جمهوری اسلامی

حضور مردم ایران در انتخابات حداکثری بود/ دشمنان به شکست مفتضحانه خود اعتراف کند



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار ابوالفضل شکارچی، با اشاره به حضور حماسی ملت ایران در انتخابات ۱۴۰۰، گفت: حضور پرشور و آگاهانه مردم غیور، سلحشور، زمان شناس و بصیر ایران در انتخابات یک تودهنی بسیار مستحکمی به استکبار جهانی و شیطنت‌ها و توطئه‌های آن‌ها بود.

نه به نظام، نه به جمهوری اسلامی، نه به انتخابات، راهبر دشمن در انتخابات

سخنگوی نیروهای مسلح تصریح کرد: دشمن راهبرد «نه به نظام، نه به جمهوری اسلامی، نه به انتخابات» را در شبکه‌های متعدد ماهواره‌ای و عوامل‌شان در سراسر دنیا و با کمک سازمان پلید و خبیث منافقین و رسانه‌های متعددی که در تمام جهان در اختیار دارند، از ماه‌ها قبل تبلیغ و مطرح می‌کردند.

ملت آگاه و بصیر ایران با هوشمندی وبصیرت تمام با روحیه ولایت‌مداری بسیار بالا تحت رهبری هوشمندانه امام مسلمین مقام معظم رهبری یک شکست تاریخی بر دشمنان انقلاب اسلامی وارد کردند

شکارچی اضافه کرد: ملت آگاه و بصیر ایران با هوشمندی و بصیرت تمام با روحیه ولایت‌مداری بسیار بالا تحت رهبری هوشمندانه امام مسلمین مقام معظم رهبری یک شکست تاریخی بر دشمنان انقلاب اسلامی وارد کردند،  در وهله اول این پیروزی را به محضر فرمانده معظم کل قوا تبریک و تهنیت عرض می‌کنم و همچنین به مردم ایران که با حضور در انتخابات دغدغه ایشان را برطرف کردند.

وی با بیان اینکه مردم ایران در انتخابات ۱۴۰۰ حضوری حداکثری را رقم زدند، تصریح کرد: هر وقت با تمام ابزار، تجهیزات و امکانات برای مقابله با انقلاب اسلامی، آرمان‌های انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت ایران وارد شدند با ذلت بیشتری مواجه شدند.

دشمن باید از این انتخابات پیام بگیرد

سخنگوی نیروهای مسلح با تأکید بر اینکه دشمن باید از این انتخابات پیام بگیرد، اضافه کرد: بعد از ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی درس بگیرند سرافکنده باشند و به خصوص کسانی که با کمال تأسف از ایران رفتند و در رسانه‌های بیگانه به نفع دشمنان انقلاب اسلامی تلاش می‌کنند، این‌ها باید خجالت بکشند و شرمنده باشند و از مردم سلحشور ایران در رسانه‌های خود رسماً عذرخواهی کنند و این شکل مفتضحانه‌ای که با آن روبرو شدند را اعتراف کنند.

ملت ایران راه خود یعنی راه و مکتب شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، امام راحل و شهدا را تحت فرمان فرمانده معظم کل قوا نائب امام زمان (عج) ادامه خواهد داد

شکارچی با اشاره به اینکه ملت ایران راه خود یعنی راه و مکتب شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، امام راحل و شهدا را تحت فرمان فرمانده معظم کل قوا نائب امام زمان (عج) ادامه خواهد داد، افزود: به حول و قوه الهی با رئیس جمهور مقتدر و منتخب مردم ان‌شاءالله در تقویت نظام جمهوری اسلامی و حل مشکلات مردم تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت.

نیروهای مسلح با تمام ظرفیت در مسیر ایجاد امنیت و اقتدار دفاعی

سخنگوی نیروهای مسلح اظهار داشت: مهم این است که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران همیشه در جهت حل مشکلات مردم و برداشتن موانع از پیش روی آن‌ها و ایجاد امنیت، اقتدار دفاعی و خدمت رسانی، تمام ظرفیت‌های خود را در این مسیر بکار گرفته است.

منبع: میزان



منبع خبر

حضور مردم ایران در انتخابات حداکثری بود/ دشمنان به شکست مفتضحانه خود اعتراف کند بیشتر بخوانید »

انتقام دهه‌ ۶۰ به سبک «چریک»های کافه‌نشین

انتقام دهه‌ ۶۰ به سبک «چریک»های کافه‌نشین


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در سال‌های ۷۰ و ۷۱ شمسی، خلاء ایدئولوژیک ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی، آن‌چنان بر روشنفکران دل‌سپرده به اندیشه چپ در سرتاسر دنیا گران آمد که حتی موارد بسیاری از خودکشی در بین وابستگان اردوگاه چپ ثبت شد. در وضعیت خلاء و تعلیق فکری اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی و هفتاد شمسی، در ایران، افراط در مصرف الکل و افیون برای مرهم گذاشتن بر زخم ناسور و عمیق «نیهلیسم»، سکه رایج بین «چریک»های کافه‌نشین سابق بود، کسانی که زمانی خواب زندگی زیر سایه عنایات «دایی یوسف»(لقبی برای جوزف استالین در بین چپ‌های ایرانی) را می دیدند و منتهای خلاقیت هنری را رئالیسم سوسیالیستی از سنخ گورکی و آلکسی تولستوی و نوشتن رمان‌های بحر طویل «ده جلدی» می دانستند.

در همان فضای خلاء و تعلیق فکری اوایل دهه هفتاد شمسی بود که طبقه گسترده‌ای از روشنفکران چپ‌گرای دیروز، که از پیش از انقلاب، نفوذ سنگینی بر حوزه نشر و مطبوعات داشتند، در فضای تک‌قطبی برآمده از اندیشه «پایان تاریخ» فوکویاما، با سر در استخر لیبرالیسم شیرجه زدند. ذکر این لطیفه تاریخی هم خالی از لطف نیست که بسیاری از چپ‌های «تواب» دهه شصت، از همان دوران زندان در پیوند با چهره‌های امنیتی وابسته به جریان «چپ اسلامی» قرار گرفتند که دست بالا را در نظام سیاسی داشتند و از این طریق، ارتباط گسسته‌ ایشان با فضای نشر و رسانه از طریق دوستان «ارشادی» آن چهره‌های امنیتی برقرار شد.

محمد حسین مهدویان کارگردان هجویه سیاسی «شیشلیک» بر اساس این کتاب سریال زخم کاری را در سامانه برخط فیلیمو کارگردانی کرده است

واقعیت این است که روشنفکران چپ که زمانی نقطه اوج فعالیت پراتیک چپ‌های وطنی در پیش از انقلاب، یعنی «واقعه سیاهکل» را در حد نبرد استالینگراد تقدیس می کردند و بر سر افضل بودن مدل استالینیستی، یا مائوئیستی، یا مدل انور خوجه یا پل پت یقه‌درانی می کردند و به سلامتی «خلق مبارز» جام می‌زدند، پس از پیروزی انقلاب، بر سر تحقق دولت پرولتری به سدّ محکمی به نام جریان سیاسی-مذهبی (یا جریان مکتبی) و توده‌های خلقی پشتیبان آن‌ها بر خوردند. جنبش انقلابی در روند تبدیل به ساختار سیاسی، لاجرم دوره‌ای از وزن‌کشی، کشمکش، جدال و تنازعات بعضا خونین را از سر گذراند و این روندی محتوم (با شدت و ضعف) در هر دگرگونی بنیادین است. نکته اینجا است که «توابین» چپ در ذیل حکومت جمهوری اسلامی، با یک وقفه‌ کمابیش، با «هدایت» و «ارشاد»، دوباره قلم‌ها و ماشین‌تحریرهای خود را پس گرفتند، در حالی که دوستان «پارتیزان» ایشان در همان زمان در کوه‌های کردستان، سر پاسدار می بریدند. اما در حکومت پرولتری چریک‌های فدایی خلق، رنجبران، طوفان، پیکار و…آیا سرنوشت دیگری جز جان سپردن در اردوگاه‌های گولاک وطنی برای نویسندگان و اهل قلم مسلمان قابل تصور بود؟

رمان «بیست زخم کاری»، نوشته «محمود حسینی‌زاد» و محصول «نشر چشمه»، میراث‌دار چنان عقبه و گذشته‌ای است. حتی عنوان کتاب و جملات انتخابی از نمایشنامه مکبث شکسپیر بر تارک کتاب، به شدت نمادین و معنادار است. به نظر می رسد که حسینی‌زاد و ناشر رمان او، به نمایندگی از جریان روشنفکری عمدتا چپ‌گرا در دهه ۶۰، به تلافی همان دوران منازعه‌ ناگزیر پساانقلاب، تسویه حساب ادبی با جریان سیاسی-مذهبی صورت داده که جریان روشنفکری آن را مسئول حذف یا سرکوب خود در گذشته می داند. آیا آن کسی که با “بیست زخم کاری بر فرق سر، از جای برمی‌خیزد و حریف را تار و مار می کند”، اشاره نمادین به همین تسویه حساب تاریخی و «جریان روشنفکری» چپ دیروز و جهانوطن امروز نیست؟

 انتقام دهه‌ ۶۰ به سبک «چریک»های کافه‌نشین

شکی نیست که کتاب بسیار هوشمندانه و تأثیرگذار نوشته شده و در القای تصویر مورد نظرمؤلف و ناشر، موفق عمل می کند. جمهوری اسلامی در «20 زخم کاری» به مثابه حکومت دار و دسته‌های مافیایی یا یک نوع سیستم «گانگسترسالاری» تصویر می‌شود. طبق دنیای ترسیم‌شده در کتاب، حکومت از مشتی دار و دسته‌های مافیایی مخوف و بندگان بت قدرت و ثروت تشکیل شده که برای برخورداری از تنعمات قدرت و سلطه‌گری، هیچ خط قرمز اخلاقی ندارند. این در حالی است که اسامی، القاب و ظواهر این افراد دلالت بر طبقه اجتماعی دارد که البته حاکم در ساختار سیاسی، عمدتاً از آن برمی خیزند.

 انتقام دهه‌ ۶۰ به سبک «چریک»های کافه‌نشین

در واقع، خط اصلی اما نسبتا پوشیده‌تر(در لایه دوم) داستان، اهانت به الیت مذهبی-سیاسی حاکم است و در این مسیر، از نسبت دادن هیچ رذالتی به آن‌ها ابایی ندارد. مرور برخی مصادیق، به خوبی این تسویه‌حساب پیدا و پنهان را آشکارتر می کند.

«ریزآبادی»(خان عمو)، پدرخوانده‌ این خانواده مافیایی درون-حکومتی، که فردی به شدت قدرتمند و ذی‌نفوذ با ظواهر «حاج‌آقا»های آشناست، دختری را که شریک جنسی او بوده(سمیرا)، به عقد یکی از نوچه‌هایش درمی آورد که حکم پسرخوانده او را دارد و “حتی از پسرهایش هم عزیزتر است”، در حالی که هنوز با این زن در ارتباط است. فاجعه بدتر آنجا است که شوهر این زن(مالکی)، از این رابطه کاملا مطلع است و و در جهات مطامع خود روی آن برنامه‌ریزی می‌کند. به این بخش از کتاب توجه کنید که فضای بین مالکی و سمیرا را، در آن شب کذایی که قرار است به اتاق «خان عمو» برود، ترسیم می کند:

“مرد به پشت روی تختخواب افتاده بود. به سقف نگاه می‌کرد. کنارش زن که به یک ساعتی بود انگار نفس نمی‌کشید، انگار تخته سنگی. زن تکان خورد. طوری بلند شد که گویی بی‌وزن بود.

مرد دست دراز کرد و مچ زن را گرفت. زن برگشت. نگاهی به مرد انداخت. تأملی کرد. دست را کشید. مرد دست را رها کرد و زن رفت.”

چند ساعت بعد از این صحنه، در صبحگاه، جسد «خان عمو» که به طرز بسیار مشکوکی جان باخته در وان حمام پیدا می‌شود. این قطعه از پازل را وقتی در کنار صحنه‌ نجواهای سمیرا و خان‌عمو روی تاب ویلا در شب قبل و حرف «مظفری» قرار می‌دهیم، عمق فاجعه روشن می‌شود. مظفری(در ص 36) می‌گوید:

“عشق اول و آخره دیگه. فکر کرد اگه ببندش به خیک مالکی، خلاص میشه. حالا هم که حاج خانم خدابیامرز نیست. باز فیلش یاد هندوستان کرده.”

و جالب اینجا است که مالکی در تاریکی ایستاده و این حرف‌ها را گوش می‌کند.

در صفحات نسخستین کتاب،«حاجی» املشی، از مرتبطین این خانواده مافیایی، در سن پیری و در سفر کاری و اتاق هتل هم دست از شهوترانی نمی‌کشد و البته «لگوری»های مورد پسند او، سوژه تمسخر و اشمئزاز دوستان و همکاران او هستند که نشان از سلیقه «عقب‌مانده» او، حتی در عیاشی دارد. البته حاج آقا املشی، «بوی گند» می‌دهد که حتی مالکی را(که هم‌طبقه‌ی اوست) دل‌آشوب می‌کند. نویسنده تک تک این کدها را هوشمندانه به کار می‌گیرد تا کلیدهایی را در ناخودآگاه مخاطب فعال کند.

مالکی و سمیرا نام فرزندان خود را «میثم» و «هانیه» می گذارند، یعنی اسامی بسیار رایج در خانواده‌های مذهبی (به ویژه میثم که قرار است میراث‌دار و جانشین پدر باشد). مضافا این که، در چند جای کتاب، بر «چادری» بودن «سمیرا» و دیگر زن‌های گعده تاکید می‌شود. یا جایی در صفحه 66، سمیرا سفره «مولودی» می‌اندازد و زنی که از قراین برمی آید، زن یکی از سرشناسان است، مهمان مولودی اوست. به این بخش از مکالمه سمیرا با مالکی(ص 114) دقت کنید. سمیرا از قصدش برای سفر به کربلا، سوریه و مکه به شوهرش می‌گوید:

“…به حاج خانم بگو ترتیبش رو بده. اول می‌ریم گلوی سوراخ‌شده علی اصغر رو می بوسیم. لعنت به اشقیاء می‌کنیم. بعد می‌ریم پابوس بی بی و بعد می‌خوام پیشونیم رو بچسبونم به حجرالاسود. به حاج خانم بگو اول اول می‌رم حضرت معصومه، بعد پابوس بی بی و بعد…بی بی طلبیده. حاج خانم اگه اومد…”

«اخوان»، یکی از اعضای مافیا، به صراحت مفعول معرفی می‌شود و حتی رابطه‌ی زننده‌ی میان او و حاج آقا مظفری(همان که زنش ندیمه سمیراست و می‌خواهد او را به زیارت عتبات ببرد) آشکارا در کتاب تصویر می‌شود.

«گلاب» به عنوان یک المان مورد علاقه اقشار مذهبی، در چند جای کتاب حضور دارد. جایی از کتاب، اتاق سمیرا بوی گلاب می‌دهد. ریزآبادی فاسد، که با اطلاع شوهر، با زنی متأهل رابطه دارد، همواره بوی «گلاب» می‌دهد که “حال مالکی را به هم می‌زند.”

اما شاید خطرناک‌ترین مصداق از این سنخ، فراز بسیار هوشمندانه و البته خبیثانه‌ای در صفحه 123 است. وقتی دو عضو لواط‌کار و فاسد مافیای ریزآبادی (اخوان و مظفری) در اوکراین کشته می‌شوند، از زبان نماینده بخش کنسولی وزارت خارجه می‌شنویم که امکان دارد قتل این دو، کار «منافقین» باشد.

پازلی که نویسنده در همین یک پاراگراف می‌چیند، با اضافه کردن شاه‌قطعه «منافقین»، تکمیل می‌شود و پیامی زیرآستانه‌ای به ناخودآگاه مخاطب شلیک می‌کند که محتوای آن چنین است: قربانیان ترورهای «منافقین» الزاما همه علیه‌السلام نبوده و نیستند و شاید با این ترورها، شرّ امثال اخوان و مظفری را از سر ملت کم می کنند!

این پیام، برای اهل فن، معنای بسیار خطرناکی دارد که بسیار محل تأمل است.

شهر بی‌کلانتری که حسینی‌زاد تصویر می کند، بیش از آن که به جمهوری اسلامی شبیه باشد، همچون سیسیل ایتالیا یا مکزیکوسیتی یا دیگر گانگسترنشین‌های آمریکای لاتین است. در «خراب‌آبادی» که حسینی‌زاد ترسیم می‌کند، نه از «خدا» خبری هست، نه «قانون» و نه هیچ اتوریته دنیوی و اخروی. مؤلف که ظاهرا بسیار شیفته ژانر «نوآر» است، جبری ناتورالیستی را بر جهان اثر خود حاکم کرده که در آن، موجوداتی انسان‌نما، هیچ تکانه‌ای جز «تنازع بقاء» ندارند.

البته نامهربانی عیان نویسنده با طبقه‌ «الیت» مذهبی-سیاسی، لاجرم مهربانی او را با طبقه‌ی تحت «ستم» به همراه ندارد و تیره‌بینی و توده‌گریزی افراطی روشنفکران چپ‌زده دیروز و لیبرال‌مسلک امروز، هیولایی به نام «کریم» را خلق می‌کند که پررنگ‌ترین نماینده‌ قشر پایین‌دست در روند داستان است. کریم یک لاتِ لمپنی عرق‌خور و چاقوکش است که دست رد به سینه‌ی هیچ رذیلتی نمی‌زند.

اگر کتاب «پدرخوانده» ماریو پوزو، خانواده‌ای مافیایی و مناسبات آن را در آمریکا به تصویر می‌کشد، گرچه قانون‌شکنی و آدم‌کشی کسب و کار آن است، لیکن «اصول» اخلاقی خدشه‌ناپذیر خود را دارد و به نوعی سنگر ارزش‌های سنتی در جامعه‌ای است که مدرنیته ستون‌های اخلاقی آن را زیر و رو کرده است. لیکن خانواده مافیایی که رمان «پدرخوانده»وار حسینی‌زاد معرفی می‌کند، نه تنها هیچ «اصولی» ندارد، که یکسره غرق تباهی و پلشتی است و به عنوان نماد یک «الیت» بزرگ‌تر، هیچ نقطه روشنی بر پرده سیاه خود ندارد و پروتاگونیست آن هم بعد از زنجیره‌ای از سیاهکاری‌ها، در آخر قربانی مسابقه‌ «تنازع بقاء» می‌شود که در جهان‌زیست «20 زخم کاری»، هنجار اصلی جامعه است.

 انتقام دهه‌ ۶۰ به سبک «چریک»های کافه‌نشین

البته باید گفت که این نوع تسویه‌حساب ادبی با قشر مذهبی-سیاسی کاملاً هم جدید نیست و شاید رضا قاسمی، نویسنده مقیم پاریس، با رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها»، نخستین نمونه را رقم زد و چند سال بعد، عباس معروفی با «فریدون سه پسر داشت»، این روند را ادامه داد. اما این حد از صراحت و خصومت عیان در به لجن کشیدن یک طبقه اجتماعی، در رمان حسینی‌زاد بسیار بدیع است.

 انتقام دهه‌ ۶۰ به سبک «چریک»های کافه‌نشین
مهدی یزدانی خرم (اول از راست) در سفارت فرانسه، در کنار سفیر سابق فرانسه، فرانسوا سنمو

البته نباید از خاطر برد که نشر «چشمه» مدتی است که بسیار زیرکانه و چراغ‌خاموش، بازترسیم دهه 60  و خاطرات آن را از زاویه دید چپ‌های «تواب» دیروز و لیبرالیست‌های امروز کلید زده است. رمان «خون خورده» نوشته مهدی یزدانی‌خرم، مسئول صفحات ادبی نشریات کارگزارانی، دیگر اثری است که در بطن خود همان تسویه‌حساب را با الیت سیاسی-مذهبی جمهوری اسلامی پیش می‌برد. یزدانی خرم البته مسئول انتخاب داستان‌های ایرانی برای چاپ در نشر «چشمه» نیز هست.



منبع خبر

انتقام دهه‌ ۶۰ به سبک «چریک»های کافه‌نشین بیشتر بخوانید »

چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟

چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟



چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهدا بخشی از مردمان جامعه هستند که هر کس با هر تفکری تمام قد به احترام آنها خواهد ایستاد. اگر کسی ملی باشد، به احترام کسی که برای دفاع از هویت و ناموس کشور رفته می‌ایستد و شهید را تکریم می‌کند. اگر مذهبی باشد شهید را نماد مبارزه برای دفاع از آرمان و اعتقاد و دینش می‌داند و تقدیسش می‌کند. اگر حتی نه ملی باشد و نه مذهبی، شهید را مجسمه آزادی‌خواهی می‌داند و کسانی چنین آزاده که تعلقات دنیایی را به هیچ می‌گیرند، برایش محترم خواهند بود. 

شهدا کسانی هستند که به خاطر آنچه برایشان ارزش داشت، مخصوص‌ترین نعمت خدا به یک مخلوق را فدا کردند. کاری که بقیه افراد جامعه حاضر نخواهند بود برای هیچ ارزشی دیگر دست از جانشان بشویند. 

شهدا راهی را رفتند که جز با آگاهی و عشق به آنچه به آن اعتقاد داشتند، نمی‌شود در این طریق قدم برداشت. طریقی که اغلب آنها در آخرین نوشته‌هایشان به عنوان وصیت برای نسل‌های بعد به جا گذاشته‌اند و به این سوال پاسخ دادند که برای چه جان دادند. 

این روزها که در آستانه یک انتخاب دیگر هستیم برای اعتلای جامعه‌مان گذری می‌کنیم بر وصیت نامه شهدا. با مرور این نوشته‌ها شاید بهتر مشخص شود چرا باید در انتخابات شرکت کنیم؟ آیا اینکه در شریط نامناسب مادی به سر می‌بریم و فساد در جامعه بیشتر به چشممان می‌آید تا خوبی‌ها، ادله محکمی است برای شرکت نکردن؟

چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟

*ایرادها را در بوق و کرنا نکنید 

شهید محمود خلیل‌زاده از دانش‌آموزان دبیرستان سپاه تهران که در اول بهمن ماه سال ۶۵ به شهادت رسید در وصیت‌نامه خود خطاب به مردم می‌نویسد: «انقلاب را یاری کنید و لحظه‌ای را به بطالت و راحتی نگذرانید. در امور دخالت کنید. در صحنه حاضر باشید و تا فتح اولین قبله مسلمین که در چنگ اسرائیل غاصب است از پای ننشینید. در سیاست حضور فعال داشته باشید و سعی در گشایش گره‌ها و مشکلات راه انقلاب داشته باشید. هرگز در راه انقلاب فریب نابکاران و گمراهان را نخورید که دین و دنیای خود را به باد خواهید داد. 

همیشه این را به خاطر داشته باشید که سیلی‌خوردگان از اسلام و امام و ولایت فقیه که در راس آنها آمریکا و هم‌پیمانانش از چپ‌ترین چپ‌ها که مولود صهیونیسم‌اند تا راست‌ترین راست‌ها و همه آنهایی که از انقلاب اسلامی درآمد حرام و نامشروع و اشرافیت‌های کاذب تجربه مآبانه‌شان را بر باد داده‌، بر سر یک چیزی اتفاق دارند و آن نابودی اسلام و نابودی خط سازش ناپذیر ولایت فقیه و انقلاب اسلامی است.

سفارش دیگرم به برادران مسجدی و حزب اللهی و یاوران و سربازان امام خمینی است که ذره‌ای سازش و مسامحه در مسیر انقلاب با دشمنان انقلاب و امام و گمراهان بر شما زیبنده و سزاوار نیست. جاذبه و دافعه علی‌گونه داشته باشید و نترسید از اینکه هدایت ناشدنی‌ها و منافقین در صورت دفع شدن و سازش و نرمش ندیدن می‌روند و آدمکشی و ترور و جنگ با اسلام پیشه می‌کنند. برخورد علی (علیه السلام) را بنگرید با طلحه و زبیر!

دقت داشته باشید که انتقادات و ایرادهای بحق شما در مورد نهادهای انقلابی و مسئولین انقلاب در حضور مردم نااهل و حتی مسلمانان غیر حزب‌اللهی با آب و تاب مطرح نشود که مایه تبلیغات شوم آنان و تضعیف و تحقیر این عزیزان انقلاب خواهد بود؛ زیرا دعوای دو برادر را غریبه نباید بشنود.»

چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟

*نگذارید سلاح شهدا زمین بماند

آنچه در وصیت نامه شهدا به چشم می‌خورد، حضور موثر در جامعه است که انتخابات، یکی از این حضورهاست. در این نوشته‌ها که نخبگان عصر خودشان نوشته و به آن عمل کرده‌اند، چراغ هدایتی است که هادی هر فردی است که می‌خواهد قدمی برای کشورش بردارد. چه به عنوان یک شهروند عادی و چه به عنوان مسئولی که می‌خواهد خدمت کند.  

شهید عباس حسینجانی که در سوم بهمن ماه سال ۶۵ به شهادت رسید، در وصیت‌نامه خود اینگونه می‌نویسد: «برادران من! از شما می‌خواهم که نگذارید سلاح من به زمین بیفتد، زیرا منافقین شاد می‌شوند. اکنون زمان امتحان است در جبهه حق علیه باطل. ای ملت ایران! هرگز فریب منافقین و روشنفکران غرب و شرق زده را نخورید و روحانیت مبارز را حامی باشید و راه شهدا را ادامه دهید.»

چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟

*آخرین ضربه دشمن چه خواهد بود؟

برخی از مردم فکر می‌کنند باید در انتخابات شرکت کنند تا زندگی مادی برایشان راحت‌تر بگذرد. البته که این یکی از موضوعات بسیار مهم و انکارنشدنی است، اما صِرف در نظر داشتن این وجه از یک کار مهم ارزش آن را تقلیل خواهد داد. حضور مردم در صحنه حتما آثاری فراتر از این موضوعات دارد و آن، اقتدار و استقلالی است که زندگی خوب مادی را هم به دنبال خواهد داشت. 

شهید «علیرضا جهانی انور» که در ۲۵ خردادماه ۱۳۶۳ در اشنویه شهید شد، می‌نویسد: «ما در قبال اسلام مسئولیتی بس سخت داریم که باید به این مسئولیت عمل نمائیم و در این راه باید ائمه اطهار را الگوی خود قرار دهیم، پس همیشه در خط حزب‌الله بوده، جبهه‌ها را فراموش نکنید. دشمن، آخرین حربه‌های خود را علیه لشکر اسلام به کار می‌برد و با این کار می‌خواهد در دل حزب‌الله خوف ایجاد کند.»

چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟

*مساجد را جناحی نکنید

آنچه مهم است دنبال نکردن یک جریان خاص با هر شرایط و عقبه‌ای خواهد بود. باید همچون دوران هشت سال دفاع مقدس این مساجد باشند که مردم را به روشنگری دعوت می‌کنند نه میتینگ‌ها و تجمع‌هایی که جز شور و هیجان، آورده‌ای برای شرکت کنندگان در بر نخواهد داشت. 

شهید نادر (حسین) چوپانیان که در ۱۰ اسفند سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «از جناح‌بندی‌ها در مساجد جلوگیری نمایید؛ از مسائلی همچون ریا و خودنمایی به دور بوده و خدا را با خود غریبه ندانید بلکه همیشه از او حوائج خود را بخواهید.»

*هر کجا ارزان‌تر است مرا دفن کنید

اما در وصیت‌نامه دیگری که در ادامه همین مطلب خواهید خواند، تذکری مهم و جدی برای کسانی است که می‌خواهند بر صندلی خدمت به مردم تکیه بزنند. شهید مسعود منفرد نیارکی از فرماندهان ارتش در بخشی از نوشته‌هایش می‌گوید: «اگر زمانی در حین خدمت، جانم را از دست دادم و قرار شد ارتش مرا به خاک بسپارد، هر جا که برای ارتش راحت­‌تر و ارزان­‌تر است، مرا خاک کند.»

و جالب این است که همین بخش از دست‌نوشته خود را روی کاغذی نوشته و در جیب لباسش می‌گذاشت تا همیشه همراهش باشد. 



منبع خبر

چرا باید در صحنه حضور داشته باشیم؟ بیشتر بخوانید »

دعوت‌کنندگان به عدم مشارکت در انتخابات به دنبال نابودی ایران هستند



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ​سردار محمد رضا نقدی معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران و جمعی از مردم و مسئولان صبح امروز شنبه (۱۵ خرداد) با حضور در مقتل شهدای ۱۵ خرداد در باقر آباد ورامین، و به مقام شامخ والای شهیدان اداری احترام کردند.

بیشتر بخوانید:

سردار نقدی:  همه در انتخابات دعوت هستند

سردار نقدی در این مراسم طی سخنانی اظهار داشت: شهدای ۱۵ خرداد مظهر شرافت ایران هستند و ما و همه بیدار گران در سراسر دنیا مدیون این شهدا هستند.

وی با اشاره به بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی در خصوص جایگاه شهدای ۱۵ خرداد، گفت: امام فرمود من ۱۵ خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم و این نشانه‌ای برای مردم است که راه را گم نکنند.

معاون هماهنگ کننده سپاه تصریح کرد: شهدای ۱۵ خرداد با شعار حکومت اسلامی و حاکمیت دین راهی بود که شهدای ۱۵ خرداد با خون خود آغاز کردند و زنجیره شهدای ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷ به دنبال همین راه بودند.

سردار نقدی گفت: بعضی‌ها تصور می‌کنند حاکمیت دینی با حاکمیت مردمی متناقض است در حالی که راه شهدا ۱۵ خرداد، جمهوری اسلامی بود و امام فرمودند؛ «میزان رای ملت است و ملت اسلام را می‌خواهند» و امام بارها تاکید کردند جمهوریت و اسلامیت باید در یک نظام قرار گیرد.

معاون هماهنگ کننده سپاه گفت: بعضی از نزدیکان امام می گویند هدف امام تشکیل جمهوری اسلامی است نه حکوکت اسلامی، در صورتی که هدف امام و شعار مردم درقیام ۱۵ خرداد تشکیل حکومت اسلامی بود.

وی ادامه داد: دشمن در تمام این سال‌ها با تزریق فکرهای انحرافی به دنبال جدایی جمهوریت و اسلامیت از یکدیگر است و متأسفانه بعضی‌ها که در زمان حیات امام از نزدیکان ایشان بودند حرف دشمن را تکرار می‌کنند.

معاون هماهنگ کننده سپاه با تاکید بر اینکه آن چیزی که دلسوز مردم و جامعه است اسلام است، تاکید کرد: اسلام است که می‌گوید حاکمان باید ساده زیست باشند. اسلام است که می‌گوید عدالت باشد.اسلام است که می‌گوید عدالت باشد در حالی که بعضی‌ها به بهانه پیشرفت، عدالت را نادیده گرفتند و به بهانه سازندگی و پیشرفت عدالت را زیر پا گذاشتند که هنوز آثار آن در جامعه دیده می‌شود.

سردار نقدی با اشاره به برخی مسائل مطرح شده در فضای مجازی و رسانه‌ها برای دلسرد کردن مردم و ترغیب آنها برای عدم مشارکت در انتخابات گفت: آن کسی که می‌گوید در انتخابات شرکت نکنید به دنبال نابودی کشور است و اگر مردم پای صندوق نیایند باید تابع تصمیمی باشند که دیگران برای آنها گرفته شده است.

وی ادامه داد: رهبری فرمودند؛ «کسانی که نفوذ کلام دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند» و همه باید به این امر به معروف اهتمام بورزند.

منبع: فارس



منبع خبر

دعوت‌کنندگان به عدم مشارکت در انتخابات به دنبال نابودی ایران هستند بیشتر بخوانید »