جبهه مقاومت

شهیدی که نیمی از ثواب مجاهدت‌های خود را به همسرش هدیه داد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس – سید محمدجواد میرخانی، گمنام زندگی کرد و گمنام هم از میان ما رفت، امروز هم اگر بخواهی بر سر مزارش بروی، باید قبرش را در میان قبور مطهر شهدای گمنام بیابی؛ چراکه به عقیده همسرش «انسان به‌هر شکلی که زندگی کند، همان‌گونه نیز از دنیا خواهد رفت»؛ آری! گمنامی برای شهرت‌پرست‌ها دردآور است اگرنه، همه اجرها در گمنامی است!

«شهید گمنام» نیست؛ اگرچه سال‌های سال در گمنامی برای نجات جان انسان‌ها مجاهدت کرد؛ از جبهه‌های دفاع مقدس گرفته تا «جبهه مقاومت» در سوریه، حتی دلش می‌خواست به «یمن» برود تا در آن‌جا هم به معالجه مجروحان بپردازد؛ اما قسمت او نشد. همیشه برای خدمت به مردم بی‌قرار بود، تا این‌که پس از سال‌ها مجاهدت‌، در جبهه مقابله با «کرونا» و نجات جان هموطنان، مدال «شهید مدافع سلامت» را برگردن نهاد و آسمانی شد.

شهید مدافع سلامت دکتر «محمود قاسم‌پور» را باید در روایت خانواده‌اش شناخت؛ بنابراین همراه با چند همرزم قدیمی این شهید والامقام، به منزل‌شان رفتم. در میان خاطراتی که از  شهید مدافع سلامت دکتر «محمود قاسم‌پور» نقل می‌شود، تصویری از پدر خانواده روی میز آینه نظرم را جلب می‌کند که در کنار آن تصویر سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» قرار دارد؛ نمی‌دانم چه حکمتی در عشق و علاقه خانواده‌های شهدا به حاج‌قاسم وجود دارد؛ تا جایی که هروقت از آن‌ها مصاحبه می‌گیرم، آن موقعی که درباره شهید خود صحبت می‌کنند، صلابت، صبر و استقامت در سخنان و نگاه آن‌ها موج می‌زند؛ اما وقتی موضوع، به سردار دل‌ها می‌رسد، اشک از چشمان آن‌ها جاری می‌شود.

شهیدی که نیمی از ثواب مجاهدت‌های خود را به همسرش هدیه داد

همرزمان شهید مدافع سلامت دکتر «محمود قاسم‌پور» پس از ساعتی منزل ایشان را ترک می‌کنند؛ بنابراین فضا برای گفت‌وگو با خانواده وی فراهم می‌شود. مصاحبه را با همسر شهید آغاز می‌کنم و سپس با برادرش همکلام می‌شوم. همسر شهید «قاسم‌پور»، یکی از زنان صبور و مقاوم این مرز و بوم است؛ این را می‌توان از میان روایت‌هایی که از زندگی همسر شهید خود می‌گوید، فهمید. در میان روایت‌های تلخ و شیرین او، هیچ نشانه‌ای از پشیمانی وجود ندارد؛ بلکه هرچه می‌گوید، به آن افتخار می‌کند؛ خصوصاً وقتی از صبر و آرامشی که به‌عقیده‌اش خداوند به او هدیه داده است، سخن می‌گوید و وعده‌ای که همسر شهیدش به او داده و گفته است: «نیمی از ثواب تمام کار‌هایی که می‌کنم، برای تو».

آن‌چه پیش رو دارید، روایت همسر سردار شهید مدافع سلامت دکتر «محمود قاسم‌پور» از ۳۷ سال زندگی مشترک با این شهید والامقام است که در ادامه از مقابل دیدگان‌تان می‌گذرد.

دفاع‌پرس: شهید مدافع سلامت دکتر «محمود قاسم‌پور» را به‌صورت کوتاه برای مخاطبان خبرگزاری دفاع مقدس معرفی کنید.

شهید «محمود قاسم‌پور» از رزمندگان بهداری رزمی در دوران دفاع مقدس بود. وی همزمان با حضور در جبهه، تحصیلات خود را نیز ادامه داد، تا این‌که سال ۱۳۶۷ برای ادامه تحصیل، در رشته «جراحی عمومی» دانشگاه شیراز قبول شده و پس از پایان تحصیلات، در بیمارستان‌های مختلفی مشغول به کار شد؛ ولی با توجه به این‌که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز مسئولیت‌هایی نظیر «فرماندهی بهداری نیروی دریایی»، «فرماندهی بهداری نیروی هوایی» و… را برعهده داشت، اولویت کار‌های خود را در این زمینه می‌گذاشت، تا این‌که از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازنشسته شد.

همسرم پس از بازنشستگی بیکار نمی‌نشست و به‌صورت خودجوش هرجایی که کاری بود، انجام می‌داد تا این‌که موضوع فتنه تکفیری‌ها در سوریه پیش آمد و وی برای درمان رزمندگان مدافع حرم که مجروح می‌شدند، داوطلبانه به سوریه رفت و حدود یک‌سال و نیم در «جبهه مقاومت» حضور داشت و در اواخر نیز تا هنگام شهادتش، به‌مدت ۲ سال در بیمارستان «شفا» مشغول به‌کار شده بود.

دفاع‌پرس: از خاطرات دوران دفاع مقدس همسرتان بگویید؛ چگونه آن دوران را برای شما توصیف می‌کرد؟

همسرم یک انسان عاشقی بود؛ وگرنه دلیلی ندارد که انسان از این سختی‌هایی که کشیده است، به خوبی و خوشی یاد کند. به‌نظر من دوران سختی را پشت سر گذاشت؛ اما واقعاً عاشق جبهه و جنگ بود.

همیشه خاطرات خوبی از دوران دفاع مقدس داشت و آن‌زمان را با خوبی و خوشی یاد می‌کرد و می‌گفت که «بهترین سال‌های زندگی من، سال‌هایی بود که در جنگ تحمیلی حضور داشتم و راحت‌ترین شب‌ها را در سنگر‌ها خوابیده‌ام و همین‌که پشت خود را حرکت می‌دادم تا سنگ‌هایی که روی آن‌ها خوابیده‌ام، جابه‌جا شوند، آسوده‌ترین رختخواب برای من بود.»

همسرم یک انسان عاشقی بود؛ وگرنه دلیلی ندارد که انسان از این سختی‌هایی که کشیده است، به خوبی و خوشی یاد کند. به‌نظر من دوران سختی را پشت سر گذاشت؛ اما واقعاً عاشق جبهه و جنگ بود.

دفاع‌پرس: شهید «محمود قاسم‌پور» در زندگی خود مجاهدت‌های زیادی انجام داد، این را همرزمان و دوستانش می‌گویند؛ به‌عنوان همسر این شهید والامقام و کسی که سال‌ها در کنار وی زندگی کردید، از مجاهدت‌های وی بگویید.

از سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۹۹ که همسرم به شهادت رسید، حدود ۳۷ سال ما با همدیگر زندگی کردیم. در این سال‌ها، مواقعی بود که به حضور وی در منزل احتیاج داشتیم، اما او نبود؛ نه این‌که نخواهد در کنار خانواده خود باشد و برای آن‌ها کم بگذارد، بلکه نمی‌توانست و به‌نظر من خدا هم به‌گونه‌ای برای او برنامه‌ریزی می‌کرد که فقط خدمت کند.

دائماً برای خدمت، به جبهه و جا‌های مختلفی می‌رفت؛ بنابراین من نیز بعضی اوقات صبرم به سر می‌آمد؛ اما وقتی می‌خواستم چیزی بگویم، می‌گفت: «نیمی از ثواب تمام کار‌هایی که می‌کنم، برای تو.»

اوایلی که زندگی مشترک‌مان را باهم شروع کرده بودیم، به من گفته بود که «شاید زندگی سختی را با من شروع کنی» و من نیز فکر می‌کردم که زندگی‌مان چگونه می‌تواند باشد؟ اما امروز که فکر می‌کنم، به‌نظرم سخت هم نبود؛ چون من با همسرم هم‌عقیده بودم و خدا هم صبر و آرامشی را به من داده بود تا بتوانم وی را در زندگی مشترک همراهی کنم؛ ولی با این‌حال بالاخره ممکن است که انسان برخی اوقات کم بیاورد، با این وجود تا جایی که در توان داشتم، همسرم را همراهی کردم و از این بابت خدا را شکر می‌کنم.

دائماً برای خدمت، به جبهه و جا‌های مختلفی می‌رفت؛ بنابراین من نیز بعضی اوقات صبرم به سر می‌آمد؛ اما وقتی می‌خواستم چیزی بگویم، می‌گفت: «نیمی از ثواب تمام کار‌هایی که می‌کنم، برای تو.» و من نیز وقتی می‌دیدم که این‌گونه می‌گوید، راضی می‌شدم؛ البته همان‌طور که گفتم، خدا به من صبر زیادی داده بود و من تمام سختی‌ها را می‌پذیرفتم.

دفاع‌پرس: گفتید که همسرتان «برای درمان رزمندگان مدافع حرم که مجروح می‌شدند، داوطلبانه به سوریه رفت»؛ درباره ماجرای حضور وی در «جبهه مقاومت» بگویید.

خیلی تلاش می‌کرد که به سوریه برود و مسئولان نیز پذیرفتند؛ چراکه به پزشک نیاز داشتند. وقتی به سوریه رفت، حدوداً یک‌سال و نیم در «جبهه مقاومت» حضور داشت و بعد از آن‌مدت، به وی گفتند که دیگر نیرو نیاز نداریم؛ وگرنه باز هم دوست داشت که در سوریه حضور داشته باشد و پس از این‌که برگشت نیز همواره می‌گفت که دوست دارم به «یمن» بروم و در آن‌جا برای درمان مجروحان خدمت کنم؛ اما قسمت او نشد.

شهیدی که نیمی از ثواب مجاهدت‌های خود را به همسرش هدیه داد

دفاع‌پرس: آیا همسرتان خاطره‌ای از حضور خود در سوریه نقل کرده است، یا این‌که در این‌باره خاطراه‌ای از زبان دیگران شنیده‌اید؟

پیش از شهادتش وقتی به «کرونا» مبتلا شده بود، من نیز از وی به این بیماری مبتلا شده و در بیمارستان بستری بودم که در این زمان، یکی از پزشکان جوان بیمارستان آمد و از من پرسید که «شما همسر آقای دکتر قاسم‌پور هستید؟»، من هم گفتم: «بله»، گفت: «زمانی که آقای دکتر قاسم‌پور در سوریه حضور داشت، من مسئول ایشان بودم. آقای دکتر قاسم‌پور همیشه اصرار داشت که به خط مقدم برود، وقتی می‌گفتیم که نمی‌شود، در پاسخ می‌گفت که «اگر آن‌جا باشم، احتمال این‌که تعداد شهدا کمتر شود، خیلی زیاد است؛ چراکه اگر من در همان دقایق اولیه به داد آن‌ها برسم و جلوی خون‌ریزی آن‌ها را بگیرم، خیلی بهتر است تا این‌که بخواهیم صبر کنیم که این مجروحان را به عقب بیاورند»؛ ولی به ایشان می‌گفتیم که ممکن است در خط مقدم داعش شبیخون بزند و شما شهید شوید؛ اما باز هم پاسخ می‌داد که «چرا بچه‌های مردم شهید شوند، اما من شهید نشوم؟»؛ بنابراین دیدیم که دلایلش قانع‌کننده است. وقتی هم که به خط مقدم رفت، زمانی‌که فرمانده ما فهمید، با ما برخورد کرد که چرا دکتر قاسم‌پور را فرستادید و ما نیز در پاسخ گفتیم که دلایل ایشان قانع‌کننده بود. دکتر قاسم‌پور واقعاً خدمت می‌کرد و برای درمان مجروحان، از جان مایه می‌گذاشت.»

دفاع‌پرس: وقتی همسرتان از «جبهه مقاومت» برگشت، تا زمان شهادتش، چگونه مجاهدت‌های خود را ادامه داد؟

وقتی من برای زیارت حضرت زینب (س) به سوریه رفته بودم، از ایشان خواستم که به وضعیت کاری همسرم سر و سامانی دهد؛ چراکه وی واقعاً بی‌قرار بود و برای کار، در جای ثابتی مشغول نبود؛ پس از این شد که او در بیمارستان «شفا» مشغول به‌کار شد تا این‌که به شهادت رسید؛ به‌نظر من حضرت زینب (س) به وی نظر کرد.

زمانی هم که به شهادت رسید، ابتدا یک «کرونا» خفیف گرفته بود؛ اما بعد از این‌که رفت تا از پدرش که وی هم به «کرونا» مبتلا شده بود، مراقبت کند؛ از آن زمان بیماری‌اش شدت پیدا کرد؛ بنابراین وقتی به خانه آمد حالش خیلی بد شده بود و تب و لرز شدیدی داشت؛ ولی نمی‌خواست به بیمارستان برود؛ چراکه می‌گفت «اگر به بیمارستان بروم، به‌دلیل این‌که ریه‌هایم مشکل دارند، ممکن است با عفونت‌های دیگری نیز درگیر شوند و وضعیتم بدتر شود»؛ بنابراین چندروزی در منزل بود؛ ولی دیگر حالش خیلی بد شد و خودش گفت که «من را به بیمارستان ببرید» و پس از آن در بیمارستان به شهادت رسید.

شهیدی که نیمی از ثواب مجاهدت‌های خود را به همسرش هدیه داد

دفاع‌پرس: مشکل ریوی همسرتان به دوران دفاع مقدس مربوط می‌شد؟

بله؛ همسرم جانباز ۴۵ درصد بود؛ اما خودش می‌گفت که با توجه به مشکلاتی که دارد، درصد جانبازی‌اش بیشتر از این حرف‌هاست؛ البته هیچ‌وقت به‌دنبال درصد و این‌گونه مسائل نبود. با این حال مشکلات زیادی داشت، خصوصاً آن اواخر مشکلات وی خیلی بیشتر شده بود، تا حدی که اگر هم به «کرونا» مبتلا نمی‌شد، ممکن بود همین مشکلات تا یک‌دو سال آینده باعث شهادت او شود. یاد می‌آید که بعضی شب‌ها حتی به‌صورت نشسته می‌خوابید و وقتی از وی سوال می‌کردیم که چرا نشسته خوابیده‌ای، می‌گفت «نفسم یاری نمی‌کند.»

ریه‌هایش یک‌مقداری شیمیایی شده و چند تیر هم در روده‌هایش خورده بود؛ بنابراین همیشه درد داشت؛ ولی زیاد مشکلات و درد‌های خود را بروز نمی‌داد و من هم مشکلات او را به کسی نمی‌گفتم. وقتی هم که شهید شد، به‌نظر من شفا پیدا کرد؛ چراکه واقعاً درد می‌کشید.

دفاع‌پرس: با توجه به مجاهدت‌های شهید «محمود قاسم‌پور» برای درمان بیماران، کمی از روحیه‌های «انسان‌دوستی» و دغدغه‌های وی بگویید.

دغدغه‌اش همیشه مردم، خصوصاً قشر مستضعف بود و حتی در فامیل نیز به آن کسی که ضعیف‌تر بود، بیشتر سرکشی می‌کرد و امروز هم در فامیل کسانی که مشکلاتی داشتند، می‌گویند که «دکتر به ما خیلی سرکشی می‌کرد»؛ یعنی دوست داشت با این‌گونه افراد بیشتر مراوده داشته باشد.

دغدغه او همیشه مردم، خصوصاً قشر مستضعف بود و حتی در فامیل نیز به آن کسی که ضعیف‌تر بود، بیشتر سرکشی می‌کرد و امروز هم در فامیل کسانی که مشکلاتی داشتند، می‌گویند که «دکتر به ما خیلی سرکشی می‌کرد»؛ یعنی دوست داشت با این‌گونه افراد بیشتر مراوده داشته باشد.

همسرم می‌گفت که یک روز وقتی در راهرو بیمارستان می‌رفت، یک پیرمردی آمد و به وی گفت: «من هشت سال در جبهه‌ها بودم و از خدا می‌خواهم که اگر خواست ثوابی برای من بنویسد، نصف آن را برای شما بنویسد»؛ البته من الآن دقیقاً یادم نیست که همسرم چه‌کاری برای این پیرمرد انجام داده بود؛ ولی قطعاً یک کار خاصی کرده بود که او این‌گونه همسرم را دعا می‌کرد؛ ضمن این‌که خیلی‌ها دعاگوی همسرم بودند؛ چراکه هرکاری انجام می‌داد، برای «شخص» نبود؛ بلکه برای «رضای خدا» بود و در این راستا، حتی کار‌های کوچک که در جایگاه یک جراح هم نبود را انجام می‌داد؛ حتی من بعضی مواقع به‌شوخی به وی می‌گفتم که «یک مقداری برای خودت کلاس بگذار»؛ اما می‌گفت: «تو چه فکر‌هایی می‌کنی!».

وی خیلی خاکی و گمنام بود و همین‌طور گمنام هم از بین ما رفت؛ امروز هم مزار وی در میان قبور مطهر شهدای گمنام قرار دارد و من همیشه می‌گویم که همسرم گمنام زندگی کرد و گمنام هم رفت و حالا هم خدا خودش بین شهدای گمنام، جایی را برای او قرار داد؛ چراکه انسان به‌هر شکلی که زندگی کند، همان‌گونه نیز از دنیا خواهد رفت.

دفاع‌پرس: امروز وظیفه جامعه خصوصاً مسئولان در قبال رزمندگان، جانبازان و افرادی نظیر همسر شهیدتان که در گمنامی زندگی و مجاهدت کرده و در گمنامی هم به‌شهادت می‌رسند، چیست؟

من خیلی ناراحت می‌شوم که بعد از شهادت این افراد، تازه برای مصاحبه به سراغ خانواده‌های آن‌ها می‌روند؛ چراکه باید این افراد را تا زمانی که زنده هستند، پیدا کنند و با آن‌ها مصاحبه کنند و ببینند مشکلات و درد آن‌ها چیست؟ البته امثال این افراد، آن‌قدر بزرگوار هستند که نمی‌گویند چه مشکلاتی دارند.

همسر من به‌دلیل این‌که پزشک بود، در اجتماع نیز کمی شناخته‌شده بود؛ اما بعضی از جانبازان را کسی نمی‌شناسد، من دوست دارم که بگردند و این افراد را پیدا کنند؛ زیرا کسانی که شهید می‌شوند، به مقام حق رسیده‌اند؛ اما برخی از جانبازان، واقعاً یک‌روز برای آن‌ها همانند یک‌سال می‌گذرد و من که وضعیت جانبازان را از نزدیک لمس کرده‌ام، می‌بینم که برخی از آن‌ها وضعیت خیلی بدتر از همسر من دارند؛ اما خانواده‌های‌شان بسیار صبورانه مشکلات این افراد را به‌دوش می‌کشند. نظر من این است که آن‌ها معرفت به‌خرج دادند و خود را فدا کردند؛ بنابراین ما هم باید در قبال آن‌ها معرفت به‌خرج دهیم و هرکسی به‌اندازه توان خود، یک بار کوچکی از روی دوش این جانبازان و خانواده‌های آن‌ها بردارد.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

شهیدی که نیمی از ثواب مجاهدت‌های خود را به همسرش هدیه داد بیشتر بخوانید »

شهادت مانع سردار سلیمانی نبود


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار حسین نجات جانشین قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در برنامه «ققنوس» اظهار داشت: انقلاب اسلامی دو خصوصیت بارز داشت، اول اینکه انقلاب متکی بر قدرت نرم بود، یعنی رفتار مردم نسبت به طاغوت تغییر کرد، انقلاب اوج بلوغ و بصیرت مردم نسبت به مرزبندی با طاغوت بود بنابراین ابتدا رفتار مردم تغییر کرد و بعد مرزبندی با طاغوت شکل گرفت و در نهایت مردم در مبارزه با طاغوت پیروز شدند.

وی افزود: دومین خصوصیت بارز انقلاب اسلامی رهبری آن بود که با تدبیر، درایت و صبر مردم و نخبگان را هدایت کردند، برخی از گروه‌ها در داخل کشور معتقد به مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی بودند، اما امام خمینی (ره) با این گروه‌ها موافق نبودند و بیداری مردم و خیزش مردم را مقدم بر مبارزه مسلحانه می‌دانستند.

نجات اشاره کرد: مبارزه مسلحانه می‌توانست با سرکوب رژیم پهلوی ناکام بماند و انقلاب ابتر شود، اما بیداری مردم سبب شد تا در بدنه نیرو‌های مسلح رژیم نیز افراد با انقلاب همراهی کنند و مردم در تظاهرات نیز با اهدای شاخه گل به ارتشیان رابطه عمیق بین اقشار مردم را در همراهی با انقلاب نشان می‌داد.

جانشین قرارگاه ثارالله بیان کرد: آشنایی من با سردار سلیمانی به دوران دفاع مقدس برمی‌گردد، فرماندهی لشکر ثارالله را برعهده داشت که لشکری خط شکن بود و هر موقع وارد عمل میشد ضربه سهمگینی را به دشمن وارد می‌کردند.

نجات خاطرنشان کرد: بعد از اتمام جنگ مسئولیت سپاه کرمان و بعد از مدتی مسئولیت قرارگاه جنوب شرق سپاه برای برقراری امنیت به سردار سلیمانی سپرده شد، سردار سلیمانی با درایت ابتدا به کاروان‌های بزرگ قاچاق مواد مخدر و اشرار مسلح ضربه وارد کرد و بعد با اتمام حجتی که با سران طوابف داشت اشرار مسلح را توسط خود طوایف خلع سلاح کرد.

وی ادامه داد: سردار سلیمانی پیشنهاد سازندگی و تعامل برای آبادانی منطقه را به سران طوایف جنوب شرق داد و با همکاری دولت سعی در اشتغال جوانان داشت و می‌توان گفت امنیت مد نظر سردار سلیمانی امنیت جامعی بود؛ امنیت مردم پایه یعنی کمک گرفتن از بسیجیان منطقه برای تامین امنیت از اقداماتی بود که سردار سلیمانی اجرایی کرد.

جانشین قرارگاه ثارالله تصریح کرد: بعد از تحویل فرماندهی نیروی قدس سپاه نیز تحولاتی را در این نیرو ایجاد کرد، حاج قاسم با توانمند کردن گروه‌های فلسطینی و لبنانی اتفاقی را به وجود آورد که در طول تاریخ بی بدیل بود، سرزمین‌های اشغال لبنان آزاد شد و رژیم صهیونیستی توانایی ایستادگی برابر مقاومت لبنان و فلسطین را ندارد.

نجات تاکید کرد: سردار سلیمانی با توانمند کردن مردم توانست مقاومت را قدرتمند کندف الان جمهوری اسلامی مقابل رژیم صهیونیستی نمیجنگد بلکه خود مردم فلسطین توانمند شده و مقاومت می‌کند در یمن نیز به همین منوال مردم یمن توانمند شده اند و خودشان بر اساس آنچه از جمهوری اسلامی یاد گرفته اند و انتقال دانش صورت گرفته است مقابل عربستان ایستادگی کرده اند و این ایستادگی سبب شده است عربستان با وجود داشتن امکانات بیشتر به دنبال راه فراری از شرایط ایجاد شده است.
وی اعلام کرد: سردار سلیمانی به مردم اعتقاد داشت و با سازماندهی و توانمندسازی گروه‌های مردمی مقاومت را شکل داده و توسعه دهد.

جانشین قرارگاه ثارالله اذعان کرد: یکی از خصوصیات مکتب شهید سلیمانی اخلاص است و رضای خدا در تمامی کار‌های شهید سلیمانی مبنای کار بود، تدبیر و عقلانیت از دیگر ویژگی‌های سردار سلیمانی بودف در میدان عمل بر منطقه اشراف داشت، مشورت میگرفت و اشراف کامل بر محل مورد عمل داشت بنابراین در عملیات‌ها موفق می‌شد.

نجات مطرح کرد: ولایتمداری و ولایت پذیری شهید سلیمانی نکته جالب و قابل توجه دیگر در مورد شهید سلیمانی است که رابطه خیلی نزدیکی با رهبری داشتند و هر تصمیمی توسط مقام معظم رهبری اتخاذ می‌شد سردار سلیمانی مطیع بود و به صورت کامل اقدامات خود را با تصمیمات رهبری تنظیم می‌کرد.

جانشین قرارگاه ثارالله گفت: شهید سلیمانی در کار شجاعت داشت، شجاعت به معنای این بود که با اشراف کامل و تدبیر کار را شروع کردن و نترسیدن از پیشامدها، وقتی تمامی تدابیر انجام شده و تمامی جوانب کار سنجیده میشد و در میدان عمل دیگر از هیچ پیشامدی ترس نداشت و شهادت مانع عمل نمی‌شد.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

شهادت مانع سردار سلیمانی نبود بیشتر بخوانید »

شهید «اصغر پاشاپور» و هشت سال دفاع از حرم

شهید «اصغر پاشاپور» و هشت سال دفاع از حرم



روایت کشیش مسیحی از شهید «اصغر پاشاپور»+ فیلم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، تصویر شهید اصغر پاشاپور را اکثرا در فیلمی که از سردار سلیمانی در میدان جنگ سوریه منتشر شده می‌شناسند. آنجا که شهید پاشاپور در تلاش است تا مانع حاج قاسم برای حضور در میدان جنگ شود و سردار اینطور پاسخ می‌دهد که آقای اصغر ما را از گلوله نترسان. معروفیت «آقای اصغر» زمانی بیشتر شد که پس از شهادت سردار سلیمانی اصغر پاشاپور نیز حدود یک ماه بعد در حلب سوریه توسط تروریست‌های تکفری جبه النصره به شهادت رسید. تکفیری‌ها سر از بدن او جدا کردند و بدن شهید را به اسارت بردند تا اینکه بعد گذشت تقریبا ۲۰ روز رزمندگان مدافع حرم پیکر شهید را با ۲ اسیر جبهه النصره تبادل کردند و شهید پاشاپور در اولین شب از ماه رجب و مصادف با پنجم اسفند سال ۱۳۹۸ به کشور بازگشت.

شهید اصغر پاشاپور مستشار نظامی رزمندگان دفاع وطنی سوریه و فرمانده قرارگاه عملیاتی شمال سوریه بود که حدود هشت سال به منظور مقابله با تروریست‌های تکفیری داعش و احرار الشام در این جبهه حضور فعال داشت و عمده آموزش‌های رزمندگان سوری بر عهده او بود.

این رزمنده جبهه مقاومت ساکن شهر ری و از اولین نفراتی بود که به همراه حاج قاسم سلیمانی به منظور دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه رفت. او دارای سه فرزند بود و شهید «محمد پورهنگ» همرزم و شوهرخواهر او در سال ۱۳۹۵ در سوریه به شهادت رسید.



منبع خبر

شهید «اصغر پاشاپور» و هشت سال دفاع از حرم بیشتر بخوانید »

روایت کشیش مسیحی از شهید «اصغر پاشاپور»+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تصویر شهید اصغر پاشاپور را اکثرا در فیلمی که از سردار سلیمانی در میدان جنگ سوریه منتشر شده می‌شناسند. آنجا که شهید پاشاپور در تلاش است تا مانع حاج قاسم برای حضور در میدان جنگ شود و سردار اینطور پاسخ می‌دهد که آقای اصغر ما را از گلوله نترسان. معروفیت «آقای اصغر» زمانی بیشتر شد که پس از شهادت سردار سلیمانی اصغر پاشاپور نیز حدود یک ماه بعد در حلب سوریه توسط تروریست‌های تکفری جبه النصره به شهادت رسید. تکفیری‌ها سر از بدن او جدا کردن و بدن شهید را به اسارت بردند تا اینکه بعد گذشت تقریبا ۲۰ روز رزمندگان مدافع حرم پیکر شهید را با ۲ اسیر جبه النصره تبادل کردند و شهید پاشاپور در اولین شب از ماه رجب و مصادف با پنجم اسفند سال ۱۳۹۸ به کشور بازگشت.

روایت کشیش مسیحی از شهید «اصغر پاشاپور»+ فیلم

شهید اصغر پاشاپور مستشار نظامی رزمندگان دفاع وطنی سوریه و فرمانده قرارگاه عملیاتی شمال سوریه بود که حدود هشت سال به منظور مقابله با تروریست‌های تکفیری داعش و احرار الشام در این جبهه حضور فعال داشت و عمده آموزش‌های رزمندگان سوری بر عهده او بود.

این رزمنده جبهه مقاومت ساکن شهر ری و از اولین نفراتی بود که به همراه حاج قاسم سلیمانی به منظور دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه رفت. او دارای سه فرزند بود و شهید «محمد پورهنگ» همرزم و شوهرخواهر او در سال ۱۳۹۵ در سوریه به شهادت رسید.

در ادامه فیلمی از یک کشیش مسیحی ساکن سوریه را می‌بینید از شهید اصغر پاشاپور و شخصیت و منش این شهید در جبهه نبرد روایت می‌کند.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

روایت کشیش مسیحی از شهید «اصغر پاشاپور»+ فیلم بیشتر بخوانید »

سردار جعفری: به معاونانم گفتم سردار سلیمانی فرمانده سپاه است/ حاج‌قاسم نویسنده نامه ۲۴ فرمانده به خاتمی بود/ سال‌ها بود نوربالا می‌زد

سردار جعفری: به معاونانم گفتم سردار سلیمانی فرمانده سپاه است/ حاج‌قاسم نویسنده نامه ۲۴ فرمانده به خاتمی بود/ سال‌ها بود نوربالا می‌زد


گروه دفاعی خبرگزاری فارس: یکسال از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گذشت؛ فرمانده‌ای که نه‌تنها در میدان رزم با عملکرد موفق خود و نیروی تحت امرش، امنیت را فراتر از مرزهای سرزمینی جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد، بلکه در میان آحاد ایرانیان و امت اسلامی هم شخصیتی محبوب و اثرگذار بود تا جایی‌که در عنوان «سردار دل‌ها» را از مردم هدیه گرفته بود.

حاج قاسم را باید یادگار تمام میادین جهاد از ابتدای پیروزی انقلاب تا زمان شهادتش نام برد کما اینکه شهادتش هم در میدان جهاد برای انقلاب اسلامی رقم خورد و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید.

نخستین سالگرد شهادت «مرد میدان» بهانه‌ای شد تا به سراغ یکی از دوستان دیرین او، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده سابق کل سپاه و فرمانده فعلی قرارگاه فرهنگی اجتماعی حضرت بقیة‌الله(عج) برویم.

آنچه در ادامه خواهید خواند گفتگوی تفصیلی خبرگزاری فارس با سردار سرلشکر محمدعلی جعفری است.

 

 

** هیچ خدشه‌ای در یک‌سال اخیر به محور مقاومت وارد نشد

فارس: بعنوان نخستین سوال، بفرمایید که چگونه و در چه زمانی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را شنیدید و واکنش‌تان چه بود؟

بسم الله الرحمن الرحیم- من هم تبریک می‌گویم و هم تسلیت به رهبر معظم انقلاب و امت قهرمان و شهید پرورمان که این شهادت را که برای خود حاج قاسم آرزو بود و سالها به دنبال چنین حادثه ای بود که به دست شقی‌ترین فرد و دشمن ترین دشمنان اسلام به شهادت برسد  و به آرزویش رسید و البته خیلی دیر هم شده بود. چون من خودم شاهد هستم که بجز دوران دفاع مقدس که همه دنبال شهادت بودند، بعد از جنگ از همان سال‌های دهه هفتاد شهید سلیمانی به دنبال شهادت بود و هیچ لحظه‌ای جهاد در راه خدا را برای امنیت چه در داخل کشور و چه خارج از کشور و در جبهه مقاومت رها نکرد و به طور مستمر مشغول جهاد بود.

او برای شهادت لحظه شماری می کرد و وقتی به آرزوی دیرینه‌اش رسید باعث سرور و خوشحالی خودش بود، اما غم بزرگی به دل ما و همرزمان و علاقه‌مندان و مردم گذاشت. به خانواده محترم ایشان به خصوص همسرشان که تحمل سختی‌های فراوانی در زندگی داشتند تا بتوانند فرزندان را به بهترین نحو ممکن تربیت کنند هم تسلیت می‌گویم.

صبح همان روز جمعه قبل از نماز صبح بود که این خبر را تلفنی به من اطلاع دادند و در لحظات ابتدایی من باور نمی‌کردم چنین اتفاقی افتاده باشد، اما بعد از اینکه پرس و جویی کردم و به اطمینان رسیدم و البته کمی هم تأمل کردم دیدم که می‌تواند این حادثه به دست آمریکای جنایتکار رخ داده باشد.

این حادثه بزرگ می‌توانست زودتر از این اتفاق بیفتد اما اینکه در این مقطع زمانی اتفاق افتاد، نشان می‌دهد که ایشان وظیفه و نقش خودش را به اتمام رسانده و کار به جایی رسیده که با شهادتش دیگر جبهه مقاومت و امنیت منطقه لطمه‌ای نمی‎‌بیند. یعنی وقتی کارهای ایشان و اثرات آن مرور می‌شود و ریل‌گذاری و زیرساخت‌هایی که در منطقه ایجاد کرد می‌بینیم، در می‌یابیم که مقاومت در منطقه ادامه می‌یابد، همچنان که شاهد بودیم در یک سال اخیر هیچگونه خدشه‌ای به آن مسیر و راه مقاومت وارد نشد.

** برای حفاظت از حاج قاسم بی‌توجهی نشده بود

فارس: فرمودید مسائل حفاظتی را با ایشان مرور می‌کردید، پیش آمده بود که به ایشان از باب نگرانی احتمالی تان توصیه ای کنید؟

بله- از سال‌ها قبل که دشمن برای ترور ایشان در داخل و خارج کشور برنامه‌ریزی کرده بود، برای آن چاره‌اندیشی شده بود و جلسات زیادی برای حفاظت ایشان در محل کار، محل زندگی و مسیرهای رفت و آمدشان برگزار شد. البته در جبهه‌های مقاومت و صحنه‌های نبردی که در عراق و سوریه و لبنان وجود داشت، آنجا به صورت طبیعی نمی‌شد که مسائل امنیتی و حفاظتی دقیق رعایت شود؛ به خصوص کسی که دنبال شهادت است توجهی به اینها نمی‌کند اما به این معنا نبود که درباره ایشان بی‌توجهی باشد چون به هر حال رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی از ضروریات است ولی در صحنه نبرد متفاوت است.

البته یکی از احتمالات ترور ایشان همین روش و اقدامی بود که آمریکایی‌ها انجام دادند و چون در کشور دیگری اتفاق افتاد کار خاصی نمی‌شد انجام داد و دشمن با سرمایه‌گذاری که بر روی عوامل خود در عراق و سوریه انجام داده بود توانست این جنایت بزرگ را انجام دهد.

جلسات زیادی درباره حفاظت از جان حاج قاسم تشکیل می‌شد؛ خود ایشان هم توجه زیادی به نکات حفاظتی داشت و برای همین هم در طول این سال‌ها، خصوصا در ۱۰-۱۵ سال گذشته و از جنگ ۳۳ روزه به بعد در کشورهای مختلف ایشان حفظ شد.

** آمریکایی‌ها هیچ وقت امنیت نخواهند داشت

فارس: بعد از شهادت حاج قاسم که شاهد آن تشییع باشکوه بودیم، مردم از طیف‌ها و سلایق مختلف به خیابان‌ها آمدند و همه یک صدا یک مطالبه داشتند و آن هم انتقام سخت بود، البته اتفاق مهمی هم افتاد و آن حمله موشکی به پایگاه عین‌الاسد آمریکا بود، اما مردم همچنان این مطالبه انتقام را دارند؛ تحلیل شما از موضوع انتقام خون حاج قاسم چیست؟

ارزش وجودی حاج قاسم با انتقام‌هایی که در اذهان است قابل جبران نیست و ما هر بلایی هم سر دشمن بیاوریم، پاسخ خون حاج قاسم نخواهد بود. اتفاقی که افتاد خیلی اتفاق بزرگی بود، به نظر شما در موشک باران عین الاسد چند آمریکایی باید کشته می‌شد تا پاسخ خون حاج قاسم باشد؟ نمی‌شود اینگونه سنجید! درست است که احساس مردم، احساس مقدس و خوبی است و باید هم باشد، اما اگر ده‌ها برابر حادثه عین الاسد تلفات به آمریکایی ها وارد می‌شد، باز هم مردم راضی نمی‌شدند و حق دارند که انتقام سخت را مطالبه کنند.

داستان این انتقام سخت در یک مقطع تمام نمی‌شود و اتفاقا همین که آمریکایی ها بدانند هیچوقت امنیت ندارند و ما اجازه انتقام گرفتن خون حاج قاسم را در طول زمان برای خودمان باز می‌گذاریم و به مرور زمان و به طور مستمر حوادثی را شاهد خواهند بود که این خود بدترین صحنه‌ای است که برای آمریکا میتواند پیش بیاید و این احساس عدم امنیت توسط شخصیت‌های مرتبط با این موضوع که کم هم نیستند، بدترین عذاب برای دشمن است.

** حاج قاسم بشار اسد را راضی کرد مردم مسلح شوند

فارس: حاج قاسم ۲۲ سال بعنوان فرمانده نیروی قدس مشغول به خدمت بوده و شما هم بیش از نیمی از این زمان را فرمانده کل سپاه بودید و طبیعتا جلسات شخصی و کاری زیادی با هم داشته‌اید، از حال و هوای جلسات خصوصی‌تان بگویید.

در جلسات کاری ما، بیشتر مباحث مربوط به مقاومت، منطقه و روش‌هایی که درباره پشتیبانی سپاه و کشور از نیروی قدس باید انجام می‌شد، بود.

یکی از مباحث ما با حاج قاسم طرح این سوال بود که شما چندبار با آقای بشار اسد ضرورت مسلح کردن مردم را گفته اید آیا؟ گفت من چندبار این را گفتم اما ایشان قبول نکرده و استدلال می‌کرد که بافت مردمی و قومیتی سوریه، متفاوت از ایران است و ما نمیتوانیم این اجازه را بدهیم، اما وقتی که خطر سقوط دولت سوریه جدی شد، من به حاج قاسم گفتم اگر می‌خواهید من هم بیایم و یک بار دیگر با هم با ایشان صحبت کنیم، حاج قاسم گفت نه من خودم یک بار دیگر با بشار اسد موضوع را طرح می‌کنم و بعد از طرح  اینبار بشار اسد قبول کرد و از روزی که موافقت کرد و این اجازه را داد، ورق برگشت و با مسلح شدن مردم و شکل گرفتن جبهه مقاومت مردمی با استفاده از تجربیات انبوهی که در کشورمان داشتیم، ماجرای داعش در سوریه دائم به سمت تضعیف و نهایتا نابودی رفت.

مباحث دیگری که داشتیم بیشتر درد و دل های حاج قاسم درباره سختی‌های کارش بود در جلسات خصوصی.

 

** روش کاری حاج قاسم تحولی بود

فارس: گله می‌کردند؟

بله- چون فشار خیلی زیادی روی ایشان بود در رابطه مشکلاتی که برای  پشتیبانی‌ها در کشور خودمان داشتیم. زمینه دیگر گله‌مندی مربوط به روش‌های کاری حاج قاسم بود چون روش‌های او همیشه تحولی بود و در مقابل روش جاری انجام می‌شد و کار تحولی هم همیشه مخالف دارد لذا با ایشان مخالفت می‌شد. هرگاه با ایشان می‌نشستیم، با هم درد و دل می‌کردیم.

بخشی دیگر از صحبت‌هایمان هم ناظر به مسائل داخلی کشور بود؛ چون ایشان دائم وقتش در جبهه مقاومت و منطقه بود، از مسائل سیاسی و اجتماعی داخل کشور بی‌خبر می‌شد، بخشی از بحث‌هایمان مربوط به مسائل داخلی کشور در حوزه‌های مختلف بود.

** به معاونان سپاه گفتم خودتان را معاون حاج قاسم بدانید

فارس: پیش می‌آمد از خود شما پیش خودتان گله کند؟

نه (با خنده) پیش نیامده بود- من حاج قاسم را خیلی دوست داشتم و رابطه رفاقتی بالایی داشتیم و من با همه وجودم تمام امکانات سپاه را در پشتیبانی از ماموریت ایشان گذاشته بودم چراکه اعتقاد داشتم سرنوشت انقلاب اسلامی به موضوع مقاومت و تحرکات نیروی قدس در منطقه گره خورده و سپاه هم هرچه امکانات داشت باید در میان می‌گذاشت. این اهمیت بالا ایجاب می کرد ما سنگ تمام بگذاریم؛ علاوه بر این به دلیل عرق و علاقه‌ای که به حاج قاسم داشتم امکانات مورد نیاز را در اختیار نیروی قدس می‌گذاشتیم و حتی به معاونت‌های سپاه گفته بودم که فرض کنید حاج قاسم فرمانده کل سپاه است و شما خودتان را معاون حاج قاسم بدانید و هر کمکی که می‌خواهید به من بکنید به حاج قاسم بکنید. چه در تامین نیروی انسانی چه در پشتیبانی و لجستیک و بودجه‌ای این را گفته بودم و چون اینگونه بود من یادم نمی‌آید که حاج قاسم گله کرده باشد.

** حاج قاسم در کمتر از یک سال اشرار را تسلیم کرد

فارس: مردم ما شاید بیشتر حاج قاسم را به دلیل نقشی که در منطقه ایفا کرده و موضوع داعش بشناسند، اما بخش کمتر توجه شده درباره ایشان، موضوع مبارزه با اشرار در جنوب شرق کشور و پس از آن انتصاب حاج قاسم به فرماندهی نیروی قدس است، درباره این برهه زمانی برایمان بگویید.

بعد از جنگ ما در دو نقطه جنوب شرق و شمال غرب کشور مسئله امنیتی حاد داشتیم که با سرمایه گذاری سرویس‌های امنیتی کشورهای بیگانه به سردمداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان تحرکات ناامن کننده در این دو منطقه صورت می‌گرفت.

حاج قاسم هم که خودش بچه همان منطقه جنوب شرق بود و انگیزه خاصی نسبت به مبارزه با این شرارت‌ها و ناامنی‌ها داشت و شرایط هم بد بود و سالانه نزدیک به ۲۰۰ شهید در منطقه جنوب شرق می‌دادیم که سال‌های ۶۹ تا ۷۲ اوج این ناامنی‌ها بود. به همین دلیل ماموریت مبارزه با این ناامنی‌ها به سپاه واگذار شد و سپاه هم به نیروی زمینی واگذار کرد، در این مقطع ما قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه را تشکیل دادیم و حاج قاسم با حفظ سمت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله فرماندهی این قرارگاه را بر عهده گرفت و مبارزه را با اشرار شروع کرد و با تعقیب و گریز و اشراف اطلاعاتی تقریبا در کمتر از یک سال کاری کرد که اشرار همگی تسلیم شدند و سلاح را زمین گذاشتند.

** تحول در منطقه با حضور حاج قاسم شروع شد

در همان سال‌ها موضوع رشد فرماندهان لشکرها و تیپ‌های سپاه مطرح بود؛ حاج قاسم حدودا ۱۵-۱۶ سال فرمانده لشگر ثارالله بود و اینجا طبیعی بود که برای مسئولیت های دیگر در سپاه بهترین افرادی که می توانستند در مسئولیت ها قرار گیرند را از میان فرماندهان تیپ ها و لشگرها انتخاب کنیم.

 

پیشنهاد حاج قاسم برای فرماندهی نیروی قدس توسط این حقیر به فرمانده کل سپاه داده شد و ایشان هم به فرمانده معظم کل قوا پیشنهاد دادند و چون شرایط منطقه هم بسیار حساس شده بود و فرد توانمندی برای نیروی قدس می‌خواستیم که بهترین فرد حاج قاسم بود و بلافاصله مقام معظم رهبری هم موافقت کردند. از همان سالی که ایشان فرمانده نیروی قدس شد، تحول در منطقه هم شروع  و ثمرات آن امروز در منطقه برای همه روشن است.

** رفاقت و عشق ورزیدن را باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم

فارس: رفاقت و عشق و علاقه خاصی میان حاج قاسم و حاج احمد کاظمی وجود داشت، از این رفاقت برایمان بگویید.

عشقی که بین حاج قاسم و حاج احمد کاظمی بود مثال زدنی است و من هیچ جای دیگر ندیدم که بین دو نفر چنین رابطه‌ای برقرار باشد و البته جای حسرت دارد که چرا چنین روابطی بین ماها برقرار نیست و این یک نمونه از کارهایی است که ما باید از مکتب حاج قاسم یاد بگیریم.

اوج رفاقت حاج قاسم با حاج احمد بود ولی با دیگران هم رابطه‌اش عاطفی بود. با خانواده شهدا، رفقای همرزمش و فرزندان شهدا هم که در مستندها دیدید و شاهد هستیم.

فارس: تصاویری هست که بعد از شهادت حاج احمد کاظمی، حاج قاسم بسیار بی‌قراری می‌کردند، نکته خاصی آن موقع به شما نمی‌گفتند؟

بخشی از این بی تابی برای این بود که حاج احمد زودتر از ایشان شهید شد چون با حاج احمد برای شهادت مسابقه گذاشته بودند. من یادم هست حاج احمد روز قبل از پرواز به ارومیه همین بحث‌ها را با هم داشتیم و هوا هم خیلی بد و نامساعدی در زمستان بود و من به او گفتم در این هوا چه ضرورتی دارد که شما به ماموریت قرارگاه حمزه بروید، ایشان گفت بابا دیگه از ما گذشته! ما که در به در دنبال رفتن هستیم و حالا فرقی نمیکنه چه روزی و کجا. شهید کاظمی هم دنبال شهادت بود و با پر کشیدن شهید کاظمی، حاج قاسم هم بی‌تابی می‌کرد.

فارس: حاج قاسم حضور میدانی زیادی در خطوط درگیری داشتند و در بعضی از مقاطع هم شما بعنوان فرمانده کل سپاه در این جبهه‌ها حضور داشتید، یکی از آنها که تصویرش منتشر شد حضور شما در اتاق فرماندهی عملیات در سامرا است، خاطراتی از این حضور دارید؟

 بله- آنجا در جبهه سامرا از یکی از قرارگاه‌های عملیاتی نیروی قدس و حشدالشعبی حضور پیدا کردیم و تنها چیزی که به ذهن متبادر می‌شد، خاطرات قرارگاه‌های دوران دفاع مقدس بود. پیاده سازی الگوی دفاع مقدس تقریبا به طور کامل در جبهه عراق قابل مشاهده بود.

در منطقه سنی نشین عراق که بستر مناسبی برای نفوذ و حضور داعش لابلای مردم وجود داشت، تفکیک کردن داعش از مردم کار بسیار سختی بود که با انبوه تجربه‌ای که حاج قاسم داشت و با هوش و ذکاوت بالایش توانست خطر بزرگ داعش در عراق و سوریه را دفع کند.

** روابط فرماندهان با حاج قاسم دلی و ولایی بود

فارس: بعنوان یک نظامی، روابط و فرمانبرداری فرماندهان میدانی غیرایرانی در گروه‌های مقاومت را چگونه می‌دیدید؟ چگونه روابطی میان حاج قاسم و فرماندهان مقاومت وجود داشت؟

رابطه میان آنها رابطه دلی و ولایی بود؛ رابطه فرمانده و فرمانبردار نبود. چون همه در راستای یک هدف یعنی یاری رساندن به دین خدا و مبارزه با دشمنان قسم خورده اسلام و نظام حرکت می‌کردند، روابط میان آنها هم دلی و محکم بود که اصلا قابل مقایسه با روابط سلسله مراتب فرماندهی نیست. این موضوعی است که در فرهنگ شیعه برگرفته از اصل ولایت و اخوت است.

این نوع تفکر هم مرز نمی‌شناسد، البته حاج قاسم فرمانده آن جبهه بود، اما اصل حاکم ، عشقی بود که فرماندهان به حاج قاسم داشتند.

** حاج قاسم از نوربالایی گذشته بود

فارس: شما تجربه خیلی خاصی از رسیدن افراد به شهادت دارید؛ ساده‌ترش همان اصطلاحی است که زمان جنگ استفاده می‌کردند و می‌گفتند فلانی نور بالا می‌زنند؛ این را درباره حاج قاسم چگونه دیدید و از چه زمانی احساس کردید ایشان نوربالا می‌زند و باید منتظر شهادتش بود؟

البته خیلی از دوستان بیشتر از ماها این تجربه را دارند، ماجرای حاج قاسم به نظر من از بحث نور بالایی گذشته بود و عظمت حاج قاسم باعث شده بود که سال‌ها نور بالا بزند و این نورانیت حاج قاسم به حدی بود که چشم را کور می‌کرد! لذا وجود حاج قاسم در زمان حیات هم یک شهید زنده بود.

** حاج قاسم نویسنده و محور نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس دولت اصلاحات بود

فارس: روایتی هم از خود شما وجود دارد درباره حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در کوران فتنه ۸۸ و یا نامه‌ای که ۲۴ نفر از فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت در سال ۷۸ نوشتند و امضای شما و حاج قاسم هم پای آن نامه بود، برخی‌ها به دنبال این هستند که شخصیتی از حاج قاسم ایجاد کنند بعنوان قهرمان ملی و شخصیت فراجناحی که گویی ایشان شخصیتی خنثی از نظر سیاسی بوده اند و هیچ نظری در این باره نداشته اند، آیا واقعا اینگونه بود؟

یک نفر که همه زندگی و هستی و جانش را در راه نظام اسلامی صرف کرده از او انتظام می‌رود که حساسیتی نسبت به امنیت آن چیز گرانبها. نداشته باشد؟! دفاع مقدس برای چه بود؟ برای امنیت جامعه بود، جنگ 33 روزه و فتنه داعش در عراق و سوریه و مبارزه با داعش همگی در راستای امنیت ملی کشور بود.

حاج قاسم همه وجودش وقف امنیت جامعه بود؛ وقتی که این امنیت به خط می افتد، مهم نیست با چه علت و دلیلی به خطر بیافتد، هر عامل و مولفه‌ای که این امنیت را به خطر بیاندازد، کسی که همه زندگی اش را برای این نظام گذاشته طبیعی است که حساسیت به خرج دهد.

مگر می شود حاج قاسم برای فتنه ۸۸ که واقعا خطرش برای امنیت کشور از دیدگاه من از خطر جنگ برای انقلاب و نظام بیشتر بود، بی‌تفاوت باشد؟ اتفاقا در آن نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس جمهور وقت که در واقع هشدار مستقیم به رئیس جمهور وقت بود، نامه را حاج قاسم خودش تهیه کرد، ایشان فقط امضاکننده نامه نبود، بلکه نگارنده نامه بود و نقش اصلی و محوری را در تنظیم این نامه و گرفتن امضا از فرماندهان داشت که در پی آن دو جلسه هم با رئیس جمهور وقت داشتیم که روح اصلی نامه هم هشدار بود که اگر توجه نکنید ما طور دیگری برخورد می‌کنیم.

** ماجرای حضور حاج قاسم در قرارگاه ثارالله در ایام فتنه ۸۸

طبیعی بود وقتی سال ۷۸ این نامه را می‌نویسد و محور آن بوده، در سال ۸۸ هم وقتی که فتنه گسترده تر و عمیق تر و خطرناک تر می شود، با وجودیکه ماموریت‌های او از سال ۸۵ در منطقه خیلی بیشتر شده بود، در ایام فتنه هرگاه می آمد ایران خیالش راحت نبود و خاطرم هست در قرارگاه ثارالله حضور پیدا می کرد و دغدغه داشت و تلاش می کرد ماجرا را آرام کند و حتی بارها به من گفت که آمادگی هرنوع ماموریتی را دارم. البته نیازی به نقش آفرینی او در صحنه نبود، اما بیشتر نقش سیاسی و دیپلماسی داخلی را به خوبی انجام می‌داد؛ اما به شدت ناراحت و عصبانی از کلیت این حرکت و حامیان فتنه ۸۸ بود.

** طبیعی است که فتنه ۸۸ برای حاج قاسم قابل تحمل نباشد

فارس: ممکن است روایت اینگونه باشد که درگیری و اختلاف سیاسی میان دو جناح سیاسی کشور بوده، چرا باید فرماندهان نظامی ورود کنند، این درباره حاج قاسم مضاعف است چراکه ایشان مسئولیت امنیت فرامرزی را داشته و کسی که چنین مسئولیتی داشته چرا باید نگارنده نامه به رئیس جمهور وقت باشد؟

فرض اول این ماجرا اشکال دارد، چراکه فکر می کنند دعوای ۷۸ و یا ۸۸ دعوای دو جناح سیاسی بوده است درحالی که دعوا بر سر بود و نبود نظام و انقلاب بود. وقتی که رهبر معظم انقلاب از سران فتنه می خواهند که موضع بگیرید و آنها موضع نگرفتند، اینجا بحث دعوای سیاسی بین دو جناح دیگر نبود.

فتنه ۸۸ و فتنه‌گرانی که این ماجرا را به وجود آوردند، ظاهرش موضوع تقلب در انتخابات بود، اما واقعیتش پایان دادن به اصل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بود و طبیعی است چنین چیزی برای افرادی مثل حاج قاسم قابل تحمل نباشد.

** حاج قاسم هیچ علاقه‌ای به ریاست جمهوری نداشت

فارس: ما انتخابات ۱۴۰۰ را در پیش داریم، یک بار حضرت آقا درباره این موضوع صحبت کردند و فرمودند اگر حاج قاسم زنده بود، ۶۰ سالشان بود اما من همچنان ایشان را فرمانده نیروی قدس می‌گذاشتیم، اگر حاج قاسم را هنوز داشتیم، شما ایشان را بعنوان یک گزینه برای انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد می‌دادید؟

نه- حاج قاسم حیف بود که بیاید در این جایگاه بخواهد کار کند. بعضی وقتها هم به او می گفتیم که اینگونه پیشنهادها مطرح می‌شود و شما نظرت چیست، واژه‌هایی به کار می‌برد که می فهمیدیم اصلا دنبال این نیست که به این سمت بیاید و جواب‌هایی که می‌داد نه علاقه داشت به این کار و می گفت کار عاقلانه‌ای نیست برای من.

 

ضمن اینکه کار ریاست جمهوری با کاری که حاج قاسم می‌کرد، متفاوت است. هر کسی در یک کاری موفق است، درست است کار نهضتی سیاسی هم هست، اما موضوع ریاست جمهوری متفاوت از این کار است.

** اگر حاج قاسم کاندید می‌شد، رأی می‌آورد

فارس: بلاخره نزدیک به ۹۰ درصد محبوبیت حاج قاسم در داخل کشور موضوع قابل توجهی است.

 برای رای آوری بله! اگر حاج قاسم کاندید می‌شد رای می‌آورد، اما او باید همان کار مهم خودش را انجام می‌داد و خودش هم کار خود را مهم‌تر از چنین کاری می‌دانست.

حضرت آقا جوانگرایی را تنها راه حل تغییر و خروج از این بن بستی که در مسائل اقتصادی به وجود آمده برشمردند. تغییر اساسی در مدیریت کشور یک ضرورت است و این تغییر بدون جوانگرایی به وجود نمی آید. تعبیر حضرت آقا این بود که ممکن است در جایگاه ریاست جمهوری فردی که هم توانمند باشد و جوان هم باشد ممکن است نداشته باشیم و آنجا مثال حاج قاسم را زدند، اما حاج قاسم جوانگرا بود و روحیه داشت و چند برابر یک جوان امروزی برای حل مشکل وقت می‌گذاشت. مهم این است که نگاه جوانانه و انقلابی باشد و روحیه جوانی در آن فرد حفظ شده باشد، چون روحیه انقلابی در افراد هرچه به سمت سن بالاتر می‌روند، افت می‌کند و ما خیلی کمتر افرادی را سراغ داریم که در سنین بالا روحیه انقلابی را حفظ کرده باشند.

و این روحیه در حاج قاسم هم وجود داشت که حضرت آقا آنطور فرمودند. امیدواریم مردم ما با تجربه و پختگی که به دست آورده‌اند، به این سمت بروند که خواسته اصلی شان یعنی کارآمدی و توانمندی اثبات شده را همراه با روحیه جوانی و انقلابی در میان افراد کاندید شده برای انتخابات ۱۴۰۰ درست و دقیق انتخاب کنند تا دیگر شاهد این همه مشکلات اقتصادی در کشور نباشیم؛ انشالله.

فارس: از وقتی که در اختیارمان قرار دادید سپاسگزاریم.

انتهای پیام/





منبع خبر

سردار جعفری: به معاونانم گفتم سردار سلیمانی فرمانده سپاه است/ حاج‌قاسم نویسنده نامه ۲۴ فرمانده به خاتمی بود/ سال‌ها بود نوربالا می‌زد بیشتر بخوانید »