نبودنِ تهدید [۱۲] از جانب سلیمانی «به خاطر گذشتهی وحشتناکِ او، اصلاً اهمیتی ندارد! [۱۳] »
«رسانههای اخبار جعلی و شرکای دموکراتشان دارند بهشدت تلاش میکنند بفهمند که آیا حملهی آیندهی سلیمانیِ تروریست «قریبالوقوع» بوده یا نه؛ و آیا تیم من اتفاقنظر داشته یا نه. پاسخ هر دوی این سؤالها یک بلهی قوی است، اما به خاطر گذشتهی وحشتناکِ او، اهمیتی هم ندارد!»؛ توئیت ترامپ که ادعاهای قبلی او و دولتش درباره توجیه ترور شهید سلیمانی را زیر سؤال میبرد (+)
آه، اما اتفاقاً اهمیت دارد. واقعیت این است که کشتنِ آدم جرم است؛ حداقل خیلی از مردم اینطور فکر میکنند. خودِ آمریکا قوانینی نوشته تا جلوی سر زدنِ اینگونه رفتارها از کاخ سفید را بگیرد، چراکه این کارها لکه ننگی در کارنامه اخلاقیِ آمریکا در جهان ثبت میکنند. (البته اگر کاپیتالیسم و امپریالیسم این کارنامه را برای همیشه پاره نکرده باشند.)
«وینسنت بولیوسی» معاون سابق دادستان منطقهای [لسآنجلس]، در کتاب خود «پیگرد قانونی جورج دابلیو بوش به اتهام قتل [۱۴] »، نشان داد که رؤسایجمهور را به دلیل قتلهای فراقانونی و ورود به جنگهای نامشروع حتی میتوان به زندان انداخت. «کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه[۱۵]» و سازمان ملل قتل مقامات دولتی خارجی را، جز در زمان جنگ، ممنوع کردهاند. حتی «توماس جفرسون [۱۶] » [از پدران بنیانگذار آمریکا و سومین رئیسجمهور این کشور] در نامهای به «جیمز مدیسون [۱۷] » [از پدران بنیانگذار آمریکا و چهارمین رئیسجمهور این کشور] «ترور، مسموم کردن و شهادت دروغ» را از شیوههای وحشیانهی حکومتداری معرفی میکند که «کاملاً وحشتناک هستند [۱۸] .»
«جان مککین» سناتور سابق آمریکا در سخنرانیاش در نشست تروریستهای «مجاهدین خلق» اظهار امیدواری میکند یک روز در تهران دور هم جمع شوند؛ امیدی که مککین با خود به گور برد [دانلود]
پس از قتل «جان اف. کندی [۱۹] » [رئیسجمهور وقت آمریکا که سال ۱۹۶۳ ترور شد] و «مارتین لوتر کینگ [۲۰] » [رهبر جنبش حقوق مدنی در آمریکا که سال ۱۹۶۸ ترور شد] و ترورهای داخلی تحت برنامه «کواینتلپرو [۲۱] » [پروژههای محرمانه و غیرقانونی افبیآی بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۱ برای نفوذ و خرابکاری در برخی سازمانهای سیاسی یا علیه برخی شخصیتها مانند مارتین لوتر کینگ]، کنگره آمریکا اواسط و اواخر دهه ۱۹۷۰ «کمیتهی چِرچ [۲۲] » [در مجلس] و «کمیته ویژه ترورها [۲۳] » در مجلس نمایندگان را تشکیل داد. واکنش پرزیدنت «جرالد فورد» هم صدور یک فرمانِ اجرایی بود[۲۴] که از آن زمان تا کنون تبدیل به سیاستِ استانداردِ آمریکا شده است: هیچیک از کارمندان دولت آمریکا «نباید اقدام به، یا توطئه برای اقدام به، ترور سیاسی کند[۲۵].» [عبارت نقلشده در واقع مربوط به فرمان اجرایی دیگری است که «رونالد ریگان» رئیسجمهور وقت آمریکا، در سال ۱۹۸۱ صادر کرد.] پرزیدنت «ریگان» نیز این سیاست ضدترور را تأیید کرد و توسعه داد.
اما برگردیم به کاخ سفیدِ ترامپ، جایی که مایک پمپئو، وزیر خارجهی «مسیحیِ انجیلیِ[۲۶]» ترامپ، او را تحت فشار گذاشت تا سلیمانی را بکشد. سیانان گزارش داد که افراد داخلیِ کاخ سفید گفتهاند پمپئو «بود که برای قتل سلیمانی دلیل میآورد؛ قطعاً خودش بود [۲۷] .» پمپئو همچنین ادعا کرد که سلیمانی یک «تهدید قریبالوقوع» است، اما بعداً از این ادعا عقبنشینی کرد و در عوض توضیح داد [۲۸] که «خون [سربازان] آمریکایی» روی دستان سلیمانی است، چون او با نیروهای مقاومت در عراق همکاری کرده است.
مایک پنس، معاون اول ترامپ، هم که توجیه قانونیای نداشت، عملاً به سیم آخر زد و گفت ممکن است میان سلیمانی و «۱۲ عامل حملات ۱۱ سپتامبر[۲۹]» ارتباطی وجود داشته باشد. (البته مایک، عاملان ۱۱ سپتامبر ۱۹ نفر بودند [۳۰] .) دانشجویان رشتهی تاریخ حتماً به این نکته پی بردهاند که نومحافظهکارهای جناح راست هنوز هم وقتی در توجیه یک جنایت مستأصل میشوند، به ۱۱ سپتامبر متوسل میشوند. با اینکه بیست سال گذشته، اما ۱۱ سپتامبر هنوز هم چنین قدرتی را دارد. مثل افسانهای میماند که جاودانه است؛ اگر ما دست روی دست بگذاریم.
«[قاسم سلیمانی] به سفر مخفیانهی ۱۰ نفر از ۱۲ تروریستی به افغانستان کمک کردن که حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر را در آمریکا انجام دادند»؛ بخشی از رشتهتوئیت مایک پنس، معاون اول ترامپ، که بهانههای آمریکا برای ترور حاج قاسم را برشمرده است (+)
قاسم سلیمانی که بود؟
میلیونها ایرانی برای تشییع جنازه سهروزهی سلیمانی در تمام شهرهای مهم ایران به خیابانها ریختند. یک پژوهشگر ایرانی به من گفت: «ما میدانستیم ژنرال سلیمانی محبوب است، اما هیچکداممان فکر نمیکردیم میلیونها نفر [اینگونه] به خاطر فوت او عزاداری کنند!» «جان مگوایر» عضو سابق سیآیای میگوید: قاسم سلیمانی «یک [هالهی] فرماندهی داشت. وقتی وارد اتاق میشد میتوانستید احساسش کنید.» مگوایر سال ۲۰۰۴ با سلیمانی در بغداد مذاکره کرده بود [جزئیات بیشتر].
میلیونها نفر در تشییع پیکر شهید سلیمانی در همه شهرهای مهم ایران شرکت کردند (+)
«جان مگوایر» افسر سابق سیآیای، در مستند بیبیسی به نام «فرمانده سایهها» حاج قاسم را فردی «اتوکشیده و توانمند» توصیف میکند (تماشای مستند) (+)
ویدیوی جنجالی «ساغر کسرایی» زنی که از شهادت حاج قاسم ابزار خوشحالی میکرد و بهرغم دروغ بودن ادعاهایش میلیونها بار در فضای مجازی دیده شد (جزئیات بیشتر) [دانلود]
نظر «نبیل خوری» دیپلمات آمریکایی و عضو «سرویس خارجی» وزارت خارجه آمریکا درباره ترور شهید سلیمانی توسط دولت ترامپ [دانلود]
سلیمانی که اهل استانِ قبیلهایترِ کرمان در جنوب ایران است، سال ۱۹۵۷ متولد شد و در خط مقدم جنگ ایران-عراق حضور داشت؛ همان کشمکش نُهسالهای [در واقع هشتسالهای] که به لطف عراق شامل حملات شیمیایی هم بود. این رنجِ فرسایشی را، که اغلب در لابهلای سنگرها در جریان بود، با جنگ جهانی اول مقایسه میکردند. داخل ایران، این جنگ را تحت عنوان «دفاع مقدس» میشناسند؛ اما کاخ سفید در دوران ریاستجمهوری ریگان، جنگ ایران-عراق را فرصتی برای حمله و انتقامجویی [از ایران] به خاطر بحران گروگانگیری اواخر دهه ۱۹۷۰ میدانست. وقتی بزرگترین رقیب ایران، یعنی صدام حسین، به این کشور حمله کرد، آمریکا از او حمایت نمود. واشینگتن چندین میلیارد دلار کمک اقتصادی و آموزش نظامی در اختیار صدام گذاشت تا به نظام نوپای جمهوری اسلامی حمله کند.
تصویری از حاج قاسم در جبهه جنگ علیه عراق در مستند بیبیسی به نام «مستند سایهها» (تماشای مستند) (+)
تجربه حمله عراق به ایران عمیقاً روی سلیمانیِ جوان، که دوستان زیادی را در جنگ از دست داد، تأثیرگذار بود. وی در آن جنگ به یک اسطوره تبدیل شد و به خاطر استعدادش در نفوذ به پشت خطوط دشمن و برگشتن با بزهای زنده برای تغذیهی جوخههای تحت فرماندهیاش [در شبکههای رادیویی عراق] به «بُزدُزد» شهرت پیدا کرد[۳۱]. مرتباً داوطلب میشد تا در خط مقدم بجنگد. با همرزمانش رفاقت عمیقی داشت و قبل از عملیاتها، پیشانی تکتک آنها را میبوسید و با هم دعا میکردند که به شهادت برسند.
سلیمانی از اواخر جنگ تا سال ۱۹۹۷ خیلی آفتابی نمیشد؛ آبش با پرزیدنت رفسنجانی از یک جوی نمیرفت. اما چیزی نگذشت که پلههای ترقی را طی کرد و فرماندهی نیروی نخبه «قدس» (یا همان اورشلیم) را در سپاه پاسداران ایران را به عهده گرفت. قدرت او، و همینطور رابطهاش با آیتالله خامنهای، رهبر عالی ایران، بیشتر شد. ژنرال «پترائوس[۳۲]» [فرمانده مقر فرماندهی مرکزی آمریکا، سنتکام، بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰] یک بار تعریف کرد سلیمانی به او گفته [پیام داده]: «بهتر است بدانید که من، قاسم سلیمانی، سیاست ایران را در قبال عراق، لبنان، غزه و افغانستان کنترل میکنم [جزئیات بیشتر].»
«دیوید پترائوس» فرمانده سابق نیروهای آمریکایی، در مستند بیبیسی به نام «فرمانده سایهها» درباره پیامهایی توضیح میدهد که میگوید میان حاج قاسم و او ردوبدل شده است (تماشای مستند) (+)
رسانههای جریان اصلی در آمریکا فوت سلیمانی را نادیده گرفتند [و روایت رسمی دولت آمریکا از این حادثه را نقل کردند]. سلیمانی برای آنها بیمصرف بود: یک «تروریست». اما نگاهی عمیقتر و فراتر از این شیطانتراشی از سلیمانی، الگوی جالبی را پدیدار میکند: سلیمانی سابقه طولانیای در همکاری با آمریکاییها داشت. هر وقت با آمریکا همکاری میکرد، اوضاع برای آمریکاییها خوب پیش میرفت. اما نهایتاً آمریکا از پشت به او خنجر زد.
بعد از ۱۱ سپتامبر رژیم بوش/چنی تصمیم گرفت افغانستان و رژیم طالبان در آن را هدف قرار دهد. قاسم سلیمانی این تصمیم دولت آمریکا را فرصتی برای تضعیف تروریسم در سرزمینِ چسبیده به شرق ایران دید، و با نیروهای آمریکا که به افغانستان حمله کرده بودند، همکاری کرد. سلیمانی و دیپلماتهای ایرانی، اطلاعات مربوط به مواضع طالبان را با آمریکا به اشتراک میگذاشتند؛ آمریکاییها هم به ایرانیها درباره یکی از عوامل القاعده خبر دادند که در شهر مشهد، در شرق ایران، مخفی شده بود. سلیمانی «از این همکاری راضی بود» و طی همین مدت یک بار گفته بود «شاید وقت آن شده باشد در رابطهمان با آمریکاییها تجدیدنظر کنیم [۳۳] .» اما تقدیر، چیز دیگری بود.
بوش و چنی تسلیم فشارهای جناح صهیونیستیشان شدند و با سخنرانی «محور شرارت[۳۴]» [سخنرانی جورج بوش پسر، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سال ۲۰۰۲ (پس از ۱۱ سپتامبر) که در آن ایران، عراق و کره شمالی اعضای یک «محور شرارت» توصیف شدند] به صورت ایرانیها سیلی زدند. یکی از سیاستهای قدیمی اسرائیل همین است که جلوی هرگونه آشتی میان آمریکا و ایران را بگیرد. بوش بهرغم همکاریهای اخیر ایران با آمریکا «علیه تروریسم» در افغانستان، ایران را یکی از حامیان اصلی تروریسم معرفی کرد. سلیمانی احساس کرد به او خیانت شده است.
سخنرانی جورج بوش پسر، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سال ۲۰۰۲ و قرار دادن ایران در «محور شرارت» [دانلود]
حالا برویم به سال ۲۰۱۴، زمانی که نیروهای ائتلاف آمریکایی در عراق داشتند شکست میخوردند و آمریکا دوباره از ایران درخواست کمک ایران کرد. نیروهای جهادگرا در عراق تاختوتاز میکردند و مناطقی از این کشور را تصرف کرده بودند، از جمله شهر بزرگ موصل. [آیتالله] علی السیستانی، روحانی برجستهی شیعه در عراق، فراخوانِ شرکت در جنگ [فتوای جهاد] و مبارزه با تندروهای سُنی [داعش] را داد. جوانهای شیعه هزار نفر-هزار نفر داوطلب شدند؛ سلیمانی و نیروی ویژهی قدسِ او هم به سازماندهی این جوانها کمک کردند.
طی سه سالِ بعد، تا سال ۲۰۱۷، ایران کمک کرد تا ورقِ جنگ علیه داعش و [جبهه] النصره برگردد. در برخی موارد، همینطور که آمریکاییها از هوا اهداف مربوط به داعش را هدف قرار میدادند، ژنرال سلیمانی هم نیروهای زمینی را علیه شبهنظامیان این گروه هدایت میکرد. همزمان آمریکا، عربستان و اسرائیل علیه سلیمانی و ایران در سوریه کار میکردند. آمریکا تصمیم گرفته بود با بشار اسد، عضو حزب سوسیالیستِ عربِ بعث، که بعضاً از حمایت روسیه و ایران هم بهره میبرد، بجنگد.
«تالسی گابارد» نماینده دموکرات ایالت هاوایی در کنگره آمریکا سال ۲۰۱۷ به سوریه سفر کرد تا جنگ داخلی این کشور را بهتر درک کند. وی با اسد و مقامات ارشد سوریه دیدار کرد. سپس به خیابانهای سوریه رفت و آنجا شهروندان سوری به او التماس کردند بودجهای را که آمریکا به داعش میدهد، قطع کند. گابارد به کنگره برگشت و لایحه ۶۰۸ مجلس نمایندگان [۳۵] را پیشنهاد کرد: «لایحهی توقف تسلیح تروریستها [۳۶] ». چراکه آن زمان آمریکا در عراق علیه داعش میجنگید، اما در سوریه «کنار» داعش میجنگید. خود من وقتی سال ۲۰۱۷ در کنفرانس «افق نو» در تهران وقتی از سعودیها، عربها و سایر افراد محلی در منطقه [خاورمیانه] سؤال کردم «چه کسی بودجه داعش را تأمین میکند؟» این افراد بلااستثنا از عربستان یا آمریکا نام میبردند.
سؤال: تنها کشوری را نام ببرید که همیشه با داعش و القاعده مقابله کرده است؟
جواب: نخیر، جواب این سؤال آمریکا نیست؛ ایران است.
«تالسی گابارد» نماینده دموکرات ایالت هاوایی در مجلس نمایندگان آمریکا در جریان سفرش به سوریه در سال ۲۰۱۷ (+)
سندر هیکس در کنفرانس سال ۱۳۹۷ «افق نو» در مشهد مقدس (+)
دوره فشردهی تاریخ روابط آمریکا و ایران از سال ۱۹۵۳ تا کنون
ایران یک ابرقدرت منطقهای است که درگیر نوعی «جنگ سرد» محلی علیه عربستان و اسرائیل است. مجموعهای از حقایق وجود دارد که هر کس میخواهد تاریخ واقعیِ روابط ایران-آمریکا را بفهمد، نباید از آنها بیخبر باشد. درک عمیقترِ این تاریخ میتواند زمینه را برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک میان دو کشور آغاز کند؛ روابطی که از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ قطع شدهاند.
سال ۲۰۰۰، حتی «مادلین آلبرایت[۳۷]» [وزیر خارجه آمریکا وقت آمریکا در دولت بیل کلینتون] هم اذعان کرد[۳۸] کودتای بیرحمانهی سیآیای در سال ۱۹۵۳[۳۹] [کودتای ۲۸ مرداد] محمد مصدق، نخستوزیر ترقیطلب ایران را که طی روندی دموکراتیک انتخاب شده بود، سرنگون کرد و رضا شاه، شاه متزلزل ایران، را جایگزین او کرد [باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، نیز در کتاب جدیدش به همین واقعیت اعتراف کرده است – جزئیات بیشتر]. شاه با پلیس مخفیاش «ساواک [۴۰] » مخالفان و کمونیستها را سرکوب کرد و بنابراین «اسلام» به روش قانونی مقاومت تبدیل شد.
«عملیات برای انتصاب یک دولت طرفدار غرب در ایران///مسئول: تأییدشده توسط رئیسجمهور، وزیر خارجه و مدیر اطلاعات مرکزی در تاریخ ۱۱ جولای ۱۹۵۳ [۲۰ تیر ۱۳۳۲ شمسی]///هدف: مصدق، نخستوزیر [ایران]، و دولتش///اهداف: استفاده از روشهای قانونی، یا شبهقانونی، برای سرنگون کردن دولت مصدق؛ و جایگزینی آن با دولتی طرفدار غرب به رهبری [محمدرضا] شاه و نخستوزیری [فضلالله] زاهدی///اقدام سیآیای: طرح اقدام در چهار مرحله اجرا شد:…»؛ تصویر منتسب به مجوز دولت آمریکا برای اجرای عملیات آژاکس و کودتای ۲۸ مرداد در ایران؛ متن کاملتر این سند را میتوانید (به زبان انگلیسی) از اینجا بخوانید(+)
«ز جنبش تودهها شاه فراری شده»؛ «مرگ بر شاه خائن»؛ (متن انگلیسی) «یانکی [آمریکایی] برگرد خانه»؛ پاک کردن شعارهای ضدشاه از روی دیوار در تهران در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۳۲، پس از کودتای ۲۸ مرداد؛ فضلالله زاهدی، نخستوزیری که جایگزین مصدق شد، پس از کودتا دستور داده بود اینگونه شعارها را از روی دیوار پاک کنند (+)
وقتی پرزیدنت «جیمی کارتر» به شاهِ بیمار اجازه داد برای دریافت خدمات درمانی به آمریکا سفر کند، آیتالله خمینی خواستار اعتراضات سرتاسری در ایران شد و از تبعیدگاهش در فرانسه به ایران بازگشت. سپس در همهپرسیای که در ایران برگزار شد، ۹۸ درصد مردم رأی به جایگزینی جمهوری اسلامی به جای سلطنت دادند. به دلیل حمایت آمریکا از شاه، انقلاب اسلامی منجر به تصرفِ برنامهریزینشدهی سفارت آمریکا شد. ۵۳ آمریکایی ۴۴۴ روز گروگان گرفته شدند و نهایتاً روز تحلیفِ رونالد ریگان آزاد شدند.
یادآوری این نکته خالی از اهمیت نیست که در طول جنگ ایران-عراق، قاسم سلیمانیِ جوان با محمود احمدینژادِ جوان آشنا شد؛ وقتی هر دو در حال مبارزه علیه حملهی عراق بودند. این دو بعداً رابطهی طولانی و پیچیدهای با هم داشتند، به خصوص بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳، زمانی که احمدینژاد رئیسجمهور منتخبِ ایران بود. سیاستهای احمدینژاد در مقایسه با جانشینِ میانهروترش، روحانی، «تند» بودند. احمدینژاد شاید به خاطر سخنرانیاش در سازمان ملل در سال ۲۰۱۰، شهرت داشته باشد، زمانی که روایت رسمی درباره ۱۱ سپتامبر را زیر سؤال برد[۴۱].
بخشی از سخنرانی سال ۱۳۸۹ محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، در سازمان ملل درباره ۱۱ سپتامبر و ترک جلسه توسط هیأتهای برخی کشورها از جمله آمریکا [دانلود]
درباره حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ [۴۲] این را هم بگویم: در حالی که ایران در این ماجرا دخالت نداشت، متحدان آمریکا در آن دخیل بودند. گزارش پایگاه داده ضدجاسوسی سیآیای نشان میدهد پلیس نیوجرسی، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، پنج اسرائیلی را به خاطر تماشای آتشسوزی در مرکز تجارت جهانی و ابراز خوشحالی عمومی از حملات آن روز دستگیر کرده که دو نفر از آنها مأمور موساد بودهاند. این اسرائیلیها دو ماه در بازداشت افبیآی بودند تا اینکه با میانجیگری مقامات دولت بوش، هر پنج نفر آزاد شدند و به اسرائیل برگشتند. تلویزیون اسرائیل، این پنج نفر را به عنوان قهرمان تحسین کرد.
۱۵ نفر از ۱۹ هواپیماربای ۱۱ سپتامبر، سعودی بودند[۴۳] و دو نفرشان («المحضار[۴۴]» و «الحازمی[۴۵]») با سازمان اطلاعات عربستان ارتباط داشتند. سال ۲۰۱۶، وقتی گزارش «۲۸ صفحهایِ[۴۶]» خودِ کنگره که جلوی انتشار گرفته شده بود، بالأخره منتشر شد[۴۷]، مستندات اقدام سعودیها در تأمین مالی ۱۹ هواپیماربا هم افشا شد؛ کسی که این بودجه را تأمین کرده بود، کسی نبود جز شاهزاده «بندر بنسلطان[۴۸]» (معروف به «بندر بوش[۴۹]» [به خاطر ارتباط نزدیکش با جورج بوش پدر و بعدها جورج بوش پسر]) سفیر عربستان در آمریکا [بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۵]. با این حال، حتی بارها ذکر نام بندر بنسلطان در گزارش ۲۸ صفحهایِ سانسورشده کنگره هم باعث نشد یک هیأت منصفه عالی برای تحقیق در اینباره در دادگاههای آمریکا تشکیل شود.
اواخر همان ماه، یعنی ماه سپتامبر سال ۲۰۰۱، ژنرال «وسلی کلارک» گفت یک ژنرال ارشد در داخل پنتاگون [مقالهای به او داده و] به او گفته: «این مقاله دفتر وزیر دفاع (رامسفلد) است که استراتژی ما را تشریح کرده است. در عرض پنج سال [دولتهای] هفت کشور را سرنگون خواهیم کرد.» ژنرال ارشد سپس نام این کشورها را آورد که آخرینِ آنها ایران بود [جزئیات بیشتر].
ژنرال «وسلی کلارک» فرمانده سابق ناتو میگوید مدت کوتاهی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، یکی از ژنرالهای آمریکایی یک یادداشت محرمانه در پنتاگون درباره جزئیات برنامههای آمریکا برای سرنگونی دولتهای عراق، لیبی، لبنان، سومالی، سودان، سوریه و ایران به وی نشان داده است (+)
جنگ عراق رسماً سال ۲۰۰۳ آغاز شد و مرحله اول آن تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت. جنگ عراق هم، مانند روایت رسمی درباره ۱۱ سپتامبر، بر مبنای مجموعهی نامشخصی از پیشفرضها و القائات بود، نه واقعیتها و اسناد محکم درباره سلاحهای کشتار جمعی صدام. سرنگونی و اعدامِ صدام هم یکی دیگر از قتلهای هدفمند آمریکا در مقیاس بزرگتر بود؛ به همان سبک قتل سلیمانی. اندیشکدهی لیبرترینِ «مؤسسه کِیتو [۵۰] » سیاست «جنگ با تروریسم» دولت بوش-چنی را یک اتلاف پول نجومی توصیف میکند و مینویسد:
طبق یک تحقیقات جدید… هزینه جنگ با تروریسم تقریباً ۵ تریلیون دلار بوده است [۵۱] ؛ رقمی واقعاً حیرتانگیز. حتی اگر کسی اعتقاد داشته باشد اقدامات آمریکا در قالب این سیاست باعث شده امنیتِ ملت ما اندکی بیشتر شود، باز هم آمریکا میتوانست به روشهای دیگر و با هزینهای بسیار کمتر به پیشرفتهای بسیار بزرگتری در زمینه ایمنی و امنیت دست پیدا کند.
سال ۲۰۰۷، مجله آلمانی «اشپیگل» فاش کرد [۵۲] که دیک چنی، معاون وقت رئیسجمهور آمریکا [جورج بوش پسر]، برنامهای مخفی برای حمله به ایران در آینده دارد.
باراک اوباما به عنوان نماد «امید» و «تغییر» انتخاب شد، اما اقدامش در انتخاب هیلاری کلینتون به عنوان وزیر خارجه، برای ایران اتفاقی تراژیک بود. کلینتون سال ۲۰۱۲ گروه تروریستی ایرانی «مجاهدین خلق[۵۳]» را از «فهرست گروههای تروریستی» وزارت خارجه آمریکا خارج کرد[۵۴]. رسانهها با افتخار در بوقوکرنا کردند که لابیگرها دوباره کار خودشان را کردهاند؛ چراکه مجاهدین خلق نمایندهی ایرانیهای پولدارِ خارجنشینی است که دلشان میخواهد در ایران تغییر رژیمِ خشونتآمیز اتفاق بیفتد.
«تغییری که بتوانیم باورش کنیم»؛ یکی از اصلیترین کلیدواژههای تبلیغات انتخاباتی اوباما، تغییرِ سیاستهای دولت(های) قبلی در آمریکا بود (+)
مسعود رجوی (چپ) سرکرده وقت مجاهدین خلق در کنار صدام، دیکتاتور وقت عراق؛ منافقین در حمله عراق به ایران طرف صدام را گرفتند (+)
مجاهدین خلق زمانی یک فرقهی اسلامیِ عجیبوغریب و انحرافی بود که به آلبانی تبعید شد و ایرانیها به دلیل حمایتش از عراق در جنگ ایران-عراق از آن متنفر بودند. اما پول همه چیز را تغییر میدهد؛ مجاهدین خلق هم این روزها با بودجهی هنگفتش ریختوپاش میکند، مراسمهای بزرگ در واشینگتن و نیویورک برگزار میکند، و به «رودی جولیانی» [وکیل شخصی ترامپ] و «جان بولتون» [مشاور امنیت ملی سابق ترامپ] پول میدهد تا در این مراسمها سخنرانی کنند. پرزیدنت باراک اوباما پس از آنکه هیلاری کلینتون را از وزارت خارجه بیرون انداخت توانست از طریق همکاری با روحانی، رئیسجمهور میانهروی ایران، و امضای «توافق هستهای ایران»، موسوم به «برجام [۵۵] »، در سال ۲۰۱۵، به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا کند.
«جان بولتون» مشاور امنیت ملی سابق ترامپ یکی از سخنرانهای موردعلاقه منافقین است (+)
«جان بولتون»: آمریکا باید حکومت ایران را پیش از جشن چهلسالگیاش سرنگون کند [دانلود]
از سال ۲۰۱۷ به بعد، با روی کار آمدن ترامپ، «جیم متیس» وزیر دفاع آمریکا و عدهای دیگر مرتباً درخواستهای متعدد کاخ سفیدِ ترامپ برای آوردنِ فشار نظامی به ایران را نادیده میگرفتند. اعتقاد آنها این بود که اسد، به لطف ایران و روسیه، عملاً در جنگ داخلی سوریه پیروز شده و اکنون جنگ با داعش در اولویت قرار دارد. در انتهای سال ۲۰۱۸، وقتی ترامپ خواستار خروج نیروهای آمریکایی از سوریه شد، متیس از سِمت خود استعفا داد.
همان سال ۲۰۱۸، «رکس تیلرسون [۵۶] » مدیرعامل سابق «اکسانموبیل [۵۷] »، از سِمت خود به عنوان وزیر خارجه کنارهگیری کرد و مایک پمپئو جانشین او شد. پمپئو حتی لحظهای برای تمرکز روی هدف گرفتنِ دشمنِ اصلیِ قدیمیاش، قاسم سلیمانی، تعلل نکرد. کار پمپئو ماه آوریل سال ۲۰۱۹، با اقدام شوکهکنندهی آمریکا در تعیین کلِ سپاه پاسداران به عنوان یک «سازمان تروریستی» آغاز شد. به گفته «ریس اِرلیش» خبرنگار رویترز در کتاب «دستورکار ایران [۵۸] »، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک نهاد اقتصادی عظیم در ایران است و حدود ۱۰ درصد از کل اقتصاد ایران را در اختیار دارد. بنابراین اضافه کردن سپاه پاسداران ایران به فهرست گروههای تروریستی مانند اضافه کردن «آمازون[۵۹]» [غول فناوری و تجارت الکترونیکی] آمریکا به فهرست سازمانهای تروریستی است. اما بیانیهای که سپاه پاسداران را به فهرست گروههای تروریست اضافه کرد، چیزی بیشتر از چند جمله متن بود: اکنون شمشیرها از رو بسته شده بودند. یکی از مقامات ارشد سابق دولت ترامپ میگوید: «بولتون و پمپئو میدانستند که تروریستی اعلام کردن سپاه، دامنهی اهداف آمریکا را گسترش میدهد [۶۰] .»
سخنرانی «مایک پمپئو» درباره سیاست ضد ایرانی آمریکا پس از برجام و اِعمال «شدیدترین تحریمهای تاریخ» علیه ایران [دانلود]
توضیحات بیشتر درباره اقدام ترامپ علیه سپاه پاسداران [دانلود]
کنگره آمریکا، سال ۱۹۷۳، «قطعنامه اختیارات جنگی [۶۱] » را تصویب کرد. طبق این قعطنامه، رئیسجمهور آمریکا موظف است هر زمان که نیروهای مسلح وارد «درگیری یا موقعیتهایی که در آنها بهوضوح درگیریِ قریبالوقوع محتمل است» به کنگره خبر بدهد و هرگونه درگیریای را پس از ۶۰ روز متوقف کند، مگر آنکه از کنگره مجوز تداوم درگیری را دریافت کرده باشد. این در حالی است که از سال ۱۹۷۳ تا کنون، کنگره برای استیفای مسئولیت معینشدهاش در قانون اساسی مبنی بر کنترل ماشین جنگ آمریکا، تلاش زیادی نکرده است. پروفسور «جک گلداسمیت [۶۲] » [استاد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد و کارشناس محافظهکار و شناختهشده حوزههای حقوق بینالملل و قانون امنیت ملی] خاطرنشان میکند: «کشور ما، کاملاً آگاهانه، به یک شخص، یعنی رئیسجمهور، ارتشی بهشدت بزرگ و اختیاراتی بهشدت گسترده داده است تا از آن به شیوههایی استفاده کند که بهراحتی منجر به یک جنگ گسترده میشوند.»
اگر فقط یک مسئله وجود داشته باشد که یک روز منجر به تشکیل نشستی برای [باز]تدوین قانون اساسی آمریکا شود، آن مسئله همین سابقهی طولانی آمریکا در «انحصار قوهی مجریه[۶۳]» [به موجب اصل دوم قانون اساسی آمریکا[۶۴]] در دستان رئیسجمهوری است که از اختیارات خود برای به راه انداختن جنگهای اعلامنشده علیه کشورهای کوچکتر و ضعیفتر سوءاستفاده میکند. سیستم ما دارد خلافِ روح و متنِ قانون اساسی آمریکا عمل میکند. آنچه درباره سلیمانی رخ داد، چیزی فراتر از قتل یک نفر است. این اقدام نشان میدهد طبقه حاکمِ فعلی ما، از کلینتون گرفته تا ترامپ، چنان عاشق خشونت است که از خط قرمزِ «تحقیر قانون اساسی» هم عبور میکند؛ «عشق به جنگ» همه چیز است. چه چیزی میتواند روح این آدمها را تسخیر کرده باشد؟
[۱] Trump’s Murder of Qassem Soleimani: Why We Must Stand Up to the Christianity of Brutality Link
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه مانیتورینگ بینالملل خبرگزاری فارس، «جان بولتون» مشاور پیشین امنیت ملی «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در خصوص، گزارش ادعایی اخیر روزنامه آمریکایی «نیویورکتایمز» مبنی بر قصد ترامپ برای اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران را امری بعید و ناشی از شیوه تصمیمگیری آشفته، غیرمتعارف، ناآگاهانه و نامنسجم ترامپ توصیف کرد.
تصمیم ترامپ درباره ایران ناشی از تصمیمگیری آشفته و ناآگاهانه ترامپ است
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا ترامپ علیه ایران اقدام نظامی انجام خواهد داد، گفت: «نه فکر نمیکنم، فکر میکنم گزارشهایی مبنی بر اینکه وی خواستار گزینههایی (علیه ایران) شده است، کاملاً نشانگر شیوه تصمیمگیری آشفته، غیرمتعارف، ناآگاهانه و نامنسجم ترامپ است. افکاری به ذهن وی خطور میکند که شاید اجرای آن اقدامی خوب باشد، سپس درباره آن افکار حرف میزند و بعد بیخیال آن میشود. برخی اوقات چیز دیگری نظر وی را جلب میکند، بعید میدانم که اصلا چنین چیزی (اقدام نظامی علیه ایران) امکانپذیر باشد».
ترامپ به فکر توافق با جمهوری اسلامی ایران است
بولتون سپس در ادامه احتمال داد که ترامپ به دنبال گفتوگو با مقامهای جمهوری اسلامی ایران باشد و در این خصوص گفت: «فکر میکنم، شاید ظرف سی روز آینده، به فکر ملاقات با آیتاللهها و توافق با آنها برای بازگشت به توافق هستهای ۲۰۱۵ باشد. فکر میکنم این چیزی باشد که از او انتظار انجام آن میرود».
ترامپ هرگز شکست انتخاباتی را نخواهد پذیرفت
بولتون سپس در پاسخ به سؤالی درباره انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و موافقت ترامپ با گذار قدرت به «جو بایدن» گفت: «او قطعاً به شکست در انتخابات راضی نخواهد شد. فکر میکنم که او با توصیههای حقوقی و سیاسی بدی احاطه شده است که به او میگویند شانس پیروزی دارد، فکر میکنم او به هیچ عنوان شکست در انتخابات را نخواهد پذیرفت و میگوید که انتخابات از او به سرقت رفته است و نگرانم که در نُه هفته باقیمانده (از ریاستجمهوری)، ترامپ اقداماتی را انجام دهد که خسارات قابل توجهی به کشور و دولت و حزب جمهوریخواه وارد کند».
اگر تیم ترامپ فکر میکرد تقلب میشود، چرا ماهها قبل انتخابات کاری نکرد؟
مشاور سابق امنیت ملی ترامپ درباره تلاشهای تیم ترامپ برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا گفت: «من فکر میکنم کل عملیات حقوقی که ستاد انتخاباتی (ترامپ) به راه انداختهاند، دچار عیب و نقص است….اگر همانطور که رئیسجمهور دائماً در کارزار انتخاباتی تصریح میکرد، آنها (دموکراتها) به دنبال تلاش برای به سرقت بردن انتخابات بودند……وکلا باید ماهها قبل از سوم نوامبر (روز برگزاری انتخابات) حضور پیدا میکردند و به دنبال شواهد و مدارک و موارد نگرانکننده میبودند و اقداماتی را در دادگاهها برای جلوگیری از تقلب انجام میدادند».
ادعاهای بدون سند درباره تقلب انتخاباتی، جمهوریخواهان را بیاعتبار میکند
بولتون سپس با اشاره به این موارد و آسیبهایی که اظهارات تیم ترامپ درباره تقلب انتخاباتی به حزب جمهوریخواه وارد میکند، گفت: «در دو هفته گذشته، تئوریهایی پشت تئوری دیگر (درباره تقلب در انتخابات) میشنویم، تنها چیزی که در این میان وجود ندارد، شواهد حقیقی و واقعی است….این مسئله میتواند حزب جمهوریخواه را بیاعتبار کند».
اخراجهای اخیر ترامپ غیرقابل توجیه است
مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، اقدامات اخیر رئیسجمهور آمریکا در اخراج «مارک اسپر» وزیر دفاع آمریکا و «کریس کربس» مدیر ارشد امنیت سایبری و زیرساخت وزارت امنیت داخلی آمریکا را «غیرقابل توجیه» توصیف کرد.
ترامپ روز چهارشنبه هفته جاری در پیامی که در صفحه توییتر خود منترش کرد از اخراج کربس خبر داد و نوشت: «بیانیه اخیر توسط کریس کربس درباره امنیت انتخابات ۲۰۲۰ خیلی غیر دقیق بود و آنجا تقلب و عدم هماهنگی گستردهای وجود داشت از جمله اینکه افراد مٌرده رای داده و به ناظران رای اجازه حضور در مراکز رای گیری داده نشده و خرابکاری در دستگاههای (دریافت)رای که رایهای ترامپ را به بایدن تغییر داد، تاخیر در رای گیری و بسیار چیزهای دیگر.»
ترامپ در ادامه نوشت: «بنابراین، پست کریس کربس به عنوان مدیر سازمان امنیت سایبری و امنیت زیرساخت خاتمه یافت.»
سازمان امنیت زیرساخت و فضای سایبری وزارت امنیت داخلی آمریکا اخیرا در گزارشی ادعاها پیرامون سیستم رایگیری را رد کرده و نقایصی که در آن رخ داده را ناشی از خطای انسانی توصیف کرده است.
ترامپ هفته پیش نیز «مارک اسپر» وزیر دفاع آمریکا را از سمت خود اخراج کرد. وی چهارمین وزیر دفاع دولت ترامپ به شمار می آید که از سمت خود برکنار میشود.
برخی منابع خبری اعلام کردهاند که «جینا هاسپل» رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیآیاِی) نیز از جمله گزینههایی است که احتمالا ترامپ به دوران فعالیتش در این پست پایان دهد.