جمهوری اسلامی

براندازان با یک قمه کش چه می‌کنند؟

حباب براندازی



سناریوی توهم سقوط علیه جمهوری اسلامی ایران چگونه طراحی شد و چگونه به شکست انجامید؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:

فکر می‌کنم درباره آشوب‌های ۱۴۰۱ در یک نقطه عطف قرار داریم. قصد جمع‌بندی یا پیش‌بینی وضعیت را ندارم، چون همه آموخته‌ایم در شرایطی چنین پیچیده باید عمیقاً محتاط بود اما تقریبا پیداست پروژه قبلی طراحان شکست خورده و پروژه جدید به سادگی قابل تعریف نیست.

داستان اینگونه شروع شد: «ممکن، سریع و آسان جلوه دادن براندازی برای اقلیتی از جامعه که قرار بود در حباب شبکه، خود را اکثریت فرض کند».

هدف این بود که یک آشوب چندصدهزار نفری سراسری شکل بگیرد. طرف طراح از ابتدا می‌دانست قادر به این نیست اکثریت را به خیابان بکشاند. هدف شکل دادن به اقلیتی بود که در چارچوب یک جنگ‌ شناختی پیچیده باید به این نتیجه می‌رسید زمان دست زدن به خشونت فرارسیده است.

برای رسیدن به این هدف، ابزار خلاقانه‌ای ایجاد شد: «ایجاد تصور رفتنی بودن نظام». یک بازی از دید من هوشمندانه و پر از ظرافت و پیچیدگی داخلی و خارجی راه افتاد برای باوراندن این امر به بخشی از جامعه ایران که کار تمام و جمهوری اسلامی در حال رفتن است.

فرض بنیادین پروژه این بود: اگر این باور برای اقلیتی از جامعه ایجاد شود که نظام در حال رفتن است، آشوب بزرگ شکل خواهد گرفت. مقام امنیتی خارجی گفته بود: «حکومت‌ها وقتی می‌روند که به نظر برسد دارند می‌روند!»

حالا یک بار دیگر آنچه را در بیش از ۲ ماه گذشته دیده‌اید مرور کنید. همه چیز معنای جدیدی پیدا می‌کند. در داخل ایران برنامه پیچیده‌ای کلید خورد. گام اول ایجاد تشکیک در حضور، سلامت، قدرت و حتی حیات رهبر انقلاب به عنوان مهم‌ترین عامل نگهدارنده نظام بود. میرحسین موسوی با صدور بیانیه‌ای که بدون هیچ دلیل، یکباره بحث جانشینی را پیش می‌کشید و جوانان را مخاطب قرار می‌داد، از مدت‌ها قبل از فوت خانم مهسا امینی پروژه را کلید زد. بعد نیویورک تایمز مقاله‌ای منتشر کرد و خبر از بیماری رهبر انقلاب داد و با وجود حضور ایشان در ۲ برنامه عمومی باز حاضر به پس گرفتن ادعای خود نشد. واضح بود برنامه‌ای در کار است که لازمه آن سرهم کردن داستان‌هایی از این نوع با سوءاستفاده از منابعی به ظاهر معتبر است. وقتی آشوب‌ها کلید خورد، دیدیم در روزهای اول این موضوع تبدیل به بخشی از باور ذهنی کسانی تبدیل شده بود که نقش هسته مرکزی آشوب را به عهده گرفتند. بعد از آن نوبت به «خشونت شدید علیه مردم و نیروهای انتظامی و امنیتی» رسید. باز، هدف این بود که به اقلیتی در جامعه گفته شود نظام دیگر قادر به برقراری نظم و امنیت نیست و هزینه اقدام براندازانه صفر شده است. پس از آن، نوبت به «خشونت کلامی» بی‌سابقه رسید. طراح خارجی به دنبال این بود فحش جنسی را در ایران بدل به شعار عمومی کند. باز هم هدف، دریدن پرده‌های حرمت میان مردم و نظام و تقویت باور به تمام‌شده بودن کار بود. پس از آن سراغ «خلق شعار و نماد» رفتند. تولید شعارهایی با مضمون «پایان»، بویژه در آبان‌ماه و تلاش برای تزریق آن به ادبیات روزمره جامعه، بخش دیگر همین پروژه بود. بعد، سراغ «ایده سقوط شهرها» رفتند. در یکی دو مورد که چند ساعتی برخی شهرهای مرزی یا محلات آنها ملتهب شد، بلافاصله حجم بزرگی از ادبیات تولید شد با این مضمون که فلان شهر سقوط کرده و اکنون نوبت آن است هر کسی شهر و محله خود را آزاد کند(!) هدف، دوباره این بود که اقلیتی از جامعه کار را تمام‌شده بداند. اینجا مجال تفصیل نیست اما یک نکته اکنون از ورای بیش از ۲ ماه تمرکز کامل بر تحلیل رفتار دشمن روشن است. همه پروژه این بود که اقلیتی کوچک در جامعه، یک دروغ بزرگ را باور کنند: نظام در حال سقوط است!

در خارج از ایران نیز پروژه‌ای همین‌قدر بزرگ کلید خورد و به موازات بخش داخلی اجرا شد. مخاطب اصلی پروژه خارجی باز هم افکار عمومی داخلی ایران بود: از علم کردن اسماعیلیون تا همایش برلین یا بردن نازنین بنیادی به شورای امنیت و دیدار علی‌نژاد با مکرون. بایدن از تغییر و مکرون از انقلاب حرف زدند. هدف همه اینها، مجددا انتقال «سیگنال پایان» بود. طرف خارجی همه تلاش خود را کرد که به بدنه آشوب بگوید نه تنها موافق براندازی است و از آن حمایت می‌کند، بلکه از هم‌اکنون رهبران آینده ایران را هم برگزیده و با آنها در حال ملاقات و مذاکره است!

همه اینها البته روی برخی روندهای نسلی، جنسیتی و اقتصادی در ایران نشست. بی‌تعارف، کم‌کاری‌ها و ندانم‌کاری‌های ما بزرگ‌ترین کمکی بود که طراح خارجی دریافت کرد. زیرساختی در داخل ایران مهیا شد که برخلاف برخی تصورات، منحصر به فضای مجازی نیست. داستان بسیار بزرگ‌تر است. این زیرساخت امنیتی، با برخی مشکلات، کوتاهی‌ها و غفلت‌های اجتماعی گره خورد و بحران ۱۴۰۱ را ساخت.

البته همه آنها که وارد خیابان شدند بخشی از زیرساخت آشوب نبودند اما همه آنها که دست به خشونت زدند آگاهانه یا ناآگاهانه، با آن مرتبط بودند، غفلت از شکل‌گیری این زیرساخت، یعنی زیرساختی که قرار بود توهم پایان جمهوری اسلامی را تبدیل به آشوب خشونت‌آمیز کند، بزرگ‌ترین سوالی است که مسؤولان یک دهه گذشته باید به آن جواب بدهند. ترکیب این زیرساخت با نارضایتی، بحران را ساخت.

من درباره آن زیرساخت سخن نمی‌گویم؛ موضوعی است که فهم آن مهم‌ترین مسؤولیت کنونی جامعه اطلاعاتی ایران است. درباره زمینه‌های اجتماعی هم که آن زیرساخت بر آن استوار شده جداگانه سخن خواهم گفت. در اینجا بر «نتیجه» تمرکز می‌کنم. تا جایی که به نتیجه مربوط است، پروژه به سختی شکست خورده است.

نخستین علت، حجم بی‌سابقه خشونتی است که تولید شد. طراح خارجی در این باره عمد داشت: جنایت کنید، فیلم بگیرید و رجز بخوانید. نظام یا می‌ترسد و مماشات می‌کند که یعنی کار تمام است یا متقابلا دست به خشونت می‌زند که نفتی خواهد شد بر آتش اعتراضات. یافتن راه میانه آسان نبود اما نظام این راه را یافت.

نظام به جای انتخاب خشونت یا مماشات، «تولید آگاهی اجتماعی» درباره ذات آشوب را هدف گرفت. بعد، جمع کردن بساط قداره‌کشی و تروریسم دشوار نبود. در نتیجه آن استراتژی، اکنون جامعه بسیار آگاه‌تر است.

«خشونت بی‌سابقه» به جای اینکه ترس تولید کند یا به انگاره رفتن قدرت بدهد، به «جامعه‌زدایی از آشوب» انجامید و مهم‌تر، تصویر ذهنی جامعه ایران از براندازان را واقعی کرد. صریح‌ترین منتقدان به ما که می‌رسیدند می‌گفتند از شما خوش‌مان نمی‌آید ولی بساط اینها را جمع کنید!

«خشونت کلامی» وضع براندازان را بدتر کرد. طرف طراح گمان می‌کرد می‌تواند فحش جنسی را در ایران به شعار فراگیر تبدیل و به این ترتیب ایده تمام‌شده بودن کار را تقویت کند اما عملا آنچه رخ داد اثبات بی‌صلاحیتی اخلاقی براندازان برای جامعه‌ای بود که می‌خواهد اخلاقی زندگی کند.

تیر خلاص را اما «افراط در دروغگویی» زد. من چند بار در میانه این پروژه و هنگام ارزیابی روندهای تولید و انتشار بیگ‌دیتا، هوشمندی طرف طراح را در جلوگیری از سقوط نمودار هیجانات و خلق رویدادهایی برای کش دادن غائله ستایش کردم. انصافا فناوری پیچیده‌ای داشت اما خب! بیش از حد دروغ گفتند.

از موضوع مهسا امینی تا همین آخرین داستان -دروغ یک ساعت قبل را چک نکرده‌ام!-براندازان موفق به اثبات ادعاهای‌شان نشدند. فاصله معنادار واقعیت عینی با تصویری که در ماهواره یا توئیتر ارائه می‌شد، به تدریج تصویری متوهم و حتی تا حدی خل و چل از براندازان ارائه کرد. از آن مهم‌تر، بخش‌هایی از مردم به این نتیجه رسیدند عده‌ای مامورند برای آنها دام پهن کنند. بحران اعتبار، مهم‌ترین بحرانی بود که آشوب به سرعت گرفتار آن شد.

نتیجه این شد کسانی که در ابتدای کار فکر می‌کردند چیزی در حال محقق شدن است، کنار کشیدند. عجز براندازان از خلق یک چشم‌انداز مرتبط با دغدغه‌های واقعی مردم -ولو مبهم- و اصرار به دروغ و خشونت، اعتبار پروژه را به سرعت کاهش و هزینه آن را افزایش داد.

اکنون نه تنها «توهم رفتنی بودن» زایل شده بلکه معلوم شده ریشه اجتماعی نظام استوارتر از هر برآوردی است که طرف طراح داشته است. حالا البته سرویس خارجی می‌گوید باید «هزینه ترمیم زخم» را بالا برد. از این به بعد، همه چیز به موقع‌شناسی و هوشمندی ما بستگی دارد.

اکنون یک قدم آن‌سوتر ایستاده‌ایم. بخش‌هایی از جامعه ایرانی تلخی چیزی را تجربه کردند که از دور طراحان می‌خواستند رویایی شیرین به نظر برسد. نظام جمهوری اسلامی هم تجربه‌ای اندوخته که من «نو کردن حکمرانی» را بهترین توصیف آن می‌دانم. در این باره صحبت خواهیم کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حباب براندازی بیشتر بخوانید »

حقوق بگیر بی‌بی‌سی فارسی در قامت سرکرده یک مافیا!

حقوق بگیر بی‌بی‌سی فارسی در قامت سرکرده یک مافیا!



در روزهایی که بر ما می‌گذرد، رسانه‌های بیگانه نام و تصویر یک نفر را فراوان تکرار می‌کنند: عبدالله مهتدی. شناخت پیشینه این نام، در تحلیل تحولات جاری ضروری به نظر می‌آید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در روزهایی که بر ما می‌گذرد، رسانه‌های بیگانه نام و تصویر یک نفر را فراوان تکرار می‌کنند: عبدالله مهتدی. شناخت پیشینه این نام، در تحلیل تحولات جاری ضروری به نظر می‌آید.

در مقال پی‌آمده، نقش نامبرده در فرآیندهای مرتبط به حزب کومله، مورد بازخوانی قرار گرفته است.

فرزند حاجی رحمان آقا مهتدی، در آغاز راه

عبدالله مهتدی فرزند حاجی رحمان آقا مهتدی، در سال۱۳۲۸، در شهرستان بوکان از توابع استان آذربایجان‌غربی به دنیا آمد. پدر او از خان‌های زمان شاهنشاهی محسوب می‌شد که به دلیل خیانت به قاضی محمد و خدماتی که به رژیم پهلوی ارائه داده بود، به امر دربار به شهر تهران دعوت شد و در آنجا زندگی کرد.

مهتدی تحصیلات خود را در تهران سپری کرد و در این شهر، با مارکسیسم آشنا شد و به یک فرد معتقد بدان تبدیل گشت. در روزهای پایانی پاییز۱۳۵۷، او همراه چند تن از دوستانش که فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های تهران و تبریز بودند، گردهم آمدند و سازمانی به نام «کومه له شورشگیری زه‌حمه تکیشانی کوردستانی ئیران» (سازمان انقلابی زحمت‌کشان کردستان ایران) را تأسیس کردند.

بنیان‌گذاران کومله، سه سالی را در زندان، به جرم خواندن چند جزوه مارکسیستی سپری کرده بودند. میانگین سنی‌شان ۳۰ سال و عموماً از طبقه متوسط و فئودال بودند و هیچ کدام، پیشینه طبقاتی کارگری و زحمت کشی نداشتند! عبدالله مهتدی برادر دیگری به نام صلاح‌الدین دارد که تئورسین اتحادیه میهنی کردستان عراق و مشاور جلال طالبانی بود.

مهتدی چندین عملیات تروریستی را علیه رزمندگان جمهوری اسلامی سازماندهی کرد و همین فعالیت‌ها سبب شد تا در اولین کنگره گروهک کومله بعد از انقلاب اسلامی، به عنوان سر کرده این گروه انتخاب شود.

او تا سال ۱۳۶۲ یعنی تا قبل از تأسیس حزب کمونیست ایران، در گروهک کومله و در سال ۱۳۶۲ به توصیه رقیب دیرین خود سیدابراهیم علیزاده، فعالیت‌های خود را به عنوان دبیرکل حزب کمونیست ایران (حزبی که در ستیز با مذهب است) آغاز کرد و از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۹، فعالیت‌های تروریستی خود را در این حزب ادامه داد.

مهتدی که از کمونیست‌های دو آتشه محسوب می‌شد، در نشریه «به سوی سوسیالیزم» یعنی نشریه تئوریک و رسمی حزب کمونیست، در مقابل انتقادات مطرح شده از سوی منتقدان، با واکنش‌های تند در مقام دفاع از حزب برمی‌آمد.

مشارکت در بمباران زندان «دوله تو»

در اردیبهشت ۱۳۶۰ جلیل گاردانی، فتاح کاویانی و ایرج سلطانی (خلبانان فراری)، به نمایندگی از حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله، با سرهنگ عیار عبدالرضا و رشید صالح دیدار کردند.

در این ملاقات، بر سر بمباران زندان «دوله تو» توافق شد. بین جاده سردشت به پیرانشهر، تقریباً میانه مسیر دو شهر، روستایی به نام میرآباد قرار دارد. انتهای مسیر روستا به سمت مرز عراق، منطقه آلواتن نام داشت که زندان دوله تو در آنجا بود.

این زندان متعلق به گروهک‌ها بود و عده‌ای از نیروهای سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی، جهاد سازندگی و گروهی از نیروهای کُرد طرفدار جمهوری اسلامی، در آن محبوس بودند.

براساس این توافق در ۱۷ اردیبهشت۱۳۶۰، زندانیان بر خلاف هر روز که به بیگاری برده می‌شدند، در حیاط زندان نگه‌داشته شدند و نگهبانان زندان نیز از ۵۰ به ۱۲ نفر کاهش یافتند! صبح آن روز هواپیماهای عراقی با هدایت حزب دمکرات و گروهک کومله، ساختمان زندان را به شدت بمباران کردند.

طبق گفته بازماندگان فاجعه، نیروهای حزب دمکرات و گروهک کومله، نجات یافتگان را از ارتفاعات هدف قرار می‌دادند! آنان در مجموع، ۱۳۰ نفر را شهید و مجروح کردند. پس از آن عبدالله مهتدی و عبدالرحمن قاسملو، در مقابل واکنش‌های مختلف در مورد این جنایت، همکاری خود را با رژیم بعث عراق انکار کردند!

حامی فتنه سبز!

مهتدی که از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۹ دبیرکل حزب کمونیست و از تئورسین‌های این حزب محسوب می‌شد، اما امروز کمونیست بودن خود را منکر شده است! او خود را به عنوان یک انسان دموکراسی‌خواه و فعال حقوق بشری معرفی می‌کند و هیچ گاه از نظر رفتار سیاسی، در تعادل نبوده و ثبات نداشته است.

وی تاکنون در حلقه متحدان کمونیست، رژیم بعث، سلطنت‌طلبان، جمهوری‌خواهان، سران فتنه سبز، رژیم صهیونیستی و رژیم عربستان، به شکل همزمان و متناسب با اقتضائات روز حضور داشته است.

مهتدی در سال ۱۳۸۸، طی نوشته‌ای با عنوان «کردها و جنبش سبز»، حمایت خود را از میرحسین موسوی اعلام می‌کند! او در مصاحبه با سایت ضد انقلابی روز آنلاین، از این حرکت دفاع کرده و در پاسخ به سؤال خبرنگار که می‌پرسد: حزب کومله و جنبش سبز، عجیب نیست؟ می‌گوید: «خیر، به نظر من عجیب نیست، برای اینکه من جنبش سبز را یک جنبش حق طلبانه و دموکراسی خواه می‌دانم و ما هم از هر جنبش حق طلبانه و دموکراسی خواهانه پشتیبانی می‌کنیم! منظورم هم از این حرف این است که اگر چه این جنبش بندناف خود را از گروهی که من به آن‌ها اصلاح‌طلب حکومتی می‌گویم، نبریده و کماکان با آن‌ها دارای لینک است، اما من جنبش سبز را امتداد ساده و ادامه خطی آنچه در ایران به اصلاحات معروف بود، نمی‌دانم. بر عکس فکر می‌کنم به بن‌بست رسیدن آن، مدل اصلاح‌طلبی و سترون ماندن روش‌های آن در برخورد با استبداد و ناکام ماندن اصلاحات در ایجاد تغییرات در بالا، باعث شد جنبش سبز برای دستیابی به مطالباتش از پایین و به صورت مردمی شکل بگیرد. جنبش اصلاحات در ایران به بن‌بست رسیده و ناکام مانده است و لذا ما جنبش سبز را برای ادامه مسیر خود ایده‌آل می‌دانیم…».

وی اذعان می‌کند: «جنبش سبز با جنبش اصلاحات، تفاوت عمده‌ای دارد. در دوران اصلاحات، کجا مخالفت با ولایت فقیه را علنی می‌کردند یا کجا درباره جدایی دین از سیاست این طور که در جنبش سبزحرف می‌زنند، صحبت می‌کردند؟…».

مهتدی متوجه بود که فضای سیاسی کردستان، به نفع فتنه سبز نیست و به‌رغم آنکه در راستای حمایت از یک فراخوان، هماهنگ با دیگر گروهک‌های ضد انقلاب، به مناسبت فوت منتظری و در روز ۲۲ بهمن صادر کرد، اما مردم کردستان به فراخوان او و گروهک‌های دیگر جوابی ندادند و نه از عبدالله مهتدی حمایت کردند و نه از جنبش سبز!

در توهم رهبری کردستان ایران

مهتدی و گروهکش را از آن جهت می‌توان یک گروه مافیایی دانست که حاضرند در برابر دریافت پول بیشتر، حتی هم گروهی‌های خود را به قتل برسانند! زیرا وقتی یک فرد یا یک گروه به هموطن خود خیانت کند، هرگونه خیانت دیگر از آن فرد یا گروه، به دور از انتظار نیست.

حزب کومله به دلیل انشعابات درون گروهی، به سه دسته با رهبری این افراد تقسیم شده است: ابراهیم علیزاده، عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی‌زاده. این افراد وقتی علیه یکدیگر بیانیه می‌دهند، تندترین و زشت‌ترین کلمات را به کار می‌برند و دیگری را به هر گونه جنایتی که امکان تصور آن وجود دارد، متهم می‌کنند! آن‌ها همدیگر را سارق، فالانژ، لجن پراکن، کلاهبردار سیاسی، قوم پرست و از این قبیل قلمداد می‌کنند!

جالب اینجاست که او در بین افکار عمومی، خود را دوستدار رفقای قدیمی خود معرفی می‌کند، اما در خفا و با توطئه، برای حذف رقبا تلاش می‌کند! پیشمرگان زیادی به عمر ایلخانی‌زاده توصیه کردند که در دام تفرقه افکنی‌های مهتدی گرفتار نشود، اما برخی دیگر معتقدند که وی کارش را خوب بلد است و در بحث تفرقه افکنی، مردی آب‌دیده شده است!

بهرام رضایی از فرماندهان و کادرهای قدیمی کومله، در مصاحبه با یک سایت کردی – که در اقلیم کردستان عراق فعالیت می‌کند- نقشه‌های مهتدی برای کومله زحمت‌کشان کردستان را برملا کرده است.

او در پاسخ به این سؤال که: چرا بعد از یک سال از ملحق شدن و اتحاد با کومله مهتدی، این گروهک را ترک کرده و از آن‌ها جدا شده؟ می‌گوید: «بعد از اتحاد اکثریت کومله زحمت‌کشان کردستانی (ایلخانی‌زاده با کومله انقلابی زحمت‌کشان کردستان ایران یعنی گروه مهتدی)، ما در یک دسته چندین بار با عبدالله نشست داشتیم. او دوباره وعده وعیدهای را در صورت اتحاد، برای ما تکرار کرد. در این نشست‌ها چند نماینده از هر دو طرف، شاهد قول‌های داده شده از سوی مهتدی بودند.اعتماد من به عبدالله مهتدی، به قبل از سال ۲۰۰۷ میلادی برمی‌گرد. ما رفاقت‌مان با یکدیگر خیلی گرم بود. اما زمانی که به کومله انقلابی برگشتیم، از همان روز اول، جلوی خوانده‌شدن نوشته و سخنرانی‌های من را گرفتند و تنها عبدالله مهتدی سخنان خود را قرائت کرد و در رسانه‌های خودشان منتشر کردند…».

او در ادامه افشاگری‌های خود درباره مهتدی، این طور بیان می‌کند: «رهبری کردستان ایران، عبدالله مهتدی را دچار توهم کرد، رفتارش به کلی تغییر کرد! اصلاً کمیته مرکزی در این سازمان وجود ندارد و کمیته مرکزی تنها یک ماکت است و فرمان‌های عبدالله را اجرا و پیاده می‌کنند. من در ۳۴ سال گذشته، با خیلی از رهبران کومله کار کرده‌ام و ویژگی‌ها و مشخصه‌های کومله بودن را در آن‌ها دیده‌ام، اما احساس کردم عبدالله مهتدی رهبر کومله نیست، بلکه آرام‌آرام در تلاش این است، تا خودش را به عنوان رهبر کردستان ایران معرفی کند و این مسئله نیز به طور خیلی جدی، او را دچار توهم کرده است!…».

عامل کشتار مهاباد، در شهریور ۸۹

مهتدی که نتوانسته بود مردم کرد زبان را با خود همراهی کند، خوش رقصی اربابانش را در قالب جنایتی دیگر محقق ساخت! به دستور او در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۸۹، دیاکو رسول‌زاده و صابر شیخ عبدالله در رژه نیروهای مسلح در مهاباد، بمبی را در میان جمعیتی که برای دیدن مراسم رژه نیروهای مسلح در مرکز شهر جمع شده بودند، منفجر کردند.

در جریان این انفجار تروریستی، ۱۲ نفر از کودکان و زنان به شهادت رسیدند و ۴۰ نفر از مردم بی‌گناه زخمی شدند. مهتدی یک میلیارد تومان برای تروریست‌ها در نظر گرفته بود، اما نهایتاً طناب‌دار نصیب‌شان شد! مهتدی دقیقاً همزمان با ورود گروهک‌های تروریستی تکفیری داعش به عراق، توسط سردبیر بی‌بی‌سی به این رسانه دعوت شده و به عنوان کارشناس و تحلیل‌گر مسائل منطقه، هر چند روز یک بار به دروغ پردازی، شایعه پراکنی و تبلیغ در راستای تجزیه عراق می‌پردازد.

بعد از پرده‌برداری در خصوص اینکه عبدالله مهتدی از بی‌بی‌سی فارسی حقوق می‌گیرد، تعدادی از عناصر کادری و پیشمرگان کومله، در این باره خواستار ارائه توضیح از سوی وی شدند! وی با تند خویی و عصبانیت اعلام کرد که مجبور نیست به کسی توضیح دهد و تنها مرجع تصمیم‌گیری در این مسائل، شخص رهبری کومله است و لاغیر؟! چند روز بعد تعدای از افراد گروه، از دبیر خانه کومله خواستار بررسی موضوع شدند، اما ابوبکر مدرسی معاون سر کرده کومله و عضو کمیته مرکزی گروه، در سخنانی برای حاضران، از نقش مهم و تأثیرگذار بی‌بی‌سی فارسی در معرفی بیشتر کومله به جهانیان سخن گفت و این رسانه را تریبونی در اختیار کومله معرفی نمود.

مدرسی در بخش دیگری از سخنانش تأکید کرد که این کار بی‌بی‌سی باعث می‌شود، دیگر شاخه‌هایی که به نام کومله کار می‌کنند، رسمیت خود را از دست بدهند و همه تنها کومله مهتدی را به عنوان تنها کومله موجود به رسمیت بشناسند.

در تمنای آشوب در ایران

در سال‌های اخیر خالد سیادت و محمد مهتدی (پسر عموی عبدالله مهتدی)، بارها و بارها به دلیل نبود حق آزادی بیان در بین اعضای کومله توبیخ شدند. اعتراض به نشست‌ها و اتحاد مهتدی با ربع‌پهلوی و دست بوسی او، نشست و مذاکرات مخفی با سلطنت طلبان، علیرضا نوری‌زاده، مصاحبه‌های بدون هماهنگی و خود سرانه با بی‌بی‌سی فارسی، دویچه وله آلمان، رادیو اسرائیل، صدای امریکا و…، از مهم‌ترین انتقادات این دو به سیاست‌ها و خط مشی مهتدی بود که به همین خاطر نیز اخراج شدند و فعالیت‌های ۳۵ ساله آن‌ها در کومله، به دستور مهتدی و یک روزه محو گردید!

در شهریور سال ۱۳۹۸، مهتدی بدون اطلاع کمیته مرکزی عازم امریکا شد! در پی بروز مخالفت‌های جدی در بین اعضای کمیته مرکزی کومله، مبنی بر خود سری‌های او در سفرهایش به امریکا و دیدار با مقامات این کشور، سر کرده کومله این بار تصمیم گرفت بدون اطلاع اعضای کمیته مرکزی، عازم امریکا شود. او در دیدار خود با اعضای حزب دمکرات امریکا، از آن‌ها در خواست کرد تا از کومله حمایت و این حمایت را در عمل ثابت کنند.

مهتدی همچنین خواستار اعمال فشارهای بیشتر و تحریم‌های فلج کننده امریکا بر علیه ملت ایران شد و اعلام کرد: در صورتی که این فشارها بر مردم بیشتر شود، کاسه صبر ملت لبریز شده و شورش به پا می‌شود! وی در این رابطه قول داده که گروهک تروریستی کومله نیز از فرصت استفاده کرده و تیم‌های مسلح خود را برای ناامن کردن کردستان وارد معرکه خواهد کرد. مهتدی در ۲ آذر ۱۳۹۸، از تخریب اموال مردم حمایت کرد و از امریکا خواست تا به طور جدی‌تر از اغتشاشگران حمایت کند!

او همچنین اعتراف کرد که دستگیر شدگان از عوامل تحت امر این گروهک بودند و خواستار آزادی اغتشاشگران شد. سر کرده کومله به صراحت اعلام کرد که کومله حامی اغتشاشات است و برای رسیدن به هدف، باید آتش زد و این آتش زدن بانک‌ها، اتوبوس‌های شهری و خدمت‌رسان‌هایی که از بیت‌المال استفاده می‌کنند را شامل می‌شود.

عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی‌زاده در ۲۸ آذر ۱۳۹۸، به طور مشترک با نمایندگان سنا و وزارت امور خارجه دیدار کردند. آن‌ها از حزب کومله درخواست کردند که دستورات ارائه شده از سوی سرویس جاسوسی امریکا سیا را در کردستان پیاده کنند! ناامن کردن مناطق مرزی محروم و کُردنشین، انتشار اخبار جعلی، شایعه‌سازی، حمله به وابستگان نظام خصوصاً نیروهای بومی، از اهم مامویت‌های محوله به مهتدی و گروهکش بود.

او حتی روابط پنهانی خود با اسرائیل را آشکارا بیان می‌کند و می‌گوید: «ما با دولت اسرائیل مشکلی نداریم!». این سخن را می‌توان، یک چراغ سبز به اسرائیلی‌ها برشمرد. طبق گفته صاحب نظران، روابط کومله با اسرائیل از مدت‌ها قبل شکل گرفته و مهتدی تنها در آن گفتگو، این همکاری را قبل از آنکه فاش شود، افشا کرده است. با این همه مهتدی در مصاحبه با تلویزیون تیشک حزب منحله دمکرات کردستان، از مخالفت و عدم همراهی مردم کردستان با کومله می‌گوید: «این یک حقیقت است که ما احزاب کردستانی، بدون حمایت از مردم کردستان راه به جایی نخواهیم برد و تا زمانی که مردم پشتیبان ما نباشند، نه تنها ما بلکه هیچ دولت خارجی هم قادر به شکست رژیم نیست و دولت امریکا هم به ما گفته که بدون مردم نمی‌شود کار به جایی برد…».

مهتدی در جنگ ترکیبی اخیر

مهتدی در ماجرای مرگ مهسا امینی، با شعار «زن، زندگی، آزادی» که برگرفته از شعار کمونیستی «نان، صلح، آزادی» است، در توئیتی خواستار آن شد که این بار، اعتصابات عمومی به کردستان محدود نماند و تهران و شهرهای بزرگ و کوچک تمام ایران را در بربگیرد! او در حالی خود را مدعی دفاع از حقوق زنان می‌داند که کومله بدترین جنایت‌ها را در مورد زنان روا داشته است.

داستان تجاوزات نیروهای کومله به زنان و خودکشی آنان و فرجام پرمحنت دختران فریب خورده که با هزاران امید و به قصد پیشمرگ شدن در گروهک، به اردوگاه‌های آن پیوستند، شاهدی بر این مدعاست. (ز-ع) در نامه خود به یکی از سایت‌های معتبر ایرانی می‌نویسد: «در اردوگاه کومله، یکی از اعضای کمیته مرکزی به نام محمد شافعی، مرا به خانه‌اش دعوت کرد. او از من خواست تا شام را با او بخورم. او اظهار می‌داشت: تو برای ما قابل احترامی. چون در تشکیلات مخفی ما بوده‌ای! برایم شربت آورد. اما خوردن شربت همانا و بیهوشی من همانا! او به من تجاوز کرده بود. خواستم خودم را بکشم، اما نگذاشتند. به مقر ناوندی پیش کاک عبدالله مهتدی رفتم و موضوع را به وی گفتم، اما او با فحاشی من را از دفترش بیرون کرد و گفت: تو نمی‌توانی اعضای کمیته من را بد نام کنی، غلط کردی!… و خلاصه هر چه از دهانش در آمد، به من گفت! من ماندم و تنهایی…».

پای ثابت جهت دهی اغتشاشات

با نظری به ستادهای فرماندهی اغتشاشات، که در قالب تلویزیون‌های لندنی بر مردم دریچه گشاده اند، مشخص می‌شود که عبدالله مهتدی در این به اصطلاح رسانه‌ها و در جهت دهی به آشوب ها، حضوری فعال دارد.

خبرگزاری فارس در تحلیلی در این باره، می‌نویسد: «با بررسی محتوای تلویزیون ایران اینترنشنال، که با حمایت مالی عربستان سعودی و حمایت اطلاعاتی اسرائیل، به عنوان بخشی از جنگ تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران به فعالیت می‌پردازد، روشن می‌شود که حمایت از آشوب‌های اخیر و حمایت از رهبران احزاب تجزیه‌طلب را، در دستور کار خود دارد. رهبرانی که خوابی جز شورش در شهرهای مرزی و تجزیه برخی استان‌ها، در سر ندارند. بخشی از مهمانان این هفته‌های ایران اینترنشنال، از عناصری هستند که هدفی جز ایجاد ناآرامی در چند استان مرزی و تجزیه ایران ندارند و این شبکه به تقویت این خط رسانه‌ای کمک شایانی می‌کند: عبدالله مهتدی، دبیرکل گروهک تروریستی کومله/ مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان/ ناصر بولیدی، دبیرکل حزب تجزیه‌طلب مردم بلوچستان/ سربازی، تجزیه‌طلب بلوچ/ سلیمانی تجزیه‌طلب پانترک/ اردبیلی، تجزیه‌طلب پانترک/ سیلاوی، تجزیه‌طلب پان عرب/ صالح کامرانی سرکرده گروهک تروریستی تجزیه‌طلب/ ابراهیم کیانی از عوامل شبکه کلمه/ کمانگر، تجزیه‌طلب کُرد/ مونا سیلاوی حزب تضامنی دموکرات اهواز (عربستان). این به اصطلاح مهمانان، برنامه‌های خود برای تجزیه ایران را در این شبکه‌ها تشریح کردند…».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حقوق بگیر بی‌بی‌سی فارسی در قامت سرکرده یک مافیا! بیشتر بخوانید »

فروش نفت در دولت سیزدهم ۲.۵ برابر قبل شده است

فروش نفت در دولت سیزدهم ۲.۵ برابر قبل شده است



سخنگوی دولت گفت: فروش نفت ما در مقایسه با ابتدای دولت، حدوداً ۲,۵ برابر شده است و این درحالی است که دشمنان وعده تحریم فلج کننده ایران را می‌دادند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، علی بهادری جهرمی با حضور در جمع فرماندهان، مدیران و کارکنان ستادی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تبریک سالروز تصویب قانون اساسی گفت: قانون اساسی در نظامات حقوقی مختلف دنیا به سه روش تصویب می‌شود؛ روش اعطایی که قانون اساسی از سوی حاکم به مردم اعطا می‌شود، روش نیمه اعطایی که قانون اساسی از سوی حاکم به مجلس ارائه و سپس تصویب می‌شود و روش مردم سالارانه که در آن متن قانون اساسی از سوی نمایندگان مردم تهیه و به تصویب می‌رسد.

استاد حقوق دانشگاه تربیت مدرس با تبیین فرآیند تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: سه مرتبه مراجعه به آرای عمومی برای تعیین نوع نظام، انتخاب نمایندگان مردم در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی و تصویب نهایی متن قانون اساسی انجام شده که این شیوه از مردم‌سالاری در تصویب قانون اساسی، در جهان بی‌بدیل است.

بهادری جهرمی افزود: به‌رغم اینکه نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر مردم‌سالاری است، فضای ذهنی که برای مردم جهان شکل می‌دهند، این است یک نظام بسته و ضد مردم‌سالار است؛ از روزی که جمهوری اسلامی شکل گرفته، دشمنان اصرار دارند این نظام را به شکلی جلوه دهند که واقعی نیست، زیرا واقعیت جمهوری اسلامی، بسیار جذاب و دارای قابلیت الگودهی است.

وی خاطرنشان کرد: پس از انقلاب صنعتی در اروپا، نظریه جدایی سیاست از دین در نظام حکمرانی شکل گرفت و الگوی موفق حکمرانی، الگوی غیر دینی یا ضددینی معرفی شد، یعنی برای موفقیت در حکمرانی دنیوی، باید دین از دنیا جدا شود؛ اگر یک الگوی موفقی به جهان ارائه شود که می‌تواند این دو را باهم جمع کند، نشان از شکست این تئوری دارد، بنابراین معلوم است که باید تمام قد مقابل آن بجنگند، زیرا پیروزی آن باعث شکست بنیان‌شان می‌شود.

سخنگوی دولت اضافه کرد: با در نظر گرفتن همین نکته، در مورد دو گفتمانی که در خصوص مدیریت کلان کشور پس از انقلاب وجود داشته، که یکی برون‌نگر بوده و اعتقاد داشته باید موفقیت را از بیرون برای مردم به ارمغان آورد، در مقابل گفتمان دیگری که درون‌نگر بوده و اعتقاد داشته پیشرفت و تحول درون‌زاست هرچند می‌توان از تجارب بیرونی بهره برد، می‌توان دریافت کدام یک مبتنی بر نگاه واقعی و کدام یک توهمی و خیالی است.

بهادری جهرمی با تأکید بر نگاه درون‌زا و برون‌نگر جمهوری اسلامی اظهار کرد: به برکت این نگاهی که دین ما می‌تواند انسانیت، اخلاق، معنویت و دستاوردهای مادی را برای ما به ارمغان بیاورد، در ۴۴ سالی که از انقلاب می‌گذرد، ما واقعاً رشد کردیم.

وی تصریح کرد: ما پس از انقلاب در حوزه‌های مختلف پیشرفت داشتیم، اما به‌رغم این صعود جهشی ۴۰ ساله، در برهه‌هایی که از مسیر اصلی انقلاب و نگاهی که باعث پیروزی ما در جنگ تحمیلی شد فاصله گرفتیم، نتوانستیم موفق عمل کنیم.

بهادری جهرمی رمز عقب ماندگی در دهه نود را نگاه به خارج و بی اعتمادی به توانمندی‌های داخلی عنوان کرد و گفت: جهش ما در طول ۴۴ سال همیشه متوازن نبوده و گاهی اوقات بالا و پایین‌هایی داشتیم، ولی در مجموع مسیر کشور رو به رشد بوده است؛ به عنوان مثال متأسفانه ما در ۱۰ سال گذشته مسیر نزولی داشتیم، زیرا برخلاف ذات انقلاب که رشدش در گروی اتکا به درون است، توجه به بیرون کشور بود.

سخنگوی دولت بیان کرد: در ابتدای شروع به کار دولت آمارهایی مانند تورم ۶۰ درصدی در شهریور ۱۴۰۰ را نمی‌توانستیم به صراحت بیان کنیم، زیرا هنوز در مسیر درمان مشکلات کشور قرار نگرفته بودیم و امکان داشت با گفتن این مسائل، یأس و ناامیدی در بین مردم ایجاد شود، ولی الان که در مسیر اصلاح مشکلات قرار گرفتیم و تورم به حدود ۴۰ درصد کاهش یافته، باید مشکلات ایجاد شده برای کشور در نتیجه نگاه به بیرون برای مردم تشریح شود.

وی ادامه داد: در طول یک سال و سه ماه اخیر و با شروع به کار دولت سیزدهم، مسیر کشور مجدد رو به رشد شده، زیرا مجدداً به توان داخلی تکیه کرده ایم؛ به عنوان مثال از ابتدای شروع به کار دولت جدید، حدود ۲ هزار کارخانه تعطیل و نیمه تعطیل در سطح کشور احیا شده است.

بهادری جهرمی با اشاره به در اولویت بودن ارتباط با همسایگان در سیاست خارجی دولت سیزدهم گفت: با دیپلماسی همسایگی، حجم تجارت خارجی ما به شدت افزایش پیدا کرد و برخی از گره‌ها باز شد. با برقراری دیپلماسی متوازن، فروش نفت ما در مقایسه با ابتدای دولت، حدوداً ۲،۵ برابر شده است و این درحالی است که دشمنان وعده تحریم فلج کننده ایران را می‌دادند.

سخنگوی دولت افزود: دلیل اصلی آشوب‌های اخیر این بود که دشمنان دیدند شاخص‌های کشور در حال رشد است و اثر تحریم‌هایشان ضعیف شده و اگر به همین مسیر ادامه دهند، به نتیجه نمی‌رسند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فروش نفت در دولت سیزدهم ۲.۵ برابر قبل شده است بیشتر بخوانید »

دشمن به دنبال فریب جوانان ماست/ علما وظیفه دارند بزرگترین مصداق اعمال ظلم و اشاعه جهل یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی را معرفی کنند

دشمن به دنبال فریب جوانان ماست/ علما وظیفه دارند بزرگترین مصداق اعمال ظلم و اشاعه جهل یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی را معرفی کنند



رئیس جمهور در دیدار جمعی از علما و روحانیون کردستان اظهار داشت: علما وظیفه دارند بزرگترین مصداق اعمال ظلم و اشاعه جهل یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی را معرفی کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حجت الاسلام دکتر سید ابراهیم رئیسی بعد از ظهر امروز پنجشنبه در جریان سفر به استان کردستان، در دیدار با جمعی از علما، روحانیون، ائمه جمعه و جماعت استان، حضور در جمع و گفتگو با افرادی که از یک سو با مردم ارتباط بلاواسطه دارند و از سوی دیگر مورد وثوق و اعتماد مردم هستند، برای خود مغتنم دانست و گفت: دولت مردمی همه تلاش خود را برای رفع عقب‌ماندگی‌ها و مشکلات به کار گرفته است.

رئیس جمهور در ادامه با بیان اینکه نظام جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب به دلیل اهداف بلندی که برای خود تعریف کرده، مورد خشم و غضب دشمنان قرار داشته است، افزود: دشمن برای متوقف کردن ملت ایران توطئه‌های زیادی علیه این ملت طراحی و اجرا کرد که جنگ تحمیلی ۸ ساله و تحریکات تجزیه‌طلبانه از جمله در کردستان از جمله آنها بودند، اما مردم آگاه و بصیر کرد دشمن را ناکام گذاشتند.

رئیس جمهور با اشاره به شهدا و جانبازان پرشمار استان کردستان و نیز از خودگذشتگی پیشمرگه‌های کرد در برابر تجزیه‌طلبان، قوم کرد را از اقوام نامدار و اصیل معرفی کرد که روح آنان با آموزه‌های اسلام عجین شده و می‌خواهند مسلمان زندگی کنند.

دکتر رئیسی با بیان اینکه ایران کشور هدفمندی است و در مسیر پیشرفت حرکت می‌کند، افزود: دشمن پس از آنکه از جنگ و توطئه‌های تجزیه‌طلبانه نتیجه نگرفت، تحریم‌های گسترده‌ای علیه ملت ایران وضع کرد تا این مردم را متوقف کند، اما در نهایت ناچار به اعتراف رسمی شد که در اعمال این تحریم‌ها در قالب سیاست فشار حداکثری شکست خورده و لذا از فشار و تحریم، به فتنه و اغتشاش روی آورده است.

حجت الاسلام رئیسی در ادامه تاکید کرد: ما دشمن انقلاب اسلامی را کسانی نمی‌دانیم که در رخدادهای اخیر تحت تاثیر هیجانات و احساسات به خیابان آمدند و از سر غفلت حرفی هم زدند، دشمن واقعی جمهوری اسلامی آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند. البته واکنش نظام جمهوری اسلامی به کسانی که در این مدت مرتکب قتل و ایجاد ناامنی شدند قاطعانه و سخت است.

رئیس جمهور با اشاره به وجود برخی مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشور خاطرنشان کرد: دولت مردمی همه تمرکز خود را بر حل مشکلات قرار داده است و در عین حال باید توجه داشته باشیم که در برابر تلاش دشمن برای بزرگنمایی مشکلات و مشوه جلوه دادن اوضاع نباید از جهاد تبیین غافل شویم، چرا که دشمن به دنبال فریب جوانان ماست.

حجت الاسلام رئیسی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به دستاوردهای دولت در مهار روند افزایشی تورم و کاهشی شدن نرخ آن با وجود اثرات ناشی از اجرای قانون مردمی کردن یارانه‌ها، خاطرنشان کرد: دولت کار خود را با تورم حدود ۶۰ درصدی آغاز کرد اما نرخ تورم در اسفند سال ۱۴۰۰ به ۳۵ درصد کاهش یافت. پس از اجرای قانون مردمی کردن یارانه‌ها و متاثر از برخی تحولات جهانی و از جمله افزایش جهانی نرخ تورم، تورم در ایران نیز مجددا افزایش یافت که این روند افزایشی نیز در حال حاضر کنترل شده است.

رئیس جمهور همچنین به رسیدن نرخ رشد اقتصادی از ۴ دهم درصد در شهریور ۱۴۰۰ به ۵ درصد در اسفند همان سال اشاره کرد و گفت: امسال نیز نرخ رشد اقتصادی حدود ۴ تا ۵ درصد خواهد بود. دغدغه اصلی دولت کاهش نرخ تورم و قیمت‌ها است و همزمان افزایش نرخ رشد را نیز در لایحه بودجه سال آینده لحاظ خواهد کرد.

رئیس جمهور با بیان اینکه خداوند از علما میثاق گرفته است که با جهل و ظلم مبارزه کنند، اظهار داشت: علما وظیفه دارند که با روشنگری در برابر ظلم و جهل مبارزه کنند و بزرگترین مصداق و منشا اعمال ظلم و اشاعه جهل نیز آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند.

دکتر رئیسی تصریح کرد: دولت همه تلاش خود را برای اجرای عدالت بر پایه سند آمایش سرزمینی به کار گرفته تا زمینه‌های سواستفاده دشمن را هر چه بیشتر از بین ببرد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دشمن به دنبال فریب جوانان ماست/ علما وظیفه دارند بزرگترین مصداق اعمال ظلم و اشاعه جهل یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی را معرفی کنند بیشتر بخوانید »

ایران باز هم نباخت

ایران باز هم نباخت



جالب آنکه کسانی که مسئول و عامل پیاده‌سازی نقشه‌های شوم دشمن در کشور برای ایجاد ناامنی و عملی کردن توهم تجزیه ایران عزیز هستند امروز مدعی وطن‌دوستی هستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: سوت پایان بازی تیم‌های ملی فوتبال ایران و آمریکا حکایت از حذف تیم کشورمان از این مسابقات و بازماندن از صعود به مرحله دوم جام جهانی داشت. درخصوص بُعد فنی این بازی از جمله سیستم، ترکیب، تعویض‌ها و… زیاد صحبت شده و باز هم می‌توان سخن گفت؛ اما گذشته از نتیجه حاصله که جزئی از رقابت ورزشی و ذات فوتبال است، نکته مشهود و قابل تقدیر این مسابقه تلاش و انگیزه بازیکنان و کادرفنی تیم ایران تا آخرین لحظه برای کسب موفقیت بود که بدن‌های خسته و اشک‌های جاری شده بازیکنانمان در پایان بازی گواهی از این تلاش غیرتمندانه است.

مردم هم که با اعتقاد به شایستگی و پتانسیل تیم ملی و بازی زیبا و نتیجه عالی این تیم در برابر ولز امید فراوانی به نتیجه‌گیری در برابر آمریکا داشتند وقتی تلاش بازیکنان تا آخرین ثانیه‌های بازی و اشک‌های از روی غیرت آنها را دیدند این شکست فوتبالی را راحت‌تر پذیرفتند.

اما بعد از این بازی برخی شبکه‌های معاند و خبرنگاران وابسته به آنها که سال‌هاست مفهوم و واژه وطن را پای قرارداد با کارفرمایان خود ذبح کرده‌اند، برخی از توئیترنشینان هویت گم کرده و ‌اندک فریب‌خوردگان این صحنه مزورانه، نتوانستند عناد خود با ایران و ایرانی را پنهان کنند و به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی به ابراز خوشحالی از شکست تیم کشورمان پرداختند، در حالی که شادی سراسری مردم پس از برد برابر ولز را تخطئه می‌کردند.

این در حالی است که این عده قلیل پیش از این و با حضور تیم ایران در جمع ۳۲ تیم رقابت‌های جام‌جهانی و ناکامی کمپین‌ها و تلاش‌ها و جوسازی‌های پر حجم خود برای حذف تیم کشورمان از این رقابت‌ها شکست سخت و ضربه‌ای مهلک خورده بودند. از آن بدتر ممنوع شدن ورود آنها همچون خبرنگاران اینترنشنال سعودی به قطر و باز ماندن بی‌بی‌سی فارسی از حضور در این عرصه بود.

این در حالی بود که با وجود همه کارشکنی‌های معاندان و پادوهای آنها، تیم ملی فوتبال کشورمان با افتخار در جام‌جهانی حاضر شد، پرچم زیبای ایران در استادیوم‌ها و جای‌جای قطر برافراشته، سرود ملی غرورآفرین کشورمان در محل مسابقات طنین‌انداز و زمزمه لب بازیکنان و هموطنان غیور حاضر در محل مسابقات شد.

در این رقابت‌ها بود که علی‌رغم باخت بازی اول که در کنار مسائل فنی و حوادث فوتبالی نمی‌توان از نقش فشار روحی روانی سنگین عوامل دشمن روی بازیکنان در رقم خوردن آن چشم پوشید، در بازی دوم تاریخی‌ترین برد و یکی از زیباترین بازی‌های ایران در جام‌های جهانی ثبت شد که خوشحالی عمیق و جشن اتحاد و پایکوبی مردم در سراسر کشور و عزاگرفتن معاندان را در پی داشت.

از طرفی در شرایطی که تیم‌های بسیار بزرگی اصلاً فرصت حضور در جام جهانی را پیدا نکرده‌اند، داشتن شانس اولین صعود به مرحله دوم تا آخرین ثانیه‌های بازی با آمریکا در مجموع و با لحاظ کردن همه خباثت‌های خرج شده نمی‌تواند شکست تلقی شود، ضمن اینکه با وجود چشمه جوشان استعدادهای ناب نوجوانان و جوانان کشورمان و با به کارگیری برنامه‌ریزی‌های بهتر و به‌روزتر قطعاً رقابت‌های آتی جام‌جهانی و عرصه‌های مختلف ورزشی و المپیک شاهد ثبت موفقیت‌های روزافزون کشورمان در این میادین خواهد بود.

اما یکی از دستاوردهای مهم حضور ایران در جام‌جهانی این دوره، عیان شدن دوباره عمق کینه و دشمنی معاندان و برملا شدن چهره واقعی برخی وطن‌فروشان مدعی وطن‌دوستی بود. موضوعی که شاید برای جوانان و نسل امروز ما تازگی داشته باشد و عجیب به نظر بیاید اما نگاهی تاریخی به چند دهه گذشته آنچه بر کشورمان گذشته نمونه‌های زیادی از عداوت حسودانه دشمنان و وطن‌فروشی‌ها و خیانت‌های مدعیان وطن‌دوستی و میهن‌پرستی را پیش چشم ما قرار می‌دهد که شاید ذکر چند نمونه از آنها خالی از لطف نباشد.

امروز سالگرد شهادت آیت‌الله سیدحسن مدرس رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در سال ۱۳۱۶هجری شمسی است. بزرگمردی که ابرمردی همچون امام خمینی رحمت‌الله‌علیه هم به گفته خود از جوانی شیفته راه و مرام و عقیده وی بوده و در جلسات درسش حاضر می‌شده و شاهد نطق‌های غیرتمندانه‌اش در مجلس ملی بوده است.

مدرس عزیز که مصداقی از تجلی دین و سیاست و سدی بر سر راه استبداد و استعمار بود بی‌شک یک وطن‌دوست واقعی بود که در نهایت به دست عمال رضاخان خائن به وطن و در سکوت مدعیان دروغین وطن‌دوستی با پا فشاری بر روی عقیده و حریت خود به شهادت رسید.

مدرسی که خود می‌گوید: «اختلاف من با رضاخان بر سرکلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئی مثل نظام اجباری نیست. من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاست‌هایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید می‌کند، مبارزه می‌کنم.»

عجیب آنکه امروز در تبلیغ دروغین و پر حجمی که از طریق شبکه‌های معاند تحت سلطه انگلیس و… و فضای مجازی مسموم به خورد جوانان و نوجوانان و مردم کشورمان داده می‌شود، رضاخان دست‌نشانده انگلیس و قاتل شهید مدرس و دیگر چهره‌های ضداستعمار و استبداد به‌عنوان فردی وطن‌پرست معرفی می‌شود!

فردا نیز سالگرد شهادت میرزاکوچک‌خان جنگلی در سال ۱۳۰۰هجری شمسی است. بزرگمرد دیگری که با وجود روحانی بودن و تسلط بر علوم حوزوی، حضور در معرکه دفاع از میهن (در دوره خاص فاصله مشروطیت تا روی کار آمدن رضاخان) را بر گوشه‌نشینی کنج حجره ترجیح داد و در نهایت در راه دفاع از وطن و اسلام و در شرایطی که حتی عده‌ای از نزدیکان وی با خوردن فریب نهضت مارکسیستی و جریان بلشویکی به راه اصیل اسلامی و ایرانی وی خیانت کردند یک تنه در برابر تجاوز اجنبی ایستاد و مظلومانه به شهادت رسید.

این‌جا نیز جریان اصیل میهن‌دوستانه و معتقد به اسلام به رهبری میرزاکوچک‌خان جنگلی طعم خیانت به ظاهر دوستان و خباثت دشمنان وطن را چشید اما پا پس نکشید.

از نمونه‌های دیگر وطن‌فروشان در خوش خدمتی به دشمنان این آب و خاک می‌توان به ماجرای کودتای ۲۸ مرداد اشاره کرد که طی آن دولت قانونی دکتر مصدق پس از توفیق بزرگ ملی کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست انگلیس از سرمایه این ملت، با توطئه آمریکا و همراهی خائنانه عده‌ای وطن‌فروش که شعار میهن‌پرستی هم می‌دادند سقوط کرد و به لطف این خیانت وطن‌فروشانه شاه و شعبان بی‌مخ‌ها؛ دوباره نفت ایران با ایجاد کنسرسیومی در اختیار و تاراج اجانب قرار گرفت.

آیا شبکه‌های معاند وابسته به آمریکا و انگلیس و به اصطلاح خبرنگاران مزدور آنها که این روزها مدعی وطن‌دوستی شده‌اند حاضرند ذره‌ای از این خباثت‌ها و خیانت‌ها و وطن‌فروشی‌های تاریخی را به مخاطبان خود و نوجوانان و جوانان ما بگویند؟!

از نمونه‌های دیگر وطن‌فروشی‌هایی که این سرزمین در دهه‌های اخیر به یاد دارد می‌توان به همکاری مستقیم و همه‌جانبه منافقین به سرکردگی مسعود رجوی یا گروهک تروریستی کومله و حزب دمکرات کردستان با صدام و رژیم بعث علیه ایران در جریان جنگ تحمیلی یا حتی تحرکات مشکوک و مخرب نهضت آزادی در ضربه زدن به کشور در آن سال‌ها اشاره کرد.

جالب آنکه منافقین و گروهک‌های تروریستی جنایتکاری همچون کومله و دمکرات که دستشان به خون هزاران شهروند بی‌گناه ایرانی و نامشان به ننگ همکاری با دشمن بعثی علیه رزمندگان اسلام آلوده است هم این روزها خود را دلسوز مردم و این کشور جا می‌زنند؟ اینجاست که باید جوانان و نوجوانان ما بهتر و بیشتر با چهره واقعی چنین جرثومه‌های وطن‌فروشی آشنا شوند تا با شعبده‌بازی ساحران رسانه‌ای جای شهید و جلاد عوض نشود.

در سال‌های اخیر هم در جریان دستیابی دانشمندان کشورمان به توانایی و پیشرفت‌های خیره‌کننده هسته‌ای که با توجه به کارایی‌های فراوان در حوزه تامین سوخت و تولید برق و کمک به حوزه‌های پزشکی و… کاملا توجیه‌پذیر و ارزشمند است، وقتی دشمنان متحیر از ورود ایرانِ تحریم شده به باشگاه هسته‌ای و جا گرفتن در بین ‌اندک کشورهای دارای فناوری‌های هسته‌ای، با انواع توطئه‌ها و سنگ‌اندازی‌ها و تحریم‌های مضاعف و حتی ترور دانشمندان برای توقف پیشرفت کشورمان دست به کار شدند، بودند کسانی که در داخل با تکرار ادعاها و دروغ‌های دشمن و تکرار وطن‌فروشانه «پیف‌پیف»‌های مشابه زمان کشف نفت سعی در کشیدن ترمز پیشرفت‌های هسته‌ای کشور داشتند.

مشابه این رفتار را از سوی برخی وطن‌فروشان بدهکار به دشمن در هنگام دست یابی کشور به توانایی ساخت انواع موشک‌ها و یا پرتاب موفقیت‌آمیز ماهواره به فضا شاهد بودیم.

یا در زمان اوج‌گیری کرونا و جان باختن روزانه گاه تا ۷۰۰ هموطن وقتی محققان کشورمان در عین حیرت دنیا به توانایی ساخت انواع واکسن دست یافتند عده‌ای وطن‌فروش مشغول تمسخر و طعنه و آب مقطر خواندن واکسن‌های تولیدی در داخل بودند اما نهایتاً این کشورمان بود که با همین واکسن‌ها از کشورهای غربی در مهار کرونا پیشی گرفت و در شرایطی که کرونا در کشورهای غربی همچنان قربانی می‌گیرد مرگ‌های کرونایی مدت‌هاست در ایران به حداقل و تعداد انگشت‌شمار رسیده و دیروز ششمین روز متوالی بدون فوتی کرونایی در ایران هم ثبت شد.

حال مزدوران شبکه‌های معاند که علیه هرگونه پیشرفت هسته‌ای، موشکی، تولید واکسن و هرگونه قدرتمند شدن ایران جوسازی کرده و دروغگویی می‌کنند وطن‌پرست هستند یا دانشمندان پرورش‌یافته در بطن جمهوری اسلامی؟

در فتنه‌هایی همچون فتنه ۷۸، ۸۸ هم می‌توان نمایش وطن‌فروشی و پیاده کردن دستور و دیکته دشمن علیه کشور و مردم توسط وطن‌فروشان را مشاهده کرد و البته این روزها و طی دو ماه اخیر نسخه به‌روز شده آن تحرکات خائنانه هم در کشور به نمایش درآمد.

جالب آنکه کسانی که مسئول و عامل پیاده‌سازی نقشه‌های شوم دشمن در کشور برای ایجاد ناامنی و عملی کردن توهم تجزیه ایران عزیز هستند امروز مدعی وطن‌دوستی هستند. دیکتاتورهایی که حتی تحمل شادی مردم از یک برد فوتبالی را هم ندارند.

اما مردم این کشور که خاطره وطن‌فروشی‌های مزدوران استعمار و استبداد و خیانت‌ها به میرزاکوچک‌خان، شیخ فضل‌الله نوری، مدرس و… را در ذهن دارند و پس از انقلاب اسلامی با اتحاد و همدلی پوزه دشمن و همه پادوهای آن را در جنگ تحمیلی، رشد صنایع هسته‌ای، نظامی و پزشکی و… و در جریان فتنه‌های قدیم و جدید به خاک مالیده‌اند دیگر فریب معاندان و دغل‌بازی‌های وطن‌فروشان مدعی دلسوزی برای مردم و کشور را نخواهند خورد. این ملت در همه این توطئه‌ها طی بیش از چهار دهه پیروز بوده است، دیگر تلاش عوامل دشمن برای بهره‌برداری از یک بازی فوتبال علیه این کشور که جای خود دارد.

راستی، ملت ایران چه بلایی سر دشمن خود آورده است که پادوهای آن با دریوزگی دنبال دستاوردسازی از یک باخت فوتبالی هستند؟

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ایران باز هم نباخت بیشتر بخوانید »