جبهه

یاد بدرقه فرزندان شهیدم افتادم/ می‌دانم فوتبالیست‌ها برای ایران سنگ تمام می‌گذارند

یاد بدرقه فرزندان شهیدم افتادم/ می‌دانم فوتبالیست‌ها برای ایران سنگ تمام می‌گذارند


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان پس از انجام آخرین جلسه تمرینی در مرکز ملی فوتبال، به هتل المپیک رفتند تا مراسم بدرقه به قطر برای حضور در مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ انجام شود؛ این مراسم با حضور جمعی از مسئولان فدراسیون فوتبال و برخی پیشکسوتان فوتبال برگزار شد.

این مراسم یک مهمان ویژه داشت و آن هم «فروغ منهی» مادر شهیدان رسول، داود و رضا خالقی‌پور بود و ملی‌پوشان کشورمان از زیر قرآنی که مادر این شهیدان عزیز در دست گرفته بود عبور کردند.

مادر شهیدان خالقی‌پور در گفت‌وگویی مراسم صبح امروز را این گونه روایت کرد: برای روحیه‌دهی به بازیکنان تیم ملی رفته بودم. فدراسیون فوتبال از من دعوت کرد چند کلامی را با این بازیکنان صحبت کنم. به آن‌ها گفتم که در خانه دو برادر با یکدیگر دعوایشان می‌شود، ولی قرار نیست این دعوا به خارج از خانه منتقل شود.

مادر شهیدان خالقی‌پور افزود: از ملی‌پوشان قول گرفتم در جام جهانی سرود کشورمان را با صدای بلند بخوانند و با برخی رفتارهایشان به شبکه‌های معاند بهانه ندهند. همه ما یک خانواده هستیم و باید اتحادمان را حفظ کنیم.

وی با اشاره به اینکه بازیکنان تیم ملی فوتبال به بنده قول دادند که با تمام نیرویشان در جام جهانی بازی کنند، گفت:وقتی فرزندان نازنینی از این آب و خاک برای سرافرازی این پرچم و این خاک از جان خود گذشتند و خون دادند جوری که هنوز پدران و مادران زیادی داغ آن‌ها را در سینه دارند، باورم این است که قطعاً بازیکنان تیم ملی هم که فهم بالایی در درک این فرهنگ و این جایگاه دارند، در این میدان‌های رقابت و فوتبال برای سربلندی میهن و وطن خود سنگ تمام می‌گذارند.

خانم منهی گفت: در مراسم بدرقه ملی‌پوشان بغضم گرفت. به چندین سال پیش برگشتم و یاد بدرقه فرزندانم به جبهه افتادم. این بازیکنان هم به عنوان سرباز کشورمان به جام جهانی می‌رفتند و در واقع اهداف یکی‌ست. بازیکن شماره هفت فوتبال که اسمش از خاطرم رفت پیراهنش را به من داد. گفت این هدیه من به شما، ولی شما هم قول بدید برای من دعا کنید.

وی گفت: بازیکنان قول دادند بعد از جام جهانی یک روز ناهار خانه ما تشریف بیاورند. من مهمان‌نواز هستم و اکثر روز‌ها ناهار مهمان دارم. بسیاری از مواقع سرداران و فرماندهان نظامی به بنده زنگ می‌زنند و می‌گویند مادر، ناهار خانه شما می‌آییم. بازیکنان فوتبال هم مثل فرزندان من هستند و خوشحال می‌شوم بعد از جام جهانی میزبانشان باشم.

داود خالقی‌پور در عملیات خیبر ۲۲ اسفند سال ۶۲ درست پس از چند ساعت از شهادت ابراهیم همت به شهادت رسید. شهیدان رسول و علیرضا هم در سال ۶۷ در عملیات مرصاد در آغوش یکدیگر دعوت حق را لبیک گفته‌اند؛ همین طور حاج محمود خالقی‌پور، پدر شهیدان خالقی‌پور که از رزمندگان دفاع مقدس بود و سابقه رزم در لبنان علیه رژیم صهیونیستی را دارد و سال‌ها مدال خوشرنگ جانبازی را به گردن خود آویخته بود در تیر ماه سال ۹۵ و در سن ۸۹ سالگی در بیمارستان خاتم‌الانبیاء به دلیل شدت جراحات به فرزندان و همرزمان شهیدش پیوست.

رهبر معظم انقلاب، فرماندهان عالی رتبه نظامی و مسئولان سیاسی کشور در برهه‌های زمانی مختلف در سال‌های گذشته در منزل این شهدا جهت ادای احترام به مقام شامخ شهدا حضور یافته‌اند. لازم به ذکر است که شهیدان خالقی‌پور جزو شهدای سرشناس کشور و استان زنجان هستند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

یاد بدرقه فرزندان شهیدم افتادم/ می‌دانم فوتبالیست‌ها برای ایران سنگ تمام می‌گذارند بیشتر بخوانید »

روایتی از حضور افغانستانی در دفاع مقدس/ یادی از ۲ هزار شهید افغانستانی

روایتی از حضور ۲ هزار شهید افغانستانی در دفاع مقدس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به گفته آمار نه چندان متقن تعداد ۲ هزار نفر از رزمندگان افغانستانی در دوران دفاع مقدس دوشادوش رزمندگانی ایرانی با دشمن بعثی جنگیده و به شهادت رسیده‌اند، این در حالیست که امکان دارد آمار شهدای افغانستانی دفاع مقدس بیشتر باشد.

رزمندگان افغانستانی در جریان جنگ تحمیلی در قالب تیپی به نام تیپ ابوذر به مناطق عملیاتی دفاع مقدس رفتند. تشکیل تیپ ابوذر به چند هدف صورت گرفت، ابتدا کسب تجربه برای حضور افغانستانی‌ها در دفاع از کشور خود مقابل متجاوزان خارجی و دیگری آمادگی برای داوطلبینی که علاقه به حضور در جبهه‌های دفاع مقدس داشتند.

طرح سردار حکیم جوادی مبنی بر تشیل تیپ توسط فرماندهان سپاه پذیرفته و وی مامور تشکیل تیپ ابوذر شد؛ لذا افغانستانی‌های مقیم تهران، قم، کاشان و حومه این شهر‌ها در پادگان‌های سپاه دوره‌های آموزشی تخصصی تخریب، شناسایی و… را گذراندند. پس از طی دوره‌های آموزشی و تربیت فرماندهان کادر‌های این تیپ انتخاب شدند. عبدالرضا رحمانی و علی حکیم جوادی برادر سردار حکیم جوادی به همراه چند افغانستانی کادر‌های اصلی این تیپ را تشکیل دادند و نیرو‌ها در قالب ۴ گردان سازماندهی شدند و گروه نخست در اولین ماموریت در زمستان سال ۶۴ به قرارگاه رمضان در غرب کشور اعزام و در محور‌های پاوه، نوسود، قله شمشی و تپه شهیدان رجایی و باهنر خط پدافندی تشکیل دادند.

غلامعلی حسنی از فرماندهان افغانستانی این تیپ می‌گوید: «رزمندگان این تیپ خود را فرزندان امام خمینی (ره) میدانستند. به لحاظ اعتقادی نیز نیرو‌ها مجاهد و شهادت طلب بودند به گون‌های که وقتی میخواستیم نیرو‌ها را به عقب برگردانیم با ما دعوا میکردند که ما آمدهایم اینجا شهید بشویم نه اینکه برگردیم «پس از گذشت یک سال از تشکیل تیپ ابوذر در سال ۶۵ و با به شهادت رسیدن تعدادی از نیرو‌های این تیپ پشتیبانی خوبی از سوی قرارگاه در رابطه با این تیپ صورت نگرفت و فرماندهان این تیپ تصمیم به انحلال آن گرفتند. نیرو‌های تیپ ابوذر از آن روز به عنوان یکی از غمگین‌ترین روز‌های عمر خود یاد می‌کنند.

مستند «در جستجوی تاریخ گمشده» روایتی از افغانستانی‌هاییست که در جبهه‌های دفاع مقدس حضور یافتند. این مستند به کارگردانی ساسان فلاح فر در مرکز رسانه فاطمیون تولید شده و جمعه هشتم مهر از ساعت ۱۰ صبح در سالن هویزه مشهد مقدس به اکران عموم درخواهد آمد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از حضور ۲ هزار شهید افغانستانی در دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

اتوبوسی که آمبولانس شد

اتوبوسی که آمبولانس شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اصفهان، اسم شناسنامه‌اش حسین مکتوبیان بود و بچه‌های جبهه و جنگ او را حاج‌مهدی صدا می‌زدند. متولد آبان‌ ۱۳۱۹ در اصفهان بود. راننده اتوبوس بود و از این راه امرار معاش می‌کرد. سواد چندانی نداشت، اما سطح بالایی از کمال و معرفت داشت و غیرت همچون خون در رگ‌هایش جاری بود. پای دشمن بعثی که به این خاک باز شد، با همان اتوبوسی که همراه روز و شبش بود، برای کمک به رزمندگان به جبهه شتافت. حاج‌مهدی، سال‌ها در روضه‌های امام شهیدش، مشق شهادت کرده بود تا زمانی که شیپور جنگ نواخته و صف مردان از نامردان جدا شد، لبیک‌گوی هل من ناصر ینصرنی امام زمانش باشد.

سال ۵۷ بود که با مشورت و همکاری یکی از روحانیون محل اعلام کرد که هر کس قصد رفتن به مکه دارد، ثبت‌نام کند. آن موقع باورش کمی دشوار بود، اما پدرم با شجاعت و همتی که در وجودش بود اتوبوس را تجهیز کرد و به یک سفر ۵۲ روزه به سرزمین وحی مشرف شد. طی کردن مسیری که چهار روز رفت و چهار روز برگشت طول می‌کشید، نشان از توان و جسارت بی‌حد او داشت.

با شروع حمله رژیم بعث عراق به کشور در سال ۱۳۵۹، اتوبوسی را که داشت به آمبولانس تبدیل کرد. آن زمان هلال‌احمر به معنای امروزی وجود نداشت. حاج‌مهدی تمام صندلی‌های اتوبوس را باز کرد و به جای آن تخت‌خواب‌هایی نصب کرد تا بتواند به خط مقدم برود و با آن مجروحان جنگ را به بیمارستان و خطوط عقب‌تر منتقل کند.

خمپاره‌هایی که اتوبوس را نشانه رفتند

یک روز حدود ساعت چهار صبح، پدرم سراسیمه به خانه آمد. مادرم وحشت کرده بود و از پدرم می‌پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ پدرم جواب داد هیچ چیز، آمده‌ام به شما سر بزنم.

بعد با اشاره مرا به بیرون از منزل برد. از دیدن اتوبوسی که هیچ شیشه‌ای نداشت و پر از ملحفه‌های خونین بود، جا خوردم. گفتم: پدر! چه بلایی سر ماشین آمده است؟ گفت: پسرم، آمبولانس بزرگ‌تر است یا اتوبوس من؟ گفتم: خوب معلوم هست که اتوبوس بزرگ‌تر است، گفت: بابا نمی‌دانی چه وضعی بود، دشمن از عقب و جلو ماشین را هدف قرار داده بود، اما انگار دست خدا با ما بود. شدت انفجار یکی از خمپاره‌ها به حدی بود که تمام شیشه‌ها شکست، اما به لطف خدا تمام شیشه‌ها به بیرون ریخت و به مجروحان داخل اتوبوس و من هیچ آسیبی نرسید.

اکثر آشنایان پدرم را برای اینکه حتی پول گازوئیل را از جیب خودش می‌داد سرزنش می‌کردند و به او می‌گفتند: حداقل پول سوخت ماشین را از بیت‌المال بگیر! اما پدرم در جواب به آنها می‌گفت: دستی در این کار است که تمام سود مرا از این کار تضمین می‌کند، سودی فراوان هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی.

فاصله کوتاه اعزام به جبهه و شهادت

حدود یکی دو ماه بعد، پدر این بار به عنوان رزمنده، راهی جبهه شد. و چند صباحی بیشتر طول نکشید که آسمانی شد. او در عملیات رمضان در تاریخ بیست‌وچهارم تیر ۱۳۶۱ به آرزوی قلبی خود یعنی شهادت رسید، اما پیکر مطهرش بعد از ۱۵ سال به وطن برگشت و در جوار قبر دایی شهیدش سیدحسین حسینی و پسرعموی شهیدش سعید مکتوبیان به خاک سپرده شد.

خدمت‌گزاری به رزمنده‌ها سن‌وسال نمی‌شناسد

حدود یک هفته‌ای در کنار حاج‌مهدی بودم. او با وجود اینکه سنش از تمام ما بیش‌تر بود، اما با وجود اصرار بچه‌ها، تمام کارها را خودش انجام می‌داد و معتقد بود، خدمت‌گزاری به رزمنده‌ها سن و سال نمی‌شناسد. در تمام فعالیت‌ها پیش‌قدم بود. در عملیات رمضان ترکش به ران پایش خورد. پارچه قرمزرنگی که دور گردنش بود، به پایش بست.

هرچه از او خواستیم به عقب برود، قبول نکرد. او را به سنگر بردیم تا به محض آمدن آمبولانس به عقب برود. دستور عقب‌نشینی صادر شده بود و ما هم مشغول مقابله با دشمن بودیم. در همان روز من اسیر شدم و از سرنوشت حاج‌مهدی بی‌خبر ماندم، اما بعدها از بچه‌ها شنیدم که موقع برگشتن به عقب، خمپاره به آمبولانسی که او و زخمی‌ها را به عقب می‌برد، برخورد کرده و دیگر کسی آنها را ندیده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اتوبوسی که آمبولانس شد بیشتر بخوانید »

تصاویر/ شهید «فضل‌الله اختردانش» (۲)

تصاویر/ شهید «فضل‌الله اختردانش» (۲)


تصاویر شهید «فضل‌الله اختردانش»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ شهید «فضل‌الله اختردانش» (۲) بیشتر بخوانید »

در عملیات کربلای ۴ چه گذشت؟

در عملیات کربلای ۴ چه گذشت؟


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، ایده انجام عملیات نظامی در دریا پس از موفق نشدن در عملیات «والفجر مقدماتی» با سفر دریایی فرماندهان یگان‌های زمینی سپاه پاسداران و بررسی وضعیت تعرض به منافع عراق در شمال خلیج فارس طرح شد. این امر موجب شد که فرماندهان لشکر‌ها و تیپ‌ها به آموزش یگان‌های خود برای عملیات در آب بپردازند.

بر همین اساس، به موازات آماده‌سازی یگان‌ها برای عملیات در «هور»، اندیشه عملیات در دریا علیه منافع عراق بارور شد و در نتیجه ماموریت حمله به اسکله‌های نفتی «الامیه» و «البکر» به نیروی دریایی سپاه پاسداران (قرارگاه نوح) واگذارشد.

به منظور انجام عملیات ایذایی و محدود، طراحی جهت حمله به اسکله الامیه عراق در خلیج فارس تصویب و اجرای این ماموریت به نیروی دریایی سپاه واگذار شد. یکی از یگان‌های با تجربه نیروی زمینی سپاه از «لشکر ۱۴ امام حسین (ع)»، برای انجام این عملیات، به قرارگاه نوح مامور شد و در ساعت یک و ۳۰ دقیقه بامداد روز سه‌شنبه ۱۳۶۵/۶/۱۱، با رمز مقدس «حسبناالله و نعم الوکیل» آغاز شد.

انگیزه اصلی عملیات «کربلای۳» تصرف و انهدام دو اسکله «الامیه» و «البکر» بود. در کنار هدف اصلی، اهداف دیگری نیز دنبال می‌شد که عبارت بودند از تکمیل عملیات «والفجر۸» با ساقط کردن مهمترین پایگاه دریایی دشمن و کوتاه کردن دست آن از شمال خلیج فارس، ایجاد فضا و منطقه سالم دریایی برای کشتیرانی و اجرای یک عملیات دریایی و نشان دادن حضور مقتدرانه نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس.

درباره این منطقه عملیاتی باید گفت که دو اسکله نفتی الامیه و البکر در آب‌های خلیج فارس و در جنوب شرقی «رأس‌البیشه» با فاصله ۱۲ کیلومتر ازیکدیگر، در یک راستا – نسبت به خط شمال – واقع شده‌اند. سواحل جمهوری اسلامی، در شمال این اسکله‌ها و بندر «فاو»، «خورعبدالله» و «بوبیان» نیز درغرب آن قرار دارند. محل تعبیه این سکوها، نقطه تلاقی آب‌های اروندرود و «خورعبدالله» با خلیج فارس است. عمق آب در اطراف این اسکله‌ها در حال مد، ۳۴ متر و در حالت جزر، بین ۳۰ تا ۳۱ متر است.

فاصله این دو سکو تا مواضع خودی (در نهر قاسمیه)، به ترتیب، ۲۵ و۳۵ کیلومتر است وطی مسافت میان این اسکله‌ها تا «ام‌القصر»، سه ساعت به طول می‌انجامد.

سکو‌های البکر و الامیه، قبل از شروع جنگ، از عمده‌ترین محل‌های صدور نفت عراق بودند که کشتی‌های بزرگ با تناژ بیش از ۳۰۰ هزار تن، با پهلو گرفتن در کنار این سکوها، بارگیری می‌کردند و به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این دو اسکله عمیق بودن آب در این منطقه یک سوم نفت عراق از این منطقه صادر می‌شد.

علاوه بر این، با قرار گرفتن این دو اسکله برسر راه «ام القصر» و بندر بصره، کشتی‌های بازرگانی عراق، در کنار آن‌ها لنگر می‌انداختند و پس از فرا رسیدن زمان تخلیه و یا بارگیری، راهی بنادر یاد شده می‌شدند.

با شروع جنگ و تلاش عراق برای افزایش صدور نفت، فعالیت این سکو‌ها زیاد و در نتیجه، به صورت یکی از اهداف مورد حمله ایران درآمد. با وجود همه موانع و مشکلات موجود، تصرف سکو‌ها – به دلیل اهمیت این منطقه برای جمهوری اسلامی مزایای زیر را در بر داشت:

ارزش سیاسی

تصرف این دو اسکله، تسلط بر شمال خلیج فارس را به دنبال داشت. لازم به یادآوری است بعد از عملیات والفجر ۸ که جمهوری اسلامی اعلام کرد بر شمال خلیج فارس مسلط شده است، عراق تعدادی خبرنگار و فیلمبردار به روی اسکله‌ها آورده بود، تا بدین وسیله نشان دهد که هنوز در این منطقه فعالیت می‌کند. همچنین این عملیات مقارن با تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهد‌ها در «حراره» بود و برای همین قبل از این که آن را عملیات نظامی صرف محسوب کنیم، می‌بایستی به عنوان یک عملیات سیاسی نظامی قلمداد کرد.

استعداد دشمن

ترکیب قوای دشمن روی هر یک از سکوها، شامل یک گروهان تقویت شده از «تیپ ۴۴۰» دریایی بود. «گردان۴»، حفاظت ازسکوی الامیه و «گردان ۱»، حفاظت از سکوی البکر را بر عهده داشت.

ترکیب نیرو‌های ایرانی نیز متشکل از لشکر ۱۴ امام حسین (ع) با ۲ گردان احتیاط، دو «ناو تیپ ۱۴ کوثر» و «۱۳ امیرالمومنین (ع)» به عنوان پشتیبان عملیات.

براساس طرح مانور عملیات، دو ناو تیپ کوثر و امیرالمؤمنین (ع) باید دهانه خور عبدالله را برای جلوگیری از پشتیبانی نیرو‌های دشمن مستقر روی اسکله‌ها مسدود می‌کردند. نیرو‌های غواص لشکر امام حسین (ع) نیز توسط قایق به نقطه رهایی انتقال می‌یافتند و سپس با تاریک شدن آسمان، از سه محور به سوی اسکله الامیه روانه شده و آن را تصرف می‌کردند. آن گاه، نیرو‌های سوار بر شناور وارد عملیات شده و روی اسکله مستقر می‌شدند. در صورت امکان، اسکله البکر نیز باید مورد هجوم قرار می‌گرفت.

حدود ساعت ۲۱ مورخ ۱۳۶۵/۶/۱۰ نیرو‌های غواص به سمت هدف حرکت کردند؛ اما به دلیل مشکلاتی همچون مغایرت جهت وزش باد با جهت حرکت غواص‌ها، قطع تماس آنان با فرماندهی و نیرو‌های پشتیبانی و … موجب تاخیر در رسیدن به هدف تعیین شده گردید. حدود ساعت چهار بامداد نیرو‌های غواص محور راست موفق شدند به سمت چپ اسکله الامیه رسیده و خود را به بالای اسکله و روی پَد هلی کوپتر برسانند و با محرز شدن درگیری روی اسکله، رمز عملیات «حسبناالله و نعم الوکیل» توسط فرماندهی قرارگاه قرائت شد.

نیرو‌ها به سرعت عملیات پاکسازی پَد و آماده کردن محل برای ورود دیگر نیرو‌ها را انجام دادند. در ساعت پنج و ۳۰ دقیقه یکی از گروهان‌های سوار شناور به اسکله رسید و متقابلاً دشمن نیز که سمت راست اسکله را در اختیار داشت، به سوی قایق‌های این گروهان شلیک کرد و همین امر موجب شد فشار وارد بر غواص‌های مستقر در اسکله کاهش یابد.

با روشن شدن آسمان، نیرو‌های غواص محور‌های دیگر موقعیت خود را یافته و به طرف اسکله حرکت کردند. به این ترتیب، حدود ساعت هشت صبح اسکله الامیه به طور کامل به تصرف درآمد. سپس، اسکله البکر مطابق طرح به آتش کشیده شد. نخستین فشار دشمن به الامیه در ساعت ۱۰ با پرتاب یک موشک آغاز شد و به دنبال آن نیروی هوایی عراق به بمباران منطقه پرداخت. شلیک موشک‌های دوربرد تا به هنگام شب نیز ادامه یافت؛ به گونه‌ای که تا صبح روز دوم عملیات، چهار فروند دیگر به سوی اسکله شلیک شد. هم‌چنین، دشمن توانست حوالی نیمه شب شهت فروند شناور خود را به طرف اسکله بیاورد.

با فرارسیدن روشنایی روز دوم عملیات، هواپیمای دشمن در منطقه حضور یافته و اسکله را بمباران کردند. سپس، ناوچه‌های عراقی آرایش گرفته وبا حمایت هلی کوپتر‌ها به سمت اسکله پیشروی کردند. فشار روی نیرو‌های خودی هر لحظه بیشتر می‌شد و بدیهی بود که بدون عملیات پشتیبانی و تکمیلی که انجام آن به دلایلی صورت نگرفت. عملیات می‌بایست در همین حد ایذایی خاتمه یافته و نیرو‌ها منطقه را ترک کنند. به همین دلیل نیرو‌ها عقب نشستند و نزدیک ظهر اسکله الامیه در حالی که تاسیسات و تجهیزات آن کاملا منهدم شده بود، مجددا به تصرف دشمن درآمد.

تلفات و ضایعات وارده به دشمن در این عملیات به این شرح است: کشته شدن ۶۳ نفر و به اسارت درآمدن بیش از ۱۰۰ نفر عراقی، ساقط شدن دو هواپیمای جنگنده دشمن، انهدام یک ناوچه دشمن، انهدام ۱۵ قبضه ضد هوایی و دو دستگاه رادار و به غنیمت درآمدن چهار دستگاه رادار دشمن.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

در عملیات کربلای ۴ چه گذشت؟ بیشتر بخوانید »