جمهوری اسلامی

آپارتاید جنسیتی؛ طعمه تازه رسانه‌های بیگانه

آپارتاید جنسیتی؛ طعمه تازه رسانه‌های بیگانه



نظام آپارتاید مبتنی بر تبعیض‌های ناموجه و ناروا میان افراد یک جامعه تعریف می‌شود، در این نظام فرصت‌ها و مطلوبیت‌های اجتماعی بر مبنای یک رقابت سالم برای همگان وجود ندارد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، پایگاه خبری تحلیلی رادیو گفت‌وگو نوشت: در برنامه زنده «امواج شبهه» شبکه رادیویی گفت‌وگو با حضور دکتر علیرضا داودی (کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی)، دکتر نیلوفر چینی‌چیان (استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مطالعات سیاسی) و دکتر مهدیه شادمانی (مدرس و عضو هیات علمی دانشگاه) به موضوع « آپارتاید جنسیتی راهبرد رسانه‌های بیگانه در هجمه به حجاب علیه ایران» پرداخته شد.

سطوح مفهوم جنسیت چیست!

دکتر علیرضا داودی، کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی گفت: ما در مجموعه اتفاقاتی که به اسم فضای تولید در رسانه‌های بیگانه اعم از فارسی زبان و غیر فارسی زبان مشاهده می‌کنیم مفهومی تحت عنوان جنسیت است، جنسیت یکی از موضوعاتی است که این رسانه‌ها در مواجهه با جامعه هدف خود استفاده می‌کنند.

وی افزود: مفهوم جنسیت چهار سطح دارد که سطح نخست آن به مجموعه درون تشکیلاتی خود رسانه برمی گردد که اشاره به میزان ظهور و بروز فضای تبلیغی رسانه ها نسبت به تبلیغ خودشان برای مخاطب دارد که معمولا از فضای جنسی و جنسیتی در کنار هم استفاده می‌کنند.

این کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی با بیان اینکه سطح دوم به برون‌داد پیامی که تعریف می‌کنند اشاره دارد، خاطرنشان کرد: در قواعدی که رسانه‌های بیگانه فارسی زبان برای ما ایجاد می‌کنند سعی دارند که به پیام جنسیت بدهند.

داودی تصریح کرد: سطح سوم متمرکز بر جامعه هدفی است که در اختیار دارند، این جامعه هدف براساس یکسری تعادل‌های جنسیتی ادامه حیات می‌دهد اما تعریف زیست بوم با ایجاد اختلال در مفهوم جنسیتی علی الخصوص کارکرد های زن و مرد در جامعه فصل اول اقدام عملیاتی نسبت به حوزه تولید پیام در جامعه هدف است.

وی در ادامه افزود: این سطح دو کار ویژه دارد، کار ویژه اول ایجاد فاصله بین مفهومی است که با کارکردی که در جامعه وجود دارد تعادل ایجاد کرده که از این جا مفاهیمی مانند زنانه و مردانه کردن قواعد اجتماعی را می‌توان دید. در این کار ویژه است که مفاهیمی تحت عنوان برابری یا مساوات مطرح می‌شود و تماما به آموزه‌های غیر ایدئولوژیک مکتب‌گرا در حوزه جامعه هدفی مانند ایران بر می‌گردد بنابراین بر روی مفاهیم دست ساز که عمدتا نشأت گرفته از مفاهیم سیاسی، ارتباطاتی و روان شناختی است متمرکز می‌شوند که در مجموع نماد بنیادین اجتماعی را ایجاد می‌کند.

داودی گفت: در فاز دوم وارد فضای تثبیت گذاره‌های تعمیق طبقات در جامعه شده و جامعه را وارد مرحله رزم جنسیتی می‌کند، در این مرحله مسئله اثبات یا رد اهمیت پیدا می‌کند، در این مرحله کارکردها عوض شده و قواعد زن و مرد تغییر پیدا می‌کند.

وی در ادامه به تبیین روند مرحله چهارم پرداخت و افزود: در این مرحله به حوزه تثبیت و استمرار به مثابه دو مفهوم ورود از مرحله نبردهای جنسیتی به جنگ برای اثبات کارکرد جنسیت و ایجاد اختلال در مکانیزم دفاعی یک جامعه ورود می‌کند، رسانه زمانی که پیام را وارد فضای جنسیتی می‌کند در حقیقت در حال ایجاد نوع خاصی از قومیت مردانه و زنانه، ادبیات مردانه و ادبیات زنانه، مکانیزم‌های دفاعی، پدافندی یا آفندی مردانه و زنانه هستند، این تفکیک‌ها باعث می‌شود که به مرور رسانه موجب جا به جایی موضوعات شود.

تکنیک پاره‌گویی حقیقت چگونه حقایق را بازگو می‌کند؟

در ادامه دکتر مهدیه شادمانی مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه با اشاره به روش‌های رسانه‌های بیگانه برای در اختیار گرفتن موضوع پوشش با مفهوم آپارتاید جنسیتی گفت: پس از انقلاب اسلامی و تغییر الگوهای پوشش زن مسلمان شاهد این بودیم که غرب و رسانه‌های غربی شروع به تبلیغات منفی علیه زن مسلمان کردند، ابعاد این تغییرات تنها در جمهوری اسلامی نبود و توانستند فراتر از مرز ها این تأثیرگذاری بر نوع پوشش را داشته باشند، بنابراین غرب این نوع از الگوی پوشش را در تضاد و تقابل با ایدئولوژی غربی دانست و شروع به انگاره سازی، تولید پیام و وانمایی از فرا واقعیت‌هایی در خصوص زن مسلمان کرد که مراتب متفاوتی را نیز شامل می‌شد.

وی افزود: در گام نخست این رسانه‌ها حیا و عفت زنان مسلمان را نقطه مقابل بحث آرامش زن در نظر گرفتند و آن را در بحث خشونت تعریف کردند، همچنین پیامی که در خصوص زمان محجبه در جامعه جهانی صادر کردند این بود که زن در جامعه اسلامی شخصیتی فرودست است که در زیر سلطه مردان قرار دارد.

این استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مطالعات سیاسی با اشاره به اینکه در جنگ شناختی امروز غرب برای مقابله با ایدئولوژی اسلام، استراتژی را در قالب جنگ روانی در طی سال‌های مختلف و پس از آن در قالب جنگ شناختی که تکمیل شده جنگ روانی است علیه زن مسلمان قلمداد کرده است، گفت: اما در خصوص تولید پیام‌هایی که داشته زن مسلمان را در نقطه مقابل حقوق زنان قرار داده و در کنار آن نیز پیام‌های سیاسی را هم به مخاطب القا می‌کرده و حجاب زن مسلمان را به عنوان انگاره‌ای سیاسی قلمداد کرده است.

وی در ادامه در خصوص جنگ شناختی و ابزار ها و تکنیک‌های رسانه‌های غربی گفت: از جمله تکنیک‌هایی که این رسانه‌ها از آن بسیار استفاده کردند تکنیک برجسته‌سازی و کمرنگ نمایی بود، بدین صورت که ویژگی‌های زن مدرن غربی را به عنوان یک زن موفق برجسته می‌کنند در حالی که الگوی اجتماعی که یک زن محجبه را کمرنگ جلوه می‌دهند.

شادمانی با اشاره به تکنیک دیگری که این رسانه‌ها با نام پاره گویی حقیقت از آن استفاده می‌کنند، خاطرنشان کرد: در این تکنیک پیام‌هایی که از طریق مؤلفه‌های خبری هست را بعضی‌هایش را به نفع منافع خبری غرب حذف می‌کنند، به عنوان نمونه در وقایع اخیر چون می‌خواهند به روز و متناسب با اتفاقات رخ داده صحبت کنند اقدام به بازنمایی تصویر یک رخداد بر اساس تکنیک‌های خبری و تصویری می‌کنند و تنها آن بخشی از تصویر که مورد پسند و متناسب با سیاست‌های داخلی‌شان هست را به نمایش می گذارند و بخشی از حقیقت را حذف می کنند.

وی افزود: تکنیک دیگری که این رسانه‌ها از آن بهره می‌برند تکنیک اهریمن سازی و انسانی است که مانند هالیوود از زنان محجبه برچسب‌های مختلف منفی می‌سازند و آن ها را شخصیت‌های عقب افتاده و فرودست معرفی می‌کنند و در مقابل دختران و زنانی که به عنوان نمادهای جنسی غرب شناخته می‌شوند و موفقیت‌هایشان نیز در همان مسیر نظام سرمایه‌داری غرب است را به نمایش می‌گذارند و به جامعه به عنوان یک الگو عرضه می‌کنند اما زن محجبه زنی که با پوششی مثبت در اجتماع حاضر می‌شود را به عنوان شخصیتی منفی به جامعه معرفی می‌کنند.

جنبه سیاسی آپارتاید جنسیتی

دکتر نیلوفر چینی چیان استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مطالعات سیاسی در ادامه در خصوص جنبه سیاسی آپارتاید جنسیتی گفت: رفع خلأهای نظری و پیامدهای وقایع رخداده در جامعه موجب شد تا به این بحث به صورت تخصصی‌تری پرداخته شود، اتفاقی و امری سیاسی در جامعه به وقوع پیوسته و با دور هم جمع شدن به دنبال پرداختن به موضوع رخداده هستیم که این خود همان خلا های نظری است.

وی افزود: نظام آپارتاید مبتنی بر تبعیض های ناموجه و ناروا میان افراد یک جامعه تعریف می شود، در این نظام فرصت ها و مطلوبیت های اجتماعی بر مبنای یک رقابت سالم برای همگان وجود ندارد، آن چه که از نظام آپارتاید تعریف می شود ذیل موضوع عدالت است که به معنای توزیع منابع و فرصت ها براساس شایستگی ها است.

این استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مطالعات سیاسی در ادامه ضمن اشاره به بحث عدالت جنسیتی گفت: آپارتاید جنسیتی نگاه به این دارد که تبعیضی بین زنان و مردان رخ داده است ، عدالت جنسیتی را می توان تعدیل عدالت اجتماعی در حوزه جنسیت دانست. قبل از پرداختن به این مفهوم می بایست برای جنس و جنسیت تفاوت قائل شویم جنس تنها به تفاوت های زیستی دو انسان نگاه می کند در حالی که جنسیت باز تعریف از موضوعاتی مانند فرهنگ، تاریخ، دین و تمدن است.

وی افزود: اگر بخواهیم از آپارتاید جنسیتی صحبت کنیم ابتدا باید به عدالت جنسیتی بپردازیم، آن چه که به نظر می رسد این است که در جامعه ما خلا درک و فهم مشترک است، درک و فهم مشترک در هر جامعه ای گوهر نایاب آن جامعه است.

چینی چیان گفت: زمانی که فهم مشترک رخ می دهد دیگر تفاوت ها حس نمی شود و هیچ تفکر و اندیشه ای نمی تواند از خلا ها استفاده کرده و ورود کند، ما باید به این بپردازیم که نظام جمهوری اسلامی در کجای این تعاریف وجود دارد و اگر وجود دارد یا با چالش های مواجه هسته جوری باید این چالش ها را برطرف کنیم.

تعریف از هم گسیخته زن تراز در جامعه غیر مسلمان

داودی در بخش دیگری از صحبت های خود به این موضوع پرداخت که مفهوم همه رسانه ها موضوعی مشخص است، اساسا زمانی که جامعه ای از یک حزب بیش تر شد همانند حزب شوروی، تکثر رسانه ای نخواهید داشت و در نتیجه تکثر و تنوع افکار و بالندگی پس از مناظره و جنگ را نیز در این فضا نخواهیم دید و نتیجه اش فروپاشی است.

وی ادامه داد: رسانه ها با استفاده از ابزار دموکراسی بزرگترین دیکتاتوری در حوزه پیام را ایجاد می گنند، زمانی که یک پیام دارای جنسیت می شود نقطه شروع ایجاد فروبستگی در جامعه است .

داودی عنوان کرد: غرب هدفش تنها زن مسلمان نیست غرب در تعریف زن تراز در جامعه خودش نیز مشکل دارد و نمی توانند تعریفی از زن تراز براساس مبانی خود نه مبانی شرقی برسند، بنابراین رسانه ها مفهومی که به لحاظ فرهنگی در بن مایه تاریخی جامعه ایرانی وجود دارد در حوزه تراز سازی زن استفاده می کنند، تراز سازی یعنی شما پوششی را انتخاب می کنید که آن پوشش بر اساس مولفه های تعریف شده شما را به یک فرد قابل اعتماد ، قابل اعتنا ، موثر تبدیل می کند

وی افزود: مرد به اندازه زن نمی تواند از فاز شناخت با موضوعات طبیعی برخورد کند چرا که زن در حوزه تکاملی همیشه حالت مرکب و مرد حالت خطی دارد

این کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی عنوان کرد: حوزه آپارتاید در رسانه از یک چهره کاملا جعلی آغاز شده و بعد به آرامی تبدیل به یک اصیل غیر قابل کتمان می شود پس از فیک ایجاد شده براساس مصادیق شکل می گیرد.

وی خاطرنشان کرد: رسانه برای این که بتواند آپارتاید جنسیتی پیدا کند اقدام به تقلیل دادن زن به نیاز های جعلی که هیچ تاثیری حتی بر زیست بوم فکری او ندارد اقدام می کند.

چینی چیان با تاکید بر اینکه رسانه های بیگانه با تغییر فرم به دنبال تغییر سیاست هستند، گفت: هر امر سیاسی که در جامعه به وقوع می پیوندد ابتدا یک بستر دارد و پس از آن نیز شاهد موج سواری این رسانه ها هستند، موضوع رسیدن به یک فهم مشترک از اهمیت بسزایی برخوردار است و به معنای تسلیم یکدیگر شدن نیست بلکه به معنای درک و فهم یکدیگر است که باید براساس یک چارچوب از پیش تعیین شده باشد.

شادمانی گفت: ما باید حقیقت ها در جامعه ایرانی را به درستی ببینیم چرا که جولانگاه این رسانه خلا های موجود در جامعه ایرانی است، از این جا هست که رسانه های خارجی به گفتمان شخصیت می دهند و جمهوری اسلامی را به عنوان نمادی که می خواسته آپارتاید جنسیتی را علیه زنان پیاده کند معرفی می کنند.

وی در ادامه افزود: ما همیشه از جنگ شناختی و از طرف دشمن صحبت می کنیم در حالی که از مانور رسانه ای رسانه های داخل در وقایع حرف نمی زنیم، تریبون ما دست بازیگرانی است که اصلا نماد انقلاب نیستند ما باید این رسانه ها را به دست بگیریم و علیه زن جهانی پیاده کند.

یادآور می‌شود، برنامه «امواج شبهه» گفتگویی تخصصی پیرامون ماهیت‌ شناسی و رفتارشناسی رسانه‌های فارسی‌ زبان بیگانه است که با هدف روشنگری و افشای تکنیک‌های رسانه‌ای است ،روزهای یکشنبه و سه‌شنبه ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه از آنتن این شبکه به نشانی موج اف‌ام ردیف ۱۰۳,۵ مگاهرتز پخش می شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آپارتاید جنسیتی؛ طعمه تازه رسانه‌های بیگانه بیشتر بخوانید »

حجت‌الاسلام حاجی‌صادقی

توافق عربستان و ایران موجب افزایش توان جبهه مقاومت می‌شود


حجت‌الاسلام والمسلمین «عبدالله حاجی‌صادقی» نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، درباره توافق عربستان و ایران و تأثیرات آن بر تحولات منطقه اظهار داشت: یکی از نقشه‌های جبهه استکبار و آمریکا تشکیل جبهه عربی ضدایرانی با محوریت عربستان بود.

حجت‌الاسلام حاجی‌صادقی افزود: اینکه عربستان به این نتیجه رسید که تکیه بر آمریکا با منافع ملی آن‌ها سازگار نیست و برای آن‌ها دستاوردی ندارد، نشان از شکست راهبرد آمریکا در منطقه است.

نماینده ولی فقیه در سپاه با بیان اینکه عربستان به آمریکا اعتمادی ندارد، تأکید کرد: انقلاب اسلامی از استحکام، قوت و قدرت بالایی برخوردار است؛ بر همین اساس عربستان به این نتیجه رسید که نزدیکی با جمهوری اسلامی سازگار با منافع آن‌هاست.

وی ادامه داد: عربستان به این نتیجه رسید که آمریکا نمی‌تواند آن‌ها را از باتلاق یمن خارج کند و برای اینکه در بین کشور‌های اسلامی بیشتر دچار آسیب نشوند، باید به جمهوری اسلامی نزدیک شوند.

حجت‌الاسلام حاجی‌صادقی با بیان اینکه آمریکا با تمامی توان به دنبال قرار دادن عربستان و امارات در مقابل جبهه مقاومت بود، گفت: نزدیک شدن عربستان به ایران، سوریه و کشور‌های محور مقاومت نشان‌دهنده خارج شدن سعودی‌ها از جبهه مقابله با مقاومت است؛ آن‌ها واقعیت قدرت و توان جبهه مقاومت را پذیرفتند و پی بردند که مقابله با جبهه مقاومت دستاوردی جز شکست برای آن‌ها ندارد.

نماینده ولی فقیه در سپاه توافق عربستان و ایران را دارای آثار فراوانی در منطقه برشمرد و یادآور شد: توافق عربستان و ایران توان جبهه مقاومت در مقابل جبهه کفر را افزایش می‌دهد.

انتهای پیام/ 271

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توافق عربستان و ایران موجب افزایش توان جبهه مقاومت می‌شود بیشتر بخوانید »

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر!

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر!



خروج حامد اسماعیلیون از ائتلاف همبستگی منسوب به براندازان مصداق روشنی بر فروپاشی دورهمی دوماهه اپوزیسیون بود؛ کسانی که علیرغم هزینه‌های هنگفت و نمایش‌های متعدد باز هم محکوم به شکست شدند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، آخر هفته گذشته «حامد اسماعیلیون»، کسی که در پی از دست دادن خانواده‌اش در حادثه پرواز اوکراینی شناخته شد و ماه‌های اخیر به دنبال آن بود تا از خود چهره‌ای سیاسی بسازد، از «ائتلاف همبستگی» براندازان جمهوری اسلامی خارج شد.

ائتلاف مذکور میان براندازان در حالی از هم پاشیده است که از تشکیل آن دو ماه هم نمی‌گذرد. پهلوی، اسماعیلیون، مصی علینژاد، بنیادی، عبادی و مهتدی اعضای این ائتلاف را که ۱۹ اسفند ماه شکل گرفت تشکیل می‌دادند؛ کسانی که هر کدام در یک نقطه از دنیا و گرایش سیاسی متفاوتی با دیگر افراد ائتلاف داشتند.

خودزنی به سبک اپوزیسیون

این اولین بار نبود که جریان مخالف جمهوری اسلامی چنین تلاشی را رقم می‌زد اما از آنجا که این ائتلاف با چالش‌های متعددی از جمله پراکندگی جغرافیایی، فقدان پایگاه مؤثر اجتماعی، نداشتن رهبری، اختلاف نظر مبنایی و نظری و تضاد منافع در بدیهیات و جزئیات مواجه بود، بار دیگر با بن‌بست مواجه شد؛ همچنانکه دفعات قبل نیز به نتیجه نرسید.

گرچه طبیعی بود ائتلافی متشکل از یک جمهوری خواه ساکن استرالیا، یک تجزیه‌طلب ساکن سوئد، یک پادشاهی‌خواه ساکن واشنگتن به لحاظ اجرایی نتواند سامان و انسجامی داشته باشد؛ اما شاید انتظار می‌رفت این جریان پس از هزینه‌های هنگفت مادی و تبلیغاتی، حداقل برای حفظ وجهه خود نزد طرفدارانش، چند صباحی بیشتر نمایش خود را ادامه دهد.

با این وجود فروپاشی زودهنگام آنها رقم خورد و اسماعیلیون علت تصمیم جدایی‌اش را، عدم اجرا و تحقق دموکراسی در این جمع برشمرد. این در حالی است که ائتلاف مذکور با ادعای ایجاد دموکراسی در ایران دورهمی‌شان را شکل داده بودند. پس از آنکه مدتی قبل «رضا پهلوی» و «نازنین بنیادی» این ائتلاف را ترک کردند، حالا خروج اسماعیلیون، به یک ناچاری برای مرگ خودخواسته از سوی این جریان شباهت داشت.

در حقیقت ائتلاف پر سر و صدا اما پوچ همبستگی در حالی به کار خود پایان داد که هنوز بدون آنکه پاسخی از سوی نظام جمهوری اسلامی دریافت نکرده بود مثل یک ویروس داخلی، خودش باعث نابودی خودش شد. «کامران فلاحتی» پژوهشگر اپوزیسیون می‌گوید: «اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، خود اثبات ناکارآمدی خودشان هستند و هم از طرف دیگر ادعاهایی که مطرح می‌کنند را به واسطه عملکرد خود نقض می‌کنند.»

جای خالی دانش و ایدئولوژی در میان براندازان

فارغ از اینها، چهره مخدوش و معدوم افراد ائتلافِ از هم‌گسسته همبستگی، نقطه ضعفی بود که از سوی کارشناسان و صاحب‌نظران سیاسی و اجتماعی همواره مورد نقد جدی قرار داشت. آنها معتقدند کسانی که به عنوان سردمداران براندازی دور هم جمع شده‌اند که دانش، تخصص، اعتبار و جایگاهی برای پیشبرد یک کنش سیاسی در مقیاس مقابله با یک حکومت ۴۰ ساله و قدرتمند را ندارند و فاقد هرگونه ایدئولوژی برای تحقق شعارهایی هستند که از آن دم می‌زنند.

«محمدکاظم انبارلویی» فعال سیاسی سیاست داخلی کشور در این باره می‌گوید: «یکی از نعمات بزرگی که خدا به ملت ما داده است، وجود اپوزیسیون روسیاه، بدسابقه و احمق هست. ما در برابر اپوزیسیونی قرار داریم که نه تنها کم‌ترین ریشه اجتماعی و سیاسی در داخل ایران را ندارند؛ بلکه با کارنامه ننگین خود به عنوان منفورترین چهره‌ها شناخته می‌شوند.»

صحت اظهارات انبارلویی با نگاهی به پیشینه جریان‌های سیاسی حاضر در ائتلاف همبستگی محرز است؛ چراکه بخش مهمی از حامیان اپوزیسیون همان کسانی هستند که با کمک به صدام در تجاوز به ملت ایران بدترین سابقه را دارند و ۱۷ هزار نفر از ایرانیان را به شهادت رساندند.

دومین گروه از اپوزیسیون، سلطنت‌طلب‌ها هستند که کارنامه آنها در تاریخ ایران به عنوان ننگین‌ترین دوران وطن‌فروشی و غارت ملت ایران مطرح است و رضا پهلوی به عنوان بازمانده این رژیم هر بار با اقدامی که به خودزنی شبیه است، دست خالی خود را روتر می‌کند. انبارلویی با اشاره به سفر اخیر پهلوی به سرزمین اشغالی فلسطین می‌گوید: «رضا پهلوی در سفر اخیرش به سرزمین‌های اشغالی ثابت کرد که هیچ حظ و بهره‌ای از سیاست نبرده است چراکه در شرایطی که رژیم صیهونیستی دچار فروپاشی است این اقدام را انجام داده است.»

وی ادامه می‌دهد: «اغلب افرادی که در این ائتلاف حضور داشتند از جمله اسماعیلیون، از لحاظ اعتباری عددی نیستند و هیچ گونه ریشه و دانش اجتماعی، تاریخی و سیاسی ندارند. از طرف دیگر افرادی دور هم جمع شده بودند که هیچ‌گونه اتحاد و همبستگی با هم نداشتند.»

کاریکارتوریست شعارهای مدنی و کاسبان سیاسی

علیرغم آنکه جریان براندازی پس از تلاش‌های بسیار، نتوانست کاری از پیش ببرد و به نتایج و اهداف خود نرسید، اما نگاهی دقیق‌تر و موشکافانه‌تر به ما نشان می‌دهد که این جریان توانست در بخش کمی از فضای جامعه رسوخ کند و بر روی آن اثرگذار باشد و این موضوع را القا کند که جمهوری اسلامی رفتنی است! صاحب‌نظران معتقدند علت عمده این اثرگذاری فعالیت گسترده آنها در فضای مجازی و تاخت و تاز بی‌سابقه حساب‌های کاربری منسوب به طرفداران آنها بوده است.

جریان براندازی در این سال‌ها به واسطه بودجه‌های کلانی که دریافت می‌کرد، لشکرهای مجازی به راه انداخت. آنها با ایجاد لشکرها و مؤسسات مجازی تحت عناوین مؤسسات حقوق بشری یا دفاع از حقوق زنان، کاریکاتوری از نهادهای مدنی را در خارج از کشور ایجاد کردند و زیر سایه عناوین خوش آب و رنگی که برای خود ساخته بودند، فعالیت‌های ضد بشری، ضد انسانی و ضد ایرانی انجام می‌دادند.

فلاحتی درباره بودجه‌هایی که از طریق مداخله‌جویان به دست اپوزیسیون می‌رسیده و همچنان می‌رسد، بیان می‌کند: «آنها بودجه‌ها و منابع هنگفت و مختلفی از دولت‌های متخاصم و سرویس‌های امنیتی دریافت کرده و از طرف دیگر مبالغی را از مردم عادی به شیوه‌های مختلف کلاهبرداری می‌کنند. بخشی از درآمدشان نیز از طریق صندوق‌هایی که به بهانه جلب کمک‌های مالی راه‌اندازی کرده به دست می‌آید و از این طریق ارتزاق می‌کنند.»

انبارلویی نیز تاکید دارد که سرویس‌های سیا، موساد، انگلیس و فرانسه مخارج کارهای تبلیغاتی و سازمانی این گروه را تأمین کرده و اظهار می‌کند: «این افراد یک مشت کاسب سیاسی هستند و خودشان هم می‌دانند که پایگاهی در میان مردم ندارند. شاید بتوانند مدتی با توزیع پول و شبکه‌سازی کارهایی انجام دهند اما هرگز نمی‌توانند به عنوان یک اپوزیسیون دارای ایدئولوژی، طرح یا برنامه و… ظاهر شوند.»

نظر به آنچه گفته شد، براندازان گروهی از افراد را در فضای مجازی سامان دادند تا هرگاه به آنها نیاز داشته باشند اهداف خود را در عرصه مجازی پیش ببرند. همچنین با راه‌اندازی مؤسسات نظرسنجی روی ذهن ایرانیان کار می‌کنند. البته فلاحتی نظرسنجی‌هایی که توسط جریان اپوزیسیون به کمک بودجه‌های تزریقی از سوی کشورهای و قدرت‌های مداخله‌جو صورت می‌گرفت را نوعی نظرسازی معرفی می‌کند و متذکر می‌شود: «گرچه شیوه‌های به کار رفته در این نظرسنجی‌ها از نگاه بسیاری کارشناسانِ مستقل، غیرعلمی، ضعیف و غیرقابل استناد بودند اما اثرگذاری آنها بر درصدی از جامعه غیرقابل انکار است؛ بخشی از مردم که در فضای مجازی حضور دارند ممکن است در پی فعالیت‌های سازماندهی شده مجازی جریان مخالف تصور کنند نظرات این گروه در جامعه غالب است در حالی که این راهکار جریان براندازی است که می‌خواهد دروغی را در لفافه واقعیت به داخل کشور القا کنند.»

سلبریتی‌ها؛ خدمتکاران بی‌جیره مواجب

نکته قابل ذکر آن است که علاوه بر حامیان مالی غرب‌نشین، براندازان از طرف تعدادی از چهره‌های شناخته شده داخلی مورد حمایت قرار می‌گرفتند. برخی «سلبریتی‌ها» در فضای مجازی به مثابه نماینده اپوزیسیون در داخل کشور عمل کرده و به بلندگوی آنها تبدیل شده بودند.

اپوزیسیون صراحتاً اعلام کرده بود که یکی از راهبردهای آنها در اجرای اهداف براندازانه و دشمنی کردن با جمهوری اسلامی، «بهره‌برداری از سلبریتی‌ها» است؛ البته فلاحتی چنین نگاهی به سلبریتی‌ها را توهین به آنها می‌داند و می‌گوید: «چنین عبارتی برای افراد سرشناس در عرصه‌های مختلف توهین بسیار بزرگی است. براندازان در اظهارات شفاف خود تاکید کرده‌اند که برای رسیدن به اهداف خود از چهره‌های مشهور استفاده می‌کنیم.»

از نگاه او بخشی از علت این موضوع به ضعف دستگاه‌های فرهنگی کشور برمی‌گردد: «این ضعف فرهنگی جامعه ما است که جامعه تا حد زیادی به پدیده سلبریتی سوق پیدا می‌کند. متأسفانه اغلب سلبریتی‌های ما مطالعه کافی و تخصصی ندارند؛ اغلب قوه تحلیل به ویژه در مسائل کلان سیاسی و امنیتی را ندارند و سطح برداشت آنها از مسائل، بسیار نازل است. این افراد به واسطه القائات فضای مجازی احساس می‌کنند که چون فردی شناخته شده هستند می‌توانند در همه حوزه‌ها نظر بدهند و در همه ساختارها ورود کنند.»

به نظر می‌رسد وقتی راهبری الگوهای فکری از طبقه فرهیخته به قشر سلبریتی تنزل پیدا کند، بخشی از جامعه به لحاظ فرهنگی دچار اشکال خواهد شد. این پژوهشگر بیان می‌کند: «سلبریتی‌ها در پی فقدان دانش مورد نیاز به راحتی در دام گروه‌های معارض و براندازی قرار می‌گیرند و آگاهانه یا ناآگاهانه خدمتکاران بی‌جیره و مواجب گروه‌های ضدمیهنی و ضدوطنی می‌شوند.»

فلاحتی یادآوری می‌کند که مناسبات فرهنگی ما نامناسب و ناسالم هستند و در حوزه قانونی و برخوردهای قضائی نیز دچار ضعف هستیم چراکه در خصوص تخلفات مختلف افراد مشهور با آنها با تسامح برخورد می‌شود.

جهان وهم‌آلود براندازان

با وجود حامیان مادی خارجی و مدافعان معنوی داخلی، پایگاه اجتماعی حقیقی جریان براندازی در دنیای واقعی فاصله قابل توجهی با چینش و ارقامی که در فضای مجازی به ارائه می‌شد داشت. برخی بر این باورند اختلاف فاحش میان حامیان مجازی براندازان و طرفداران آنها در دنیای واقعی به علت آن است که اپوزیسیون، گروهی از افرادی را به خط کرده بود که به صورت شبانه روزی و شیفتی کار می‌کنند تا برای جریان‌سازی فکری در فضای اجتماعی فعالیت داشته باشند.

به هر شکل، با وجود همه تلاش براندازان و حامیان آنها، این جریان نه در دنیای حقیقی و نه در فضای مجازی نتوانست راه به جایی ببرد. گرچه آنها تا حدی توانستند در فضای مجازی جریان‌سازی کنند و با تحمیل نظر خود در ایام اعتراضات، با اعمال نوعی دیکتاتوری مجازی گروهی از مردم را تحت فشار گذاشتند و آنها را از کسب و کار روزانه و فعالیت‌های اجتماعی منع کردند اما در نهایت امر و با گذشت زمان، با سنگ محک‌هایی مختلفی به خود و همگان اعتراف کردند که پایگاه اجتماعی لازم برای کنش‌گری سیاسی را ندارند. «انبارلویی» در این خصوص می‌گوید: «آخرین تلاش براندازان فتنه پاییز ۱۴۰۱ بود و خودشان هم فهمیدند که لشکری در ایران ندارند و فقط می‌توانند روی سرویس‌های امنیتی و جاسوسی خودشان حساب کنند.»

به نظر می‌رسد دو مشکل عمده درباره اپوزیسیون وجود دارد. اول؛ نداشتن «پایگاه اجتماعی مؤثر» است. یعنی پایگاهی که در تعارف سیاسی بگنجد و منجر به خیزش یا ایجاد تغییری محسوس شود که کارکردهای جریان سیاسی متبوع خود را محقق کند و دوم؛ فقدان دانش وسیع نسبت به اطلاعات داخل و مناسبات حاکم بر جامعه ایرانی.

کاستی‌ها و کوتاه‌قدی‌های جریان براندازی باعث شد آنها به ناچار به دنیایی از اوهام روی بیاورند و با ساختن فضایی حباب‌گونه به خود و اندک اعضای پایگاه اجتماعی روحیه ببخشند؛ تا جایی که بعضاً امر بر خود آنها نیز مشتبه شد و با خیال آنکه که طرفداران میلیونی یا لشکری از حامیان و نظامیان دارند، سیرک‌های متعدد همچون «نشست دانشگاه جرج تاون» و کمپین «من وکالت می‌دهم» را به راه انداختند.

رقیب سبک‌وزن جمهوری اسلامی

بنا بر آنچه گفته شد براندازان به واسطه مجموعه اختلافاتی که داشتند نه تنها به کرسی قدرت نرسیدند بلکه حتی به آن نزدیک هم نشدند؛ اما نکته قابل توجه آن است که آنها در همین شرایطی ابتدایی هم بر سر قدرتی که برابر با هیچ است، به جان هم افتادند.

ائتلافی که بعد از ۴۴ سال دشمنی با جمهوری اسلامی شکل گرفته بود در مدت کوتاهی از هم گسست، این در حالی است که جمهوری اسلامی و مردم ایران دخالت چندانی در این فروپاشی نداشتند و براندازان خودشان به علت طمع قدرت داخلی، اختلافات بنیادین و حملاتی که در فضای مجازی به یکدیگر می‌کردند به این سرانجام دچار شدند. آنها تلاش کردند که حتی در حد یک نمایش، پیام اتحاد، همنشینی و همبستگی خود را منعکس و منتقل کنند اما توان آنها حتی برای یک بازی نمایشی هم کفایت نکرد.

انبارلویی با تاکید بر اینکه این جریان در آینده نیز فرجامی نخواهد داشت، عنوان می‌کند: «حتی اگر تحت شرایطی اتحادی میان آنها حاصل شود و کار خود را ادامه دهند، باز هم اعتبار و وزنه لازم برای آنکه مقابل انقلابی که بر دنیا و منطقه تأثیر گذاشته و معادلات قدرت جهانی را تغییر داده بایستند را ندارند و نمی‌توانند در برابر ملت ایران قد علم کنند»

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر! بیشتر بخوانید »

آیا مخالفت با رفراندوم در مسایل جاری کشور یعنی دیکتاتوری؟

آیا مخالفت با رفراندوم در مسایل جاری کشور یعنی دیکتاتوری؟



سیره‌ عملی رهبر انقلاب نشان می‌دهد ایشان یکی از اصلی‌ترین مأموریت‌های خویش را صیانت از جمهوریّتِ نظام در کنار اسلامیّت آن می‌دانند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، پس از ماه‌ها موج‌سواریِ جریان رسانه‌ای دشمن با سوءاستفاده از کلیدواژه‌ی مقدّس «مردم» و پس از آنکه فتنه‌ی جنگ شناختی ۱۴۰۱ شکست خورد و فضای اجتماعی آرام شد، رهبر معظّم انقلاب بالأخره در دیدار رمضانی دانشجویان (۲۹ فروردین ۱۴۰۲) موضع قاطع خویش نسبت به مسئله‌ی «رفراندوم» را به‌مثابه فصل‌الخطاب بیان کردند و انجام همه‌پرسی را در امور جاری کشور که جریان رسانه‌ای دشمن آن را تکرار می‌کرد (از جمله قانون پوشش) امری نامعقول دانستند. طبیعتاً این موضع، خشمِ جریان رسانه‌ای دشمن را برانگیخت و باعث القاء شبهات تازه‌ای از سوی آنان برای تحریف صورتمسئله گردید. محورِ تلاش‌های «جریان تحریف» در این ماجرا نیز -همچون گذشته- ایجاد «تقابلِ کاذب» میان موضع ایشان و اصلِ «جمهوریت» بود.

برای تحلیل درستِ موضع رهبر انقلاب نسبت به جایگاه مردم در حکمرانی، لازم است محکمات اندیشه و سیره‌ی عملیِ ایشان را بشناسیم تا بتوانیم در موارد مبهم و احیاناً شبهه‌ناک، متشابهاتِ سخنان ایشان (از جمله آنچه درباره‌ی نامعقول‌بودنِ رفراندوم بیان کردند و دشمن به تحریف آن پرداخت) را از طریق ارجاع دادن به محکماتِ اندیشه و شخصیت ایشان، درست فهم و تحلیل کنیم.

در این نوشتار سعی می‌کنیم با مروری کوتاه بر جایگاهِ جمهوریت (مردم‌سالاری دینی) در منظومه‌ی فکری و سیره‌ی رفتاریِ آیت‌الله العظمی خامنه‌ای مدّظلّه‌العالی» یکی از محکماتِ اندیشه و شخصیّت ایشان را بشناسیم.

جمهوریّت به‌مثابه امر مقدّس

آیت‌الله خامنه‌ای اصلِ «جمهوریّت» را – نه یک گرته‌برداری از نظام‌های سیاسیِ بشری، بلکه- برآمده از متن معارف اسلامی دانستهو ارائه‌ی طرحی نو از نظام سیاسی که جمهوریّت را درهم‌تنیده‌ی با اسلامیت مطرح می‌کند را «ابداع و هنر امام خمینی (ره)» و «سخن نوی جمهوری اسلامی برای جهان امروز» عنوان کرده است. از نگاه ایشان جمهوریّت از دو جنبه‌ی کلان اهمّیت دارد: اوّل اینکه تنها راهِ پیشرفت و علاج تمام مشکلات کشور این است که کارها به مردم سپرده شود و مردم به میدان بیایند و یک «حرکت عمومیِ مردمی» برای رسیدن به آرمان‌ها شکل بگیرد، چنانکه تجربه هم ثابت کرد در هر عرصه‌ای که این امر محقّق شد، پیشرفت در آن عرصه حاصل شد. دوّم اینکه زیرپاگذاشتنِ جمهوریّت نه‌تنها مایه‌ی عدم‌توفیق و بی‌آبرویی و بروز انواع بحران‌ها در حکمرانی است، بلکه عقوبت الهی را نیز در آخرت در پیش خواهد داشت؛ چرا که یک وظیفه‌ی الهی است که حاکمیّت شرعاً مکلّف است به آن پایبند باشد.

تجربه‌ی تاریخیِ درخشان در مردم‌سالاری

امّا آیا آنچه که گفته شد، صرفاً در حدّ حرف و شعار بوده یا اینکه در تجربه‌ی رهبریِ حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) هم همین امر محقّق شده است؟ با تأمّل در سیره‌ی رهبریِ ایشان این امر عیناً قابل پیگیری است و موارد متعدّدی برای آن میتوان برشمرد. در این مجال صرفاً به سه مورد اشاره می‌کنیم:

«مشارکت حداکثری» به‌مثابه تضمین جمهوریت

اوّلین نکته‌ی واضحی که در سیره‌ی رهبریِ آیت‌الله خامنه‌ای مقابل چشم دوست و دشمن قرار دارد، تأکید همیشگی و مکرّرِ ایشان بر «مشارکت حدّاکثری» در «همه‌ی انتخابات‌ها»یی است که تاکنون برگزار شده و البته «فارغ از هر حزب و جریانی»؛ یعنی هیچ‌گاه چنین نبوده که ایشان به یک طیف یا طرفداران یک گرایش سیاسیِ خاصّ سفارش بیشتری به مشارکت بکند و یا اینکه بگونه‌ای رفتار کند یا سخن بگوید که طرفداران جریان سیاسی خاصی از مشارکت در انتخابات دلسرد شوند تا نتیجه‌ی انتخابات مطلوب خود ایشان باشد؛ بلکه برعکس همواره تأکید داشته است که «همچون گذشته اصرار داریم که همه، حتی کسانی که نظام را و رهبری را قبول ندارند پای صندوق‌ها بیایند چرا که انتخابات متعلق به ملت، ایران و نظام جمهوری اسلامی است.» پرواضح است که این طیف در صورت شرکت در انتخابات، هیچ‌گاه به جریان سیاسیِ مطلوبِ رهبری رأی نمی‌دهند؛ اما بخاطر اینکه خودِ «مشارکت حدّاکثری» اهمّیت و موضوعیت دارد، ایشان همواره بر این مسئله تأکید کرده اند.

این مسئله (مشارکت حداکثری در انتخابات از سوی همه‌ی جریان‌های سیاسی) آنچنان برای ایشان اهمّیت داشته که حتّی از اختلاف‌نظر خویش با برخی از مسئولان نظام پرده برمی‌دارد که بخاطر تأکید بر این امر به ایشان اعتراض می‌کردند و پیشنهاد جایگزین‌شان تلاش برای «مشارکتِ کمتر به قیمتِ پیروزیِ شخص یا جریان سیاسیِ مطلوب» بوده است: «از من گله‌مند میشوند که چرا شما مدام گفتید بیایید در انتخابات شرکت کنید. آقاجان! توجّه داشته باشید که مصیبت، آن‌روزی است که مردم پشت کنند به صندوق رأی؛ این مصیبت است؛ و دشمن این را میخواهد… «مردم‌سالاری»، این جزو کلیدواژه‌های اصلی است؛ این را فراموش نکنید.»

«مردم» مخاطب اصلی رهبر

امر بدیهی دیگر که نزد دوست و دشمن قابل‌انکار نیست، این است که همواره مخاطب اصلی آیت‌الله خامنه‌ای در دوران رهبری‌شان، نه مسئولان نظام بلکه «عموم مردم» بوده اند. مسلّماً برای شخصیت سیاسی‌ای که نظر مردم اهمّیت چندانی نداشته باشد، لزومی ندارد که دیدارهای مستقیم و پیوسته با اقشار مختلف مردم داشته باشد و با آنها گفت‌وگو و تعامل و مخاطبه‌ی مستقیم داشته باشد. امّا می‌بینیم که رهبر انقلاب از آغاز رهبری تا همین امروز، سالانه بطور متوسّط بیش از ۴۰ دیدار با اقشار مختلف عموم مردم دارند و همواره مهم‌ترین دیدگاه‌های خویش درباره‌ی مسائل مختلف و همچنین منطق تصمیم‌گیریِ خویش در مسائل مختلف کشور و نظام را در دیدارهای عمومی خطاب به عموم مردم و برای مردم بیان کرده‌اند. ایشان صریحاً القاء این انگاره را که دیدگاه‌ها و مواضع واقعی و حقیقی رهبری در جلسات خصوصی خلاف مواضع ایشان در جلسات عمومی است، «خطّ تبلیغیِ دروغ» عنوان کردند و فرمودند: «آنچه بنده در جلسات عمومی میگویم، عیناً همان حرفهایی است که در جلسات خصوصی به مسئولین میگویم.»

هیچ شخصیت سیاسی نه‌فقط در تاریخ جمهوری اسلامی بلکه در کل جهان سیاست را نمی‌توان سراغ گرفت که به اندازه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای با مردمِ کشورش ارتباط مستقیم داشته باشد و اینچنین خود را موظّف بداند که تمام دیدگاه‌ها و مواضح خویش در مورد مسائل مختلف را برای آنان توضیح دهد و نسبت به افکار عمومیِ مردم احساس مسئولیت کند. اساساً چه‌بسا همین اصلی‌ترین عامل بوده که برخلاف تمام دشمنی‌ها و جنگ فرهنگی و شناختی و اقتصادی و انواع مشکلات وچالش‌های داخلی که نظام طی این چهار دهه با آنها روبرو بوده، باعث شده که مردم هیچ‌گاه دست از حمایت از نظام جمهوری اسلامی برندارند.

صیانت از «رأی مردم»

دیگر نمونه‌ی عینیِ اهمّیت جمهوریّت برای رهبر انقلاب، صیانت از آرای مردم در همه‌ی انتخابات‌ها و بیش از همه در «فتنه‌ی هشتادوهشت» است. می‌دانیم که پس از انتخابات ریاست‌جمهوریِ سال ۱۳۸۸ یک جریان سیاسی خاصّ با فریب بدنه‌ی اجتماعی‌اش و سوءاستفاده از آنها در کشاندنشان به کف خیابان، با رمز «تقلّب» تلاش کردند تا در مقابل جمهوریّت بایستند و از طریق «ابطال انتخابات» یک کودتای سیاسی را رقم بزنند و رئیس‌جمهورِ منتخبِ اکثریت مردم را به زیر بکشند. آیت‌الله خامنه‌ای -به پشتوانه‌ی مردم- مهم‌ترین مانع در برابر این فتنه و کودتای سیاسی بود که غیورانه از رأی مردم (که تنها راه تضمین جمهوریّت نظام است) صیانت کرد. موضع قاطع ایشان در برابر مطالبه‌ی «ابطال انتخابات» این بود: «شما بدانید، یقین کنید، صددرصد بنده این را رد میکنم؛ اگر همه هم جمع بشوند بگویند ابطال، من قبول نخواهم کرد. ابطال، یعنی زدن توی دهن مردم؛ چهل میلیون آدم آمدند پای صندوق رأی دادند، من بگویم شما غلط کردید رأی دادید؟! چنین چیزی مگر ممکن است‌؟! مطلقاً من این را قبول نخواهم کرد.»

باور به مردم و تکریم پیوستۀ آنان

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) یکی از ویژگیهای برجسته‌ی امام خمینی (رضوان الله علیه) که رمز موفّقیت ایشان هم بود را «باور به مردم» دانسته و خود ایشان نیز این باور و اعتماد کامل به مردم را از ایشان به ارث برده و در گفتار و رفتار خویش متجلّی ساخته است. دیگر ویژگی بارز و انکارناپذیر ایشان تأکید پیوسته بر اعتماد به مردم و تکریم پیوسته‌ی عموم مردم است. ایشان همواره در بیانات خویش ویژگی‌های برجسته‌ی ملّت ایران (همچون بصیرت، صبّار شکور بودن، استقامت در راه حق و…) را برشمرده و در مقابل دوست و دشمن به آنها افتخار نموده است؛ چنانکه به جرأت میتوان گفت که یکی از پرتکرارترین واژه‌ها در دوران رهبری ایشان، واژه‌ی «مردم / ملّت» بوده است.

اینها فقط چهار نمونه‌ی ساده و هویدا از سیره‌ی عملی رهبر انقلاب است که نشان می‌دهد ایشان یکی از اصلی‌ترین مأموریت‌های خویش را صیانت از جمهوریّتِ نظام در کنار اسلامیّت آن می‌دانند. اکنون با اصالت دادن به این نگرش، می‌توان تحلیل درست و واقع‌بینانه‌ای از موضع ایشان درباره‌ی نامعقول‌بودنِ رفراندوم ارائه داد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آیا مخالفت با رفراندوم در مسایل جاری کشور یعنی دیکتاتوری؟ بیشتر بخوانید »

مهمانی که بی‌سوادی کارشناس BBC را به رخ کشید/ چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل+ فیلم

مهمانی که بی‌سوادی کارشناس BBC را به رخ کشید/ چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل+ فیلم



پژوهشگر جامعه‌شناسی در دانشگاه جانز هاپکینز گفت: از آنجایی که پهلوی توان اثرگذاری در داخل کشور را ندارد تنها کاری که می‌تواند انجام دهد آویزان شدن به قدرت‌های خارجی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نیما توتکابنی، پژوهشگر جامعه‌شناسی در دانشگاه جانز هاپکینز در پاسخ به صحبت‌های کارشناس طرفدار پهلوی در شبکه تلویزیونی BBC فارسی گفت: برای من سخت است که حرف‌های ایشان را بشنوم و خنده‌ام نگیرد.

وی در ادامه به چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل پرداخت و تصریح کرد: از آنجایی که پهلوی توان اثرگذاری در داخل کشور را ندارد تنها کاری که می‌تواند انجام دهد آویزان شدن به قدرت‌های خارجی است؛ پس از نزدیکی به آمریکا و حضور در کنفرانس امنیتی مونیخ وقتی دید آن ها به دنبال برقراری توافق با جمهوری اسلامی هستند حالا به اسرائیل نزدیک شده است. این سفر بی‌نتیجه برای طرفداران ربع پهلوی فقط شرمساری را در پی خواهد داشت!

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مهمانی که بی‌سوادی کارشناس BBC را به رخ کشید/ چرایی سفر رضا پهلوی به اسرائیل+ فیلم بیشتر بخوانید »