جنگ داخلی

الخنادق: بذر جنگ داخلی در اسرائیل کاشته شده است

الخنادق: بذر جنگ داخلی در اسرائیل کاشته شده است



همزمان با تشدید درگیری‌های داخلی در سرزمین‌های اشغالی، امکان بروز تنش‌های اجتماعی و تبدیل آن به جنگ‌ داخلی افزایش یافته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، رژیم صهیونیستی با تشدید بی‌سابقه درگیری‌های داخلی روبه‌رو شده است. عملیات طوفان الاقصی، قصور اطلاعاتی و نظامی سران این رژیم و ارتش آن را نمایان کرده و حالا خانواده‌های اسرا به دردسری برای کابینه نتانیاهو تبدیل شده‌اند.

طبق گزارش وبگاه الخنادق، جنگ بی‌سرانجام در غزه بیش از ۱۰ ماه است ادامه دارد و لجبازی نتانیاهو و جناح راست افراطی در اولویت‌دهی به جنگ، بر مسئله آزادسازی اسرا و مذاکرات سیاسی سایه افکنده و همه این مسائل امکان بروز تنش‌های اجتماعی و تبدیل آن به جنگ‌ داخلی را افزایش داده است.

«اودی مزراحی» تحلیلگر مسائل داخلی رژیم صهیونیستی درباره «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی گفته است: «این مرد برای خودش و قطعا برای امنیت اسرائیل خطر ایجاد می‌کند به همین دلیل در طول چهار سال گذشته بارها نسبت به او و عملکردش هشدار دادم، افرادی که مطالب من را دنبال می‌کنند، می‌دانند که من تقریبا هر روز را با هشدار علیه نتانیاهو و بن‌گویر آغاز می‌کردم؛ ۲ چهره‌ای که رفتارهای آن‌ها به کشته‌شدن یهودیان در خیابان‌های اسرائیل منجر خواهد شد!».

او در ادامه گفت: «راه جهنم کوتاه است و اسرائیل در راه خود به سمت یک کودتای نظامی مدنی است، مسیر آتش زدن خیابان‌ها از هر زمانی نزدیک‌تر شده و هراس جدی در شین‌بت در خصوص کنترل غیرنظامیان بر منزل نتانیاهو در قیساریه (شهرکی در حدفاصل حیفا و تل‌آویو) و تخریب آن وجود داشته و خشونت به آشوب نزدیک می‌شود و نیروهای نظامی در خیابان‌ها حضور دارند.»

الخنادق: بذر جنگ داخلی در اسرائیل کاشته شده است

تظاهرات علیه نتانیاهو در تل‌آویو

جرقه‌های آغاز جنگ داخلی در اسرائیل

الخنادق می‌نویسد که این اظهارات خلاصه‌ای از نتایج اظهارات تنفرآمیز و تحریک‌آمیز در داخل جامعه اسرائیلی است که در آن همه هر روز در معرض اظهارات سیاسی مبتنی بر تحریک متقابل میان طرفداران و مخالفان کابینه یا حامیان و مخالفان جنگ یا قرارداد تبادل اسرا و یا موافقان و مخالفان طرح‌های سیاسی و نظامی و سران آن‌ها قرار دارند؛ اختلاف‌نظرهایی که از چارچوب‌های کلامی به چارچوب‌های خشونت‌آمیز منتقل شده و ده‌ها حادثه مجرمانه رخ می‌دهد اما در رسانه‌ها به آن‌ها پرداخته نمی‌شود.

در همین چارچوب یک رسانه آمریکایی پیش‌بینی کرد که رژیم صهیونیستی در معرض خطرات آغاز جنگ داخلی قرار دارد و دلایل آن عمیق‌تر از آن است که با جنگ غزه و یا درگیری با حزب‌الله ارتباط داشته باشد.

وبگاه «کانتر پانچ» نوشت استعفای تعدادی از سران اسرائیل همانند «بنی گانتس» و «گادی آیزنکوت» از کابینه جنگ اختلاف‌نظرهای عمیق موجود را در داخل این رژیم هویدا کرد؛ هرچند که نتانیاهو سعی بر تاکید این مساله دارد که «هرگز جنگی داخلی رخ نخواهد داد.»

در ادامه گزارش این وبگاه آمریکایی آمده است، اختلافات داخلی اسرائیل را نمی‌توان همانند کشمکش‌های جاری در دموکراسی‌های غربی دانست، چراکه رژیم صهیونیستی اساسا دموکرات نیست بلکه به این دلیل که ساختار سیاسی آن در نوع خود منحصر به فرد است.

الخنادق: بذر جنگ داخلی در اسرائیل کاشته شده است

تظاهرات علیه نتانیاهو در تل‌آویو

شرایط سیاسی و اجتماعی اسرائیل

وبگاه الخنادق نوشته است: در بررسی شاخص‌های خشونت اجتماعی و ارتباط آن با حرکت آن به سوی جنگی داخلی باید برخی عوامل یا سطوحی را که به جنگ داخلی منجر می‌شود، شرح دهیم؛ از جمله این عوامل به ترتیب می‌توان به درگیری پنهان، تشدید تنش، بحران، درگیری تا جنگ و پس از آن اشاره کرد.

در ادامه این مطلب آمده است: در مقایسه این شاخص‌ها با شرایط اجتماعی و سیاسی اسرائیل، ما شاهد هستیم که هنوز در ۲ مرحله اول قرار داریم به این معنی که درگیری پنهانی وجود دارد که خود را با اقدامات مشخصی نشان می‌دهد و همین‌طور تنشی وجود دارد اما اختلاف‌نظرها هنوز به مرحله بحران که به معنای ناآرامی و ناکامی نهادها و تشکیل گروه‌های مسلح تا رسیدن به مرحله درگیری سازمان‌یافته است، نرسیده‌اند.

الخنادق در پایان نوشته است:اختلاف‌نظرها هنوز تحت کنترل هستند اما به ویژه با افول لیبرالیسم کابینه و حرکت به سوی قوانین و سیاست‌های کنترلی بیشتر در بحبوحه اختلافات سطحی و عمقی و تضعیف ساختار کثرت‌گرای دموکراتیک و نیاز به ایجاد یک دهه اجتماعی جدید، احتمال دارد در کوتاه و بلند مدت به بذری برای درگیری‌ها و بحران‌های عمیق و حتی جنگ داخلی تبدیل شوند.

منبع: ایسنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

الخنادق: بذر جنگ داخلی در اسرائیل کاشته شده است بیشتر بخوانید »

رژیم صهیونیستی پشت صحنه درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه»

رژیم صهیونیستی پشت صحنه درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه»


گروه بین‌الملل دفاع‌پرس: با تشدید وضعیت بحرانی در اردوگاه «عین الحلوه» با توجه به اینکه نشانه‌هایی از بهبود اوضاع دیده نمی‌شود می‌توان گفت این وضعیت می‌تواند به یک بهانه‌ای قدرتمند و قابل توجه برای شروع یک جنگ بزرگ و غیرقابل پیش‌بینی در این اردوگاه تبدیل شود.

بر اساس آخرین اخبار و اطلاعاتی دریافتی از وضعیت میدانی این اردوگاه، وضعیت آن لحظه به لحظه حاد و بحرانی‌تر می‌شود و با توجه به اینکه این درگیری‌ها با ترور «ابو اشرف العرموشی» یکی از مسئولان ارشد جنبش فتح آغاز شده این احتمال فراوان وجود دارد که توطئه‌ای صهیونیستی موجب بروز این درگیری‌ها شده باشد.

در واقع باید گفت حوادث ناگواری که در روز‌های اخیر در اردوگاه «عین الحلوه» در حال و وقوع است موجب شده تا امروز تعدادی از مردم فلسطینی ساکن آن به شهادت رسیده و ده‌ها نفر نیز مجروح شدند. ضمن اینکه تحت تاثیر این درگیری‌ها خانواده‌های فلسطینی فراوانی مجبور به ترک این اردوگاه شدند که آواره شدن تعداد قابل توجهی از مردم آن را نیز به همراه خود داشته است.

از طرف دیگر با توجه به اینکه بحران اردوگاه «عین الحلوه» به دلیل افزایش میزان و شیب درگیری‌های آن ابعاد بیشتری نیز پیدا کرده موجب شده تا روئسای گروه‌های مقاومت منطقه‌ای همچون حماس و جهاد اسلامی فلسطینی نیز با انجام تماس‌های تلفنی با مسئولان لبنانی و همچنین سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان خواستار کمک و تلاش آن‌ها به منظور آرام کردن اوضاع این اردوگاه شدند.

رژیم صهیونیستی پشت صحنه درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه»

از سوی دیگر و براساس گزارش رسانه‌های لبنانی، این درگیری‌ها که از شنبه شب و پس از ترور یکی از افسران ارشد جنبش فتح و سه نفر از محافظانش در داخل اردوگاه آغاز شد، بار دیگر شامگاه چهارشنبه شدت گرفت؛ که بر اساس آخرین اخبار و گزارش‌های دریافتی از این درگیری‌ها تا امروز بیش از ۱۲ نفر کشته شده و بیش از ۵۰ زخمی برجای گذاشته است.

اگر بخواهیم هرچه بیشتر و بهتر با ماهیت درگیری‌های ایجاد شده در اردوگاه «عین الحلوه» آشنا شویم باید به این مهم توجه کنیم که درگیری‌ها در این اردوگاه بین عناصر «جنبش فتح» و گروه‌های «جند الشام» و یا «عصبه الانصار» با کشته شدن «ابواشرف العرموشی» از اعضای جنبش فتح که در کمین افراد مسلح به همراه شماری از همراهانش در محله البساتین در اردوگاه عین الحلوه آغاز شده است.

رژیم صهیونیستی پشت صحنه درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه»

البته دور نخست این درگیری‌ها که از روز شنبه این هفته آغاز شد با وساطت و میانجیگری گروه‌های فلسطینی و مقمامات لبنانی به صورت موقت به پایان رسید. اما در کمال تعجب مشاهده کردیم که دور جدید این درگیری‌ها از روز چهارشنبه این هفته و با حمله راکتی به یکی از پایگاه‌های این «جنبش حماس» مجددا آغاز شد که در جریان آن یک تن کشته و دوتن دیگر نیز زخمی شدند.

حال در این میان از آنجایی می‌توان با ماهیت صهیونیستی آغاز فتنه اخیر در اردوگاه «عین الحلوه» شک کرد که بازگشت دوباره درگیری‌ها به این اردوگاه فلسطینی در شرایطی روی داده است که «اسامه سعد» نماینده پارلمان لبنان دوشنبه شب از توافق برای تثبیت آتش‌بس در این اردوگاه فلسطینی در جنوب لبنان خبر داده بود. اما در کمال تعجب مشاهده کردیم که تنها ۴۸ ساعت بعد از این آتش‌بس مجددا دور جدیدی از این درگیری‌ها اغاز شده است.

رژیم صهیونیستی پشت صحنه درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه»

از طرف دیگر با توجه به اینکه اردوگاه «عین الحلوه» بزرگ‌ترین محل تجمع آوارگان فلسطینی در لبنان بوده و در نزدیکی شهر ساحلی صیدا واقع شده است و تعداد فلسطینیان حاضر در آن تا ۷۰ هزار نفر تخمین شده می‌شود از این مکان به عنوان بزرگترین اردوگاه پناهندگان فلسطینی‌ها در خارج از فلسطین یاد می‌شود. اما متاسفانه این درگیری‌ها موجب شده تا ۶۰ درصد ساکنان این اردوگاه، منازل خود را ترک کنند.

بر این اساس، این موضوع موجب شده تا تحت تاثیر درگیری‌های اخیر در اردوگاه «عین الحلوه» با موج آوارگان فلسطینی قابل توجهی روبرو باشیم. موضوعی که موجب ایجاد یک مشکلی بزرگ و غیرقابل پیش‌بینی هم برای مقامات لبنانی شده و نگرانی‌ها گروه‌های مقاومت فلسطینی را نیز به دنبال خود داشته است.

رژیم صهیونیستی پشت صحنه درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه»

در پایان باید گفت با گذشت چیزی نزدیک به یک هفته از آغاز درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه» همچنان علت اصلی این درگیری‌ها مشخص و روشن نشده است. اما آن چیزی که روشن و واضح است اینکه احتمال دست داشتن رژیم صهیونیستی در ایجاد این درگیری با هدف روشن کردن آتش جنگ مذهبی و جلوگیری از شکل‌گیری توافق سیاسی میان احزاب و جریان‌های سیاسی فعال در لبنان است.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رژیم صهیونیستی پشت صحنه درگیری‌های اردوگاه «عین الحلوه» بیشتر بخوانید »

نتانیاهو: تضمین می‌دهم هیچ جنگ داخلی در «اسرائیل» رخ نخواهد داد

نتانیاهو: تضمین می‌دهم هیچ جنگ داخلی در «اسرائیل» رخ نخواهد داد


به گزارش مجاهدت از گروه بین‌الملل دفاع‌پرس به نقل از صدی البلد، «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی، در گفت‌وگو با شبکه آمریکایی ان بی سی نیوز مدعی شد: من تضمین می‌دهم که هیچ جنگ داخلی در اسرائیل رخ نخواهد داد.

وی در ادامه افزود: زمانیکه گرد و غبار‌ها بخواهد مردم خواهند دید که این اقدامات ضروری بود.

نتانیاهو همچنین از حضور وزرای تندرو در کابینه‌اش بعد از انتقادات جو بایدن رئیس جمهور آمریکا از این موضوع، دفاع کرد. وی در ادامه مدعی شد که احتمال دستیابی به توافق با عربستان با میانجی گری آمریکا وجود دارد و این توافق، محوری برای تاریخ خواهد بود.

نتانیاهو همچنین اعلام کرد: ما با دقت، تعادل را در میان قوای سه گانه برای انتقال قدرت به دور از قضاتی که قدرت زیادی برای خود دست و پا کرده‌اند، حاکم می‌کنیم.

ادعای نتانیاهو در خصوص عدم رخ دادن جنگ داخلی در حالی مطرح می‌شود که نتایج یک نظرسنجی صورت گرفته در اراضی اشغالی توسط شبکه ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی، نشان می‌دهد ۵۶ درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی، نسبت به وقوع جنگ داخلی در اراضی اشغالی، نگران هستند.

۲۸ درصد از شرکت کنندگان در نظرسنجی مذکور به فکر ترک اراضی اشغالی هستند. اکثریت شرکت کنندگان در این نظرسنجی اعلام کردند که در صورت برگزاری انتخابات در اراضی اشغالی، اردوگاه وابسته به بنی گانتز، بیشترین تعداد کرسی را به دست خواهد گرفت و حزب لیکود وابسته به نتانیاهو، در رتبه بعدی خواهد بود.

پیش از این، «محمد وتد» رئیس دانشکده حقوق شهر صفد در اراضی اشغالی و تحلیلگر پژوهشگاه امنیت رژیم صهیونیستی، تاکید کرده بود: من وقوع یک کودتای نظامی علیه کابینه بنیامین نتانیاهو را بعد از تصویب لایحه جنجالی اصلاحات قضائی، پیش بینی می‌کنم.

در همین راستا، «ایهود اولمرت» نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی به تازگی، درباره اوضاع متشنج اراضی اشغالی، تاکید کرده است: ما به سمت یک جنگ داخلی در حرکتیم.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نتانیاهو: تضمین می‌دهم هیچ جنگ داخلی در «اسرائیل» رخ نخواهد داد بیشتر بخوانید »

جدایی‌طلبی و جنگ داخلی جزئی از تاریخ ایالات متحده آمریکا

جدایی‌طلبی و جنگ داخلی جزئی از تاریخ ایالات متحده آمریکا


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در این گزارش به روند نزاع‌ها، جدایی‌طلبی‌ها و کشورگشایی ایالات متحده می‌پردازیم.

نخستین نبرد خارجی ایالات متحده به جنگ‌های بربری باز می‌گردد. در سال ۱۸۰۱ پادشاه طرابلس که با مقاومت دولت آمریکا در مقابل باج دادن به کشتی‌های دزدان دریایی مواجه شده بود، به ایالات متحده اعلان جنگ کرد. این جنگ چهار ساله در نهایت به معاهده‌ای میان پادشاه طرابلس و دولت آمریکا منجر شد که امنیت کشتی‌های آمریکایی را تامین می‌کرد.

شروع گسترش سرزمینی آمریکا

در میانه این جنگ، با یک معاهده میان فرانسه و ایالات متحده، سرزمین تحت حاکمیت دولت آمریکا بیش از ۲ میلیون کیلومترمربع افزایش یافت. این اتفاق با خرید «لوئیزیانا» رخ داد؛ محدوده‌ای شامل زمین‌های ۱۵ ایالت کنونی آمریکاست و در مرکز ایالات متحده قرار دارد. ترس از گسترش دوباره اهداف استعماری فرانسه در قاره آمریکا، دولت ایالات متحده را به خریداری این سرزمین از فرانسه واداشت.

زرنگی رئیس‌جمهوری آمریکا در بهره‌برداری از نزاع‌های اروپا و تهدید فرانسه به اتحاد با نیروی دریایی انگلیس که ناپلئون از آن واهمه داشت، فرانسه را به فروش این سرزمین به آمریکا وادار کرد. در نتیجه فقط در ازای ۱۵ میلیون دلار (حدود ۱۸ دلار به ازای هر ۱۶۰۰ متر مربع!) سرزمین تحت حاکمیت دولت آمریکا به یک‌باره دو برابر شد.

آغاز جنگ آمریکا و انگلیس

هم‌زمان با ریاست جمهوری جفرسون، اروپا به صحنه جنگ‌های ناپلئونی تبدیل شد. دو طرف اصلی درگیر انگلیس و فرانسه بودند. آمریکا اعلام بی‌طرفی کرد تا روابط تجاری‌اش را با طرفین درگیر حفظ کند. با این‌حال، گستره جنگ‌ها میان دولت‌های اروپایی نمی‌توانست بر ایالات متحده بی‌اثر باشد.

بریتانیا با محاصره بنادر فرانسه، عبور کشتی‌های تجاری بی‌طرف از جمله کشتی‌های آمریکایی به فرانسه را ممنوع اعلام کرد. مهم‌تر اینکه، انگلیس هنوز آمریکا را به رسمیت نشناخته بود و عملا ملوانان آمریکایی را «انگلیسی» محسوب می‌کرد و می‌توانست آن‌ها را دستگیر و مجازات کند.

فرانسه نیز با مقابله‌به‌مثل، عبور کشتی‌های تجاری به بنادر انگلیس را تهدید کرد. واکنش دولت آمریکا استفاده از تحریم اقتصادی بود. رئیس‌جمهوری آمریکا با تصور وابستگی انگلیس به غلات آمریکا، خروج هرگونه کشتی آمریکایی از بنادر ایالات را به سوی همه کشور‌ها ممنوع کرد.

این تصمیم کشاورزان آمریکایی را تحت فشار قرار داد، اما تقریبا هیچ اثری روی انگلیس نداشت. در نتیجه کنگره شکست قانون و لغو آن را اعلام و قانون «عدم مداخله» را جایگزین کرد. این قانون فقط تجارت با فرانسه، انگلیس و متحدان آن‌ها را ممنوع کرده بود.

ناپلئون بعد این اصلاحیه اعلام کرد دیگر کشتی دولت‌های بی‌طرف از جمله کشتی‌های آمریکایی را تهدید نمی‌کند. دولت آمریکا هم در واکنش، ممنوعیت تجارت را فقط در مورد انگلیس ادامه داد. در نتیجه رابطه انگلیس و آمریکا بار دیگر متشنج شد. در سال ۱۸۱۱ کشتی جنگی بریتانیا، به یک کشتی آمریکایی حمله کرد. این عوامل و کینه‌ای که آمریکایی‌ها همچنان از دوران استعمار انگلیس به یاد داشتند موجب شد در هشتم ژوئن ۱۸۱۲ (۱۸ خرداد ۱۱۹۱ شمسی) ایالات متحده به انگلیس اعلان جنگ کند.

این جنگ دو سال و نیم به طول انجامید. در طول جنگ نیروی دریایی انگلیس موفق شده بود یک‌بار به واشنگتن حمله کرده و ساختمان کاخ سفید را به آتش بکشد. با این‌حال با شکست ناپلئون در فونتن بلو، در عمل ادامه جنگ انگلیس و آمریکا بی‌معنی بود، زیرا دیگر آمریکا بین دو قدرت اروپایی قرار نداشت. در نتیجه در سال ۱۸۱۴ توافق‌نامه صلح، بدون آنکه اشاره‌ای به انگیزه‌های شروع جنگ کند امضا شد. با این حال انگلیس همچنان تا سال ۱۸۶۴ از به رسمیت شناختن آمریکا سرباز زد.

دکترین مونروئه چه بود؟

در سال ۱۸۱۵ کنگره وین در اروپا برگزار شد که قواعد اروپای بعد ناپلئون را تنظیم کند. ناپلئون شکست خورده بود و در نتیجه پیروزی‌های فرانسه بر اسپانیا دیگر رسمیتی نداشت. در نتیجه این کنگره خواهان بازپس دادن همه مستعمره‌های آمریکایی اسپانیا -از جمله بخش‌های در اختیار دولت آمریکا- به اسپانیا شد؛ مساله‌ای که اسپانیا را با ایالات متحده درگیر می‌ساخت.

فلوریدا در جنوب غربی آمریکا همچنان تحت سلطه اسپانیا قرار داشت. بحران سیاسی شدیدی بین ایالات متحده و اسپانیا ایجاد شد که در نهایت، با تسلیم اسپانیا، فلوریدا به مبلغ ۵ میلیون دلار به آمریکا فروخته شد. همچنین قرار شد ایالات متحده از ادعای خود بر تگزاس که در کنترل اسپانیا بود عقب‌نشینی کند. این مناطق با استقلال مکزیک از از اسپانیا به بخشی از این کشور تبدیل شد. بعد‌ها آمریکا این بخش‌ها را با تجاوز نظامی از مکزیک گرفت.

واکنش آمریکا به کنگره وین، تصمیم‌گیری در مورد مهم‌ترین دکترین سیاست خارجی ایالات متحده بود که تا امروز هم ادامه دارد؛ نام این رویکرد «دکترین مونروئه» بود که با همکاری انگلیس ایجاد شد. این دکترین اعلام می‌کرد که از این به بعد هیچ قدرت اروپایی حق مداخله و استعمار جدید در قاره آمریکا را نخواهد داشت. در برابر آن، آمریکا نیز دخالتی در اروپا نمی‌کند.

پیش این اعلامیه، قدرت‌های اروپایی در عمل اروپا را میان خود تقسیم کرده بودند. روسیه در صدد بود با مداخله در برابر جنبش‌های استقلال‌طلبانه در قاره آمریکا، نفوذش در این قاره را هم افزایش دهد. این مساله بیش از همه روسیه را با انگلیس درگیر می‌ساخت که در سایه ضعف اسپانیا، نفوذ اقتصادی خوبی در آمریکای جنوبی ایجاد کرده بود. در نتیجه انگلیس هم دولت آمریکا را به اعلام دکترین مونروئه تشویق می‌کرد.

ایالات متحده در مقابل، به دنبال این بود که جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته آمریکای لاتین را تثبیت کند تا از این طریق به تسلط اسپانیا بر آمریکای لاتین پایان دهد. از طرفی آمریکا با مکزیک – یکی از این جمهوری‌های تازه تشکیل – مرز مشترک داشت، بنابراین مایل نبود با مداخله قدرت‌های اروپایی مواجه شود. در نتیجه «هدف مشترک»، انگلیس و آمریکا را کنار هم قرار داد؛ رویدادی که در عمل به برتری کامل ایالات متحده در قاره آمریکا منجر شد.

آغاز جدایی‌طلبی در ایالات جنوبی

تعارض جدید میان بخش‌های مختلف ایالات متحده‌ی آمریکا، با تغییر‌های حقوق گمرکی – موسوم به حقوق نفرت انگیز- ایجاد شد. منطقه شرقی آمریکا بر تولیدات صنعتی استوار بود و بیش از ۹۰ درصد محصولات صنعتی در ایالات متحده را تولید می‌کرد، بنابراین ترجیح می‌داد تعرفه زیادی بر کالا‌های وارده اروپایی وضع کند.

در مقابل منطقه جنوبی از افزایش قیمت این محصولات ناراضی بود. با افزایش اعتراض‌ها، کنگره به تعدیل حقوق گمرکی رای داد. با این حال حقوق گمرکی جدید هم مورد پذیرش ایالات جنوبی نبود؛ تا آن‌جا که کارولینای جنوبی قوانین گمرکی را در سال ۱۸۳۲ لغو شده اعلام و دولت مرکزی را به خروج از ایالات متحده تهدید کرد.

همزمان با این رویدادها، انقلاب‌های ۱۸۳۰ در اروپا در حال وقوع بود؛ در فرانسه دوباره انقلاب شد و روح آزادی‌خواهی بار دیگر اروپا را فراگرفت. این مساله باعث نشر دوباره عقاید دموکراتیک در آمریکا هم شد. نتیجه نشر این عقاید در جنوب ایالات متحده، شورش سیاهان به رهبری «نات ترنز» علیه برده‌داری بود؛ این شورش البته با مداخله ارتش محلی و با قتل و اعدام بیش از ۱۰۰سیاهپوست فرونشست. نکته مهم در مورد سیاست این سال‌های آمریکا، وجود حکومت دو سیستمی در مورد برده‌داری است. در بخشی از کشور برده‌داری ممنوع و در بخش دیگری آزاد بود.

حمله به مکزیک برای افزایش سرزمین

در سایه وجود دکترین مونروئه، ایالات متحده با تجاوز نظامی علیه دولت نوپای مکزیک، ایالت‌های تگزاس، کالیفرنیا، همه بخش‌های نوادا و بخش‌هایی از آریزونا را تصاحب کرد. این تهاجم که در ۱۸۴۸ شروع شد بیش از دو سال طول کشید و با معاهده گوادلوپ پایان یافت. با پایان این جنگ، مکزیک نیمی از سرزمینش را از دست داد.

با تصاحب این سرزمین‌ها این پرسش ایجاد شد که کدام سیستم باید در آن‌ها اعمال شود؟ آیا در ایالات جدید، برده‌داری ممنوع شود یا مانند دیگر ایالات جنوبی مجاز خواهد بود؟ در طی این رویدادها، مخالفان برده‌داری حزب جدید جمهوری‌خواه را شکل دادند که مخالف هرگونه برده‌داری بود. چنانچه پیشتر گفته شد در ایالت‌های جنوبی بر خلاف ایالات شمالی، برده‌داری بسیار سودآور بود؛ به ویژه به این دلیل که اقتصاد جنوبی‌ها به طور عمده بر محصولات کشاورزی استوار بود. روش مدیریت همین مساله، سرانجام به وقوع جنگ داخلی میان ایالات طرفدار و مخالف برداری منجر شد.

پایان جنگ داخلی در آمریکا

در سال ۱۸۶۰ کارولینای جنوبی به همراه ۹ ایالت دیگر، درست چند هفته بعد از انتخاب لینکلن به ریاست جمهوری، جدایی از ایالات متحده را اعلام کردند. سخنرانی لینکلن در روز سوگند، راه سازش را بست. جنگی شروع شد که ایالات متحده را تا چهار سال و سه روز درگیر کرد. در پایان این جنگ، ویرانی‌های زیادی به‌ویژه در جنوب آمریکا ایجاد شده بود؛ اما از تجزیه آمریکا جلوگیری و برده‌داری با سیزدهمین اصلاحیه قانون اساسی در سال ۱۸۶۵ برای همیشه لغو شد.

همزمان با جنگ داخلی و در سال ۱۸۶۲، برادرزاده ناپلئون که خود را ناپلئون سوم و امپراطور فرانسه خوانده بود با تسخیر مکزیک در صدد بود به کنفدراسیون جدایی‌طلب جنوبی آمریکا کمک کند. هدف از این‌کار حفظ تسلط دائمی فرانسه بر مکزیک بود که البته به نتیجه نرسید. با پایان جنگ داخلی و در تداوم دکترین مونروئه، دولت آمریکا با اعزام ارتش به مرز‌های مکزیک، خروج نیرو‌های ناپلئون سوم را خواستار شد. ناپلئون سوم هم چاره‌ای جز تسلیم نداشت.

جنگ پایان یافته و برده‌داری لغو شده بود؛ با این‌حال نژادپرستی حاصل از روز‌هایی که در آن سیاه‌پوست‌ها نه سکنه آمریکا که جز اموال محسوب می‌شدند، عمیقا ریشه دواند. نزاع‌های اجتماعی همچنان پررنگ بود؛ بحران‌های مالی هم افزایش یافت، به‌گونه‌ای که در پایان جنگ طلا و نقره نایاب شد و تورم شدت یافت. چند روز بعد از پایان جنگ، لینکلن که فردی معتبر و کاردان بود به قتل رسید. در نتیجه بازسازی ایالات متحده با مشکلات جدی مواجه شد.

منبع: ایرنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جدایی‌طلبی و جنگ داخلی جزئی از تاریخ ایالات متحده آمریکا بیشتر بخوانید »

مقام سابق آمریکایی: واشنگتن به دیکتاتوری تک‌حزبی تبدیل شده است

مقام سابق آمریکایی: واشنگتن به دیکتاتوری تک‌حزبی تبدیل شده است



دستیار اسبق وزیر خزانه‌داری آمریکا گفته که واشنگتن در حال حرکت به سمت یک دیکتاتوری تک‌حزبی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «پال کریاگ رابرتس»، اقتصاددان و دستیار اسبق وزیر خزانه‌داری آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری رونالد ریگان درباره تحولات مربوط به بازرسی اف‌بی‌آی از منزل دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا گفته که آمریکا در حال تبدیل شدن به یک دیکتاتوری تک‌حزبی است.

رابرتس که از حامیان دونالد ترامپ است به شدت از حمله اخیر اف‌بی‌آی به محل اقامت ترامپ در ایالت فلوریدا حمله کرده و اتهامات وارد شده علیه او را «خبر جعلی» توصیف کرده است.

او گفت: «خبر جعلی اخیر درباره اینکه ترامپ اسناد امنیت ملی را سرقت کرده پنجمین تلاش دموکرات‌ها برای متهم کردن ترامپ است.»

او اضافه کرد: «آنها اول، روسیه‌گیت را مطرح کردند، بعد دو بار تلاش کردند او را استیضاح کنند، بعد از آن شورش ۶ ژانویه بود و الان هم بحث سرقت ادعای اسناد امنیتی مطرح شده است. این، یک نوع تصفیه از نوع نازی‌ها است. رسانه‌ها از این تصفیه حمایت می‌کنند.»

رابرتس در ادامه مدعی شد که حمله به محل اقامت ترامد بخشی از تلاش‌های گسترده‌تر نظام حاکمیتی آمریکا برای سرکوب و ارعاب مخالفان سیاسی است. او گفت: «این تصفیه، همه ویژگی‌های یک دیکتاتوری را دارد.»

او همچنین تصریح کرد که حمله اف‌بی‌آی نوعی کودتای آشکار برای حاکم کردن یک نظام تک‌حزبی است.

اظهارات این مقام سابق در حالی مطرح شده که اختلاف‌های داخلی در آمریکا به اوج رسیده است. چندی پیش، گروهی از مقام‌های سابق دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه با اشاره به بن‌بست‌ها و بحران‌های سیاسی بی‌سابقه‌ای که آمریکا با آنها مواجه شده حزب جدیدی به نام «فروارد» تأسیس کردند.

بخش مهمی از دلایلی که این سه سیاستمدار فکر می‌کنند باعث خواهد شد حزب فروارد به سرنوشت حزب‌های پیشین دچار نشود، بحران‌هایی است که در حال حاضر جامعه آمریکا با آنها روبرو است.

در این یادداشت آمده است: «افراط‌گرایی سیاسی، کشور ما را از هم دریده است و دو حزب اصلی موفقیتی در درمان این بحران به دست نیاورده‌اند. هفته گذشته، کمیته منتخبی که در حال تحقیق در خصوص حمله ۶ ژانویه به ساختمان کنگره است موجب شد ما یکی از تاریک‌ترین روزهای تاریخ آمریکا را مجدداً زندگی کنیم. تلاش هولناک برای انجام کودتای انتخاباتی در ایالات متحده، قوی‌ترین ادله‌ای است که نشان می‌دهد که ما با اضمحلال احتمالی دموکراسی‌مان روبرو شده‌ایم.»

در ادامه این یادداشت آمده است: «قطبی‌شدگی، آتش به خرمن ارعاب سیاسی می‌ریزد. در دو سال گذشته، شاهد تهدید به قتل و توطئه قتل علیه اعضای کنگره، فرمانداران، قضات دیوان عالی و حتی معاون رئیس‌جمهور بوده‌ایم.»

موسسان حزب جدید ابراز نگرانی کرده‌اند «چنانچه کاری انجام نشود، ایالات متحده به شکلی که قابل تشخیص باشد به سیصدمین تولد خودش در این قرن نخواهد رسید.»

آنها سپس با اشاره به آمارها و ارقام جدید ضرورت تشکیل حزب جدید را توضیح داده‌اند: «آمریکایی‌ها اعتمادشان به دولت را از دست داده‌اند. طبق نتایج یک نظرسنجی اخیر، تقریباً از هر ۱۰ نفر ۸ نفر گفته‌اند کشور در حال حرکت در مسیر غلطی است و دو سوم رأی‌دهندگان تصور می‌کنند نه جمهوری‌خواهان و نه دموکرات‌ها اولویت‌های صحیحی را دنبال نمی‌کنند.»

آنها در ادامه خاطرنشان کرده‌اند: «مسئله شوک‌آور اینکه تقریباً ۳۰ میلیون از آمریکایی‌ها معتقدند خشونت علیه دولت فعلی موجه است. همین تعداد آدم می‌خواهند به ضرب زور رئیس‌جمهور سابق دونالد ترامپ را به کاخ سفید برگردانند. این اتفاقی است که به هنگام شکست دموکراسی‌ها رخ می‌دهد: مردم احساس می‌کنند صدایشان شنیده نمی‌شود و با در پیش گرفتن مسیر افراط سلاح به دست می‌گیرند و موجب می‌شوند جریان اصلی گفت‌وگوها به سمت “جنگ داخلی” حرکت کند.»

این سه سیاستمدار با تأکید بر اینکه «ایالات متحده به شدت به یک حزب سیاسی جدید نیاز دارد» نوشته‌اند: «[آن حزب] باید منعکس‌کننده صداهای متعادل و مبتنی بر عقل سلیم باشد. احزاب نخ‌نمای امروزی با خدمت‌رسانی به گروه‌های حاشیه‌ای در این امر شکست خورده‌اند. در نتیجه اکثر آمریکایی‌ها احساس می‌کنند نماینده‌ای ندارند.»

موسسان حزب فروارد وعده ایجاد تغییرات بنیادین، مانند تغییر در سیستم انتخابات را داده‌اند. آنها می‌نویسند: «بدون چنین تغییرات سیستمی، آمریکایی‌ها با یک سیستم بسته و گزینه‌های کمی برای رأی دادن مواجه خواهند بود. این اصلاحات، با یک حزب جدید در هم‌تنیدگی دارند.»

در ادامه آمده است: «بیش از ۵۰۰ هزار منصب انتخابی در ایالات متحده وجود دارد اما یک تحقیق جدید نشان می‌دهد بیش از ۷۰ درصد رقابت‌ها در برگه‌های رأی در سال ۲۰۲۰ بدون رقیب بوده‌اند. در انتخابات ماه نوامبر تنها بر سر تعداد اندکی از کرسی‌های کنگره آمریکا رقابت نزدیکی برقرار خواهد بود. دو حزب اصلی رقابت را از بین برده‌اند و این آمریکا است که در نتیجه این امر در حال آسیب دیدن است.»

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مقام سابق آمریکایی: واشنگتن به دیکتاتوری تک‌حزبی تبدیل شده است بیشتر بخوانید »