جنگ ویتنام

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس



شوارتس یک سوال کلیدی می پرسد: آیا این نخبگان، این شخصیت را «با وجود» جنایت‌هایش دوست دارند یا اصولا «به خاطر» همین جنایت‌هایش در بین نخبگان محبوب است؟

به گزارش مجاهدت از سرویس جهان مشرق، وبسایت تحلیلی «INTERCEPT» در مقاله‌ای به قلم جون شوارتس(27 می) به مساله‌ی تحسین و حتی تقدیس هنری کیسنجر، از پرقدرت‌ترین و ذینفوذترین سیاست‌مداران آمریکا، توسط نخبگان این کشور پرداخته است، آن هم علی‌رغم این که به تعبیر شوارتس، همه‌ی این نخبگان به خوبی از کارنامه‌ی پر از خونریزی و تباهی کیسینجر آگاه هستند. شوارتس یک سوال کلیدی مطرح می کند: آیا این نخبگان، کیسینجر را «با وجود» جنایت‌هایش دوست دارند یا اصولا «به خاطر» همین جنایت‌هایش در بین نخبگان محبوب است؟

**

در سال 2002، وزیر خارجه سابق هنری کیسینجر و همسرش در یک مهمانی شام شیک و سطح‌بالا به میزبانی باربارا والترز شرکت کردند. سایر شرکت‌کنندگان شامل هنری گرونوالد سردبیر تایم، توماس مورفی رئیس سابق ABC، و پیتر جنینگز، مجری وقتِ شبکه ABC “World News Tonight” بودند.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

طبق روایت مجله‌ی نیویورک، در موقعیتی در شامگاه، جنینگز خطاب به کیسینجر از او پرسید:

“هنری، جنایتکار جنگی بودن چه احساسی دارد؟”

کیسینجر پاسخی نداد. با این حال، گرونوالد به جنینگز اطلاع داد که این پرسش “نامناسب” است. والترز که کیسینجر را «وفادارترین دوست» می‌دانست، بعداً گفت:

“سعی کردم موضوع را تغییر دهم، اما لحظه‌ای بسیار معذب‌کننده بود. نانسی [همسر کیسینجر] به شدت واکنش نشان داد و ناراحت شد.”

چند نکته قابل توجه در این مورد وجود دارد.

اولاً، آدم‌ها در سطح بالای جامعه آمریکا، هنری کیسینجر را کاملا دوست دارند. او هموطن محبوب آنهاست و آنها مشتاق محافظت از احساسات ظریف او هستند.

دوم، جنینگز صادقانه معتقد بود که کیسینجر یک جنایتکار جنگی است و به طور غیرعادی، مایل بود این را در خلوت بگوید. با این حال، او شهامت گفتن این را در ملاء عام، برای مخاطبان ده‌ها میلیون آمریکایی خود نداشت. احتمالاً او دیگر به این نوع مهمانی ها دعوت نمی شود.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

سوم، رفقای فانتزی، معروف و ثروتمند کیسینجر دقیقاً مناقشه روی این نکته ندارند که کیسینجر یک هیولا است. در عوض{از نظر آنان}، طرح آن را یک خطا در آداب معاشرت است. برای مثال، مثل این که همه می دانند که رفیق شما به همسرش، که کنار شما نشسته است، خیانت می کند، اما کسی نباید به زبان بیاورد. چرا می خواهید حال و هوا را خراب کنید درست زمانی که همه ما شراب سرخ گران‌قیمت می خوریم و اوقات خوشی را سپری می کنیم{چرا عیش ما را خراب می کنید؟}؟

وقتی گزارش جدید نیک تورس در مورد اقدامات کیسنجر در دوران مسوولیت‌های دولتی را می خوانید، به این فکر کنید که کیسینجر چطور می تواند لمیده در آغوش ابریشمی ثروت و قدرت، زندگیش را به خوشی سپری کند. به نظر می رسد که کیسینجر مسئول بدبختی و مرگ، در ابعادی بسیار بیش از آنچه قبلاً شناخته شده بود، در بمباران کامبوج توسط ایالات متحده بود – که خود حقیقتا گویا هست.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

در بالای هرم، کیسینجر از ضیافت‌های بی پایان و اقیانوس های تحسین لذت می برد. در طول دولت نیکسون، کیسینجر، غالبا به معنای واقعی کلمه، مورد علاقه هالیوود بود. او در مراسم خاکسپاری یک جنایتکار جنگی کمترشناخته‌شده، یعنی توماس اندرز، در سال 1996 سخنرانی کرد، مراسمی که دیوید راکفلر (نوه جان دی، رئیس شورای روابط خارجی، مدیر عامل بانک چیس منهتن) و پل ولکر (رئیس فدرال رزرو)،آمالیا لاکروز د فورتابات (میلیاردر آرژانتینی)، و گوستاوو سیسنروس (یک میلیاردر ونزوئلایی) نیز حضور داشتند. جمله‌ی معروفی از پل ولکر هست که گفت «سطح زندگی یک امریکایی معمولی، بالاست و باید پایین‌تر بیاید».

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

در اوج جنگ عراق، دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور آمریکا گزارش داد که « با هنری کیسنجر بیشتر از هر کس دیگری صحبت می کند. فقط او {برای شماوره} می آید.»

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

هیلاری کلینتون از کیسینجر به عنوان یک دوست یاد کرد و گفت “من زمانی که به عنوان وزیر امور خارجه خدمت می کردم به مشاوره او اعتماد داشتم.” (کلینتون برنامه خود را برای اهدای جایزه به طراح معروف، اسکار د لا رنتا تغییر داد تا هم او و هم د لا رنتا بتوانند در جشن تولد 90 سالگی کیسینجر شرکت کنند).

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

در سال 2014، کیسنجر در یک بازی بیس‌بال تیم یانکی ها به همراه سامانتا پاور، فعال به اصطلاح بشردوستانه شرکت کرد. پاور بعدا جایزه‌ای به نام هنری کیسنجر و از دست شخص او دریافت کرد. این که فردی با رزومه‌ی وحشتناک ضدحقوق بشری، به کسی جایزه‌ی «فعالیت حقوق‌بشری» بدهد، به اندازه کافی ریشخندآمیز هست.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس
کیسنجر و سامانتا پاور در ورزشگاه یانکی‌ها

کیسینجر در هیئت مدیره شرکت کلاهبردار Theranos با جیم متیس، ژنرال تفنگداران دریایی که بعدا وزیر دفاع دونالد ترامپ شد، و جورج شولتز، وزیر امور خارجه رونالد ریگان، عضویت داشت. کیسینجر یک بار به شوخی به خبرنگاران گفت که درباره الیزابت هولمز، بنیانگذار ترانوس، از منسوال نپرسید، زیرا “همه ما از او می ترسیدیم.”

در اوایط ماه می، روزنامه واشنگتن پست به پسر کیسینجر، دیوید – رئیس شرکت تولید کانن اوبراین – فضایی اختصاص داد تا به رخ ما بکشد که قصد دارد از صدمین سالگرد تولد پدرش لذت ببرد.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس
مقاله دیوید کیسینجر در واشینگتن پست برای صدمین سالگرد تولد پدرش

کیسینجر در رویدادهای متعدد به مناسبت «جشن صدمین سالگرد تولدش شرکت می‌کند که او را از نیویورک به لندن و در نهایت به زادگاهش، شهر فورث آلمان می برد. یکی از رویدادهای آغازین در باشگاه Yale در منهتن برگزار شد:

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

حالا کسانی را که در انتهای هرم قرار دارند در نظر بگیرید: کامبوجی‌ها، ویتنامی‌ها، لائوسی ها، تیموری ها، پاکستانی ها، آمریکایی های لاتین و بسیاری دیگر که جان و بدنشان توسط کیسینجر تکه تکه شد. (این «بسیاری دیگر» در اینجا شامل سربازان آمریکایی نیز می شود که کیسینجر قبلا از آن‌ها به عنوان «حیوانات احمق» یاد کرده بود فقط باید آن‌ها را به عنوان چنگال به کار گرفت).

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس
کتاب «روزهای واپسین» اثر باب وودوارد و کارل برنستاین
هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس
کیسنیجر سربازان آمریکایی را «حیوان»، «کودن» و «احمق» خوانده بود.

در اینجا شرحی را می آوریم که تورس در مورد یکی از افرادی که هنگام گزارش در کامبوج ملاقات کرده است، می نویسد:

“میس لورن با صورت گرد و قد کمی بیش از 5 فوت با صندل‌های پلاستیکی، یک برادر بزرگتر را در حمله بالگرد و یک عمو و پسرعموهایش را در اثر آتش توپخانه از دست داد. برای دهه‌ها، یک سوال او را آزار می‌داد: «هنوز تعجب می‌کنم که چرا آن هواپیماها همیشه در این منطقه حمله می‌کردند. چرا این‌جا بمب ریختند؟»”

اما میس لورن هرگز و هرگز پاسخی دریافت نخواهد کرد. تورس برخوردی با کیسینجر را توصیف می کند که او توانسته بود همین سوال را مستقیما بپرسد:

“هنگامی که در مورد اصل این سوال تحت فشار قرار گرفت – این که کامبوجی ها بمباران شدند و کشته شدند – کیسینجر به وضوح عصبانی شد: «در تلاش برای اثبات چه چیزی هستید؟» او غرغر کرد و بعد، وقتی من حاضر به تسلیم نشدم، حرفم را قطع کرد: «با آن بازی کن!{با سوالت خوش باش}» و بعد «اوقات خوبی داشته باشید.»

از او خواستم به سوال میس لورن پاسخ دهد: »چرا آن‌ها اینجا بمب انداختند؟« او قبول نکرد.

کیسینجر در حالی که عصایش را به زمین می زد، به طعنه گفت: «من به اندازه کافی برای شما باهوش نیستم. من فاقد هوش و کیفیت اخلاقی شما هستم.» بعد راه افتاد و بیرون رفت.

»باهاش بازی کن.» لابد درک این که افرادی که این کشور را اداره می کنند، این نوع انسان{یعنی امثال ما افراد سطح پایین‌تر از ایشان} را جذاب و لذت بخش می دانند، باید مایه دلگرمی باشد. این که قاتلی در تاریخ باشد که الیت حاکم بر آمریکا تحسینش نکنند، باعث تعجب خواهد بود، چرا که فرضشان این است که آن قاتلان کشتارهای خود را با هدف حفظ نخبگان آمریکا، با ثروت زیاد، گرم و امن در پشت جوخه‌ای از تفنگ‌ها، انجام داده اند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس بیشتر بخوانید »

آژیر خطر مرگبارترین و پرهزینه‌ترین بحران تاریخ آمریکا؛ از فنتانیل چه می‌دانید؟

آژیر خطر مرگبارترین و پرهزینه‌ترین بحران تاریخ آمریکا؛ از فنتانیل چه می‌دانید؟



بحران فنتانیل طی ۵ سال اخیر به اندازه پرهزینه‌ترین جنگ تاریخ جهان روی دست آمریکا خرج گذاشته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، بزرگترین چالش آمریکا نه جنگ اوکراین و روسیه است، نه چین و ایران. بزرگترین چالش کنونی آمریکا مربوط به یک ماده افیونی تحت عنوان فِنتانیل (Fentanyl) است. این چالش به بدترین بحران مواد مخدر در تاریخ آمریکا تبدیل شده است.

«آلخاندرو مایورکاس» وزیر امنیت داخلی آمریکا (DHS) روز نهم فروردین ۱۴۰۲ در سنا گفت: اکنون تعداد [شهروندان] آمریکا که بر اثر مصرف بیش از اندازه فنتانیل می‌میرند، بزرگترین چالشی است که ما به عنوان یک کشور با آن روبرو هستیم.

«کریس مورفی» سناتور دموکرات کنگره آمریکا هشدار داد که آژیر خطر به صدا در آمده است. [۱]

آژیر خطر مرگبارترین و پرهزینه‌ترین بحران تاریخ آمریکا؛ از فنتانیل چه می‌دانید؟
گردآوری تصویر تعدادی از قربانیان فنتانیل توسط اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا

آژیر خطر مرگبارترین و پرهزینه‌ترین بحران تاریخ آمریکا؛ از فنتانیل چه می‌دانید؟
عملیات احیا چاد کلول ۳۲ ساله پس از مصرف بیش از حد (Overdose) در اوهایو

فنتانیل چیست؟

مواد افیونی (Opioids) از گیاه خشخاش به دست می‌آید. مواد افیونی به ۲ دسته تقسیم می شوند: داروی قانونی و مواد مخدر غیرقانونی.

داروهای افیونی نظیر مورفین و فنتانیل اغلب برای درمان درد شدید تجویز می‌شوند. فنتانیل اولین بار در سال ۱۹۵۹ ساخته و در دهه ۶۰ میلادی به عنوان داروی بی‌حسی وریدی (تزریق مستقیم به جریان خون) در آمریکا معرفی شد. این ماده، یک داروی مهم در حوزه مراقبت‌های بهداشتی این کشور است ولی تولید و توزیع غیرقانونی آن درحال تهدید سلامت عمومی آمریکاست.

مشکل مواد افیونی در آمریکا با تجویز قانونی ولی بیش از حد داروهای مُسَکِّن شروع شد، اما در سال‌های اخیر، به دلیل سیل مواد افیونی مصنوعی (دست‌ساز) نظیر فنتانیل توسط کارتل‌های مواد مخدر مکزیک، این مشکل تشدید شده است.

فنتانیل ۱۰۰ برابر قوی‌تر از مورفین و ۵۰ برابر قوی‌تر از هروئین است. این بدان معناست که در امور درمانی، اگر ۱۰ میلی‌گرم مورفین (اندازه یک آمپول کوچک) برای تسکین درد نیاز باشد، این معادل تنها یک‌دهم (۰.۱) میلی‌گرم فنتانیل برای ایجاد همان اثر مورد نیاز خواهد بود.

همین قدرت اثر ویرانگر است که مصرف کننده را به مهلکه مرگبار فنتانیل می‌کشاند. نکته مهم این است که ۷۰% معتادین از طیف سفیدپوستان آنگلوساکسون هستند و سیاهپوستان و اسپانیایی‌تباران به ترتیب فقط حدود ۱۷ و ۱۲ درصد از کل را تشکیل می‌دهند. اکنون بحران به حدی رسیده که تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا تبدیل شده و فشار قابل توجه بر اقتصاد این کشور می‌آورد. [۲][۳]

فنتانیل چند آمریکایی را کشته است؟

سه موج اپیدمی مرگ به دلیل مصرف بیش از حد (Overdose) در بازه ۲۰۰۰-۲۰۲۰ به وجود آمده است. نکته اینجاست که عمده این تلفات برای ۵ سال آخر این بازه زمانی و به دلیل فنتانیل بود. [۴]

آژیر خطر مرگبارترین و پرهزینه‌ترین بحران تاریخ آمریکا؛ از فنتانیل چه می‌دانید؟
سه موج مرگ به دلیل مصرف بیش از حد (Overdose) مواد افیونی
موج اول: مواد افیونی تجویزی رایج نظیر متادون (۲۰۰۰ میلادی) |موج دوم: هروئین (۲۰۱۰ میلادی)
موج سوم: مواد افیونی مصنوعی نظیر فنتانیل (۲۰۱۳ میلادی)
منبع: مرکز پیشگیری و کنترل بیماری (CDC)

فقط در بازه زمانی آگوست ۲۰۲۱ – آگوست ۲۰۲۲ بیش از ۱۰۰ هزار آمریکایی بر اثر مواد مخدر جان خود را از دست دادند. عمده تلفات به دلیل فنتانیل است. فنتانیل در حال حاضر روزانه به طور متوسط ۳۰۰ آمریکایی را می‌کشد. [۵]

بیش از ۱/۰۰۰/۰۰۰ نفر در آمریکا در بازه سال‌های ۲۰۰۰-۲۰۲۰ میلادی بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان خود را از دست داده‌اند که بخش عمده‌ آن مواد افیونی و برای ۵ سال آخر این بازه است. تلفات آن در ۲۰۲۰ میلادی ۳۰% بیشتر از سال ۲۰۱۹ و معادل ۵ برابر سال ۲۰۰۰ میلادی است.

تعداد تلفات آمریکا به دلیل مصرف مواد افیونی (بالاخص فنتانیل) از مجموع تلفات ارتش آمریکا در تمام جنگ‌های برون مرزی تاریخ آمریکا نظیر جنگ استقلال (۲۵ هزار نفر)، جنگ آمریکا و بریتانیا (۲۰ هزار نفر)، جنگ آمریکا و مکزیک (۱۳ هزار)، جنگ آمریکا و اسپانیا (۲ هزار نفر)، جنگ جهانی اول (۱۱۶ هزار نفر)، جنگ جهانی دوم (۴۰۵ هزار نفر)، جنگ کره (۳۵ هزار نفر)، جنگ ویتنام (۵۸ هزار نفر)، جنگ خلیج فارس (۲۵۸ نفر)، جنگ‌های پسا ۱۱ سپتامبر بیشتر است.[۶]

آژیر خطر مرگبارترین و پرهزینه‌ترین بحران تاریخ آمریکا؛ از فنتانیل چه می‌دانید؟
مجموع تلفات ارتش آمریکا در تمام جنگ‌های تاریخ ۲۵۰ ساله آمریکا | منبع: Statista

ضربه اقتصادی فنتایل به اقتصاد آمریکا چقدر است؟

اپیدمی مواد افیونی در حال ویران کردن اقتصاد ایالات متحده است.کمیته‌ مشترک کنگره ایالات متحده آمریکا (JEC) خبر داد که هزینه اپیدمی مواد افیونی در آمریکا فقط در سال ۲۰۲۰ قریب به ۱.۵ تریلیون دلار است! [۷]

برای فهم این عدد کافیست بدانید که در میان ۱۹۳ کشور جهان، بودجه نظامی آمریکا بالاترین بودجه نظامی جهان است که این عدد در سال ۲۰۲۰ حدوداً ۷۸۰ میلیادر دلار بوده است. یعنی ضربه مواد افیونی فنتانیل به آمریکا تقریباً ۲ برابر کل بودجه نظامی آمریکاست.

مجموع بودجه نظامی سایر ۱۹۲ کشور جهان در سال ۲۰۲۰ برابر با ۱/۲ تریلیون دلار بوده است.[۸] یعنی ضربه مواد افیونی به اقتصاد آمریکا تقریباً ۱/۲۵ برابر کل بودجه نظامی ۱۹۲ کشور جهان است.

هزینه مواد افیونی برای آمریکا در سال ۲۰۱۷ برابر با ۱/۲ تریلیون دلار[۹]، سال ۲۰۱۸ برابر با ۱/۴ تریلیون دلار و سال ۲۰۱۹ برابر ۹۸۵ میلیارد دلار بوده است. اگر همین هزینه را برای سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ در نظربگیریم، می‌توان گفت که مواد افیونی تقریباً ۸ تریلیون دلار هزینه برای اقتصاد آمریکا داشته است!

جنگ‌های پسا ۱۱ سپتامبر ارتش آمریکا (۲۰۰۱-۲۰۲۱) پرهزینه‌ترین جنگ تاریخ جهان هستند. این هزینه معادل ۸ تریلیون دلار است. بحران مواد افیونی طی فقط ۵ سال، به اندازه پرهزینه‌ترین جنگ تاریخ جهان روی دست آمریکا خرج گذاشته است.

پایان بخش اول

[۱]:washingtonpost.com/national-security/۲۰۲۳/۰۳/۲۹/fentanyl-mayorkas-threat-dhs/

[۲]:cfr.org/backgrounder/fentanyl-and-us-opioid-epidemic#chapter-title-۰-۲

[۳]:cfr.org/in-brief/us-fentanyl-crisis-what-know

[۴]:cdc.gov/opioids/basics/epidemic.html

[۵]:american.edu/cas/news/to-the-point-the-fentanyl-crisis.cfm

[۶]:statista.com/statistics/۱۰۰۹۸۱۹/total-us-military-fatalities-in-american-wars-۱۷۷۵-present

[۷]:beyer.house.gov/news/documentsingle.aspx?DocumentID=۵۶۸۴

[۸]:sipri.org/media/press-release/۲۰۲۱/world-military-spending-rises-almost-۲-trillion-۲۰۲۰

[۹]:pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/۳۳۱۲۱۸۶۷

[۱۰]:watson.brown.edu/costsofwar/figures/۲۰۲۱/BudgetaryCosts

[۱۱]:historyandheritage.cityofparramatta.nsw.gov.au/research-topics/world-war-two/world-war-two-financial-cost

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آژیر خطر مرگبارترین و پرهزینه‌ترین بحران تاریخ آمریکا؛ از فنتانیل چه می‌دانید؟ بیشتر بخوانید »

کتاب «در ارتش فرعون» راوی فساد آمریکایی‌ها در ویتنام

کتاب «در ارتش فرعون» راوی فساد آمریکایی‌ها در ویتنام


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «توبیاس ولف» نویسنده آمریکایی است که سال ۱۹۴۵ متولد شده و بیشتر برای نوشتن کتاب‌های خاطرات و داستان کوتاه شناخته می‌شود. او در دوران جوانی به‌عنوان یک‌آمریکایی در جنگ ویتنام شرکت و سال‌ها بعد از این‌اقدام خود ابراز پشیمانی کرد. یکی از آثار وولف کتاب «در ارتش فرعون» است ترجمه فارسی‌اش سال ۱۳۸۸ به‌قلم منیر شاخساری توسط نشر چشمه منتشر شد. این‌کتاب یکی از آثار مهم نویسنده‌اش محسوب می‌شود که برای اولین‌بار سال ۱۹۹۴ منتشر شد و خود راوی هم در روایتش می‌گوید اتفاقاتی که در کتاب روایت می‌کند، مربوط به ۳۰ سال گذشته هستند.

شروع خاطرات «در ارتش فرعون» دربردارنده نگاه منفی و از بالا به پایین وولف به مردم ویتنام است و می‌گوید روز‌های ابتدایی ماموریتش ویتنامی‌ها را به‌جای دهاتی‌ها، «مردم» صدا می‌زده است. وولف در آمریکا جزو نیرو‌های ویژه بود و، چون به‌مدت یک‌سال آموزش زبان ویتنامی دیده بود، به‌عنوان مشاور توپخانه ارتش ویتنام که با آمریکا همکاری داشت، به این‌کشور اعزام شد. یکی از نکات مهم که وولف درباره اعزام آمریکایی‌ها به ویتنام مطرح کرده این است که تازه‌ازراه‌رسیده‌هایشان سعی می‌کردند قیافه آدم‌کش‌ها را به خود بگیرند، اما در این‌کار موفق نبودند و با یک‌نگاه می‌شد به بی‌تجربگی‌شان پی برد. چشم‌هایشان هم پرنشاط و کنجکاو بود.

اشاره مؤدبانه به پرنشاط و کنجکاو بودن آمریکایی‌ها در ویتنام باعث می‌شود به یکی از اعترافات وولف در کتاب «در ارتش فرعون» برسیم؛ اعتراف به فساد آمریکایی‌ها. او در صفحه ۱۹ می‌گوید هزاران آمریکاییِ حاضر در شهر دانگ‌تام دلشان پر می‌زد داخل شهر مای‌تائو شوند و آن‌جا را به گند بکشند. وولف از این‌که آمریکایی‌ها نمی‌توانستند وارد شهر شوند، ابراز خوشحالی می‌کند. چون «جدا از این‌که آن‌ها مردم را تبدیل به آدم‌هایی فاسد، بدکاره و دزد می‌کردند، خود شهر هم تبدیل به دکه‌های همبرگرفروشی و لباس‌شویی می‌شد، و پس از گذشت چندماه دیگر نمی‌شد شهر را شناخت.» وولف می‌گوید سربازان آمریکایی در خیابان‌های شهر سایگون دنبال خوش‌گذرانی بوده‌اند. البته از ضمیر «ما» استفاده می‌کند و می‌گوید پس از ول‌چرخیدن در خیابان‌ها وقتی به محل اسکان و پایگاهشان باز می‌گشته‌اند، حالت متشخصی را به خود می‌گرفته‌اند که می‌دانستند واقعاً به آن‌ها تعلق ندارد. طبق روایت وولف، اعضای جامعه این «ما» وقتی به عشرتکده و فاحشه‌خانه‌ها می‌رفته‌اند، وانمود می‌کرده‌اند مردان جوانی هستند که کنجکاوی‌های انسان‌شناسانه‌شان آن‌ها را به این‌اماکن کشانده است. همین‌روایت افشاگرانه نویسنده آمریکایی، ظاهر متشخص و قدرتمند و باطن ویران و متزلزل نظامیان ایالات متحده را که به کشور‌های دیگر لشکرکشی می‌کنند، به‌خوبی به مخاطب نشان می‌دهد.

البته اعتراف نویسنده «در ارتش فرعون» به فساد اخلاقی سربازان هموطنش، دلیل نمی‌شود اخلاق و رفتار نژادپرستانه آمریکایی‌اش را فراموش کند و در همان‌صفحه می‌گوید این‌که بین تمام رنگین‌پوست‌های ویتنام، جز معدود سفیدپوست‌ها بوده، برایش لذت‌بخش بوده است. توصیفش هم از این‌وضعیت این‌گونه است: «بزرگ در میان کوچک‌ها و دارا در میان ندارها.» البته همان‌طور که روایت کرده، سفیدپوست بودنش در ویتنام، بیشتر باعث دردسر و خطر بوده نه مایه افتخار و پز دادن.

توبیاس وولف در ابتدای ورودش به ویتنام، مسئول یک‌گروهان با حدود هزار و ۵۰۰ نفر نیرو و ۶ اراده توپ بوده و آن‌طور که از حال و احوال آن‌روزهایش روایت می‌کند، می‌خواسته به‌خلاف بعضی از آمریکایی‌ها، بین ویتنامی‌ها، مثل یک آمریکایی باشد. در فراز‌های ابتدایی کتاب است که وولف در حالی‌که زنی ویتنامی نظرش را جلب کرده، تلاش می‌کند به خواهرزاده زن که پسربچه‌ای کوچک است، اظهار محبت کند و می‌گوید عزم خود را برای این‌کار جزم کرد تا به پسربچه نشان دهد به‌خلاف دیگر آمریکایی‌هایی که کارشان خرابکاری است، آدم خوبی است. در همین‌زمینه یکی از سوالات و حدیث نفس‌های مهمی که وولف در فراز دیگری از کتاب دارد، از این‌قرار است که اگر نوبتش می‌شد و مجبور می‌شد به همان‌قاتل یا آدم حقه‌بازی که وانمود می‌کرد هست، تبدیل شود، تکلیف چه بود؟

اواخر سال ۱۹۶۶ و اوایل سال ۱۹۶۷ در خاطرات توبیاس وولف این‌گونه تصویر می‌شود که خبر‌ها روز به روز بدتر شده و هر روز سرباز‌های بیشتری به ویتنام اعزام و تعداد بیشتری کشته می‌شدند. بعضی از این‌کشته‌شده‌ها هم کسانی بودند که او آن‌ها را می‌شناخته است. وولف می‌گوید در آن‌برهه برادرش و بیشتر دوستانش بر این‌باور بوده‌اند که جنگ ویتنام اشتباه، شرم‌آور و احمقانه است و دولتمردان سعی در توجیه آن دارند.

اما آمریکایی‌هایی که به ویتنام اعزام شدند، از دید نویسنده «ارتش فرعون»، فریب‌خورده بودند و خود نیز بر این‌امر واقف بوده‌اند. او در صفحه ۲۷ کتاب در حالی‌که از روشن‌نبودن حقیقت صحبت می‌کند، می‌گوید «بی‌هیچ‌گناهی، به‌شکلی حساب‌شده گمراه شده بودیم. سردرگم بودیم.» این‌آمریکایی‌ها به‌روایت وولف در دسته‌های صدتایی و در جنگ‌های منظم کشته نمی‌شدند، بلکه هربار یکی از آن‌ها به‌شکلی غیرمنتظره و تصادفی از بین می‌رفت و ظاهراً همین‌مساله و انتظار برای رسیدن مرگ ناگهانی و غافلگیرکننده برای بسیاری از سربازان آمریکایی حاضر در ویتنام ازجمله وولف دردناک و فرساینده بوده است. اگر بخواهیم علت نام‌گذاری کتاب یا به اصطلاح شأن نزول این‌نام را بدانیم، باید به صفحه ۳۱ رجوع کنیم که در آن گفته می‌شود: «در این‌جا ارابه فرعون در گرداب فرو رفته بود؛ سوارانش سردرگم بودند؛ و تمام شکوهش از بین رفته بود. باتلاق.»

آمریکایی‌هایی که توبیاس وولف در کتابش از آن‌ها می‌گوید، هیچ‌کدام به روی یکدیگر نمی‌آورند که می‌ترسند. دلایل خود او هم از حضور در ویتنام، بیش از آن‌که وطن‌پرستانه بوده باشند، شخصی بوده‌اند. اما به‌هرحال او اجازه داده از آن‌ها استفاده شود و با وجود همه ترس‌هایش، در آن‌روزگار جوانی هرگز به این‌مساله فکر نکرده که از او و دیگر نظامیان آمریکایی به‌شکلی احمقانه و غیرمسئولانه برای هدفی بی‌ارزش استفاده خواهد شد. جماعتی که این‌نویسنده از آن‌ها صحبت می‌کند _ یعنی افسران آمریکایی _ کسانی هستند که ورود به جمع‌شان نیازمند مسخره‌بازی است. او چگونگی ورودش به ارتش ایالات متحده آمریکا را این‌گونه با اجرای مسخره‌بازی و سرگرم‌کردن دیگران در جشن پایان‌دوره روایت می‌کند: «این‌طور بود که من افسر ارتش ایالات متحده آمریکا شدم.» (صفحه ۷۰)

همه افسران و نظامیان آمریکایی حاضر در ویتنام به‌گفته نویسنده «در ارتش فرعون» با خیالبافی‌هایشان زندگی کرده‌اند و امر بدیهی درباره این‌زنده‌ماندن، از این‌قرار بوده که به انجام بی‌عیب‌ونقص وظایف و آمادگی رزمی بستگی نداشته است. وولف با رجوع به درونیات خود، می‌گوید پندارش از اعمال و رفتار خود این بوده که هر کار و عملش، هیچ‌معنایی ندارد. در عین‌حال، امواج تنفر و نیات بدخواهانه را نیز اطراف خود حس می‌کرده است. نویسنده «در ارتش فرعون» در فصل اول کتاب، بخشی به‌نام «جرم ملی» دارد که در فراز‌های این‌بخش، درباره اعزام به ویتنام می‌گوید «ما نمی‌بایست آن‌جا باشیم. این را می‌دانستیم، اما آن‌جا بودیم.» (صفحه ۱۴۳)

ترس و وحشت ارتش فرعون؛ توجیهی برای کشتار بچه‌مدرسه‌ای‌ها

وولف می‌گوید نبرد با ارتش ویتنام شمالی بسیار سخت بود. چون آن‌ها مثل ویت‌کنگ‌ها نبودند که شبیخون بزنند و فرار کنند. تونل‌های زیرزمینی ارتش ویتنام شمالی درست زیر پایگاه‌های آمریکا قرار داشت و نیروهایشان، تانک و هلی‌کوپتر داشتند. به‌علاوه نظامی‌های فراری آمریکایی نیز برای آن‌ها می‌جنگیدند.

یکی از صحنه‌های کتاب «در ارتش فرعون» مربوط به جابه‌جایی نیرو‌ها و حرکت ستون در جنگل است. این‌صحنه را می‌توان یکی از فراز‌های قابل توجه کتاب دانست، چون احساس درونی راوی با جزئی‌نگری مناسبی تشریح می‌شود. این‌احساس درونی از جنس همان احساس شرمندگیِ توبیاس وولف از ملیت آمریکایی و تلاشش برای وانمود به خوب‌بودن است. او می‌گوید در حالی که چهره تک‌تیرانداز در کمین‌نشسته را با خود مجسم می‌کرده، «قصد داشتم خودم را آدمی با حسن‌نیت و کمی شرمنده نشان بدهم، آدمی خوب و باوجدان که برخلاف میل باطنی‌اش کارش به این‌جا کشیده و از این مکان که خودش می‌داند تعلقی به آن ندارد سر در آورده است و قصد دارد در اولین‌فرصت به دست‌آمده آن‌جا را ترک کند.» (صفحه ۸۹)

ترس، کلیدواژه مهمی در بیان احساسات و روایت خاطرات سربازان ویتنام‌رفته آمریکاست. توبیاس وولف هم که این‌احساس را تجربه کرده درباره توجیهی که آمریکایی‌ها برای ویرانگری در شهر‌های ویتنام داشتند، می‌گوید «وقتی ترسیده باشید هرچیزی را که ممکن است شما را بکشد، می‌کشید. حالا که شهر در اختیار دشمن بود، پس شهرْ خود دشمن بود.» به همین‌دلیل آمریکایی‌ها شهر مای تائو اشاره وولف را به‌مدت سه‌روز با توپخانه‌ای که او یکی از مشاورانش بود، کوبیدند و سپس هواپیمای فانتوم بمب‌افکن روی شهر بمب ریختند.

کتابی که توبیاس وولف درباره حضور آمریکا در ویتنام نوشته، دربردارنده صحنه‌های تلخ و دردناک درباره کشتار مردم ویتنام نیز هستند. همان‌طور که اشاره شد، ترس آمریکایی‌ها از دشمن پنهان‌شده در جنگل و عارضه‌های طبیعی، بهانه‌ای برای به توپ‌بستن و بمباران وحشیانه ممتد و مستمر شبانه بوده است. اما روایت وولف درباره شهر مای‌تائو به این‌جا خلاصه نمی‌شود. او ورود به شهر را نیز روایت می‌کند و می‌گوید اجساد در همه‌جای مای‌تائو پخش بودند. «یک‌روز از کنار دسته‌ای از این‌اجساد که تقریباً به اندازه عرض یک‌ساختمان کنار هم چیده شده بودند رد شدم. همه‌شان بچه بودند، پا‌های برهنه‌شان از لبه تشک بیرون زده بود. راننده‌ام گفت که ما ساختمان مدرسه را بمباران کرده بودیم، بچه‌ها در آن‌جا جمع شده بودند تا تاریخ انقلاب و آواز یاد بگیرند.» (صفحه ۱۵۵ به ۱۵۶) وولف می‌گوید با بمباران مدرسه و همه‌جای شهر که مردم عادی در آن‌ها حضور داشتند، ویت‌کنگ‌ها حساب کار دستشان آمد و «فهمیدند اگر به میان مردم بیایند ما دیگر تظاهر نخواهیم کرد که بین آن‌ها و مردم فرق می‌گذاریم. همه آن‌ها را می‌کشیم تا به آن دیگری دست پیدا کنیم.».

اما ظاهراً توبیاس وولف و نظامیان آمریکایی دیگری که مثل او فکر می‌کنند، این‌توانایی را دارند که به‌خلاف سردمدارانشان دچار عذاب وجدان شوند. چون پس از مشاهده کشتاری که بمباران و حمله توپخانه‌ای آمریکا و ویتنام جنوبی به مای‌تائو داشته دچار این‌حالت می‌شود و می‌گوید «حالا که خطر از سرم گذشته بود کم‌کم احساسات واقعی‌ام درباره کاری که کرده بودیم خودش را نشان می‌داد.»

نویسنده «در ارتش فرعون»، تجهیزات جنگی آمریکایی را این‌گونه توصیف می‌کند: پرهیبت، پرتکنیک و پرسروصدا؛ تجهیزاتی که باعث این‌ویرانی و البته ویرانی‌های دیگر در کشور‌های دیگر دنیا شده‌اند.

سنگینی کوله‌بار خاطرات ویتنام

مأموریت توبیاس وولف در ویتنام، بالاخره روزی به پایان رسید و او به آمریکا بازگشت. اما پیش از بازگشت برایش یک‌مهمانی خداحافظی برگزار شد که در میانه آن، به کشف بزرگی نائل آمد؛ این‌که همه چیز‌های اطرافش ازجمله مهمانی مسخره‌بازی هستند و طی تمام مدتی که در ویتنام بوده، همه فکر و ذکرش تلاش برای حفظ جانش بوده است. بخشی از مسخره‌بازی مورد اشاره، فرازی است که در آن سرگرد ویتنامی (چائو) به سلامتی وولف می‌نوشد و او را به‌خاطر دشمنی سرسختانه‌اش با شورشی‌های کمونیست، مهارتش در سرپرستی افراد و شجاعت متهورانه‌اش در زیر آتش دشمن می‌ستاید. از دیگر جملات مسخره‌ای که سرگرد چائو در این‌مهمانی بیان می‌کند، این است که حضور وولف، ضربه سختی به ویت‌کنگ‌ها وارد کرده که هرگز نمی‌توانند جبرانش کنند.

یکی از موارد تشابه نویسنده «در ارتش فرعون» با دیگر نظامیان متجاوز آمریکایی، اتمام مأموریت و لحظه‌شماری برای بازگشت به کشورشان است. او نیز در حالی‌که چندروز به بازگشتش باقی مانده بوده، بار‌ها با خود فکر و محاسبه می‌کرده که آیا روز بازگشت واقعاً سر می‌رسد یا نه؟ به‌هرحال او موفق می‌شود زنده به آمریکا برگشته و از ارتش مرخص شود.

وولف، پس از ورود به آمریکا، یک‌نظامیِ از ویتنام برگشته است که رابطه نه‌چندان صمیمانه با پدرش دارد و برای فرار از خاطرات، زیاد می‌نوشد. افسری که باید مانند یک‌قهرمان فاتح به کشورش بازگردد، از نعمت داشتن یک‌زندگی معمولی خانوادگی محروم است و دستاوردش در رابطه با پدر خود این است که هر دو بتوانند بدون اجبار به تأیید یا تکذیب یکدیگر یا به رخ‌کشیدن امتیازهایشان تحمل کنند؛ نوعی استقلال که هر دو آن را پذیرفته‌اند. این‌آمریکایی، خود را از باقی آمریکایی‌های جامعه ایالات متحده جدا می‌بیند، چون «در ویتنام کمتر متوجه این‌موضوع شده بودم. اما این‌جا، در میان کسانی که خشونت و مرگ را امری بدیهی نمی‌دانستند، فهمیدم که مثل آن‌ها نیستم و همین موضوع مرا از بقیه جدا می‌کرد.» (صفحه ۲۱۱) همچنین در فراز دیگری از همین‌صفحه از ضعفش در برقراری ارتباط با دیگران می‌گوید: «نمی‌توانستم گفت‌وگویم را با دیگران تا آخر ادامه بدهم، بی‌آن‌که بدانم آن‌قدر حرف‌های وحشتناک بر زبان می‌آوردم تا این‌که طرف از خودش واکنشی نشان می‌داد. خنده‌ام حتا برای خودم هم تلخ و طعنه‌آمیز به‌نظر می‌رسید. در برابر ساده‌ترین سوال‌های مردم درباره خودم ساکت و بی‌صدا می‌ماندم. طوری دلتنگ و غمگین بودم که دیگر مطمپن شده بودم همان‌طور خواهم ماند.»

نویسنده «در ارتش فرعون» از اعتراضات اجتماعی مردم آمریکا علیه حضور نظامی این‌کشور در ویتنام هم گفته است. بخشی از خاطرات بازگشت او از ویتنام مربوط به حضورش در سانفرانسیسکو است و یک‌روز شاهد برپایی یک‌گردهمایی اعتراضی در این‌شهر بوده است. او خطابه‌های اعتراضی معترضان را نسبت به رئیس‌جمهور جانسون را می‌شنود و نکات کلی سخنرانی یکی از معترضان را در این‌سه‌نکته خلاصه می‌کند: بازگرداندن نیرو‌های نظامی از ویتنام، به‌رسمیت‌شناختن کوبا و تقسیط فوری بدهی دانشجویان. همین‌سخنران همچنین گفته تا زمانی‌که به همه این‌خواسته‌ها توجه نشود، خود را درگیر جنگی بی‌چون و چرا با دولت آمریکا می‌داند.

پس از بازگشت به آمریکا، وولف به انگلستان سفر کرد؛ جایی‌که در آن کسی درباره ویتنام حرف نمی‌زد. او به دانشگاه آکسفورد رفت و چهارسال تحصیل کرد. اما این‌حضور در جایی غیر از آمریکا و یک‌محیط دانشگاهی هم چیزی را در گذشته او عوض نکرده است. چون خودش می‌گوید «با خودم از ویتنام چیزی آورده بودم که تقریباً شبیه مالاریا بود، اما مالاریا نبود: دل‌پیچه، درد معده، بی‌خوابی و کابوس‌های شبانه.» (صفحه ۲۳۳) این «چیزی» که وولف از ویتنام سوغات آورده، همان‌کوله‌بار سنگین خاطرات و عذاب وجدانی است که ناشی از جنایات کشورش در کشوری دیگر بوده است. برای بسط و گسترش همین‌بحث است که ارجاع معناداری به کتاب «سیره مسیحی ساکسونی» و موعظه‌های انجیل دارد و به داستان مرد عاقلی در موعظه‌ها اشاره می‌کند که خانه‌اش را روی سنگ ساخت و مرد احمقی که خانه‌اش را روی شن بنا کرد. وولف می‌گوید تلاش دارد خانه‌اش را روی سنگ بنا کند. اما سوالی که برای مخاطب کتاب پیش می‌آید، این است که آیا آمریکایی‌های بازگشته از جنگ ویتنام می‌توانند خانه‌شان را روی سنگ بنا کنند؟

بخش آخر کتاب «در ارتش فرعون»، «نمای آخر» نام دارد که وولف در آن می‌گوید جرج اورول گزارشی به‌نام «بیچاره‌ها چگونه می‌میرند» دارد که در آن گفته «در رختخواب مردن بسیار خوب است، با این‌حال بهتر از آن مرگ در لباس خدمت است.» این‌جمله‌ی اورول باعث شده توبیاس وولف خشکش بزند. چون اورول این‌جملات را پیش از جنگ داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم نوشته و کلماتش، جوانمرگی را مثل معامله‌ای پرسود تشویق می‌کردند. می‌توان احتمال قطع به‌یقین داد سربازان آمریکاییِ ویتنام‌رفته چنین‌معامله‌ای را درک نمی‌کنند.

درس نویسندگی افسر ارتش فرعون

توبیاس وولف همان‌طور که در ابتدای مطلب اشاره شد، به‌خاطر نوشتن داستان‌های کوتاه شهرت دارد. او در کتاب «در ارتش فرعون» علاوه بر روایت خاطراتش، فراز‌هایی هم دارد که در آن‌ها فوت و فن‌های نویسندگی را به مخاطبان می‌آموزد. به‌عنوان نمونه این‌بحث می‌توان به این‌فراز اشاره کرد: «به‌دنبال نوشتن که می‌روید کاری می‌کنید که تا سال‌ها نتیجه آن را نخواهید دانست، حتا نمی‌توانید مطمئن باشید که اصلاً نتیجه‌ای در بر دارد یا نه. لازمه این‌کار تحمل، خودداری و ایمان است. نوشتن این‌خصوصیات را از شما می‌خواهد، سپس قدری به آن‌ها می‌افزاید و باز پس‌تان می‌دهد. حالتی شگفت که شما را به ادامه کار تشویق می‌کند، اراده‌تان را محکم و افکارتان را پالایش می‌کند.» (صفحه ۲۳۰)

منبع: مهر

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کتاب «در ارتش فرعون» راوی فساد آمریکایی‌ها در ویتنام بیشتر بخوانید »

استخدام روانی‌ها در ارتش آمریکا!

استخدام روانی‌ها در ارتش آمریکا!



روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» در خبری اعلام کرد ارتش آمریکا به دلیل کمبود نیرو مجبور به پایین آوردن استانداردهای خود شده و به ۷۰۰ سرباز مبتلا به اختلالات روانی اجازه ثبت‌نام داده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، بر اساس گزارش روز سه‌شنبه (۲۶ دسامبر) روزنامه آمریکایی وال‌استریت‌ژورنال، ارتش آمریکا بعد از بازنویسی مقررات خود که در آن شرایط پزشکی متقاضیان را از پیوستن به ارتش منع می‌کند، به ۷۰۰ سرباز مبتلا به اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی (ADHD) اجازه ثبت‌نام داده است.

به گزارش مجاهدت از راشا تودی، این ۷۰۰ کارآموز بعد از تصمیم ارتش در ماه ژوئن(خرداد) مبنی بر این که به کسانی که از ۳۸ وضعیت پزشکی رنج می‌برند اجازه ثبت‌نام داده می‌شود، استخدام شدند. این افراد به شرطی که بین سه تا هفت سال قبل از ثبت‌نام علائمی بروز نداده یا نیاز به درمان نداشته‌اند، می‌توانند به استخدام ارتش دربیایند. این شرایط که شامل نقایص مادرزادی قلب و سل هم می‌شود، قبلاً از شرایط رد خودکار صلاحیت استخدام در ارتش آمریکا بود.

«کریستین وورموث» وزیر ارتش آمریکا به وال استریت ژورنال گفت که بعد از یک سال خدمت سربازان، کارایی این برنامه ارزیابی خواهد شد. وی ماه اکتبر (مهر)در مصاحبه با سی‌ان‌بی‌سی گفته بود که ارتش آمریکا در حال حاضر از بین جمعیتی به طور فزاینده نامناسب استخدام می‌کند و تنها ۲۳ درصد از جوانان آمریکایی استانداردهای تناسب‌اندام را دارند. علاوه‌بر این، تنها 9 درصد از این افراد ۱۶ تا ۲۱ ساله از اول علاقه‌مند به پیوستن به ارتش هستند.به گفته «وورموث»، کاهش تناسب‌اندام که با فرمان تزریق واکسن کرونا و پیشنهادات شغلی وسوسه انگیزتر در بخش خصوصی وضع را وخیم‌تر کرد، باعث شد تا ارتش بدترین سال استخدام خود را از زمان لغو پیش‌نویس در سال ۱۹۷۳ تجربه کند. در پایان سال مالی ۲۰۲۲، ارتش ۱۵ هزار سرباز از ۶۰ هزار نیروی هدف خود یعنی معادل ۲۵ درصد کسری داشت.

بر اساس این گزارش نیروی دریایی و تفنگداران دریایی آمریکا هم در تلاش برای رسیدن به هدف‌گذاری‌های استخدام هستند. تفنگداران دریایی معمولاً حدود نیمی از نیروی هدف را در آغاز هر سال مالی در اختیار دارند، اما برای سال ۲۰۲۳ در آغاز اکتبر(مهر) تنها ۳۰ درصد را کسب کرده بودند. در همین حال، مقامات به آسوشیتد پرس گفتند نیروی دریایی آمریکا که معمولاً سال مالی را با حدود ۲۵ درصد استخدام آغاز می‌کند، در ماه اکتبر دستیابی به ۱۰ درصد هدف را گزارش داد.

همه این‌ها در حالی است که تلاش‌های سابق پنتاگون برای پایین آوردن استانداردها مورد انقاد شدید قرار گرفته بود. به ترک تحصیل کرده‌ها از دبیرستان و محکومان مواد مخدر در طول جنگ‌های عراق و افغانستان معافیت برای ثبت‌نام در ارتش داده می‌شد که منجر به افزایش مسائل سلامت روان و خودکشی در بین رده‌های ارتش شد.چند دهه قبل از آن، رابرت مک‌نامارا وزیر دفاع آمریکا در اوج جنگ ویتنام ۳۲۰ هزار سرباز، ملوان، تفنگدار دریایی و سرباز نیروی هوایی با شرایط نامناسب و ضریب هوشی پایین را به کار گرفت. رسانه‌ها در آن زمان به این افراد «احمق‌های مک‌نامارا» لقب دادند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

استخدام روانی‌ها در ارتش آمریکا! بیشتر بخوانید »

ماجرای عکس تاریخی از کردستان عراق/ وقتی عکاس مشهور اشتباه می‌کند + تصاویر

ماجرای عکس تاریخی از کردستان عراق/ وقتی عکاس مشهور اشتباه می‌کند + تصاویر


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار تجسمی خبرگزاری فارس، آژانس عکس مگنوم اخیراً برخی تصاویرش را برای چاپ در تعداد محدود به قیمت ۱۰۰ دلار عرضه کرده است. برخی از این عکس‌ها، داستان‌های جالبی دارند.

 

 

به عنوان نمونه، یکی از آن‌ها عکسی از «دان مک‌کالین» عکاس انگلیسی است که ۳۰ سال قبل در اربیل کردستان ثبت شده.

او درباره این عکس نوشته است: «در سال ۱۹۹۱ (۱۳۶۹ شمسی) در اربیل کردستان بودم و جنگ خلیج فارس را گزارش می‌کردم. یک روز در خیابان قدم می‌زدم که صداهایی شنیدم. وقتی به بالا نگاه کردم، از دیدن کودکانی که روی کتاب محمد رسول‌الله نشسته‌اند، متعجب شدم! سال‌ها بعد فهمیدم که این مجسمه مربوط به پیامبر اسلام نیست. مجسمه مورخ و شاعر «ابن مستوفی» است که تاریخ اربیل را نوشت و در قرن سیزدهم وزیر شهر بود. واقعیت و داستان؛ اشتباه گرفتن آنها بسیار آسان است!»

 

مجسمه ابن مستوفی در مجاورت ارگ اربیل قرار گرفته است. این ارگ باستانی، روی تپه‌ای در مرکز شهر اربیل قرار دارد و قدمت آن به هزاره پنجم قبل از میلاد می‌رسد. ارگ اربیل در سال ۲۰۱۴ به عنوان میراث جهانی در یونسکو به ثبت رسیده است.

اما ابن مستوفی کیست؟

«شرف‌الدین ابوالبرکات مبارک‌بن احمد‌بن مبارک‌بن موهوب لخمی اربلی» معروف به ابن مستوفی (۵۶۴-۶۳۷ق)، ادیب، شاعر و مورخ مشهور اربل (شهر اربیل کنونی در کردستان عراق) در اواخر دوره عباسی است. او مستوفی و متولی امور دیوانی حاکم اربل (ملک المظفّر کوکبوری، متوفی ۶۳۰ق) بود و این منصب را از پدرش و او نیز از برادر و پدر خود به ارث برده بود.

 

 

ابن مستوفی پس از تصرف اربل به دست مغولان، به موصل مهاجرت کرد و سال‌های پایانی عمر خود را در این شهر سپری کرد. او دارای دیوان شعر بود؛ او قصیده‌ای در مدح اهل بیت(ع) دارد که در آن، به برخی از فضیل امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره کرده و به ذمّ معاویه پرداخته است. با این وجود، ابن مستوفی بیشتر شهرتش را وامدار تألیف تاریخ اربل است؛ شهری که در قرن‌های ششم و هفتم، میزبان شخصیت‌هایی همچون «بهاءالدین علی بن عیسی اربلی» و «یوسف بن نفیس اربلی» بوده.

«دان مک‌کالین» کیست؟

«دان مک کالین» عکاس انگلیسی ژانر مستند است که به دلیل چهره زشتی که از فقر و جنگ به نمایش گذاشته، وجهه جهانی یافته است. در طول زندگی‌ حرفه‌ای‌اش جنگ‌های بسیاری را از دریچه دوربین عکاسی ثبت کرده است؛ از قبرس و کامبوج و جنگ ویتنام تا جنگ لبنان و خلیج فارس.

 

 

او اگرچه لقب «سِر» دریافت کرده، اما گاهی مورد بی‌محلی دولت بریتانیا هم قرار گرفته است، به عنوان نمونه دولت مارگارت تاچر (نخستین نخست‌وزیر زن تاریخ بریتانیا) او را از همراهی سربازان انگلیسی در جنگ ۱۹۸۲ میلادی جزایر فالکلند منع کرد.

مک کالین درباره چگونگی عکاسی‌اش گفته است: من فقط از دوربین طوری استفاده می‌کنم که انگار از خمیر دندان استفاده می‌کنم؛ دوربین کارش را انجام می‌دهد. عکاسی برای من نگریستن نیست، احساس کردن است. اگر حس نمی‌کنید چرا به آن نگاه می‌کنید، پس شما هرگز نخواهید فهمید که دیگران چه احساسی دارند، وقتی به عکس شما نگاه می‌کنند.

 

 

«دان مک کالین» اکنون ۸۵ سال دارد و در سامرست انگلستان زندگی‌ می‌کند. او بیشتر وقت خود را به عکاسی از مناظر شمال انگلیس می‌گذراند تا برای مدتی‌ هم که شده، لحاظات وحشتناکی‌ را که مشاهده کرده است فراموش کند.

 


فلسطینی‌ها در خیابان‌های جنگ‌زده بیروت

 

او بارها گفته غصه می‌خورد که چرا به جای کمک مجبور بوده عکس بگیرد. خودش گفته در منطقه‌ای فقیرنشین به دنیا آمده ـ و یکی دلایلش توجهش به فقر در آفریقا همین موضوع است ـ اما اکنون در بهترین نقطه انگلستان زندگی می‌کند ولی هر شب که می‌خوابد با یاد لبنان و ویتنام سر بر بالین می‌گذارد.

 


تفنگدار شوکه شده نیروی دریایی آمریکا در جنگ ویتنام، سال ۱۹۶۸. این عکس مشهورترین اثر مک‌کالین است.

 

انتهای پیام/





منبع خبر

ماجرای عکس تاریخی از کردستان عراق/ وقتی عکاس مشهور اشتباه می‌کند + تصاویر بیشتر بخوانید »