به گزارش نوید شاهد؛ عصر دیروز یکشنبه 27 آبان در سالروز شهادت شهیدان مهدی و مجید زینالدین، جمعی از خانواده شهدا به دیدار حاجیهخانم زینب اسلامدوست مادر این شهیدان در شهر مقدس قم رفتند. در این دیدار مادر شهیدان به روایتگری درباره شهیدان مهدی و مجید زینالدین پرداخت.
وی در این دیدار ضمن قدردانی از حضور خانواده شهدا به ویژه مادر شهید مدافع سلامت مصطفی علیدادی، گفت: من از زحمات شما مادر شهید گرانقدر آگاه هستم و به واسطه روشنگری که شما در این راه انجام داده و می دهید از شما ممنونم؛ در حقیقت زمانی که شاهد راهی هستم که شما در جهاد تبیین طی می کنید برایم یادآور اقداماتی است که در زمان تبعید همسرم انجام می دادم. در کردستان و در شهر سقز سعی می کردم با برگزاری جلسات قرآن، سخنرانی و روشنگری مردم راه همسرم را ادامه دهم و در این راه از هر فرصتی استفاده می کردم.
مادر شهیدان زین الدین در ادامه با تاکید بر نقش ویژه همسران و مادران شهدا در جهاد تبیین افزود: همه ما در این راه مسئولیم و باید راه شهدایمان را زینبوار ادامه دهیم. زمانی که شهیدان زین الدین در جبهه بودند بنده به همراه دیگر خانمها تلاش می کردیم فعالیتهایمان برای پشتیبانی از رزمنده ها را ادامه دهیم.
وی همچنین با اشاره به اینکه 40 سال سرباز جهاد تبیین هستم، اظهار کرد: نقش مادران و همسران شهدا در ادامه راه شهیدان انکار ناشدنی است. پس از شهادت فرزندانم سه روز بعد دوباره سخنرانی هایم را از سر گرفته و تلاش کردم نگذارم پرچم آنان بر زمین بماند چراکه می دانستم با نشستن و گریه کردن کار اسلام پیش نخواهد رفت.
مادر شهیدان زین الدین تشریح کرد: زمانی که حاج آقا زین الدین به دلیل فعالیتهای سیاسی و مبارزه علیه شاه به کردستان تبعید شد من نیز به همراه بچه ها به آن شهر رفتم ولی مهدی با ما نیامد چراکه او معتقد بود که نباید سنگر پدر را خالی کند و رژیم پهلوی با تبعید پدر نباید به مقصد خود برسد. او در مغازه پدر ماند و به راه او ادامه داد. این موضوع درست زمانی بود که مهدی رتبه 4 کنکور تجربی را کسب کرده بود و حتی به دلیل اینکه معتقد بود نباید سنگر پدر خالی بماند از تحصیل در دانشگاه انصراف داد.
مینا زینالدین خواهر شهید نیز در ادامه این سخنان، افزود: در واقع پدرم در کتابفروشی سنگری برای مبارزه با رژیم پهلوی ساخته بود. ایشان در زیرزمین آنجا اعلامیه های حضرت امام را چاپ و منتشر می کرد و می توان گفت این مغازه برای انقلاب و امام خمینی (ره) بود و فقط اسمش کتابفروشی بود.
خواهر شهیدان زین الدین با اشاره به ویژگی های شخصیتی و روحی این شهدا، خاطره ای از شهید مهدی زین الدین تعریف کرد و گفت: یادم می آید زمانی قرار بود ساعت 8 به منزل یکی از اقوام نزدیکمان برویم؛ زمانی که پشت در منزل رسیدیم یک دقیقه به ساعت 8 مانده بود، ایشان صبر کرد همان یک دقیقه هم طی شده و بعد زنگ درب منزل آنان را زد.
وی همچنین با اشاره به شرحی از زندگی شهیدان زینالدین افزود: باید بدانیم همیشه «انتخاب» راه برای هر فردی اصلی ترین مسئله است. مهدی همیشه بر دوراهی های مختفلی در زندگی قرار می گرفت که همیشه این مسیر به سمت رضایت خدا، انقلاب و اسلام ناب محمدی بود.
خواهر شهیدان زین الدین با اشاره به هوش وافر مهدی در درس ریاضی ادامه داد: او بسیار با استعداد بود و چند سال از درسش را جهشی خواند. یادم می آید یک زمانی برای تایید حزب رستاخیز، به مدرسه آمده و از همه دانش آموزان دبیرستان می خواهند نامهای را امضا کنند؛ همه دبیرستانی ها آن را امضا کردند؛ اما مهدی این کار را نکرد چراکه ما در منزل راجع به مسائل سیاسی و مذهبی روز صحبت کرده و معتقد بودیم آنکه حزب رستاخیز را تایید کند اسلام را زیر سوال برده است. در ادامه امضا نکردن مهدی باعث شد او را از آن دبیرستان و رشته ریاضی اخراج کنند و مهدی مجبور شد ناخواسته رشته اش را تغییر داده و در رشته تجربی درس بخواند اما این باعث توقف او نشد و مهدی رتبه 4 تجربی و قبولی در دانشگاه پزشکی شیراز را به دست آورد.
وی افزود: دوباره پدر که تبعید شد مهدی بر دو راهی انتخاب قرار گرفت. او می توانست پزشک شود و به مردم خدمت کند اما به دلیل سنگری که از پدر برای او باقی مانده بود، ترجیح داد اسلام و مبارزه با طاغوت را برگزیند در نتیجه آن جبهه را حفظ کرد. آن سالها پدرم رساله امام را در تمام استانهای کشور پخش می کرد، اعلامیه های امام را از عراق می آوردند و ایشان آنها را تکثیر می کرد و در واقع مغازه ایشان پایگاهی برای انقلابیون بود.
خواهر شهید افزود: مهدی نیز راه پدر را ادامه داد، نوارهای امام را در زمان تبعید پدر تکثیر می کرد، دوباره درس خواند، زبان فرانسه را آموخت و چون امام خمینی (ره) در فرانسه تبعید بود ایشان هم تحصیل در همان دانشگاه سوربن فرانسه را انتخاب کرد؛ به محض اینکه مهدی قرار شد به فرانسه برود، حضرت امام راهی ایران شد و اینجا بود که مهدی دوباره پا بر نفس خود گذاشت و انقلاب و ولایت را انتخاب کرد.
وی با تاکید بر اینکه مهدی همیشه زندگی ولایی داشت، گفت: زمانی که مهدی به شهادت رسید؛ چند روزی بود که وارد 25 سالگی شده بود اما در این سن فرماندهی لشکر بر عهده ایشان بود؛ آقا مجید نیز در اطلاعات عملیات سپاه بود که در نهایت در کنار یکدیگر به شهادت رسیدند.
انتهای گزارش/