یبیسی تنها قربانی نیست بلکه به قربانگاه فرستادهشده است، جریان دستآموز در لندن، پاریس و برلین این روزها تحت نظر قرارگرفتهاند، همه این تحرکات از تهران نیز بهصورت آنلاین تماشا میشود!
سرویس سیاست مشرق- همزمان با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری گروهکهای ضدانقلاب در خارج از کشور زیر سایه پلیس اروپایی بار دیگر به هموطنانی که میخواستند در اماکن تعیینشده رأی بدهند حمله کردند، این حملات با موج فحاشیهای شدید همراه بوده تا جایی که حتی عابران پیاده غیر ایرانی نیز از این اقدامات وحشیانه در امان نبودند.
شبکههای فارسیزبان نیز در هفتههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز علاوه بر بهکارگیری تمام تلاش خود را برای تحریم انتخابات در ایران در تلاش بودند تا با پخش زنده این موج حملات بیسابقه توسط اراذلواوباش گروهکی تا جای ممکن فضای اماکن رأیگیری را ناامن نشان بدهد تا جایی که هیچ شهروند ایرانی در خارج از کشور جرئت این را نداشته باشد که رأی بدهد.
گرفتن حق رأی شهروندان ایرانی در خارج از کشور یکی از پروژههای موساد در سالهای اخیر بوده است تا اینگونه تصویرسازی شود که جمهوری اسلامی ایران در خارج از مرزهایش فاقد مقبولیت سیاسی است این حملات با موج ترولها در فضای مجازی در هفتههای اخیر شروع شد و با زد خورد و فحاشی پای صندوق رأی در برخی کشورهای اروپایی بهویژه انگلیس ادامه یافت.
درحالیکه دولت کانادا تحت تأثیر منافقین ایرانیان مقیم آن کشور از مشارکت در انتخابات محروم کرده بود آنسوتر سرویس اطلاعاتی اروپایی – عبری همه امکانات خود را بسیج کرده تا جنگ سفارتخانهها را به خیابانها اطراف اماکن رایگری نیز برساند، این اقدام نشان داد که نگاه دولتهای غربی به مسئله دموکراسی امری گزینشی است!
آشنایی با جنس اوباش اجارهای در کشورهای اروپایی
پس از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ سرویسهای اطلاعاتی غربی به صورت مداوم از احتمال براندازی در ایران خبر داده اما در عمل با تثبیت بیشتر حاکمیت در ایران روبرو شدهاند، در حال حاضر تنها شاهد برای تغییرات سیاسی در ایران همان اندک کلونیهای ضدانقلاب است که بهصورت هماهنگ شده و اتوبوسی به این شهر و آن کشور اروپایی منتقلشده و زیر سایه تبلیغات سنگین رسانههای فارسیزبان در خارج کشور تصویرسازی میشوند.
نکته جالبتوجه استفاده قابلتأمل سرویس غربی از موج جدید براندازان است که پس از آشوبهای پاییزی شکل گرفتهاند این جریان که از مجموعه نیروهای گروهکهای ضدانقلاب مثل منافقین و سلطنتطلبان شکلگرفته و درواقع نسل نو در پلن گروهکی محسوب شده و بیش از آنکه استراتژی محور باشد فحاش، دریده و رادیکال بوده و اغلب شامل پناهندگانی است که به دلیل نداشتن تحصیلات کافی و حرفه خاص بیکار بوده و با کمکهای اجتماعی به حیاط انگلی خود ادامه میدهد.
این زیست خاص که ناشی از نداشتن شغلی خاص در کشورهای غربی است این جریان را به عامل دست اجارهای بدل کرده و گروهکهای مختلف در میتینگهای خود از آنها بهصورت فصلی استفاده میکنند، بخشی قابلتوجهی از این افراد کمپ خواب بوده و گزارشهای متعددی وجود دارد که به دلیل گرفتن وعدههای واهی چون اعطای پناهندگی و دریافت دستمزدهای چند دلاری حاضر به حضور در چنین جمعهای ضد ایرانی هستند.
پمپاژ روزانه سرخوردگی، بیکاری و ناامیدی اجتماعی در این طیف و نیز اثرگذاریهای شبکههای اجتماعی باهدف انباشت نارضایتی و نبودن افق روشن فضا برای ظهور باعث شده است تا طیف جدید از کلونیهای ضدانقلاب و گروهکی بهصورت قابلتوجهی فحاش و رادیکال باشند.
در اغتشاشات پاییزی نیز تمرکز یارگیری از سوی ضدانقلاب روی همین طیف بوده است؛ استفاده از محتوای هیجانی و اغواگر با استفاده از ظرفیت بی بندباری گروههای هنری مانند رپرها، هیچهایکها ونیز گسترش مجدد فرهنگ هیپیها به طرز چشمگیری افزایش داشته و باعث انشقاق فرهنگی شده است؛ تا جایی که در شبکههای اجتماعی با دو جامعه ایرانی روبرو هستیم، یکی جامعه متوازن در فضای اکثریت و دیگری جامعه درهمریخته و ناهمگون در فضای مجازی رادیکالیسم را به جلو هل داده است.
روزنامه انگلیسی گاردین البته در حمایت از این موج فحاش نوشته است:
اغتشاشات اخیر در ایران نشان میدهد نسلی جدید در دل جامعه ایرانی ظهور کرده که انگارههای سنتی سابق را بهراحتی نمیپذیرد و برای تغییر آن دست به اغتشاشات گسترده میزند. گاردین معتقد است که جلوداری زنان و دختران جوان و نوجوان در این اغتشاشات بیش از هرزمان دیگری موجب امیدواری به آینده برای شکلگیری یک تغییر اساسی یا یک انقلاب سیاسی اجتماعی شده است.
بررسی و تحلیل گفتمان و تاکتیکهای لیدرهای خارج نشین نشان میدهد که ترویج فحاشی و عادت دادن جامعه به ادبیات رادیکال بهشدت افزایشیافته و بهعنوان نقطه عزیمت به آن مینگریستند؛ از نگاه این افراد نسل جدید در داخل ایران یک شبکه بدون ساختار و سازمان و ژلهای مانند و همچنین غیر ایدئولوژیک است که به دلیل نداشتن سابقه امنیتی با رویکرد سلبی میتواند نبض اغتشاشات را در دست بگیرد، ازاینرو باید آنها را به شکل تودههای خشن و فحاش تربیت کرد.
پشت پرده فحاشیهای جنسی میکروبی توسط ترولها
یکی از محورهای عملیاتی اغتشاشات سال ۱۴۰۱ استفاده از ظرفیت زنان در آشوبها بود، شعارهای اجتماعی با موضوع حق انتخاب پوشش، امکان زندگی به سبک و سیاق خود که در شعار «زن، زندگی، آزادی» تجلی یافت، بُعد اجتماعی خاصی به این تحرکات داده بود و چنان اغواگر بود که افرادی مثل سعید حجاریان درباره آن نوشته بودند که فرکانس مطالبه جامعه از «سیاست» آلوده به پارازیتِ استصواب و مردسالاری و عدم شفافیت به حقوق شهروندی عاری از دست اندازی قدرت تغییریافته است. طبیعتاً میتوان با این تغییر مسیر همدلی عاطفی-انسانی-حقجویانه داشت!
البته این ادعای حقجویی خیلی زود دامن خود چپ رادیکال در داخل ایران را گرفت و آنها نیز قربانی این موج ترولهای فحاش شدند. بازی دادن نسل جوان و استفاده از ظرفیت اجتماعی آنها به سمت فحاشی سازمانیافته یک شتابدهنده مهم نیز داشته است، موسسه کارنگی اخیراً در گزارشی نوشته است که میتوان از ظرفیت نیروهای طغیانگر برای زدن بالهای ایران در منطقه استفاده کرد.
این گزارش در ادامه برای افزایش ناآرامیهای گسترده در ایران و مشارکت فعال دولت آمریکا برای جهتدهی آنها به سمت منافع واشنگتن، ضمن تأکید برافزایش تحریمهای علیه ایران در حوزههای مختلف، مجموعه توصیههایی مشخص به دولت آمریکا ارائه میدهد تا این اغتشاشات بهعنوان «اهرم فشار داخلی علیه نظام ایران» عمل کنند.
این گزارش بهخوبی نشان میدهد که چرا سرویسهای اطلاعاتی غربی آنقدر روی بحث فحاشی، رشد میکروبی ترولها و نشان دادن ابعاد تصویری آن اصرار داشته و در انتخابات از آن به حد کمال و تمام استفاده کردند؛ به عبارتی کاهش مشارکت و ایجاد ترس در ایرانیان خارج از کشور تنها اهداف قشری استفاده از این لشگرهای اجارهای بوده و در داخل طراحی خاصی صورت گرفته که این جماعت را بهعنوان نو الگوهای جدید بهعنوان گونههای در حال رشد از براندازان و گروهکها به نمایش درآورد، آنچه در برابر سفارتخانه و اماکن دیپلماتیکی کشورمان در هفتههای اخیر به نمایش درآمد سکانسهایی از شکلدهی حلقههای ضدانقلاب در آینده است!
طراحی استراتژی ترویج فحاشی و اقدامات رادیکال در سطلی کنترلشده چون تجمعات ضدانقلاب در خارج از کشوی با این هدف جاریشده است که بهتدریج این مدل رفتاری بهعنوان الگو از سوی بخش نخبه جامعه به سایر اقشار اجتماعی تسری یافته و میرایی یابد.
رؤیا حکاکیان از لیدرهای اصلی ضدانقلاب درباره ترویج این مدلهای جدید در کلونیهای ضدانقلاب نوشته است:
باید امریکا را به دخالت تشویق کرد و میتوان اپوزیسیونِ عراق را میشود مدل قرارداد، اپوزیسیون ایرانی فاقد رهبری است و رهبری لازم تا بتواند امریکا را به مداخله وادار کند، مشابه مداخله در عراق! دولت آمریکا تاکنون به اغتشاشات خیابانی در ایران توجه نداشته و همیشه سیاست «محتاطانه» در پیشگرفته و حتی در ناآرامیهای سال ۸۸ موسوم به «جنبش سبز» نیز دولت آمریکا در حمایت از معترضان در ایران موفق نبود.
در طول اغتشاشات پاییزی توجه به مرکزیت زنان بهعنوان موتور حرکتی آشوب از آن دست مواردی بود که سرویسهای اطلاعاتی روی آن دست گذاشته بودند، اما بهتدریج تکریم زنام جای خودش را به تقدیس فحاشیهای جنسی به زنان داد، نمونه کامل و رشد یافته این اقدامات را در مقابل اماکن رأیگیری و در حمله به زنان ایرانی شاهد بودیم، اما عجیبتر آنکه در نسخه جدید یکی از سکوییهای تولید فحاشی نیز قربانی همین دست خشونتها شد.
بیبیسی فارسی که برای پوشش زنده فحاشیهای ضد زن در به سراغ یکی از اماکن رأیگیری در نزدیکی سفارت ایران رفته بود مورد هجوم این گروههای رادیکال قرارگرفته تا جایی که ژیارگل مجری این شبکه در پاسخ به دستههای خشن و فحاش خود نیز زبان به دادن الفاظ رکیک جنسی باز کرد تا نشان دهد چه در آنسوی میدان در پشت دوربین و چه روبهروی آن با گروهی روبهرو هستیم که برخلاف شعارهای رنگین هیچ ارزشی برای مقام زن قائل نیستند.
در این وضعیت البته بیبیسی تنها قربانی نیست بلکه به قربانگاه فرستادهشده است، واقعیت آن است که شبکههای ترولی در خارج از کشور میتواند بهزودی نتیجه عکس داده و موجهای آن رو درروی پلیس اروپایی نیز قرار بگیرد، جریان دستآموز در لندن، پاریس و برلین این روزها تحت نظر قرارگرفتهاند، البته همه این تحرکات از تهران نیز بهصورت آنلاین تماشا میشود!
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
وزیر خارجه سابق آمریکا مینویسد: در پایان دولت ترامپ، رژیم ایران به دلیل فروپاشی اقتصادی و خشم مردم به استیصال افتاده بود. فقط چند ماه مانده بود تا آیتالله دوباره دست دراز کند و «جام زهر» را بردارد.
سرویس جهان مشرق– «مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا و مدیر سابق سیآیای (هر دو در دولت دونالد ترامپ) یکی از ایرانستیزترین سیاستمداران آمریکاست. پمپئو پس از خروج زودهنگام از دولت آمریکا با تکدورهای شدن ریاستجمهوری ترامپ، اقدام به انتشار کتابی تحت عنوان «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای آمریکایی که عاشقش هستم[۱]» کرد که به تجربیاتش در دوران خدمت در دولت آمریکا پرداخته است. مشرق قصد دارد طی یک مجموعه گزارش بخشهای مربوط به ایران در این کتاب را خدمت مخاطبان محترم ارائه کند. آنچه در ادامه میخوانید قسمت شانزدهم از این مجموعه گزارش است. برای خواندن قسمتهای قبلی میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش استفاده کنید.
جلد کتاب «هرگز کوتاه نیا: جنگیدن برای آمریکایی که عاشقش هستم» نوشتهی «مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا و مدیر سابق سیآیای (+)
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصهی سیاسی کشور از محتوای کتاب مذکور این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این کتاب لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
فصل ۶: «مماشات نکن؛ حمله کن»
حمایت از مردم ایران
کارزار بازدارندگی ما روی فشار از داخل ایران هم حساب باز کرده بود. یکی از جنبههای کارزار ما مقابل ایران که بیشتر از همه به آن افتخار میکنم، حمایتمان از مردم این کشور بود. بسیاری از مردم ایران با حاکمان مستبد خود مخالفند؛ موضعی که عمیقاً به سیاست عدم مماشات پیوند دارد. ایرانیها بیشتر از هر کس دیگری از وحشیگری رژیم خبر دارند. این را هم میدانند که برجام منابع بیشتری در اختیار رژیم گذاشت تا مردم ایران را زیر چکمهی استبداد نگه دارد. بر خلاف دولت اوباما که سال ۲۰۰۹ از معترضان «انقلاب سبز» صرفاً حمایتِ نمادین، با تأخیر، و مبهم کرد، دولت ترامپ صدای مردم ایران را، که برای آیندهای روشنتر فریاد میزدند، تقویت کرد. من خوشحال بودم که به ایرانیها کمک میکنم در فاز حمله قرار بگیرند.
در حالی که بیماران خاص در ایران مشمول تخفیفهای تحریمی آمریکا برای دسترسی به داروهای خود نمیشوند، اغتشاشگرانی که به دنبال براندازی در ایران هستند، از تحریمهای آمریکا معاف میشوند تا بتوانند از ابزارهای دور زدن محدودیتهای ارتباط اینترنتی و همچنین خدمات اینترنت ماهوارهای، بهرهمند شوند. [جزئیات بیشتر] (+)
«جان بولتون» مشاور امنیت ملی سابق دولت آمریکا در دوران ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» و یکی از ایرانستیزترین سیاستمداران آمریکایی، ضمن تأکید بر ضرورت پیگیری سیاست رسمی «تغییر رژیم» در ایران توسط دولت آمریکا، اذعان میکند که اغتشاشگران در ایران از خارج از مرزهای کشور تسلیح میشوند. [دانلود]
در همینباره بخوانید:
›› آشنایی با اتاق عملیات اغتشاشات در عربستان/ اهداف و دستورکار «مرکز اعتدال» چیست؟
›› «بهار فارسی»/ تلاش ناکام سیآیای و امآی۶ برای کودتا در ایران
یکی از میلیونها ایرانیای که طاقتشان تمام شده، پویا بختیاری بود؛ مهندس برق جوانی که از، به قول خودش، رهبران جنایتکار و فاسد ایران، منزجر بود. پویا نوامبر ۲۰۱۹ [آبان ۱۳۹۸] همراه مادرش، ناهید، در اعتراض به بدرفتاریهای رژیم به خیابانهای [محلهی] «مهرشهر» [در کرج] رفت. به هم قول داده بودند دست همدیگر را بگیرند تا از هم جدا نشوند؛ اما وقتی نیروهای امنیتی به جمعیت حمله کردند، از هم جدا شدند. سپس ناهید بدترین کابوسی را تجربه کرد که یک مادر ممکن است تجربه کند: مواجه شدن با جسد بیجان پسرش روی دست معترضان دیگر. پویا توسط اراذلواوباش رژیم از ناحیهی سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. اکنون ناهید نیز در کنار بسیاری دیگر از والدین ایرانی، عزادار است. اما در جایی گفته است: «حالا آرمانهای پویا، متعلق به من هستند. من میخواهم آزادی مردم ایران را ببینم و جشن بگیرم.»
«پویا بختیاری» و مادرش «ناهید شیرپیشه». پس از کشته شدن بختیاری، «مایک پمپئو» وزیر خارجهی وقت آمریکا، رسماً طی یک توئیت با خانوادهاش ابراز همدردی کرد و گفته میشود پدر بختیاری نیز از پمپئو تشکر کرده و تسلیت او را مایهی دلگرمی توصیف کرده است. (+)
مجلهی آمریکایی «تایم» برای جلد آخرین شمارهی خود در سال ۲۰۲۲، «زنان ایران» را به عنوان «قهرمانان سال» انتخاب کرد و اغتشاشات ایران را «مبارزه برای آزادی» توصیف نمود. (+)
در همینباره بخوانید:
›› دفاع از اغتشاش و تهدید به حمله نظامی؛ ایران در سند راهبرد امنیت ملی دولت بایدن
››ایرانیهای بد – ایرانیهای خوب؛ حمایت آمریکا از اغتشاشگران ایرانی
از سال ۱۹۷۹، زمانی که دستهی انقلابیون [تحت رهبری] آیتالله قدرت را به دست گرفتند، چنین داستانهایی دربارهی ظلم خشونتبار، رایج بودهاند. اتفاقاً رئیسجمهور فعلی ایران، ابراهیم رئیسی، سال ۱۹۸۸، زمانی که معاون دادستان تهران بود، به کشتار حداقل پنج هزار زندانی سیاسی کمک کرد. من مفتخرم که وقتی در وزارت خارجه بودم، دور جدیدی از تحریمها علیه او وضع کردیم. ظلموستم رژیم در تمام عرصههای زندگی شخصی مردم نفوذ کرده است. زنانی که از پوشیدن روسری امتناع میکنند، مورد ضربوجرح قرار میگیرند و به زندان میافتند. ایرانیهایی که میخواهند از اسلام خارج شوند و به آیین مسیحیت وارد شوند، برای تعمید باید مخفیانه از استخر هتل در کشورهای دیگر استفاده کنند.
در حالی که «مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا ادعا میکند دولت «دونالد ترامپ» رئیسجمهور سابق آمریکا، از مردم ایران حمایت کرده و دلسوز آنها بوده، خود ترامپ ایرانیها را «ملتی تروریست، و از این نظر کمنظیر» توصیف کرده بود. [دانلود]
در همینباره بخوانید:
›› روایت متفاوت نشریه بینالمللی از «جنگ روایتها» در اغتشاشات ایران
›› آزادی بیان به سبک آمریکایی/ جزئیات همکاری توئیتر با پنتاگون برای براندازی در ایران
رژیم، جولای ۲۰۲۱، نقشه کشید تا یک شهروند آمریکایی ایرانیالاصل [«مصی علینژاد»] را در نیویورک برباید. وزارت دادگستری آمریکا این عملیات شیطانی را خنثی کرد، اما این، صرفاً جدیدترین نمونه از اعزام مأموران رژیم به سراسر جهان برای دستگیری یا کشتن دشمنان رژیم بود. دولت ترامپ هرگز از افشای فساد رژیم هراسی نداشت. ما حتی از مردم ایران خواستیم داستانهای خودشان را در یک کانال پیامرسان امن برای ما تعریف کنند؛ و وزارت خارجه هزاران پاسخ دریافت کرد. من همچنین مکرراً با ایرانی-آمریکاییهایی که همچنان با اعضای خانوادهیشان در داخل ایران ارتباط دارند، ملاقات میکردم.
دیدار «مایک پمپئو» وزیر خارجهی وقت آمریکا، با «مصی علینژاد» معارض ضدایرانی ساکن آمریکا، در ماه فوریهی سال ۲۰۱۹. دولت آمریکا ادعا میکند عواملی تحت امر ایران، حدود هفت ماه پیش از این دیدار، تلاش کردهاند علینژاد را در آمریکا بربایند. (+)
جولای ۲۰۱۸، در کتابخانهی ریاستجمهوری رونالد ریگان دربارهی سیاستهایمان در قبال ایران صحبت کردم. سخنرانی را در آمریکا ایراد کردم، اما مخاطبان واقعیام مردم ایران بودند که راههایی برای دور زدن سانسورچیهای اسلامگرا و اطلاع از آنچه که خارج از مرزهایشان اتفاق میافتد، دارند. در آن سخنرانی گفتم: «سطح فساد و ثروت در میان رهبران ایران نشان میدهد که این کشور توسط حکومتی اداره میشود که بیشتر شبیه مافیاست تا دولت.» از آیتاللههای دزد گفتم، و زنانی که در خیابانها کتک میخورند. اتاق، مملو از ایرانی-آمریکاییهایی بود که، در عین تواضع باید بگویم، تقریباً از تکتک جملاتم با تشویق و کف زدن استقبال میکردند. امیدوارم آنها گلویی بوده باشند که صدای مردم مظلوم ایران، یازده هزار کیلومتر آنطرفتر، از آنها بیرون آمده باشد. بعداً با ایرانیهای تبعیدیای ملاقات کردم که میدانستند ترور سلیمانی موضوعیت دارد. آشنایان آنها در ایران (از جمله افرادی که برای تشییع سلیمانی به خیابانها آمده بودند، چون رژیم آنها را مجبور کرده بود)، میدانستند که ما ضربهی سختی به سرکوبگرانشان وارد کردهایم.
ویدیوی جنجالی و سرتاسر دروغ «ساغر کسرایی» لابیگر و معارض ضدایرانی، دربارهی «خوشحالی مردم ایران» از شهادت حاج قاسم. کسرایی یکی از افرادی است که «مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا، از آنها به عنوان نمایندههای افکار عمومی در ایران یاد میکند. [جزئیات بیشتر] [دانلود]
››تاکتیک «یورش فوجی»؛ از میدانهای جنگ تا میدانهای شهر/ نقش آمریکا در اغتشاشات ایران چه بود؟
مدل بازدارندگی و فشار ما جواب داد
در نهایت، کارزار فشار ما اگرچه بینقص نبود، اما موفقیتآمیز بود. بسیاری از منتقدان مدعی شدند که تحریمها کارساز نبودهاند؛ اما این حرفها احمقانه است. ما با تحریم بیش از ۱۵۰۰ هدف ایرانی، بهویژه در صنعت نفت ایران، رژیم این کشور را از بیش از ۷۰ میلیارد دلار درآمد محروم کردیم؛ درآمدی که میتوانست برنامههای موشکی و هستهای و حملات تروریستی رژیم را تأمین مالی کند. بیش از صد شرکت [بینالمللی] از ایران خارج شدند یا سرمایهگذاریهای برنامهریزیشدهیشان در این کشور را لغو کردند، و این مسئله باعث شد ایرانیها میلیاردها دلار دیگر را هم از دست بدهند. از سال ۲۰۱۷ تا سال ۲۰۲۰، تولید ناخالص داخلی ایران از ۴۴۵ میلیارد دلار به ۱۹۲ میلیارد دلار کاهش یافت (عملاً به نصف رسید)، و رتبهی جهانی ایران در تولید ناخالص داخلی از ۳۱ به ۵۱ سقوط کرد. تحریمهای ما باعث شد سپاه پاسداران بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ بودجهاش را ۲۰ درصد کاهش دهد. مارس ۲۰۱۹، یکی از جنگجویان تحت حمایت ایران در سوریه که حقوقش یکسوم کم شده بود، به [روزنامهی آمریکایی] «نیویورکتایمز» اعتراف کرد: «آن روزهای طلایی، گذشته و دیگر هرگز برنخواهد گشت… ایران پول کافی ندارد که به ما بدهد.»
سخنرانی «مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا، در ۲۱ می ۲۰۱۸ [۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷] در اندیشکدهی «بنیاد هریتج»، دربارهی سیاست ضدایرانی «فشار حداکثری» دولت ترامپ پس از خروج از برجام و اِعمال «شدیدترین تحریمهای تاریخ» علیه ایران؛ سیاستی که البته نهایتاً به هیچ نتیجهای نرسید [دانلود]
در همینباره بخوانید:
››هیاهوی ترامپ برای هیچ؛ چرا «شدیدترین تحریمهای تاریخ» علیه ایران بیفایده خواهد بود؟
بسیاری از متحدان ما نیز به کارزار تهاجمی ما پیوستند. استرالیا، آلبانی، بحرین، لیتوانی، عربستان، امارات، انگلیس، و آمریکا با هم متحد شدند تا از اقدام ایران به ایجاد اختلال در کشتیرانی در تنگهی هرمز جلوگیری کنند؛ و عملیاتهای مینگذاری ایران علیه کشتیهای بینالمللی در آگوست ۲۰۱۹ متوقف شدند. انگلیس، آلمان، کوزوو، استونی، آرژانتین، پاراگوئه، گواتمالا، هندوراس، و کلمبیا حزبالله را در فهرستهای تروریستی مختلف خود قرار دادند. با همراه شدن کشورهای جدید در آمریکای جنوبی (عمدتاً به لطف کار عالی «ناتان سیلز» مقام ارشد مبارزه با تروریسم وزارت خارجه) توانستیم یکی از کانونهای تأمین مالی حزبالله را کور کنیم. و البته «پیمانهای صلح ابراهیم» هم گام بیسابقهای برای نیروهای ثبات و صلح در خاورمیانه در مقابل نیروهای هرجومرج و مرگ بود.
در پایان دولت ترامپ، رژیم ایران به دلیل فروپاشی اقتصادش و خشم مردم این کشور به حال استیصال کامل افتاده بود. شواهد فراوانی داشتیم که نشان میداد، اگر ریاستجمهوری ترامپ یک دورهی دیگر ادامه داشت، ایرانیها آماده بودند پای میز مذاکره بیایند و التماس کنند به آنها رحم کنیم. نمیتوان آینده را با قطعیت پیشبینی کرد، اما من یک چیز را میدانم: فقط چند ماه مانده بود تا آیتالله دوباره دست دراز کند و «جام زهر» را بردارد؛ چنانکه آیتالله خمینی، رهبر عالی ایران توافق تلخ صلح با صدام در سال ۱۹۸۸ را توصیف کرده بود.
رهبر ایران میگوید: «رؤسایجمهور آمریکا [میمیرند و] بدنهایشان خوراک کرم و مور و مار میشود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است.» این در حالی است که «مایک پمپئو» وزیر خارجهی سابق آمریکا، ادعا میکند، رهبر ایران در دوران ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» رئیسجمهور سابق آمریکا، فاصلهای با «نوشیدن جام زهر» و پذیرش توافق با واشینگتن نداشته است. [دانلود]
«آمریکاییها آرزوی تغییر حکومت ایران را به گور خواهند برد.» [دانلود]
در همینباره بخوانید:
››مرگ «جورج بوش پدر»؛ پیرترین رئیسجمهور آمریکا هم آرزوی تغییر حکومت ایران را به گور برد
››«جان مککین» هم آرزوی سرنگونی نظام ایران را به گور برد
متأسفانه، مماشاتکنندگان دولت اوباما دوباره در موقعیتهای قدرت قرار گرفتهاند و به دنبال راههای جدیدی برای انعقاد توافقهای بد هستند. عدم اجرای تحریمها، اجازه دادن به ایران برای غنیسازی اورانیوم در سطح ۶۰ درصدی و حفظ اورانیوم غنیشده در کشور، و حذف گروههای تروریستی مورد حمایت ایران، مانند حوثیها [انصارالله]، از فهرست سازمانهای تروریستی، اقداماتی از روی ضعف هستند. ایران هنوز در حال سپری کردن دوران نقاهت پس از بلاهایی است که ما [در دولت ترامپ] سرش آوردیم، اما امیدهایش برای تسلط بر خاورمیانه دوباره زنده شدهاند. تسلیحات هستهای دوباره در دسترسش قرار گرفتهاند. ما باید یک بار دیگر مقابل ایران بازدارندگی برقرار کنیم، چون نمیتوانیم تن به حماقتِ مماشاتِ بیشتر بدهیم. تنها راه روبهجلو، ماندن در فاز حمله است.
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، در سخنرانی تبلیغاتی انتخابات میاندورهای اخیر کنگرهی آمریکا، در کالیفرنیا میگوید: «ایران را آزاد میکنیم» [دانلود]
در همینباره بخوانید:
››هذیان جدید بایدن: «ایران را آزاد میکنیم»
آنچه خواندید قسمت شانزدهم از خلاصهی کتاب «هرگز کوتاه نیا» به قلم مایک پمپئو، وزیر خارجهی سابق آمریکا و مدیر سابق سیآیای، بود. قسمتهای قبلی این مجموعه گزارش را از لینکهای زیر بخوانید. قسمتهای بعدی این مجموعه بهزودی در مشرق منتشر خواهد شد. برای مطالعهی ترجمهی مشرق از کتابهای دیگر به کتابخانهی مشرق مراجعه نمایید.
قسمتهای قبلی مجموعه گزارش
◄ قسمت اول: خدمت در دولت ترامپ لطف خدا بود/ آمریکا درخشانترین ستاره در تاریکترین آسمانهای جهان است
◄ قسمت دوم: فشار کوبندهای به ایران آوردیم/ برنامهای برای تعطیلات در تهران ندارم
◄ قسمت سوم: ماجرای انتخاب «آیتالله مایک» برای عملیات علیه ایران/ سلوک با رئیس موساد به صرف ویسکی و سیگار
◄ قسمت چهارم: برجام یک کیسه «باقالی سحرآمیز» بود/ قاسم سلیمانی مغز متفکر برنامههای ایران بود
◄ قسمت پنجم: برجام حتی یک سند امضاشده هم نبود/ ماجرای «شاهکار موساد در سرقت آرشیو هستهای ایران»
◄ قسمت ششم: سیاست «فشار حداکثری» و تشکیل «گروه اقدام ایران»/ نقش چین در خنثیسازی تحریمهای ضدایرانی دولت ترامپ
◄ قسمت هفتم: پشت پرده دفاع دولت ترامپ از محمد بنسلمان پس از قتل خاشقجی/ یهودیها را از دست قاسم سلیمانی نجات دادم
◄ قسمت هشتم: پیشنهاد ترور سلیمانی را من به ترامپ دادم/ ماجرای توئیت تهدیدآمیز ترامپ خطاب به روحانی
◄ قسمت نهم: نقشه دیدار روحانی و ترامپ در سازمان ملل/ من و بولتون و نتانیاهو جلوی بازگشت آمریکا به برجام را گرفتیم
◄ قسمت دهم: ظریف عاشق رستورانها و هتلهای نیویورک بود/ «رافائل گروسی» با لابی ما رئیس آژانس انرژی اتمی شد
◄ قسمت یازدهم: سلیمانی سیمای قهرمانها را داشت/ نیروهایش عاشقش بودند و رهبران خاورمیانه از او حساب میبردند
◄ قسمت دوازدهم: دو بار پیشنهاد حمله به ایران را به ترامپ دادم/ چرا آمریکا به سرنگونی گلوبالهاوک واکنش نظامی نشان نداد
◄ قسمت سیزدهم: ترامپ چگونه متقاعد شد شهید سلیمانی را ترور کند/ جزئیات آمادهسازی برای عملیات در فرودگاه بغداد
◄ قسمت چهاردهم: توصیف عملیات ترور شهید سلیمانی از زبان وزیر خارجه وقت آمریکا
◄ قسمت پانزدهم:ایران میتواند من را در خاک آمریکا ترور کند/ ایرانیها هنوز به دنبال انتقام سلیمانی هستند
[۱]Never Give an Inch: Fighting for the America I Love Link
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
چهره های اصلاح طلب از هر نوع نحله اش، به «یوم الواقعه» چشم دوخته اند و آنچه را که در نهان طرح می کنند، به دنبال پیاده سازی اش در موعد مقرر هستند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، فریدون حاجی پور طی یادداشتی در روزنام جام جم نوشت:
جریان اصلاحات که مدت هاست دچار ریزش و افول سرمایه اجتماعی شده، برای احیای خود با ایده ها و نگرش های مختلف و متضادی در درون، مواجه است. تضادی های مبنایی که دامنه ای از چپ های سنتی، اصلاح طلبان نهادی، ساختاری و در نهایت پهلو گرفته تا براندازی را شامل می شود.
اصلاح طلبان امروزی اگر از به بن بست رسیدن اصلاحات شکل گرفته از سال ۷۶ سخن به میان می آورند به عنوان نیروهای چپ طی چند دهه گذشته با جهت گیری های مختلفی روبرو بوده اند؛ روزگاری به دور «چپ سنتی» طواف می کردند، زمانی دوم خرداد و «اصلاحات» را فریاد کردند، سپس به «جنبش سبز» رسیده و در دوران دولت اعتدال به «بهبودی خواهی» میل کردند. اینان اما در شرایط کنونی و پس از شکست در انتخابات ۱۴۰۰ در حال آسیب شناسی خود بر آمده و تلاش فراوانی دارند تا ترمیم طبقاتی، گفتمانی، تشکیلاتی و انتخاباتی را دنبال نمایند.
این آسیب شناسی جریان اصلاحات اما بدون توجه عمیق به اقتضائات زمانه، درک و شناخت جامعه، تحلیل واقع گرایانه دلایل ریزش سرمایه اجتماعی شان، غلبه سیاست بر ترجیحات و خیرعمومی و…باعث شده که این جریان در شرایط کنونی با تعارض شدید نحله های مختلف خود برای هژمون کردن دیدگاه ها و راهبردها برای آینده اصلاحات مواجه شود.
بحران جانشینی در جریان اصلاحات به موازات بروز شکاف های درونی موجب شده که ایده ها و کنش هایی در جریان اصلاحات شکل بگیرد که رادیکالیسم شتابان را در صدر قرار داده و عقلانیت و سیاست ورزی منطقی در حاشیه این جریان قرار گیرد. این رادیکالیسم بی گمان موجب هدف قرار گرفتن هویت جریان اصلاح طلبی و شیفت از اصلاح طلبی به تجدیدنظر طلبی شده و نامیدن گفتمان «هلو انجیری» که نه، اما همان ادامه «کت پوزیسیونی» و «شلوار اپوزیسیونی» را در پی داشته باشد.
اگر امروز افرادی همچون مصطفی تاج زاده از اصلاحات ساختاری سخن به میان می آورند و خود به تنهایی تشکیلات اصلاح طلبی را در اقدام از پیش انجام شده، قرار می دهند، باید راز آن را در بیان چند نکته دید؛
– جریان اصلاحات در درون خود با ایده های مختلفی برای ترسیم خطوط راهبردی- عملیاتی این جریان مواجه است. میل برخی سران اصلاحات به طیف اصلاح طلبان نهادی و بروز اندیشه و ادبیات آنان در برخی توصیه ها و تجویزها موجب شده که یک نزاع درون تشکیلاتی و طغیان راهبردی میان طیف های مختلف جریان اصلاحات شکل گرفته و اصلاح طلبان ساختاری برای هژمون کردن دیدگاه های خود رادیکالیسم را پیشه کنند
– طیف اصلاح طلبان ساختاری تلاش دارند تا در نزاع با اصلاح طلبان نهادی برای جذب بدنه اجتماعی این جریان، رادیکال عمل کرده و با هیجان، به فربگی خود و به حاشیه راندن طیف اصلاح طلبان نهادی مبادرت ورزند. بیان مطالبی در خصوص «اصلاح طلبان رام شده»، «اهلی»، «کارگزارانی شده» و…بخشی از تلاش های اصلاح طلبان ساختاری در این زمینه است. از دیگر سو، انتقاد درونی اصلاح طلبان مبنی بر روشن نبودن جایگاه تاج زاده در جریان اصلاحات نیز نیمه دیگری از نزاع درونی در این جریان را به نمایش می گذارد
– اصلاح طلبان ساختاری و چه نهادی هر یک به فراخور برنامه های خود، هویتی اپوزیسیونی دارند، ساختاری ها اما نزدیک تر به براندازان به ویژه در حوزه مفهومی حکایت آشکارتری را به نمایش بگذارند.
– این دو طیف در شرایط کنونی مستظهر به حمایت اجتماعی بدنه جریان اصلاحات نبوده و در عمل «اصلاحِ اصلاحات» را از مدار تحقق خارج ساخته اند، هر چند اصلاح طلبان نهادی در ایده های خود، از بازنشستگی ژنرال های این جریان سخن به میان می آورند اما واقعیت ماجرا این است که اصلاحات از وضعیت «جوانان عجول»- «پیران لجوج» رنج برده و برخی جوانان در حلقه آمده اش هم چشم در توصیه ها و آموخته های آن سوی مرزها دارند
– چهره های اصلاح طلب از هر نوع نحله اش، به «یوم الواقعه» چشم دوخته اند و آنچه را که در نهان طرح می کنند، به دنبال پیاده سازی اش در موعد مقرر هستند. در این میان، اصلاح طلبان ساختاری بازی را عیان و برای سران، منطق موقعیت را مخدوش ساخته اند
– در آخر اما هر آنچه در حال طرح و بیان از سوی اصلاح طلبان است با فقدان محوریت مردم، زندگی، و دوری از تبدیل رنج های آنان به پروژه های سیاسی، مواجه است
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
در این گفتوگو پای صحبتهای امام جمعه موقت اهواز در فتنه ۸۸ نشستهایم تا برایمان از روزی بگوید که جوانان غیور اهوازی، خودجوش و حتی زودتر از حماسه نهم دی آن هم کفنپوش به میدان آمدند!
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، قرآن را باز کنید، سورهی بقره، آیهی ۱۹۱؛ خداوند خطاب به پیامبر رحمت اینگونه وحی را نازل میکند که «ای محمد (ص) فتنه از قتل سنگینتر است!» و شاید از خود بپرسی از قتل؟ مگر میشود؟! آری، بدتر از قتل، چون با کشتن، تنها فردی را از زندگی دنیوی محروم میکنی اما فتنه، جمعیت و ملتی را از زندگی دنیوی و اخروی محروم خواهد کرد؛ فتنه انگیزه را، اعتقادات را، راه صواب از ناصواب را، فتنه حتی توانایی درک حقوق واقعی را از انسان سلب خواهد کرد و منافقان را از به ضعف پیچیدن انسانهایی که ذره ذره در ازدحام فتنه، قدرتشان را از دست دادهاند دلشاد خواهد کرد.
فتنه فقط برای مشرکان مکه و متوجه جمعیت محدود تازه مسلمانها نیست، فتنه جاریست مادامی که حقیقت جریان دارد، مثل خون در رگ، هوا در جو و روح در بدن اما تلخ و تیره و تاریک؛ فتنه شاید هم به قول شاعر در صف صفِین میجنگیده روزی، فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد! فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده، یا که در طیّاره ی پاریس تهران بوده باشد!
فتنه اما هرچه که هست گاهی، کسانی، آنچنان محکم در برابرش سینه سپر میکنند که بذرش را ریشه ندوانده میخشکانند، مردان و زنانی از جنس حماسه هفتم دی در اهواز که وقتی تهران در جاهلیت پیچیده بود با غیرت در چشم فتنه ایستادند و «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» سر دادند.
در این گفتوگو پای صحبتهای حجتالاسلام میراحمدرضا حاجتی، امام جمعه موقت اهواز در فتنه ۸۸ و یکی از سخنرانان و شاهدان عینی این حماسه نشستهایم تا برایمان از آن روز بگوید، روزی که جوانان غیور اهوازی، خودجوش و حتی زودتر از حماسه نهم دی آن هم کفنپوش به میدان آمدند!
* گفتوگو را از فتنه ۱۳۸۸ شروع میکنیم، هنگامی که فتنهگران در عاشورای حسینی موکبها و پارچهنوشتهای اباعبدالله (ع) را به آتش کشیدند، آیا در اهواز شاهد تحرکاتی بودیم؟ یا بهتر است سوالم را اینگونه بپرسم که آیا امواج فتنه به اهواز رسید؟
حاجتی: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد؛ آنچه که مسلم است فتنه سال ۱۳۸۸ از جهت برنامهریزی و به پای کار کشاندن بسیاری از عناصر نفوذی و همچنین افراد سادهلوح یا کسانی که به تدریج بعد از انقلاب اسلامی دنیازده شده بودند و همچنین استفاده از عناصری که ادعای دین و دینداری داشتند اما آنها را در مقابل نظام دینی قرار دادند یک فتنهی بینظیر بود.
وقتی به تاریخ انقلاب اسلامی مراجعه میکنیم میبینیم تقریبا هر ده سال یک مرتبه، ما شاهد فتنههایی از این قبیل و شبیه فتنه ۸۸ بودیم اما فتنه ۸۸ از حیث مواردی که اشاره کردم و همچنین نوع اقدامات عناصر نفوذی واقعا میتوان گفت کمنظیر یا بینظیر بود اما در اهواز به جهات عدیده و دلایل مختلف، الحمدلله شاهد تحرکات فیزیکی مشهودی، آنچنان نبودیم یعنی به جهت سطح بالای هشیاری مردم و بصیرت نیروهای فعال جامعه و خواصِ در میدان به ویژه نیروهای مخلص پای کار انقلاب اسلامی، آن مقداری که در ذهن حقیر هست این است که تحرکات فیزیکی خاصی در اهواز اتفاق نیفتاد.
حتی من در خاطر دارم که خود حقیر در سخنرانیایی که در مقابل حسینیه اعظم داشتم به این مطلب اشاره کردم که سربازان انقلاب اسلامی و یاوران ولایت و رهبری حاضرند به تهران بروند تا در کنار جوانان عزیزی که در آنجا هستند به مقابله با فتنهگران بپردازند.
به همین دلیل ما تحرکات مشهودی شبیه به آنچه که در تهران اتفاق میافتاد در اهواز و البته بسیاری از شهرهای بزرگ کشور و حتی کوچک نداشتیم و دشمن به جهات مختلف در تهران متمرکز شده بود و نتوانست دامنهی آتش را به شهرهای مختلف بکشاند.
* تصمیم به راهپیمایی در اهواز چگونه گرفته شد؟ طبق فراخوان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی کشور قرار بود که راهپیماییایی در نهم دی ماه و در واکنش به فتنهگران در سراسر کشور انجام شود اما چرا این راهپیمایی در اهواز روز ۷ دی برگزار شد؟
حاجتی: در حقیقت این اتفاقی که در اهواز رقم خورد را باید حماسه نامید، حماسهایی که بر مبنای بصیرت، دغدغهمندی، دلسوزی و آتش به اختیاری جوانان حزبالهی، مردم متدین، رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، بچههای جوان پرشور و باشعور مساجد و همچنین روحانیت انقلابی و به ویژه روحانیت جوان اهواز اتفاق افتاد.
واقعیت قضیه این بود که این تصمیم از نهاد و بطن و دغدغهمندی و بصیرت جریان منسجم حزبالهی و ولایتمدار اهواز که متشکل از همین جوانان مخلص حزبالهی، روحانیون جوان و طلاب انقلابی و خواص هشیار با بصیرت بود بیرون آمد.
به محض اینکه تحرکات در تهران اوج گرفته بود و اصل نقطه ثقل نظام یعنی رهبری را نشانه گرفته بودند این درصد بالای بصیرت و دغدغهمندی جوانان حزبالهی اهواز، که در زمان ابتدای حمله ارتش بعث نیز مانند آن نشان داده شده بود در این دوران نیز خودش را نشان داد و تسریع در این حرکت پرشور نسبت به بقیه نقاط کشور به وجود آمد؛ یعنی در یک مشورتی همه جانبه که همگی با هم شروع کردند.
البته تعدادی از عزیزان دغدغهمند که اگر اسمشان نزد ما ثبت نشده اما نزد خداوند سبحان ثبت است اینها به میدان آمدند و چون همه آماده و منتظر بودند که در این زمینه قدم بردارند حرکت را آغاز کردند و اتفاقا همین عزیزان با حقیر تماس داشتند و مشورت کردند و قصد خودشان را اعلام کردند که ما میخواهیم آمادگیمان را جهت مقابله با فتنهگران به نمایش بگذاریم.
حقیقتا از خاطرم نمیرود که تعدادی از این عزیزان کفنپوش به میدان آمدند و در آن راهپیمایی شرکت داشتند.
*چه عاملی این شور را در جوانان اهوازی ایجاد کرد و باعث شد که به پا خیزند و فتنه ۸۸ آنها را به خویش نپیچانَد؟
حاجتی: ما یک نکته مهم را نباید فراموش کنیم که اهواز پایتخت دفاع مقدس است؛ این نکته بسیار مهمی است که واقعا این عنوان صرف یک شعار نیست بلکه بر مبنای آثار خون شهداست؛ آثار خون شهدا در اهواز را ما بارها در طول انقلاب اسلامی دیدیم.
ببینید، بلد الطیب یخرج نباته بإذن ربه، این آیهی قرآن است که هر سرزمینی طیب و پاک بود ثمراتش را به اذن ربش صادر و متجلی میکند و در بحث زیارت امام حسین (ع) نیز داریم که طبتم و طابت الأرض الذی فیها دفنتم، یعنی جایی که شهدا دفن هستند بلد طیب است؛ از این آیه شریفه و از این فقره از روایات به این مطلب میرسیم که هر کجا سرزمین شهدا و قدمگاهشان بود بلد طیب است.
اهواز تقریبا قدمگاه تمام شهدای دفاع مقدس است، چه آنهایی که در جنوب عملیات کردند و چه آنهایی که به غرب منتقل شدند و در جبهههای غرب عملیات کردند؛ به همین واسطه، اهواز، بلد طیب است و برکات آن بیشتر است و این برکات یخرج نباته بإذن ربه و متجلی میشود که در حماسه ۷ دی براستی یکی از جلوههای این برکات را دیدیم، یعنی همان حضور پرشور جوانان انقلابی در صحنه و دفاع به موقع این جوانان از نظام دینی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهما السلام.
*حماسه ۷ دی در اهواز را میتوان حرکتی با بصیرت و عظیم در خاموش کردن آتش فتنه دانست؟ آیا این حماسهها به عنوان برگهایی زرین در تاریخ ثبت خواهد شد؟
حاجتی: وقتی ما به تاریخ اسلام مراجعه میکنیم، از آن زمانی که پیامبر (ص) در واقعه غدیر تمام وصایای مهمشان را به امت اسلامی ارائه دادند و بیش از صد هزار نفر مستمع فرمایشات پیامبر (ص) بودند، میبینیم که پیامبر از چهار طرف، چهار مرتبه فرمودند “أتسمعوا؟” یعنی صدای مرا میشنوید؟ همه گفتند بله، البته صدای شریف پیامبر (ص) توسط برخی افراد نیز برای بقیه که دورتر بودند تکرار میشد اما در اثر کوتاهی خواص جامعه و به خواب رفتن عوام جامعه به سفارشات پیامبر (ص) عمل نشد و در آن زمانی که به خانه پیامبر (ص) یعنی حضرت فاطمه زهرا (س) حمله شد آنهایی که باید به میدان میآمدند و دفاع میکردند حاضر نشدند در حالی که بعد از گذشت یک هزار و ۴۰۰ سال ما با نسلی مواجهیم که اینها نه تنها دیر وارد میدان نمیشوند بلکه زودتر از موعد نیز وارد میدان میشوند.
اهواز و حماسهی ۷ دی اهواز از این سنخ بوده است، یعنی حضور جوانان پرشور، انقلابی، مخلص، ولایتمدار و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت علیهما السلام که حتی برای فداکاری و دفاع از انقلاب و اعتقادات در میدان اعلام آمادگی کردند و کاماکان نیز آماده هستند.
* آیا حضور در این حماسه مختص به قشر مذهبی بود یا سایر اقشار نیز حضور داشتند؟ به خاطر دارید؟
حاجتی: ملت ایران همگی مذهبی هستند و در این هیچ شکی نیست؛ یعنی ما در ایران مواجه با پدیدهایی هستیم که دشمن ما مهمترین مشکلش این است که نمیتواند اینها را مطالعه کند.
من یک جملهایی را بگویم که مهمترین مشکل استکبار جهانی با انقلاب اسلامی این است که از عهده مطالعه و درک انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف برنمیآید برای مثال در بعد دفاعی اینها نمیتوانند جنگ نامتقارن نیروهای مسلح ما را درک کنند، چرا که یک پازل از دفاع نظامی ما عنصر ایمان، اعتقاد و ولایتمداری است و بدین جهت درمانده هستند و آمادگی تهاجم به کشورمان را از دست میدهند.
در بقیه ابعاد نیز قضیه به همین صورت است، ما یکی از عناصر بسیار مهمی که در کشور داریم این است که چه شیعه و چه سنی، مردم تابع ولایت و رهبری هستند؛ خب بسیاری از علمای اهل سنت در ایران، گوش به فرمان رهبری بوده و هستند لذا در اهواز این نکته را نباید فراموش کنیم که تمام مردم مخلص ما از اقوام مختلف عزیزان عرب، بختیاری، شوشتری، دزفولی، بهبهانی و حتی لهجههای مختلف و همچنین برادران لر ما از طوایف مختلف، همه و همه در یک امر اشتراک نظر دارند و آن این است که تابع ولایت و شیفته جمهوری اسلامی هستند و این علی رغم تمام نواقص و کاستیهایی است که وجود دارد و همه در صدد رفع آن هستند.
در نتیجه همه مردم مذهبی ما با لهجهها و سطح اعتقادات مختلف حضور پیدا کردند؛ ببینید ممکن است کسی در اظهار اعتقادات مذهبیاش فعال باشد اما شخص دیگری، کمتر؛ شخصی ممکن است مقیدتر و دیگری تقیدش کمتر باشد و از همهی اقشار به این عنوان باید تفسیر کرد؛ بله همه شرکت کرده بودند.
این را بدانید که در اهواز با این جمعیت بسیار کثیر که حواشی اهواز به تنهایی تشکیل دهندهی یک شهر بزرگ است همه و همه در این قضیه در کنار هم بودند و آن اتفاقی که در هفتم دی ماه در خیابانهای مرکزی اهواز و از میدان شهدا تا دادگستری خوزستان رقم خورد نمادی بود از جمعیت مخلص و مومن و ولایتمدار اهواز و خوزستان آن هم با لهجهها و قومیتهای مختلف؛ این مطلب مبالغه نیست و حقیقتا همه بودند حتی عشایر؛ آمدند و بیعتشان را با ولایت فقیه که استمرار راه انبایست اعلام کردند و از انقلاب در برابر توطئه کور دفاع کردند.
* مسئولین وقت اهواز جهت برگزاری راهپیمایی ۷ دی مخالفتی داشتند؟
حاجتی: حقیقت قضیه این است که اولا این حرکت آنقدر سریع صورت گرفت که شاید خیلی دستاندرکاران اصلی که همین جوانان پرشور، نیروهای مخلص، روحانیون جوان، طلاب عزیز، بسیجیان قهرمان و همه اقشار از جمله دانشگاهیان، اساتید بزرگوار، مدیران، فرماندهان هشت سال دفاع مقدس و همه بودند زمانی نداشتند که هماهنگیها صفر تا صد انجام بگیرد اما آنچه در ذهن من وجود دارد این است که هیچ کدام از مسئولین مهم استان با این حماسه نه تنها مخالفتی نداشتند بلکه حاضر به کمک و حضور در صحنه نیز بودند.
البته این بدین دلیل است که در آن زمان بخش قابل توجهی از مسئولین کشور، نیروهای حزبالهی بودند و این قبل از آن بود که در دورهی بعد دولت به دست عناصر لیبرال مسلک افتاد و لذا در حماسه ۷ دی اهواز، انسجام و همراهی بالایی وجود داشت.
*با چه اقداماتی میتوان مانع تکرار این فتنهها شد؟
حاجتی: ببینید اولا در سطح مسئولین کشور، مسئولین باید به وظایفشان عمل کنند و آنچه که در این میان اهمیت دارد این است که مگس روی زخم مینشیند، یعنی این مگسان روزگار که دشمنان انقلاب اسلامی هستند در جستوجوی زخمها هستند تا روی نقاط ضعف تمرکز کنند که در مقابله با آنها، مسئولین باید روی نقاط ضعف و کاستیها تمرکز کنند تا تواناییهایی که داریم از بین نرود.
الآن یکی از مسائل مهم این است که بر محرومیتزدایی متمرکز شویم؛ به هر حال نقاط قوت فعلی امروز ما در اهواز این است که نماینده ولی فقیه اساس کارشان را بر رسیدگی بیشتر به نقاط محروم و سرکشی و دلجویی از مردم گذاشتهاند؛ نماز جمعه را نیز تبدیل کردهاند به محل مراجعه مردم جهت حل مشکلات جاریشان.
اقدام و وظیفهی سنگین دوم، بصیرتافزایی است؛ در حال حاضر دشمنان ما ماهوارههایی را استفاده میکنند که جامعه هدفشان عمومی نیست بلکه ویژه مردم استان خوزستان است؛ شاید بسیاری ندانند اما آمریکا در بیخ گوش ما یعنی در کشور عزیز عراق که در واقع سرزمین دلهاست چون سرزمین اباعبدالله (ع) و ائمه اطهار علیهما السلام است، کنسولگریشان ۲۰۰ هکتار است، باورنکردنیست، اما ۲۰۰ هکتار! اینها که برای پیکنیک و تفریح که به اینجا نیامدهاند، بلکه هدفشان استفاده از فرصتها و ایجاد توطئه و تفرقه است آن هم بر علیه ملت شریف ایران و عراق که دلهایشان یکی است.مسئولین ما باید در کل کشور به ویژه در خوزستان که مشکلات فراوانی دارد و بخشی از آنها بقایای دفاع مقدس است به فکر چارهجویی برای حل مشکلات مردمی که پای کار انقلاب اسلامی بوده و هستند باشند و محرومیتها را برطرف کنند که این رفع مشکلات و محرومیتها زمینه فتنه را از دشمن میگیرد.
اهداف دیگر آنها نیز این بوده است که به هر حال از فرصتها استفاده کنند و احتمالا بعضی از عناصر سادهلوح داخلی را نیز فریب دهند که ممکن است این عنصر سادهلوح گاهی وقتها یک جوان باشد، یا حتی فردی در کسوت مشاغل مختلف باشد؛ ما باید هشیار باشیم و سطح بصیرت جامعه را بالا ببریم و آگاهشان کنیم.
* به عنوان سخن پایانی، بهترین راهحل مقابله با این توطئههای دشمن را چه میدانید؟
حاجتی: نظام اسلامی را چون نظامی برآمده از شور و شعور حسینی است و یک نظام برآمده از متن و بطن مردم است باید به دست مردم و با ارتقا بصیرتشان حفظ کنیم آن هم به همانگونه که سیرهی امامین انقلاب یعنی امام خمینی (ره) و امام خامنهای بود چرا که همواره شیوهی حاکمیتیشان بر مبنای آگاهی بخشیدن به مردم بوده است.
آقای بازرگان که رئیس اولین دولت بعد از انقلاب اسلامی بود و میتوان گفت اولین دولت لیبرال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از گلههایشان از حضرت امام (ره) این بود که امام حرفهای مهم، راهبردی و اصلیاش را با اقشار عادی و عامی جامعه میزند، یعنی مثلا بحث ارتباط با آمریکا را، امام با مردم عادی جامعه که برای دیدار با ایشان مراجعه میکردند همانجا مطرح میکردند، به همین دلیل بازرگان گله میکرد که چرا امام باید حساسترین مسائل دیپلماسی را با مردم عادی در میان بگذارند.
حتی خاطرم هست که امام (ره) در دیدار با بعضی از اقشار جامعه مثل نانواهای قم احتمالا؛ توجه بفرمایید؛ مهمترین مسائل و خطوط اصلی دیپلماسی کشور را آنجا مشخص و بیان کردند و این بدین دلیل بود که امام (ره) مردم جامعه را از خواص اصلی به حساب میآوردند و معتقد بودند اگر سطح بصیرت مردم افزوده شود مشکلاتشان نیز حل خواهد شد و دشمن دیگر جای پایی برای اقدام نخواهد داشت پس بهترین راه حل برای مقابله با توطئههای کور دشمن، همین دو بعد است که خدمتتان عرض کردم، خداوند نگهدارتان.
سرویس جهان مشرق – باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا (بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاستجمهوریاش را در قالب مجموعهای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱] » در ۷۶۸ صفحه، روز سهشنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوقالعاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازهای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاستجمهوری، در انتخابات اخیر ریاستجمهوری در آمریکا مدیون است
[۲] .
سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخشهای مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخشهای مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرقنیست.
آنچه در ادامه میخوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمتهای قبلی این مجموعه را میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش بخوانید. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.
قسمت چهارم/
عملیات آژاکس [۳] [کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سیآیای و امآی۶ – جزئیات بیشتر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحالتوسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمانهای ملیگرایانه با توطئههای کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولتهای منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومتهای مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص میدادیم. با این حال، سیاستگذاران آمریکایی احتمالاً تا بیستوهفت سال اول فکر میکردند ترفند آنها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکتهای نفتی آمریکایی را تمدید میکرد و تسلیحات گرانقیمت آمریکایی را میخرید. روابط دوستانهای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبهرشد کشور برای مدرنسازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانوادههای سلطنتی اروپا نشستوبرخاست میکرد.
محمدرضا پهلوی و جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، در ظاهر روابط خوبی با یکدیگر داشتند (+)
آنچه برای خارجیها کمتر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریختوپاشهای شاه، سرکوب بیرحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظهکار و پیروانِ فراوان آنها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب میشدند. تحلیلگران سیآیای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیتالله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر میبرد، نکردند؛ کسی که در نوشتهها و سخنرانیهایش شاه را به عنوان دستنشانده غرب محکوم میکرد و از مؤمنان میخواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیماییهای داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمامعیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.
اشتباه محاسباتی آمریکاییها درباره انقلاب اسلامی و عدم شناخت آنها از امام خمینی [دانلود]
خلاصهای کوتاه از سرنوشت محمدرضا پهلوی؛ از رسیدن به قدرت تا فرارسیدن مرگ [دانلود]
کارگران ناراضی، جوانان بیکار، و نیروهای دموکراسیخواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوجفوج به طرفداران [آیتالله] خمینی در خیابانها میپیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیونها نفر رسیده بود، شاه بیسروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیتالله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج میشد.
امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)
توصیفات همسایههای امام خمینی در «نوفللوشاتو» و خبرنگار رویترز در فرانسه درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی [دانلود]
بیشترِ آمریکاییها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالتهای آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمیدانستند چرا مردم یک کشور در آنطرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام [۴] » [نماد آمریکا] را میسوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» میدهند. من هم نمیدانستم. آن زمان هفدهساله بودم، هنوز دبیرستان میرفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. اینکه [آیتالله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاحطلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبهنظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگانگیری آمریکاییها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.
ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکاییها درباره ایران را به هم ریخت (+)
اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشمانداز ژئوپلتیک دوران ریاستجمهوری من را شکل میداد، اغراق نکردهام. انقلاب ایران الهامبخش جنبشهای اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیتالله] خمینی برای سرنگونی نظامهای پادشاهی سنی عربی، ایران و آلسعود را به دشمنان قسمخورده تبدیل کرد و درگیریهای فرقهای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشتسالهی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی میکردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیتالله] خمینی قرار میداد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیشتری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاستجمهوری [رونالد] ریگان [۵] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصتطلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت میکرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه میفروخت [۶] .)
سوگند [آیتالله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبهنظامیان شیعه حزبالله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سختگیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.
نتانیاهو: «میخواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران» [دانلود]
[آیتالله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیتالله [سید] علی خامنهای (روحانیای که بهندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچوقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیتالله] خمینی همانند بود. [آیتالله] خامنهای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمرهی دولت نیز به عهده رئیسجمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب میشد.
در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸] [رئیسجمهور قبل از اوباما، بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانهروتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل میکرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹] رئیسجمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایهاش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجرهی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجرهی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)
* * *
زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظهکار به رهبری رئیسجمهور جدید، محمود احمدینژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظیهای جنونآمیز ضدغربیاش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضاییاش با همجنسگراها و افراد دیگری که آنها را تهدید میدانست، عصارهی عالیای از نفرتبارترین ابعادِ رژیم بود. سلاحهای ایرانی هنوز برای شبهنظامیانی ارسال میشد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسمخوردهاش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعهای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزبالله، نیروی نیابتی ایران، با موشکهایی که ایران در اختیارش میگذاشت و حالا بردشان به تلآویو هم میرسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودیها و اسرائیلیها با لحن نگرانکنندهای درباره گسترش «هلال شیعیِ [۱۰] » نفوذ ایران هشدار میدادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز میکردند.
مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینیای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی میرساند (جزئیات بیشتر) (+)
بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب میشد. اما این برنامه هستهای پرشتاب این کشور بود که میتوانست این وضعیت بد را به بحرانی تمامعیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هستهای ساختهشده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنیسازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاههای هستهای را تأمین میکند) استفاده میشود، را میتوان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.
به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانشآموز باهوش دبیرستانیای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند بمب تولید کند.» میان سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیشتر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلحآمیز هستهای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقیای داشت که ایران هنوز سلاح هستهای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هستهای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.
سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آنچه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنیسازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هستهای را فراهم آورد)، پیشرفتهای ایران در فناوری هستهای بود (+)
زرادخانه هستهای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هستهای یا تروریسم هستهای در خاورمیانه، گزینههای رئیسجمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود میکرد. سعودیها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان میدادند، و رقابت تسلیحاتی هستهای در بیثباتترین منطقه جهان آغاز میشد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاحهای هستهای اعلامنشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هستهای را تهدیدی موجودیتی تلقی میکرد و گویا در حال تهیه طرحهایی برای حملهی پیشدستانه به تأسیسات هستهای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرفها میتوانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطهی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران بهشدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت میتوانست اقتصاد رکودزدهی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح میکردیم در اینباره که درگیری با ایران چهطور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک میکردم، این واقعیت روی شانهام سنگینی میکرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که میخواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.
پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیسجمهوری در آمریکا غیرقابلتحمل خواهد بود (+)
به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیشترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای کردیم؛ البته در حالت ایدهآل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحلهای به توافق رسیدیم. از آنجا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همانطور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاستجمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گرهکردهی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامهای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلماتهای ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیتالله خامنهای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفتوگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هستهای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیتالله] خامنهای صریح بود: ایران علاقهای به گفتوگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راههایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.
رؤسایجمهور آمریکا (میمیرند و) بدنهایشان خوراک کرم و مور و مار میشود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است [دانلود]
پاسخهای رهبر ایران به پیامهای ترامپ در دیدار با شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن؛ ۲۳ خرداد ۹۸ [دانلود]
رام [اسرائیل امانوئل [۱۱] ، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخهای از نامه [آیتالله] خامنهای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر میکنم به این زودیها مشتش را باز نمیکند.» گفتم: «فقط همینقدر [باز میکند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»
واقعیت این بود که هیچیک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون میخواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازشناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازشناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.
پیام نوروزی باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ (با زیرنویس فارسی رسمی کاخ سفید) [دانلود]
اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأیگیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدینژاد برای دوره دوم ریاستجمهوری متهم کرد، هرگونه چشمانداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیونها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابانها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهمترین چالشهای داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.
بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سالهای منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیشتر) (+)
سرکوب متعاقب این جنبش، بیرحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمتآمیز مورد ضربوجرح قرار گرفتند و تعداد قابلتوجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابانها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشمهایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.
این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشمهای او را در حالت مشکوکی نشان میدهد که موجب شده گمانهزنیهای مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)
این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموشنشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان میپردازند چون میخواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که میخواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. میگفتند هرگونه بیانیهای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ میکردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران میترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بیاعتبار کردن جنبش آنها مورد بهرهبرداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در اینباره را در بخش ایران در کتاب «انتخابهای سخت» از کتابخانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیههای بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را بهدقت رصد میکنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راهحلی صلحآمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.
نماد «مشت گرهکرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلابهای رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومیسازی» شد (چپ) (جزئیات بیشتر) (+)
با شدت گرفتن خشونتها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوریخواهانی گوش بدهم که میگفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار میکنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاستجمهوری میآموختم؛ اینکه اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیلهای تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلالهای خلاف غریزهام قرار گرفته است؛ اینکه با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلولهی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کمتری در بیان آنچه در دلم بود و عمل به آنچه احساس میکردم باید بکنم، داشتم.
با توجه به اینکه تلاشها برای باز کردن بابِ گفتوگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرجومرج و سرکوبِ فزایندهای فرو میرفت، مرحله دوم استراتژی منع اشاعهی هستهایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بینالمللی برای اِعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیتهای غنیسازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریمهای محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هستهای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.
گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هستهای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)
مشکل این بود که تحریمهای موجود بیشازحد ضعیف بودند و نمیتوانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه میدادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری میکردند. دولت بوش به صورت یکجانبه، تحریمهای آمریکایی بیشتری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریمها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکتهای آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجهای جز تعهد به مذاکرهی بیشتر نداشتند، دنبال خودش میکشید.
برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد میکردیم که گرهِ تحریمها را محکمتر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخیمان [روسیه و چین] را جلب میکردیم که اصولاً تحریمها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بیاعتماد بودند.
آنچه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشتهی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا بود. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمتهای قبلی این مجموعه گزارش را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
برای مطالعه ترجمههای قبلی مشرق از کتابهای مهم بینالمللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آنجا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخابهای سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، میتوانید به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.