به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، آیتالله «غلامحسین جمی» از روحانیون مبارز و نماینده امام خمینی (ره) در آبادن و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی در سالهای قبل از انقلاب اسلامی از یاران امام راحل بود به طوری که آبادان را به کانون ارتباط ایران و نجف درآورد. اعلامیههای امام خمینی توسط وی از نجف وارد ایران میشد و در دسترس مبارزان انقلابی قرار میگرفت.
تاسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان و اقامه اولین نماز جمعه در این شهر از حمله اقداماتی جمی بعد از پیروزی انقلاب هست. وی در طول جنگ تحمیلی اقدامات بیشماری انجام داد و به نحوی در استان خوزستان رهبر معنوی مردم به شمار میرفت که حضورش قوت قلبی برای مردم خوزستان بخصوص آبادان بود.
متن زیر که در ادامه میخوانید روزنگاریهای آیتالله جمی هست که قسمت ششم آن را در ادامه میخوانید.
** بارقههای امید
نهم آبان ۱۳۵۹ هست. صبح زود با فرمانده سپاه پاسداران تماس گرفتم که خبر داد دیشب طرح عملی نشده؛ زیرا نیروی ما نتوانسته از بهمنشیر عبور کند و آنها [عراقیها]در نخلستان موضع گرفته مانع عبور از رودخانه شدهاند. مایه ناراحتی شدید شد که این روزها حوادث همه در جهت ناراحتی هست و شده بعد الشده و همه عسر و سختی و حالا به انتظار یُسر بعد العسر و فرج بعد الشده که «ان مع العسر یسراً» و «عند تناهى الشده یکون الفرج یا «فرج بعد الشده».
حدود ساعت ۹ به هنگ ژاندارمری رفتم در اتاق فرماندهی همۀ افسران، مسئولین و پاسداران، دور و بر فرمانده عملیات جمع شده بودند. معلوم شد نیروی دشمن از ناحیه نخلستانها نفوذ کرده از رودخانه بهمنشیر عبور کرده و از قبرستان به طرف شهر حمله کرده و حالا فرماندهان و مسئولان جنگ دارند نقشه دفع حمله را میکشند؛ مثل اینکه سرنوشت خرمشهر دارد به سراغ آبادان میآید.
فرمانده عملیات سرهنگ شکرریز مشغول طرح نقشه برای جلوگیری از نفوذ دشمن به شهر هست او را افسری مصمم و قاطع و با اخلاص دید. م خلاصه طرح چنین بود از پاسگاه ژاندارمری دروازه خسروآباد، نیروهای مرکب از سپاه و بسیج ارتش و داوطلبان مسلح به طور منظم در طول جادۀ خسروآباد استقرار یافته و همگی قسمت چپ جاده [را]که محل استقرار نیروی دشمن هست زیر آتش گیرند و نیروی هوایی نیز وارد عمل شده موضع استقرار دشمن را بکوبد این طرح را به افسران و سرگردها ابلاغ کرد که به دنبال مأموریت بروند خود نیز با هنگش عازم جبهه شد.
اکنون همه در یک دلهرگی خاصی به سر میبریم که خدایا اگر این اهریمنیان به این شهر دست یابند چه خواهد شد؛ شهری که حدود اقلاً بیش از سی هزار زن و مرد درش وجود دارد و اینها هیچگونه راه فراری ندارند؛ چه اینکه آبادان از هر طرف محاصره هست همه دست به دعا برداشته برای رزمندگان دعا کردیم که خداوند آنان را در سرکوبی خصم موفق دارد.
درگیری در حوالی کوی ذوالفقاری از صبح به شدت ادامه دارد و دشمن که با تجهیزات کامل تانک و نفربر و اسلحه سبک و سنگین آمده تلاش دارد به شهر نفوذ کند و رزمندگان انقلابی ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای مردمی با تمام تلاش مانع نفوذ دشمن شدهاند. ساعت حدود ۱۲ به اتفاق سید محمد صدر که از اداره رادیو آمده بود و برادرم رسول و فرزندانم مهدی و محمود به مسجد قدس برای نماز رفتیم.
آنجا هم حالت اضطراب و نگرانی در میان مردم محسوس بود؛ اما جوانان با روحیهای قوی داشتند برای دفع و سرکوبی دشمن آماده میشدند. نماز ظهر و عصر را با برادران حاضر در مسجد خواندم شهر به شدت زیر آتش خمپاره و توپ هست تا نماز ظهر را تمام کردم صدای چند انفجار وحشتزا دور و بر مسجد را لرزاند بعد از نماز مقداری غذا از مسجد گرفته به رادیو رفتم و آنجا پیامی خطاب به رزمندگان و خواهران و برادران آبادانی داده به منزل مراجعت کردیم؛ اما معلوم هست که با این وضعی که پیش آمده قرار و آرامش برای کسی باقی نمیماند.
ساعت ٤ بعد از ظهر به هنگ ژاندارمری رفتم سرهنگ حسنی سعدی در اتاق فرماندهی بود از ایشان و یکی از برادران آقای خوش طینت سپاه خرمشهر وضع جبهۀ ذوالفقاری را جویا شدم، معلوم شد برادران ما تا اندازهای موفق به عقب راندن دشمن شدهاند؛ اما خطر هنوز به طور کلی رفع نشده هست تا بعد از مغرب در ستاد عملیات بودم و بعد از مغرب به منزل آمدم.
هنوز دقیقاً نمیدانم وضع درگیری در ذوالفقاری به چه صورت هست، ابتکار عمل در دست کیست و دشمن در چه وضعی هست؛ ولی جسته و گریخته خبرهایی حاکی از موفقیت نیروهای خودی به گوش میرسد. از سپاه پاسداران تلفنی جویا شدم پاسخ خوشحال کننده بود معلوم شد نیروهای ما موفق شدهاند؛ نه تنها مانع پیشروی دشمن شدهاند که آنها را به عقب رانده و تار و مار کردهاند؛ تلفات جانی و مالی قابل ملاحظهای به آنها وارد کردهاند چند نفر را هم اسیر کردهاند.
ساعت هشت رادیو جریان عملیات را تشریح کرد فوقالعاده مسرتآور بود؛ چه اینکه معلوم شد عده زیادی از نیروهای دشمن کشته و حدود بیست نفر اسیر که در میان آنها افسر و درجهدارهایی و تعداد قابل توجهی هم مهمات از آنها گرفته شده که با تماس با فرمانداری و ستاد عملیات و سپاه پاسداران معلوم شد خبرها همه درست و مورد تأیید هست. حدود ساعت ده شب اعلامیهای از طرف ستاد عملیات جنوب منتشر شد حاکی از پیروزی مدافعان اسلام و شکست و هزیمت کامل دشمن بعثی در واقعه ذوالفقاری.
ساعت یازده شب آقای صفاتی که برای بسیج نیروهای مستقر در مساجد رفته بود به اتفاق فرزندم مهدی آمدند آنها نیز خبرهایشان سرورانگیز بود. حالا بیش از چهل روز هست از آغاز درگیری تاکنون که ما در چنین نوساناتی گذراندهایم. گاهی وضع فوقالعاده غمانگیز و ملالآور بوده و زمانی فرح بخش و امیدوار کننده که از عنایات الهی امیدوارم این شب تاریک و صبح روشن و نورانی و پیروزی و ظفر فرا رسد.
آقای صفاتی گفت میخواهم به هنگ بروم و از نزدیک شاهد وضع باشم. ایشان رفتند و پس از ساعتی تلفن کردند که میخواهم از رادیو بخواهم ترتیب مصاحبهای با فرمانده عملیات بدهد؛ حضور شما هم لازم هست؛ که قبول کردم.
امشب از شبهای تاریخی هست از تمام اطراف آبادان آتش شلیک روشن هست شلیک تفنگهای ژ – ۳ و مسلسل و کلاشینکف از ناحیۀ ذوالفقاری و قبرستان جدید غرش توپهای کاتیوشا و تفنگ ١٠٦ و خمسه خمسۀ آبادان را پر کرده هست. صحنه نبرد سرنوشت ساز هست و لحظهای امشب آرام ندارد گرچه شبهای زیادی هست که آرامش از آبادان رفته، اما امشب وضع طور دیگری هست.
گاهی بالای پشت بام میرفتم و شاهد آتش شلیک از هر طرف بودم و گاهی جلوی در منزل میآمدیم به اتفاق فرزندان و برادرم کوچههای اطراف به طوری خلوت هست که با قبرستان چندان تفاوتی ندارد همه گذاشتهاند و رفتهاند و به عقیده خودشان جان از مهلکه به در بردهاند؛ اما نمیدانند که از مرگ فرار کردن سودی نمیدهد، شب به همین وضع سر آمد و حالا روز هست.
مبع: نوشتم تا بماند/ خاطرات آیتالله جمی
انتهای پیام/ 161