جزیره مجنون

مادر شهیدان والامقام «هرمزی نصیری» به فرزندان شهیدش پیوست

مادر شهیدان «هرمزی نصیری» به فرزندان شهیدش پیوست


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «نرجس بلانیان» مادر شهیدان «قدرت‌الله و محمود هرمزی نصیری» پس از تحمل سال‌ها دوری و رنج فراق، بر اثر بیماری و کهولت سن در ۹۵ سالگی به فرزندان شهیدش پیوست و در جوار گلزار مطهر شهدای روستای حسن‌آباد سنگیج از توابع شهرستان نایین به خاک سپرده شد.

شهیدان قدرت‌الله و محمود هرمزی نصیری در سال‌های ۱۳۲۹ و ۱۳۴۷ در روستای حسن‌آباد سنگیج از توابع شهرستان نایین چشم به جهان گشودند و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شدند.

شهید «قدرت‌الله هرمزی نصیری» روز ۳۰ فروردین ۱۳۶۳ در محل جزیره مجنون و شهید «محمود هرمزی نصیری» اول اردیبهشت ۱۳۶۶ در خاک عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و در گلزار مطهر شهدای روستای حسن‌آباد سنگیج به خاک سپرده شدند.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مادر شهیدان «هرمزی نصیری» به فرزندان شهیدش پیوست بیشتر بخوانید »

اینفوگرافیک/ شهید «سید اصلان عادلی‌نسب»

اینفوگرافیک/ شهید «سید اصلان عادلی‌نسب»


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اینفوگرافیک/ شهید «سید اصلان عادلی‌نسب» بیشتر بخوانید »

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، عملیات «خیبر» یکی از عملیات‌های دوران هشت سال دفاع مقدس بود که موجب آزادسازی هزار کیلومتر مربع از منطقه هور، ۱۴۰ کیلومتر مربع از جزایر مجنون و ۴۰ کیلومتر مربع از منطقه «طلاییه» شد. این عملیات را با مجاهدت‌ها و مقاومت‌های جانانه رزمندگان اسلام در جزایر مجنون و پیام امام خمینی (ره) مبنی بر ضرورت حفظ این جزایر می‌شناسند.

«کاظم احمدنژاد» یکی از رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس است که حدود چهار سال در جبهه‌های حق علیه باطل جنگیده و تمام این مدت را در قسمت مخابرات و به‌عنوان بی‌سیم‌چی مجاهدت کرده و به همین دلیل، ارتباط نزدیکی با سرداران شهید این لشکر مانند «مهدی باکری»، «حمید باکری» و «مرتضی یاغچیان» داشته است. وی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز، به بیان خاطراتی از عملیات «خیبر» پرداخته است که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: کمی از عملیات خیبر بگویید؛ این عملیات در کدام منطقه و با چه اهدافی انجام شد؟

قرارگاه «کربلا» متشکل از ۲ یگان سپاه پاسداران و یگان‌هایی از ارتش بود که قرار بود عملیات خیبر را انجام دهند. قسمتی از هور، از سمت شرق به غرب جریان دارد و بعد از پشت سر گذاشتن یک پیچ، به نهر «خیّن» متصل می‌شود. در یک قسمت از این منطقه، ارتش عمل می‌کرد که همان «پاسگاه زید» بود و در فاصله حدودا ۱۰ کیلومتری قرار داشت؛ سپاه هم در هور عمل می‌کرد؛ به این شکل که از جناح حمله می‌کرد و ارتش از مقابل.

در آن مقطع، هور منطقه‌ای بکر و دست نخورده بود و بعد از عملیات «رمضان» هیچ عملیاتی در آن نواحی انجام نشده بود. «پاسگاه زید» هم قبلا امتحان شده بود. تمام تلاش در این عملیات این بود که به جاده بصره – العماره برسیم تا بصره مورد تهدید قرار گیرد.

در جبهه غرب، هرچند فاصله کمی تا بغداد وجود داشت؛ اما به دلیل اهمیت بالای این شهر، حاکمیت عراق سرمایه‌گذاری زیادی روی این مناطق کرده بود تا نزدیک شدن به بغداد برای ما غیرممکن شود. از طرفی دیگر نیز بصره دومین شهر صنعتی و نفتی عراق بود و تهدید این شهر ارزش زیادی برای ما داشت و برای همین شش یا هفت عملیات ایران در این منطقه انجام شد. همچنین تصرف چند بلندی در غرب ارزش چندانی برای ما و طرف مقابل نداشت؛ اما اهمیت جنوب و بصره زیاد بود.

دفاع‌پرس: از حال و هوای رزمندگان در آغاز عملیات خیبر بگویید.

از زیبایی‌های عملیات خیبر زیاد می‌توان صحبت کرد. هرچند شاید بپرسید چطور ممکن است که در زیر کوره آتش، صحنه زیبا وجود داشته باشد؛ چراکه بعثی‌ها خودشان اذعان کرده بودند که یک میلیون و ۲۰۰ هزار گلوله به منطقه ریخته‌اند؛ یعنی برای هر متر مربع چهار گلوله ریخته بودند.

یکی از زیبایی‌های عملیات خیبر، صحنه راهی شدن گردان حضرت ابوالفضل (ع) و شهید «حمید باکری» به منطقه عملیاتی بود؛ ۲۴ ساعت قبل از بقیه، بچه‌های عرب اهل اهواز و حمید باکری حرکت کردند تا با طی کردن حدود ۴۰ کیلومتر، جزیره را دور بزنند و به پل «شحیطاط» برسند. در آن زمان، صحنه خداحافظی بچه‌ها از همدیگر و خداحافظی مهدی باکری از برادرش حمید باکری خیلی زیبا و به یادماندنی بود.

دفاع‌پرس: خاطره‌ای از عملکرد رزمندگان مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات «خیبر» بگویید.

جانباز شهید «مصطفی الموسوی» مسئول مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا، رمز ارتباط ما با آن‌ها را فشردن شاسی بی‌سیم تعیین کرده بود. به این نحو که هروقت شاسی را یک‌بار فشار می‌دادند، یعنی تا این ساعت مشکلی وجود ندارد و ما هم در پاسخ یک‌بار شاسی را می‌زدیم. اگر به مشکل برمی‌خوردند باید شاسی را ۲ بار می‌زدند و اگر درگیر می‌شدند، باید سه بار می‌زدیم و حق صحبت کردن نداشتیم.

ما شب تا صبح چشم و گوش‌مان را روی دستگاه دوخته بودیم که هر علامتی را متوجه شویم. ۲ ساعت به ۲ ساعت با یکدیگر تعویض می‌شدیم. آقا مهدی باکری هم مرتباً به ما سر می‌زد و به آقای الموسوی می‌گفت: «سید چه خبر؟». این چه خبر را که می‌گفت، استرس تمام وجودمان را فرا می‌گرفت که نکند خدای ناکرده برای بچه‌ها اتفاقی افتاده باشد یا این‌که عملیات لو رفته باشد و ما بی‌خبر مانده باشیم.

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود

دفاع‌پرس: در جریان عملیات خیبر، لشکر ۳۱ عاشورا برخی از برجسته‌ترین فرماندهان خود مثل «حمید باکری» و «مرتضی یاغچیان» را از دست داد. چه خاطره‌ای از آن‌ها دارید؟

ما چهار ساعت ارتباط‌مان با مرتضی یاغچیان برقرار بود؛ وقتی آقا مهدی باکری پشت بی‌سیم به او می‌گفت که برگرد عقب، وی جواب می‌داد «آقا مهدی! من برای این روز آفریده شده‌ام». مرتضی یاغچیان چنین شخصیتی داشت.

تا وقتی حمید باکری در پل شحیطاط مانده بود، بعثی‌ها جرئت نمی‌کردند جلو بیایند. یعنی تانک با تن می‌جنگید. در کنار این‌ها، ۲ تن از فرماندهان گردان ما، شهید «بایرامعلی ورمزیاری» و شهید «محمدباقر مشهدی عبادی» و همچنین ۲ گردان دیگر از لشکر نجف دلاوری‌های زیادی کردند و به محاصره افتادند و همگی شهید و اسیر شدند. این مسئله باعث شد کارمان در جزیره مجنون قفل شود. این موضوع به محسن رضایی منتقل شد و او هم ماجرا را به محضر امام خمینی (ره) رساندند. آن‌جا بود که امام (ره) پیام دادند «جزایر مجنون باید حفظ شود».

مهدی باکری به آقای «میراب» در مخابرات گفت که همه یگان‌ها را به گوش کن. پیام حضرت امام خمینی (ره) قرائت شد و به گوش همه بی‌سیم‌دار‌ها رسید. حتی گفته شد در صورت امکان پاور صوت‌ها هم فعال کنند تا همه رزمندگان پیام را بشنوند. این ابتکار آقامهدی در رساندن پیام امام خمینی (ره) به همه رزمندگان، یکی دیگر از دیگر صحنه‌های زیبای عملیات خیبر بود که باعث شد روح تازه‌ای در بچه‌ها دمیده شود.

تا روز دهم عملیات خیلی فشار زیاد بود و عراق از سلاح شیمیایی استفاده کرد که من هم در آن‌جا شیمیایی شدم. بچه‌ها خیلی مقاومت کردند و صحنه عملیات عملاً شبیه غزوه «خیبر» رسول الله (ص) بود. با همین تجربه بزرگ بود که سال بعد عملیات «بدر» را انجام دادیم و نهایتاً عملیات‌های «خیبر» و «بدر» به عملیات «والفجر ۸» منجر شد.

دفاع‌پرس: از کدام روز به بعد آتش جنگ در خیبر فروکش کرد؟

روز دهم به بعد بود که اوضاع تثبیت شد. عراقی‌ها به داخل جزیره آب جاری کردند و قسمت جنوبی جزیره را تقریباً آب فرا گرفت. ما هم در قسمت شمالی مستقر شدیم و بعد از کمی کش و قوس، دیگر بر اوضاع مسلط شدیم و عراقی‌ها هم متوجه شدند که نمی‌توانند کاری کنند و تقریباً امکان پیش‌روی از بین رفت. یادم می‌آید نزدیک عید و فصل بارش بود، باران شدیدی هم بارید و همه‌جا را آب گرفت. احداث پل خیبر و بعدتر جاده سیدالشهداء (ع) هم به تثبیت حضور ما در جزیره خیلی کمک کرد که البته افتخار این ۲ پل هم باز به بچه‌های ما خصوصاً مهندس شهید «بهروز پورشریفی» می‌رسد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود بیشتر بخوانید »

تصاویر/ شهید «رضا حسن‌پور» (۷)

تصاویر/ شهید «رضا حسن‌پور» (۷)


  تصاویر پاسدار شهید «رضا حسن‌پور»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ شهید «رضا حسن‌پور» (۷) بیشتر بخوانید »

روایت طلبه شهید «علی اصغر لطیفی»

نگاهی کوتاه به زندگی طلبه شهید «علی‌اصغر لطیفی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، طلبه ‌«علی‌اصغر لطیفی» در 30 شهریور سال 1345 در شهرستان گنبدکاووس در استان گلستان به دنیا آمد. پدرش غلامرضا و مادرش سکینه نام داشت.

وی پس از گذراندن تحصیلات مقطع راهنمایی، با پیشنهاد پدر، راهی مدرسه علمیه «گنبد» شد. مدتی کوتاه در حوزةه علمیه «گرگان» اقامت و در سال 1362 به شهر مقدس قم هجرت کرد و در مدرسه علمیه امام محمدباقر (ع) قم، به تحصیلات خود ادامه داد.

هلطیفی در این دوران، علاوه بر تحصیل علم، در جبهه نیز حضور می‌یافت و به عنوان نیروی رزمی تبلیغی چندین نوبت به جبهه اعزام شد.

سرانجام در تاریخ 4 اردیبهشت 1365 در جزیره مجنون براثر اصابت ترکش خمپاره‌ در سن 20 سالگی به فیض شهادت نائل آمد و به قافلة شهدا پیوست. مزار این شهید در گلزار شهدای امامزاده یحیی بن زید گنبدکاووس است.

بخشی از وصیت نامه شهید

‌با درود بر امام عصر، منجی عالم بشریت، امام زمان ‌عجل الله تعالی فرجه و با درود بر نائب بر حق آن حضرت و سلام بر شهیدان اسلام از صدر تا کنون که ما به حق هر چه داریم از آنها داریم، از فداکاری و ایثار کردن خونشان داریم، آنهایی که برای احیاء و بقاء اسلام حقیقی جنگیدند و جان خود را که از بهترین چیزها بود در طبق اخلاص نهادند.

‌خدا‌یا! ما را از آن کسانی که در شعار «یا لیتنی کنت معکم» گفتند ولی در هنگام عمل جا خالی دادند، قرار مده.

ای آیت حق! یا صاحب الزمان! به جبهه و شهرهای مقاوم ما بنگر که چگونه این امت فداکار به ندای رهبرشان‌ که ندای اسلام است‌ لبیک می‌گویند.

ای امت حزب‌الله! اگر در آن روز عاشورا حسین (ع) با یک عده معدودی ‌علیه اشرار مبارزه می‌کرد و اگر آن خونخواران می‌خواستند اسلام را به باد فراموشی بسپارند، امروز نیز می‌بینیم قابیل، نمرود، فرعون، ابرهه، ابوجهل، ابولهب و یزید در قالب دو قطب استکباری شرق و غرب، با همکاری صهیونیزم در صدد از بین بردن اسلام هستند. پس باید همیشه در صحنه بوده و از فرمان‌های امام اطاعت کنیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگاهی کوتاه به زندگی طلبه شهید «علی‌اصغر لطیفی» بیشتر بخوانید »