جنگ ایران و عراق

تبلور عزت در قالب قطعنامه ۵۹۸

تبلور عزت در قالب قطعنامه ۵۹۸


گروه استان‌های دفاع‌پرس‌ – «منصور طیوری» پیشکسوت دفاع مقدس و  استاد  دانشگاه؛ بررسی تحولات نظامی دفاع مقدس پس از حمله سراسری رژیم بعث عراق و همپیمانان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در شهریور ۱۳۵۹ و متوقف شدن ماشین جنگی این رژیم در اوائل سال ۱۳۶۰ و همچنین بازپس‌گیری خرمشهر در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ نشان از تغییر روند جنگ به سود ایران بود.

بعد از فتح فاو در سال ۶۴ و عملیات موفق کربلای ۵ در سال ۶۵ عملاً ارتباط عراق با خلیج فارس را قطع شد و ایران را در کنار کشور کویت که یکی از اصلی‌ترین حامیان اقتصادی عراق در جنگ بود قرار داد. تصرف منطقه شلمچه نیز ایران را به شهر استراتژیک بصره که برای عراق اهمیتی خاص داشت نزدیک کرد و باعث تغییر موازنه جنگ به نفع ایران شد و تحلیلگران غربی و شرقی از احتمال پیروزی قریب الوقوع ایران در جنگ و سرنگونی رژیم بعث عراق سخن می‌گفتند. فشار‌های ایران باعث شد تا سازمان رزم عراق فراخوانی نیرو‌ها را از یک نوبت تا قبل از سال ۱۳۶۵ به ۳۰ نوبت بعد از آن افزایش دهد.

این تحرکات در کنار حمایت‌های بدون وقفه رژیم‌های منطقه و فرامنطقه بویژه آمریکا و شوروی سابق، نه تنها خللی در اراده رزمندگان پدید نیاورد بلکه باعث افزایش انگیزه در همه سطوح از رزمندگان تا مسئولان شد؛ بنابراین کشور‌های حامی عراق که روند جنگ را به نفع رژیم بعث و در نهایت خود نمی‌دیدند قطعنامه‌ای را با اکثریت آراء در ۲۹ تیر سال ۶۶ با هدف پایان دادن به جنگ به تصویب رساندند که بلافاصله به دلیل پیروزی‌های بزرگ رزمندگان در جبهه‌های نبرد که شکست رژیم بعث و درنهایت فروپاشی آن رژیم منحوس را به همراه داشت بلافاصله این قطعنامه را مورد پذیرش قرار داد. اما رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) با بینشی عمیق به دلائل زیر در ابتدای امر این قطعنامه را نپذیرفتند:

۱- با طرح قطعنامه ۵۹۸ از طرف شورای امنیت سازمان ملل متحد حضرت امام خمینی اجازه فرمودند نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی ایران با طرف‌های بین المللی و تهیه کنندگان قطعنامه در مورد محتوای آن به مذاکره بپردازند. هوشمندی امام مبنی بر مذاکره غیر علنی باعث شد محتوای قطعنامه در حد زیادی که منافع ایران پس از پایان جنگ را تامین کند به دنبال داشته باشد.

۲- عدم پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام، اولا به خاطرعدم اعتماد به صدام حسین بود، چرا که صدام که قرار داد ۱۹۷۵ را در جلوی دوربین‌های رسانه‌های پاره نمود و جنگ را شروع کرده بود، می‌توانست دوباره عهد شکنی کند. باید تضمین لازم برای پای بندی صدام وجود می‌داشت. ثانیا همه دنیا پذیرفته بودند که صدام حسین جنگ را آغاز کرده و از سلاح شیمیایی در جنگ علیه مردم خود و نیز علیه نیرو‌های رزمنده ایرانی استفاده کرده بود و زندگی در کنار چنین موجودی در صورتی که توسط همین جنگ مهار نمی‌شد، غیر ممکن بود و چنانچه پس از پایان جنگ دیدیم، آن چهره اهریمنی وقتی در جنگ با ایران به هدف خود که کشورگشایی بود نرسید، به کویت حمله کرد تا آن کشور را به عنوان بخشی از سرزمین عراق در آورد و دیدیم که چه سرنوشت شوم و نکبت باری را تجربه کرد.

۳- حضرت امام خمینی با قرائتی که از روحیه صدام حسین داشت، به گونه‌ای تصمیم گیری کرد که در پایان جنگ حتی یک وجب از سرزمین عزیزمان به چنگال بیگانه نیفتد و حتی ورود به خاک عراق در جریان جنگ با این هدف بود که هم راهی برای آزاد سازی سرزمین‌های باقی مانده در اشغال عراق باشد و هم زمانی که صلحی به وقوع پیوست، نه عراق و نه هیچ همسایه یا دشمن دیگری در فکر حمله به کشور عزیزمان ایران نباشد.

۴- نقش قدرت‌های بین المللی در استمرار جنگ را نیز نمی‌توان نادیده گرفت، حمایت‌های نظامی و تسلیحاتی از صدام حسین توسط قدرت‌های بزرگ و حمایت‌های مالی برخی از کشور‌های منطقه باعث شده بود که صدام علیرغم شکست‌های پی در پی از جانب رزمندگان دلاور کشورمان روش تجاوزکارانه خود را تغییر ندهد؛ بنابراین میتوان گفت آنجه برای جمهوری اسلامی ایران به رهبری زعیم عالیقدر حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بطور کل مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن می‌شد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافی، احقاق حقوق حقه ایران و نیز بی‌اعتمادی در اجرای میثاق‌های بین‌المللی توسط قدرت‌های بزرگ بود.

پس از اینکه جمهوری اسلامی ایران باقدرت نسبت به احقاق حقوق خود پافشاری نمود، فشار‌های سیاسی غرب و شرق همراه با تبلیغات وسیع مبنی بر جنگ طلب نشان جمهوری اسلامی ایران و همچنین حملات رژیم بعث بیشتر شدند، اما همچنان ایران اسلامی برموضع خود پافشاری مینمود و در نهایت درتیرماه سال ۱۳۶۷ با فراهم شدن شرائط به نفع ایران و در اوج عزت و سربلندی، امام راحل نسبت به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ اقدام نمود. حضرت آقا در آن زمان به عنوان رئیس جمهور در نماز جمعه ۲۲ مردا دسال ۶۷ در باره قبول قطعنامه فرمودند: اعلام قبول قطعنامه بوسیله جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت. اول اینکه آتش‌بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم. دوم، با اعلام قبول قطعنامه ماهیت رژیم عراق علی‌رغم ادعا‌های صلح‌طلبی آشکار می‌شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصلحت را مشخص ساخت.

ایشان پیرامون عکس‌العمل عراق در این زمینه توضیح دادند: رژیم عراق در مقابل این حرکت غیرمنتظره جمهوری اسلامی ایران درماند. اگر طالب پوشاندن چهره جنگ‌طلب خود بود، باید آتش‌بس را قبول می‌کرد. اگر می‌خواست زیر بار فشار نرود، چهره منافقانه این رژیم افشا می‌شد و این هردو به نفع کشور ما بود؛ بنابراین با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ جمهوری اسلامی ایران رسما به دلایل زیر در این جنگ پیروز شد:

الف- حفظ، تثبیت و تداوم انقلاب اسلامی

هدف اصلی رژیم بعثی عراق و ابرقدرت‌های حامی آن، براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بود که هر چند آسیب‌های زیادی به کشور ایران وارد کرد لیکن بر اقتدارش نیز افزوده شد و حاکمیت، از انسجام و ثبات بیش‌تری برخوردار شد و جایگاه ویژه‌ای را در نظام سیاسی منطقه و جهان کسب کرد.

ب) شکست استراتژی عراق در تهاجم به جمهوری اسلامی ایران

نگاهی به تاریخ معاصر، نشان دهنده‌ی این واقعیت تلخ است که جنگ‌های قرون اخیر همواره جدا شدن بخشی از خاک ایران را در پی‌داشته است و از افتخارات انقلاب اسلامی ایران این است که به رغم حمایت ابرقدرت‌ها از دشمن، با اتکال الهی و تکیه بر قدرت ملی، اجازه‌ی تجزیه‌ی ذره‌ای از خاک کشور را نداد و دشمن بعثی نتوانست به ادعا‌های خود در مورد اروند رود و سایر نقاط مرزی تحقق بخشد و کوچک‌ترین دست‌رسی پیدا کند.

ج) پذیرش مجدد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر توسط رژیم بعث عراق

صدام که با پاره‌کردن قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، جنگ را آغاز کرد؛ در نهایت با پذیرش آن در ششمین و آ‌خرین نامه‌ی خود در ۶۹.۵.۲۳ به رئیس‌جمهور وقت ایران نوشت: «بدین ترتیب همه‌ی آنچه را که می‌خواستید و بر آن تکیه می‌کردید؛ تحقق می‌یابد و دیگر اقدامی جز مبادله‌ی اسناد باقی نمی‌ماند.»

د) معرفی رژیم بعث عراق به عنوان متجاوز توسط دبیر کل سازمان ملل متحد

خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل سازمان ملل پس از اخذ و بررسی اسناد و ادله‌ی جمهوری اسلامی ایران و عراق در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۰ صدام را به عنوان تجاوز‌گر و آغازگر جنگ معرفی نمود که این موضوع، تحقق یکی از شرایط و خواسته‌های جمهوری اسلامی ایران بود.

با توجه به دلایل ذکر شده که البته بخشی از دلایل پیروزی رزمندگان اسلام در دفاع مقدس بود، معلوم شد که جمهوری اسلامی ایران پیروز قطعی این جنگ بوده، زیرا توانسته است دشمن متجاوز را در کلیه‌ی اهداف خود ناکام بگذارد و از موجودیت و تمامیت ارضی خود به نحو احسن دفاع کند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تبلور عزت در قالب قطعنامه ۵۹۸ بیشتر بخوانید »

از تحریم تا برگه سفید امضا

از تحریم تا برگه سفید امضا


به گزارش مجاهدت از گروه بین‌الملل دفاع‌پرس: روزی که من سفیر ایران در شوروی شدم، رابطه ما با آمریکا قطع بود. رابطه‌مان با انگلیس به سطح کارداری تقلیل یافته بود، اما رابطه‌مان با شوروی همچنان پابرجا بود و سفارتخانه دایر بود. تفاوت شوروی با آمریکا و انگلیس این بود که شوروی همسایه بود و از این منظر شوروی برای ایران مهم بود. روس‌ها نیز نسبت به ایران حساس بودند؛ چراکه اهالی جنوب آن کشور مسلمان بودند و کمونیست‌ها می‌ترسیدند آن‌ها نسبت به انقلاب اسلامی و ایران گرایش پیدا کنند. البته شوروی از اینکه ایران پس از انقلاب ضدآمریکا شده بود، خوشحال بود.

پیش از آنکه جنگ ایران و عراق آغاز شود، شوروی به افغانستان حمله کرد. این حمله مورد مخالفت جدی ایران قرار گرفت و ایران از مجاهدان افغانستانی حمایت کرد. در طول جنگ نیز عراق با تجهیزات شرقی و روسی به ما حمله کرد و شهر‌ها و تاسیسات را بمباران و موشک‌باران کرد.

تمامی این شرایط و اتفاقات موجب شده بود تا ایران و شوروی در شرایط پیچیده‌ای قرار بگیرند و علی‌رغم اینکه شوروی در تضاد با جمهوری اسلامی ایران بود، اما همچنان سفارت‌مان در آن کشور فعالیت داشت. شوروی در حفظ یا برهم زدن رابطه با جمهوری اسلامی ایران دچار ابهامات و سوالاتی بود. از یک سو اینگونه محاسبه می‌کرد که اگر با جمهوری اسلامی ایران همکاری کنم، آن هم در شرایطی که ایران از صدور انقلاب اسلامی حرف می‌زند و شوروی نیز چند میلیون نفر مسلمان دارد که اتفاقاً در جوار ایران زندگی می‌کنند، ممکن است آن‌ها انقلابی شوند و به مجاهدان افغانستانی بپیوندند و ارتش سرخ را تحت فشار قرار بدهند و متحمل شکست سازند. از سویی دیگر نیز نزد خود اینگونه محاسبه می‌کرد که اگر به جمهوری اسلامی ایران کمک نکنم، ممکن است آمریکا مجدد بر ایران تسلط یابد و به بازیابی قدرت از دست رفته خود در خلیج فارس بپردازد.

من پیش از آنکه عازم شوروی شوم، خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که رئیس‌جمهور بود رسیدم و پرسیدم شما از من چه می‌خواهید و ایشان فرمود: «سعی کن بین و ما و این همسایه اعتماد برقرار کنی. مهمترین مشکل ما اعتماد است و تنها چیزی که از تو می‌خواهیم این است که بتوانی بین دو همسایه اعتماد ایجاد کنی.» من با این ماموریت سخت به شوروی رفتم. دیدگاه نظام در میانه جنگ تحمیلی در مورد شوروی اعتمادسازی بود و ایران به دنبال برقراری اعتماد با یکی از حامیان عراق بود!

در این رابطه در ابتدای دوره سفارتم دو کار انجام دادم. نخست تلاش کردم رابطه ایران و شوروی را از رابطه ابرقدرتی و جهان سومی به رابطه برابر و مساوی تغییر بدهم. مدل روس‌ها اینگونه بود که در مورد کشور‌های غیر مهم، استوارنامه‌ها را معاون رییس‌جمهور و معاون وزیر خارجه می‌گرفتند و استوارنامه‌های کشور‌های مهم را رییس‌جمهور و وزیر امور خارجه می‌گرفتند. من از همان ابتدا بر این موضوع پافشاری کردم که کاری ندارم مدل شما چیست. سفیر شما که به تهران آمد، استوارنامه‌اش را به رییس‌جمهور ما داد، رونوشت آن را هم به وزیر امور خارجه ما داد. من سفیر امام خمینی برای برقراری رابطه مساوی و برابر هستم و من هم فقط در همان سطح استوارنامه‌ام را می‌دهم، وگرنه نمی‌دهم. روس‌ها گفتند: «این پروتکل ماست و اگر شما این قاعده را رعایت نکنید، بقیه کشور‌ها به ما اعتراض خواهند کرد»، اما من زیر بار نرفتم. باید به روس‌ها فهمانده می‌شد که اوضاع فرق کرده و سفیر جمهوری اسلامی، سفیر دوره پهلوی نیست که بتوانند از موضع ابرقدرتی با او برخورد کند. من سفیر جمهوری اسلامی هستم و آمده‌ام که رابطه مساوی برقرار کنم. این اولین رویارویی من با روس‌ها بود تا به آن‌ها بیاموزم که شرایط تغییر کرده است. ما می‌خواهیم رابطه همسایگی خوب داشته باشیم، اما مساوی، و زیر بار رابطه ابرقدرت با یک کشور جهان سومی نمی‌رویم. این چالش اولیه من با روس‌ها بود که البته پس از یک ماه مقاومت آن‌ها شرایط ما را پذیرفتند و بنده با رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه شوروی دیدار کردم و به طور رسمی آغاز به کار کردم.

پس از آن در خصوص مساله افغانستان و حمایت تسلیحاتی شوروی از عراق با مسئولان آن کشور به گفتگو‌های جدی پرداختم. این دو کار در راستای برقراری اعتماد بین دو کشور انجام گرفت. مهمترین تکیه‌گاه عراق شوروی بود. آمریکا و شوروی این‌گونه تقسیم‌بندی کرده بودند که عراق متعلق به بلوک شرق و شوروی و ایران متعلق به بلوک غرب و آمریکاست. با پیروزی انقلاب اسلامی ساز ناکوکی زده شد و ایران از بلوک غرب خارج شد، اما با این وجود عراق همچنان در بلوک شرق بود و ایران نیز یک عنصر نامعین برای شوروی بود.

انقلاب اسلامی ایران در آن تقسیم‌بندی جهانی که شوروی و آمریکا داشتند، یک پارازیت به حساب می‌آمد. شوروی حاضر نبود که عراق را از دست بدهد و آمریکا نیز اجازه نمی‌داد که شوروی بر ایران تسلط پیدا کند. از سویی شوروی نیز مایل به نزدیکی با ایران نبود؛ چرا که نمی‌دانست ایران پس از انقلاب چه وضعیتی دارد؛ بنابراین ایرانِ متحد غرب از آن اتحاد خارج و از نگاه ابرقدرت‌ها نامعین تشخیص داده شد، اما شوروی تمام تلاش خود را کرد تا عراق را در بلوک شرق نگه دارد. اینکه شوروی در این تلاش و در رقابت با آمریکا تا چه میزان موفق بود، موضوع دیگری است، اما شوروی تکیه‌گاه عراق بود و ما در مذاکرات تلاش زیادی انجام دادیم تا تکیه‌گاه عراق را سست و با نزدیک کردن خود به شوروی، دوستی دیرینه و سنتی آن دو را کم‌رنگ کنیم.

در خصوص سیاست شوروی در جنگ ایران و عراق هم باید گفت که شوروی به دنبال تداوم جنگ بدون پیروزی بود. از نگاه روس‌ها، ایران اگر از جنگ با عراق رهایی پیدا می‌کرد، از مسلمانان افغانستانی که در جنگ با ارتش سرخ شوروی بودند، حمایت می‌کرد و می‌توانست شوروی را از افغانستان بیرون کند؛ بنابراین شوروی از عراق حمایت تسلیحاتی می‌کرد تا ایران در جنگ پیروز نشود. ما باید کاری می‌کردیم تا شوروی حمایتش را از عراق می‌کاست. من در مذاکرات با رئیس‌جمهور شوروی که فکر می‌کنم تنها مذاکره یک سفیر با رئیس‌جمهور است، به طور جدی روی مواضع کشورم تأکید کردم، اما او محکم گفت: «این چیزی که در سیستم جهانی وجود دارد، برای این منظور است که این جنگ نباید پیروز داشته باشد!»

مذاکرات بسیاری با روس‌ها انجام دادیم و تلاش کردیم به آن‌ها تفهیم کنیم که ما می‌توانیم همسایه و شریک خوبی برای یکدیگر باشیم و اگر آن‌ها شریک خوبی برای ما باشند، ما نیز شریک خوبی برای آن‌ها خواهیم بود. محور مذاکرات اولیه تاکید بر حُسن همجواری و حُسن همسایگی بود. چهار سال بعد که از شوروی برمی‌گشتم، وزیر خارجه آن کشور به من گفت که تو اعتماد به ایران را به ما قبولاندی! نتیجه آن تلاش هم این شد که شوروی در ماجرای قطعنامه ۵۹۸ تا حدودی برخی از خواسته‌های ایران را عملی کرد و پس از جنگ نیز برخی از نیازمندی‌های تسلیحاتی ما را برآورده کرد. البته در رابطه با قطعنامه ۵۹۸ باید توجه داشت که دستگاه سیاست خارجی دیر وارد عمل شد. من معتقدم که قطعنامه به ایران تحمیل شد. پس از صدور قطعنامه، تیمی از وزارت خارجه به مسکو آمدند که وزیر خارجه شوروی به آن‌ها گفت: «قطار رفت!»؛ یعنی قطعنامه به تصویب رسیده و دیگر کاری نمی‌شود انجام داد.

نکته‌ای که باید بدان توجه داشت این است که اعتمادسازی با عزت و اقتدار انجام گرفت. مسیر اعتمادسازی ما با شوروی بدین‌گونه بود که ابتدا امکانات خارج از عرف آن قدرت در داخل کشور از بین برده شد؛ یعنی دست داخلی آن قدرت خارجی قطع شد. دوم اینکه مذاکرات از مشترکات آغاز شد تا با تقویت نقاط مثبت، نقاط منفی کم‌رنگ شود.

هنگامی که من در شوروی سفیر شدم، روس‌ها اجازه واردات سیم خاردار به ایران را نمی‌دادند، اما روزی که از آن کشور بازگشتم بیش از ۱۰ میلیارد دلار قرارداد نظامی با شوروی داشتیم. در آن قرارداد‌ها سلاح‌هایی همچون زیردریایی، انواع هواپیما‌های جنگی و… بود که موجب تکمیل کمبود تجهیزات نظامی ما بعد از جنگ شد. در اجلاس سران، در یک جلسه خصوصی، آقای گورباچف برگه‌ای به آقای هاشمی رفسنجانی که آن زمان رئیس‌جمهور بود، نشان داد که زیر آن امضای همه اعضای پولیت‌بورو (دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی) و بالای برگه کاملاً سفید بود و گفت: «من تمامی امضا‌ها را گرفته‌ام و شما در قسمت سفید هر چه می‌خواهید بنویسید و ما به شما می‌دهیم. امروز تصویب کردیم که شما هر تسلیحاتی بخواهید ما به شما بدهیم.» رابطه ایران و شوروی از میانه جنگ تحمیلی با تحریم انتقال سیم خاردار به ایران شروع و پس از پایان جنگ به این برگه سفید امضا رسید.

منبع: نشریه سرو

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از تحریم تا برگه سفید امضا بیشتر بخوانید »

قسم جلاله فرمانده عراقی درباره بسیجی‌ها/ وقتی اسیر ایرانی تصمیم گرفت انگشتش را قطع کند


روایت تصاویر از حضور نوجوانان در دفاع مقدس

فرمانده عراقی در حالی که بهت‌آلود، به تیغ خون‌آلود اسیر ایرانی نگاه می‌کرد، گفت: به ولله العلی العظیم اینها عشاق خمینی هستند که وارد جبهه شده‌اند.



منبع

قسم جلاله فرمانده عراقی درباره بسیجی‌ها/ وقتی اسیر ایرانی تصمیم گرفت انگشتش را قطع کند بیشتر بخوانید »