به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از تبریز، «پل خیبر واقعاً یک شاهکار بود؛ به صراحت میگویم الان هم نمیتوانید در یک جنگ، مشابه چنین پلی را پیدا کنید. این پل حاصل ابتکار و نبوغ مهندسان ایرانی بود که کارهای ناشدنی را شدنی میکنند»؛ این جمله، بخشی از روایت «محمد امنیرئوف» رزمنده جهادسازندگی در دوران دفاع مقدس، از چگونگی ساخت پل «خیبر» است که در عملیات «خیبر»، برای تسهیل در رفتوآمد رزمندگان و ادوات به جزیره «مجنون» ساخته شد.
«امنیرئوف» از همان هفتههای آغازین جنگ تحمیلی راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شده و ابتدا مدتی در کنار شهید «مصطفی چمران» در ستاد جنگهای نامنظم جنگیده و سپس چندین نوبت دیگر، گاه بهعنوان جهادگر و گاه در لباس بسیجی، در عملیاتهای گوناگون شرکت کرده است.
وی همزمان با ایام سی و هشتمین سالگرد عملیات «خیبر»، در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در تبریز به بیان خاطرات خود از این عملیات، خصوصاً چگونگی ساخت پل «خیبر» پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
دفاعپرس: از حضورتان در عملیات «خیبر» بگویید؛ خیبر چندمین تجربه شما در جبهه بود؟
من قبل از آن شش یا هفت بار در عملیاتهای مختلف مثل «فتحالمبین»، «رمضان»، «مسلم بن عقیل» و موارد دیگر شرکت کرده بودم. قبل از این عملیات چندبار بهصورت جسته و گریخته بهعنوان جهادگر حضور یافته بودم؛ اما اکثرا بهعنوان عضو گردان «سیدالشهداء (ع)» لشکر عاشورا شرکت میکردم و بعد از اتمام عملیات، سعی میکردم با آشنایی که از مسائل مهندسی داشتم، به دوستان جهادگر مخصوصاً شهیدان مهندس «بهروز پورشریفی» و «حسن کسائی» کمک کنم. خوشبختانه توفیق شد در عملیات «خیبر» هم حضور داشته باشم.
دفاعپرس: مهمترین کار جهاد سازندگی در عملیات «خیبر»، طراحی و ساخت پل شناور بود. این پل چه زمانی و چرا ساخته شد؟
در آغاز عملیات، رزمندههای ما از طریق غواصی، قایق و هلیبرن وارد جزیره مجنون شدند و آنجا را تصرف کردند؛ اما نیاز بود نیروهایمان پشتیبانی شوند و برایشان مهمات و آب و غذا رسانده شود و بقیه نیروها هم وارد جزیره شوند. این قضیه موضوع زیادی داشت؛ چراکه با توجه به باتلاقی و نیزار بودن منطقه، دشمن با کنترل آب باعث میشد قایقها به مشکل بخورند. برای همین ساخت پل از قبل که طراحی و پیشبینی شده بود، در روز دوم یا سوم عملیات اجرایی شد.
دفاعپرس: از جزئیات و مختصات پل بگویید.
بین نقطه خشکی ما و قسمت شمالی جزیره مجنون، ۱۴ کیلومتر فاصله وجود داشت. برای اتصال ۲ نقطه، به ۲ هزار و ۵۰۰ قطعه احتیاج داشتیم. عرض هر قطعه سه متر و طول آن شش متر بود و در چهار گوشه آن، گوشواره وجود داشت تا بهوسیله پین به یکدیگر متصل شوند.
هرچند ۲ هزار و ۵۰۰ قطعه مورد نیاز بود؛ اما دستور ساخت ۵ هزار قطعه به جهاد سازندگی ۲۵ استان کشور داده شده بود. بهنحوی که مثلاً تراکتورسازی تبریز موظف بود ۱۰۰ قطعه بسازد. اسکت و شاسی این قطعات، از تیرآهن نمره ۱۴ بود که به شکل لانهزنبوری طراحی شده و وسط آنها یونولیت جاگذاری شده بود و هرکدام ۶۰،۵۰ تا ۷۰ سانتیمتر ارتفاع داشتند تا روی آب شناور بماند.
برای اینکه هنگام عبور خودروها این پل به مشکل نخورد و یونولیتها نشکنند، یک ورق آهنی عاجدار روی آن گذاشته شده بود. همچنین برای اینکه هنگام بالا و پایین شدن و تکان خوردن پل، ماشینها به آب نیفتند – که البته چند مورد هم این اتفاق افتاد و بعضی از خودروها و آمبولانسهایمان به آب افتادند- در ۲ طرف قطعات با لولا، باله نصب شده بود تا پل روی آب شناور باقی بماند.
علت ساخت ۵ هزار قطعه (۲ برابر مقدار مورد نیاز) این بود که ممکن بود قطعات در اثر حمله دشمن آسیب ببینند و نیاز شود تا آنها را تعویض کنیم.
از امتیازات بزرگ پل، وزن کم آن بود؛ بهطوریکه رزمندگان به سادگی قطعات را حمل میکردند. بعضی از قطعات اضافه را لابهلای نیزارها پنهان کرده بودیم تا از دید دشمن در امان باشند و هر موقع که قطعهای در اثر توپ دشمن سوراخ یا متلاشی میشد، سریعاً با باز و بست کردن پینها، آن را تعویض میکردیم.
بهنظر من پل خیبر واقعاً یک شاهکار بود؛ به صراحت میگویم الان هم نمیتوانید در یک جنگ، مشابه چنین پلی را پیدا کنید. این پل حاصل ابتکار و نبوغ مهندسان ایرانی بود که کارهای ناشدنی را شدنی میکردند.
دفاعپرس: قطعات چطور به منطقه آورده شدند؟
همانطور که گفتم، قطعات هرکدام در یک کارخانه ساخته میشدند و ظاهرا جز رئیس کارخانه، کسی از کاربری آن اطلاع نداشت. هر چهار قطعه با یک تریلی حمل میشد. رانندهها هم آنها را به اهواز میآوردند؛ اما برای اینکه در آنجا دپو نشوند، بعدا آنها را در ورودی جاده اهواز-خرمشهر که «بنه عقبی» میگفتیم، پیاده کردیم. سپس با ماشینهای سبک به اسکله آوردیم. جالب اینکه قطعات کوچکی هم بهعنوان نفررو طراحی شده بودند که فقط برای عبور رزمندگان پیاده بود و در موازات پل بزرگتر نصب شدند.
دفاعپرس: ظاهرا این پل قبلا در تهران آزمایش شده بودند. ماجرای آن چه بود؟
پل در دریاچه ورزشگاه آزادی توسط مهندس شهید «بهروز پورشریفی» و در حضور فرماندهان امتحان شده بود و بعد از دیدن نتیجه موفقیتآمیز، ساخت آن تصویب شد. وزیر وقت صنایع سنگین هم در جریان قرار گرفته بود و پس از طرح در هیئت دولت، هزینههای آن تامین شد.
دفاعپرس: چطور جریان آب، پل را با خود نمیبرد؟
آب جزیره مجنون ثابت بود و سرعت و جریانی نداشت. در اروند هم که رودخانه وحشی و طغیانگری است، ساخت چنین پلی جواب نداد؛ البته به جایش پل «بعثت» ساخته شد که آن هم ماجرای مفصلی دارد.
دفاعپرس: نصب پل در منطقه چقدر زمان برد؟
حدود یک هفته طول کشید؛ اما بعداً که عملیات تمام شد و مدتی گذشت، فشار دشمن برای بازپسگیری جزیره خیلی زیاد شد. به یاد دارم که شهید «مهدی باکری» آمد و به حاج «بهروز پورشریفی» گفت: «ما نیاز داریم که توپ و تانک و بولدوزر به جزیره ببریم. این پل جواب نمیدهد؛ چون تحمل وزن ماشین آلات سنگین را ندارد». برای همین قرار شد یک جاده احداث شود؛ یعنی کنار همان پل «خیبر»، به طول ۱۴ کیلومتر یک جاده ساخته شد.
دفاعپرس: این جاده چطور ساخته شد؟
ساخت جاده ۷۲ روز طول کشید و چون تعداد روزها ساخت آن به تعداد یاران حضرت سیدالشهداء (ع) بود، نامش را جاده سیدالشهداء (ع) گذاشتند. ۱۸ متر عرض جاده بود و با ریختن شن و ماسه و سنگ و پر کردن باتلاق درست شد. ساخت آن هم از ۲ طرف آغاز شد، چون در جزیره هم بعضی ماشینآلات از دشمن به غنیمت گرفته شده بود. وقتی ۲ طرف به هم رسیدند، در آن نقطه گوسفند قربانی شد و رزمندهها شکر و حمد خدای بزرگ به جا آوردند.
یادم میآید موقع ساخت جاده، شهید «باکری» به مهندس «پورشریفی» گفت: «این جاده کی تمام میشود؟ چون هر روز شهید میدهیم». «حاج بهروز» گفت: «آقا مهدی! نگران نباش. بچههای جهاد یا کاری را قبول نمیکنند یا اگر قبول کردند، تمام میکنند».
دفاعپرس: در جریان عملیاتها وقتی کار جهادگرها تمام میشد، در ادامه چه کاری انجام میدادند؟ مثلا وقتی پل خیبر ساخته شد، بعد از آن یک هفته چه کار میکردید؟
در جبهه استراحت وجود نداشت. کسی ساعت را نگاه نمیکرد و این بچهها بودند که دنبال کار میرفتند، نه اینکه کار آنها را پیدا کند. بعد از تصرف جزیره «مجنون»، لازم بود تا آن را حفظ کنیم؛ چون حفظ پیروزی سختتر از به دست آوردن آن است. برای همین در جزیره جاده و خاکریز و بیمارستان صحرایی و سکوی موشک و سکوی تانک ساختیم.
به یاد دارم که در جزیره چهار جاده مهم ساختیم؛ اما یک روز دیدیم دشمن آب را زیاد کرد و نزدیک بود تا پدهای ما زیر آب بروند. ما هم بشکهها را پر از شن و ماسه کردیم و کنار هم چیدیم. روی بشکهها هم چند لایه کیسه خاک و شن و ماسه قرار دادیم. دشمن هم دیوانهوار بشکهها را میزد، ولی ما مجددا جایگزین میکردیم. واقعا همه کار میکردند. به همین ترتیب جزیره را با چنگ و دندان حفظ کردیم.
انتهای پیام/