جنگ تحمیلی

آیت‌الله جمی: صدام همه مردان عراقی را روانه چنگال جنگ کرده هست

آیت‌الله جمی: صدام همه مردان عراقی را روانه چنگال جنگ کرده است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادان و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.

اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

محرم را فراموش نکنید

امروز ۱۸ آبان ۱۳۵۹ هست. از وقتی که نقل مکان کرده‌ام موفق نشده‌ام صبح‌ها چند آیه قرآن تلاوت کنم چه اینکه [در]منزل جدید اتاقی که در اختیار ماست به قدری تاریک هست که روز هم مطالعه و نوشتن درش امکان پذیر نیست. در حیاط منزل و ایوانی که جلو اتاق‌ها هست هم از نظر امنیتی تضمینی نداریم، زیرا خمسه خمسه و خمپاره بعثی‌ها بی‌حساب می‌آید و حیاط منزل کاملاً آسیب پذیر هست. امروز صبح دیدیم اوضاع آرام هست و سر و صدای توپ خمسه خمسه و انفجار به گوش نمی‌رسد به حیاط منزل آمدم و مشغول تلاوت چند آیه از قرآن شدم. 

پس از تلاوت قرآن حدود ساعت ٩ برای رفتن به ستاد هماهنگی فرمانداری از منزل بیرون شدیم در حین حرکت به بچه‌های رادیو برخوردیم که طفلک‌ها آمده بودند مرا به رادیو ببرند این بچه‌ها خیلی ابراز علاقه به این ناتوان دارند من هم جداً به اینها علاقه‌مندم. به بچه‌های رادیو قول دادم که می‌آیم و الان باید به ستاد هماهنگی فرمانداری بروم.

در ستاد هماهنگی آقای دکتر شیبانی و فرماندار و باقی بچه‌ها بودند. نیم ساعتی نشسته بودم که برادرم ابراهیم از بوشهر زنگ زد احوالپرسی کرد و جریان مجلس ختم برادر شهیدم رسول را منتقل کرد. دوست عزیزم آقای ابراهیم دشتی که تازگی به امامت جمعه بوشهر منصوب شدند پای تلفن بود و ابراز محبت و عنایت کرد [و] شهادت رسول را تسلیت گفت.

ساعت ۱۰ به رادیو رفتم بچه‌ها خیلی از دیدنم خوشحال و همه از شهادت متأثر بودند و تسلیت گفتند. در رادیو موفق شدم با دفتر امام تماس بگیرم و خبر سلامت نوه امام، حسین آقا که در ستاد هماهنگی ایشان را دیده بودم بدهم. تا این ساعت که حدود ۱۱ هست آبادان آرام هست و صدای خمسه خمسه و انفجار به گوش نمی‌رسد مثل اینکه نیرو‌های رزمنده اسلام ضرب شست خوبی به آنها نشان داده و فعلاً خفه‌شان کرده‌اند.

به مسجد قدس رفتیم امروز محرم هست یکی از برادران طلاب به نام آقای طباطبایی که برای شرکت در جبهه جنگ از قم آمده، بین دو نماز چند جمله‌ای صحبت کرد. البته محرم مخصوصاً امسال که ما مورد هجوم لشکر یزیدى صدام واقع شده‌ایم نسبت به سال‌های گذشته مثل می‌افتاد که چنین روزی هر چند قدمی که برمی‌داشتی، چشمت به منازلی پرچم سیاه زده و آماده اقامه مجلس عزای سرور آزادگان بودند. 

هم اکنون به فکرم که در پیام رادیویی که بنا دارم به مناسبت حلول محرم امروز بدهم اکیداً به برادرانی که در شهر مانده‌اند توصیه کنم محرم را فراموش نکنند ولو در یک اجتماع سه نفری باشند ذکری از سرور شهیدانمان باشند. ساعت ۴ بعد از ظهر سری به سپاه پاسداران زدیم چند نفر از افراد بسیج تهران در آنجا بودند و بعضی صحبت‌ها در رابطه با مسئله جنگ با عراق با هم گفت‌وگو کردیم و مقداری نفت از برادران سپاه گرفته به منزل آمدیم. 

مدتی هست آبادان برق ندارد و کارخانه برقش براثر اصابت گلوله‌های توپ از کار افتاده شب‌ها با یک فانوس نفت‌سوز داریم که در ته اتاقی که روز هم تاریک هست می‌سوزد و حالا نفتش تمام شده و نفت هم نیست. این هست که از سپاه قدری نفت دست و پا کرده و به منزل برگشتیم تا همین ساعت که نزدیکی‌های مغرب هست آرامش شهر ادامه دارد و امشب مثل اینکه خمسه خمسه‌ها قدری خفه شده‎اند.

رادیو بی بی سی و رادیو تهران هر دو خبر دادند که صدام حسین طی اعلامیه‌ای از تمام مردان عراقی که سنشان از شصت سال تجاوز نکرده خواسته که داوطلبانه برای حضور در میدان جنگ با ایران نام نویسی کنند و این جنگ را جهاد مقدس خوانده، معلوم شد که این آقای رئیس صدام کفگیرش به ته دیگ خورده و جیش باطلش دیگر از توان افتاده که بچه‌های چهارده ساله تا پیرمرد‌های ۶۰ ساله عراق را می‌خواهد به چنگال مرگ روانه سازد. 

منبع: نوشتم تا بماند/ روزنگاری‌های آیت‌الله جمی

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

آیت‌الله جمی: صدام همه مردان عراقی را روانه چنگال جنگ کرده است بیشتر بخوانید »

تلاش رزمندگان برای درهم شکستن دشمن بعثی

تلاش رزمندگان برای درهم شکستن دشمن بعثی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادن و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد.

اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

تلاش برای نجات آبادان

امروز هفدهم آبان ۱۳۵۹ هست، حادثه جدیدی نیست رادیو صدای آمریکا و بی بی سی تقریباً مثل هم خبر‌هایی دادند ولی از رعد و برق ارتش عراق چیزی نگفتند. طبق قرار قبلی که شب گذشته با آقای کیاوش داشته‌ام، ساعت ۹:۳۰ باید با تلفن مجلس شورای اسلامی با ایشان و آقای هاشمی رفسنجانی در رابطه با محاصره آبادان صحبت کنم.

حدود ساعت ۱۰ با آقای هاشمی رفسنجانی تماس گرفته و گفتم با تأکید شدید امام مبنی بر اینکه باید محاصره آبادان شکسته شود و خرمشهر از لوث وجود بعثی‌ها پاک شود، مع ذلک تاکنون اقدام مؤثری نشده و شهر همچنان در حلقه محاصره ارتش عراق هست که ایشان اطمینان دادند که در دست اقدام هست. 

نزدیکی‌های ساعت ۱۱ از منزل خارج شدم به اتفاق فرزندم محمود که راننده هست و فعلاً پیکانی دست و پا کرده‌ایم به ستاد فرمانداری رفتم. ساعتی آنجا بودم و بعد به خیابان یک احمدآباد به حمام محمدی آمدم به متصدی حمام گفتم که سعی کند حمام تعطیل نشود که تنها این حمام به طور نیمه باز کار می‌کند و برای تأمین آبش از طریق جهاد سازندگی اقدام شده هست و من هم به نوبه خود به متصدی جهاد تأکید کرده‌ام که کوتاهی نکنید. 

راستی جنگ چه مشکلات و مسائل تازه‌ای بوجود می‌آورد شهر پانصد هزار نفری آبادان که در هر گوشه‎اش حمامی، بود الان [در]تمام شهر یک حمام نیست چه اینکه آب نیست برق نیست نفت نیست، دیگر حمام چگونه باشد فقط این حمام محمدی هست که این هم نیمه بازست، آب ندارد باید با تانکر برایش آب بیاورند که آن هم خیلی خواهش و تقاضا کردم که به دادش برسند و با تانکر آبی به او بدهند.

تعجب نکنید که جنگ هست و مشکلاتش عجیب و فراوان مشکل سگ‌ها را دارد مشکل گربه‌ها و گاو‌ها و… دارد و حالا این سگ‌ها جداً مشکلی مهم شده‌اند گله گله سگ می‌بینی که توی شهر ولو هستند صاحبانشان که شهر را گذاشته و رفته‌اند و این بدبخت‌ها را همین طور رها کرده‌اند. حالا این حیوانات زبان بسته نه غذایی دارند نه مأوا و مکانی و همین طور سرگردان سر به هاری درآورده‌اند و به همه حمله می‌کنند و اسباب اشاعه بیماری شده‌اند. 

امروز در ستاد فرمانداری به آقای جعفری، شهردار، گفتم فکری برای این مشکل بکند. معلوم هست که شهردار به فکر راحت کردن آن حیوانات هست آنها را از میان بردارند تا هم خودشان راحت شوند و هم مایه دردسر و زحمت برای قلیل مردمی که هستند نشوند. جعفری گفت این فکر را کرده‌ام. 

امروز ظهر نماز را در مسجد قدس خواندم و غذا را هم از آنجا آوردیم. امروز ناهار آقای مزارعی را هم نداریم که ایشان هم به قصد دیدار و اطلاع از خانواده و فرزندانشان به قصد ماهشهر رفته‌اند حالا وسیله‌ای می‌یابند یا خیر دیگر نمی‌دانم. تازه ناهار را با فرزندانم مهدی و محمود و برادرزاده‌‍‌ام مرتضی صرف کرده‌ام که آقای خلخالی به اتفاق آقای صفاتی آمدند و شهادت برادرم را تسلیت گفت. سوره حمدی خواند و فوراً حرکت کرد که نمی‌تواند آرام بگیرد چه اینکه درگیری امروز اطراف آبادان شدید هست و نیرو‌های رزمنده ما تلاش دارند دشمن متجاوز را سرکوب کنند. 

به آقای خلخالی گفتم سعی کنید که خرمشهر زودتر آزاد شود که صدام کافر و مزدورانش کمتر چرت و پرت راجع به خرمشهر و به قول آنها محمره بگویند و ایشان هم به طور قاطع گفت ان شاء الله درست می‌شود. خداحافظی کرد و با همراهانش رفتند. بعد از ظهر صدای شلیک توپ هر دو طرف شدید شده هست و درگیری سختی در کار هست نیرو‌های ما به موفقیت‌هایی نایل آمده‌اند و برای کسب موفقیت بیشتر و در هم کوبیدن دشمن سخت در تلاش هستند. 

با روحیه قوی اتکاء و اتکال به حق تعالی از ساعت ٤ به بعد سعی داشتم با دفتر امام تماس گرفته و با آقای صانعی صحبت کنم چه اینکه ایشان قبل از ظهر در تماس تلفنی که داشتیم جویای حال حاج حسین آقا نوه امام شد که در خوزستان و فعلاً در آبادان هست و من تازگی اطلاعی از حسین آقا نداشتم که به ایشان خبر دهم و این نورچشم امام هستند. 

حالا از حال ایشان مطلع شده‌ایم، زیرا که قبل از ظهر هنگامی که از ستاد هماهنگی فرمانداری بیرون می‌آمدم حسین آقا را دیدم که قصد رفتن به فرمانداری دارد اظهار محبت کردند و شهادت برادرم را تسلیت و تبریک گفتند و من هم از اینکه ایشان را سلامت دیدم خوشحال و مسرور شدم و کوشش کردم نتوانستم تماس بگیریم حالا می‌خواهم خبر سلامت ایشان را به آقای صانعی بدهم. نماز مغرب و عشا را در منزل به جا آوردم. اخبار رادیو تهران را گرفتیم که مایه مسرت بود خبر از پیروزی‌های نیرو‌های جمهوری اسلامی در جبهه‌های مختلف می‌داد.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تلاش رزمندگان برای درهم شکستن دشمن بعثی بیشتر بخوانید »

روایت آیت‌الله جمی از تشییع برادر شهیدش

روایت آیت‌الله جمی از تشییع برادر شهیدش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادن و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد. اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت. تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

امروز تمام فکرم این هست که برادرم رسول را به منزل جدیدش منتقل انتقال داده در کنار شهدا خاکش کنم. روز گذشته با آقایان حجازی و محمد جعفری و صفاتی مذاکره درباره این کار کرده‌ام و قول داده‌اند که وسیله انتقال جسد را به قبرستان امروز فراهم کنند. حدود هفت تا هشت نفری از دوستان در منزل جمع‌اند که آمده‌اند با هم جنازه را به قبرستان ببریم. البته عده کثیری از دوستان امروز لطف کرده که به تشییع بیایند، اما مگر می‌شود. جاده شهر به قبرستان نوعاً زیر شلیک خمسه خمسه و خمپاره هست به اضافه اینکه وسیله نقلیه هم نیست و اگر وسیله‌ای یافت شود وسیله حرکتش که بنزین باشد نیست. 

خلاصه ساعت از ۱۰ گذشته آقای حجازی و محمد جعفری آمدند و خبر دادند که جنازه آماده هست رفتیم جنازه رسول با دو جنازه دیگر پشت یک وانت بار گذاشته بودند. جمعاً دو ماشین پیکان سواری و یک وانت بار تشییع کننده بودیم که به ده نفر نمی‌رسید به آقای شاکری، متصدی قبرستان سفارش داده بودم جنب قبر شهید صابری که با رسول در یک ساعت شهید شده‌اند. قبری آماده سازند که آقای شاکری هم زحمت کشیده و حقاً قبر خوبی تهیه دیده بودند.

یک دست برادرم به کلی از بدن قطع شده هست که دست قطع شده را روی سینه گذاشته بودند. دست دیگر هم از بالای کف دست آویزان بود. آقای شاکری او را تیمم داد گرچه خودم قبلاً با دفتر امام تماس گرفته بودم و درباره شهدایی مثل رسول که در کوچه و خیابان و منازل مورد اصابت خمپاره واقع شده و کشته می‌شوند پرسیده بودم و امام فرمود که همگی شهیدند و احتیاج به غسل ندارند. از آقای شاکری ممنونم که برادرم را تیمم داد و او را کفن کرد. بر جسد عرقه به خونش با همان عده قلیلی که حاضر بودند نماز خواندم و تحویل خاکش دادم. 

چه خوش بخت رسول و آن برادرانی که چون رسول ما با بدن‌های قطعه قطعه شده از خمپاره و خمسه خمسه‌های صدام کافر به دیدار حق می‌شتابند. از وقت حرکت به قبرستان تا وقتی که کار دفن برادر را تمام کردم همه غرش خمسه خمسه و بعضاً کاتیوشاهای خودمان گوش را می‌خراشد. الا که به منزل آمده‌ایم به فکر صرف غذایی افتادیم فرزندانم مهدی و محمود برای غذا به مسجد قدسی رفتند و غذا آوردند. به اتفاق آقای مزارعی و سیری و خردل و فرزندانم مهدی و محمود لقمه غذایی را صرف کردیم اما شلیک خمسه خمسه بیخ گوشمان رو به ازدیاد هست. در این ساعات صدای انفجاری وحشت را در این نزدیکی‌ها بلند شد. انفجار خیلی نزدیک به ما بود. 

دیگر وضع طوری هست که نمی توانیم در منزل بمانیم. به منزل تازه نقل مکان کردیم و حالا که بعداز ظهر هست و مشغول رقم زدن این سطور در منزل جدید هستم. به اتفاق آقای مزارعی و فرزندانم و مرتضی جایی دست و پا کرده و نشسته‌ایم. نماز مغرب و عشا را منزل خواندیم شب هم حادثه تازه‌ای نیست همان غرش توپ و انفجار مثل هر شب.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روایت آیت‌الله جمی از تشییع برادر شهیدش بیشتر بخوانید »

تنبیه متجاوز با پاسخ دندان‌شکن

تنبیه متجاوز با پاسخ دندان‌شکن


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «پاسخ دندان‌شکن» به‌عنوان راهبرد جدید جمهوری اسلامی ایران، پس از گسترش جنایت‌ها، تهدید‌ها و تعدی‌های رژیم‌صهیونیستی با پشتوانه و مشارکت آمریکا و دیگر کشور‌های غربی، علیه جبهه مقاومت، توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح شده هست؛ راهبردی که بر اساس آن، هیچ‌گونه کوتاهی برای مقابله با استکبار جهانی و دستگاه جنایت‌کار حاکم بر نظم جهانی امروز صورت نمی‌گیرد و بحث دیگر صرف انتقام نیست؛ بلکه پاسخ جمهوری اسلامی ایران به تهدیدات و اقدامات دشمن، چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ تسلیحات و چه از لحاظ اقدامات سیاسی، از سطح «انتقام سخت» و «پاسخ سخت» به «پاسخ دندان‌شکن» ارتقاء یافته هست.

راهبرد جدید جمهوری اسلامی ایران برای «پاسخ دندان‌شکن» به دشمنان، در حالی هست که پیش از این نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی از ضرورت برهم زدن «خطای محاسباتی» دشمن صهیونیستی نسبت به جمهوری اسلامی ایران، پس از اقدام نظامی این رژیم علیه برخی اهداف در کشورمان، سخن گفته بودند؛ بنابراین پاسخ دندان‌شکنی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر آن تأکید کردند، بدون‌شک موجب برهم زدن خطای محاسباتی رژیم‌صهیونیستی خواهد شد؛ این درحالی هست که تنها چند روز پس از فرمان هوشمندانه معظم‌له مبنی بر برهم زدن خطای محاسباتی رژیم‌صهیونیستی، نخست‌وزیر این رژیم اظهاراتی را مطرح کرد که نشان‌دهنده پیش‌بینی صحیح رهبر معظم انقلاب اسلامی نسبت به خطای محاسباتی رژیم‌صهیونیستی هست.

«نتانیاهو» در این سخنان خود، پس از این‌که ادعا کرد «ما به کارخانه‌های بزرگ تسلیحات در ایران حمله کردیم»، گفت: «ما می‌خواهیم ایران بها بپردازد و مانع از تبدیل شدن ایران به یک کشور هسته‌ای شویم»؛ این در حالی هست که سیستم‌های دفاعی رژیم‌صهیونیستی خصوصاً گنبد به اصطلاح آهنین آن، در برابر باران موشک‌های جمهوری اسلامی ایران در عملیات‌های «وعده صادق ۱» و «وعده صادق ۲»، ناکارآمدی خود را نشان داده هست؛ حال این‌که بنا بر گفته مسئولان جمهوری اسلامی ایران، نیرو‌های مسلح ما از موشک‌هایی برخوردار هستند که قدرت انفجاری آنها، دنیا را متحیر خواهد کرد. 

نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی همچنین مدعی شده هست که «خانه ما همچون خانه عنکبوت نیست؛ بلکه از فولاد هست! ما [سید حسن]نصرالله را کشتیم و او دیگر نمی‌آید بگوید که ما همچون خانه عنکبوت هستیم»؛ این سخنان متوهمانه نتانیاهو نیز درحالی هست که اظهارات شهید سید حسن نصرالله مبنی‌بر این‌که رژیم‌صهیونیستی از خانه عنکبوت سست‌تر هست، بر اساس وعده الهی در قرآن کریم هست [۱]که اگر ما به وظایف خود در راستای یاری جبهه حق عمل کنیم، همان‌گونه که تاریخ ثابت کرده هست، خدا نیز ما را یاری خواهد کرد [۲]و بدون‌شک در تحقق وعده الهی، تخلفی نیست.

سخنان متوهمانه نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی و خطای محاسباتی او نسبت به جمهوری اسلامی ایران و به‌طور کلی جبهه مقاومت که در حقیقت خطای محاسباتی در برابر وعده الهی هست، برای جمهوری اسلامی ایران موضوع جدیدی نیست؛ بلکه ملت مقاوم ایران در روزگاری نه‌چندان‌دور، یک نتانیاهو دیگری به‌نام صدام که دچار خطای محاسباتی بود را نیز تجربه کرده و هشت سال مقابل او ایستاده و خطای محاسباتی او را برهم زده هست؛ همان صدامی که ابرقدرت‌ها برای از میان برداشتن انقلاب نوپای اسلامی ایران، با مشارکت ده‌ها کشور دیگر او را تجهیز کرده و به جان ملت ایران انداختند و این صدام آن‌قدر دچار خطای محاسباتی نسبت به جمهوری اسلامی ایران بود که می‌خواست سه‌روزه خوزستان و هفت‌روزه نیز تهران را فتح کند؛ اما زهی خیال باطل! البته این خطای محاسباتی، پیش از آن‌که متوجه صدام باشد، متوجه استکبار جهانی بود.

جمهوری اسلامی ایران در دوران هشت سال دفاع مقدس، پس از جلوگیری از پیشرفت دشمن و همچنین شکست حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر، راهبرد «تنبیه متجاوز» را به اجرا گذاشت تا هم سرزمین‌های باقیمانده که در اشغال ارتش بعث بود را پس بگیرد و هم به‌نوعی خطای محاسباتی صدام و حامیانش نسبت به جمهوری اسلامی ایران را برهم بزند؛ لذا در پی این راهبرد، عملیات‌های رمضان، والفجر‌ها و کربلا‌ها به اجرا درآمدند و اگرچه در نهایت رزمندگان اسلام کاخ صدام را فتح نکردند؛ اما توانستند در مناطق زیادی از خاک عراق پیشروی کنند و بدون‌شک اگر پشتیبانی‌های ابرقدرت‌ها مانند مثلثی‌هایی که رزمندگان در عملیات رمضان به آن‌ها برخوردند، نبود و صدام به استفاده از سلاح‌های ممنوعه خصوصاً در فاو دست نمی‌زد، چه‌بسا ایرانی‌ها به بغداد هم می‌رسیدند.

اگرچه رزمندگان اسلام در راهبر «تنبیه متجاوز» در ظاهر به بغداد نرسیدند و به عقیده برخی، شعار «جنگ، جنگ، تا پیروزی» تحقق نیافت؛ اما از حداقل دستاورد‌های این راهبرد در دفاع مقدس می‌توان به تهدید بصره در عملیات «کربلای پنج» اشاره کرد که به اعتراف بسیاری از کارشناسان، نتیجه آن قطعنامه ۵۹۸ بود که نسبت به قطعنامه‌های قبلی شورای امنیت سازمان ملل، کمی بیشتر منافع جمهوری اسلامی ایران در آن لحاظ شده بود و صدام را به پشت مرزهایش برد و سرانجام یک وجب از خاک کشورمان نیز در اشغال دشمن باقی نماند؛ لذا در نهایت دستاورد استکبار جهانی در این جنگ تحمیلی، چیزی جز روسیاهی نبود و دستاورد این دفاع مقدس برای ما، تجربه و الگویی شد که امروز تفکر و الگوی آن به بیخ گوش رژیم‌صهیونیستی نیز رسیده و این همان تحقق شعار «جنگ، جنگ، تا پیروزی» در دفاع مقدس هست.

حقیقت جنگ امروز در منطقه غرب آسیا، جنگ بین حق و باطل و در حقیقت در امتداد شکستی هست که استکبار جهانی از انقلاب اسلامی ایران در دفاع مقدس و سپس در موضوع تکفیری‌ها، در عراق و سوریه خورد؛ همان انقلاب قدرتمندی که نابودی رژیم‌صهیونیستی و آزادی قدس از آرمان‌های آن هست؛ بنابراین اگرچه امروز جنگ با تسلیحات قدرتمندتری و شیوه‌های جدیدتری نسبت به سال‌های دفاع مقدس در جریان بوده و در حقیقت جمهوری اسلامی ایران در یک رویارویی مستقیم با «شیطان بزرگ» قرار دارد؛ اما تجربیات دفاع مقدس به ما می‌آموزد؛ همان‌طور که ما در یک جنگ جهانی کوچک هشت سال مقاومت کردیم، امروز هم خرمشهر‌ها در پیش داریم و باید با پاسخ دندان‌شکن متجاوز را تنبیه کنیم و این را هم بدانیم که وعده خدا برای کسانی که در جبهه حق مجاهدت می‌کنند، این هست؛ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَ یُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ.

[۱]: مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ؛ داستان کسانی که به جای خدا سرپرستانی گرفته‌اند، مانند داستان عنکبوت هست که خانه‌ای [بی‌دیوار، بی‌سقف و بی‌حفاظ]برای خود بنا کرده باشد، و بی‌تردید سست‌ترین خانه‌ها، خانه عنکبوت هست، اگر [به این واقعیت]معرفت و شناخت داشتند [بت‌ها را سرپرستان خود نمی‌گرفتند]– سوره عنکبوت آیه ۴۱
[۲]: یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، اگر [دین]خدا را یارى کنید، [او نیز]شما را یارى مى‌کند و گام هایتان را استوار مى‌سازد. – سوره محمد آیه ۷

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تنبیه متجاوز با پاسخ دندان‌شکن بیشتر بخوانید »

آیت‌الله جمی‌: من جز شهادت برای برادرم نمی‌خواستم

آیت‌الله جمی‌: من جز شهادت برای برادرم نمی‌خواستم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیت‌الله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادن و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد. اعلامیه‌های امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران می‌شد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار می‌گرفت.

تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بی‌شماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار می‌رفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.

برادرم شهادتت مبارک

امروز سیزدهم آبان ۱۳۵۹ هست. صدای آمریکا امروز تمام خبرش مرتبط به انتخابات ریاست جمهوری امریکا هست که امروز برگزار شده و همچنین در رابطه با مسئله گروگان‌ها. امروز سالروز تبعید امام به ترکیه و همچنین سالروز تصرف لانه جاسوسی توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و سالروز کشتار دانشجویان عزیز در رژیم منفور پهلوی [هست]دارم خود را آماده می‌کنم به رادیو رفته و پیامی دهم.

به اتفاق برادرم رسول به رادیو رفتم آنجا اندکی نشسته و یک کوپ چای صرف کردم سپس به استودیو رفته و پیامی در رابطه با ۱۳ آبان سالگرد تبعید امام خمینی و همچنین اولین سالگرد عمل انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام دادم ساعت نزدیک ۱۲ بود از رادیو آمدیم ستاد هماهنگی فرمانداری. عبدالرسول پایین ایستاد من رفتم بالا سری بزنم دیدم آقای دکتر شیبانی پای تلفن نشسته و مشغول صحبت هست پهلوی او نشستم شاید دقیقه‌ای طول کشید که صدای انفجاری وحشت‌زا تمام شیشه‌های در و پنجره را خرد کرد بی‌اختیار از اتاق بیرون پریدیم در خیابان فریاد آقای حجازی بلند بود به سرعت پایین آمدم خیابان وضع وحشت‌انگیزی داشت.

سطح خیابان مملو از شیشه خرده‌هایی بود که از در و پنجره عمارت‌های مجاور ریخته بود، آقای صابری یکی از اعضای فعال جهاد سازندگی را دیدم که ترکش بمب خورده و پشت رل ماشین در حال اغما هست. آمدم کنار اتومبیل برادرم رسول دیدم رسول افتاده، غرق در خون دل و روده هایش بیرون ریخته مثل اینکه یک دستش هم قطع شده و در دم جان داده نگاهی به برادر شهیدم کردم و استرجاعی بر زبان جاری کردم نوش جانش باد نعمت شهادت چند دقیقه جسد بیجان و غرقه در خون برادرم در سطح خیابان افتاده بود تا ماشینی آمد و او را به سردخانه انتقال داد.

حقیقتی که غیر قابل انکار هست اینکه مرگ برادر آن هم به این وضع فوق‌العاده تأثرزاست. آخر این برادر من به طور عادی در خیابان ایستاده کنار ماشینش ناگهان چنین مورد اصابت خمسه خمسه صدام کافر قرار می‌گیرد. از برادرم رقت انگیزتر آن پیرزن و پیرمرد و اطفالی هستند که در خانه‌های‌شان خوابیده در حال خواب خانه‌های محقرشان از اصابت راکت‌های صدام بر سرشان خراب می‌شود و بعضاً اجسادشان زیر آوار می‌کند آخر در کدام جنگی چنین وحشیانه عمل شده؟

ولی بعثی‌های عراقی چیز دیگری هستند که پای بند بههیچ اصل و اساسی نیستند و از همه خبیث‌تر صدام که نوکر حلقه به گوش استعمار بین‌المللی هست و این رسول که حالا به قله شامخ شهادت اوج گرفته از جهاتی مورد علاقه شدید من [بود]و او را خیلی دوست می‌داشتم؛ اولاً که برادر بودیم از یک پدر و مادر و محبت و علاقه دو برادر با هم فطری انسان هست. ثانیاً گذشته از اینکه برادرم بود برای من دوست و رفیقی شفیق و صمیمی بود در امور زندگی فوق‌العاده به من کمک می‌کرد نسبت به من زایدالوصف احترام داشت و همیشه سعی داشت که کوچکترین حرکتی که مایه رنجش خاطرم شده از او سرنزند.

ثالثاً هم فکرم بود در خط مشی که داشتم با من بود نه تنها مقلد که مثل عموم مقلدین امام شیفته و شیدایی امام امت بود و در این خط حرکت می‌کرد بیش از یک سال در سلول‌های ساواک محمدرضاشاه گذراند و خیلی خصوصیات دیگر که همه اینها موجب شده بود فوق‌العاده او را دوست بدارم و حالا فراقش قطعاً دشوار هست. ولی آنچه درد بحران و فراق این برادر را تسکین می‌بخشد مقام رفیعی هست که اکنون دریافته مقام شهادت یعنی حیات و زندگی واقعی دائم در جوار حق تعالی که و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون. 

من که جز خیر و سعادت و کمال او چیز دیگری برایش نمی‌خواهم چرا از مرگش ناراحت باشم بلکه باید خوشحال و مسرور باشم که برادر عزیزم به چنین مقامی نایل آمد ان شاء الله که این شهادت مبارک او باد. بعد از اینکه جسد رسول را به سردخانه بردند یکی از بچه‌های فرمانداری مرا به منزل آورد فرزندم محمود در را باز کرد. به او گفتم ناراحت مباش عزیزم که عمویت رسول به سعادت شهادت مفتخر شد، به فرزندم مهدی نیز گفتم باید بگویم که برخورد خوب مهدی با این حادثه برای من مایۀ تسکین و آرامش بود آقای مزارعی خیلی ناراحت و اندوهگین شد نماز را خوانده و لقمه نانی با فرزندانم محمود و مهدی و آقای مزارعی میل کردیم البته نه بر روال هر روز که هر روز ما برای نماز ظهر و عصر به اتفاق برادرم رسول به مسجد قدس می‌رفتم؛ و نمازمان را آنجا اداء کرده و غذای خود را می‌گرفتیم و می‌آمدیم.

اما امروز که رسول شهید شد ماشینش هم از کار افتاد ما هم وسیله نقلیه‌ای فعلاً نداریم. نتوانستیم به مسجد برویم همین جا نماز خواندیم و از نان‌هایی که موجود بود استفاده کردیم نمی‌دانم قبل از ناهار یا بعد از ناهار بود که «غلامحسین خردل مطلق» که گویا بویی از جریان رسول برده بود آمد. همین که جریان را از من شنید دیگر طاقت نیاورد و زد زیر گریه خیلی متقلب و گریان شد حق هم داشت چه اینکه از کودکی با رسول هم بازی و رفیق بوده و این صمیمیت و رفاقت که همشهری‌گری هم مزید شد. از همان دوران کودکی تا امروز که هر دو صاحب زن و فرزندان شده بودند دوام یافته و گذشت زمان انسجام و استحکام بیشتری بهش داده بود.

قدری با او صحبت کردم و تسلیتش دادم. چند لحظه‌ای خوابیدم نمی‌دانم خوابم برد یا خیر بعضی از دوستان که ماجرای شهادت رسول [را]شنیده بودند آمدند و تبریک و تسلیت گفتند من جمله آقای ایرج صفاتی که طفلک از حادثه مرگ رسول خیلی متأثر بود این دو یعنی رسول و صفاتی هم با هم جوشش و یکرنگی عجیبی داشتند اغلب با هم بودند حتماً زندان هم با هم رفتند و این روز‌ها که دوران درگیری با صدام کافر [را] می‌گذرانیم آقای صفاتی با اینکه نماینده مجلس هست تهران را رها کرده و اینجاست. نزدیکی‌های غروب دوستانی که آمده بودند رفتند.

امشب موفق نشدیم مثل شب‌های گذشته برای نماز به مسجد برویم چه اینکه رسول نداشتیم که ما را به مسجد ببرد. او از ما جدا شد و به مقصود و مطلوب خود رسید. امشب ما دیگر رسول نداریم با آقای مزارعی وصفاتی و خردل و فرزندانم محمود و مهدی نشسته و نوعاً بحث و گفتگو دررابطه با شهادت و فقدان رسول هست ساعت ۷:۴۵ خبر‌های لندن را گوش دادیم خبر تازه و مهمی نداشت ساعت ۸ رادیو تهران را گوش دادیم خبر پیشرفت نیرو‌های خودمان می‌داد که مایه خوشحالی شد.

نمی‌دانم ساعت در چه حدودی بود که خوابیدم. خواب نرفته تلفن زنگ زد گوشی را برداشتم دیدم برادرم علی از بوشهر هست. سراغ رسول را گرفت و از رادیو آبادان چیزی شنیده بود که بوی شهادت رسول [را]می‌داده بعد معلوم شد بچه‌های وفادار رادیو اشاره‌ای به شهادت رسول داشته‌اند در جواب علی با حاشیه رفتن از ذکر مطلب در لفافه خبر را تأیید کردم که او ناراحت [شد]و تلفن را قطعکرد. امشب هم گذشت البته با صدای شلیک توپ و خمپاره و کاتیوشا و مسلسل از هر دو جبهه. 

منبع: نوشتم تا بماند/ خاطرات آیت‌الله جمی

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

آیت‌الله جمی‌: من جز شهادت برای برادرم نمی‌خواستم بیشتر بخوانید »