جعفر بلوری

آمریکا یا روسیه کدام طرف کوتاه می‌آید؟

آمریکا یا روسیه کدام طرف کوتاه می‌آید؟



غربی‌ها به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که باید هر طور شده، سر و ته این جنگ را به هم آورند و در این بین فقط «زمان» و «چگونگی» آن باقی مانده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: درست ۲۶۵ روز از جنگ اوکراین می‌گذرد و طبق آخرین گزارش‌های رسمی که منتشر شده، چیزی بالغ بر ۲۰۰ هزار نظامی از دو طرف کشته شده و چند برابر این تعداد نیز زخمی شده‌اند.

این سوای از تلفات غیرنظامیان و خسارت‌های سنگین اقتصادی جنگ اوکراین است.خسارت‌ها نیز اگر محاسبه و اعلام شود، قطعا عدد حیرت‌انگیزی خواهد بود.

پیچیده‌ترین روش‌ها در این جنگ ترکیبی به کار گرفته شده و به شکل گسترده و عمیق همه حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، رسانه‌ای، ورزشی و…را درگیر کرده است.

به دلیل همین خسارت بالا- که در ادامه آن را بیشتر باز خواهیم کرد- و صدالبته طولانی شدن جنگ، چند صباحی است خبرهای متفاوتی به گوش می‌رسد. خبرهایی که نشان می‌دهد، یکی از طرف‌های این جنگ، احتمالا آماده بالا بردن پرچم سفید به شکلی «آبرومندانه» و «توافقی» می‌شود.

شاید بتوان گفت مهم‌ترین، علنی‌ترین و واضح‌ترین این خبرها، به اظهارات «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا خطاب به «ولودیمیر زلنسکی» کمدین سابق و رئیس‌جمهور فعلی اوکراین مربوط می‌شود که بنا بر اعلام دو روز پیش روزنامه آمریکایی «وال‌استریت ژورنال» حالتی «دستوری» داشته است.

این روزنامه به نقل از «منابع مطلع» نوشته جیک سالیوان «ضروری» بودن مذاکره با روسیه را به زلنسکی گوشزد کرده و گفته که او باید منطقی بوده و شبه‌جزیره کریمه را هم برای همیشه فراموش کند.

درست همزمان با انتشار این گزارش مهم، رسانه‌های آلمانی هم خبر مهم دیگری را منتشر کردند که به نوعی، همراستا با اظهارات «سالیوان» بود: اظهارات «اولاف شولتز» صدراعظم آلمان درباره لزوم مذاکره با روسیه.

این رسانه‌ها نوشتند شولتز هم از روسیه خواسته، خواسته‌هایش را لیست کند تا درباره آن بررسی‌های لازم صورت بگیرد. چند ساعتی نگذشته بود، که خبر مهم و مرتبط بعدی از راه رسید: دیدار «سرگئی ناریشکین»، رئیس سازمان اطلاعات خارجی روسیه و «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا در شهر آنکارا، پایتخت ترکیه درباره پیامدهای جبران‌ناپذیر ادامه این جنگ!

چرا وسط یک جنگ سرنوشت‌ساز و تمام‌عیار و مهم بین دو قدرت بزرگ- که به اعتقاد بزرگ‌ترین استراتژیست‌ها سرنوشت نظم جهانی به نتیجه آن گره خورده است- مذاکره و گفت‌وگو این‌قدر مهم شده است؟ و چرا اوکراین مثل مثلا دو ماه پیش، روی پیش‌شرط‌های سفت و سختش پافشاری نمی‌کند؟ آیا حرکت به سمت «حل کردن این بحران با مذاکره،» به معنای «ترجیح مذاکره به ادامه جنگ» نیست؟ و سؤال مهم بعدی این که، چرا کشورهای درگیر، دیگر جنگ نمی‌خواهند؟

همان‌طور که در ابتدای این یادداشت نوشتیم، «طولانی شدن جنگ» یکی از مهم‌ترین دلایل این چرخش آشکار است. جنگ خیلی بیش از آن که طرفین تصور می‌کردند طولانی شده است.

برای فهم درست این گزاره به یاد بیاورید، غربی‌ها آن‌قدر برای پایان این جنگ لحظه‌شماری می‌کردند که یک هفته پس از آغاز آن گفتند، روسیه شکست خورد. آنها تصورشان بر این بود که پوتین آمده تا ظرف چند روز قال قضیه را بکند! این شاید، مهم‌ترین اشتباه محاسباتی غرب در جنگ اوکراین بود.

نتیجه طبیعی طولانی‌ شدن جنگی به این بزرگی، بالا رفتن هزینه‌هاست. نگاهی به اوضاع این روزهای کشورهای اروپایی به خوبی گویای این هزینه‌هاست.

به جرأت می‌توان گفت جنگ اوکراین ظرف کمتر از یک سال، روی سبک زندگی غربی‌ها هم اثر گذاشت. گرایش به کِرم و حشره‌خواری، زندگی با یک لامپ، ۵۰۰ برابر شدن قبوض برق و گاز و هجوم مردمان کشورهایی مثل آلمان به بریدن درخت‌ها و شکستن نیمکت‌های پارک‌ها جهت تهیه هیزم، نگرانی مقامات انگلیس درباره افزایش خودکشی، افزایش سرقت و آدم‌کشی، استحمام بدون آب گرم، لزوم شست‌وشوی فقط ۳ یا ۴ نقطه از بدن در حمام، تبلیغ برای خوردن غذای کپک‌زده و این اواخر، سه

و یا حتی چهار شغله شدن مردم برای تامین هزینه‌های زندگی و حتی رواج خون‌فروشی، از جمله این تغییرات است. وقتی سبک زندگی و فرهنگ در بازه زمانی چند ماهه تغییر می‌کند یعنی، فشار به‌شدت بالاست.

در چنین فضایی به‌ویژه وقتی افق روشنی درباره سرنوشت و نتیجه جنگ در دسترس نیست، طبیعی است که حل بحران از طریق مذاکره -ولو با تحت فشار قرار دادن اوکراین برای رها کردن بخشی از سرزمینش- اولویت یابد! غربی‌ها نمی‌خواهند یا بهتر است بگوییم نمی‌توانند بیش از این تحمل کنند و به قول ستون‌نویس روزنامه آلمانی «زوددویچه سایتونگ» که از مونیخ به‌روزرسانی می‌شود: «اروپا دیگر خسته شده و دیگر نمی‌تواند آن انسجام اولیه را در برابر تحریم‌های ضدروسی حفظ کند.»

پاسخ بعدی به «توان هسته‌ای» طرفین جنگ مربوط می‌شود. هم روسیه و هم آمریکا و هم برخی از کشورهای غربی دارای سلاح‌های اتمی‌اند.

سلاح‌هایی که «مرد چاق»(بمبی که ناگاساکی را ویران کرد) در برابر آن شبیه به شوخی است. برخی کارشناسان غربی پیش از این هشدار داده‌اند، از آنجایی که طرفین جنگ دارای چنین توانایی‌هایی هستند، نباید هیچ‌یک به نقطه‌ای برسند که، برای نجات خود مجبور به استفاده از این سلاح‌ها شوند.

معنای دیگر این هشدار این است که، هیچ‌یک از طرفین نباید به‌طور کامل و صددرصد شکست بخورد یا احساس شکست کند چرا که در چنین حالتی، ممکن است برای نجات خود به سمت استفاده از این سلاح‌ها پیش برود.

شاید بد نباشد بدانید که، گفت‌وگوهای «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا با «سرگئی ناریشکین»، رئیس سازمان اطلاعات خارجی روسیه، دقیقا در همین زمینه بوده است! آنها نگرانند جنگ به این سمت حرکت کند.

حرکت جدی طرفین به سمت مذاکره هیچ معنای دیگری ندارد جز این که، ادامه جنگ دیگر به صرفه نیست مخصوصا برای کشورهای اروپایی. این جنگ، فقط زیرساخت‌های این کشور وابسته به غرب را نابود نکرد، فقط سبک زندگی اروپایی‌ها را زیرورو نکرد و چالش اقتصادی انگلیس را به ناتوانی در تامین تخم‌مرغ مورد نیاز مردم، تنزل نداد.

این جنگ بُرنده‌ترین ابزار غرب یعنی تحریم‌ها را هم کُند کرد. وقتی رسانه‌های غربی می‌نویسند که دولتمردان‌شان در حال دور زدن تحریم‌های خود به‌ویژه در حوزه انرژی هستند، وقتی بلومبرگ اعلام می‌کند، تحریم‌هایی که غرب علیه روسیه وضع کرده درست مثل یک بومرنگ به خود غرب بازگشته، وقتی مجارستان بدون اطلاع اتحادیه اروپا وارد مذاکره با روسیه برای تامین انرژی می‌شود که تحریم شده، یعنی، این ابزار کُند شده است.

حرکت جدی غرب به سمت «مذاکره با روسیه» و واداشتن اوکراین و آن کُمُدین یهودی به بی‌خیال شدن خاک کشورش، یک دلیل بسیار مهم دیگر هم دارد و آن چیزی نیست جز «زمستان سخت»ی که در راه است.

کمی بیشتر از یک ماه به رسیدن فصل سرما باقی مانده است. زمستانی که دمایش در برخی از این کشورها مثل خود اوکراین، تا منهای ۳۰ درجه پایین می‌آید.

رسانه‌های غربی می‌گویند از چند هفته پیش، نگرانی از «زمستان بی‌گاز» در کشورهای سردسیر اروپا تا آنجا افزایش یافته که برخی از مردم شروع به مهاجرت کرده‌اند! بله درست شنیدید، «مهاجرت از ترس سرما» به کشورهای گرمتر اروپا مثل اسپانیا. اگر تمام خسارت‌ها و هزینه‌هایی که در بالا تنها به گوشه‌ای از آنها اشاره شد را اگر به کناری بگذاریم، همین «زمستان سخت» به تنهایی برای واداشتن غربی‌ها به حل این بحران با مذاکره کافی است.

احتمالا ادامه این وضع برای غربی‌ها غیرممکن خواهد بود. اگر سران این کشورها هم بخواهند به جنگ ادامه دهند، مردم اجازه ادامه این جنگ را نخواهند داد.

اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، بسیاری از کشورهای غربی، درگیر بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین اعتصاب‌ها و تظاهرات با هدف فشار به دولتمردان برای لغو تحریم انرژی روسیه هستند.

نفت و گاز دزدی از یمن و سوریه و برخی کشورهای آفریقایی هم تاکنون برای غرب کارگشا نبوده، که اگر بود، این طور برای مذاکره (کوتاه آمدن) به اوکراین فشار وارد نمی‌کردند. فلذا اگر طی هفته‌های پیش رو شنیدید، «اوکراین[آمریکا] پرچم سفید را بالا آورد» اصلا تعجب نکنید.

غربی‌ها به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که باید هر طور شده، سر و ته این جنگ را به هم آورند و در این بین فقط «زمان» و «چگونگی» آن باقی مانده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آمریکا یا روسیه کدام طرف کوتاه می‌آید؟ بیشتر بخوانید »

متخصصان ویرانی در قامت کارشناسان توسعه!

متخصصان ویرانی در قامت کارشناسان توسعه!



این هنر و معجزه جمهوری اسلامی ایران است که داعش،اپوزیسیون،تجزیه‌طلبان،آمریکا، اسرائیل و برخی از این مدعیان اصلاحات که بعضا به لحاظ ایدئولوژی و تفکر، اصلا نمی‌توانند کنار هم باشند را کنارهم قرار داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: شما طی دو سه دهه گذشته، فقط یک مورد را نشان دهید، آتشِ فتنه و آشوبی در این کشور به پا شده باشد و برخی از این اصلاح‌طلبان تندرو در بروز آن نقشی نداشته باشند.

یک مورد -فقط یک مورد- نشان دهید که پس از خاموش شدن آتشی که خود روشن کرده‌اند، و پس از قرار گرفتنشان در موضع ضعف، دم از «لزوم گفت‌وگوی ملی» و «صلح و آشتی» و «ضرورت ندمیدن بر آتش آشوب و خشونت» نزده باشند!

فهم روش و منش این جریان[که تغییر خاصی هم در این مدت نکرده] اصلا کار سختی نیست و کار یک نگاهِ ولو سطحی است.

و این روش و منش، نه فقط در آشوب‌های اجتماعی و امنیتی که، در انواع و اقسام آشوب‌های سیاسی و اقتصادی و حتی بین‌المللی این طیف کاملا مشهود است.

مگر پس از ۸ سال حاکمیت این طیف، حوزه اقتصاد، فضای مجازی، فرهنگ و… را به دولت سیزدهم به شکل «زمین سوخته» و «فاجعه» تحویل ندادند؟!

نمی‌شود اقتصاد یک کشور را به ویرانه تبدیل کرد و یک سال و نیم بعد، در قامت یک کارشناس «اقتصاد و توسعه» ظاهر شد و از «نقش معضلات اقتصادی در بروز آشوب‌ها» نوشت! و همزمان انگشت اتهام را به سمت دولتی گرفت که یک سال و نیم است در حال پرداخت ماهانه چند هزار میلیارد تومان از بدهی‌های آنهاست!

عملکرد این جریان در آن ۸ سال آیا جز «خسارت محض» بود؟ مگر مردم فراموش می‌کنند کرونا را با روزی ۷۰۰ الی ۸۰۰ قربانی، تحویل دولت بعد دادند؟! حالا واقعا انتظار دارند مردم نگرانی این طیف برای فوت یک دختر را باور کنند؟!

قرار اگر بر «پاسخگو بودن» و «محاکمه» باشد، عوامل ۸۰۰ فوتی در روز آیا به عامل یک فوتی اولویت ندارد؟! مگر نمی‌گفتند وارد کردن واکسن کرونا بدون پذیرش اف‌ای‌تی‌اف و برجام ممکن نیست؟! حالا که بدون این دو، واکسن‌ها وارد شد و جلوی فوت روزی ۸۰۰ زن و مرد و کودک گرفته شد، نمی‌توانیم بپرسیم «نکند کوتاهی‌ها در وارد کردن واکسن عمدی بوده؟!» وضعیت مسکن، خودرو، دلار و بورس و… را می‌شود فراموش کرد؟!

حالا سری به سرمقاله‌هایشان در روزنامه‌های زنجیره‌ای می‌زنیم. همان ویران‌کنندگان مسکن و معیشت مردم، در کِسوت استاد دانشگاه و تئورسین! مشغول تئوری بافی درباره «شیوه توسعه پایدار» هستند!

همان جریانی که «تروریست مسلح» و «قاتل مردم» را «منتقد» و شعارهای رکیک و فحاشی‌هایشان را «خواسته‌های مدنی» جا می‌زدند، برای نجات جان آنها، دم از «پرهیز از خشونت» می‌زنند!

قطعا بخشی از افرادی که کف خیابان‌ها بودند، جوانان معترضی هستند که، طی همان ۸ سال امیدشان تبدیل به ناامیدی شد و در فضای یله و رهایی که این طیف سیاسی به ایجاد و حفظش افتخار می‌کند، امیدشان را نسبت به آینده از دست داده‌اند و قطعا عده‌ای از آنها نیز «جوانان هیجان‌زده»‌ای هستند که بنابر دلایل متعدد، از سوی همین جریان و همکاران آن طرف آبشان، تحریک و تهییج شده بودند.

اما کسانی که پلیس آتش زدند و چادر از سر نوامیس مردم کشیدند چطور؟ افرادی که آن طلبه را دزدیدند و زیر شکنجه جانش را گرفتند هم «معترضانی هستند که باید حرفشان را شنید؟!»

چرا شعار «حمایت از مردم» این طیف همیشه بوی «حمایت از قاتلان مردم، داعش، تجزیه‌طلب‌ها، همجنس‌گرایان، آزارگران جنسی، سلطنت‌طلبان، منافقان، اسرائیل، آمریکا و…می‌دهد؟» چرا شعار «آزادی بیان» و «گردش آزاد اطلاعات آنها» همواره بوی «فضای رسانه یله و رها» و «براندازی»، «فساد» و «هنجارشکنی» می‌دهد؟

و در نهایت، سؤال کلیدی این یادداشت: چرا شعار «نفی خشونت»شان بوی «فرار از محاکمه و پاسخگویی» می‌دهد؟

نمی‌شود آتش فتنه و ماشین کشتار را به کمک رسانه‌های سعودی اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی و… روشن کرد و داعش را به جان و مال مردم ‌انداخت، و در همان لحظه دم از «نفی خشونت» و «نه به خشونت» زد.

نمی‌شود پاس تحریم به آمریکا و اروپا داد و درباره «لزوم مذاکره برای رفع تحریم‌ها» قلم فرسایی کرد؟ پرهیز از خشونت در برابر چه کسانی؟ داعش؟ اراذل اجاره‌ای که طلبه بیگناه را شکنجه کرده و بیرحمانه کشتند؟ یا در برابر وحوشی که آن جوان بیگناه را با سنگ به شهادت رساندند؟ یا شاید درباره آن داعش‌صفتانی که پلیس آتش زدند و آن یکی را گلو بریدند؟!

راستی در کجای دنیا در برخورد با قاتلان و دواعش، نسخه «پرهیز از خشونت» و «مذاکره» می‌پیچند؟!

اما اتفاقاتی که طی روزهای اخیر در کشور عزیزمان افتاد، به قول رهبر انقلاب، کُنش نبود «واکنش» و «یک کار انفعالی بود.» واکنش به حرکت‌های بزرگی بود که طی یک سال و نیم گذشته انجام شد: «کاری که حالا دشمن دارد در این زمینه انجام می‌دهد، یک کار انفعالی و واکنشی و عکس‌العملی است؛ ملّت ایران در فاصلۀ کوتاه، چند حرکت بزرگ انجام داده، که این حرکت‌های بزرگ، نقطۀ مقابل سیاست‌های استکبار جهانی است. برای اینکه بتوانند خلأهایی را که برای آنها به وجود آمده پر کنند، این کارها را برنامه‌ریزی کردند. آن چند حرکتی که گفتیم ملّت ایران انجام دادند، اوّلی‌اش، آن حرکت عظیم مردم به‌خصوص جوان‌ها بود در قضیّۀ کرونا؛ دفن جنازه‌ها، تولید واکسن، تولید ماسک، تأمین انواع و اقسام نیازها، و بعد کمک مؤمنانه به مردمی که نیازمند شده بودند. پدیدۀ بی‌نظیرِ سرود حماسی سلام فرمانده هم بود که از مرزها فراتر رفت. آخری‌اش اربعین بود. اینها دو چیز را نشان ‌داد: یکی اینکه ملّت ایران، بانشاط و زنده و سرحال است، دوّم اینکه ملّت ایران، متدیّن و به ارزش‌های دینی پایبند است.» (در دیدار اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، بیستم مهر ۱۴۰۱)

مخاطب پاراگراف‌های پایانی این یادداشت مسئولین محترم در دولت، قوه قضائیه، صدا و سیما و… صد البته کارشناسان دلسوز هستند.

تحولات این چند هفته، بی‌تردید زمینه‌هایی برای بروز داشته و طیفی که در بالا به آنها اشاره شد، با ایجاد یا بعضا سوءاستفاده از همین زمینه‌هاست که فرصت «شعبده‌بازی» می‌یابند.

رها کردن فضای مجازی و رسانه‌های دشمن به حال خود، یکی از با اهمیت‌ترین این زمینه‌هاست که فرصت را برای بروز چنین ناهنجاری‌هایی مهیا کرده است.

فقط یک ساعت پای رسانه وهابیون سعودی بنشینید تا تاثیر مخرب دروغ‌های شاخداری که پی‌درپی منتشر می‌کند را ببینید. این رسانه‌ها ثابت کردند برایش «رسوایی» و «کار حرفه‌ای» پشیزی اهمیت ندارد.

«حس نا امیدی»، «تنفر»، «افتخار نکردن به ملیت»، «گشتن خوشبختی بیرون از مرزها» و… تنها گوشه‌ای از اهداف پیام‌هایی است که این رسانه با بودجه ۲۵۰ میلیون دلاری وارد فکر و ذهن این نوجوانان و جوانان معصوم می‌کند.

یک بررسی ساده به شما اثبات خواهد کرد که، در هیچ کجای دنیا اجازه فعالیت چنین رسانه‌هایی را علیه مردم نمی‌دهند چرا که اینها اصولا رسانه نیستند؛ «داعش‌هایی» هستند در پوشش «رسانه».

درباره آن طیف بد سابقه سیاسی نیز لحظه‌ای تردید نکنید اگر تعداد اغتشاشگران قابل توجه بود و آشوب‌ها با بی‌اعتنایی مردم به آنها، فروکش نکرده بود، امروز به‌جای «نفی خشونت» با ادبیاتی که بوی «بله به خشونت» می‌داد وارد معرکه شده و برای تحمیل خواسته‌های غیرشرعی و غیرعقلی خود وارد عمل می‌شدند.

برای اثبات این ادعا کافی است مواضع روزهای آغازین اغتشاشات را با مواضع این روزهایشان مقایسه کند!

و کلام آخر این که «این هنر و معجزه جمهوری اسلامی ایران است که داعش، اپوزیسیون داخلی و خارجی، انواع و اقسام تجزیه‌طلبان کُرد، تُرک، بلوچ، عرب، آمریکا، انگلیس خبیث، رژیم کودک‌کش اسرائیل و برخی از این مدعیان اصلاحات که بعضا به لحاظ ایدئولوژی و تفکر، اصلا نمی‌توانند کنار هم قرار بگیرند را کنار هم قرار داد!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

متخصصان ویرانی در قامت کارشناسان توسعه! بیشتر بخوانید »

خطری که چپ و راست نمی‌شناسد!

خطری که چپ و راست نمی‌شناسد!



از دولت و مجلس درخواست می‌کنیم،با تخصیص بودجه مناسب و استخدام و مشورت گرفتن از نخبه‌هایی که بحمدالله در جامعه کم نیستند،ضمن بهبود عملکرد پیام‌رسان‌های داخلی قوانینی تصویب شود که این فضا سامان یابد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

اوایل آذرماه سال گذشته یعنی زمانی که دولت آقای رئیسی به تازگی مستقر شده بود، در همین ستون، طی یادداشتی با عنوان «آقایان وضع موجود بخوانند» نوشتیم، ایشان در دوران ریاست جمهوری خود با دو چالش جدی مواجه خواهد شد:

یک) وضع موجود و دو) عاملان وضع موجود.

این را هم گفتیم که، وضع موجود را می‌شود با تلاش و پشتکار و فداکاری و استفاده از مدیران جوان، کارکشته، دلسوز و انقلابی جبران کرد اما، برخی از عاملان وضع موجود، کسانی نیستند که بشود به این سادگی‌ها، از شرشان خلاص شد. آنها هستند تا نگذارند. چون استقرار دولت آقای رئیسی چه بخواهیم چه نخواهیم، «بازگشت کشور به ریل انقلاب» تفسیر شده، آنها بنا بر آن ماهیت و فلسفه وجودی‌شان، نمی‌توانند موفقیت چنین دولتی را ببینند چرا که «موفقیت چنین دولتی یعنی، اشتباه بودن مسیری که آنها ۸ سال به تاخت رفتند.» 

حالا ۱۴ ماهی می‌شود که از تشکیل دولت سیزدهم گذشته، و کارهای بزرگی هم برای عبور از وضع موجود و جبران ۸ سال کم‌کاری شده اما برخی از عاملان وضع موجود، شبانه‌روز مشغولند… 

این طیف در همین ۱۴ ماه، از هیچ اقدامی برای شکست این دولت دریغ نکرده‌اند، و در جاهایی هم که نتوانسته‌اند مانع از پیروزی شوند، دستاوردها را یا مصادره کردند یا به هیچ انگاشتند.

کار به جایی رسید که افرادی را در رسانه‌هایشان گماردند تا کلمات و جملات مسئولین را «آنالیز» و از بین آنها، خطای لفظی بیرون بکشند و رسانه‌ای کنند. کافی بود مسئولی به جای فتحه، کسره به کار ببرد، تا بر سرش آوار شوند!

در سقوط این جریان سیاسی همین‌بس که کارشان از دادن نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» رسید به ایراد گرفتن از طرز نشستن یا ایستادن یک دیپلمات، یافتن سوتی‌های کلامی چهره سیاسی رقیب و آوردن تمام ظرفیت رسانه‌ای به میدان برای گفتن اینکه فلانی حین کمک به سیل‌زده‌ها، چکمه نپوشیده بود!

حالا چند هفته‌ای است که، با فوت یک دختر جوان و انتقال مخفیانه خبر تحریف‌شده آن به آن‌سوی مرزها و نزد رسانه‌های عقب‌مانده‌ترین رژیم‌های عربی- رژیمی که شهروندانش را به جرم لایک کردن یک پست به ۱۵ سال زندان محکوم می‌کند- کشور عزیزمان ایران را به آشوب کشیدند.

راز تلاش‌های بی‌وقفه‌شان برای سر و سامان نگرفتن فضای بی‌دروپیکر مجازی حالا کاملا «رو» شده. فقط در چنین فضای بی‌دروپیکری است که می‌توان، هر دروغی را گفت، رأی جمع کرد، دموکراسی را به فساد کشاند، فساد و دزدی را رواج داد، و همزمان در قامت یک کارشناس دلسوز مسائل اجتماعی ظاهر شد و شرایط را نقد کرد و نسخه پیچید! خدا رحمت کند شهید بزرگوار مرتضی مطهری را. 

درباره همین قماش است که می‌گوید «منافق کسی است که فکر و اندیشه‌اش یک‌جور می‌گوید و زبانش جور دیگر، درست بر ضد آن، احساسات و عواطفش در یک جهت است، ولی تظاهرات ظاهریش در جهت دیگر» و امام علی(ع) هم درباره همین‌هاست که می‌فرمایند: «شر الأخلاق الکذب و النفاق» «بدترین خوی‏ها، دروغگویی و دورویی است.»

ممکن است گفته شود، انسانند و انسان ممکن‌الخطاست. در پاسخ باید گفت وقتی این خطاها زیاد می‌شود، دیگر خطا دانستن آن خطاست.

وضعیت برخی از این مدعیان اصلاحات (نه همه آنها) مثل وضعیت آن دانش‌آموز زرنگی است که بنا به دلایلی، تمام پاسخ‌های آزمون ۴ جوابی را «غلط» زده بود. معلم با استناد به این منطق که «فقط کسی می‌تواند پاسخ تمام ۴۰ سؤال را غلط بزند که، پاسخ‌های درست را بداند» متوجه عمدی بودن آن شد و…

می‌خواهیم بگوییم، وقتی اقدامات، تحلیل‌ها و راه‌حل‌های یک جریان خاص سیاسی، تماما غلط از آب درمی‌آید، وقتی مواضع، راه‌حل‌ها، انتخاب اهداف برای حمله و حتی بعضا روش‌های یک جریان سیاسی خاص با مواضع، راه‌حل‌ها، و انتخاب اهداف دشمن «مو» نمی‌زند، قطعا عمدی در کار است و کار فراتر از اشتباه سهوی یا جهل و نادانی است.

این سؤال، واقعا سؤال مهمی است: «چرا مواضع، خواسته‌ها و بعضا حتی روش اپوزیسیون داخل و برخی اصلاح‌طلبان با دشمن مو نمی‌زند؟» تمام این خیانت‌ها و شعبده‌بازی‌های رسانه‌ای برای انجام و «شدن»، بستر می‌خواهد و بستر آن تاکنون «فضای بی‌دروپیکر رسانه» بوده است.

تمام دنیا برای فضای مجازی، درست مثل فضای حقیقی «قانون» وضع کرده‌اند و با متخلفان به شدت برخورد می‌کنند.

تکرار مکررات است اما چاره‌ای نیست پس بخوانید:

طی همین روزهای گذشته، پارلمان ترکیه قانون جدیدی را تصویب کرد مبنی بر این که، هرگونه انتشار اطلاعات یا اتهامات غلط در فضای مجازی با ۳ سال زندان مواجه خواهد شد.

یا دولت آلمان پیام‌رسان تلگرام را به‌دلیل «نقض قوانین» این کشور درباره مطالب مجرمانه مبلغ ۵ میلیون دلار جریمه کرد. در آلمان سایت‌های پرکاربرد مانند فیس‌بوک، گوگل، توئیتر نیز از لحاظ حقوقی ملزم هستند که یک دفتر محافظت حقوقی در خاک همین کشور دایر کنند و این دفتر باید به‌طور ۲۴ ساعتی در ۳۶۵ روز سال فعال باشد.

همچنین براساس قوانین محلی آلمان، فعالیت‌ها و نشر مطلب در مورد حزب نازی خلاف قانون محلی کشور آلمان بوده و از این‌رو این کشور Google را مجبور کرده تا مطالبی را که در این خصوص در موتور جست‌وجو خود نشان می‌دهد، حذف کند.

افزون بر این آلمان را می‌توان از کشورهای پیشتاز اروپایی در حمایت از حقوق کودکان در فضای مجازی دانست. اپراتور اصلی کشور آلمان اولین کشوری بود که آیین‌نامه توافقی اپراتورهای همراه برای حمایت از کودکان را در سال ۲۰۰۵ امضا کرد.

طبق این آیین‌نامه اپراتورهای موبایل موظف می‌شوند که دسترسی به مطالب غیرقانونی را محدود کنند و با تعبیه نظام‌های شناسایی، برخورد نکردن کاربران زیر سن قانونی با مطالب پورنوگرافی را تضمین کنند. حالا شما به پاسخ این دو سؤال فکرکنید:

 الف) در فضای مجازیِ مورد علاقه این طیف سیاسی فعال در کشورمان، چیزی هست که فرد در لحظه اراده کند و نیابد؟ ب) شما کشوری را سراغ دارید که بر فضای مجازی‌اش، قانون جنگل حاکم باشد؟! فقط یک نمونه نام ببرید. از انگلیس و آمریکا و هند بگیر تا فرانسه و آلمان و ترکیه و روسیه و… همه قوانین سِفت و سختی برای این فضا به تصویب رسانده و اجرا می‌کنند.

به‌عنوان یک نمونه دیگر به قوانینی که در کره‌جنوبی برای این فضا وضع‌شده می‌پردازیم: این کشور نیز فضای مجازی‌اش به‌شدت تحت نظارت و مدیریت است.

اعمال مدیریت در فضای مجازی کره‌جنوبی از طریق دو کمیته اصلی انجام می‌شود: کمیته ارتباطات کره (KCC) و کمیته استانداردهای ارتباطات کره(KCSC).

اولین‌بار KCC در سال ۲۰۰۸ تأسیس و مسئول تنظیم مقررات همه رسانه‌ها شد. KCSC درواقع یک کمیته است که درون KCC تعریف شده و تنها مسئولیت تنظیم مقررات اینترنت و فضای مجازی را دارد. KCC به نظر می‌رسد به هر محتوایی که باید نظارت شود، نظارت دارد.

مواردی از قبیل برهنگی و محتواهای مستهجن، مواد مضر برای افراد زیر سن قانونی، تقلب در اینترنت، موارد مربوط به ستایش کره‌شمالی و محتواهای ضددولتی و ضدقوای نظامی. هنگامی که چنین محتوایی یافت می‌شود، KCSC درخواست می‌کند تا محتوا حذف شود.

در مورد فساد اقتصادی، گفته می‌شود در کنار قلع‌وقمع مفسدان اقتصادی، باید زمینه‌ها و سرچشمه‌های بروز فساد هم خشکانده شود چرا که صِرف محاکمه فاسد- تا زمانی که زمینه بروز فساد هست- 

تاثیر زیادی نخواهد داشت. این منطقِ درست، درباره تخلفات در حوزه فضای مجازی نیز کارکرد دارد. پاشنه آشیل جریان‌هایی که در «فضاهای بی‌دروپیکر مجازی» تنفس می‌کنند، قانونمند شدن این فضا و از آن مهم‌تر، اجرای این قوانین است.

پیش از این گفته‌ایم، دوباره از دولت و مجلس محترم درخواست می‌کنیم، با تخصیص بودجه مناسب و استخدام و مشورت گرفتن از نخبه‌هایی که بحمدالله در جامعه کم نیستند، ضمن بهبود عملکرد پیام‌رسان‌های داخلی قوانینی تصویب شود که، این فضا که به قول رهبر انقلاب «حقیقتا [تبدیل] به قتلگاه نوجوانان و جوانان شده است» سر و سامان یابد.

یا ادامه فعالیت پیام‌رسان‌های خارجی درست مثل سایر کشورهای دنیا، فقط و فقط مشروط به پذیرش شرایط و قوانین جمهوری اسلامی ایران شود.

شاید دوستان دلسوزی مخالف این پیشنهادات باشند و دلایلی هم برای مخالفت خود داشته باشند. می‌شود دلایل آنها را هم شنید.

اما این دوستان مخالف به این نکته هم حتما توجه داشته باشند که، تکنولوژی رسانه هم مثل بسیاری از تکنولوژی‌ها، در کنار فواید بی‌شمارش، مضرات و خطراتی هم دارد و این مضرات و خطرات وقتی به سراغ مثلا کودکان می‌رود، نگاه نمی‌کند والدین این کودک، اصلاح‌طلب هستند یا اصولگرا و انقلابی یا غیرانقلابی. سَوا نمی‌کند، درهم ضربه می‌زند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خطری که چپ و راست نمی‌شناسد! بیشتر بخوانید »

من با اطمینان می‌گویم...

من با اطمینان می‌گویم…



گاهی در بطن بدترین تحولات و فتنه‌ها، خیرات، برکات و فرصت‌هایی نهفته که چه بسا، تحت هیچ شرایط دیگری، نصیب یک ملت نمی‌شود و به قول سردار سلیمانی، «فرصتی که در بحران‌ها هست، در خود فرصت‌ها نیست.»

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- آشوب‌های این روزها را می‌شود از زوایای مختلفی به تحلیل نشست. از زاویه «نقش رسانه»، یا «نقش دشمنان داخلی و خارجی» یا مثلا از زوایای مختلف حوزه «جامعه‌شناسی». همین‌طور از زاویه دید «روانشناس‌ها» و «سیاستمداران» می‌شود در این تحولات ریز شد و روزها درباره آن نوشت و گفت‌وگو کرد و راه‌حل‌های کوتاه و بلندمدتی هم برایش یافت.

هر یک از این تحلیل‌ها نیز در جای خود می‌تواند، مقدمه‌ای برای حل گوشه‌ای از این معضلات باشد. وقتی در جامعه‌ای اسلامی زندگی می‌کنیم و ادعای مسلمانی داریم، طبیعتا تحلیل‌ها متنوع‌تر و دقیق‌تر هم می‌شوند.

می‌توان برخی از این تحولات را، نه با دو دو تا چهارتای زمینی که با محاسبات آسمانی به تحلیل نشست. به گفته بزرگی، گاهی در بطن بدترین تحولات و فتنه‌ها، خیرات، برکات و فرصت‌هایی نهفته که چه بسا، تحت هیچ شرایط دیگری، نصیب یک ملت نمی‌شود و به قول سردار دل‌ها سلیمانی، «فرصتی که در بحران‌ها هست، در خود فرصت‌ها نیست.» در بندهای پایانی این نوشتار، به این بخش بیشتر خواهیم پرداخت.

۲- این روزها شاید شما هم دوستانی در اطرافتان داشته باشید که با مشاهده «فحاشی‌ها» یا «اهانت‌های» برخی از این اراذل اجاره‌ای به مقدسات و پرچم عزیز کشورمان قلبش به درد آمده باشد.

در ماجرای یورش آن چند ده اراذل اجاره‌ای به کیهان، فحاشی‌ها و اهانت‌های آنها را ما هم از نزدیک دیدیم و شنیدیم و بسیار متعجب و متاثر شدیم از چگونگی جمع شدن این همه «شَر» و «پلیدی» در یک انسان! برخی اِنگار، تعادل نداشتند. نمی‌دانیم اما هیچ بعید نیست چیزی مصرف کرده بودند.

برخی اما کاملا هوشیار بودند و می‌دانستند چه می‌کنند! ما هم پیش از این حمله و آشوب دیده بودیم، اما این بار یک تفاوت آشکار وجود داشت و آن همان جملات و کلمات رکیکی بود که از دهان برخی بیرون می‌ریخت و شرم، مانع از آوردن آنها در این نوشتار می‌شود.

در آشوب‌ها، اعتراض‌ها و تظاهرات‌ها، وقتی معترضان به‌دنبال هدفی هستند، غالبا ظاهر را رعایت می‌کنند و اگر در این بین تخلفی هم صورت بگیرد، تلاش می‌کنند از آن اعلام برائت کنند. روی «قانون» تاکید و هرگونه خشونت را محکوم می‌کنند.

این بار اما کاملا عکس بود. اصرار عجیبی به دیده شدن تخلفات و شنیده شدن فحاشی‌ها و وحشی‌گری‌ها دیده می‌شد. البته نه در همه آنها. نوعی اصرار و عَمد در دیده شدن وحشی‌گری‌ها با هدفِ احتمالا «ترساندن»! همان تکنیکی که داعش در عراق و سوریه زیاد به کار می‌بُرد!

تا پیش از ظهور پدیده داعش، کمتر دیده بودیم گروهی با هدف مثلا تشکیل حکومت یا حتی براندازی، اِصرار به کشتن و سر بریدن و تصویربرداری از جنایاتش داشته باشد.

این روشی بود که داعش در ماه‌های نخست تاخت و تازش از آن بهره‌ها برد و به نتایجی هم رسید. سقوط بسیاری از شهرها به دست داعش و تکفیری‌ها در عراق و سوریه با همین تکنیک میسر شد. وقتی وارد شهری می‌شدند، مقاومتی دیده نمی‌شد چون، تصاویری که از طریق فضای مجازی از بریدن سر زنان و کودکان و مردان و سربازان منتشر کرده بودند، کار پیشروی را برای آنها انجام می‌داد!

تکفیری‌های داعشی یک تکنیک دیگر هم داشتند: «تسلط بر منابع آبی و غذایی» شهر یا روستایی که تصرفش می‌کردند. آنها به قول مازلو، خوراک و نیازهای زیستی را پایه و اساس قرار داده و معتقد بودند، تسلط بر آب و غذا برابر است با تسلط بر مردم! این رفتار، با کمی تفاوت در شکل، در برخی از این اراذل اجاره‌ای هم دیده شد. حمله به بازار و کسب‌وکار مردم برای این طیف همان کارکردِ تسلط داعش بر آب و نان را دارد! باور نمی‌کنید؟ از کسبه و بازاری‌ها بپرسید!

۳- دوست مطلعی می‌گفت، اتفاقاتی که این روزها افتاد همه اش شَر نبود. در آن خیراتی هم بود که چه بسا فقط در چنین شرایطی بروز می‌کرد.

توضیحات بعدی این دوست جالب‌تر هم بود: «گاهی برای شناختن یک فرد، گروه، کشور یا جریان سیاسی باید هزینه داد. گاهی باید فتنه‌ای به پا شود تا برخی مسائل پالایش و برای مردم شفاف شود. «زن» مسئله‌ای است که به قول علامه جعفری، در طول تاریخ و در جوامع مختلف سوءاستفاده‌ها از آن شده است.

همین‌طور مسئله حجاب اختیاری و اجباری. این فتنه هیچ چیزی را برای مردم شفاف و روشن نکرده باشد، این مسئله را خیلی خوب روشن ساخت که، مسئله این طیف، نه حجاب است، نه آزادی است و نه زن.

مسئله آنها به قول استاد کچوئیان، فحشاء و برهنگی است. مسئله آنها تجزیه ایران است. ایجاد جنگ داخلی است.

با رسانه «ابو ارّه» کاری نداریم. تکلیف آن روشن است. اما چه کسی تصور می‌کرد، رسانه ملکه انگلیس با آن همه سابقه طولانی در استعمار و استحمار و ادعای حرفه‌ای‌گری، این‌طور مفتضح شود. چه سلبریتی‌هایی که معلوم شد، تنها چیزی که نیست، هنرمند بودن است و تنها چیزی که هست، کاسب بودن.

چه سیاستمدارانی که محک خوردند و معلوم شد نان به نرخ روز خورند. چه سیاستمدارانی که معلوم شد، نه به‌دنبال اصلاحات که، به‌دنبال براندازی در پوشش حزب و اصلاحات» هستند و از همه مهم‌تر، چه شاه‌ماهی‌هایی که از بین دشمنان این مرز و بوم به تور نیفتادند! و چه ضرباتی که تجزیه‌طلبان، سلطنت‌طلبان، موساد، آمریکا و… نخوردند و چه ضرباتی که برخی میزبانان این تروریست‌ها، همین روزها نخواهند خورد!»

۴- کشوری که چهل سال است درگیر جنگی همه بُعدی با گردن‌کلفت‌ترین و پست‌ترین دشمنان است، نظم جهانی را به سخره گرفته و بزرگ‌ترین پروژه‌های منطقه‌ای صاحبان این نظم را یکی پس از دیگری به دیوار کوبیده، قطعا دچار مشکلاتی می‌شود! کشوری که هر ۴ سال یک‌بار انتخابات دارد و هر دوره، یک سلیقه سیاسی و بعضاً ۱۰۰ درصد متفاوت با دیگری در آن روی کار می‌آید، در کنار فواید آن، قطعا دچار مشکلاتی می‌شود چرا؟ برخی از این اصلاح‌طلبان تندرو، مگر می‌توانند پیشرفت این کشور را ببینند!؟ آنها مامورند و باید سنگ‌اندازی کنند.

هیچ‌کس منکر کاستی‌ها، خیانت‌ها و مشکلات نیست. اما باید به این مهم هم توجه کرد که «کجا بودیم و کجا هستیم.» مگر تا همین ۱۰ سال پیش در واکنش به پیشرفت‌های نظامی و موشکی‌مان نمی‌گفتند «فتوشاپ است»!؟ امروز اما می‌گویند، بزرگ‌ترین چالش و نگرانی‌شان همین پیشرفت‌های موشکی و نظامی است و باید علاوه‌بر مسائل هسته‌ای، در حوزه موشکی و نظامی هم مذاکره کنیم.

تا همین ۲۰ سال پیش مگر، دنیا را تحت فشار نمی‌گذاشتند تا به ایران سلاحی فروخته نشود!؟ حالا همان دنیا را تحت فشار گذاشته‌اند تا از ایران سلاح نخرند! ما نمی‌گوییم، دشمن خود می‌گوید، تا وقتی این جمهوری هست، تا این رهبر هست «هیچ غلطی نمی‌توانیم بکنیم»! چرا؟ بند پایانی را بخوانید:

۵- «من با اطمینان می‌گویم. اسلام ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت می‌نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. ملت شریف ایران توجه داشته باشید که کاری که شما مردان و زنان انجام داده‌اید آن‌قدر گرانبها و پرقیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزیز شما ساخته گردد، نه تنها ضرری نکرده‌اید، که سود زیستن در کنار اولیاءالله را برده‌اید و در جهان ابدی شده‌اید و دنیا بر شما رشک خواهد برد، خوشا به حالتان!» (صحیفه امام خمینی، جلد ۲۰، صفحه ۳۲۵)
 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

من با اطمینان می‌گویم… بیشتر بخوانید »

جنگ در کف خیابان و جنگ در ذهن!

جنگ در کف خیابان و جنگ در ذهن!



کارشناسان سواد رسانه می‌گویند، اگر خبری منتشر شد که احساسات شما را فورا درگیر و مثلا شما را بلافاصله عصبانی کرد، و از همه مهم‌تر شما را به «واکنش بدون فکر و فوری» واداشت، به آن خبر شک کنید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

تحولاتی که این روزها در کف خیابان‌های تهران و برخی شهرها به شکل پراکنده و کوچک و در فضای رسانه‌ای به شکل گسترده و بزرگ شاهد بودیم، برای افرادی که با «رسانه» سر و کار دارند، به‌اندازه ۳ واحد درس «سواد رسانه» اهمیت داشت. به این سؤال‌ها نگاه کنید:

تحولاتی که پس از فوت مهسا امینی رخ داد، آیا متناسب بود؟ چه نسبتی هست بین، فوت یک دختر دارای بیماری زمینه‌ای با این همه آشوب و کشت و کشتار؟ چرا خبر جنایتِ (نه فوتِ) ناجوانمردانه علیه یک دختر دیگر که در همین ایام و در یکی از کلینیک‌های عمل زیبایی البرز رخ داد، و بخشی از کادر درمان پس از سکته این دختر معصوم حینِ عمل جراحی، جسد او را در بیابان‌های اطراف به آتش کشیدند، اصلا دیده نشد اما فوت مهسا این طور، گل درشت دیده شد و خبرش رسید به دورترین نقطه جهان؟! پاسخ همه این سؤال‌ها در «رسانه» است.

با یک مقدمه نسبتا مفصل-که آوردنش را در این‌جا ضروری می‌دانیم-

به بررسی این سؤال‌ها می‌پردازیم. بخوانید:

در مبحث «علم و تکنولوژی» نیز، مثل خیلی از مباحث دیگر علوم اجتماعی، دو موضوع بسیار مهم وجود دارد که اساتید این حوزه همواره روی آن تاکید می‌کنند:

اول) فواید و مضرات تکنولوژی و دوم) پیامدهای پیش‌بینی نشده. مبحث اول واضح است. هرگونه علم و تکنولوژی درکنار فواید بسیاری که دارد، می‌تواند، مضراتی هم داشته باشد. این مضرات گاهی آن‌قدر زیاد می‌شوند که باعث ظهور جنبش‌های مخالف علم (Anti-science Movement) می‌شود.

یک مثال خیلی ساده که همیشه برای درک راحت‌تر این موضوع زده می‌شود، علم فیزیک و ساخت بمب اتم است. عده‌ای هستند که با توجه به خسارت‌های جبران‌ناپذیری که انفجار یک بمب اتم می‌تواند داشته باشد، به جای آنکه ساخت بمب اتم را نفی کنند، به این نتیجه می‌رسند که اصلا علم نباشد بهتر است! (این مبحث را بیش از این کِش نمی‌دهیم) «پیامدهای پیش‌بینی نشده» و «کارکردهای پنهان» نیز موضوعات مهم بعدی در مباحث علوم اجتماعی هستند که نمی‌خواهیم زیاد و تخصصی وارد آنها شویم و صرفا به این جمله ساده اکتفا می‌کنیم که، «به پیامدهایی گفته می‌شوند که در بدو آغاز یک مثلا اختراع، انتخاب یک شغل، یا روش رخ می‌دهند و اصلا جزو پیش‌بینی‌های ما نبوده‌اند.»

رسانه، یک تکنولوژی است و مثل خیلی از تکنولوژی‌های دیگر، دارای فواید، مضرات و پیامدهای پیش‌بینی نشده است.

البته این نکته را هم باید یادآوری کرد که گاهی، این مضرات و پیامدها آن‌قدر جدی، زیاد و پر رنگ می‌شوند که، برخی را به این نتیجه می‌رسانند، «نکند هدف از تولید این علم و تکنولوژی، استفاده از همین مضرات و پیامدهای به اصطلاح پیش‌بینی نشده بوده است؟!» بازگردیم به مبحث خودمان. تحولات و آشوب‌هایی که طی روزهای گذشته در تهران و برخی شهرهای دیگر کشور به صورت پراکنده رخ داد، چرا گل درشت به نظر رسید در حالی که طبق گزارش‌های مستند، دقیق و متعدد و مشاهدات میدانی بسیاری از جمله حقیر، این قدر بزرگ نبود؟!

همان‌طورکه گفتیم پاسخ این سؤال، در تکنولوژی «رسانه» است. شاید انگیزه و هدف اولیه از راه‌اندازی رسانه، «اطلاع‌رسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما به جرات می‌توان گفت، «اطلاع‌رسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» امروز تبدیل به یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کم اهمیت این تکنولوژی شده است.

همین‌طور کمک به دموکراسی، تشکیل حکومت مشروع و….این مسئله می‌تواند همان «پیامدهای پیش‌بینی نشده» باشد. درست مثل کارکرد موبایل و تلفن همراه.

فلسفه اولیه و هدف از ساخت گوشی تلفن همراه، طبیعتا دسترسی راحت و همه جاییِ دارندگان آن به یکدیگر و برقراری تماس صوتی و پیامکی بوده است. اما امروز چنان امکانات متنوع و حیرت‌انگیزی روی این دستگاه اضافه شده که، برقراری تماس صوتی شاید، یکی از کارکردهای پیش پا افتاده آن تلقی می‌شود.

در بازار، هم گوشی‌های تلفن ۳۰۰ هزار تومانی داریم و هم گوشی‌های ۵۰میلیون تومانی و هر دوی این گوشی‌ها، کارکرد «تماس صوتی» را دارند! علت این همه اختلاف قیمت آیا چیزی جز اختلاف در امکانات و تغییر در آن فلسفه وجودیِ ابتدایی آنهاست؟!

می‌خواهیم بگوییم، اگر فلسفه وجودی تکنولوژیِ «رسانه» در بدو ابداع، مثلا کمک به دموکراسی و تشکیل حکومت مشروع و گردش آزاد اطلاعات و….بوده، امروز نه تنها از این اهداف کاملا دور شده بلکه گاهی حتی برعکس، به ضد این اهداف هم تبدیل شده است.

امروزه با بمباران اطلاعاتِ درست و غلطِ اذهان و افکار مردم با این «رسانه»، نه تنها کمکی به دموکراسی نمی‌شود بلکه علیه دموکراسی و برای نابودی آن وارد می‌شوند. (رجوع شود به گزارش مجاهدت از مهم مجله نیوزویک ۱۶ ژوئن۲۰۱۷ با عنوان ? HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACYیعنی چگونه انبوه داده و اطلاعات، دموکراسی را فاسد می‌کند؟) این‌جا می‌توان گفت با یکی از عجیب‌ترین «پیامدهای پیش‌بینی نشده» و «مضرات تکنولوژی» مواجهیم!

همین‌طور رجوع شود به مبحث مهم آستروتورفینگ (Astroturfing) که این هم با ابزار رسانه صورت می‌گیرد.(البته بیشتر با اهداف تجاری) به زبان ساده، آستروتورفینگ یعنی ایجاد کمپین یا موجی از اِبراز نظر و احساساتِ در ظاهر مردمی اما در واقع ساختگی، برای هدایت اذهان مردم به سمتی که می‌خواهند.

در این‌جا نیز با بمباران اطلاعاتی اذهان مردم، کار را پیش می‌برند طوری که این‌طور به آنها القاء بشود که، موج بزرگی علیه یک تفکر، یک تصمیم قانونی یا پدیده یا یک حکومت شکل گرفته و همه علیه آن یا با آن شده‌اند.

این روش تکیه زیادی روی ترکیب «دروغ» و «درگیر کردن احساسات» دارد. همه چیز در ذهن رخ می‌دهد. راه‌اندازی نوعی جنگ در اذهان در حالی که خبری خارج از این ذهن نیست و هرچه هست در همین چارچوب ذهنی است. یا اگر خبری هم بیرون از این ذهن هست، آن‌قدری که آستروتورفینگ آن را بزرگ و گل‌درشت نشان می‌دهد، بزرگ نیست. برخی شرکت‌ها و جریان‌هایی که در آمریکا به پول و تجارت وصلند، در ماجرای کرونا از این حربه بهره‌های زیادی بردند. با ایجاد تردید در مرگبار بودن ویروس کرونا، یا ایجاد شبهه درباره روش‌های جلوگیری از ابتلا و روش‌های درمان، عواطف و احساسات زیادی را برانگیخته و کمپین‌های خیابانی به راه می‌انداختند و بعضا حتی به موفقیت‌هایی هم دست می‌یافتند.

در یک جمع‌بندی می‌توان تحولات این روزهای برخی خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر طی روزهای اخیر را، با همین مبحث به خوبی تبیین کرد. امروز ایران عزیز با تکنیک‌های ترکیبی که هیچ حد و مرز و چارچوب اخلاقی را نمی‌شناسد، مورد هجمه قرار گرفته است.

در اذهان مسئله بزرگ است اما در کف خیابان کوچک. راز تلاش اوباش اجاره‌ای برای همراه کردن مردم در اعتراضات آن هم با تهدید و ارعاب، به همین نکته باز می‌گردد. آنها باید مسئله‌ای که در ذهن، درشت شده را در عین هم درشت کنند تا جدی بودن قضیه برای فرد «جا» بیفتد.

اگر دقت کنید، ایام و مکان‌هایی را برای تجمع انتخاب می‌کنند که، همیشه و به طور طبیعی شلوغ و پر جمعیت‌اند. یکی از این مکان‌ها «بازار» تهران بود. این مکان همیشه و به طور طبیعی شلوغ است. کافی است یک تصادف ساده در یکی از خیابان‌های اصلی یا فرعی بازار رخ دهد تا با ترافیک عظیمی مواجه شویم.

حمله به خودروها برای وادار کردن رانندگانشان به بوق زدن، هُل دادن سطل‌های زباله و گلدان‌های سیمانی و نیمکت‌های وسط خیابان‌های شلوغ و پر رفت و آمد بازار، با این هدف صورت می‌گیرد که، آنچه با تکنیک‌های شیطانی رسانه‌ای در اذهان ایجاد شده، بیرون از ذهن هم ایجاد شود!

اما راه‌حل چیست؟ کارشناسان سواد رسانه می‌گویند، اگر خبری منتشر شد که احساسات شما را فورا درگیر و مثلا شما را بلافاصله عصبانی کرد، و از همه مهم‌تر شما را به «واکنش بدون فکر و فوری» واداشت، به آن خبر شک کنید.

در بسیاری از مواقع درگیر کردن شدید احساسات یعنی، تعطیل کردن فکر. نباید فراموش کرد که انسان به طور فطری جذب اخبار و مسائلی می‌شود که، احساسات را درگیر کند.

اما این فقط مردم نیستند که باید راه‌حل‌ها را بیاموزند. گاهی باید مشکل را از ریشه حل کرد. لحظه‌ای بدون توجه به گرایش‌های سیاسی‌تان به این جملات فکر کنید. بستر رسانه و فضای مجازی در کشور ما در اختیار خودمان است یا دشمن؟ کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که کنترل افکار عمومی‌اش را به دشمن سپرده باشد؟

یک مورد، فقط یک مورد نشان دهید، کشوری در دنیا زیرساخت‌های اطلاع‌رسانی و کسب و کار مردمانش را در اختیار نه یک کشور دیگر که، در اختیار دشمنش گذاشته باشد.

این فضا «باید» سر و سامان یابد و مخاطب این باید کسی نیست جز دولت محترم که باید بیشترین بودجه و بهترین متخصصین را برای بهبود پیام‌رسان‌های بومی و پلتفرم‌ها اختصاص داده و استخدم نماید. این جنگ، دیگر جنگ با موشک نیست، جنگ در ذهن است!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جنگ در کف خیابان و جنگ در ذهن! بیشتر بخوانید »