جنگ جهانی دوم

ژاپن صلاحیت دخالت در مسائل تایوان را ندارد

ژاپن صلاحیت دخالت در مسائل تایوان را ندارد



سخنگوی وزارت دفاع چین با رد انتقادات ژاپن درباره افزایش بودجه نظامی پکن، تأکید کرد: توکیو به دلیل گذشته تجاوزگرانه و رویکرد نظامی‌ خود، صلاحیت دخالت در مسائل تایوان را ندارد.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، وو چیان، امروز پنجشنبه در واکنش به انتقادات ژاپن از افزایش بودجه دفاعی چین در سال ۲۰۲۵، اعلام کرد توکیو در موقعیتی نیست که در امور تایوان دخالت کند، زیرا در جنگ جهانی دوم جنگی تجاوزکارانه به راه انداخت و در سال‌های اخیر نیز به مسیر گسترش نظامی خود ادامه داده است.

این اظهارات در پاسخ به گزارش مجاهدت از‌هایی مطرح شد که نشان می‌دهند نیروهای زمینی دفاع از خود ژاپن (GSDF) یک فرماندهی دائمی عملیات مشترک ایجاد کرده‌اند. این اقدام در حالی صورت می‌گیرد که ژاپن نگران احتمال حمله چین به تایوان است و قصد دارد تا پایان سال جاری موشک‌های دوربردی را در جزیره کیوشو مستقر کند.

وو در این باره اظهار داشت: چین در خصوص بودجه دفاعی سال ۲۰۲۵ خود، توضیحاتی دقیق ارائه کرده است و ابعاد، ساختار و اهداف آن کاملاً شفاف و فراتر از هرگونه انتقاد است. در واقع، ژاپن که خود در جنگ جهانی دوم یک جنگ تجاوزکارانه به راه انداخته، کمترین صلاحیت را برای انتقاد از هزینه‌های دفاعی دیگر کشورها دارد.

وی تأکید کرد: آنچه باید موجب نگرانی جامعه جهانی باشد، نقض مداوم محدودیت‌های قانون اساسی صلح‌طلبانه ژاپن و فراموش شدن تعهدات این کشور به یک سیاست دفاعی صرف است.

وو افزود: ژاپن در سال‌های اخیر به‌طور قابل‌توجهی هزینه‌های دفاعی خود را افزایش و توانایی‌های تهاجمی دوربرد را توسعه داده است. این کشور همچنان در مسیر گسترش نظامی گام برمی‌دارد. کشورهای صلح‌دوست، به‌ویژه آن‌هایی که در گذشته از نظامی‌گری ژاپن آسیب دیده‌اند، باید نسبت به این روند هشیار باشند و به‌طور جمعی با آن مخالفت کنند.

سخنگوی وزارت دفاع چین از ژاپن خواست به تاریخ توجه کرده و در امور نظامی با احتیاط رفتار کند.

وی تصریح کرد: از آنجایی که امسال هشتادمین سالگرد پیروزی چین در جنگ مقاومت علیه تجاوز ژاپن و جنگ جهانی علیه فاشیسم است، از طرف ژاپن می‌خواهیم که تاریخ را چراغ راه خود قرار دهد، در اظهارات و اقدامات خود درباره امنیت نظامی احتیاط کند و از تحریف سیاست‌های دفاعی و راهبردهای نظامی چین بپرهیزد. ژاپن نباید بیش از این اعتماد همسایگان آسیایی و جامعه بین‌المللی را از دست بدهد.

وو خاطرنشان کرد مسئله تایوان هیچ ارتباطی به ژاپن ندارد و توکیو صلاحیت مداخله در این موضوع را ندارد.

وی تأکید کرد: تنها با پایبندی به اصل چین واحد و مخالفت قاطعانه با جدایی‌طلبی تایوان می‌توان صلح و ثبات در تنگه تایوان را تضمین کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ژاپن صلاحیت دخالت در مسائل تایوان را ندارد بیشتر بخوانید »

نظرسنجی در اروپای غربی؛ «ترامپ تهدیدی برای صلح»

نظرسنجی در اروپای غربی؛ «ترامپ تهدیدی برای صلح»



نتایج یک نظرسنجی تازه در اروپای غربی نشان می‌دهد که اغلب مردم این منطقه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا را تهدیدی برای صلح می‌دانند.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، نظرسنجی یوگاو در فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و بریتانیا در هفته‌ای پرتلاطم انجام شد که در آن رهبران اروپایی برای پاسخ به احتمال قطع حمایت بلندمدت آمریکا از اوکراین و متحدان اروپایی‌اش در تقلا بودند.

همچنین این نظرسنجی نشان می‌دهد که تنها اقلیتی از مردم اروپای غربی معتقدند که اروپا بدون حمایت ایالات متحده قادر به حمایت از اوکراین خواهد بود.

این نظرسنجی که بین ۲۶ فوریه تا ۴ مارس انجام شده، نشان داد که اکثریت مردم در هر پنج کشور معتقدند که رئیس‌جمهور آمریکا به «تهدیدی بسیار بزرگ یا نسبتاً بزرگ برای صلح و امنیت در اروپا» تبدیل شده است.

قطع کمکهای مالی و تسلیحاتی آمریکا از اوکراین و حمایت کاخ سفید از سیاستهای مسکو و روایت این کشور از جنگ اوکراین که سیاستهای غرب را عامل آغاز تهاجم روسیه به اوکراین میداند باعث تشدید تنش در روابط فراآتلانتیک شده است؛ امری بی سابقه از جنگ جهانی دوم تا کنون.

این نظرسنجی همچنین نشان داد که این باور گسترده وجود دارد که روسیه در دهه آینده به دیگر کشورهای اروپایی حمله خواهد کرد. شش نفر از هر ۱۰ بریتانیایی فکر می‌کنند که این احتمال وجود دارد، همچنین ۴۴-۴۷٪ از پاسخ‌دهندگان در فرانسه، آلمان و اسپانیا همین نظر را دارند، اگرچه ۴۵٪ از ایتالیایی‌ها فکر می‌کنند که این اتفاق بعید است.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نظرسنجی در اروپای غربی؛ «ترامپ تهدیدی برای صلح» بیشتر بخوانید »

ساترا، ساواک و سانسور؛ قضیه از چه قرار است؟ /ساواک فاقد ویژگی تهدیدآمیز در تاسیان است

ساترا، ساواک و سانسور؛ قضیه از چه قرار است؟ /ساواک فاقد ویژگی تهدیدآمیز در تاسیان است



کارگردان سریال انتقادات را سازمان‌یافته و سیاسی خواند و تأکید کرد که هدفش تنها روایت یک قصه عاشقانه بوده، شواهد نشان می‌دهد که انتخاب موضوع حساس تاریخی، بدون رعایت چارچوب‌های لازم می‌تواند جنجالی شود.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، مجموعه «تاسیان» که این روزها حسابی سر زبان‌ها افتاده با وجود ایده اولیه جذاب و تیم قدرتمند، در اجرا به نظر می‌رسد در دام جنجال‌های غیرضروری افتاده است. گویی بازیگران توانمندش قربانی ضعف‌های فیلمنامه‌ شده‌اند و طراحی بصری زیبا، نتوانسته خلأهای روایی را جبران کند. تصویرسازی مهربان از ساواک و تأکید بیش از حد بر مشروب و رقص، نه تنها به ارزش هنری سریال ضربه زده، بلکه آن را به هدفی برای انتقادات تند و توقیف تبدیل کرده است. به نظر می‌رسد اگر سازندگان به جای حاشیه‌سازی، بر عمق‌بخشی به داستان و احترام به تاریخ تمرکز می‌کردند، شاید «تاسیان» می‌توانست به جای یک پروژه ناتمام، اثری ماندگار شود.

عمق داستان؛ یک سریال عامه‌پسند

خط اصلی مجموعه تاسیان، رابطه عاشقانه خسرو (هوتن شکیبا) و شیرین (مهسا حجازی)، در مهر ۱۳۵۶ آغاز می‌شود؛ دوره‌ای که تنش‌های سیاسی و اجتماعی در ایران به اوج خود نزدیک می‌شد. با این حال، سریال به جای استفاده از این بستر غنی برای خلق یک درام چندلایه، صرفاً به یک قصه عاشقانه کم عمق بسنده کرده است. دیالوگ‌های بعضا شعاری و فاقد ظرافت هستند و منطق روایی در برخی از نقاط لنگ می‌زند. برای مثال، ورود خسرو به ساواک بدون هیچ پیشینه یا بررسی امنیتی، نه تنها با واقعیت تاریخی سازگار نیست بلکه حتی در چارچوب داستانی خود سریال نیز توجیه‌پذیر به نظر نمی‌رسد.

شخصیت‌ها نیز از فقدان پیچیدگی رنج می‌برند. خسرو که می‌توانست یک کاراکتر خاکستری و جذاب باشد، به یک عاشق ساده‌لوح تقلیل یافته است. شیرین هم جز معشوقه‌ای زیبا و شکننده، ویژگی خاصی ندارد که مخاطب را به همذات‌پنداری وادارد. شخصیت‌های فرعی، مانند پدر شیرین یا دوستان خانوادگی، صرفاً به عنوان پرکننده‌های صحنه حضور دارند و هیچ تأثیری بر پیشبرد داستان نمی‌گذارند. این ضعف‌ها باعث شده که «تاسیان» به جای یک اثر تاریخی تأثیرگذار، به یک سریال عامه‌پسند و احتمالاً با پایان‌هایی قابل پیش‌بینی تبدیل شود.

بازی بازیگران؛ ترکیبی از نقاط قوت و ضعف

بازیگری در «تاسیان» ترکیبی از نقاط قوت و ضعف است که عمدتاً تحت تأثیر فیلمنامه قرار گرفته‌اند. هوتن شکیبا که به خاطر نقش‌آفرینی‌های درخشانش شناخته می‌شود، در اینجا تلاش کرده با استفاده از میمیک‌های آشنا و لحن گرمش، خسرو را به شخصیتی دوست‌داشتنی تبدیل کند اما نقش او تا حدودی کلیشه‌ای نوشته شده که فرصتی برای هنرنمایی عمیق‌تر نمی‌یابد. مهسا حجازی در نقش شیرین، با چهره معصوم و بازی احساسی‌اش، تا حدی توانسته حس جوانی و شکنندگی کاراکتر را منتقل کند اما به دلیل اندک دیالوگ‌های قوی یا موقعیت‌های دراماتیک، بازی‌اش در سطح باقی می‌ماند.

تاسیان، ساترا، ساواک و سانسور؛ قضیه از چه قرار است؟

اما بابک حمیدیان در نقش پدر شیرین، با تسلط بر نقش یک مرد متمول اما محافظه‌کار، لحظاتی از عمق احساسی را به سریال اضافه کرده است. با این حال، بازیگرانی مثل صابر ابر و پانته‌آ پناهی‌ها، که حضورشان در هر پروژه‌ای نویدبخش کیفیت است، در اینجا عملاً بلااستفاده مانده‌اند. نقش‌های کوتاه و کم‌اهمیت آن‌ها، به نظر می‌رسد بیشتر برای پُر کردن فهرست بازیگران بوده تا تأثیرگذاری در داستان. در مجموع به نظر می‌رسد بخشی از بازیگران «تاسیان» قربانی فیلمنامه‌ای هستند که به آن‌ها اجازه درخشش نمی‌دهد.

صحنه و لباس؛ از کت‌وشلوارهای خوش‌دوخت مردان تا پیراهن‌های پُرزرق‌وبرق زنان

اما از نظر بصری، «تاسیان» تلاش قابل تحسینی برای بازسازی دهه ۵۰ شمسی انجام داده است. طراحی لباس‌ها، از کت‌وشلوارهای خوش‌دوخت مردان گرفته تا پیراهن‌های بلند و پُرزرق‌وبرق زنان، با دقت تاریخی و زیبایی‌شناختی طراحی شده‌اند و حس نوستالژی آن دوره را به خوبی منتقل می‌کنند. یونیفرم‌های ساواک نیز با جزئیات واقعی بازسازی شده‌اند و به باورپذیری فضا کمک کرده‌اند. صحنه‌پردازی نیز، به‌ویژه در مهمانی‌ها و خانه‌های اشرافی، چشم‌نواز است؛ استفاده از مبلمان کلاسیک، رنگ‌های گرم و چیدمان‌های پُرجزئیات، حس تجمل و شکوه را به مخاطب القا می‌کند.

با این حال، این زیبایی بصری گاهی به خودنمایی بیش از حد منجر شده است. تمرکز افراطی بر زرق‌وبرق، سریال را از واقعیت‌های روزمره و خشن آن دوره دور کرده و به یک تصویر فانتزی و غیرواقعی تبدیل کرده است. برای مثال، مهمانی‌ها بیش از حد پرزرق‌وبرق و بی‌نقص به نظر می‌رسند، در حالی که در بستر تاریخی دهه ۵۰، حتی در میان قشر مرفه، سادگی و محدودیت‌هایی وجود داشت که در سریال نادیده گرفته شده است. این اغراق، به جای تقویت داستان، به عاملی برای حواس‌پرتی مخاطب تبدیل شده است.

ساده‌سازی یا تطهیر ساواک؟

یکی از جنجالی‌ترین جنبه‌های «تاسیان»، نحوه به تصویر کشیدن ساواک است. این سازمان که در تاریخ ایران به سرکوب، شکنجه و نقض حقوق بشر شناخته می‌شود، در سریال به شکلی عجیب و غیرواقعی مهربان و ساده‌لوح نشان داده شده است. خسرو به عنوان یک مأمور ساواک هیچ ویژگی تهدیدآمیزی ندارد و ورودش به این سازمان به قدری آسان است که گویی یک شغل معمولی را انتخاب کرده است. سایر مأموران نیز بیشتر شبیه به کارمندانی کم‌هوش هستند تا یک نیروی امنیتی مخوف. این تصویرسازی نه تنها با واقعیت تاریخی در تضاد است بلکه حتی در چارچوب دراماتیک سریال نیز توجیهی ندارد.

تاسیان، ساترا، ساواک و سانسور؛ قضیه از چه قرار است؟

منتقدان معتقدند که این رویکرد، چه عمدی باشد چه ناشی از سهل‌انگاری، به تطهیر ساواک منجر شده است. آن‌ها استدلال می‌کنند که چنین تصویری، نقش این سازمان در سرکوب مردم و مخالفان را کمرنگ کرده و به نوعی تاریخ را تحریف می‌کند. در مقابل تینا پاکروان کارگردان اثر گفته که هدفشان صرفاً خلق یک شخصیت عاشق‌پیشه بوده، نه تحلیل سیاسی، که البته این توجیه نمی‌تواند ضعف آشکار سریال در مواجهه با یک موضوع حساس تاریخی را بپوشاند و به نظر می‌رسد این ساده‌سازی، به جای خلق یک درام پیچیده، به یک تحریف غیرمسئولانه منجر شده است.

بازسازی تاریخی یا جنجال‌سازی؟

صحنه‌های مشروب‌خوری و رقص در «تاسیان» دیده می‌شود و به یکی از اصلی‌ترین محورهای انتقاد تبدیل شده است. این صحنه‌ها که اغلب در مهمانی‌های اشرافی رخ می‌دهند، با موسیقی تند و حرکات نمایشی همراه هستند و به شکلی زیبا و فریبنده به تصویر کشیده شده‌اند. منتقدان، این عناصر را مصداق ترویج بی‌بندوباری و عادی‌سازی رفتارهای مغایر با ارزش‌های فرهنگی می‌دانند. آن‌ها معتقدند که تکرار این صحنه‌ها، به‌ویژه در پلتفرمی که مخاطبان جوان زیادی دارد، می‌تواند تأثیرات منفی اجتماعی به همراه داشته باشد اما نویسنده و کارگردان اثر درباره این موضوع و در دفاع از سریال گفته که مشروب‌خوری و رقص بخشی از واقعیت زندگی قشر مرفه در دهه ۵۰ بود و حذف آن‌ها به معنای نادیده گرفتن تاریخ است.

البته به نظر می‌رسد مشکل «تاسیان» در نحوه پرداخت به این موضوع است؛ این صحنه‌ها نه تنها بیش از حد تکرار شده‌اند بلکه با چنان اغراق و جذابیتی نمایش داده شده‌اند که از حد بازسازی تاریخی فراتر رفته و به یک شگرد جنجال‌ساز تبدیل شده‌اند. این رویکرد، به جای افزودن به عمق داستان، صرفاً به حاشیه‌سازی و جذب مخاطب از طریق عناصر بصری منجر شده است.

توقیف؛ از محتوا تا سیاست

توقیف «تاسیان» پس از سه قسمت، نتیجه ترکیبی از مسائل محتوایی، فرهنگی و قانونی بود. به طور رسمی، اعلام شد که سریال مجوز تولید و پخش نداشته و محتوای آن با معیارهای فرهنگی همخوانی ندارد اما در پس این دلایل، انتقادات تند برخی رسانه‌ها و مقامات نیز نقش داشت. برخی رسانه‌ها سریال را به تطهیر ساواک، ترویج سبک زندگی غربی و تضعیف ارزش‌های انقلابی متهم کردند.

حالا البته پاکروان، کارگردان سریال، این انتقادات را سازمان‌یافته و سیاسی خواند و تأکید کرد که هدفش تنها روایت یک قصه عاشقانه بوده است اما شواهد نشان می‌دهد که انتخاب موضوع حساس تاریخی، بدون رعایت چارچوب‌های لازم و استفاده از عناصری که به راحتی می‌توانند جنجال‌ساز شوند، راه را برای توقیف هموار کرد. عدم دریافت مجوزهای رسمی نیز بهانه قانونی لازم را به نهادهای نظارتی داد تا پخش سریال را متوقف کنند.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ساترا، ساواک و سانسور؛ قضیه از چه قرار است؟ /ساواک فاقد ویژگی تهدیدآمیز در تاسیان است بیشتر بخوانید »

تهدیدات ترامپ باعث جان گرفتن جنبش استقلال‌طلبی در گرینلند شده است

تهدیدات ترامپ باعث جان گرفتن جنبش استقلال‌طلبی در گرینلند شده است



نشریه آمریکایی در گزارشی تصریح کرده اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره خریدن گرینلند باعث جان گرفتن جنبش استقلال‌طلبی در این جزیره شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه «وال استریت ژورنال» آمریکا در گزارشی با اشاره به دور جدید تهدیدات «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده علیه دانمارک از بابت تملک جزیره گرینلند و تاثیراتی که این مواضع در میان مردم این جزیره داشته، نوشته است: «یورگن بواسن، کارگر ۵۰ ساله که طرفدار دونالد ترامپ است چند روز پیش به فرودگاه شهر نوک، پایتخت گرینلند رفت و کلاهی با طرح جنبش “ماگا” (آمریکا را مجدد بزرگ کنیم) گذاشت تا از هواپیمای دونالد ترامپ که حامل پسر بزرگ او بود استقبال کند. اما بواسن که به سازمان‌دهی سفر دونالد ترامپ جونیور کمک کرده می‌گوید علاقه‌ای به حمایت از مواضع دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب آمریکا برای خرید این جزیره یخ‌زده ندارد. او می‌گوید: “کسی نمی‌تواند ما را بفروشد.” او به جای آن حامی جنبش استقلال‌طلبی گرینلند است و حالا به طرزی غیرمنتظره مداخله‌های دونالد ترامپ دارد به نفع آرمان آنها کار می‌کند.»

جزیره خودمختار گرینلند بخشی از پادشاهی دانمارک محسوب می‌شود. دولت دانمارک می‌گوید مشکلی با اعطای استقلال کامل به گرینلند در صورت وجود پشتیبانی مردم محلی از آن ندارد و انتخابات و نظرسنجی‌های مدت اخیر در گرینلند نشان می‌دهند که این پشتیبانی وجود دارد.

وال استریت ژورنال در ادامه درخصوص جنبش استقلال‌طلبی در گرینلند نوشته است: «این کارزار در گرینلند همچون بسیاری از دیگر جنبش‌های استقلال طلبی با این ابهام مواجه است که بعد از به دست آمدن آزادی چه اتفاقی می‌افتد. دولت دانمارک اعلام کرده چنانچه گرینلند استقلال پیدا کند دیگر کمک سالانه حدودا ۶۰۰ میلیون دلاری که در اختیار دولت این جزیره می‌گذاشت را ارائه نخواهد کرد؛ مبلغی که معادل نیمی از بودجه مورد استفاده این جزیره بوده و این اخطار باعث به وجود آمدن تردیدهایی از این بابت که گرینلند بعد از استقلال چطور قرار است بودجه خود را تامین کند شده است.»

تهدیدات ترامپ باعث جان گرفتن جنبش استقلال‌طلبی در گرینلند شده است
سفر دونالد ترامپ جونیور به گرینلند

«اولریک پرام گاد»، یک محقق ارشد در انستیتوی مطالعات بین‌المللی دانمارک اظهار کرد تهدیدات اخیر ترامپ و به راه انداختن جنگ تجاری با دانمارک وضعیت مذاکرات را تغییر داده است. او می‌گوید دولت دانمارک اکنون ممکن است بیشتر متمایل به موافقت کردن با توافقی بر سر جدا شدن گرینلند شامل تداوم پرداخت‌های مالی به این جزیره به منظور هموار کردن مسیر استقلال آن باشد. او بیان داشته است: «پیش‌بینی من این است که دولت دانمارک این استقلال را در عرض چند سال آینده خواهد پذیرفت. یک گرینلند مستقل سپس آزاد خواهد بود که خودش درباره برقراری روابط اقتصادی یا امنیتی خود با ایالات متحده، دانمارک یا هر کشور دیگری تصمیم بگیرد.»

«پله بروبرگ»، رهبر حزب «نالراک»، از احزاب استقلال‌طلب گرینلند، می‌گوید: «چیزی که ترامپ گفته، این است که ما در آمریکا ارزشمند هستیم و او می‌خواهد به ما کمک کند. ما می‌توانیم با کمک کشورهای دیگر مستقل بشویم. اما من میلی به این که ما بخشی از ایالات متحده شویم، ندارم.»

ترامپ ظاهرا پنجشنبه گذشته تلاش کرد بار دیگر بر قصد خود برای تملک گرینلند تاکید مجدد داشته باشد. او ادعا کرد: «مردم گرینلند عاشق این هستند که تبدیل به یک ایالت از ایالات متحده آمریکا شوند. حالا شاید دانمارک از این موضوع خوشش نیاید. اما ما نمی‌توانیم بیش از حد مراعات دانمارک را بکنیم و شاید بالاجبار باید اتفاقاتی در قبال دانمارک و در زمینه تعرفه‌ها بیفتد.»

گرینلند ماه آوریل پیش رو انتخاباتی را برگزار خواهد کرد که می‌تواند جرقه فرآیند استقلال این منطقه که جمعیتی حدودا ۵۷ هزار نفری دارد را بزند. در آخرین انتخاباتی که در این جزیره برگزار شد احزاب استقلال طلب ۸۰ درصد آرا را به دست آوردند.

نخست وزیر گرینلند در آستانه شروع به کار دولت دوم دونالد ترامپ یک سخنرانی به مناسبت سال نوی میلادی برای مردم این جزیره ایراد کرده و در آن گفت پیش نویس قانون اساسی جدید برای این جزیره آماده شده و باید جرقه فرآیند استقلال این جزیره زده شود. «موت اگید»، نخست وزیر گرینلند اظهار کرد: «زمان آن رسیده که گام بعدی را برای کشورمان برداریم. ما باید همچون دیگر کشورهای جهان تلاش کرده تا موانع همکاری را برطرف کرده و به راهمان ادامه دهیم؛ موانعی که می‌توانیم از آنها تحت عنوان غل و زنجیرهای دوران استعمار توصیف کنیم.»

تهدیدات ترامپ باعث جان گرفتن جنبش استقلال‌طلبی در گرینلند شده است
موت اگید، نخست وزیر گرینلند

قانونی به سال ۲۰۰۹ تشریح کرده که چطور گرینلند می‌تواند اولین گام را در فرآیند اسقلال خود بردارد: این جزیره باید ابتدا به دولت دانمارک اطلاع دهد، سپس دو طرف باید بر سر توافق جدایی مذاکره کنند و در نهایت این توافق باید به موجب یک همه‌پرسی در گرینلند مورد تصویب قرار بگیرد. دولت گرینلند اخیرا تیمی از کارشناسان حقوقی را مامور کرده که بررسی کنند چطور گام اول را با یک ضرب‌الاجل ۲ ساله اجرایی کنند.

فعالان حامی استقلال در گرینلند مایل به اجرای الگوی «شراکت آزاد» و رابطه‌ای مشابه با رابطه میان جزایر مارشال و ایالات متحده یا جزایر کوک و نیوزیلند هستند.

به نوشته وال استریت ژورنال، تحت این مفهوم گرینلند اجازه تبدیل شدن به یک کشور مستقل و حتی عضویت به عنوان یک کشور در سازمان ملل را پیدا کرده و در عین حال کمک‌های مالی و تضمین‌های امنیتی را از سمت یک کشور شریک ثروتمندتر دریافت می‌کند. در ازای آن این جزیره می‌تواند همکاری‌های تجاری یا امنیتی تقویت شده را پیشنهاد بدهد. بروبرگ گفت، گرینلند می‌تواند یک چنین توافقی را با ایسلند یا کشوری دیگر همچون ایالات متحده آمریکا برقرار کند. او بیان داشت پیدا کردن یک چنین کشور شریکی برای گرینلند به دلیل داشتن منابع طبیعی غنی و مکان راهبردی در حوزه قطب شمال امکانپذیر است.

یک نظرسنجی برگزار شده در سال ۲۰۱۹ نشان داد ۶۸ درصد اهالی گرینلند از اینکه این جزیره زمانی در عرض ۲ دهه آینده از دانمارک استقلال پیدا کند حمایت می‌کنند.

بواسن، یک گرینلندی که از دونالد ترامپ جونیور در زمان سفرش به این جزیره استقبال کرد و با او در هنگام صرف ناهار در یک هتل محلی حضور یافت گفت خواستار برقراری روابط امنیتی قوی‌تر با آمریکا به جهت مقابله با روسیه است.

در این میان تعدادی از سیاستمداران گرینلندی هستند که خواستار پیوند نزدیک این جزیره با دانمارک و اتحادیه اروپا شده‌اند.

به نوشته وال استریت ژورنال، تعدادی از مشاوران دونالد ترامپ در اظهاراتی خصوصی اذعان کرده‌اند که خرید جزیره گرینلند بعید است اما واشنگتن می‌تواند دست به گسترش حضور نظامی و مالی خود در این جزیره بزند.

«پرام گاد»، عضو انستیتوی مطالعات بین‌الملل دانمارک اظهار کرد این ایده که ایالات متحده برای دستیابی به اهداف ژئوپلتیکی خود نیازمند به خرید جزیره گرینلند باشد «دیوانه‌وار» است.

گرینلند بعد از حمله آلمان نازی به دانمارک در زمان جنگ جهانی دوم ابتدا به صورت غیررسمی تحت قیمومیت ایالات متحده قرار گرفت. بعد از پایان جنگ جهانی دوم دانمارک گرینلند را باز پس گرفت اما یک معاهده که در سال ۱۹۵۱ منعقد شد به ایالات متحده مسئولیت‌های قابل توجهی از بابت بخش دفاعی گرینلند از جمله تحت اختیار گرفتن حوزه‌های استقرار پایگاه‌های آمریکایی‌ها را داد. ایالات متحده هم‌اکنون پایگاه فضایی پیتوفیک را در شمال غرب گرینلند در اختیار دارد در حالی که به خاطر آن هیچ اجاره‌ای پرداخت نمی‌کند.

تهدیدات ترامپ باعث جان گرفتن جنبش استقلال‌طلبی در گرینلند شده است
پایگاه فضایی پیتوفیک در گرینلند که در اختیار آمریکا است

گرینلند به عنوان بخشی از دانمارک، عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) است. در سال‌های گذشته ایالات متحده جلوی سرمایه گذاری‌های چینی‌ها در این کشور را گرفته از جمله مانع پیشنهادی برای ساخت باندهای فرودگاهی در آنجا شده است.

منبع: ایسنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تهدیدات ترامپ باعث جان گرفتن جنبش استقلال‌طلبی در گرینلند شده است بیشتر بخوانید »

چرا آلمان سرسخت‌ترین حامی نسل‌کشی اسرائیل در غزه است؟

چرا آلمان سرسخت‌ترین حامی نسل‌کشی اسرائیل در غزه است؟



یک تحلیلگر انگلیسی و بنیانگذار «کارزار همبستگی با فلسطین» ریشه دفاع سرسختانه آلمان از نسل‌کشی رژیم صهیونیستی را تاریخ این کشور می‌داند.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، طی بیش از یک سالی که از جنگ در غزه می‌گذرد هیچ کشوری در حمله به جنبش‌های همبستگی با فلسطین به اندازه آلمان تند عمل نکرده است. به عنوان مثال، چنانچه چندی پیش شبکه خبری الجزیره گزارش داده بود در حال حاضر امکان برگزاری یک تظاهرات در حمایت از فلسطین در برلین یا در سایر شهرهای آلمان بدون ترس از حمله پلیس، ارعاب نیروهای امنیتی و مواجه شدن با برچسب‌های یهودستیزی از سوی رسانه‌ها وجود ندارد.

در ماه آوریل صدها نیروی پلیس به یک تجمع حامیان فلسطین در برلین حمله کردند و از طرف دیگر از ورود «غسان ابو سیتا»، جراج انگلیسی-فلسطینی به آلمان برای شرکت در این همایش جلوگیری شد. او اندکی بعدتر از ورود به کل منطقه شنگن منع شد. ابوسیتا که به صورت داوطلب در بیمارستان‌های غزه کار طبابت انجام داده بود در آن همایش قرار بود درباره وضعیت وحشتناکی که در نیتجه حملات اسرائیل در نوار غزه ایجاد شده صحبت کند.

«یانیس واروفاکیس»، وزیر دارایی سابق یونان فرد دیگری بود که به دلیل مواضع او در حمایت از فلسطین از ورودش به آلمان جلوگیری شد. اکتبر سال گذشته بیش از یکصد هنرمند، نویسنده، چهره دانشگاهی، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی در نامه‌ای سرگشاده اقدامات سرکوبگرانه دولت آلمان علیه حامیان فلسطین و متهم کردن آنها به «یهودستیزی» را محکوم کردند.

در این نامه آمده بود: «آنچه ما را می‌ترساند، جو غالب نژادپرستی و بیگانه‌هراسی در آلمان است که با نوعی صهیونیسم محدودکننده و پدرسالارانه همدست شده است. ما به‌ویژه مخالف معادل گرفتن یهودستیزی با هرگونه انتقاد از اسرائیل هستیم.» پرسشی که در اینجا وجود دارد این است که چرا آلمان اینقدر سخت در حمایت از رژیم صهیونیستی و جلوگیری از رسیدگی به پرونده نسل‌کشی این رژیم در دیوان بین‌المللی دادگستری عمل می‌کند.

«تونی گرینشتاین»، تحلیلگر انگلیسی و بنیانگذار «کارزار همبستگی با فلسطین» در تحلیلی در الجزیره در همین خصوص می‌نویسد: «پاسخ در تاریخ آلمان نهفته است – اما، برخلاف تصور بسیاری این مسئله ربطی به تلاش آلمان برای جبران آنچه “هولوکاست نازی‌ها”خوانده می‌شود ندارد.»

وی در ادامه می‌نویسد: «در واقع آلمان هرگز به طور کامل نازی‌زدایی نشده و هرگز تلاش نکرده با سیاست‌هایی که منجر به ظهور هیتلر شد مقابله کند.»پس از جنگ جهانی دوم، پذیرش مجدد آلمان در جامعه بین‌المللی به نازی‌زدایی مشروط شد اما با حاکم شدن جنگ سرد این فرایند به زودی متوقف و به بوته فراموشی سپرده شد. دولت آلمان در عوض برای جبران «هولوکاست» ادعایی علیه یهودی‌ها که به آن متهم شده بود موظف شد از پایگاه نظامی جدید غرب که در سرزمین فلسطین تشکیل شده بود، یعنی اسرائیل حمایت تمام‌عیار به عمل آورد.

«تونی گرینشتاین» می‌گوید: «حذف ساختارهای سیاسی که منجر به ظهور نازی‌ها شد – یعنی امپریالیسم و مجتمع نظامی-صنعتی آلمان- با نیاز دوران جنگ سرد به مقابله با اتحاد جماهیر شوروی در تضاد بود.»

در سال‌های آغازین پس از جنگ، مخالفت شدیدی در غرب با تسلیح مجدد آلمان وجود داشت. طرح موسوم به «مورگنتاو» در سال ۱۹۴۴، که مورد حمایت رئیس‌جمهور آمریکا وقت آمریکا روزولت قرار داشت خواستار برچیده شدن کامل صنعت تسلیحاتی آلمان و تمام دیگر صنایعی بود که می‌توانستند در بازسازی نظامی آلمان نقش ایفا کنند.اما وقوع جنگ سرد به این معنی بود که غرب به آلمان به عنوان بخشی از اتحاد غرب نیاز دارد.

در سال ۱۹۵۳، آلمان پرداخت غرامت را شروع کرد اما این غرامت‌ها نه به کسانی که بازماندگان هولوکاست ادعایی بودند بلکه به اسرائیل پرداخت می‌شد. غرب اکنون تمرکز خودش را روی اتحاد جماهیر شوروی گذاشته بود و همزمان با ادغام آلمان در ائتلاف‌های نظامی غرب نازی‌زدایی به آرامی فراموش شده و کنار گذاشته شد.گرینشتاین می‌گوید اینچنین بود که حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل جایگزین نازی‌زدایی شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا آلمان سرسخت‌ترین حامی نسل‌کشی اسرائیل در غزه است؟ بیشتر بخوانید »