تصاویر/ تشییع پیکر بسیجی شهید «رضا امیری» (۳)
تصاویر/ تشییع پیکر بسیجی شهید «رضا امیری» (۳) بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، ۱۳۶۵ ششمین سالی بود که از شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران میگذشت. در این سال، شرایط دفاع مقدس بهگونهای رقم خورده بود که باید تصمیمهای اساسی در خصوص آن گرفته میشد.
جنگ طولانی شده بود و فرسایشی شدنش در کنار فشارهای بینالمللی و ملاحضات داخلی میتوانست زنگ خطر را برای مسئولان ایرانی به صدا درآورد.
آنهایی که سنشان به دوران دفاع مقدس قد میدهد، به یاد دارند که تقریبا از ابتدای سال ۱۳۶۵ بارها از تریبونهای رسمی، چون نماز جمعه، مسئولان از تعیین سرنوشت جنگ در سال پیش رو سخن میگفتند، اما طرح این موضوع در سال ۶۵ چه معنایی داشت؟
از دید میادین نبرد
از دید وقایعی که در میدان نبرد اتفاق افتادند، پس از اتخاذ استراتژی تعقیب و تنبیه متجاوز و ورود ایران به خاک عراق، چند عملیات بزرگ برونمرزی صورت گرفته بود که غالباً یا موفق نبودند یا به موفقیت صد درصدی نرسیدند؛ عملیات رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، خیبر و بدر همگی بدون نتایجی دلچسب انجام شدند.
تنها در عملیات خیبر بود که جزیره مصنوعی مجنون (ساخته شده توسط عراقیها برای اکشتشافات نفتی) به تصرف نیروهای خودی درآمد که هرچند در نقطهای استراتژیک قرار گرفته بود، اما وسعت زیادی نداشت و با هوشیاری دشمن در این منطقه، نتوانست برگ برنده خوبی برای ایران باشد.
در نهایت در زمستان سال ۶۴، ایران توانست در عملیات والفجر ۸، شبه جزیره فاو را به تصرف خود درآورد. به این معنی که پس از سالها ناکامی، در یک عملیات برونمرزی، یک نقطه مهم و حیاتی در داخل خاک عراق به تصرف درآمد که میتوانست فشار لازم را به صدام و حامیان بینالمللیاش فراهم آورد.
بندر فاو عمده راه دستیابی عراق به آبهای بینالمللی بود. هرچند آنها از بندر امالقصر نیز یک کانال به خلیج فارس داشتند، اما فاو ۸۰ درصد دسترسی عراق به آبهای گرم خلیج فارس را فراهم میکرد؛ بنابراین با تصرف فاو، امیدها برای تعیین سرنوشت جنگ در میدان نبرد از نو زنده شد.
اینطور تصور میشد که اگر ایران بتواند در یک عملیات دیگر، جنوب بصره را به تصرف درآورد و متصرفات فاو و والفجر ۸ را تکمیل کند. آن وقت دشمن شروط ایران را خواهد پذیرفت و جنگ با ظفر و پیروزی به اتمام خواهد رسید؛ بنابراین فرماندهان نظامی از منظر اتفاقهای رخ داده در میادین نبرد، حساب ویژهای برای سال ۶۵ باز کرده بودند.
قیمت نفت، زیر شش دلار
با طولانی شدن جنگ و مسأله تحریمها و فشارهای بینالمللی، رفته رفته زمزمه اتمام جنگ در میان برخی از سیاستمداران ایرانی شنیده میشد، اما در سال ۶۵ یک اتفاق عجیب در حوزه اقتصاد رخ داد. با فشار ابرقدرتها و همکاری کشورهای عموما عرب منطقه، توزیع نفت در بازارهای بینالمللی افزایش چشمگیری یافت و در نهایت قیمت نفت در تابستان سال ۶۵ به بشکهای زیر شش دلار رسید!
ارزان شدن دور از انتظار نفت میتوانست فشارهای اقتصادی شدیدی را برای کشوری مثل ایران ایجاد کند که اتکای زیادی به درآمدهای نفتی داشت و همینطور سالها زیر بار جنگی فراگیر و تحریمهای ظالمانه قرار داشت. از همان تابستان داغ سال ۶۵ بود که بحث خالی شدن ذخایر ارزی کشور بیش از پیش مطرح شد و این موضوع نیز مسئولان را برآن داشت تا هرچه زودتر مسأله جنگ را سر و سامان بدهند؛ لذا از دید سیاستمداران و مسئولان امر، جنگ در سال ۶۵ باید به نقطهای میرسید که حتیالمقدور بتوان اتمام آن را پیشبینی کرد.
سپاه محمد (ص) میآید
پس از آنکه یک اتفاق نظر بین سیاسیون و فرماندهان نظامی برای تعیین سرنوشت جنگ در سال ۶۵ صورت گرفت، تبلیغات بسیاری در سطح کشور برای تشکیل سپاه محمد (ص) انجام شد. سپاه محمد (ص) یک سپاه حدودا صد هزار نفری بود که عمده رزمندههای آن برای بار اول به جبههها اعزام میشدند.
اگر در سالهای قبل، عملیات بزرگ ما با چیزی در حدود صد هزار نیرو انجام میگرفت، در سال ۶۵ قرار شده بود علاوه بر صد هزار نفر نیرویی همیشگی، یک نیروی پشتیبان صد هزار نفری دیگر نیز به این جمع اضافه شود؛ معمولا عملیاتهای بزرگ برونمرزی با ۱۰۰ الی ۱۵۰ گردان رزمی انجام میشدند، اما برای عملیات کربلای ۴ که همان عملیات سرنوشتساز بود، ۲۵۰ گردان در نظر گرفته شده بود.
از آنجا که عملیات کربلای ۴ لو رفت و ظرف ۳۶ ساعت به پایان رسید، مسئولان که نمیخواستند سپاه محمد (ص) بدون نتیجه به شهرها برگردد، عملیات کربلای ۵ را دو هفته پس از اتمام کربلای ۴ طرح ریزی و آغاز کردند.
عملیات کربلای ۵
اگر عملیات کربلای ۴ موفق میشد، ایران میتوانست متصرفات عملیات والفجر ۸ را تکمیل کند و از جنوب بصره تا شبه جزیره فاو را کاملا در اختیار بگیرد، اما چون عملیات، موفق نبود، دو هفته بعد در روز ۱۹ دی ۱۳۶۵ عملیات بزرگ کربلای ۵ آغاز شد.
در کربلای ۴، یک عملیات ایذایی (عملیات فریب) توسط لشکر فجر شیراز و تیپ ۵۷ ابوالفضل (ع) خرم آباد در شلمچه انجام شد تا نیروهای دشمن را از محورهای اصلی عملیات که جزایر امالرصاص، بلجانیه، ماهی، امالبابی… و نهایتا عبور از اروند و تصرف جنوب بصره بود، منحرف سازد.
لشکر فجر و تیپ ابوالفضل (ع) برخلاف انتظارها در دژ شلمچه شکاف ایجاد کردند و پیش رفتند، اما چون کربلای ۴ در محور اصلی موفق نبود، این واحدها نیز بازگشتند؛ بنابراین با تجربه نسبتاً موفقی که توسط یگانهای فجر و ابوالفضل (ع) به دست آمده بود، قرار شد عملیات کربلای ۵ از همان محور شلمچه انجام شود.
موانع نونی شکل با رشادت رزمندگان و شهدای بسیار فتح شدند و با دستیابی ایران به منطقه پنج ضلعی، وجب به وجب پیشروی ایران به سمت شهر بصره با مقاومت شدید عراقیها مواجه شد و نهایتا پس از ۷۰ روز نبرد شدید و گاه تن به تن، ایران توانست نیمی از ۱۸ کیلومتر فاصله مرز شلمچه تا بصره را طی کند.
عملیات کربلای ۵ پس از چند مرحله اجرا در بهار سال ۱۳۶۶ به اتمام رسید. هرچند دشمن ضربات بسیار سختی متحمل شد و مجبور شد اهالی بصره را از این شهر کوچ دهد، اما خود شهر بصره تصرف نشد و با قفل شدن جبهههای جنوب، سرنوشت جنگ در سال ششم نیز تعیین نشد.
گزارش از داود جعفری
انتهای پیام/ 118
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
نگاهی به شرایط انجام دو عملیات بزرگ کربلای ۴ و ۵ در ششمین سال جنگ بیشتر بخوانید »
از سمت راست: شهید «محمدرضا باصر»، «کریم داداشی»
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گویاسازی عکس رزمندگان آذربایجان شرقی (۱۴۶) بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهیدان جهاد سازندگی جزو مظلومترین شهدای دفاع مقدس هستند؛ برای اینکه عنوان سنگرسازان بیسنگر را بر آنها نهادهاند و این عنوان خود بهوضوح گویای مظلومیت آنهاست؛ چراکه آنها علیرغم اینکه برای رزمندگان دیگر سنگر احداث میکردند، اما خودشان در زیر آتش و گلولههای دشمن، بیسنگر بودند.
شهید «مرتضی کردی» یکی از این شهداست که در عنفوان نوجوانی، از طریق جهاد سازندگی به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت و پس از مجاهدتهای فراوان، ۱۲ مرداد سال ۱۳۶۷ در جزیره مجنون مجروح شد؛ اما بهدلیل حجم بالای آتش دشمن، همرزمانش نتوانستند او را به عقب بازگردانند؛ لذا وی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در همان منطقه ماند تا اینکه اینروزها بعد از گذشت ۳۴ سال تفحص شد و به آغوش خانوادهاش بازگشت.
«احمد خداکرمی» یکی از رزمندگان جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس و از همرزمان شهید مرتضی کردی است که ضمن بیان خاطراتی از این شهید والامقام، ماجرای شهادت وی را اینگونه تشریح کرده است:
«ما در اواخر جنگ تحمیلی بهدلیل کمبودی نیروی انسانی، خصوصاً در زمینه «مهندسی رزمی» خیلی سختی کشیدیم؛ چراکه تقریباً اکثر نیروهای ما شهید شده و یا بهدلیل آسیب و مجروحیت، آنها را از دست داده بودیم و شرایط سخت بود. تنها راه هم این بود که ما طیف جدیدی از کسانی که علاقهمند همکاری با جهاد سازندگی بودند را آموزش دهیم و در خط مقدم جبهه استفاده کنیم؛ لذا عدهای از افراد در چنین شرایطی به جهاد سازندگی آمدند و بهعنوان راننده دستگاههای سنگین آموزش دیده و سپس به جبههها اعزام شدند و در عملیاتها و خطوط مقدم از آنها استفاده شد. شهید «مرتضی کردی» نیز یکی از همین افراد بود که علیرغم سن کمی که داشت، در گردان مهندسی جهاد سازندگی استان تهران ثبتنام کرد، آموزش دید و به جبههها اعزام شد و در عملیاتها حضور بسیاری داشت.
خصلت شهدا همه یکی است؛ یعنی وقتی از شجاعت شهدا سخن میگوییم، همه شهدا این شجاعت را داشتند، وقتی میگوییم لطافت، همه شهدا لطافت داشتند، اگر میگوییم ولایت، همه شهدا ولایتی بودند، اگر میگوییم ادب، همه آنها مؤدب بودند، اگر میگوییم فرمانبر، همه شهدا فرمانبر بودند و اطاعت میکردند. شهید «مرتضی کردی» نیز یکی از کسانی بود که همه این خصوصیات را همانند شهدای دیگر داشت.
خصلتی که در شهید «مرتضی کردی» جاذبه داشت، متانت و لطافت این شهید والامقام بود که در بین همسنگران خود، مورد توجه قرار گرفته بود؛ او آنقدر مؤدب بود که واقعاً گاهی اوقات من از متانت و ادب وی شرمنده میشدم.
جزیره مجنون در تابستان بدترین شرایط را از نظر آب و هوا دارد و ما در چنین شرایطی داشتیم در ۱۸ محور، خاکریز و جاده احداث میکردیم. در یکی از محورهای غربی در حال ساختن خاکریز بودیم که شهید «مرتضی کردی» نیز بههمراه همرزمانش در این محور کار میکردند.
شبی که «مرتضی کردی» به شهادت رسید، یکی از شبهایی بود که وی بههمراه همرزمانش رفته بودند و در این محور داشتند خاکریز احداث میکردند. نیمههای شب تک دشمن با یک هجمه سنگینی آغاز شد؛ بهطوری که دشمن تقریباً جزیره مجنون را محاصره کرده و تمام راهها و حتی عقبه را هم داشت میبست تا کسی نتواند از جزیره خارج شود؛ بنابراین به رزمندگان اعلام کردیم که اگر میبینید شرایط نامناسب است، فعلا کار را تعطیل کنید و به عقب برگردید تا ببینیم بعداً شرایط چگونه خواهد شد؛ اما آنها گفتند که نه، ما اینجا میمانیم تا ببینیم که اگر اوضاع خوب شد، تا صبح کار کنیم؛ چراکه کارهای مهندسی عمدتاً در شب انجام میشد؛ چون فاصله ما با خط مقدم دشمن، نهایتاً ۲۰۰ متر یا ۳۰۰ متر بیشتر نبود، آنهم بهطوری که لودر ۲ متر از زمین بالاتر بود و راننده آن نیز هیچگونه حفاظی نداشت.
ساعت ۲ بامداد رزمندگان دیدند که دیگر آنجا، جای ماندن نیست و حتی رزمندگان سپاه نیز گفتند که باید جزیره را تخلیه کنید؛ چراکه ما هم بهدلیل فشار دشمن، در حال عقبنشینی هستیم؛ لذا شهید «مرتضی کردی» و همراهانش به عقب برگشته و در همین حال یکی از لودرها و آمبولانس ما را نیز دشمن هدف قرار داد که به شهادت چند نفر از رزمندگان منجر شد.
شهید «مرتضی کردی» در بین راه بههمراه یکی از همرزمانش بود که یک ترکش به کمر و یک ترکش نیز به جمجمه او اصابت کرد؛ لذا همسنگری که همراه او بود، او را کنار کشید و در یک کانال قرار داد و چند دقیقه کنار وی ماند و خاکها را از سر و رویش کنار زده و لباس خود را روی او انداخت؛ چون در آن شرایط با توجه به اینکه وسیله نقلیهای وجود نداشت و همه پیاده برمیگشتند، بههیچوجه عقب بردن وی امکانپذیر نبود؛ بنابراین بسیاری از رزمندگان در جزیزه مجنون ماندند، آنهایی هم که مجروح بودند، یا اسیر و یا شهید شدند و نتوانستیم پیکر مطهر آنها را برگردانیم که بر این اساس، همرزم شهید کردی هم وقتی لباسش را روی او انداخت، خودش به عقب بازگشت؛ چراکه ما شرایط آن را نداشتیم تا بتوانیم کسی را به عقب برگردانیم و یا برای بازگرداندن آنها آمبولانس اعزام کنیم».
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
سنگرسازی که ۳۴ سال بدونسنگر در جزیره مجنون ماند بیشتر بخوانید »