به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ایمان محمدی* طی یادداشتی نوشت: پس از حدود سه سال کشمکش بین نیروهای جنوبی و دولت هادی در مناطق تحت کنترل ائتلاف عربی، در نهایت کابینه جدید هادی بر اساس توافق ریاض و با سهم مساوی از وزارتخانهها بین شمال و جنوب تشکیل شد. مشارکت مجلس انتقالی به عنوان اصلیترین مدعی تجزیه جنوب در حال حاضر و حضور آنها در دولتی که مدعی اتحاد و مخالف تجزیه یمن است نشان دهنده عدم جدیت این گروه برای پیگیری جدایی جنوب است. البته این رویکرد مجلس انتقالی ناشی از درک واقع بینانه نسبت به شرایط سیاسی، اجتماعی، داخلی و منطقهای است که باعث میشود ایده تجزیه جنوب، چندان عملیاتی به نظر نرسد ولی منافع امارات به عنوان حامی اصلی این جریان ایجاب میکند که بحث از تجزیه همچنان در مناطق جنوبی پیگیری شود.
سابقه ناخوشایند تجزیهطلبی
استانهای جنوبی و شرقی در یمن، کمتر از سی درصد جمعیت این کشور را در خود جای دادهاند و مابقی جمعیت در مناطق شمالی ساکن هستند. طبیعی است درحالی که جنوب یمن از منابع اقتصادی مهمی از جمله منابع نفت و گاز در حضرموت و شبوه و بنادر عدن و مکلا برخوردار است، گروههای سیاسی شمال یمن نسبت به تجزیه آن حساس باشند. علاوه بر اینکه نیروی انسانی و قدرت اقتصادی شمال، سد بزرگی در برابر این ایده تجزیه محسوب میشود. تلاش برای تجزیه و استقلال جنوب یک بار با پاسخ کوبنده احزاب، قبائل و جریانات سیاسی شمالی مواجه شده است.
هر چند وحدت یمن برای جنوبیها خاطره خوشی به دنبال نداشته و سرکوب قیام ۱۹۹۴م. و پس از آن محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی دولت صالح موجب بدبینی آنها به وحدت با مناطق شمالی یمن شده است ولی تجربهی دولت کمونیستی یمن جنوبی و سیاستهایی که آن دولت در قبال بافت قبایلی مناطق تحت کنترل خود در پیش گرفت نیز چندان خوشایند نیست. مصادره داراییها و اعدام سران قبایل در دولت یمن جنوبی و اقدامات اقتصادی مخالف با بافت قبایلی در آن دوره موجب شده است خاطره مثبتی از دولت یمن جنوبی در برابر بسیاری از مردم آن مناطق وجود نداشته باشد. هرچند اجحافهای سیستماتیک دولت صالح بر ضد جنوب وشرق یمن موجب شد روند محرومیت در این مناطق ادامه یابد که به اعتراضات عظیم مردمی در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۹ ختم شد ولی نبود خاطره مثبت از تشکیل دولت مستقل در جنوب و قدرت و نفوذ احزاب شمالی نظیر اصلاح در بین مردم جنوب موجب شده است بین گروههای سیاسی تجزیه طلب اتفاق نظر وجود نداشته باشد.
اختلافات داخلی
یکی از مهمترین دلایل عدم توفیق انتقالی در پیگیری تجزیه جنوب را باید در عدم وحدت نظر بین گروههای سیاسی و اجتماعی جنوب یمن نسبت به ایده تجزیه جستجو کرد. مجلس انتقالی مدعی نمایندگی از خواست قاطع مردم جنوب یمن برای رسیدن به دولت مستقل است در حالی که اختلافات داخلی بین قبایل و گروههای سیاسی تا جایی است که هرگز نمیتوان چنین ادعایی را تایید کرد. پشتوانه اصلی مردمی انتقالی برای تجزیه بیشتر در استانهای جنوبی یمن به خصوص عدن، لحج و شبوه است در حالی که بخش مهمی از سرزمین، جمعیت و منابع مورد ادعای این گروه برای تاسیس دولت مستقل در استانهای حضرموت و المهره به عنوان استانهای شرقی یمن قرار دارد که نفوذ سیاسی و اجتماعی عمان در این مناطق موجب شده است رویکرد قبایل و گروههای سیاسی این مناطق در قبال تجزیه با انتقالی یکسان نباشد.
گروههای سیاسی این مناطق به دلیل سابقه تاریخی متفاوت و وجود حکمران های محلی تا پیش از تشکیل دولت یمن جنوبی در سال ۱۹۶۹ و سابقه بد جنوبی ها در این مناطق ترجیح میدهند قدرت سیاسی شمالیها را به عنوان عنصر کنترل کننده جنوبیها در این مناطق حضور داشته باشد. دولت عمان نیز که شرق یمن را حوزه نفوذ خود میداند ترجیح میدهد با استفاده از شمالیها که از دیرباز رابطه خوبی با مسقط دارند برای مهار همپیمانان جنوبی امارات استفاده کند.
دیگر معضل بزرگ تجزیه طلبان در جنوب یمن نفوذ حزب اصلاح در این مناطق است. فعالیتهای حزب اصلاح و اخوان المسلمین یمن در قالبهای مختلف نظیر خیریه و تبلیغات دینی تا فعالیت گروههای جهادی در استانهای ابین، شبوه و حضرموت موجب شده است این گروه به عنوان یک حزب اصالتا شمالی و مخالف تجزیه بدنه مردمی غیر قابل حذفی در استانهای جنوبی داشته باشد.
عدم حمایت منطقهای و بین المللی
تجزیه یمن برای قدرتهای منطقهای و بین المللی نیز مزیت چندانی ندارد و بالعکس میتواند تهدیدهایی را برای منافع آنها ایجاد کند و همین مسئله امکان حمایت آنها از ایده تجزیه جنوب را کاهش داده است.
برای سعودیها به عنوان موثرترین قدرت منطقهای در تحولات یمن تجزیه مساوی است با افزایش گرایشهای تجزیه طلبانه در این کشور که با توجه به اختلاف مذهب قبایل در منطقهی جنوب غرب و همچنین شمالشرق عربستان با مذهب حاکم میتواند مشکلات بزرگی برای امنیت داخلی عربستان به وجود بیاورد.
از طرفی تجزیه جنوب یمن موجب کاهش نفوذ سعودیها و در مقابل افزایش نفوذ امارات به عنوان حامی اصلی انتقالی در این منطقه میشود که طبیعتاً با منافع راهبردی سعودیها در تضاد است. ریاض معتقد است با تجزیه جنوب، و قرار گرفتن شمال تحت حاکمیت انصارالله ابزارهای کنترل خود بر دولت شمال یمن را تا حد چشمگیری از دست میدهد و به همین دلیل برای امکان کنترل جریانهای فعال در شمال به دنبال حفظ اتحاد یمن است.
جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از قدرتهای صاحب نفوذ در یمن از ابتدای این بحران مخالفت خود را با تجزیه یمن به صراحت اعلام کرده است و این نکته در سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با آقای محمد عبدالسلام سخنگوی این جنبش در سال ۹۸ مورد تاکید قرار گرفته است.
غرب و دیگر قدرتهای اقتصادی جهان که اولویت اولشان در مورد یمن، امنیت آبراه بینالمللی خلیجعدن و تنگه بابالمندب است نیز تشکیل دولت مستقل در جنوب را زمینه بروز درگیری و ناامنی در یمن و در نتیجه کاهش امنیت این آبراه میدانند، به همین دلیل ترجیح میدهند یک دولت مقتدر و واحد، سرتاسر سواحل جنوب شبه جزیره عربستان با خلیج عدن و دریای سرخ را تحت سیطره داشته باشد تا این سواحل صحنه نزاع و درگیری گروههای محلی نشوند.
احتمالاً امارات تنها قدرت منطقهای مایل به تجزیه جنوب یمن است تا از این طریق بتواند منافع ژئوپولتیک و اقتصادی خود را در منطقه خلیج عدن و شاخ آفریقا تثبیت کند. مزیتی که برای عملیاتی شدن آن نیاز به تجزیه جنوب نیست و ایده دولت فدرال نیز میتواند آن را تامین کند. البته امارت در حال حاضر نیز با تسلط بر سواحل و بنادر جنوبی یمن، منافع خود را دنبال میکند ولی تداوم این منافع در جدایی و یا استقلال نسبی جنوب است.
بی اعتمادی
با توجه به مسائلی که گذشت میتوان نتیجه گرفت ریشه تاکید ماههای اخیر مجلس انتقالی بر تجزیه نه یک تلاش واقعی برای جدایی و تشکیل دولت مستقل بلکه یک رویکرد سیاسی – اجتماعی برای حفاظت از منافع امارات در برابر سعودیهاست. امارات که از آغاز تهاجم ائتلاف عربی به یمن در سال ۲۰۱۵ کنترل سواحل جنوب یمن را به دست گرفت موفق شد در منطقه ساحل غربی نیز کنترل بنادر مهم مخا و الحدیده را به دست گرفته و سهم خود از غنیمت جنگ یمن را بر روی زمین تثبیت کند. اختلافات پیش آمده بین عربستان و امارات موجب شد امارات در ۲۰۱۹م. اعلام کند که نظامیان خود را از یمن خارج خواهد کرد.
هرچند افسران اماراتی هنوز در نقاط مهمی از سواحل یمن همچون فرودگاه الریان مکلا، تاسیسات گازی بندر بلحاف و بندر مخا مستقر هستند ولی توان امارات برای حمایت از همپیمانان یمنی و تثبیت منافع خود در روندهای سیاسی آینده یمن تا حد قابل توجهی کاهش یافته است. به همین دلیل تنها تضمین ممکن برای تامین منافع امارات در روندهای سیاسی یمن پس از جنگ را میتوان در سیطره میدانی و حضور مستقل همپیمانان این کشور به عنوان یکی از اعضای مستقل مذاکرات یمنیـ یمنی در آینده دانست. ایدهای که با راهکار عربستان برای بازسازی و تقویت دولت هادی به عنوان عنصر مذاکره کننده با انصارالله برای تعیین تکلیف پرونده یمن در تضاد است.
از همین رو میتوان پیشبینی کرد که هرچه سعودیها با ابزارهای مختلف از جمله فشارهای سیاسی و اقتصادی، تلاش کنند که هرچه سریعتر دولت هادی را به سامان برسانند، امارات و مجلس انتقالی در مقابل سعی میکنند با ادامه کارشکنی در تثبیت دولت جدید هادی و ادامه وضعیت فعلی به معنی حفظ کنترل میدانی خود بر عدن، ساحل غربی و سقطری، خود را با دست پر به مذاکرات پایان جنگ یمن برسانند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شبکه خبری العهد مستندی را درباره شهادت فرماندهان مقاومت شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس به نام «الرحله الاخیره» (آخرین سفر) پخش کرد.
در این مستند گزارشگر به جزئیات شرایط منطقه اشاره کرد و گفت: از شرق افغانستان تا غرب شام (سوریه) و از شمال کشورهای خلیج (فارس) تا جنوب یمن و از منطقه خاورمیانه تا قاره آمریکای جنوبی و شمالی فرماندهان شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس جبهههای محور مقاومت را تاسیس و ساماندهی میکردند و بر اجرای عملیات نظامی نظارت داشتند که اهداف و توطئههای شیطان بزرگ را با شکست مواجه میکند و هر منطقهای که جای پای آمریکا در آن دیده میشود تهدید میکند. از سوریه گرفته تا بغداد و یمن و سایر کشورها، فعالیتهای این دو مرد بزرگ به دور از چشم دولتهای آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی نبود. دولت آمریکا از ترس هرگونه درگیری نظامی لیستی را تهیه کرد و آن را لیست سیاه نامید. در این فهرست هر کس که از دستورات دولت آمریکا سرپیچی کند قرار داده میشود. شهید ابومهدی المهندس و شهید قاسم سلیمانی را که در لیست سیاه قرار گرفته بودند پس از مدتی به عنوان اشخاصی که مهمترین افراد تحت تعقیب قرار دارند معرفی شدند. دولت آمریکا این دو شهید را تروریست نامید. در مرحله اشغال عراق توسط آمریکا، واشنگتن تلاش کرد عملیات تروری را ضد این دو مرد بزرگ به اجرا درآورد، اما با شکست مواجه شد.
سالها گذشت تا اینکه سال ۲۰۲۰ فرا رسید. این سال روزهای نحس و ریختن خون این شهید را شاهد بود. در نزدیکی فرودگاه بغداد عملیات تروریستی انجام شد و دستان پاک این شهدا بریده شد و بدنهای این دو مجاهد قطعه قطعه شدند. تاکنون تحقیقات درباره اطلاعات درزیافته و در نهایت ترور آنها ادامه دارد در آینده کسانی که در این عملیات تروریستی دخالت داشتند مشخص خواهند شد.
تیم خبری شبکه العهد بر این اساس مستندی را تهیه و تنظیم کرده است تا گزارشی درباره این تحقیقات تهیه کند.
احمد الاسدی رئیس فراکسیون السند در پارلمان عراق در این زمینه گفت: حاج ابومهدی المهندس در لیست سیاه آمریکا بود و از دهه هشتاد قرن گذشته در فهرست شخصیتهای تحت تعقیب قرار داشت. وی در آن زمان متهم شد که عملیات انفجار سفارت آمریکا در کویت و برخی عملیات دیگر در کویت را به اجرا درآورده بود. از اواسط دهه هشتاد جایزهای به ارزش ۵ یا ۱۰ میلیون دلار برای کسی که اطلاعاتی که به بازداشت یا قتل شهید ابومهدی المهندس منجر شود تعیین شده بود.
نوری المالکی نخست وزیر اسبق عراق نیز گفت: نه تنها شهید ابومهدی المهندس در راس کسانی که میخواستند هدف قرار بدهند قرار داشت بلکه به این شهید به عنوان یک چالش نگاه میکردند و مسئولیت حملاتی که به سفارتهای آمریکا در کویت یا لبنان اتفاق افتاد به عهده وی میدانستند آنها وی را در لیست سیاه قرار دادند و منتظر ورود وی به عراق بودند. ما اصرار داشتیم که ورود ابومهدی المهندس به عراق به دور از چشمان آمریکایی باشد، زیرا نیروهای آمریکا حاضر بودند و امنیت در دست آنها بود او زمانی که نظامیان آمریکایی امنیت را در دست داشتند وارد عراق نشد.
امیر عبداللهیان نماینده شهید سلیمانی در وزارت امور خارجه ایران نیز در این زمینه گفت: پس از اینکه عراق به اشغال آمریکا درآمد جمهوری اسلامی ایران از دوستان خود در طرح ساخت دولت جدید در عراق حمایت کرد. تعداد زیادی از شیعیان و کردهایی که مخالف رژیم بعث عراق بودند در زمان نظام صدام جنایتکار در ایران اقامت داشتند این اشخاص به ویژه در زمان مبارزه با تروریسم از ما کمک خواستند. در این دوره شهید قاسم سلیمانی در معرض توطئههای زیادی برای ترور قرار گرفت. توطئههایی که سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و دیگر کشورهای خارجی ایجاد کرده بودند. این توطئهها رسوا و خنثی شد این بدان معناست که آمریکاییها چندین بار تلاش کردند شهید سلیمانی و دیگر شخصیتهای انقلابی عراق را ترور کنند این در حالی است که وی در خاک عراق با دعوت رسمی دولت این کشور فعالیت میکرد.
گزارشگر العهد در ادامه گزارش گفت: اشغال عراق توسط آمریکا در منطقه، پرهیاهو بود، زیرا بزرگترین اقتصادهای کشورهای خاورمیانه سقوط میکرد. سقوط نظام عراق به ایجاد گروههای تروریستی منجر شد آخرین گروه تروریستی، داعش بود. داعش توطئهای بود که دولت وقت آمریکا به ریاست جمهوری باراک اوباما برای تقسیم عراق و سوریه و از بین بردن محور مقاومت ایجاد کرده بود. چرا که محور مقاومت برنامهها و اهداف شیطان بزرگ را در منطقه خاورمیانه به چالش میکشید. ایران اولین کشوری بود که متعهد شد کمکهای لازم را به عراق ارائه دهد. در اوایل ژوئن سال ۲۰۱۴ یعنی پس از حمله گروههای تروریستی به شمال عراق شهید قاسم سلیمانی و همرزم وی شهید ابومهدی المهندس نقش بسیار مهمی را در رویارویی با خطر تروریسم ایفا کردند.
در حالی جنگ ضد گروههای تروریستی آغاز شد که نیروهای امنیتی و ارتش عراق و یگان مبارزه با تروریسم و نیروهای پیشمرگ در برابر تروریستها قرار گرفته بودند. در این زمان بود که فتوای جهاد توسط آیت الله سید علی سیستانی مرجع عالیقدر شیعیان عراق صادر شد تا مرهمی بر زخمهایی باشد که ورود داعش به عراق در پیکر عراق ایجاد کرده بود.
در نتیجه این فتوا اتاق فرماندهی مهمی در عراق تشکیل شد که شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را نیز شامل میشد نوری المالکی نخست وزیر اسبق نیز در این فرماندهی شرکت داشت.
نوری المالکی در بخش دیگری از اظهارات خود افزود: در حقیقت چالشهای ما در عراق همان چالشهای ایران بود و اگر عراق سقوط میکرد ایران در تنگنای شدید قرار میگرفت بنابراین موضع جمهوری اسلامی ایران در حمایت و تایید ما اولا دفاع از ایران و دفاع از واقعیت اسلام و عراق و دفاع از منطقه بود. اگر عراق در آن زمان سقوط میکرد سرتاسر منطقه سرنگون میشد لبنان، سوریه، اردن و هیچ کشور دیگری باقی نمیماند و به دست تروریسم و افراط گرایان سقوط میکرد؛ تروریسمی که از حمایتهای منطقهای و بین المللی برخوردار بود. از اینرو اقدام سریع جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت و فرماندهی آن به دست حاج قاسم سلیمانی و معاون و پشتیبانش حاج ابومهدی المهندس بود که خداوند آنها را بیامرزد. من شاید اولین بار این مطلب را میگویم که من و این دو فرمانده، فرماندهی مهمی را در عملیات و رویارویی با چالشها تشکیل میدادیم. همواره در منزل من دور هم، نشست داشتیم و نقشهها و گزارشهای جبهههای نبرد و نیازهای مورد نظر را بررسی میکردیم و سلاح را به طور مستقیم از ایران خریداری میکردیم. ما سلاح نیاز داشتیم و میخواستیم از برخی کشورها سلاح بخریم، اما این کشورها شش ماه بعد یا یک سال بعد سلاح به ما میدادند این در حالی است که ایران سلاح خود را از انبارهای خود به ما میدادند. اگر امروز توافق میکردیم که سلاح خریداری کنیم روز بعد سلاح به دستمان میرسید؛ و صادقانه میگویم که این مسائل بود که عراق را نجات داد.
گزارشگر افزود: ابومهدی المهندس فرماندهی بسیج مردمی عراق را در دست گرفت پس از آن جانشین رئیس بسیج مردمی شد المهندس در زمان تحولات پیچیده نامهای طولانی به آیت الله سید علی سیستانی فرستاد و در آن نقش الحشد الشعبی را شرح داد و اهمال دولت را که نیروهای بسیج مردمی عراق از آن رنج میبردند به اطلاع این مرجع عالیقدر رساند.
احمد الاسدی همچنین گفت: به یاد داریم یکی از نامهها را با هم از شب تا صبح نوشتیم که سه صفحه بود که دست نوشته حاج ابومهدی المهندس بود و من آن را به نجف اشرف بردم و به یکی از برادران دادم تا ایشان به دست آیت الله سیستانی برساند.
در این نامه ابومهدی المهندس فشارهای زیادی که بسیج مردمی عراق از سوی دولت متحمل میشد به ویژه درباره سلاح و تجهیزات همچنین اعزام نیروها به میدانهای نبرد بدون حمایت دولت و اینکه برخلاف اعزام سایر نیروهای مسلح به جنگ است، شرح داده بود. آنچه در این نامه به وضوح دیده میشد بیعت مطلق و اطاعت از مرجعیت دینی بود. من به یاد دارم برخی از این عبارتها مثلا «همه ما سراپا گوشیم تا هر آنچه مرجعیت دستور دهد به اجرا درآوریم» در این نامه بود.
گزارشگر افزود: همه این تحولات و وظایف ابومهدی المهندس باعث نشد که واشنگتن از قصد ترور وی عقب نشینی کند.
یکی از خبرنگاران، از هیدر نویرت سخنگوی وزات امور خارجه آمریکا پرسید: وزارت دارایی آمریکا ابومهدی المهندس موسس گردانهای تروریست حزب الله در عراق را بر اساس گزارش ۲۰۰۹ در لیست تروریستی قرار داد. قرار دادن وی در لیست تروریستی پس از حملاتی است که مرکز سازماندهی نیروهای عراقی در کرکوک را هدف قرار داد آیا درباره این گزارش نظری دارید؟ وی پاسخ داد: من میدانستم که او تروریست نامیده شده است، اما نمیتوانم این گزارش را تاکید کنم امیدواریم تلاشهای وی با شکست مواجه شود.
خبرنگار بار دیگر پرسید: او هم اکنون عضو بسیج مردمی عراق است و از نظر فنی با دولت عراق در ارتباط است. وی پاسخ داد: دولت عراق باید تدابیری را ضد ابومهدی المهندس اتخاذ نماید، زیرا او تروریست است. گزارشگر العهد ادامه داد: در مرزهای شرقی خاک عراق، تهران سلاح و مشاوران خود را به عراق ارسال کرد و اقدامات فرماندهان عراقی نیز در پایان درگیری سهم داشت. این مسائل با درخواست رسمی دولت عراق بود، اما در این تحولات شخصی که معاون شهید سلیمانی بود حسین پورجعفری بود؛ او در سال ۱۹۶۷ میلادی در شهر کرمان جنوب شرق ایران به دنیا آمد. پور جعفری در سالهای متمادی در کنار شهید سلیمانی بود حتی برخیها وی را به جعبه سیاه ژنرال ایرانی نامیدند.
محمد علی فرزند شهید حسین پورجعفری نیز در مصاحبه با العهد گفت: روابط پدرم با حاج قاسم همانند دو برادر یا دو دوست شفیق بود و من نمیتوانم این روابط را توصیف کنم. هر کدام از آنها رازهای دیگری را در سینه نگه میداشت. همواره با هم به محیط کار خود میرفتند وقتی که پس از یک روز تلاش سخت در کنار هم مینشستند حاج قاسم به پدرم میگفت از تو میخواهم که دعا کنید تا شهید بشوم. گزارشگر افزود: پورجعفری، شهید قاسم سلیمانی را در بسیاری از عملیاتها همراهی میکرد و در اواسط سال ۲۰۱۶ در عملیات آزادسازی مناطق صلاح الدین و مرزهای کردستان شهید سلیمانی و تیم مشورتی وی تنها در یک روز در معرض چهار طرح ترور قرار گرفتند. تیم خبری شبکه العهد توانست اطلاعات کاملی را از حوادث این ترورها در مصاحبهای با محمد رضا حسینی، شاهد این عملیات ترور به دست آورد.
محمد رضا حسینی همرزم شهید سلیمانی گفت: یکی از روزها شهید پورجعفری به من گفت در یک منطقه کردی در کردستان عراق حضور داشتند و ما در عملیات شناسایی بودیم چهار بار هدف ترور قرار گرفتیم. اولین عملیات ترور زمانی بود که حاج قاسم سلیمانی در یکی از منازل خالی کُردی وارد شد تا صبحانه تناول کند. پس از آن همه وارد شدند. برای شناسایی وارد منطقه شدیم بر فراز بام رفتیم، اما حاج قاسم دوربینی را در دست گرفت تا منطقه را ببیند من یک قطعه سیمانی دیدم تا بر تاقچه بگذارم و دیواری بسازم تا حاج قاسم پشت آن سنگر بگیرد و از آنجا منطقه را ببیند و در معرض شلیک تک تیراندازها قرار نگیرد وقتی این قطعه سیمانی را گذاشتم تک تیرانداز شلیک کرد به طوری که گلوله به قطعه سیمانی اصابت کرد و قطعه سیمانی خرد شد و بخشهایی از آن به سر من و حاج قاسم ریخت.
عملیات دوم تروریستی زمانی بود که به بام ساختمان دیگری رفتیم تا شناسایی کنیم. از حاج قاسم خواستم در کنار دیوار راه برود تا از آنجا منطقه را شناسایی کند از طریق دستگاه بی سیم از ما پرسیدند شما کجا هستید یکی از برادران گفت: بر فراز بام یک منزل که دو تانکر آب دارد تک تیرانداز شلیک کرد گلوله از کنار گوش حاج قاسم رد شد و به دیوار سیمانی برخورد کرد. حاج قاسم به من دستور داد پایین بروم به دنبال سرویسهای بهداشتی باشم تا وضو بگیرد پایین آمدم دیدم سرویسهای بهداشتی تمیز نبود به حاج قاسم گفتم ما در کجا هستیم اجازه بده در بغداد نماز بخوانیم شهید سلیمانی گفت: ۱۸۰ کیلومتر تا بغداد فاصله است بیا دوباره به منزلی برویم که در آن صبحانه خوردیم وقتی برگشتیم نشستیم تا وضو بگیرد. خطاب به من سه بار گفت: «آقای پورجعفری!» من نگران شدم به دنبال حاج قاسم رفتم دیدم در یکی از دستانش جوراب و در دستان دیگرش کتش بود به او گفتم برویم؟ گفت: امروز شما را چه شده است؟ گفتم برویم برویم!
گفت: اجازه بده جورابم را بپوشم گفتم در خودرو آن را بپوش او را سوار ماشین کردم و در را بستم تنها صد متر از منزل فاصله گرفته بودیم که ساختمان به طور کامل منفجر شد که احتمال داشت حمله انتحاری بود یا بمبی کار گذاشته شده یا حمله موشکی بود. همه ساختمان فروریخت. سومین خطر ترور نیز زمانی آغاز شد که یکی از برادرانی که به ماشین مان دقت کرده بود گفت بایستید بایستید! ما هم ایستادیم و از خودرو پیاده شدیم دیدیم دو بمب در کنار جاده کار گذاشته بودند که با یک سیمی به یکدیگر وصل بود از ماشین پیاده شدیم و برادران این بمبها را از زمین خارج کردند اگر بیست سانتیمتر دیگر جلوتر رفته بودیم خودرو منفجر میشد.
گزارشگر افزود: پس از گذشت چند ماه از نجات شهید سلیمانی و همرزمانش از عملیات ترور در سال ۲۰۱۶، حسین پورجعفری پس از سفری بزرگ جهادی، بازنشسته شد در آن زمان قاسم سلیمانی بین سوریه و عراق منتقل میشد. این ژنرال بزرگ احساس کرد که در کنارش معاون و جعبه سیاهش وجود ندارد در آن زمان نامهای به فرمانده بازنشسته فرستاد. پورجعفری به محض خواندن آخرین کلمات نامه تصمیم گرفت دوباره به سردار ملحق شود.
فرزند شهید حسین پور جعفری همچنین گفت: بله پدرم چندین بار میخواست بازنشسته شود، اما به او اجازه داده نمیشد و شنیدم که در بار آخر با شهید قاسم سلیمانی شوخی میکرد و میگفت خسته شدم و باید بازنشسته شوم تا نیازهای خانواده ام و همسر بیمارم را برآورده سازم شهید سلیمانی موافقت کرد و نامه موافقت خود را به ایشان داد. پس از گذشت تنها یک هفته که پدرم در تهران مراحل بازنشستگی را میگذراند به مشهد سفر کرد حاج قاسم با او تماس گرفت و از او خواست پس از یک هفته استراحت به ایشان ملحق شود. پس از آن حاج قاسم بدون پدرم به دمشق سفر کرد و چند روز در آنجا بود و بین دمشق و حلب همواره در رفت و آمد بود در آنجا بود که نامهای به پدرم نوشت پدرم به محض خواندن نامه تصمیم گرفت بار دیگر به حاج قاسم در جبهههای نبرد ملحق شود.
گزارشگر افزود: در این مستند شبکه العهد نامه منحصر به فردی را که قاسم سلیمانی به وی فرستاده بود به دست آورد مضمون این نامه ترسیم برادری و دوستی و روحیه جهادی بود.
در این نامه آمده است: حبیب من و برادرم حسین! پس از سی سال به ویژه بیست سال اخیر که نفسهای تو را همواره استشمام میکردم این اولین باری است که بدون تو سفر میکنم در سفری که بارها همانطور که عادت کرده بودم در هواپیما و ماشین با تو صحبت میکردم به طوری که همه تعجب کردند بارها نگاه میکردم و میدیدم که جای تو خالی است در آن وقت فهمیدم که چقدر تو را دوست دارم. عزیزم حسین! بین من و تو ارتباطی بود که بین تو و فرزندانت هم چنین ارتباطی برقرار نبود و بین من و فرزندانم هم چنین ارتباطی نیست تو نه تنها به سلامت جسمم اهمیت قائل بودی بلکه به فکر روح من هم بودی تو اصرار میکردی تا من راحت باشم و غذا و خواب من کافی باشد اهتمام تو به من بیش از اهتمام پدر به فرزندش بود. در بیست سال اخیر تو همواره به فکر من بودی تا وقت خود را به طور تمام و کمال برای اسلام و جهاد قرار بدهم؛ و اجازه نمیدادی وقت من بیهوده تلف شود. حسین عزیز! من بسیار خوشحالم که از کنار من رفتی به رغم اینکه بسیار از منظر روحی دلتنگت هستم، اما از دوری ات خوشحالم، زیرا توانایی آن را ندارم که تو را از دست بدهم. من همه دوستان خود را از دست داده ام و تا ابد برای آنها اندوهگین باقی خواهم بود. من خوشحالم که از کنار من دور شدی حداقل مصیبت تو را نخواهم دید تو زنده از کنار من رفتی و خدا را شکر میکنم. حبیب من حسین! گواهی میدهم که تو سی سال از عمر خود را با اخلاص و پاکی و سلامت برای اسلام صرف کردی تو در وفاداری و صدق و اخلاص و پنهان کردن اسرار، بی نظیر هستی. حسین پسرم! عزیزم! دوستم! خداحافظ دوست پاک و عزیز من و رفیق وفادار و دلسوز و صادق بیش از سی سال!
گزارشگر العهد افزود: با پیوستن پورجعفری به شهید قاسم سلیمانی سالها گذشت و پیروزی بر داعش در عراق و سوریه رسانهای شد این موضوع نه تنها برای گروههای تروریستی گران تمام شد بلکه شکستی برای محور آمریکا و هم پیمانانش در منطقه بود. با بازگشت مشاوران ایرانی به کشورشان پس از اعلام پیروزی بر داعش شهید سلیمانی به یک فرضیه فکر میکرد و نگران بود که دولت آمریکا او را در ایران هدف قرار بدهد عملا نیز آنچه که تصور میکرد محقق شد در سال ۲۰۱۹ سپاه انقلاب اسلامی ایران عملیات تروریستی ضد شهید قاسم سلیمانی را خنثی کرد. بر اساس این عملیات تروریستی میخواستند از طریق حفر تونلی زیر حسینیه متعلق به پدر قاسم سلیمانی در شهر کرمان وی را به شهادت برسانند.