جزیره مجنون

.

آخرین عکس یادگاری در مجنون با پاهای تاول زده


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جعفر طهماسبی از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا در خاطره‌ای از سقوط جزیره مجنون در اواخر خرداد سال ۱۳۶۷ روایتی بیان کرده است که در ادامه می‌خوانید.

من و حاج ناصر اربابیان معاون گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا، تازه از بستر بیماری جدا شده بودیم و حال و روز خوشی هم نداشتیم. خبردار شدیم که دشمن در جزیره مجنون در حال انجام تحرکاتی است. خودمان را به نزدیکی آن‌ها رساندیم تا در مقابل دشمن و در داخل آب مین گذاری کنیم. بدن هر دوی ما پر از تاول بود و آب تلخ و شور جزیره هم سم مهلکی برای زخم‌های ما شد. با حاج ناصر رفتیم داخل کمین‌های توی خط مقدم، دوربین عکاسی داشتیم و وحید بهاری با هم همراه ما بود تا آخرین عکس‌ها را با هم به یادگار بگیریم.

عکس پیش رو ماحصل عکاسی در همان روز است که عینک برای خوش تیپی به چشم نزدیم، بلکه عینک دودی برای این بود که آفتاب چشم‌های ما را اذیت نکند.

شهید اربابیان اهل شلوار کردی پوشیدن نبود و همیشه از جهت ظاهری آراسته بود. شلوار گشاد را برای این پوشیده بود که تاول‌ها پاهاش را اذیت نکن، یادش بخیر

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آخرین عکس یادگاری در مجنون با پاهای تاول زده بیشتر بخوانید »

از برادران بسیجی می خواهم که راه شهیدان به خون خفته را زنده نگه دارند‌.

راه شهیدان به خون خفته را زنده نگه دارید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، «حسن رسولخانی» در سال 1320 در روستای قره قیه از توابع شهرستان مشکین شهر چشم به جهان گشود.

حسن در حالی که چهل و یک سال از بهار زندگی اش را تجربه می‌کرد با وجود سن بالا دفاع از وطن و ناموس و خاک را برای خودشان تکلیف دانسته و خانواده را به امید خدا سپرده و لباس رزم به تن کرده و به جبهه های حق علیه باطل رفته و بعد از حضور در جبهه به مدت سه ماه، در جزیره «مجنون»، در عملیات «خیبر» در تاریخ 1362/12/4 در اثر اصابت گلوله از ناحیه سر به فیض شهادت نایل آمدند و پیکر پاکش بعد از تشییع جنازه در روستای «قره قیه» زادگاهش به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت نامه شهید حسن رسول زاده:

بسم الله الرحمن الرحیم

«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون» آنانکه در راه خدا شهید شدند مرده نپندارید بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.

وصیت نامه‌ام را به نام پروردگار آفریننده آغاز می کنم، درود به آقا امام زمان (عج) و با سلام بر نایب بر حقش امام خمینی رهبر جهان و بشریت و مظلومان و سلام بر رزمندگان اسلام و سلام به شهیدان راه انقلاب اسلامی و به خانواده‌های شان و سلام و درود فراوان به جنگجویان افغانی و لبنانی که در راه اسلام و آزادی می‌جنگند پدرم نباید به من گریه کنی باید افتخار کنی که شما هم با حسینیان شده‌ای که حبیب ابن مظاهر هر را در راه اسلام دادی. پدرم گریه کن به حسین (ع) و حبیب ابن مظاهر و قاسم (ع) و علی اکبر (ع) و علی اصغر (ع) نباید گریه کنی به من که دشمنان اسلام شاد بشود. ای خواهر وصیتم به شما این است که اگر خدای نخواسته حجابت را فراموش کردی در آخرت حلالت نمی‌کنم. برادرانم وصیتم به شما این است که نباید بگذارید اسلحه ام در زمین باشد بردارید و با دشمنان اسلام به نبرد بپردازید.

من در آخر از برادران بسیجی و حزب اللهی می‌خواهم که راه شهیدان به خون خفته را زنده داشته و به نبرد با استکبار جهانی ادامه بدهند که این نبردشان این انقلاب را به انقلاب جهانی مهدی موعود (عج) متصل کنند.

از تمامی برادرانم (حزب اللهی) حلالیت میخواهم و از پدر و مادرم میخواهم مرا حلال کنند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

راه شهیدان به خون خفته را زنده نگه دارید بیشتر بخوانید »

شهیدی که به خاطر «نماز اول وقت» مدال طلا را از دست داد

شهیدی که به خاطر «نماز اول وقت» مدال طلا را از دست داد



گوینده ورزشگاه نام عباس را صدا می‌زد اما خبری از او نبود. بعد از پایان مسابقات عباس را دیدم که از مسجد برمی‌گشت، او مدال طلا را به خاطر نماز اول وقت از دست داده بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «عباس حاجی‌زاده» دوم شهریورماه ۱۳۳۲ در خانواده‌ای سنتی و اصیل در قم چشم به جهان گشود. از نوجوانی علاقه زیادی به ورزش داشت و کشتی را انتخاب کرد.

جوانی عباس با مبارزات جوانان قمی علیه رژیم پهلوی مصادف شد و او نیز همراه با همین جوانان بارها در تظاهرات خیابانی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و مورد شکنجه قرار گرفت، اما این مسائل عباس را از آرمان‌هایش جدا نکرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، او که تبدیل به جوانی باتجربه شده بود به عضویت سپاه پاسداران در آمد و مسئولیت حفاظت از بیت امام‌خمینی(ره) در قم را به‌عهده گرفت.

آن‌طور که آشنایان «شهید عباس حاجی‌زاده» تعریف می‌کنند، عباس از همان روزهای ابتدای جنگ کوله‌بارش را بست و راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد. آری عباس میدان ورزش و زندگی را رها کرد و مانند بسیاری از دیگر جوانان آن روزگار قهرمان عرصه جهاد و دفاع از مکتب گردید و شربت شهادت نوشید.

*«عباس» شهادتش را مدیون دعای خیر مادرش است

همسر شهید عباس حاجی‌زاده در یکی از گفت‌وگوهای خود با رسانه‌ها اینطور بیان کرده است که: «سال ۱۳۵۸ بود که عباس به خواستگاری من آمد و عقد کردیم. به علت سن پایینی که داشتم، دو سال عقد کرده ماندم بعد از آن عروسی کردیم. حدود یک ماه از زندگی مشترک ما گذشته بود که عباس برای دفاع از اسلام و ارزش‌های انقلاب اسلامی آماده شد. از همه چیز خود گذشت و راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

چون هنوز جوان بودم، به او اصرار کردم که ما تازه زندگی مشترک خود را آغاز کرده‌ایم، اما او با سخنانی که بسیار برایم ارزشمند بود، مرا قانع کرد و بالاخره به جبهه رفت. هر بار دو ماه در حسرت دیدار او می‌ماندم و بازگشت او را انتظار می‌کشیدم.

شهید حاجی زاده نفر اول سمت است

اگر عملیاتی می‌شد قلب من به تپش می‌افتاد. چون هر بار با بدنی مجروح برمی‌گشت و بعد از این که بهبودی نسبی پیدا می کرد دوباره راهی جبهه می‌شد.

عباس نسبت به پدر و مادر خود احترام زیادی قایل بود. همیشه در مقابل آنان دست ادب به سینه داشت و کاملاً متواضع بود. هیچ گاه با آنان به تندی سخن نگفت. بی‌شک موفقیت او را باید مرهون دعای خیر پدر و مادر دانست، زندگی‌اش سراسر توفیق و سعادت بود. به نماز اول وقت، اهمیت می‌داد و نمازهای مستحبی را فراموش نمیکرد.

*عباس نماز اول وقت را به مدال طلا ترجیح داد

احمدحاجی‌زاده برادر شهید عباس حاجی‌زاده در گفت‌وگویی کوتاه به ما گفت: عباس برادر بزرگ ما بود. با من که برادر کوچکترش بودم همیشه با احترام و محبت رفتار می‌کرد. به‌یاد ندارم که این شهید عزیز با پدر و مادرمان با تندی و صدای بلند حرف زده باشد.

وی ادامه داد: اوایل جوانی عباس بود که پدرمان به‌خاطر سانحه تصادف خانه‌نشین شد. کل امورات و خرج و مخارج زندگی به گرند عباس افتاد. من که بزرگتر شدم در کنار درس خواندن تصمیم گرفتم کار کنم تا کمک خرجی برای خانه باشم. یک روز عباس من را صدا زد، به سمتش رفتم و به من گفت: تو باید درس بخوانی. درس را کنار نگذار و با مخارج زندگی هم کاری نداشته باش. وظیفه تو فقط درس خواندن است.

شهیدی که به خاطر «نماز اول وقت» مدال طلا را از دست داد

این برادر شهید تصریح کرد: یکی از توصیه‌هایی که عباس همیشه به ما و نوجوانان محل داشت این بود که می‌گفت تحت هیچ شرایطی نماز جماعت را ترک نکنید و خودش همواره در نماز جماعت شرکت می‌کرد. علاوه بر نماز جماعت هر هفته زیارت عاشورا را در مسجد می‌خواند و هیئتی بود.

برادر شهید حاجی‌زاده تاکید کرد: من از آن موقع که به یاد دارم عباس در کنار کار کردن، به‌دنبال ورزش علی‌الخصوص رشته کشتی بود. خاطره‌ای که از عباس درخصوص ورزش دارم، مسابقات کشتی قهرمانی استان بود و عباس به فینال راه پیدا کرده بود. بازی فینال پیش از ظهر بود و عباس به خانه آمد تا آماده رفتن به سالن مسابقات شود. مسابقات در سالن کشتی پهلوان تختی قم برگزار می‌شد.

من به عباس اصرار کردم که من را هم به مسابقات ببرد. عباس قبول کرد که من را هم با خودش ببرد. به سالن مسابقات رفتیم، عباس من را روی سکو برد و نشاند و قرار شد مسابقات که تمام شد به دنبالم آمده و باهم برگردیم.

نوبت مسابقه عباس که شد، گوینده سالن ۳ بار نام عباس را صدا زد تا روی تشک بیاید. خبری از عباس نبود و همه تماشاگران حاضر در سالن تعجب کرده بودند که او کجا مانده است. وقت قانونی که تمام شد رقیبش به عنوان قهرمان معرفی شد و مدال طلا را کسب کرد.

شهیدی که به خاطر «نماز اول وقت» مدال طلا را از دست داد

من کم سن و سال بودم و از اینکه خبری از عباس نبود ترس وجودم را فرا گرفته بود. با گریه سالن مسابقات را ترک کردم و جلوی در ورزشگاه منتظر عباس ماندم. بعد از گذشت چند دقیقه دیدم عباس در حال آمدن به طرف سالن است. به من که رسید با ناراحتی گفتم داداش کجا بودی؟ اسمت را چند بار صدا زدند ولی نیامدی و حریفت مدال طلا را گرفت.

عباس رو به من کرد و گفت: در رختکن که بودم صدای اذان را شنیدم، به مسجد رفتم تا در نماز جماعت شرکت کنم. من باتوجه به سن کم خودم درکی از نماز جماعت نداشتم به همین خاطر از عباس ناراحت شدم که مدال طلا را به نماز جماعت ترجیح داده است.

*حضور در جبهه توصیه‌ای بود که مادر به ما ۴ برادر داشت

احمد حاجی‌زاده می‌گوید: ما ۴ برادر بودیم که به محض شروع جنگ تصمیم گرفتیم به جنگ برویم. ابتدا عباس به جبهه اعزام شد. روزی که آمد تصمیمش را با پدر و مادرم درمیان بگذارد، مادرم نه تنها مانع رفتن نشد بلکه توصیه کرد که برای حفظ کشور مقابل دشمن ایستادگی کنیم. بعد از او من و برادرانم نیز به جبهه اعزام شدیم.

*عباس در مجنون به وصال معبود رسید

شهید عباس حاجی‌زاده بعد از مدتی حضور در جنگ به عنوان جانشین فرمانده گردان سیدالشهدا(ع) لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب استان قم منصوب شد. او پس از سال‌ها حضور در جبهه‌های حق علیه باطل و مبارزه با رژیم بعثی، سرانجام در تاریخ ۲۲ اریبهشت‌ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی «جزیره مجنون» به وصال معبود رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم آرام گرفت.

برادرش می‌گوید: هر وقت یکی‌مان مجروح می‌شد و به خانه می‌آمد، مادرم شب و روز پرستاری از ما می‌کرد. زمانی که مجروحیت ما بهبود پیدا می‌کرد به ما می‌گفت که وقتش رسیده به جبهه برگردید وبه اصطلاح نگذارید که پشتتان باد بخورد.

شهیدی که به خاطر «نماز اول وقت» مدال طلا را از دست داد

شهید عباس حاجی زاده، نفر اول ایستاده از سمت راست

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهیدی که به خاطر «نماز اول وقت» مدال طلا را از دست داد بیشتر بخوانید »

شهید همت راضی نشد امام (ره) خطبه عقدش را بخواند!

استدلال شهید همت برای نخواندن خطبه عقدش توسط امام (ره)


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «همت» روز ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضا به دنیا آمد و روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید. 

نام محمدابراهیم همت از آن نام‌هایی است که به گوش خیلی از ما خورده است. مردی که فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود و ۴۰ سال قبل در اسفند سال ۶۲ در جزیره مجنون عاقبت بخیری را از خدا گرفت و شهید شد. روایت ازدواج شهید همت با «ژیلا بدیهیان» را از قول خواهر شهید در زیر بخوانید:

«ازدواج ابراهیم به سال ۶۰ برمی‌گردد. یک روز زنگ زد به مادر و تلفنی ماجرای خواستگاری‌اش را از یک دختر اصفهانی در پاوه تعریف کرد. مادر، ابتدا اعلام نارضایتی کرد و خواست همین جا (شهرضا) برایش یک دختر پیدا کند، اما حاجی قبول نکرد و گفت: من همسری را می‌خواهم که همه‌جا دنبالم باشد؛ حتی تا لبنان.

بعد هم گفت: دختری که انتخاب کرده‌ام همان است که می‌خواهم. خدا را شکر؛ همین طور هم بود. همسرش همیشه با ابراهیم بود و فقط موقع عملیات‌ها که می‌شد، آن هم با اصرار حاجی برمی‌گشت اصفهان.

با همه موانع موجود بر سر راه ابراهیم، بالاخره در سال ۶۰ به همسر مورد علاقه‌اش رسید و خطبه عقدشان با کمترین تشریفات و آداب و رسوم و تنها با یک مهریه ۱۵۰ هزار تومانی آن هم با اصرار پدر عروس، جاری شد. یکی از شرط‌های ازدواج همسر ابراهیم با او، نداشتن مهریه بود.

همسر حاجی خیلی دلش می‌خواست امام خطبه عقدشان را بخواند، ولی ابراهیم گفت: «من راضی نیستم وقت مردی را که این همه انسان با او کار دارند به خاطر کار شخصی خودم بگیرم.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استدلال شهید همت برای نخواندن خطبه عقدش توسط امام (ره) بیشتر بخوانید »

مظلومیت شهید همت از زبان شهید سلیمانی+ فیلم و عکس

مظلومیت شهید همت از زبان شهید سلیمانی+ فیلم و عکس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «همت» روز ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضا به دنیا آمد و روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید. در ادامه فیلم‌ها و تصاویری از این شهید والامقام منتشر شده است.

ما چون حسین (ع) وارد شدیم و چون حسین (ع) هم باید به شهادت برسیم

در این فیلم، شهید قاسم سلیمانی درمورد نحوه شهادت حاج همت گفت: «واقعا هرگاه در ذهنم مطلبی از همت می‌آید، دل من مملو از غصه می‌شود. وی فرمانده لشکر پایتخت بود. رزمندگان لشکر او در عملیات خیبر آنقدر شهید و مجروح شدند که تعداد به حد یک گردان رسید. گردان را از طلائیه به جزیره مجنون جنوبی منتقل کرد، تبدیل به دسته به‌علاوه یعنی قریب به ۴۰ نفر شد و همت با دسته ماند.

در بخشی از این فیلم، شهید همت در توصیه‌ای به همرزمان خود مبنی بر «جهاد فی سبیل‌الله» گفت: «ما چاره‌ای نداریم که در راه خدا بجنگیم. فی سبیل الله. نه به‌خاطر پول، ثروت، زن و بچه، شهوت، هوای نفس، مکنت، قدرت، جاه و مقام و ریاست. هیچی…

ما فقط باید در راه خدا بجنگیم و مایه بگذاریم. به قول امام عزیز، ما، چون حسین (ع) وارد شدیم و، چون حسین (ع) هم باید به شهادت برسیم.»

بر ترک موتور نه یک بنز ضدگلوله و در یک فضای ویژه. همت در ترک یک موتور به‌صورت ناشناس در ضلع وسطی جزیره جنوبی شهید شد و بیش از دو ساعت کسی نمی‌دانست فردی که بر زمین افتاده، همت است.

طاقت و امتحان، این است. اینگونه می‌شود که او امروز بر جان‌ها حکومت می‌کند.»

فیلم کامل این سخنان را در زیر ببینید:

کد ویدیو

«همت» به‌سمت خدا در حرکت بود

حاج قاسم در مورد شهید همت گفت: «مظلومیت افرادی مانند همت در اینجا بود. همت ما را نگاه کرد و به من گفت: فلانی، می‌توانی یک دسته نیرو به من قرض بدهی؟ من قبول کردم. حاجی روی موتور، ترک شهید میرافضلی نشست و انگار دیگر نه به‌سمت خط که به‌سمت خدا می‌رفت.»

فیلم کامل این سخنان را در زیر ببینید:

کد ویدیو

گزیده‌ای از تصاویر شهید همت را در زیر مشاهده کنید:

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مظلومیت شهید همت از زبان شهید سلیمانی+ فیلم و عکس بیشتر بخوانید »