جعفر بلوری

بادبان‌ها را بکشید

آقای پزشکیان بخوانند



یکی از تبعات «برون‌سپاری‌های افراطی» بروز اختلاف است و زمان تقسیم غنائم، این اختلافات می‌تواند به درگیری‌های «درون گروهی» بدل شود و دود این وضع نیز فقط و فقط به چشم مردم می‌رود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- ابتدا بگذارید از همین عنوان یادداشت‌مان شروع کنیم. اینکه چرا عنوان این یادداشت را «آقای پزشکان بخوانند» گذاشتیم، یک دلیل ساده اما مهم دارد. او احتمالا این روزها سرش حسابی شلوغ است و فرصت ندارد یا اگر هم دارد، مطالب «احتمالا» آن طور که هست به دستش نمی‌رسند.

فقط به عنوان یک نمونه اگر فراموش نکرده باشید، در ایام مبارزات انتخاباتی، صفحه توئیتر آقای پزشکیان اعلام کرد، تا ساعاتی دیگر پیام مهمی را منتشر خواهد کرد. وقتی خبرنگاری از ایشان درباره محتوای این پیام سؤال کرد، او اصلا از موضوع و پیامی که به نام او در صفحه شخصی او منتشر شده بود اطلاع نداشت و تصریح هم کرد که «حتما بچه‌ها[ی رسانه‌ای] آن را منتشر کرده‌اند.» این، یک هشدار بود هم به خود آقای پزشکیان و هم به مردم و نشان داد، آقای پزشکیان را افرادی احاطه کرده‌اند که بعضا، بدون هماهنگی با او اقداماتی را «سَرِ خود» انجام می‌دهند.

عنوان این یادداشت را با توجه به این شرایط انتخاب کردیم تا شاید مطلب عینا، بدون کم و کاست و بدون تغییر در محتوا، به دست ایشان برسد. ضمنا، این «احاطه‌کنندگان» فقط افراد و اشخاص نیستند، رسانه‌هایی هم هستند که «تحریف» و «جعل خبر» در آنها یک «قاعده» و «اصل» است و اخبار، تحلیل و نقدها را آن طور که دلشان می‌خواهد- نه آن طور که نوشته شده است- به گوش مخاطب می‌رسانند.

فقط به عنوان یک مثال نزدیک، رجوع کنید به گزارش مجاهدت از مستند کیهان که با عنوان «اسب زین‌شده زیر پای….» منتشر شد و مقایسه کنید با نوع پوشش آن در این رسانه‌ها. چیزی نزدیک به ۱۰ روز است که با ترفند «راه بنداز- جا بنداز» تلاش می‌کنند گزارشی سرتاسر تحریف شده به خورد مخاطب بدهند. بله درست شنیدید نزدیک به ۱۰ روز است سرگرم یک گزارش کیهانند!

۲-رفتارها و رخدادهای روزهای پس از انتخاب آقای پزشکیان هم، «خاص» و «ویژه» است. او طی دو هفته‌ای که انتخاب شده، حتی یک کنفرانس خبری نداشته است که این برخلاف رویه همیشگی است.

ایشان طبیعتا باید جلوی دوربین‌ها حاضر شود و به سؤالات پاسخ دهد. از برنامه‌هایش، کابینه‌اش، اولویت‌هایش بگوید. اما در همین مدت، تا دلتان بخواهد این «اطرافیان» و «دور و بری‌ها» موضع داشته و از طرح و برنامه و تشکیل شورا و….سخن گفته‌اند.

طرح‌ها و برنامه‌هایی که شاید آقای پزشکیان در جریان جزئیات آنها هم نباشد! تشکیل «شورای راهبردی دوره انتقال دولت چهاردهم» یکی از این اقدامات «خاص» و بی‌سابقه است. شورایی که عملا – و در ظاهر بدون حضور یا حتی اطلاع آقای پزشکیان- همه چیز را به دست گرفته و این روزها، مشغول چیدن کابینه است. یک بار دیگر دقت کنید: شورایی تشکیل شده که هیچ گاه مرسوم نبوده، و این شورا که عملا همه کاره آن آقای ظریف است، در حال چیدن کابینه است! شاید گفته شود، این شورا بدون هماهنگی با آقای پزشکیان، قدم از قدم برنمی‌دارد که در پاسخ ارجاع می‌دهیم به خطوط اول این یادداشت.

اطرافیان رئیس‌جمهور منتخب افرادی هستند که نشان داده‌اند، بدون هماهنگی و اطلاع او امور را جلو می‌برند. اگر ایشان یک کنفرانس خبری در این مدت تشکیل می‌داد، می‌توانست به این شبهات و سؤال‌ها پاسخ دهد. اما در عوض گفته شده این آقای ظریف است که با حضور در تلویزیون، می‌خواهد به مردم توضیح دهد! یعنی توضیحات را هم اطرافیان قرار است بدهند! لحظه تنظیم این گزارش نه آقای ظریف در تلویزیون حاضر شده بود نه از اظهارات ایشان خبری بود.

۳-شرایطی که در بندهای بالا به گوشه‌ای از آنها اشاره شد، در دوران مبارزات انتخاباتی آقای پزشکیان نیز، کاملا مشهود بود. او تقریبا همه چیز را به اطرافیان می‌سپرد. گفت یک پزشک و جراح قلب است و برنامه‌ای هم ندارد و مسائل را به کارشناسان می‌سپارد. چند سؤال می‌پرسیم:

آیا «برون سپاریِ» امری به بزرگی کشورداری، حد و اندازه ندارد؟ آیا از جزئیات اقدامات، برنامه‌ها و…این اطرافیان مطلع هستید؟ چرا به جای شما، آقای ظریف باید در تلویزیون حاضر شود؟ آیا این وضع، نتیجه همان «برنامه‌ای ندارم»ی که مدام می‌گفتید، نیست؟ آیا فردا مسئولیت تبعات این «برون سپاری‌های افراطی» را می‌پذیرید؟ اصلا آیا این شما هستید که در حال چیدن کابینه‌اید یا کابینه را هم برایتان می‌چینند؟!

۴-یکی از تبعات «برون‌سپاری‌های افراطی» بروز اختلاف است و زمان تقسیم غنائم، این اختلافات می‌تواند به درگیری‌های «درون گروهی» بدل شود و دود این وضع نیز فقط و فقط به چشم مردم می‌رود. مرور رسانه‌ها و مواضع افراد نزدیک به رئیس‌جمهور منتخب نیز نشان می‌دهد، قدیمی‌های این طیف به شدت نگران این وضع هستند.

اصطلاحاتی مثل «مجاهدان شنبه» را همین طیف وارد ادبیات سیاسی کشور کردند. از یک طرف بهزاد نبوی «عاجزانه» از این «اطرافیان» می‌خواهد، به «پزشکیان بینوا» رحم کنند و این طور به خاطر رسیدن به پست و مقام، آبروریزی نکنند از آن‌سو محمد فاضلی از این که، یک عده از این اطرافیان، نیامده دنبال پست و مقامند انتقاد می‌کند. محمدرضا عارف نیز از «مواضع طلبکارانه» برای سهم‌خواهی گِلِه می‌نماید. ممکن است گفته شود، هر دولتی در این مرحله، دچار چالش‌های این‌چنینی می‌شود. ما می‌گوییم، این چالش‌ها در نوع خود، بی‌سابقه‌اند و یکی از دلایل آن، سپردن امور به اطرافیان است!

۵-تردید نداریم- شما هم نداشته باشید-که این اطرافیانِ مجاهد شنبه‌یِ طلبکار، فردا روزی اگر خدایی نکرده آقای پزشکیان موفق نشد، به هیچ وجه مسئولیت اقداماتش را نخواهد پذیرفت. آنها به بزرگ‌تر از پزشکیان هم رحم نکردند. خواستار استیضاح دولتی شدند که، خود زمینش زدند و رئیس‌جمهوری را که بنیانگذار اصلاحات می‌نامندش، خون به دل کردند. این طیف موقع تقسیم غنائم ظاهر و زمان پاسخگویی پنهان می‌شوند.

آقای پزشکیان اگر ۱- از این طیف فاصله نگیرد ۲- اداره امور را همان‌گونه که تا امروز بوده، به آنها بسپرد، همین‌ها او را زمین خواهند زد و اگر زمین خورد، همین طیف انگشت اتهام را به سوی ما منتقدانی خواهد گرفت که خیلی زود و به موقع هشدارهای دلسوزانه را دادیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آقای پزشکیان بخوانند بیشتر بخوانید »

ملاحظاتی درباره عادی‌سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و آل‌سعود

ملاحظاتی درباره عادی‌سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و آل‌سعود


گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس – جعفر بلوری؛ عادی‌سازی روابط عربستان و رژیم آپارتاید اسرائیل چقدر جدی است؟ شکراب شدن روابط دولت بایدن و عربستان چطور؟ آیا آشتی ایران و عربستان، به نتیجه مطلوب می‌رسد؟ در این تحلیل تلاش می‌کنیم پاسخ این سه سؤال مهم را که این روز‌ها درباره آن‌ها زیاد می‌شنویم بیابیم. بخوانید:

گزارش‌های متعددی از رسانه‌های همین غرب منتشر شده است که نشان می‌دهد، رژیم اسرائیل و عربستان مدت‌هاست با یکدیگر ارتباط دارند و اخبار و گزارش‌هایی که این روز‌ها راجع به حرکت این دو به سوی «عادی‌سازی» روابط منتشر می‌شود، در واقع، حرکتی است به سوی «علنی‌سازی» این روابط و هدف نیز بیش از هر چیز، «اقناع‌سازی» است.

«اقناع‌سازی» اصطلاحی است در علوم اجتماعی که می‌گوید، قدرت‌ها وقتی می‌خواهند کاری کنند که ممکن است، با مخالفت‌های گسترده مردمی صورت بگیرد، ماه‌ها و شاید حتی سال‌ها با انتشار اخبار و گزارش‌های مرتبط و مهندسی شده تلاش می‌کنند مردم را قانع و با خود همراه کنند. [مثل کاری که آمریکا با استفاده از رسانه از مدت‌ها قبل از حمله به عراق انجام داد و افکار عمومی‌اش را آماده آن کرد]بنابر این اگر همین فردا شنیدید اعلام شد، روابط عربستان و رژیم اسرائیل عادی شد، اصلا تعجب نکنید چون، هیچ اتفاق تازه‌ای جز این که، یک رابطه عمیق و قدیمی علنی شده، رخ نداده است.

همین علنی شدن روابط، اما برای عربستان، با تهدید‌هایی همراه خواهد بود و بزرگ‌ترین تهدید برای سعودی‌ها نیز از سوی مردم همین کشور است. مردم عربستان مثل بسیاری از مردم کشور‌های عربی و اسلامی، به شدت مخالف صهیونیست‌ها هستند.

طبق نظرسنجی که نتایج آن اخیرا منتشر شد، اکثر عربستانی‌ها عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را نمی‌خواهند. نتایج نظرسنجی موسسه مطالعات خاور نزدیک واشنگتن نشان می‌دهد، در این کشور فقط اقلیتی کوچک از عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل حمایت می‌کنند که همین اقلیت هم در حال کاهش است. به این مهم نیز باید توجه داشت که عربستان، همواره خود را خادم حرمین شریفین -دو مسجد از مقدس‌ترین مساجد اسلامی -یعنی، مسجدالحرام و مسجدالنبی معرفی کرده است. قرار گرفتن چنین جایگاهی در کنار یکی از جنایتکارترین رژیم‌های جهان، آبرویی برای آن‌ها نخواهد گذاشت.

علنی‌سازی روابط اگر برای صهیونیست‌ها چند آورده سیاسی پر سر و صدا داشته باشد، قطعا برای آل‌سعود جز رسوایی و بی‌آبرویی در جهان اسلام چیزی نخواهد داشت. این که چه زمانی این «علنی‌سازی» روابط رخ خواهد داد نیز برای ما معلوم نیست. طبق گزارش‌هایی که رسانه‌ها منتشر کرده‌اند، طرفین خواسته‌هایی دارند که در برخی موارد، جزو خطوط قرمز طرف دیگر است. این یعنی، همین علنی‌سازی روابط نیز در صورت تحقق، با پیچ و خم‌ها، چالش‌ها و پیچیدگی‌هایی مواجه خواهد بود.

درباره مسئله شکراب‌شدن و اختلافات دولت فعلی آمریکا با عربستان نیز باید گفت، اگرچه بن سلمان نشان داده، سربزنگاه‌ها، آمریکایی‌ها را با ابزار نفت، تحت فشار قرار می‌دهد، ولی این اختلافات که هر از گاهی بروز می‌کند، تا کنون باعث قطع روابط این دو نشده است. اساسا روابط عربستان و آمریکا و زیرساخت‌های سیاسی، نظامی و بعضا حتی اقتصادی عربستان به شکلی تنظیم شده که آل‌سعود بدون غرب دچار مشکلات اساسی شود.

در برخی امور مثل مسئله انرژی این موضوع درباره غرب هم صدق می‌کند و غربی‌ها به عربستان وابستگی‌هایی دارند. ما نمی‌گوییم این دو کشور با یکدیگر دچار اختلاف نمی‌شوند. می‌شوند؛ آن‌ها دچار اختلافات جدی هم می‌شوند. می‌گوئیم، روابط این دو به گونه‌ای تنظیم شده که به این سادگی‌ها شکراب نمی‌شود. نحوه برکنار شدن «بن نایف» ولیعهد سابق عربستان و نشستن بن‌سلمان بر جای او را اگر مرور کنید، چگونگی و شکل این روابط، برایتان تا حدودی معلوم خواهد شد. فقط این را بدانید که، «بن نایف» آدم کمی نبود و کم قدرت نداشت و کسی هم در عربستان یارای برکناری‌اش را نداشت!

راجع به آشتی ایران و عربستان نیز تا این لحظه-اگر چه با کُندی- اتفاقات خوبی رخ داده است. بازگشت آرامش نسبی به میادین جنگ یمن، گشایش‌های نسبی در محاصره این کشور، مذاکراتی که بین انصارالله و هیئت سعودی ادامه دارد و طرفین آن‌ها را «رو به جلو» ارزیابی می‌کنند و. همه نشان می‌دهد، که می‌توان و باید به نتیجه‌بخش بودن این آشتی امیدوار بود. اما درباره این که چرا این مذاکرات و آشتی، آن‌طور که باید سریع جلو نمی‌رود، گفتنی‌هایی هست:

در یک نشست تخصصی بین کارشناسان حوزه عربستان و یمن، یکی از کارشناسان از خصوصیات فردی و شخصیتی اعراب عربستان و یمن صحبت می‌کرد. به گفته او، نه عربستانی‌ها و نه یمنی‌ها، به این سادگی‌ها اهل دادن امتیاز نیستند. بگذارید عین جمله این کارشناس را برایتان نقل قول کنم: «آن‌ها اگر فقط خودشان دو طرف مذاکره باشند، تا قیام قیامت هم که با هم مذاکره کنند، به نتیجه نمی‌رسند مگر این که، طرف‌های ثالثی ورود کرده و مذاکرات را به سمت یک هدف هدایت کنند.» به گفته او، این ویژگی خاص فرهنگی و شخصیتی، همواره در یمنی‌ها و عربستانی‌ها وجود داشته و امری تاریخی است. قطعا این موضوع در روند مذاکرات موثر بوده است. ولی تنها دلیل کُندی مذاکرات نیز نیست. آنچه گفته شد به معنای آن نیست که، این مذاکرات-بین ایران عربستان و بین انصارالله و عربستان- به نتیجه مطلوب نخواهد رسید؟ مذاکرات مسیر طبیعی خود را طی می‌کند و طرفین باید بقیه مسیر را با هوشیاری طی کنند.

از آن سو باید به این نکته مهم هم توجه شود که، انصاراللهِ امروز، با انصارالله فروردین سال ۹۴ تفاوت‌های بنیادینی کرده است. یک دلیل نزدیک برای این ادعا، باز می‌گردد به اتفاقی که همین چند روز پیش در ایران و یمن رخ داد.

اواخر شهریور ماه تصاویری از رژه باشکوه انصارلله منتشر شد. تصاویری که قطعا عربستانی‌ها را بیش از بقیه غافلگیر کرد! همزمان تصاویری از مراسم باشکوه رژه ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در کشور خودمان منتشر شد. اگر تصاویر دو رژه را با هم مقایسه کنید، رژه آن‌ها -چه به لحاظ بزرگی و نظم و چه از نظر سلاح‌هایی که به نمایش گذاشته شد، درست مثل رژه ما «عالی» بود؛ و انصارالله در این رژه هم نشان داد، چقدر با انصارالله سال ۹۴ متفاوت است.

به این مهم هم توجه کنید که، انصارالله یمن در حالی که با ۵۶۵ قطعه شناور-از کشتی‌های جنگی غول پیکر تا کشتی‌های کوچک-از کشور‌های مختلف فقط از دریا کنترل می‌شود تا یک گلوله فشنگ به دستشان نرسد. این کشور از آسمان و زمین نیز کاملا محاصره است.

این که یمنی‌ها به ویژه انصارالله چگونه طی کمتر از ۸ سال، به چنین قدرتی می‌رسند، نیاز به بررسی جداگانه‌ای دارد، ولی قطع و یقین بدانید، یکی از مهم‌ترین دلایل این رشد حیرت انگیز، در ویژگی‌های فردی و شخصیتی جامعه یمن است.

فقط به عنوان یک نمونه به این موضوع توجه کنید که یمن، با وجود نابودی زیرساخت‌هایش در جنگ نابرابر با نزدیک به ۱۰ کشور-از جمله آمریکا، انگلیس، امارات، عربستان و رژیم جعلی صهیونیستی- در برخی حوزه‌ها مثل حوزه برق، از کشور‌های زیادی جلوتر است. با جمعیتی بالغ بر ۳۷ میلیون نفر، سالانه ۱۱ میلیارد دلار فقط واردات دارد و. نحوه استقلال‌شان در تامین برق و قرار گرفتن این کشور جزء ۱۰ کشور اول دنیا در این حوزه هم ارتباط مستقیمی با همین روحیه منحصر به فردشان دارد. به گفته آن کارشناس «یمنی‌ها منتظر نمی‌مانند کسی از راه برسد و مشکلشان را حل کند» و همین روحیه باعث ابداع روش‌ها و ابتکارات عجیبی توسط آن‌ها در حوزه کشاورزی و تولید برق شده است.

می‌خواهیم بگوییم، یمنی‌ها-با آن ویژگی‌های منحصر به فردی که دارند- امروز آن‌قدر قدرتمند شده‌اند که در صورت از سرگیری جنگ، نیاز به حمایت هیچ کشوری نداشته باشند و همین قدرت می‌تواند، موتور مذاکرات صلح را روشن نگه دارد. ما همچنان معتقدیم، مذاکراتی که بین ایران و عربستان و همین‌طور انصارالله و عربستان در جریان است، مهم است، چون معتقدیم توافق و آشتی با عربستان – در صورت بر هم نخوردن آن – به معنای آشتی با کشور‌های امارات، قطر، اردن، بحرین و… هم هست و کمترین دستاورد آن برای همه این کشور‌ها و منطقه، صلح، بهبود شرایط اقتصادی و امنیتی، جلوگیری از هدر رفت توان و انرژی و هزینه‌هایی که صرف تقابل طرفین با یکدیگر می‌شد، خواهد بود.

منبع: کیهان

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ملاحظاتی درباره عادی‌سازی روابط بین رژیم صهیونیستی و آل‌سعود بیشتر بخوانید »

میان فقیر و غنی فاصله ایجاد مکن!

میان فقیر و غنی فاصله ایجاد مکن!



می‌خواهیم بگوییم اگر دست روی دست بگذاریم، از دل معضل «نابرابری‌های آموزشی» معضلات دیگری خارج خواهد شد «عقب‌ماندگی» و «توسعه نیافتگی» فقط یکی از آنهاست.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- فصل امتحانات دانش‌آموزان است. مدارس دولتی و غیردولتی و انواع دیگر مدارس، سخت مشغولند و دانش‌آموزان نیز- بسته به سطحی که در آن درس می‌خوانند- یا مشغول امتحانات پایان نوبت دوم هستند، یا از امتحانات فارغ و وارد تعطیلات شده‌اند. این ایام علاوه‌ بر امتحانات، فصل سَوا کردن و جذب دانش‌آموزان از سوی برخی مدارس هم هست! مدارسی که بعضا با دریافت شهریه‌های نجومی تلاش می‌کنند، شرایط آموزشی را برای دانش‌آموزان فراهم کنند که شاید برای ما دهه پنجاهی‌ها که از دبستان تا دیپلممان را در مدارس دولتی درس خوانده‌ایم، شبیه به یک رویاست.

شهریه‌ها از حدود ۲۰ میلیون تومان شروع می‌شود تا… و بهترین معلم‌ها و بهترین دانش‌آموزان با آزمون‌های ورودی و شرط معدل جذب می‌شوند. خلاصه این که، بهترین معلم‌ها، بهترین محیط آموزشی، بهترین همکلاسی‌ها و بهترین امکانات آموزشی برای طیفی از دانش‌آموزان «سَوا» می‌شود و طبیعی است نتیجه جمع و مهیا شدن این «بهترین» ها برای این طیف از دانش‌آموزان می‌شود، وارد شدن به بهترین دانشگاه‌ها، انتخاب بهترین رشته‌های تحصیلی و رسیدن به بهترین آینده شغلی.

حالا کمی حال و روز دانش‌آموزان و اولیایی را تصور کنید که، وضعیت اقتصادی‌شان طوری نیست که بتوانند، برای یک سال تحصیلی ده‌ها میلیون تومان بدهند. یا اگر می‌توانند مثلا، ۲ یا ۳ فرزند محصل دارند! آنها می‌مانند و مدارسی که از بهترین معلم‌ها و بهترین دانش‌آموزان تُهی شده چرا که همه آن «بهترین» ها با مشوق‌های مالی و غیر مالی و ترفندهای تبلیغاتی و تجاری جذب مدارس پولی شده است.

۲- این‌جا نه قصد جسارت به مدارس دولتی و معلمان زحمت‌کش و دانش‌آموزان عزیز را داریم و نه می‌خواهیم نان مدارس غیردولتی و پولی را آجر کنیم. این‌جا صرفا در حال تحلیل «واقعیتی» هستیم که در سیستم آموزشی‌مان جریان دارد و تا این «واقعیت» پذیرفته نشود و تا وجود این «آسیب» به رسمیت شناخته نشود، نمی‌توان راه‌حلی برای آن یافت.

ما به دنبال تبیین شرایطی هستیم که «نابرابری آموزشی» را موجب شده و صدای خانواده‌های زیادی را هم در آورده است. برای درک اهمیت این مسئله همین بس که بدانیم، یکی از مهم‌ترین نقاطی که به طور مستقیم با توسعه و پیشرفت همه‌جانبه و پایدار یک کشور در ارتباط است، همین مدارس و همین مبحث مهم آموزش و پرورش و همین دانش‌آموزان عزیز است.

بله! مبحث توسعه و پیشرفت ارتباط مستقیمی با آموزش و پرورش دارد و نمی‌توان نقش آموزش و پرورش را در این حوزه، ندید یا کم شمرد. می‌خواهیم بگوییم اگر دست روی دست بگذاریم، از دل معضل «نابرابری‌های آموزشی» معضلات دیگری خارج خواهد شد «عقب‌ماندگی» و «توسعه نیافتگی» فقط یکی از آنهاست: «به نظر بنده بعضی هنوز قادر نیستند نقش آموزش و پرورش را در پیشرفت همه‌جانبه‌ کشور درک کنند. یک خطای راهبردی در بین برخی از مسئولین در گذشته وجود داشته که خسارت‌هایی هم وارد آورده و آن کوچک‌انگاری این دستگاه حیاتی است. بعضی آن را به صورت یک مزاحم نگاه کردند. اینها را من که عرض می‌کنم، چون حرف‌هایی را از خود افراد شنیده‌ام. به صورت یک مجموعه‌ مصرفی نگاه می‌کردند و به بنده می‌گفتند که مثلاً فرض کنید فلان قدر از بودجه‌ کشور صرف آموزش و پرورش می‌شود. دنباله‌اش چیست؟ دنباله‌اش برون‌سپاری است یعنی به چشم یک مزاحم به آموزش و پرورش نگاه می‌کردند.به نظر بنده عبور از گردنه‌های دشوار پیشرفت که ما دنبال پیشرفت همه‌جانبه‌ کشور هستیم، در این مسیر گردنه‌های دشواری وجود دارد، بدون کمک آموزش و پرورش عبور از این گردنه‌ها ممکن نیست.» (سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، روزمعلم، دیدار معلمان)

پیش از این به یکی دیگر از معضلات خطرناک عدم اصلاح این شرایط، تحت یادداشتی با عنوان «بله ما مافیا هستیم!» پرداخته بودیم و این‌جا به دلیل اهمیت و ارتباط آن با موضوع این یادداشت، مجبوریم تکرارش کنیم. بخوانید:

۳- ما مهدکودک‌های لاکچری با شهریه‌های سرسام‌آور داریم که در آن انواع آموزش‌ها را به کودکان زیر ۶ سال می‌دهند و در مقابل مهدکودک‌هایی هم داریم که در آن فقط از کودکان با یک وعده غذای ساده، صرفا «نگهداری» می‌شود. همه این دو گروه کودک هم که وارد مدرسه ابتدایی و متوسطه می‌شوند، بسته به شرایط مالی والدینشان، از یکدیگر جدا می‌شوند (سَوا می‌شوند) ثروتمندها و مُتِمَوِلین وارد مدارس خاص و بقیه وارد مدارس معمولی و دولتی می‌شوند.

مرحله بعد ورود به دانشگاه است…با وجود امر غیرمنطقی «کنکور» و ساختار آموزشی که برشمردیم، صرفا و صرفا کسانی می‌توانند وارد رشته- شهرهای پرطرفدار و اصطلاحا «پولساز» شوند که، در طول تحصیل‌شان (از مهدکودک تا دبیرستان) پول بیشتری خرج کرده‌اند. این یعنی، «هُل» دادن والدین به سمت مدارس پولی چرا که والدین می‌بینند، اگر وارد چنین مدارسی نشوند و اگر در این حوزه، هزینه‌های سنگین نکنند، امکان قبول شدن فرزندان‌شان در دانشگاه‌ها و رشته‌های پرطرفدار تقریبا محال است. به عبارت دیگر با توجه به نحوه ورود به دانشگاه‌ها و رقابتی بودن این مسئله (کنکور) امروز بدون حضور در مدارس پولی و خاص و بدون صرف هزینه‌های سنگین کلاس‌های کنکور، امکان قبولی در رشته-شهرهای پرطرفدار تقریبا هیچ است.

۴- چند پاراگراف بالا را دوباره مروری کنید. نقش «پول» خیلی برجسته است، نیست!؟… وقتی آن کارشناس ما، استاد دانشگاه ما، مهندس ساختمان و پزشک ما، در دوران آموزش و از همان دوران مهدکودک تا ورود به دانشگاه، «هزینه» می‌کند به این امید که در رشته‌های پر طرفدار و پولساز قبول شود، به این هم فکر می‌کند که پس از فارغ‌التحصیلی، هزینه‌ها خود به خود جبران خواهند شد! این یعنی ما در کنار پرورش کارشناس و نخبه و استاد، آنها را «تاجر» هم بار می‌آوریم.

این‌جاست که گاهی با مهندسان ساختمانی مواجه می‌شویم که به خاطر پول، به ساخت ساختمان غیراستاندارد، مهر تایید می‌زند. یا با پزشکی مواجه می‌شویم که جان بیمار برایش در اولویت نیست و تا هزینه درمان را ندهی، بیمارت را عمل نمی‌کند! این‌جاست که فاجعه‌هایی از جنس متروپل رخ می‌دهد و…

۵- یکی از ویژگی‌های مدارس دولتی دهه پنجاه و شصت این بود که، معلم‌های عالی، خوب و متوسط همین‌طور دانش‌آموزان قوی، متوسط و ضعیف و سایر امکانات آموزشی در کنار هم بودند و همین مسئله به کمک همه دانش‌آموزان می‌آمد.

چون امکانات آموزشی برای متمولین و ثروتمندان مثل امروز «سَوا» نمی‌شد و ثروتمند و غیر ثروتمند از امکانات آموزشی برابر استفاده می‌کردند، امکان موفقیت و رسیدن به آینده بهتر، برای «همه دانش‌آموزان» به طور مساوی مهیا بود.

از آن سو کارشناس و نخبه «تاجر مسلک» هم کمتر بود. کارشناس و نخبه‌ای که «پول» اولویت اول و آخرش باشد، کمک زیادی به توسعه کشور نخواهد کرد و به احتمال زیاد برای کسب پول بیشتر، مهاجرت خواهد نمود. خلاصه این که باید به کمک مدارس دولتی رفت ضعف‌ها را جبران و آن ذهنیتی که می‌گوید «مدارس دولتی ضعیف است» را اصلاح کرد. باید به قول رهبر انقلاب در دیدار معلمان «نباید جوری باشد در کشور که وقتی گفته می‌شود مدرسه دولتی اولین چیزی که مقابل انسان نقش می‌بندد، ضعف مدرسه است.

وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالی‌اش آن‌قدر نبود که بتواند در مدرسه‌ای که شهریه می‌گیرد ثبت‌نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد. این بی‌عدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست.» (همان)

۶- بخش پایانی یادداشت پیش روی را به نقل حکایتی درس‌آموز از حضرت امیر علیه‌السلام زینت می‌دهیم. حکایتی که می‌تواند و باید الگوی عمل همگان و مخصوصاً‌ مسئولان و دست‌اندرکاران محترم امور کشورمان باشد.

آورده‌اند، روزی حضرت امیر علیه‌السلام، میثم را دید که طبقی از خرما پیش روی نهاده و به فروش آن مشغول است. جناب میثم، خرماهای مرغوب را از خرمای نامرغوب جدا کرده بود! امیرالمومنین علیه‌السلام علت را پرسید و میثم گفت؛ مولای من بدیهی است که خرمای مرغوب از نامرغوب گرانبهاتر است، از این روی هرکدام را به تناسب میزان مرغوبیت آن می‌فروشم. حضرت، صدا به اعتراض بلند کرده و فرمود ای وای من! میثم که از یاران باوفای امیر مومنان و از دلدادگان جان برکف حضرتش بود، سراسیمه می‌شود و بر خود می‌لرزد که مگر چه خطایی از من سر زده است؟ و حضرت زبان به ملامت می‌گشایند که با این کار در جامعه مسلمین شکاف می‌اندازی و مردم را به فقیر و غنی تقسیم می‌کنی… و نقل کرده‌اند که با دست‌های مبارک خود، خرماها را درهم آمیخته و فرمودند؛ میثم! خرماها را درهم بفروش و میان فقیر و غنی فاصله ایجاد مکن!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

میان فقیر و غنی فاصله ایجاد مکن! بیشتر بخوانید »

فاجعه‌ای بزرگ‌تر از زلزله ترکیه

فاجعه‌ای بزرگ‌تر از زلزله ترکیه



فاجعه دوم که به اعتقاد نگارنده بزرگ‌تر است، جلوگیری از امدادرسانی به زلزله زدگان و کمک به زیر آوار ماندگان است!

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، دنیا شاهد دو فاجعه بزرگ است. یکی طبیعی و آن دیگری به شدت غیرطبیعی. زلزله مهیب در ترکیه و سوریه همان فاجعه طبیعی است. هزاران انسان بی‌گناه که بسیاری از آنها زن و کودک هستند، در این دو کشور جان باخته‌اند و هزاران نفر نیز زیر آوارند و هنوز نفس می‌کشند.

تصور حالی که زیرِ آوارماندگان دارند، حقیقتا هولناک است. آنها هر لحظه امیدوارند امدادگری از راه برسد و نجاتشان دهد.

فاجعه دوم که به اعتقاد نگارنده بزرگ‌تر است، جلوگیری از امدادرسانی به زلزله زدگان و کمک به زیر آوار ماندگان است!

بله درست شنیدید؛ آمریکا به هیچ کشوری اجازه نمی‌دهد به زلزله زدگان سوری کمک کنند چون «سوریه تحریم است»! و صرفا چند کشور مثل ایران و الجزایر بی‌اعتنا به تحریم‌های غرب وارد سوریه شده و در حال امدادرسانی به مردم هستند. اما این کمک‌ها اصلا کافی نیستند و به گفته مقامات رسمی سوریه و کارشناسان، شاید چند ده هزار انسان هنوز زیر آوارند و می‌شود بسیاری از آنها را نجات داد.

درباره زلزله سوریه و ترکیه و همین‌طور زلزله «خوی»، تبعات سیاسی این بلای طبیعی گفتنی‌هایی هست:

۱- «تلطیف لغوی» یا «حسن تعبیر» نام مکانیزمی است که به اعتقاد روانشناسان، مجرمین برای فریب یا توجیه خود یا دیگران هنگام انجام یک جرم، از آن استفاده می‌کنند.

به عبارت ساده‌تر با نامگذاری یک عمل مجرمانه با کلمات متفاوت چهره‌ کریه و زشت آن را می‌پوشانند. مثلا ماموران آمریکایی در زندان مخوف ابوغریب به جای «شکنجه» از لفظ «نرم کردن» استفاده می‌کردند. در سطوح پایین‌تر، برخی مجرمان اقتصادی به جای «رشوه» از کلمه «شیرینی» و برخی افراد درس‌نخوان به جای واژه «تقلب» در امتحانات، از لفظ «همفکری و کمک» استفاده می‌کنند.

غربی‌ها وقتی غائله داعش را در منطقه و سوریه به راه‌انداختند تا یکی از اصلی‌ترین محورهای مقاومت را به نفع رژیم صهیونیستی نابود کنند، برای فریب و توجیه افکار عمومی، خود و عوامل‌شان در سوریه را «دوستان سوریه» می‌نامیدند و تحت همین عنوان شاید دهها جلسه و کنفرانس در پاریس و لندن برگزار کردند. یعنی خود و مزدورانی را که از آمریکا و سعودی سلاح و پول می‌گرفتند تا با یکی از محورهای اصلی مقاومت یعنی سوریه بجنگند «دوستان سوریه» می‌نامیدند. یعنی چه؟! یعنی ما غربی‌ها، دوستان سوریه هستیم و نه دولت قانونی این کشور به رهبری بشار اسد. حالا همین مردم زلزله زده سوریه زیر خروارها آهن و بتن گرفتار شده‌اند اما همین «دوستان سوریه»، اجازه کمک‌رسانی به آنها را نمی‌دهند!

بنابر گزارش‌هایی که منتشر شده، زلزله‌ای به بزرگی ۸/۷ ریشتر در شمال سوریه (و جنوب ترکیه) رخ داده است و شمال سوریه، جایی است که بیشتر آن در کنترل تروریست‌های مورد حمایت غرب است! دولتمردان سوری می‌گویند، احتمالا هزاران نفر در این مناطق زیر آوار مانده‌اند و آنها نه دسترسی درستی به این مناطق دارند و نه آمار و اطلاعات دقیقی از زیر آوار ماندگان در اختیارشان است. فقط آنچه قطعی است این که، هزاران نفر زیر آوارند و خیلی بیش از این‌ها به شدت نیاز به کمک‌های فوری دارند.

۲- این فاجعه، ظلم، و بی‌عدالتی، فقط در حوزه امداد رسانی نیست بلکه در حوزه اطلاع‌رسانی هم کاملا ملموس است.

شاید بدبینانه به نظر برسد اما متاسفانه، همیشه نوعی نژادپرستی جهانی در نظامات بین‌الملل حاکم بوده و این بار نیز همین امر در نحوه اطلاع‌رسانی اخبار زلزله دو کشور تاثیر گذاشته است. طی روزهای گذشته آنچه از لابه‌لای صدها خبر مربوط به زلزله، کاملا قابل لمس بوده، این که اخبار زلزله ترکیه خیلی بیشتر از اخبار زلزله سوریه، تحت پوشش رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفته است؛ شاید به این دلیل که آنجا ترکیه است و این‌جا سوریه! و یکی از نتایج همین اطلاع‌رسانی ضعیف، می‌تواند مرگ بیشتر زلزله زدگان سوری باشد.

باید به مردمان هر دو کشور کمک کرد و تفاوتی بین مردم نگذاشت. اطلاع‌رسانی درست می‌تواند به تحقق این امر کمک کند.

۳- جدای از بحث «کمک‌رسانی»، موضوع دیگری که شاید رسانه‌ها درباره این زلزله، آن طور که باید به آن نمی‌پردازند، «تبعات سیاسی» این زلزله به ویژه در ترکیه است.

کشور ترکیه، خسارات بسیار سنگینی از این زلزله مهیب دیده و سه ماه و پنج روز دیگر یعنی ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ شاهد انتخاب ریاست جمهوری خواهد بود. انتخاباتی که برای رجب طیب اردوغان، «سرنوشت ساز» است و عمر سیاسی او به آن گره خورده است.

اردوغان برای پیروزی در این انتخابات دست به هر کاری که تصورش را بکنید، زده است. او مثل هر سیاستمدار دیگری در جهان چه در ترکیه و چه خارج از ترکیه، به طور طبیعی دوستان و دشمنانی دارد. وقتی پای «سیاست» و «قدرت» در میان است، در شرایط بحرانی بیش از هر زمانی سرو کله رقبای سیاسی پیدا می‌شود و رقبای سیاسی اردوغان طی همین چند روز نشان داده‌اند این زلزله را یک «فرصت» می‌بینند.

بخش مهمی از انتقادات تندی که در ترکیه از اردوغان درباره نحوه رسیدگی به زلزله زدگان می‌شود نشان می‌دهد، رقبا نمی‌خواهند این «فرصت» را از دست بدهند و برای کنار زدن اردوغان، از هم اکنون خیز برداشته‌اند. واکنش غضب‌آلود اردوغان به انتقادات هم، ریشه در همین نکته دارد. نباید فراموش کرد زمین لرزه مهیب ۱۹۹۹ ازمیت با ۱۷ هزار کشته، نقش مهمی در پیروزی همین حزبی دارد که اکنون ریاست آن در اختیار اردوغان است.

او اگر نتواند رضایت مردم کشورش را طی ۳ ماه آینده جلب کند، باید منتظر پایان عمر سیاسی اش باشد. در این بین، برخی بازیگران منطقه‌ای را نیز نباید فراموش کرد. کشورهایی مثل عربستان، امارات یا قطر که همواره با «دیپلماسی پول» امورشان را گذرانده‌اند، احتمالا برای گرفتن امتیاز وارد گود خواهند شد. اردوغان، اکنون در شرایطی است که، هر کمکی برای عبور از این بحران را به مثابه یک «فرصت» برای افزایش شانس پیروزی می‌بیند.

لذا هیچ بعید نیست در این بین، امتیازاتی هم به این کشورها بدهد. امتیازاتی که در شرایط عادی، هرگز حاضر به دادن‌شان نبوده است.

۴- معمولا این طور است که در شرایط بحرانی، چون نوعی هرج و مرج بر منطقه بحران زده حاکم می‌شود و تنظیمات اجتماعی معمول، به هم می‌ریزد، احتمال وقوع جرائم اجتماعی افزایش می‌یابد. از همین روست که در کنار نیروهای امدادرسان، همیشه شاهد حضور نیروهای امنیتی و پلیس نیز هستیم. ترکیه نیز از این امر مستثنی نبوده و طی روزهای اخیر تصاویر زیادی از وقوع سرقت از فروشگاه‌ها توسط فرصت‌طلبان و اراذل و اوباش منتشر شده است.

بحران اقتصادی شدیدی که بر ترکیه حاکم شده نیز طبیعتا در افزایش این‌گونه تخلفات و جرائم نقش داشته است. این جا می‌خواهیم شرایط ایران خودمان را با ترکیه مقایسه کنیم. همزمان در شهر «خوی» نیز زمین لرزه‌ای رخ داده و مردم عزیز و همزبانم دچار مشکلاتی شده‌اند. نه تنها «خوی» شاهد جرائم مشابه ترکیه نبوده، بلکه مردم، با این که در شرایط اقتصادی خوبی نیستند، بیشترین کمک را به هموطنانشان کرده‌اند. دیروز اعلام شد، ۱۲۰ میلیارد تومان کمک نقدی و غیر نقدی مردمی به دست زلزله‌زدگان خوی رسیده است. دقیقا همین فرهنگ زیبای ایرانی-اسلامی بود که کمک کرد، از جمله سربلندترین کشورهای دنیا در زمینه مبارزه با کرونا باشیم.

رفتار مردم خوب ایران را مقایسه کنید با رفتارهایی که حتی در غرب و حین بحران‌های مشابه صورت می‌گیرد. با کتک‌کاری‌هایی که در فلان فروشگاه زنجیره‌ای آمریکا بر سر دستمال توالت صورت می‌گرفت. در مقیاسی بزرگ‌تر، با سرقت بار هواپیماهایی که در روزهای آغازین شیوع ویروس کرونا، در اروپا صورت می‌گرفت؛ آن هم با دستور مقامات بالا! هواپیماهایی که حامل ماسک یا دستمال کاغذی و مواد ضدعفونی‌کننده بودند! پس به ایرانی و مسلمان بودن خود افتخار کنید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فاجعه‌ای بزرگ‌تر از زلزله ترکیه بیشتر بخوانید »

روی دیوار این چند کشور یادگاری ننویسید!

روی دیوار این چند کشور یادگاری ننویسید!



اظهارات رهبران برخی از این کشورهای اروپایی خدشه‌دار شدن این اتحاد را نشان می‌دهد.درخواست تظاهرکنندگان و اعتصابیون در اروپا نیز همین معنا را نشان می‌دهد. معترضین می‌گویند جنگ اوکراین به آنها ربطی ندارد

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: وزیر دفاع روسیه چند روز پیش اعلام کرد، به دستور پوتین در حال تشکیل ارتش یک میلیون و پانصدهزار نفری است. این اظهارات در زمانی مطرح می‌شود که جنگ اوکراین تقریبا یک ماه دیگر یک‌ساله می‌شود و تصور بسیاری در دنیا این بود که، به‌دلیل هزینه‌های سنگینی که بر طرفین تحمیل می‌شود، جنگ چند هفته یا حداکثر چند ماه طول خواهد کشید.

یکی از معانی اظهارات وزیر دفاع روسیه اما این است که جنگ اوکراین حالا حالاها ادامه خواهد داشت؛ چرا که مسکو تازه نیروهای تازه نفسش به میدان آورده است. اما اگر این جنگ همچنان ادامه باید، چه تبعاتی برای ایران خواهد داشت؟ برای اروپا و آمریکا چطور؟ این تبعات در حوزه‌های اقتصادی، امنیتی و سیاسی آیا بدتر از وضعیت فعلی خواهد شد؟ و سؤال آخر این که «بازنده بزرگ» این جنگ چه کسانی خواهند بود؟ بخوانید:

کارشناسان می‌گویند «آینده نزدیک» را می‌شود پیش‌بینی کرد اما وقتی با انسان دو پا مواجهیم یا وقتی درباره «آینده دور» حرف می‌زنیم، پیش‌بینی، کار ساده‌ای نخواهد بود چرا که یک حادثه، یک محاسبه غلط، یک اقدام یا تصمیم پیش‌بینی نشده می‌تواند، مسیر تحولات را کاملا تغییر داده و کل مسیر تاریخ را تغییر دهد. (به عنوان مثال رجوع شود به اشتباه محاسباتی یک کارمند ساده سفارت انگلیس در پایتخت دولت عثمانی که منجر به تصویب طرح تشکیل دولت یهود شد و امروز تبعات این محاسبه اشتباه و تشکیل این رژیم منحوس را در منطقه و جهان می‌بینیم/ در کتاب صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد) بنابر این آنچه در این یادداشت آورده می‌شود، قطعی نیست و بسته به تحولات آینده‌ای که از آن خبر نداریم، می‌تواند تغییر کند.

۱- وقتی روسیه در آستانه یک سالگی جنگ اوکراین اعلام می‌کند، ارتش یک میلیون و پانصد هزار نفری تشکیل می‌دهد، یکی از نزدیک‌ترین معانی آن این است که جنگ قرار نیست به این زودی‌ها تمام شود.

اگر به اظهارات جدید و ویدئوکنفرانسیِ «هنری کیسینجر» در اجلاس داووس هم دقت کنید، خواهید دید او نیز به این نتیجه رسیده که، شرایط کاملا تغییر کرده و باید اوکراین عضو ناتو بشود در حالی که پیش از این و حدود ۱۰ روز پیش او نظر دیگری داشت و گفته بود، ضمن عقب‌نشینی ناتو از عضویت اوکراین در این سازمان، باید اوکراین تبدیل به کشوری بی‌طرف شود تا بتوان به این جنگ پایان داد.

حالا اما او می‌گوید، دیگر عدم عضویت اوکراین در ناتو صلاح نیست و باید این کشور به عضویت این سازمان در آید.

این اظهارات نیز نشان می‌دهد، جنگ اوکراین احتمالا ماه‌ها و شاید حتی یک‌سال دیگر ادامه پیدا کند. مگر این که در این بین، اتفاقی رخ داده و یکی از طرفین جنگ کوتاه بیاید.

اما در صورت درست بودن فرضیه «ادامه‌دار بودن جنگ»، می‌توان پیش‌بینی کرد، بزرگ‌ترین بازنده این جنگ، اروپا خواهد بود. نباید فراموش کرد اروپا، فقط انگلیس و آلمان و فرانسه نیست و کشورهایی در این قاره هستند که، به لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی بسیار آسیب‌پذیرترند.

اگرچه همین سه کشور نیز وضعیت بسیار بدی را در این سه حوزه تجربه می‌کنند و در انگلیس طی همین مدت چندین دولت سرنگون شده است.

به عنوان یک نمونه دیگر، فرانسه درگیر یک اعتصاب بزرگ در بخش حمل‌ونقل عمومی است و دولت این کشور از مردم سراسر این کشور خواسته در خانه‌هایشان بمانند! طی روزهای گذشته نیز مردم این کشور از ترس اعتصاب پمپ‌بنزین‌ها، به جایگاه‌های سوخت هجوم برده و یک «هرج‌ومرج» تمام‌عیار را به نمایش گذاشته بودند.

در انگلیس نیز اعتصاب‌ها آن‌قدر ادامه یافته و گسترده شده‌اند که دولت «ریشی سوناک» را واداشته برای کنترل اوضاع، علیه ارزش‌هایی که تبلیغشان می‌کردند وارد شود.

اخیرا قانونی در این کشور علیه اعتصاب و تظاهرات تصویب شد که به پلیس این کشور اختیار سرکوب شدیدتر معترضان در شرایط جدید را می‌دهد.

همین شرایطی که اینجا به گوشه بسیار کوچکی از آن اشاره کردیم، وال‌استریت ژورنال را به این نتیجه رسانده که، ادامه این جنگ اتحاد غرب (اروپا با آمریکا و اروپایی‌ها با یکدیگر) را خدشه‌دار کرده و چه بسا اروپا را رفته‌رفته از این وضع خسته کند.

اظهارات رهبران برخی از این کشورهای اروپایی خدشه‌دار شدن این اتحاد را نشان می‌دهد.

درخواست تظاهرکنندگان و اعتصابیون در اروپا نیز همین معنا را نشان می‌دهد. معترضین می‌گویند جنگ اوکراین به آنها ربطی ندارد و آنها نباید هزینه این جنگ را بدهند.

بنابر این، علاوه‌بر تبعات سنگین اقتصادی و سیاسی و امنیتی ادامه این جنگ برای اروپا، می‌توان به خطر افتادن این اتحاد که سمبل آن «اتحادیه اروپاست» را هم یکی از این تبعات دانست.

فروپاشی اتحادیه اروپا، پیش‌بینی است که در همان هفته‌های آغازین شروع این جنگ، رسانه‌ها و کارشناسان غربی زیادی به آن پرداخته و درباره‌اش هشدار داده‌اند.

۲- اما این تحولات چه تاثیراتی بر کشور ما خواهد گذاشت؟

«ناامیدی» که همیشه بد نیست. گاهی باید از برخی افراد و برخی مسائل ناامید شد. این‌جا در ایران، هستند جریان‌های سیاسی که، بنا به دلایلی که جای طرح کامل آن اینجا نیست، تمام امیدشان به غرب است.

آنها آن‌قدر در مناسبات جهانی به جای کشور خود طرف غرب را می‌گیرند که انسان تعجب می‌کند. گویا از این بابت حقوق می‌گیرند یا دستور دارند تحت هر شرایطی جانب غرب را بگیرند. برخی از آنها آن‌قدر به غرب امید بسته‌اند که می‌گویند، حل مشکل آب خوردن مردم را نیز باید به رابطه با غرب گره زد. آنها حتی چند هفته‌ای است، تمام ظرفیت‌های خود را به میدان آورده‌اند که بگویند، «زمستان سختی» در اروپا وجود ندارد و اگر اروپایی‌ها برای گرم و سیر شدن خود به «فضله‌سوزی» و «حشره‌خواری» افتاده‌اند، به دلیل هوش و نبوغ‌شان است و این خیلی هم عالی است! ادامه این وضع و این جنگ شاید-تاکید می‌شود- شاید، باعث نا امیدی این طیف از دل بستن به غرب شود و ناامیدی این طیف مساوی است با، برداشته شدن یکی از موانع مهم توسعه ایران. بله! درست شنیدید، یکی از مهم‌ترین موانع توسعه در کشور ما، همین غربگراها هستند و درگیر بودن دشمنان ایران به جنگ و مشکلات داخلی‌شان، می‌تواند کار و کاسبی این طیف را «کساد» و در محاسبات‌شان تغییر ایجاد کند و این تغییرِ در محاسبات و این ناامیدیِ از غرب، یعنی برداشته شدن یکی از موانع توسعه! می‌گویید نه! فقط به عنوان یک نمونه، به مواضعشان در مواجهه با زمستان سخت اروپا و زمستان ایران رجوع کنید تا ببینید برای بزک غرب و سیاه‌نمایی علیه کشور چه تلاشی می‌کنند!

۳- در هر دو جنگ جهانی اول و دوم، ایران موضع «بی‌طرفی» گرفت و خیلی راحت اشغال و تحقیر شد. این اشغال در جنگ جهانی اول کوتاه و در جنگ دوم جهانی طولانی‌تر بود. حالا هم عده‌ای معتقدند، در اوکراین به دلیل حضور ده‌ها بازیگر فعال، جنگ جهانی سوم جاری است.

مدودف، پاپ و امانوئل تود از جمله این افرادند. برخی نیز معتقدند در صورت شکست اوکراین، جنگ جهانی سوم آغاز خواهد شد که نخست‌وزیر لهستان یکی از آنهاست. آنچه در این بین مهم است، جهانی و اثرگذار بودن این جنگ بر مناسبات بین‌المللی است. بسیاری معتقدند جهانِ قبل از جنگ اوکراین با جهان پس از جنگ اوکراین قطعا متفاوت خواهد بود و تغییرات جدی در نظم جهانی شاهد خواهیم بود.

حالا رجوع کنید به مواضع کشورهای درگیر این جنگ بزرگ و مواضع آنها را مقایسه کنید با مواضع همین کشورهای اروپایی درباره ایران، در جنگ جهانی اول و دوم! ما نمی‌گوییم، آنها خود می‌گویند مداخله فقط پهپادی ایران در این جنگ، ورق را به نفع طرف دیگر جنگ برگردانده و باید ایران را تحریم کنیم. آنها (نه ما) می‌گویند کمک ایران به متحدش در این جنگ، به معنای آغاز جنگ جهانی سوم است!

۴- اما نقش آمریکا و تاثیر این جنگ بر این کشور چیست؟ بسیاری از کارشناسان و رسانه‌های غربی از جمله بلومبرگ با زبان بی‌زبانی نوشته‌اند، آمریکا در خلال این جنگ، یک کار و کاسبی بزرگ و نان و آبدار برای خود به راه‌انداخته و این بار در حال دوشیدن متحدان اروپایی خود است.

آمریکا در حال فروش گاز خود با قیمت نجومی به اروپایی‌هاست. به عبارتی، جنگ اوکراین، فرصتی تجاری برای دولت آمریکاست همین‌طور فرصتی برای این کشور برای آزمایش سلاح‌های جدید خود در اوکراین. (سی‌ان‌ان) این سوءاستفاده از جنگ کار را به جایی رسانده که صدای اعتراض رئیس‌جمهور فرانسه را هم درآورد. میلیاردها دلاری که به جیب کارخانه‌های اسلحه‌سازی آمریکا سرازیر می‌شود را نیز باید مورد توجه قرار داد.

تمام این‌ها فرضیه‌ای را که می‌گوید، آمریکا عامل اصلی تحریک روسیه برای حمله به اوکراین است را تقویت می‌کند. اما همه این فرضیات در صورتی درست از آب درخواهند آمد که، ناتو در این جنگ شکست نخورد که در صورت شکست، نظمی که قرار است تغییر کند، نظم آمریکایی است.

۵- و اما برخی محاسبات عقلی و انسانی(به معنای انسانیت) نشان می‌دهد، ادامه بیش از ‌اندازه این جنگ، به نفع هیچ طرفی نخواهد بود به‌خصوص اروپایی‌ها. گزارش رسانه‌هایی مثل بلومبرگ نشان می‌دهد، تا این لحظه روسیه توانسته ارزش پول ملی خود را حفظ و با افزایش قیمت انرژی، کاهش فروش خود را جبران کند و تنها در بخش «نیروی انسانی» و «خسارات میدانی» ضرباتی بخورد.

اما طرف مقابل علاوه‌بر تلفات انسانی، خسارت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… هم خورده و پای سرنوشت نظم جهانی‌اش هم در میان است.

بنابراین بزرگ‌ترین بازنده ادامه این وضع، اول اروپایی‌ها خواهند بود همین‌طور «نواصلاح‌طلبانی» که دستور دارند! تحت هر شرایطی روی دیوار اروپایی‌ها یادگاری بنویسند! شرایط اقتصادی و سیاسی کشورهای اروپایی نیز قطعا تحت تاثیر ادامه این روند خواهد بود و کسانی در غرب و در انتخابات پیروز خواهند شد که، شعار «بهبود شرایط اقتصادی با توقف حمایت‌ها از اوکراین» بدهند.

نمونه‌اش پیروزی جمهوری‌خواهان آمریکا در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره که شعار کاستن از حمایت‌ها از اوکراین، در این پیروزی نقش داشت. بنابراین می‌بینیم که ادامه این جنگ می‌تواند تاثیرات سیاسی و اقتصادی بسیار جدی‌تری در غرب داشته باشد..

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روی دیوار این چند کشور یادگاری ننویسید! بیشتر بخوانید »