جبهه فرهنگی

حاج فیروز: حضرت‌آقا مرا زیرنظر داشت! +‌ عکس

حاج فیروز: حضرت‌آقا مرا زیرنظر داشت! +‌ عکس



احمدی بعد از ماجرای بازی‌دراز به عضویت سپاه درآمد و به گردان‌۹سپاه پیوست. دی ماه سال‌۱۳۶۰. هنوز مهر کارتش خشک نشده بود که او را به نهاد ریاست‌جمهوری فرستادند تا نگهبانی دهد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، این روزها نقش راوی دفاع‌مقدس را ایفا می‌کند. خاطرات زیادی از ۸سال جنگ تحمیلی دارد. وقتی پا به جبهه گذاشت، ۱۶سالش هم نشده بود. تابستان سال‌۱۳۶۰درست بعد از تعطیلی مدارس به جای اینکه وقتش را به بازی و تفریح بگذراند، راهی جبهه شد. چند ماهی در منطقه جنگی حضور داشت. فضای آنجا نه‌تنها از آمدن پشیمانش نکرد بلکه بیشتر مشتاق شد درس و مدرسه را رها کند و تا پایان جنگ در جبهه ماندگار شود. او بارها در عملیات‌های مختلف مجروح شد اما به محض مداوا دوباره ساک سفر می‌بست و خود را به خط مقدم می‌رساند. فیروز احمدی، دیدبانی بود که به‌دلیل مهارت بالایی که داشت، مسئولیت‌های سنگینی برعهده‌اش گذاشته می‌شد. از دیدبانی لشکر ۱۰سیدالشهدا(ع) تا دیدبانی تیپ ۱۱۰خاتم‌الانبیا. او حالا در جبهه فرهنگی تلاش می‌کند. همه توانش را برای زنده‌نگه‌داشتن فرهنگ دفاع‌مقدس گذاشته و به‌عنوان روایتگر جنگ ایفای نقش می‌کند. البته در کنارش سرپرستی تیم فوتبال نونهالان و بزرگسالان نفت را هم برعهده دارد و سعی می‌کند خاطرات خود را با چاشنی خنده برای آنها تعریف کند.

سن و سالی از او گذشته و در آستانه ۶۰سالگی است. معمولا روز خود را با حضور در باشگاه فوتبال و کارکردن با کودکان و جوانان سپری می‌کند. سرپرست تیم نونهالان و بزرگسالان نفت است. البته روزهایی را هم به روایت جنگ می‌پردازد. معمولا مسئولان فرهنگی دانشگاه‌ها یا بانیان سفرهای راهیان‌نور از او دعوت می‌کنند تا در دورهمی‌هایشان شرکت کند و از اتفاقات جنگ بگوید. او آنقدر حوادث تلخ و شیرین آن روزها را دلنشین تعریف می‌کند که اگر ساعت‌ها صحبت کند دوست نداری کلامش را به پایان برساند. احمدی به روزهای نوجوانی‌اش برمی‌گردد؛‌ زمانی که امتحانات خردادماه سال۶۰را به پایان رساند. برخلاف دیگر بچه‌ها که لحظه‌شماری برای تعطیلات تابستان می‌کردند تا روز و شب خود را به بازی و تفریح بگذرانند، او عزمش را جزم کرد تا به جبهه‌ها برود. باقی ماجرا را از زبان خودش می‌شنویم: «سال دوم را که تمام کردم به پدر و مادرم گفتم می‌خواهم به جبهه بروم. یک ماه در پادگان امام‌حسین(ع) دوره نظامی آموزش دیدم، بعد هم راهی شدم.»

شنا در رودخانه دشمن
او را به کردستان فرستادند. شهر بانه تازه آزاده شده بود. کومله‌ها همه جا بودند و بی‌رحمانه قتل‌عام می‌کردند. یک ماهی را آنجا بود. بعد به ارتفاعات بازی‌دراز رفت. او از شاهکاری که در بازی‌دراز خلق کرده، می‌گوید: «من و چند نفر دیگر از بچه‌ها در قله هزار و صد بازی‌دراز مستقر بودیم. همه‌مان هم دانش‌آموز بودیم؛ ۸نفری می‌شدیم. فرمانده به ما گفت روزها کاری ندارید اما شب‌ها باید پست بدهید. چون هیکل من از همه درشت‌تر بود من را مسئول تیم کردند. یک ظرف ۲۰لیتری در اختیار ما گذاشتند تا هفته بعد. تذکر دادند که فقط این آب برای نوشیدن است. گفتند برای نماز باید تیمم کنید، این در حالی بود که رودخانه‌ای پایین ارتفاعات قرار داشت و خروش آن وسوسه‌کننده بود. ما نمی‌دانستیم رودخانه در خاک عراق است. فکر کردیم فرمانده‌ها برای اینکه ما را محدود کنند دستور دادند پایین نرویم.» یکی از روزها ساعت‌۶ صبح را نشان می‌داد. احمدی و ۳نفر دیگر تصمیم گرفتند برای آب‌تنی به رودخانه پایین کوه بروند. راهی شدند و تا چشمشان به خروش آب افتاد از خود بی‌خود شدند و به دل آب زدند. فارغ از اینکه متوجه شوند عراقی‌ها آنها را زیرنظر دارند. احمدی از گفتن این جمله به خنده می‌افتد: «عراقی‌ها انگشت به دهان مانده بودند که این اعجوبه‌ها کی هستند جلوی چشم آنها آب‌تنی می‌کنند. مشغول شستن لباس‌هایمان بودیم که عراقی‌ها ما را به گلوله بستند. خمپاره بود که در یک قدمی‌مان منفجر می‌شد.» ولوله‌ای برپا شده بود. بچه‌ها همگی فرار کردند تا خود را به جای امنی برسانند. سرتا پایشان گلی شده و بی‌آنکه خبر داشته باشند، در منطقه مین‌گذاری شده می‌دویدند. خود را به دشت ذهاب رساندند. در این حین راننده ماشینی که حمل‌کننده یخ بود آنها را دید و سوارشان کرد. اما عراقی‌ها ماشین را هم به گلوله بستند. احمدی به یاد می‌آورد: «مجبور شدیم از ماشین پیاده شده و پناه بگیریم. ۲نفرمان تیر خورد که با همان ماشین به عقب فرستادیم. اما باقی، پیاده گز کردیم تا به روستایی رسیدیم و از آنجا با ماشین حمل غذا به مقرمان رسیدیم. تا فرمانده ما را دید گفت کی شما را برده است. گفتم من! جریمه‌ام کردند و شدم دژبان. اما این تنبیه بهترین اتفاق زندگی‌ام بود چون با سردار شیخ محمود غفاری آشنا شدم. برای همین دیدبانی را انتخاب کردم.»

حاج فیروز: حضرت‌آقا مرا زیرنظر داشت! +‌ عکس
فیروز احمدی، نفر چهارم از چپ

حضرت‌آقا مرا زیرنظر داشت
احمدی بعد از ماجرای بازی‌دراز به عضویت سپاه درآمد و به گردان‌۹سپاه پیوست. دی ماه سال‌۱۳۶۰. هنوز مهر کارتش خشک نشده بود که او را به نهاد ریاست‌جمهوری فرستادند تا نگهبانی دهد. فکر می‌کرد چون این مکان در فضای امن شهر قرار گرفته، نگهبانی‌دادن در آنجا مشکل نیست. البته حق هم داشت چون با شیوه نگهبانی در این فضا آشنا نبود. فکر می‌کرد چون در فضای امن شهر قرار گرفته می‌تواند راحت باشد. زمان برایش به سختی می‌گذشت برای همین تصمیم گرفت در حال پست‌دادن ورزش کند. برای همین اسلحه را روی دوش‌اش گذاشت و پا مرغی می‌رفت. به‌اصطلاح خودش می‌خواست مشق نظامی کند. سرگرم ورزش بود که پاس‌بخش آمد و گفت: «لازم نیست دیگر پست بدهی. پنجره روبه‌رو را نگاه کن، آقای خامنه‌ای تو را زیرنظر داشتند. برای همین زنگ زدند و گفتند تو را عوض کنم.» از این حرف دمغ شد و کناری نشست. باید تا فردا صبح که پایان ۲۴ساعت پستش تمام می‌شد در محل می‌ماند. با خودش گفت: «نماز صبحم را می‌خوانم بعد می‌روم.» در این فکر بود که حضرت‌آقا را دید. سلامی کرد و خیلی آرام گفت: «ببخشید.» آقا تبسمی کردند و از کنارش رد شدند. بعد دستور دادند همه نیروها جمع شوند. ایشان بی‌آنکه به کسی اشاره کنند، گفتند: «در نگهبانی خواندن کتاب و قرآن نباشد. باید فکر و ذکرتان نگهبانی باشد. لباس‌ها و پوتین‌هایتان مرتب باشد. پاسداری که بند پوتینش باز باشد به درد نمی‌خورد.» این گفته آقا نقش بست بر لوح وجودی احمدی. با این حال نتوانست از جبهه دل بکند و در تهران ماندگار شود؛ برای همین دوباره به منطقه جنگی برگشت. در سرپل ذهاب مأمور توپخانه ارتش شد و درکنارش دیدبانی هم می‌کرد. می‌گوید: «در عملیات بیت‌المقدس بدجور زخمی شدم، ترکش به شکم‌ام اصابت کرد. مدتی بستری بودم برای درمان. عملیات بیت‌المقدس حماسه‌ای بود که باید در تاریخ نوشت. بچه‌ها واقعا گل کاشتند.»

هیچ کجا قبولم نکردند
سال‌۶۲ وقتی ۲۰ساله بود، مادر، یکی از دخترهای فامیل را برایش زیرنظر گرفت؛ دختری مومن از یک خانواده اصیل. مراسم خواستگاری انجام و خیلی زود جشن عقدی برگزار شد. حاجی همان شب پی برد که عملیات والفجر۲ در راه است. برای همین خطبه عقد که خوانده شد و مهمان‌ها رفتند او هم ساکش را بست و به جبهه رفت. هنوز جراحت شکمش خوب نشده بود که دستش به‌شدت آسیب دید به‌طوری که چند انگشت‌اش قطع شده بود. او را به بیمارستان تهران انتقال دادند. قرار بود فردا عمل جراحی شود. اما احمدی کسی نبود که بتوان یک جا ثابت نگهش داشت. باقی ماجرا را از زبان خودش می‌شنویم: «برای اینکه در وقت صرفه‌جویی کرده باشم به دوستم حمید شاه‌حسینی که شهید شده گفتم یک دست کت و شلوار برایم جور کند. می‌خواستم به دیدن نوعروسم بروم. گفتم فردا صبح قبل از اینکه کسی متوجه شود برمی‌گردم. اما همین که برگشتم بیمارستان قبولم نکرد. گفتم بی‌خیال! با همان وضعیت به جبهه رفتم اما چون برگه ترخیص نداشتم آنجا هم قبولم نکردند. من هم به تهران برگشتم و جشن عروسی را برگزار کردم.»

نان‌آور جبهه‌ها
او در جنگ پیشرفت‌های زیادی کرد و در دیدبانی یکی از نیروهای متخصص بود. او را به‌عنوان مسئول دیدبانی لشکر ۱۰سیدالشهدا(ع) و تیپ‌۱۱۰خاتم‌الانبیا انتخاب کردند و سپس مسئول تطبیق آتش توپخانه قرارگاه شد. شنیدن وقایع جنگ از زبان احمدی به قدری جذاب و شنیدنی است که دوست داری تا صبح برایت صحبت کند. او خاطره جالبی تعریف می‌کند: «رزمنده‌ها برای تهیه نان مشکلات زیادی داشتند. نانی که به جبهه می‌رسید یا خشک بود یا بیات. برای همین از پدرم که نانوا بود خواستم به جبهه بیاید. او هم الحق سنگ‌تمام گذاشت. با هزینه خودش تنور درست کرد. نانوایی را راه انداختیم. ۲تا سرباز هم وردستش بودند. هر روز تعداد زیادی نان می‌پخت. این طوری نان گرم به‌دست بچه‌ها می‌رسید.»

همه فرمانده‌ها اینطوری هستند؟
حاج‌احمدی ۳فرزند دارد. زینب دخترش سال‌۱۳۶۳و حسین سال‌۱۳۶۵و امیر هم سال ۱۳۷۱به دنیا آمده‌اند. همسرش معصومه محمدی در ادامه گفته‌های او، سر حرف را باز می‌کند و از سختی‌هایی که پشت‌سر گذاشته می‌گوید: «حاجی با اینکه عیالوار شده بود اما کمتر در خانه پیدایش می‌شد. من بودم و خانه مستأجری و زینب و حسین که هر دو نوپا بودند. حقوق بخور و نمیری می‌گرفت که نصف آن برای اجاره خانه هزینه می‌شد. هنگام تولد بچه‌ها نبود. موقع مریض‌شدن‌شان هم حضور نداشت. مرتب باید از این خانه به آن خانه نقل مکان می‌کردیم. گاهی دست تنها بودم. یک‌بار به او گفتم همه فرمانده‌ها اینطور زندگی می‌کنند یا فقط شما هستید؟»

ورزشگاهی در دل زمین
جنگ که تمام شد احمدی لباس رزم را کنار گذاشت و شغل نانوایی را برگزید؛ حرفه آبا و اجدادی‌اش را. با اینکه انگشتان یکی از دستانش قطع شده و پخت نان را به سختی انجام می‌دهد با این حال باز خود را در خدمت مردم می‌داند. تا سال ۸۰هم در نانوایی کار می‌کرد. بعد از آن به‌دلیل مشکلاتی که برای پخت نان داشت در اداره مترو مشغول کار شد و کارگری می‌کرد تا سال۸۸. بعد از آن به ورزش رو آورد چون علاقه زیادی به این کار داشت سرپرستی تیم فوتبال نونهالان نفت را بر عهده گرفت و بعد تیم بزرگسالان. می‌گوید: «در جبهه حمیدیه سنگر بزرگی درست کردم. در واقع یک کانال را سرپوشیده کرده بودم. آنجا ورزشگاه‌مان شده بود چون سقف کوتاهی داشت نشسته والیبال بازی می‌کردیم؛ چه روزهایی داشتیم. بعد از بازی بچه‌ها سرحال می‌شدند.»

مژگان مهرابی / روزنامه همشهری

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حاج فیروز: حضرت‌آقا مرا زیرنظر داشت! +‌ عکس بیشتر بخوانید »

فصل اجرای سیاست‌های تحول محور در حوزه فرهنگ است

فصل اجرای سیاست‌های تحول محور در حوزه فرهنگ است


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، سیدمحمد هاشمی معاون امور استان‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دومین همایش سراسری مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار داشت: تقریباً قریب به اتفاق مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ها تغییر کرده اند و به فضل الهی نگاه ها به این تغییرات چه در مجموعه دولت و چه از نظر کارشناسان بسیار مثبت است اما همه باید بدانیم انتصابات خوب تنها آغاز راه است و اگر منجر به تحول و خروجی‌های کارآمد نشود تفاوتی با دوره‌های قبل نخواهد داشت.
 
معاون حقوقی وزیر فرهنگ ادامه داد: از ابتدای آغاز به کار مدیران کل استان ها، همانگونه که در حکم آنها تصریح شده است، خواسته ایم تا اولاً سند تحول فرهنگی را به تناسب زیست بوم و شرایط استانی تدوین نمایند و سپس در راستای اجرای آن سیاست های فرهنگی تحول محور گام برداشته و در این مسیر به خروجی های کارآمد دست یابند.
 
هاشمی با تاکید بر ایجاد هیئات اندیشه ورز فرهنگی در هر استان افزود: باید در هر استان هیأت اندیشه ورز فرهنگی تشکیل شود که به مثابه قوه عاقله شما در اجرای سند تحول فرهنگی در استان عمل نماید.
 
وی
در ادامه تصریح کرد: هماهنگونه که دومین همایش مدیران کل استانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور مدیران نهادهای مختلف جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شکل گرفت، انتظار می رود مدیران کل استان ها اولین جلسه هم افزایی تشکل های انقلابی حوزه فرهنگ هر استان را شکل دهند و در جهت تعامل و همکاری، گام جدی بردارند.
 
هاشمی با تأکید بر مسئله کادرسازی گفت: همانگونه که بارها تاکید شده است، مدیران کل باید بر مسئله کادرسازی و توانمندسازی ظرفیت های مستعد در هر استان اهتمام جدی داشته و در این مسیر گام های موثری برای آینده فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی بردارند.
 
دومین همایش سراسری مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ها با حضور دستیار ویژه رییس جمهور در امر مردمی سازی دولت، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و جمعی از مدیران استانی و ستادی وزارت فرهنگ، در مجتمع فرهنگی باغ زیبا برگزار شد.
 
انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فصل اجرای سیاست‌های تحول محور در حوزه فرهنگ است بیشتر بخوانید »

«نادر طالب‌زاده» علمدار جبهه فرهنگی و مرد روزهای سخت و مقاومت بود

نادر طالب‌زاده به دنبال راه‌اندازی فرهنگ حسینی در افق نو بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، مراسم گرامیداشت سردار مجاهد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی مرحوم استاد «نادر طالب‌زاده» امروز (دوشنبه) در مجتمع فرهنگی – هنری بوعلی سینا همدان با حضور خانواده و دوستان فرهنگی و هنری مرحوم برگزار شد.

«رضا برجی» عکاس و فیلم‌ساز مستند دفاع مقدس، در این مراسم اظهار داشت: نادر طالب‌زاده، علمدار جبهه فرهنگی و مرد روزهای سخت و مقاومت بود و در مقابل هیچ سئوالی سکوت نمی‌کرد و همیشه پاسخ مناسبی داشت.

وی با بیان اینکه نادر طالب‌زاده همیشه حرف تازه برای گفتن داشت، افزود: ای کاش نادر این فرصت را داشت تا بتواند افراد بیشتری را تربیت و با مکتب فرهنگی انقلاب آشنا کند.

برجی با اشاره به اینکه نادر شیفته عرفان امام خمینی (ره) بود، تصریح کرد: او با هوش سرشار خود به دنبال تبیین جبهه مقاومت بود، این تفکر را دوستانش درک نمی‌کردند که او به دنبال فراملیتی است.

وی به بیان سوابق کاری این مجاهد فرهنگی پرداخت و گفت: نادر طالب‌زاده پایه شبکه المنار و مرکز فرهنگی هنری  حزب‌الله را گذاشت و بهترین مستند زندگی امام خمینی (ره) هم در شبکه المنار ساخته شد و شاگردانش امروز این مجموعه‌ها را مدیریت می‌کنند.

این عکاس و فیلم‌ساز در پایان متذکر شد: شهید مرتضی آوینی، فرصت تربیت شاگرد را نداشت و این کار را نادر ادامه داد و ما هم باید ادامه‌دهنده راه او باشیم و اعتماد رسانه‌ای را در جامعه ایجاد کنیم و به سلطه رسانه صهیونیسم پایان دهیم.

نادر طالب‌زاده، ایدئولوژِی امام راحل را در قالب هنر بیان کرد

در ادامه  «سهیل اسعد» مبلغ آرژانتینی به نگاه عمیق مرحوم نادر طالب‌زاده به حق و حقیقت اشاره کرد و گفت:  او در هرلحظه و ساعت یک افق نو داشت و به  گفتمان انقلاب و به امام به‌عنوان یک افق نو نگاه می‌کرد.

وی ابراز داشت:  نادر طالب‌زاده فهمیده بود که زبان هنر در زبان بین‌الملل بسیار بهتر از ایدئولوژی اثرگذار است، به همین منظور ایدئولوژِی امام راحل را در قالب هنر بیان می‌کرد.

اسعد با اشاره به کادر سازی مرحوم طالب‌زاده گفت: نادر ماندگار است و در سینه شاگردانش زندگی می کند و نوشته نادر در کادرسازی پایان ندارد.

نادر به دنبال راه‌اندازی فرهنگ حسینی در افق نو بود

«حمید جوادی» دستیار و همکار مرحوم نادر طالب‌زاده نیز در این مراسم ابراز داشت: نادر به دنبال راه‌اندازی فرهنگ حسینی در افق نو بود و تخصصش این بود که علمی که غرب گرفته در مسیر حق استفاده کند و اعتقاد داشت که باید مخلص حق باشد.

وی متذکر شد: نادر معتقد بود هر وقت حق را بالاتر ببینی می‌توانی کار مفیدی انجام دهی و او شاگردپرور نبود بلکه استادپرور بود و به حفظ کرامت انسانی بسیار معتقد بود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نادر طالب‌زاده به دنبال راه‌اندازی فرهنگ حسینی در افق نو بود بیشتر بخوانید »

«سلام فرمانده» نمونه‌ای از یک حرکت فرهنگی اثر گذار است

«سلام فرمانده» نمونه‌ای از یک حرکت فرهنگی اثر گذار است


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس _ رسول حسنی؛ در حرکت‌های مردمی هیچ رسانه‌ای مانند موسیقی نمی‌تواند اثرگذار باشد. در جریان انقلاب اسلامی و سال‌های پس از و همچنین سال‌های دفاع مقدس موسیقی بخصوص در حوزه سرود بخشی قابل توجهی از مفاهیم ارزشی را منتقل می‌کرد. اگر امروز این آثار به جا مانده مورد مطالعه قرار بگیرد می‌توان تا حدودی فضای فرهنگی آن سال‌ها را درک کرد. به همین دلیل این رسانه باید بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. 

در ماه‌های اخیر سرود «سلام فرمانده» ساخته و منتشر شد که بارها و بارها از سوی مردم بخصوص نوجوانان در سراسر کشور بازخوانی و مورد استقبال قرار گرفت. در این اثر می‌توان مفاهیم عمیقی از جمله انتظار، ولایت‌پذیری، فرهنگ مقاومت، روحیه امیدآفرینی، سلحشوری و صلح‌طلبی را از آن دریافت کرد. این اثر در عین اینکه مورد استقبال عامه مردم قرار گرفته است اما عوام زده و به اصطلاح باسمه ای نیست.

«سلام فرمانده» نه تنها در داخل کشور که حتی بر ذهن معاندان نظام اسلامی نیز اثر خود را گذاشته است و حساسیتی که از سوی آنها دیده می‌شود نشان از موفقیت آن است. به همین دلیل است که واکنش بعضاً تندی از سوی آنان دیده می‌شود.

به همین دلیل می‌توان مدعی شد «سلام فرمانده» الگویی اثرگذار قابل تامل در فضای فرهنگی و حرکتی قابل توجه در جنگ نرم است که باید نمونه‌هایی از این دست بارها بارها تولید و منتشر شود.

فضای جامعه به شدت نیازمند این دست آثار است و باید نمونه‌های آن را در سایر تولیدات فرهنگی از جمله سینما، تئاتر، ادبیات، شعر، هنرهای تجسمی و … ببینیم.

انتهای پیام/ ۱۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«سلام فرمانده» نمونه‌ای از یک حرکت فرهنگی اثر گذار است بیشتر بخوانید »

تحقق نابودی رژیم صهیونیستی در جبهه کارآمد فرهنگی

تحقق نابودی رژیم صهیونیستی در جبهه کارآمد فرهنگی


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ رسول حسنی؛ دولت انگلستان در دوم نوامبر سال ۱۹۱۷ میلادی، از زبان «آرتور جیمز بالفور» وزیر امور خارجه این کشور اعلام داشت: «دولت پادشاهی انگلیس، استقرار کانون ملی ملت یهود را در فلسطین با دیده موافقی می‌نگرد و کوشش‌های خود را در عملی ساختن این هدف به کار خواهد برد.»

اعلامیه بالفور یک اقدام سیاسی از جانب انگلستان برای جلب موافقت کلیمیان آمریکا که قادر بودند آمریکا را به‌جانب متفقین متمایل کنند، بود. صدور اعلامیه بالفور ضمن تسهیل و تحقق وعده‌های صهیونیست‌ها مبنی بر بازگشت ملت بدون سرزمین (یهودیان) به سرزمین بدون ملت (فلسطین) به آن رسمیت بین‌المللی بخشید.

یهودیان افراطی و مرتجع که خود را قوم برتر می‌دانند با این تفکر که سایر انسان‌ها هم‌طراز دیگر گونه‌های حیوانی هستند با غصب فلسطین سعی دارند همه بشریت را به انقیاد خود درآورند و نظم دلخواه خود را برجهان حاکم کنند. این تفکر هر نوع اقدام برای رسیدن به هدف را مشروع می‌داند و برای آن‌ها کشتن نوزاد و مردان جنگی تفاوتی ندارد.

البته نمونه‌های این تفکر را می‌توان در سایر مذاهب پیدا کرد. بهائیت، وهابیت و داعش از فرقه‌ها و گروه‌هایی است که به‌شدت از سوی یهودیان صهیونیست حمایت می‌شود. وجود آرامگاه «بهاءالله» رهبر بهائیان در «عکا» آرامگاه «باب» و «بیت‌العدل اعظم» در مرکز جهانی بهائیان در «حیفا» دلیل واضحی بر رابطه تنگاتنگ یهودیان صهیونیسم با تفکرات التقاطی و مرتجع است. باید در نظر داشت که این ادیان نوظهور و تکفیری برای رژیم صهیونیستی در نهایت ابزاری برای رسیدن به اهداف آن‌هاست و در صورت ناکارآمدی به‌راحتی حذف خواهند شد.

با همه تهدید آشکار صهیونیسم علیه جامعه بشری هنوز هیچ اقدامی برای از میان برداشتن این دولت مجعول صورت نگرفته است و اگر سیاست‌های مقتدرانه ایران اسلامی نبود این رژیم منحوس تا رسیدن به آرزوی نیل تا فرات خود فاصله‌ای نداشت.

حمایت‌های آشکار و شجاعانه ایران از جبهه مقاومت سیاست بازدارنده‌ای است که با قدرت مثال‌زدنی اجازه عرض‌اندام و پیشروی به اسرائیل غاصب را نداده است. با این حال رژیم اشغالگر صهیونیستی دست از تلاش‌های خود برای نداشته و با تهدید و تطمیع قدرت‌های بزرگ دنیا را با خود همراه کرده است و با اتکا به دستگاه عظیم رسانه‌ای خود از جمله هالیوود و تربیت ستارگانی در حوزه سینما، موسیقی، ورزش و … بر افکار عمومی تسلطی نسبی دارد.

دقیقا نقطه ضعف مخالفان رژیم صهیونیستی ازجمله ایران در همین‌جا نمود پیدا می‌کند، یعنی ضعف در تولید محتوا و انفعال در جبهه فرهنگی. متاسفانه در این سال‌ها هنوز آثار فاخری در حوزه فرهنگی به‌جز مواردی معدود تولید نشده تا ماهیت رژیم صهیونیستی را آشکار کند.

حتی در حوزه پرورش استراتژیست‌هایی که راهبرد جمهوری اسلامی ایران را در بحث مبارزه با صهیونیسم تبیین و تفسیر کند، با کاستی‌های فراوانی روبه‌رو هستیم. هرچند جمهوری اسلامی ایران به‌صراحت از جبهه مقاومت حمایت می‌کند و در این راه به پیروزی‌هایی نیز دست‌یافته اما این به‌تنهایی کافی نیست. جبهه فرهنگی و فعالان این حوزه باید همواره در میدان جنگ نرم حاضر باشند تا این سیاست‌ها را تبیین و تفسیر کنند.

اگر رژیم صهیونیستی توانسته حداقل در انقیاد افکار عمومی موفق عمل کند به سبب قوی بودن جبهه فرهنگی است نه نیروی نظامی. ایران نیز برای توفق بر این رژیم اشغالگر راهی جز این ندارد که جبهه فرهنگی خود را قوی و کارآمد کند، در این صورت است که می‌توان به نابودی اسرائیل غاصب امید داشت. هدم رژیم صهیونیستی جز با تجهیز جبهه فرهنگی در سطحی وسیع ممکن نخواهد شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تحقق نابودی رژیم صهیونیستی در جبهه کارآمد فرهنگی بیشتر بخوانید »