گروه اجتماعی دفاعپرس – فائزه زارع کارشناس اجتماعی معاونت فرهنگی و اجتماعی پلیس گیلان؛ واژه جنگ “warfare” در لغت فارسی با عناوینی مانند ستیز، درگیری و رزم یاد میشود. برخی از صاحبنظران، جنگ را یک عمل اجتماعی خشونتآمیز میدانند که با هدف غلبه بر دیگری و اجبار او به پذیرش خواسته مهاجم صورت میگیرد. تعریف جنگ در سطح بینالمللی نیز عبارت است از «درگیری مسلحانه بین دو یا چند کشور به منظور قبولاندن نظرات سیاسی یا اعمال هدفهای خود با استفاده از تمام ابزارهای جنگی که در اختیار دارند.»
جنگ به عنوان یکی از واقعیتهای اجتنابناپذیر و غیرقابل انکار زندگی بشرشناخته میشود، اما عدم ثبات روشهای جنگیدن و تحول الگوی آن، رویارویی با این مسئله را دشوار میسازد. این تحولات پی در پی، نیازمند آمادگی بالا، هوشمندی و بهروزرسانی مستمر اطلاعات جنگی است.
پیچیدهترین شیوه جنگ نوین، جنگ “آمیخته” یا “ترکیبی” «Hybrid Warfare» نام دارد. جنگ ترکیبی به عنوان یک راهبرد نظامی از جنگ سیاسی، جنگ مجازی، خبررسانی جعلی، مداخله در انتخابات کشورهای خارجی، برهم زدن بافت جمعیتی، مهاجرپذیری، تهاجم فرهنگی، ایجاد تضاد دینی و مواردی از این قبیل تشکیل شده است. در جنگ هیبریدی، ترکیبی از ابزارهای متعارف، نامتعارف، نامنظم و نامتقارن استفاده میشود.
پهپادها، تروریستهای حرفهای، ابزار الکترونیک، فضای سایبری و رسانهها، موشکهای بالستیک غیر هستهای و کروز، تسلیحات ضد ماهواره و انواع ماهوارههای نظامی و جاسوسی و ترکیبی از حملات زمینی، هوایی، دریایی و سایبری از ابزارهای گوناگون جنگهای ترکیبی به شمار میروند.
جنگهای ترکیبی با هدف بیثبات سازی کشور هدف و قطبی کردن یک جامعه، صورت میگیرد. در این جنگها، کشور متخاصم، ایدئولوژی و افکار عمومی مردم را هدف قرار داده و سعی میکند با جذب سیاستمداران یا سلبریتیهای صاحب نفوذ، زمینه را برای ورود خود به کشور هدف و بسترسازی در اذهان عمومی مهیا سازد.
«فرانک هافمن» به عنوان نخستین پیشنهاددهنده جنگهای ترکیبی، معتقد است؛ جنگ ترکیبی، جنگی است که در آن هر یک از دشمنان سعی دارند تا با استفاده از یک روند مشخص در یک فضای جنگی، نسبت به کاربست همزمان سلاحهای متعارف، تاکتیکهای نامنظم، تروریسم و رفتارهای جنایی برای دستیابی به اهداف سیاسی خود اقدام کنند.
جنگ ترکیبی، شیوه جدیدی از جنگ نیست، اما امروزه به دلیل گسترش بسترهای دیجیتال و فناوریهای ارتباطی که جهان را تحت تأثیر خود قرار داده، بهترین زمان برای بکارگیری جنگ ترکیبی فراهم شده است. باید بپذیریم میزان اثرگذاری و موفقیت این جنگها به حدی است که بسیاری از کنشگران قدرتمند نظام بینالملل، آن را تهدیدی بسیار جدی دانسته و از سوی دیگراز آن برای دستیابی به اهداف خود استفاده میکنند.
به عقیده برخی صاحبنظران، ۶ عامل تغییر ماهیت نظم جهانی، توسعه سریع فناوریهای سایبری، جهانی شدن نوع جدیدی از اقدامات مبتنی بر شبکه، تغییر فضای اطلاعات و چشمانداز رسانه، تغییر ماهیت جنگ و درگیری و تغییرات نسلی، موجب رشد چشمگیر جنگهای ترکیبی شده است.
بحران سوریه، یکی از نمونههای جنگ ترکیبی در نظام بینالمللی نوین است. دشمنان با هدف تحت سلطه گرفتن موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی سوریه از سال ۲۰۱۱ با طرحریزی تهاجم فرهنگی، موجی از القای بیکفایتی دولت وقت، نارضایتی از وضعیت موجود و ناامیدی نسبت به آینده را در میان مردم تزریق کردند. این آشوبها که در نهایت به جنگ داخلی و ورود متجاوزان به خاک سوریه ختم شد نتیجهای جز روانه شدن سیل مهاجران به اروپا و تلفات جانی و مالی برای مردم این کشور به همراه نداشت.
متاسفانه در حال حاضر، شاهد اعمال تهدیدات جهانی و بکارگیری شیوه نوین جنگ ترکیبی علیه کشورمان و پروژه سوریهسازی ایران توسط کشورهای استکباری نیز هستیم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خشم آمریکا علیه سیاستهای ایران و از دست دادن نزدیکترین متحد خود در خاورمیانه، موجب شد این کشور، رویکردهای گوناگونی را برای استعمار ایران و بازگشت شرایط پیش از انقلاب اسلامی به کار گیرد.
آمریکا که بارها به طور آشکار، دشمنی خود با ایران قوی را اعلام کرده، پس از حملات نظامی گوناگون نظیر حمله به طبس، جنگ عراق، حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران و یأس در مقابله با نظام مقدس جمهوری اسلامی در جنگ سخت، سرانجام جنگ ترکیبی را برای شکست ایران در پیش گرفته است.
جنگ ترکیبی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی علیه ایران را میتوان در ابعاد نظامی، ایجاد ناآرامیهای اجتماعی، تروریسم، جنگ روانی و اطلاعاتی، جنگ سایبر، جنگ دیپلماتیک، جنگ اقتصادی و جنگ رسانهای بررسی کرد.
تهدید مداوم تمامیت ارضی ایران توسط دولتهای غربی نظیر جنگ ایران و عراق، آتشافکنی در اختلافات قومی، مذهبی و سیاسی همچون حمایت از گروههای تجزیهطلب و ایجاد فتنه ۸۸، تقویت گروههای تروریستی به منظور ایجاد ناامنی و فشار بر ایران نظیر ترور چهرههای علمی، سیاسی و نظامی، آموزش سلبریتیهای کارشناس و استفاده از آنها برای باورپذیری آحاد جامعه، استفاده از ویروسها و بدافزارهای مدرن و پیچیده نظیر بدافزار “استاکس نت”با هدف جاسوسی در تأسیسات هستهای نطنز، محدودسازی حضور ایران در جوامع دیپلماتیک، اعمال تحریمهای مالی و دارویی و ساخت صدها سایت و شبکههای دروغپراکنی مجازی و تلویزیونی فارسیزبان، نمونههایی از ابعاد گوناگون جنگ ترکیبی کشورهای متخاصم علیه ایران است.
امنیت و امید به آینده، ۲ مقوله مهمی است که نیروی جوان را به سمت پیشرفت و کشور را به سمت شکوفایی سوق میدهد. دشمنانی که امروز، جمهوری اسلامی ایرانرا هدف قرار دادهاند بر این باور هستند که قدرت ایران در چند سال آینده، قابل کنترل نخواهد بود؛ به همین دلیل خواستار تأثیرات عمیق ذهنی بر جامعه ایران هستند. آنها با بکارگیری حربههای متفاوت نظیر تغییر واقعیت در رابطه با نقاط قوت، کاهش کارآمدی داخلی و بینالمللی، افزایش حس ناکامی اجتماعی و کاهش اعتماد سیاسی مردم نسبت به اوضاع کشور، تلاش میکنند مردم ایران، ناامیدی و ناکارآمدی را به عنوان عضو اجتنابناپذیر جامعه بپذیرند.
ناآرامیهای اخیر ایران که از شهریور ماه ۱۴۰۱ آغاز شد نمونهای دیگر از پروژههای جنگ ترکیبی برای خدشهدار کردن امنیت موجود در کشور است که با رویکردی شناختی سعی دارد مردم را در مقابل حکومت و مسئولان قرار دهند. در این اغتشاشات، دولتهای استکباری با هزینههای گزاف، ابزارهای گوناگونی را برای دستیابی به اهداف شوم خود به کار بسته و گروههای متفاوتی از قبیل سلطنتطلبان، تجزیهطلبان، منافقین و… را به عنوان کارگزار عملیاتهای خود در نظر گرفتهاند.
برنامهریزی دقیق و حسابشده دشمن، یکی از تفاوتهای اغتشاشات اخیر با آشوبهای گذشته است. در ناآرامیهای گذشته، دشمنان سعی میکردند از مدت زمان کوتاهی در شرایط نامطلوب به وجود آمده، سوءاستفاده کنند و با هدف تشویش اذهان عمومی به بزرگنمایی ضعف پیش آمده در کشور بپردازند، اما در اغتشاشات شهریور ماه ۱۴۰۱، دشمنان با برنامهریزی در ابعاد رسانهای و رفتار عملیاتی، تلاش میکنند مدیریت اعتراضات را بر عهده بگیرند.
پس از سازماندهی اعتراضات، دشمن درصدد تبدیل اعتراضات عادی به ویرانگری، خشونت علیه همنوعان و اغتشاش با هدف سرکوب از طرف حکومت و خشمگینتر شدن مردم برآمد. هدف دشمن در این اغتشاشات بدون رهبر که هیچ خط فکری مشخصی نیز دنبال نمیشود، استفاده از تمامی گروههای فکری برای ایجاد جنگ داخلی است.
دشمنان به منظورآتش افروزی و جلب همکاری مردم در این آشوبها، تمامی ظرفیتهای رسانهای، شبکههای اجتماعی و حتی سلبریتیها را برای انتشار اخبار کذب، روایتسازیهای دروغ، ارائه خط فکری به اغتشاشگران و فاجعهسازی شرایط موجود بکار گرفته و در نهایت با مسلح ساختن اغتشاشگران و دوقطبیسازی جامعه به مردم القاء میکنند که هر کس در اغتشاشات همراه شود از مردم است و هر کس با اغتشاشگران همراهی نکند باید نابود شود.
ایجاد شوکهای خشن در سطح کشور و بازی با امنیت روانی مردم، یکی دیگر از نقشههای دشمن برای جلوگیری از خاموش شدن آتش اعتراضات در جنگ ترکیبی است. در شرایطی که اعتراضات، رفته رفته فروکش میکند و مردم، گروههای معترض و دولت، توان فکر کردن و تشخیص راه درست را به دست میآوردند، حملات تروریستی دشمن، آرامش روانی مردم را برهم زده و موجب فرسودگی آنها میشود در نتیجه آنها در مقابل این باور اشتباه که حکومت، قدرت اداره و برقراری آرامش در کشور را ندارد، تسلیم میشوند.
در شرایط کنونی که مردم، خواستار ایجاد تغییر در وضعیت اقتصادی و معیشتی در جامعه هستند بسیار مهم است که توان سوءاستفاده را از دشمن سلب کنیم. مردم باید آگاه باشند که تغییر شرایط موجود در جامعه با گفتمان و شفافسازی امکانپذیر است و پیامد اغتشاشات و جنگ داخلی نه تنها برای کشور بلکه برای مردم نیز مطلوب نخواهد بود.
با توجه به پیچیدگیهای جنگ هیبریدی و تأثیرگذاری گسترده آن بر جامعه هدف، بدیهی است که استفاده از ابزارها و راهبردهای جنگ کلاسیک و دفاع تکبعدی در مقابل دشمن، پاسخگوی این سیستم مدرن جنگی نخواهد بود. در مقابله با نبرد ترکیبی، نباید دفاع را تنها، محدود به نیروهای مسلح دانست بلکه لازم است تمام ظرفیتها و امکانات کشور از جمله رسانهها و دستگاههای فرهنگی به کار گرفته شوند.
همچنین انجام اقداماتی برایکاهش اختلافات قومی-مذهبی و تقویت انسجام اجتماعی، مقابله با اخبار جعلی و افزایش سواد رسانهای در جامعه، تقویت و ارتقاء زیرساختهای سایبری و مجازی، انتشار گسترده موفقیتها و دستاوردهای کشور به منظور ایجاد حس امید و کارآمدی در جامعه، مقابله با خاطیان و تلاش برای مرتفع ساختن کمبودهای جامعه به منظور جلب اعتماد عمومی از مواردی هستند که میتوانند جنگ شناختی دشمن را ناکام بگذارند.
انتهای پیام/ 241