جهاد سازندگی

تجلی حماسه عاشورا در هویزه و شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با حاج قاسم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، آیین شب‌ خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه به‌فرمانده شهید «سید حسین علم‌الهدی»، شامگاه یک‌شنبه با حضور سردار دریادار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پیشکسوتان جهاد و شهادت، رزمندگان، خانواده معظم شهدای حماسه هویزه و دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی شهید بهشتی و علوم پزشکی ایران در موزه ملی انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مقاومت برگزار شد.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

شهیدی که یک‌تنه، یک گردان زرهی دشمن را منهدم کرد

سردار «محمدجواد اسلامی» از رزمندگان جنگ‌های نامنظم در دوران دفاع مقدس، در ابتدای این مراسم، با بیان اینکه ما توجیه شده بودیم تا در سمت جنوب عملیات «نصر»، از منطقه «سید جابر»، «کوهه» و «فرصیه» به سمت هویزه، برای پشتیبانی عملیات وارد شویم، اظهار داشت: ما در ستاد جنگ‌های نامنظم که موقعیت آن در استانداری اهواز قرار داشت، هشت گروه ۱۱ نفره بودیم که در اردوگاه پاسارگاد حضور داشتیم که شهید مقدم که با شهید چمران شهید شد، من را به عنوان مسئول تعیین کرد؛ اما من گفتم که اجازه دهید تا به میان دوستان بروم و بررسی کنم تا بهترین شخص را به‌عنوان مسئول به شما معرفی کنم، هرچند اگر خودم نباشم؛ لذا پس از بررسی، شهید «علی لطیفی» را به‌عنوان فرمانده معرفی کردم و وی هم شرط کرد که خودم معاون او باشم؛ بر این اساس، با یک ترکیب حدود ۸۰ نفره، وارد روستای «فرصیه» شدیم تا آماده عملیات شویم.

این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: شهید رستمی که بعداً در دهلاویه به شهادت رسید، در آن نقطه فرمانده ما بود؛ او به ما دستور داد که به‌سمت هویزه اعزام شوید؛ درحالی که آن‌زمان هیچ‌گونه مهندسی رزمی مناسبی هم نداشتیم؛ در هر صورت ما به‌سمت هویزه حرکت کردیم و این نکته را می‌دانستیم که ارتش بعث عراق نیرو‌های زرهی را در طول روز پخش می‌کند تا منطقه وسیعی را تحت پوشش قرار دهد و شب‌ها نیز آن‌ها را جمع می‌کند تا مورد کمین قرار نگیرند؛ سرانجام سه‌ساعت و نیم با تجهیزات کامل و بار تسلیحاتی سنگین‌تر از میزان باری که یک رزمنده باید حمل می‌کرد، حرکت کردیم؛ ضمن این‌که ترکیب ما شامل تعدادی دانش‌آموز، دانشجو، بازاری و معلمان می‌شد و تعدادی هم روستاییان بودند.

سردار اسلامی افزود: وقتی سه ساعت و نیم به سمت هویزه حرکت کردیم، به سنگر‌های تانک (نعل اسبی) دشمن رسیدیم، درحالی که منطقه کاملاً دشت بود و هیچ عوارضی در آن وجود نداشت. وقتی به سنگر‌های تانک رسیدیم، این سنگر‌ها را خالی یافتیم و به جایی رسیدیم که احساس می‌کردیم که هم ما صدای نفس بعثی‌ها را می‌شنویم و هم آن‌ها؛ از طرفی هم بعثی‌ها دائما منور می‌زدند و کار به‌جایی رسید که دیگر کار از منور توپخانه و خمپاره خارج شد و به منور‌های کلت دستی رسید؛ به این معنا که ما به نزدیکی دشمن رسیده بودیم و اگر با دشمن درگیر می‌شدیم، دیگر راه برگشتی نداشتیم؛ چراکه هیچ خودرو، آمبولانس و تدارکاتی پشت سر ما نبود؛ بنابراین از آقای لطیفی خواستم که مسیر را برگردیم که با توجه به تسلط آقای لطیفی به مسیرشناسی از طریق نجوم، ما این مسیر را حدود یک‌ساعت و نیم به روستای «فرصیه» برگشتیم و اسرای عملیات را تحویل گرفتیم.

این رزمنده دفاع مقدس با ذکر خاطره‌ای از شهید ابوالفضل. گفت: این شهید والامقام ۲ موشک دراگون را روی دوش خود و یک موشک را هم در دست می‌گرفت و گاهی هم چهار موشک را همراه خود می‌برد و تا آن‌جایی که می‌توانست جلو رفته و زیر درخت کمین می‌کرد و تانک‌ها و نفربر‌های دشمن را هدف قرار می‌دا؛ به‌طوری که از تعداد ۳۰ موشکی که طی چند روز استفاده کرده بود، شاید فقط یک عدد آن هدر رفته و نزدیک به یک گردان زرهی دشمن را منهدم کرد؛ بنابراین دشمن از روی استیصال، یک نفربر را فدا کرد تا نقطه پرتاب او را شناسایی کند و سرانجام با سه موشک مالیوتکا، سر وی را از بدنش جدا کردند.

تجلی صحنه حماسه عاشورا در کربلای هویزه

«پرویز شریف» از فرماندهان حماسه هویزه نیز در این مراسم، به بیان خاطرات خود از اعزام به جبهه‌ها پرداخت و با بیان این‌که پس از فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی در خرداد سال ۱۳۵۸، همراه با عده‌ای از دانشجویان، جهاد سازندگی سبزوار را تشکیل دادیم، اظهار داشت: مبارزان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی برای سخنرانی و تبلیغات به سبزوار می‌آمدند، به منزل شخصی به نام حاج آقای فاضل می‌رفتند که فرزند او «محمد فاضل» که از دانشجویان پیرو خط امام بود و در هویزه به شهادت رسید، مؤسس جهادسازندگی سبزوار بود.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

وی افزود: شهید محمد فاضل حدود ۴۰ نفر را جمع کرد و به روستای «دوچاهی» سبزوار برد و در آن‌جا عده‌ای نهج‌البلاغه و تفسیر قرآن برای این افراد تدریس کرده و در عین حال، در این روستای محروم، سازندگی هم می‌کردند؛ چراکه هدف آن‌ها خودسازی و آموزش روش‌های کار کردن برای رضای خدا بود و معتقد بودند ما باید ابتدا خودمان را بسازیم و بعد که خودسازی کردیم، سازندگی کنیم.

این فرمانده دوران دفاع مقدس افزود: اواخر شهریور سال ۱۳۵۹ که جنگ تحمیلی آغاز شد، همان‌هایی که در جهادسازندگی بودند، تصمیم گرفتند تا با لبیک به فرمان امام خمینی (ره) برای مقابله با دشمن به اهواز بروند؛ بنابراین سه گروه شدیم؛ یک گروه رزمی، یک گروه برای کمک به جنگ‌زدگان و یک گروه هم برای انجام کار‌های مهندسی، و من جزو گروه رزمی بودم که «گروه اخلاص» نام داشت.

شریف ادامه داد: وقتی وارد اهواز شدیم، به سپاه اهواز رفتیم و از آن‌جا ما را به سپاه سوسنگرد فرستادند که در آن‌جا سردار «محمدعلی جعفری»، سردار «احمد غلامپور» و عده‌ای دیگر حضور داشتند و شرایط هم، شرایط خیلی سختی بود؛ به‌طوری که داخل لوله گلوله شلیک می‌کردیم، تا دشمن گمان کند که ما داریم خمپاره شلیک می‌کنیم! از طرفی هم فضا به‌گونه‌ای بود که کسی سنگر امن را برای خودش نمی‌خواست؛ بلکه برای همرزم خود می‌خواست، یا اگر غذایی می‌آوردند، همه به همدیگر تعارف می‌کردند.

وی با اشاره به عملیات نصر و حماسه هویزه، تصریح کرد: شهید «سید حسین علم‌الهدی» برای عملیات هویزه، از سوسنگرد عده‌ای را جمع‌آوری کرد؛ بنابراین قرار شد تا هشت نفر از نیرو‌های جهادسازندگی سبزوار برای عملیات به نیرو‌های شهید علم‌الهدی بپیوندند؛ این درحالی هست که شهید محمد فاضل نیز به‌نوعی معاون شهید علم‌الهدی به حساب می‌آمد و کار‌های هماهنگی با ارتش و… را انجام می‌داد.

این فرمانده دوران دفاع مقدس به ذکر خاطره‌ای از شهید محمد فاضل پرداخت و خاطرنشان کرد: زمانی که ما در محاصره تانک‌ها قرار داشتیم و درحالی که مهمات ما نیز تمام شده بود، واقعاً صحنه، صحنه کربلا بود؛ بنابراین شهید محمد فاضل گفت که قمقمه‌های آب خود را خالی کنید؛ چراکه در حالت تشنگی بهتر می‌جنگید و دفاع می‌کنید و خود نیز در حال شلیک آخرین آر.پی.جی به شهادت رسید. سرانجام جهاد سازندگی سبزوار در هویزه پنج شهید را تقدیم کرد که همگی از دانشجویان مبارز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بودند.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

حضور شهید علم‌الهدی جان تازه‌ای در میان رزمندگان می‌دمید

«محمد فرزانه» از فرماندهان جبهه سوسنگرد نیز در ادامه این مراسم، گفت: در جهادسازندگی مشغول خدمت بودیم که جنگ آغاز شد؛ درحالی که دشمن می‌خواست چندروزه به تهران برسد و این موضوع نیز بی‌حساب و کتاب نبود؛ بنابراین اگر رهبری امام و پایمردی‌های ملت نبود، مسلماً اهداف دشمن محقق می‌شد؛ با این وجود سرانجام حتی یک‌وجب از خاک کشورمان نیز کم نشد.

این فرمانده دوران دفاع مقدس با بیان این‌که آن‌زمان هرکسی به هر شکلی که می‌توانست، توان خود را در جنگ به‌کار می‌گرفت، بیان داشت: در جهادسازندگی استان اصفهان، شخصی حضور داشت که چریک قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود؛ او همزمان با فعالیت‌های مهندسی، داوطلبان را جمع‌آوری و یک اردوگاهی در شهررضا ایجاد کرده و همه آن‌ها را سازماندهی کرد و ما هم در آن‌جا یک‌ماه آموزش فشرده دیدیم. وقتی آموزش‌مان تمام شد، به اهواز رفتیم و پایگاه «منتظران شهادت» (گلف) را پیدا کرده و از آن‌جا مسلح شده و به سوسنگرد اعزام شدیم و سپس به سپاه هویزه رفتیم.

وی با بیان این‌که وقتی به سپاه هویزه رفتیم، معمولاً افرادی بودیم که جنگ‌ندیده بودیم؛ اما رزمندگان اخلاص بالایی داشتند و وقتی شهید علم‌الهدی آمد نیز جان تازه‌ای در میان رزمندگان دمیده شد، تأکید کرد: شهید سید حسین علم‌الهدی انسان عجیبی بود؛ چراکه با وجود این‌که دوره‌های نظامی ندیده بود، منطقه را کاملاٌ توصیف کرده و وضعیت نظامی را تشریح می‌کرد و از طرفی هم در رادیو سخنرانی کرده و برای رزمندگان قرآن و نهج‌البلاغه می‌گفت و آن‌ها را از لحاظ معنوی می‌ساخت.

فرزانه تأکید کرد: شهید علم‌الهدی نیرو‌های بومی را به‌کارگیری می‌کرد؛ به‌طوری که یک کوله‌بر که به مسیریابی از طریق نجوم تسلط داشت را به‌کار گرفت و او راهنمای ما شده بود؛ بنابراین ما شب‌ها به جاده جفیر می‌رفتیم و مین‌کاری می‌کردیم و برمی‌گشتیم؛ درحالی که امکانات کافی هم نداشتیم.

این فرمانده دوران دفاع مقدس تصریح کرد: زمانی که قرار شد عملیات نصر آغاز شود، بنی‌صدر شتاب‌زده عمل کرد و تانک‌ها وقتی به هویزه آمدند، برای آن‌ها سنگری ایجاد نشده بود؛ بنابراین شهید علم‌الهدی گفت که هر ۲ نفر شبانه جلوی یک تانک بروید تا برای عملیات آماده شوید و ما هم تا نزدیک ساعت ۱۱ روزی که عملیات آغاز شد، بیدار ماندیم. وقتی عملیات آغاز شد، خط مقدم شکسته شده و رزمندگان پیشروی کردند، همین‌طور که پیشروی می‌کردیم، دیدیم که یک پی‌ام‌پی آمد و آقای شمخانی از آن پیاده شد و کمی جلوتر هم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به منطقه آمدند و رزمندگان را مورد تفقد قرار دادند.

آیین شب‌خاطره پاسداشت شهدای حماسه هویزه

وی خاطرنشان کرد: روز اول با پیروزی همراه بود و ما تا نزدیکی پادگان حمید رسیدیم و رزمندگان توپخانه دشمن را هم گرفتند؛ اما روز دوم عملیات، از ظهر بود که فشار دشمن بیشتر شد و متأسفانه امکانات ما هم جواب‌گو نبود؛ بنابراین قرار شد که عقب‌نشینی شود؛ اما بچه‌های ما را توجیه نکردند؛ لذا به‌یکباره دیدیم که دورتادور ما دارد تیر و ترکش می‌آید که تعدادی از بچه‌های ما همان‌جا شهید، مجروح و اسیر شدند و من بعداً در محاصبه‌ای گفتم که بچه‌های ما غریبانه در هویزه به شهادت رسیدند و هنگام شهادت، سر آن‌ها به دامان امام زمان (عج) بود.

شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با شهید حاج قاسم سلیمانی

همچنین «علیرضا جولا» از جانبازان حماسه هویزه نیز در ادامه مراسم، با بیان این‌که همان‌طور که می‌گویند «کربلای هویزه» واقعاً حماسه‌ای که در آن‌جا اتفاق افتاد، کربلای هویزه بود، گفت: شهید علم‌الهدی واقعاً یک انسان چندبعدی بود و از نظر من تنها شخصی که به او شباهت دارد، شهید حاج قاسم سلیمانی هست؛ چون «عابدان شب و شیران روز» در افرادی که در حین شجاعت، خاضعند و در حین جنگ‌جویی عابد هستند، تجلی پیدا می‌کند؛ این درحالی هست که شهید علم‌الهدی شب را با زهد و عبادت می‌گذارند و در روز با دشمن بسیار سخت بود و از طرفی هم با مردم بسیار متواضع بود؛ بنابراین از نظر من شهیدان علم‌الهدی و سلیمانی خیلی به‌همدیگر شباهت دارند؛ چراکه هردو بسیار شجاع، خاضع و عابد بودند.

وی با تأکید بر این‌که یکی از خصوصیات شهدا، شناخت زمان بود، تصریح کرد: دشمن بعثی آن‌روز‌ها تبلیغات سنگینی راه انداخته بود که من برای آزادی خوزستان و عرب‌زبان‌ها آمده‌ام؛ بنابراین شهید «سید حسین علم‌الهدی»، زمان را خیلی دقیق تشخیص داد و به ما گفت که مقدمات را برای دیدار عشایر و شیوخ خوزستان و دشت‌آزادگان با امام خمینی (ره) را فراهم کنید؛ در واقع همتی که شهید علم‌الهدی داشت، موجب شده بود تا هیچ‌چیزی برای او بزرگ نباشد و فقط خدا را بزرگ می‌دید؛ بنابراین با همت خود، حدود هزار نفر را به قم منتقل کرد و شهید حسن قدوسی مقدمات انتقال آن‌ها به تهران را فراهم کرد. آن‌ها وقتی به حسینیه جماران رسیدند، در آن‌جا شروع کردند به یزله کردن و در شعار دادن و اعلام همبستگی با امام و انقلاب اسلامی. در همان زمان نیز حاج صادق آهنگران، سرود «ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود» را برای اولین‌بار خواند و سپس نوحه معروف «شیون نکن مادر» هم خوانده شد؛ این دیدار باعث شد تا دشمن در جنگ تبلیغاتی حرفی برای گفتن نداشته باشد.

جولا با اشاره به عملیات نصر، گفت: روز اول، عملیات با پیروزی همراه بود و ما غنائم زیادی و حدود هزار اسیر گرفتیم؛ اما از ظهر روز دوم عملیات، تقریباً مقداری ناهماهنگی بود تا این‌که تشخیص داده شد تا تعدادی جلو بروند؛ بنابراین ما حدود ۵۰۰ متر جلوتر رفتیم؛ این درحالی هست که وقتی من از شهید علم‌الهدی سوال کردم که هدف چیست؟ گفت آزادی خرمشهر! یعنی دورنمای عملیات بسیار بزرگ بود؛ اما ناهماهنگی‌ها موجب شد تا دشمن سوءاستفاده کرده و منطقه را محاصره کند.

تجلی صحنه حماسه عاشورا در کربلای هویزه/ شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با شهید سلیمانی

این رزمنده دوران دفاع مقدس تأکید کرد: وقتی تانک‌های دشمن از پشت‌سر ما می‌آمدند، شلیک نمی‌کردند؛ بنابراین ما فکر کردیم که تانک‌های خودی هستند و شهید «سعید جلالی» گفت که بچه‌ها مژده؛ نیرو‌ها رسیدند! اما وقتی نزدیک ما رسیدند، شروع کردند به شلیک کردن و ما دیگر در محاصره قرار گرفته بودیم؛ البته قبل از این‌که محاصره شویم، شهید علم‌الهدی با وجود این‌که فرمانده بود؛ آرپی‌جی دست گرفت، جلو رفت و با دشمن درگیر شد و حمله دشمن را عقب انداخت و خود نیز به شهادت رسید و سپس ما در محاصره قرار گرفتیم؛ درحالی که تنها هفت آر. پی. جی و سلاح سبک داشتیم.

وی خاطرنشان کرد: رزمندگان چنان روحیه‌ای داشتند که از پای نمی‌نشستند و با همان سلاح‌های کم شروع کردند به درگیر شدن؛ اما صحنه نبرد به‌گونه‌ای بود که جنگنده‌های دشمن به‌صورت گله‌ای بمباران می‌کردند و هلی‌کوپترها، تانک‌ها و توپخانه دشمن هم می‌کوبیدند؛ به‌طوری که در منطقه کوچک هویزه، باران گلوله یک‌لحظه هم قطع نمی‌شد؛ ولی رزمندگان با اسلحه سبک، به سمت هواپیما هم شلیک می‌کردند و با تانک‌ها درگیر شده بودند.

جولا گفت: تقریباً خورشید که داشت غروب می‌کرد و من مجروح شده بودم، نگاه می‌کردیم که بچه‌ها پرپر شده و روی زمین افتاده بودند؛ در آن‌جا چه کسی بود که بالای سر آنها بیاید؟ کلاً حماسه هویزه نزدیک یک‌ساعت و نیم بیشتر طول نکشید و از هشت نفر گروه ما، شش نفر شهید شده و ۲ نفرمان نیز به اسارت دشمن درآمدیم.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تجلی حماسه عاشورا در هویزه و شباهت شخصیتی شهید علم‌الهدی با حاج قاسم بیشتر بخوانید »

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»+ تصاویر

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»+ تصاویر


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: با فعال شدن جهاد اصفهان و فارس در خطوط مقدم جبهه جهادگران کم‌کم وارد کار‌های مهندسی و دیگر اقدامات ابتکاری شدند. یکی از اقدامات جهاد فارس در خط اول جبهه «فیاضیه»، انجام عملیات فریب بود؛ این عملیات به این ترتیب بود که ابتدا جلوتر از خط اول یک خاکریز کوتاه ۵۰ متری احداث کردند و سپس ۱۲ پوکه گلوله تفنگ ۱۰۶میلی متری را به فاصله معین روی این خاکریز می‌گذاشتند. آنها این پوکه‌ها را به گونه‌ای روی خاکریز قرار می‌دادند که تا حدودی شبیه لوله تانک بود و دشمن تصور می‌کرد پشت خاکریز تانک مستقر شده هست. اما ارتش فقط یک تانک در اختیار جهاد فارس قرار داده بود و راننده آن از کنار این پوکه‌ها شلیک می‌کرد و سپس جا به جا می‌شد، به این ترتیب دشمن تصور می‌کرد با تعداد زیادی تانک رو به رو هست.  

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»

صبح که می‌شد توپخانه تانک و خمپاره‌انداز‌های عراق آن خاکریز را برای ساعت‌ها زیر آتش می‌گرفتند و مقدار قابل توجهی مهمات مصرف می‌کردند. این حرکت جهادگران در نقاط مختلف جبهه فیاضیه در مقابل خط عراق تکرار شد و عراقی‌ها را خسته کرده بود. این عملیات فریب تا چند روز ادامه یافت و با هوشیار شدن دشمن دیگر آن را ادامه ندادند. همزمان با فعالیت‌های یگان‌های نظامی در جزیره آبادان، تحرکات لشکر ۳ زرهی ارتش عراق در جبهه آبادان نشان می‌داد آنها تصمیم دارند پس از سقوط خرمشهر وارد جزیره آبادان شوند.

** خیز صدام برای تصرف آبادان از سمت «کوی ذوالفقاری»

واحد مهندسی لشکر ۳ عراق با نصب یک پل پی. ام. پی (PMP) بر روی رودخانه کارون در منطقه مارد، واقع در ۱۲ کیلومتری آبادان از این رودخانه عبور کرده بود. این لشکر پل دیگری را هم در سلمانیه واقع در ۲۰ کیلومتری آبادان نصب کرد. ارتش عراق پس از عبور از کارون موفق شد بخشی از جاده آبادان – اهواز و نیز تا ۱۰ کیلومتر از جاده آبادان – ماهشهر را به تصرف خود درآورد. در این شرایط می‌توان گفت که جاده‌های اصلی منتهی به خرمشهر و آبادان در اختیار عراق قرار گرفته بود. کوی ذوالفقاری آخرین منطقه در شهر آبادان و کنار رودخانه بهمنشیر با انبوهی از نخلستان‌ها هست. عراق نهم آبان با زدن پل و عبور از رودخانه بهمنشیر و عبور از روستای سادات وارد نخلستان‌های ذوالفقاری شد.

طرح اولیه ارتش عراق پیشروی به سمت خرمشهر و سپس به سمت آبادان بود که با عبور از غرب رودخانه کارون، وارد آبادان شدند. عراقی‌ها که تجربه تلخی از تصرف خرمشهر با ورود به شهر به دست آورده بودند از ورود به مرکز شهر آبادان خودداری کردند و با نقشه‌ای حساب‌شده، شهر آبادان را دور زدند و وارد روستای سادات شدند. ارتش عراق با از بین بردن نخلستان‌ها، ادوات جنگی خود را از طریق پل متحرکی که بر روی رودخانه بهمنشیر ساخته بود، عبور داد و به سمت نخلستان‌های کوی ذوالفقاری حرکت کرد.

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»
سرهنگ منوچهر کهتری

چند روز قبل از این پیشروی عراق به سمت ذوالفقاری، گردان ۱۵۳ از تیپ ۲ لشکر ۷۷ خراسان با یک گردان پیاده و یک گروهان تانک و یک آتشبار توپخانه به فرماندهی سرهنگ «منوچهر کهتری» از طریق ماهشهر وارد آبادان شد. از آنجا که این گردان در منطقه مهاباد در اثر مقابله با ضد انقلاب از آمادگی خوبی برخوردار بود، سرهنگ کهتری این گردان را برای اولین نبرد رو در رو با دشمن انتخاب کرده بود. دو پل ایستگاه‌های ۷ و ۱۲ بر روی رودخانه بهمنشیر ارتباط بین جزیره آبادان با جلگه خوزستان را برقرار می‌کرد، اما عراقی‌ها برای عبور از بهمنشیر کوی ذوالفقاری را انتخاب کردند تا در مرحله اول وارد شهر آبادان نشوند.

** نقش جهاد فارس در ناکامی صدام در تصرف آبادان

هشتم آبان ۱۳۵۹ جهادگران فارس توسط یکی از افراد بومی منطقه متوجه شدند که عراق قصد دارد در یک حرکت غافلگیرانه اقدام به تک جبهه‌ای در کوی ذوالفقاری کند. با اعلام این خبر کلیه نیرو‌های جهاد بلافاصله مسلح شدند و پشت خاکریز به حال آماده‌باش درآمدند. جهادگران فارس به سرعت واحد‌های سپاه و ارتش را مطلع کرده و نیرو‌ها با هماهنگی سرهنگ کهتری مهیای نبرد شدند. در آن شب تعداد زیادی از نیرو‌های سپاه و مردمی پشت خاکریز در برابر دشمن ایستادگی کردند و مانع پیشروی آنها شدند. اولین اقدام جهادگران احداث خاکریز به سمت دشمن بود و، چون از امکانات زرهی برخوردار نبودند از سپاه درخواست کردند چند سنگر کمین جلوی خاکریزی که احداث می‌کردند پیش‌بینی کند.  به این ترتیب فاصله خاکریز نیرو‌های تحت امر سپاه با خط اول دشمن کاهش یافت.

پس از تصرف جاده اهواز – آبادان، آبادان در حلقه‌ای از محاصره ۲۷۰ درجه قرار گرفت. پس از ورود سرهنگ کهتری و نیروهایش در تاریخ ۹ آبان ۱۳۵۹ به آبادان، نیرو‌های عراقی از پلی که روی رودخانه بهمنشیر زده بودند، وارد کوی ذوالفقاری شدند. در اثر حمله دشمن به کوی ذوالفقاری نبرد سختی در گرفت و سرهنگ کهتری و نیروهایش تا نزدیکترین نقطه به دشمن، پیشروی کردند. او با هماهنگی فرماندهی آتشبار ۱۰۵ ارتش، موفق شد با تحمیل تلفات سنگین به نیرو‌های دشمن، آنها را به آن سوی بهمنشیر عقب براند. این نبرد سنگین اولین عقب‌نشینی جدی عراقی‌ها در آن منطقه به حساب می‌آمد که در این برهه سرهنگ کهتری نقش مؤثری در جبهه آبادان داشت.

تانک‌ها و نفربر‌های عراقی تا ساحل بهمنشیر پیشروی کرده بودند و اگر این مقاومت انجام نمی‌گرفت، احتمال سقوط آبادان بسیار زیاد بود؛ غیر از ارتش گروه‌های زیادی از داوطلبان در این نبرد شرکت کرده بودند. عراقی‌ها هنگام عقب‌نشینی تعداد زیادی تانک و نفربر، لودر و بلدوزر را رها کردند. جهادگران فارس و اصفهان هنگام عقب‌نشینی عراقی‌ها از کوی ذوالفقاری، تعدادی خودروی سنگین و دستگاه مهندسی به غنیمت گرفتند که بخشی از ماشین‌آلات جهاد فارس از این طریق تأمین شد. جهاد اصفهان بخشی دیگر از امکانات خود را از روی شناور‌های باربری در ساحل بهمنشیر تأمین کردند که صاحبانشان پس از حمله عراق، آنها را رها و منطقه را ترک کرده بودند.

** تجهیز جهاد اصفهان با غنیمتی‌های ارتش بعثی

از آنجا که این شناور‌های دوبه‌ای متعلق به مردم بود، جهادگران به کمک آیت الله «غلامحسین جمی» امام جمعه آبادان صاحبان آنها را پیدا کردند و با اجازه آنها از این امکانات استفاده می‌کردند. یک تیم ماشین‌آلات جهاد اصفهان به سرپرستی آقای «آژیر»، تمام این دستگاه‌ها را عقب کشید و این دستگاه‌های مهندسی را به تعمیرگاه منتقل کرد. جهاد اصفهان با این تجهیزات غنیمتی عراقی‌ها پس از عقب‌نشینی وارد مرحله جدیدی از عملیات مهندسی شد. تعمیرگاه جهاد اصفهان با پیوستن چند استادکار حرفه‌ای در امور تراشکاری، مکانیک دستگاه‌های سنگین، آهنگر و چند رشته دیگر از اصفهان در سطح وسیعی توسعه یافت و کلیه واحد‌های ارتش کار‌های تعمیراتی خود را از این طریق انجام می‌داد؛ جهاد اصفهان با توسعه کار‌ها و اضافه شدن نیرو به فعالیت خود را در محور ایستگاه‌های ۱۲ و ۷ و فیاضیه توسعه داد.

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»
آیت الله «غلامحسین جمی» امام جمعه آبادان

فعالیت مهندسی جهاد فارس با دو دستگاه جرثقیل یک دستگاه لودر از شرکت نفت یک دستگاه لودر جهاد آبادان دو دستگاه بلدوزر شرکت ایران ژاپن، یک دستگاه بلدوزر از سطح شهر و دستگاه‌های غنیمتی از عملیات ذوالفقاری شکل گرفت. اولین خاکریز در محور ایستگاه ۷ به وسیله جهاد فارس و اصفهان احداث شد. ساخت خاکریز که از حاشیه کارون تا جاده آبادان – ماهشهر به عهده جهاد اصفهان و ادامه آن تا بالاتر از ذوالفقاری به عهده جهاد فارس بود. در این منطقه هماهنگی جهاد با ارتش به سرعت صورت گرفت. فرماندهان ارتش اغلب نیاز‌های مهندسی خود را به جهاد محول می‌کردند. با فعال شدن جهاد فارس، سرهنگ کهتری یکی از فرماندهان ارتش در منطقه آبادان مستقیم به فرمانده جهاد فارس دستور می‌داد در کدام محور جاده یا خاکریز بزنند.

** احداث خاکریز ۵۰۰ متری

نیرو‌های جهاد در نخلستان اطراف کوی ذوالفقاری وارد عمل شدند. دشمن رو به روی آنها در یک زمین باز موضع گرفته بود و جهاد باید یک جان پناه به طول ۵۰۰ متر احداث می‌کرد تا نیرو‌هایش پشت آن مستقر شوند. آنها پس از اتمام این خاکریز در منطقه ایران‌گاز هم همین کار را تکرار کردند. کم‌کم به این روش از خاکریز زدن مسلط شدند و قدم به قدم پیشروی می‌کردند و خاکریز می‌زدند و به دنبال آن رزمندگان بی‌درنگ پشت خاکریز مستقر می‌شدند. پس از عقب‌نشینی دشمن از کوی ذوالفقاری، جهاد استان تهران با توجه به مهندسانی که در اختیار داشت، پس از استقرار در یک مدرسه در آبادان اقدام به انجام چند کار زیربنایی کرد.

در واقع، جهاد وارد مرحله تثبیت منطقه شده بود. با قطع جاده‌های اصلی مواصلاتی باید منطقه «چوئبده» را به عنوان عقبه و محل ارتباط با بندر ماهشهر را از طریق راه‌های آبی در نظر می‌گرفتند. به کارگیری لنج‌های محلی که صاحبان آن به مسیر بهمنشیر و اروندرود تا بندر ماهشهر مسلط بودند، بهترین جایگزین برای تردد به جزیره آبادان به حساب می‌آمد. از آنجا که در این منطقه هیچ اسکله‌ای نبود، نخستین اقدام، احداث یک اسکله در منطقه چوئبده بود که به سفارش ارتش به جهاد تهران واگذار شد. ارتش در نظر داشت پس از وارد کردن ادوات سنگین از طریق این اسکله، یگان رزمی خود را تقویت کند.

گروه مهندسی جهاد استان تهران با انجام مطالعات و برنامه‌ریزی‌های مهندسی، منطقه چوئبده در ساحل بهمنشیر را محل احداث این اسکله سنگین تشخیص داد که می‌توانست تا ۲۰۰ تن بار را تخلیه کند. از ویژگی‌های این اسکله این بود که از کف بتنی در ساحل رودخانه یک خط به عرض ۱۳ و طول ۳۰ متر به داخل آب امتداد می‌یافت تا در صورت جزر و مد نیز عملیات بارگیری و تخلیه انجام شود. عملیات شمع‌کوبی در این اسکله به این صورت انجام شد که هر کدام از شمع‌ها حدود ۳۱ متر در زمین کاشته شد. احداث این اسکله با امکانات کم در مدت یک ماه به سختی به پایان رسید.

برای تدارک و پشتیبانی نیرو‌های ارتش مستقر در آبادان لازم بود یک باند بالگرد در منطقه چوئبده احداث شود تا از طریق آن و با استفاده از جاده خسروآباد، تدارکات و امکانات به آبادان حمل شود. این باند برای تسهیل در مانور بالگرد‌های هوانیروز در انتهای جاده چوئبده احداث شد. جهاد تهران برای زیرسازی این باند در زمین باتلاقی، از ورق‌های آهنی استفاده کرد. پس از آماده شدن این باند در آخر آبان ۱۳۵۹ بالگرد‌ها نسبت به امدادرسانی مجروحان و کمک‌های اولیه فعال شدند، پس از اعلام پایان کار باند و اسکله در اتاق جنگ اولین کاروان ادوات شامل تانک نفربر و توپ وارد اسکله شده و در میان استقبال نیرو‌ها وارد جزیره آبادان شدند.

با اینکه اسکله فوق بسیاری از مشکلات را برطرف کرده بود، اما برقراری ارتباط همچنان ناقص بود. شناور‌هایی که از دهانه «خورکوارین» و دهانه بهمنشیر وارد می‌شدند با مشکلاتی مواجه بودند. شناور‌ها در مواقع جزر و مد در داخل آب متوقف می‌شدند و امکان حرکت نداشتند. از طرفی احتمال استفاده نیرو‌های عراقی از رادار دریایی در منطقه «فاو» و بستن این راه دریایی را قوت می‌بخشید، از این رو احداث راه زمینی می‌توانست این نواقص و اشکالات ارتباطی را برطرف کند. جهادگران استان تهران تا پایان سال ۱۳۵۹ در این منطقه این سفارش‌ها را انجام دادند.


نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»
شهید علی ایمانیان

با فعال شدن منطقه چوئبده و انتقال دستگاه‌های سنگین از جمله توپ، تانک و حتی بلدوزر به آبادان، از طریق ماهشهر تردد دستگاه‌های سنگین با مشکل جدی مواجه شد. فرماندهی جبهه آبادان بازسازی جاده چوئبده را در اواخر آبان ۱۳۵۹ به جهاد اصفهان واگذار کرد. این جاده از کارخانه شیر پاستوریزه تا انتهای فیاضیه چسبیده به رودخانه کارون ادامه داشت که در واقع جاده ارتباطی بین جبهه‌های آبادان به حساب می‌آمد. از آنجا که این جاده در زمین با تلاقی احداث می‌شد جهادگران کلیه مصالح کوره‌های آجرپزی آن منطقه را با کمپرسی به داخل باتلاق ریختند. به منظور سرعت بخشیدن به احداث این جاده، گروهی از جهادگران نجف آباد به فرماندهی «علی ایمانیان» به آنها پیوستند.

پس از اتمام مرحله اول جاده یک تیم به فرماندهی محمد روح‌الامین اقدام به آسفالت کردن این جاده کردند که پس از آن تردد بیشتری از روی این جاده صورت گرفت. آنها قیر را از یک کشتی پر از قیر به گل نشسته در ساحل اروند تأمین کردند. حمل بشکه‌های قیر در شب انجام می‌گرفت و پس از گرم کردن در کوره، آن را در جاده می‌پاشیدند. از ۳۰ کیلومتر جاده احداثی، ۱۷ کیلومتر با آسفالت سرد احداث شد. با اتمام این جاده در دی ۱۳۵۹، در ۷۰۰ متری خط اول دشمن وضعیت تردد محور‌های عملیاتی آبادان به خصوص خطوط مقدم جبهه تغییر کرد و با تردد رزمندگان از این جاده دشمن آتش سنگینی روانه این جاده کرد.

یکی از جهادگرانی که در احداث این جاده مشارکت داشت، نحوه اعزام و فعالیت گروهی از جهادگران نجف آباد را این گونه توضیح داد: «ما یک گروه داوطلب ۳۰ نفره بودیم که به سرپرستی علی ایمانیان از جهاد نجف‌آباد آمده بودیم. وقتی به اهواز رسیدیم که جاده خرمشهر – آبادان سقوط کرده بود و با هزار زحمت از طریق بندر امام، خودمان را به آبادان رساندیم در اولین شب وارد جاده‌سازی در جاده چوئبده شدیم که به با تلاق برخوردیم، اما به سختی جاده را تمام کردیم. سه شب بعد به منطقه کارخانه شیر پاستوریزه رفتیم تا برای جلوگیری از پیشروی دشمن خاکریزی ایجاد کنیم؛ جهاد اصفهان لودر و بلدوزر ما را تأمین کرد و بدون آنکه تجربه‌ای داشته باشیم به فیاضیه رفتیم تا آن خاکریز را احداث کنیم. یک گروه از جمع ما هم باند فرودگاه آبادان را لکه‌گیری می‌کردند که در بازسازی فرودگاه دو تن از جهادگران شهید شدند.  

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»
شهید خلیل پرویزی

حجم کار‌های جهاد فارس به حدی رسید که آقای جزایری از طریق تلفن شرکت نفت با شورای مرکزی جهاد فارس ارتباط گرفت و از آنها درخواست نیرو کرد. یکی دیگر از گروه‌های اعزامی جهاد استان فارس به سرپرستی «خلیل پرویزی» وارد منطقه شدند. وقتی او وارد آبادان شد تنها ۱۷ سال سن داشت، اما به مرور زمان یکی از فرماندهان جهاد فارس شد. بخش اعظم تردد نیرو‌ها از چوئبده به ماهشهر با بالگرد و یا لنج انجام می‌شد. کمبود بالگرد و لنج در آذر ۱۳۵۹ به حدی رسید که به راحتی امکان تردد نبود. تدارکات تخلیه مجروحان حمل مهمات و هجوم مردمی که مجبور شدند محل زندگی خود را ترک کنند، عاملی شد که بندر ماهشهر در ترافیک شدید کمک‌رسانی به آبادان قرار گیرد.

این گروه جهاد فارس در نهایت با یک مینی‌بوس از جاده فرعی آبادان – ماهشهر حرکت کردند، اما در بین راه با عراقی‌هایی مواجه شدند که جاده را مسدود کرده بودند. آنها مجبور شدند از طریق جاده فرعی دیگری خود را به بهمنشیر برسانند و سپس با لنج به سمت چوئبده بروند. عراقی‌ها پاسگاه خسروآباد را گلوله باران می‌کردند و این گروه به سختی از آن منطقه گذشتند. وقتی وارد جهاد فارس شدند اولین اقدام آقای جزایری برای نیرو‌های جدید تشکیل کلاس آشنایی با جنگ بود، از جمله شناخت نحوه عملکرد خمپاره و تیربار و واکنش در برابر انفجار خمپاره و ترکش در حین آموزش صدای انفجار گلوله‌های توپ و خپاره و رگبار هم شنیده می‌شد.

ناگهان یک گلوله خمپاره ۱۲۰ جلوی ساختمان جهاد منفجر شد و یک نفر به شهادت رسید. این گروه پس از آموزش اولیه، با یک جیپ ارتشی به جبهه ذوالفقاریه اعزام شده و از آنجا با استفاده از یک لودر در یکی از کوره‌های آجرپزی در جبهه ذوالفقاریه مستقر شدند. عراقی‌ها به شدت این محور را گلوله باران می‌کردند تا لودر را از کار بیندازند. چند نفر از نیرو‌های ارتشی لودر را از جاده خارج کردند تا از دید مستقیم دشمن خارج شود همین که آتش عراقی‌ها کم شد، لودر را به خاکریز کوتاهی منتقل کردند که عده‌ای پشت آن مقاومت می‌کردند. جهادگران بلافاصله با همان لودر این خاکریز را تقویت کردند سپس خلیل پرویزی خودش پشت لودر نشست و زیر رگبار عراقی‌ها جلو رفت.

فعالیت مهندسی جهاد فارس با اضافه شدن دو دستگاه جرثقیل، یک دستگاه لودر از شرکت نفت، یک دستگاه لودر جهاد آبادان، دو دستگاه بلدوزر شرکت ایران – ژاپن، یک دستگاه بلدوزر از سطح شهر و دستگاه‌های غنیمتی از عملیات ذوالفقاری تقویت شد. اولین خاکریز در محور ایستگاه ۷ توسط جهاد فارس و اصفهان به صورت مشترک احداث شد. از حاشیه کارون تا جاده آبادان – ماهشهر به عهده اصفهان و ادامه آن تا بالاتر از ذوالفقاری به عهده جهاد فارس بود؛ هماهنگی جهاد با ارتش در این منطقه نیز به سرعت شکل گرفت. رزمندگان فداییان اسلام نیز در محور میدان تیر جلوتر از یگانی از ارتش مستقر بودند.

فاصله خاکریز ارتش با عراقی‌ها بیش از حد زیاد بود و نیرو‌های فداییان اسلام بین آنها خطی تشکیل دادند که نیاز به خاکریز داشتند. نیرو‌ها قبل از ورود جهاد با بیل زمین را کنده و برای خود جان‌پناهی ساخته بودند که اصلاً امنیت نداشت. جهادگران فارس خاکریز را یک کیلومتر جلوتر از خط ارتش احداث کردند. عراقی‌ها با گلوله تانک به سمت آنها شلیک می‌کردند به همین دلیل مجبور شدند خاکریز را مقطع مقطع بزنند تا به طور موقت پناه نیرو‌ها شود. چند راننده به نوبت روی همان یک لودر کار می‌کردند. شب‌ها که وارد خط می‌شدند عراقی‌ها محل کارشان را شناسایی کرده و مدام آتش می‌ریختند. عراقی‌ها به حدی جلو آمده بودند که با کلاش به سمت جهادگران شلیک می‌کردند. در حالی که خاکریز رو به اتمام بود، خلیل پرویزی مجروح شد و او را به بیمارستان طالقانی آبادان که خیلی شلوغ بود منتقل کردند.


نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»
احمد دادبین

تنوع فعالیت جهاد اصفهان در بهمن ۱۳۵۹ موجب شد که از طریق جذب نیروی جدید توان خود را بالا ببرد. با حضور ارتش در جبهه فیاضیه، جهاد اصفهان ارتباط تنگاتنگی با فرماندهان مستقر در آن منطقه برقرار کرد. با ورود تعدادی از افسران ارتش به جبهه آبادان سروان «احمد دادبین» از اتاق جنگ آبادان مأمور به جبهه‌ای شد که جهاد اصفهان فعالیت می‌کرد. او مسئولیت جنگ‌های روانی را به عهده گرفت و به کمک جهاد اصفهان چند بلندگو در خطوط مقدم رو به خاکریز‌های عراق قرار داد و سخنرانی‌ها و سرود‌های انقلابی به زبان عربی پخش می‌کرد. این جنگ روانی از سر شب شروع می‌شد و تا صبح ادامه می‌یافت.  با انجام این کار‌های مشترک، همکاری بین ارتش و جهاد مورد رضایت اتاق جنگ آبادان قرار گرفت.

از دیگر اقدامات جهاد اصفهان تشکیل گردان تانک بود. جهادگران پس از عقب‌نشینی عراق از ذوالفقاریه، حین احداث خاکریز در آن سوی بهمنشیر متوجه تعدادی تانک عراقی شدند که بلافاصله آنها را به عقب منتقل کردند. برای استفاده از این تانک‌ها هنوز اقدامی نشده بود. «عبدالمحمود حجتی» این موضوع را با استواری به نام «جعفرزاده» که قبلاً راننده تانک بود در میان گذاشت و او مسئولیت جمع‌آوری تانک‌ها را به عهده گرفت. تعدادی از جهادگران که اغلب اهل نجف‌آباد بودند داوطلب آموزش تانک شدند و به تیم استوار جعفرزاده پیوستند. این گروه حدود ۱۰ تانک را پشت خاکریز جبهه فیاضیه سازماندهی کرد و با آموزش جهادگران خودشان خدمه تانک شدند. این گروه رزمی جهاد پدافند بخشی از جبهه آبادان را به عهده گرفته و مورد حمایت سرهنگ کهتری قرار گرفتند.

زمان تهاجم دشمن به خرمشهر، واحدی از ارتش حین عقب‌نشینی تعدادی از تانک‌های «چیفتن» خود را در جاده خرمشهر – آبادان رها کرده بودند. در جهاد نجف‌آباد یک استادکار مکانیک ماشین سنگین کار می‌کرد که قبل از انقلاب در یگان زرهی گردان تانک خدمت می‌کرد و با تعمیرات تانک آشنایی داشت. او یک گروه مکانیک تانک را در بهمن ۱۳۵۹ زیر نظر استوار جعفرزاده تشکیل داد و جهاد نجف‌آباد تعدادی از نیرو‌هایی را که خدمت سربازی را گذرانده بودند برای این منظور به کار گرفت. آنها در مرحله اول ۷ دستگاه تانک را آماده و یک یگان زرهی را در آبادان راه‌اندازی کردند. در این شرایط بود که «محمدعلی حجتی»، «اکبر عاطفی»، «محمدباقر قادری» و «مصطفایی» هسته‌های اولیه یک گردان زرهی را تشکیل دادند.

آنها هم کار زرهی انجام می‌دادند هم مهندسی و از طریق جعفرزاده با ارتش ارتباط برقرار کرده و تجهیزات خود را تأمین می‌کردند. این گروه زرهی در جهاد نجف‌آباد با استفاده از امکانات دشمن تقویت شد و توسعه یافت که تا حدودی به طور مستقل از سایر کار‌های مهندسی جهاد فعالیت می‌کردند. به همین دلیل نحوه حضور آنها در هر عملیات صرفاً جمع‌آوری غنایم زرهی دشمن بود و وارد سایر کار‌های مهندسی نمی‌شدند. این گروه تانک زیر نظر جعفرزاده در عملیات ثامن‌الائمه (ع) تعدادی ادوات زرهی دشمن را غنیمت گرفتند. از آنجا که تانک‌های ایران غربی بودند به خصوص چیفتن که انگلیسی بود؛ ولی تانک‌های غنیمتی روسی و پیشرفته‌تر بودند، نیرو‌ها طی یک دوره آموزشی طرز کار با تانک‌های روسی را فرا گرفته و در عملیات طریق‌القدس از این تانک‌ها استفاده کردند.

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»
آیت‌الله جمی

این گروه تانک در این عملیات نیز یک سری تجهیزات زرهی غنیمت گرفتند و در عملیات فتح‌المبین در قالب دو گردان سازماندهی شدند. البته این دو گردان به نام جهاد فعالیت زرهی انجام نمی‌دادند، به همین دلیل این اقدامات در یگان‌های نظامی ثبت نشد. جهاد نجف‌آباد پیش از آغاز عملیات فتح‌المبین یک گردان را به تیپ ۸ نجف اشرف و گردان دوم را هم به تیپ ۲۵ کربلا واگذار کرد. این دو گردان تنها یگان زرهی بودند که به عنوان نیرو‌های مردمی وارد جنگ شدند. به موازات فعالیت‌های جهاد اصفهان، جهاد فارس نیز در آغاز سال ۱۳۶۰ گستره فعالیت خود را افزایش داد و چند تیم از جهادگران این استان در جبهه‌های مختلف فعال شدند. ارتباط مستمر جزایری با آیت الله جمی امام جمعه آبادان عاملی شد که ایشان فعالیت‌های جهاد را از نزدیک دنبال کند.

گزارش از حامد افروغ

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نقش عملیات فریب جهاد سازندگی در پیروزی عملیات «کوی ذوالفقاری»+ تصاویر بیشتر بخوانید »

فیلم/ انسجام قلبی رزمندگان ارتش و سپاه در جبهه‌ها/ پیروزی ما در گرو وحدت است

فیلم/ انسجام قلبی رزمندگان ارتش و سپاه در جبهه‌ها/ پیروزی ما در گرو وحدت است

گروه ساجد دفاع‌پرس: آبان سال ۱۳۶۱ در منطقه موسیان (دهلران) و طی مراحل عملیات «محرم»، فیلمی ضبط شده هست که در آن ستوان «انجم‌شعاع» به‌عنوان افسر رابط توپخانه بین تیپ (لشکر) هشت نجف‌اشرف و نیرو‌های ارتش، با «محمود اصفهانی» درباره انسجام و هماهنگی ارتش و سپاه پاسداران مصاحبه می‌کند. در این فیلم، در کنار افسران ارتشی، جمعی از رزمندگان تیپ (لشکر) ۸ نجف‌اشرف به‌همراه نیرو‌هایی از جهاد‌سازندگی نجف‌آباد نیز حضور دارند و در پایان مصاحبه شروع به گفتن تکبیر می‌کنند.

ستوان «انجم‌شعاع» در این فیلم، با تأکید بر وجود انسجام قلبی میان رزمندگان ارتش و سپاه در جبهه‌ها، می‌گوید: همان‌گونه که رهبر کبیر انقلاب ما گفتند، پیروزی ما در گرو وحدت هست؛ ان‌شاءالله باید تلاش کرد که این وحدت و انسجام ما هرچه بیشتر باشد تا بتوانیم با دشمن اصلی‌مان که امپریالیسم جهانی هست، مبارزه کنیم.

کد ویدیو

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ انسجام قلبی رزمندگان ارتش و سپاه در جبهه‌ها/ پیروزی ما در گرو وحدت است بیشتر بخوانید »

امام خمینی (ره): خودتان سازنده باشید

امام خمینی (ره): خودتان سازنده باشید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد.

حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد. 

تبلیغات گسترده علیه اسلام

از آن وقتی که خارجی‌ها راه پیدا کردند به ایران و‏ خواستند ذخایر ایران را ببرند، شروع به تبلیغات کردند [علیه]اسلام و روحانیت‎، ‎‏این تهمت‌ها را زدند که اصل ادیان افیون هست برای تخدیر مردم که انقلابی یک وقتی پیدا نشود و این کاری‏‎ ‎‏هست که ‏‏ [‏‏از جانب‏‏]‏‏ مبلغین و آنهایی که اسلام را سدی از برای منافعشان می‌دانستند و‏‎ ‎‏علمای اسلام را هم سدی دیگر، این تبلیغات شده هست. ‏ باید انسان ببیند که سند اسلام که قرآن‏‎ ‎‏هست، ‎‏این جزء افیون‌هاست؟ یا اینکه قرآن محرک جامعه هست؟ 

کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن، می‌بیند که این قرآن هست که وادار‏‎ ‎‏کرد پیغمبر اسلام را به اینکه با این سرمایه دار‌ها دائماً در جنگ باشد. زبان قرآن و آیاتی که در باره جنگ وارد شده هست، یکی و دو تا نیست؛ ‏‎ اگر پیدا بکنید‏‎ ‎‏یک آیه‎ای که مردم را بگوید با اینها ملایمت کنید و بروید توی خانه‌تان بخوابید آن وقت حق دارد کسی‏‎ ‎‏بگوید که این قرآن و دین افیون هست. این تبلیغی بوده علیه قرآن تا‎ ‎‏مسلمین را از قرآن جدا کنند و منطق قرآن را بشکنند. 

ما در زمان خودمان، در این مدتی که خودمان مشاهده کردیم، قیام‌هایی از همین‏ ‎‏طبقه ما دیده‌ایم در مقابل رضا شاه. آن وقت که آمد و کودتا کرد و آن ظلم‌ها را کرد، هیچ قدرتی در‏‎ ‎‏مقابلش نایستاد الاّ قدرت روحانیون. ‎‏قیام‌هایی که از علمای اصفهان، قم، خراسان شد گرفتند و‏‎ ‎‏بردند در زندان؛ قیام‌های زیادی کرده‌اند که تاریخ نشان می‌دهد که اینها این‏‎ ‎‏جور نبود که مردم را دعوت به آرامش کنند که در مقابل ظلم حرف نزنند، این تبلیغات بوده هست که کار ما‌ها را به اینجا رسانده هست.

انسان باید تعقل کند ببیند کجا گول خورده هست. این تبلیغات برای‏‎ ‎‏چه بوده؟ باید دید نکته چیست که شما را می‌خواهند جدا کنند از حکومت‏‎ ‎‏اسلامی؟ نکته این هست که آن آقا گاز مملکت ما را می‌خواهد، آن آقا نفت مملکت ما را‏‎ ‎‏می‌خواهد؛ خوب نفت و گاز صاحب دارد، اسلام‏‎ ‎‏می‌گوید که هیچ قدرتی حق ندارد، بیاید به مسلمین تحمیل بشود؛ ‏ همۀ تبلیغات برای این هست که [روحانیون]را از نظر ملت بیاندازد؛ این‏‎ ‎‏قدرت را از این ملت بگیرد.

آن قدرت اسلام را که بالای سر همۀ قدرت‌هاست از دست‏‎ ‎‏ [‏‏ملت‏‏]‏‏ بگیرد. ‏ آن روزی که رضا شاه آمد و آن همه کار‌ها را کرد، باز یک آخوند بود که توی‏‎ ‎‏مجلس، به اسم مدرس ـ رَحِمَهُ الله ـ مقابلش می‌ایستاد و می‌گفت که «نه». هیچ کس نبود؛ ‏‎ ‎‏مدرس بود. دیگر در تمام مملکت هیچ قدرتی در‏‎ ‎‏مقابل او نمی‌ایستاد. سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج ـ نوفل لوشاتو ـ هشتم آبان ۱۳۵۷

پیام به مردم الجزایر

در آغاز بیست و پنجمین سال رهایی کشور عزیز الجزایر از تحت سلطۀ جابرانۀ‏‎ ‎‏استعمارگران متمدن نما، درود و تحیات خود و ملت شریف ایران را نثار آنان نموده و به‏‎ ‎‏ملت برادر خویش صمیمانه تبریک عرض می‌کنم. ملت ما تلخی سلطۀ اجانب و‏‎ ‎‏مفتخوران نفتخوار، مخصوصاً امریکا را چشیده و غم شما برادران را احساس نموده‏‎ ‎‏هست و به حسب اخوت ایمانی در غم و شادی ملت شریف الجزایر و سایر ملت‌های عزیز‏‎ ‎‏اسلامی شریک هست. من امیدوارم که مسلمانان جهان در آستان قرن حاضر، ‏‎ ‎‏گرفتاری‌های خود و منشأ آن را به درست ادراک کنند و با اتحاد همه جانبه و اتکال به‏‎ ‎‏اسلام و در زیر پرچم پرافتخار آن از قید و بند‌های استعمارگران رهایی یابند. 

مسلمین که‏‎ ‎‏در آستان این قرن درد‌های جانفرسای خود را یافته و از قدرت‌های شیطانی بزرگ جز‏‎ ‎‏گرفتاری‌های گوناگون و چپاولگری‌ها و جنایات چیزی ندیده‌اند باید با به هم پیوستگی‏‎ ‎‏صمیمانه و توجه به خداوند بزرگ و اسلام عزیز به فکر چاره برآیند. چاره، و یا مقدمۀ‏‎ ‎‏اساسی آن هست که ملت‌های مسلمان و دولت‌ها اگر ملی هستند کوشش کنند تا وابستگی‏‎ ‎‏فکری خود را از غرب بزدایند و فرهنگ و اصالت خود را بیابند و فرهنگ مترقی اسلام‏‎ ‎‏را بشناسند و بشناسانند. 

[‏‏باید‏‏]‏‏ شرق و آفریقای عزیز ـ‏‎ ‎‏این قاره‌ای که با نهضت اسلامی ملی و قیام خونین مردم دلاور الجزایر از خواب گران‏‎ ‎‏بیرون آمد ـ و کشوری بعد از کشور دیگر ‏‏ [‏‏را‏‏]‏‏ از چنگال امریکا و کشور‌های استعمارگر‏ دیگر نجات داد، باید روی پای خودشان بایستند و شدیداً با فرهنگ صادراتی مبارزه‏‎ ‎‏کنند. کشور‌های افریقا و آسیا و سایر کشور‌های دربند در قاره‌های دیگر باید بدانند که‏‎ ‎‏آنچه از غرب و شرق توطئه‌گر و استعماری و از آمریکای متجاوز بر کشورهای‏‎ ‎‏ستم کشیده صادر می‌شود تباهی و فساد آن قابل مقایسه با اصلاح آن نیست. 

تمام‏‎ ‎‏کشور‌های اسلامی، چون ایران بنا به وظیفۀ اسلامی خویش باید از کشور‌های در حال‏‎ ‎‏رشد و مبارزه با استعمار مادی و معنوی پشتیبانی کنند. کشور‌های اسلامی باید در مقابل‏‎ ‎‏اسرائیل اشغالگر ـ که اکثر گرفتاری‌های کشور‌های اسلامی به دست آن هست ـ موضع‏‎ ‎‏خصمانه داشته باشند و با تمام نیرو از آرمان فلسطین و لبنان عزیز دفاع کنند. کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی باید از سازمان‌های آزادیبخش سراسر جهان دفاع کنند. 

ما توطئۀ مصر و امریکا و‏‎ ‎‏اسرائیل را برای در هم کوبیدن نهضت بزرگ مردم مبارز فلسطین شدیداً محکوم‏‎ ‎‏می‌کنیم. سران و نمایندگان کشور‌هایی که در الجزایر عزیز جمع شده‌اید! بیایید متحد‏‎ ‎‏شویم و دست جنایتکاران چپ و راست را ـ که در رأس آن امریکاست ـ قطع نموده و‏‎ ‎‏اسرائیل را از ریشه برکنیم و حق مردم فلسطین را به خودشان بسپاریم. از خداوند متعال‏‎ ‎‏بیداری مسلمین و اتحاد کلمۀ آنان و عظمت کشور‌های اسلامی را خواستارم. 
والسلام‏‎ ‎‏علیکم و علی عبادالله الصالحین. روح‌الله موسوی خمینی‏

پیام به ملت الجزایر هشتم آبان ۱۳۵۸ قم‏
‏‏ 
آبادی ایران به دست جوانان ایرن

تحول بزرگی که در مملکت ما حاصل شده هست و جوان‌های ما را کشانده هست در خدمتگزاری به خلق و خدمتگزاری‏‎ ‎‏به خدای تبارک و تعالی، باید ما از نیروی این جوان‌ها استمداد کنیم. ما از اول هم‏‎ ‎‏امیدمان به ملت و جوان‌های برومند ملت بود. ما همیشه توجه مان به خود ملت، بوده هست اینها بودند که نهضت را به اینجا رساندند و اینها هستند که می‌توانند به پیش‏ برند. خودشان قیام کردند.

اتکال به قدرت خودتان بکنید. ‏‎ ‎‏همان طوری که می‌بینید خودتان این همه کار را انجام دادید، ‎ ‎‏همین طور حالایی که به سازندگی رسیدید، خودتان سازنده باشید. خودتان دنبال‏‎ ‎‏مطالب خودتان بروید. ملت خودش باید قیام کند. مملکت مال شما هست. مال جوان‌های ماست. مملکت مال این زاغه نشینان‏ هست. نهضت را اینها پیش برده‌اند. ما مرهون اینها هستیم. این آن طبقۀ بالا به ما کاری نداشتند. حالا هم کارشکنی می‌کنند و‏‎ ‎‏همه چیز می‎خواهند، می‌گویند مغز‌ها فرار کردند! بگذار فرار کنند. ‎‏این مغزها! مغز‌های علمی نبودند، مغز‌های خیانتکار بودند و الاّ کسی از‏‎ ‎‏مملکت خودش فرار می‌کند به امریکا؟! این مغز‌ها بگذار فرار بکنند، بهتر که فرار می‌کنند! ‏
‏‏

برادرها! خودتان بیدار باشید باید خودتان، خودتان را اداره کنید. باید همه‌مان به میدان بیاییم. اتّکال به [دیگران] نکنید. ‏الآن یک تحولی حاصل شده‏‎ ‎‏هست که همۀ طبقاتش می‌آید کار می‌کند. ما [کسانی]را می‌خواهیم که در‏‎ ‎‏عین حالی که دکتر هست، در عین حالی که مهندس هست، می‌رود‎ ‎‏جهاد سازندگی را راه می‌اندازد. [ایرانی‌هایی] از امریکا پا می‌شود‏‎ ‎‏می‌آید اینجا می‌گوید من آمده‌ام برای کمک؛ مملکت ما آدم می‌خواهد. 
سخنرانی در جمع اعضای کمیته امداد ـ قم ـ هشتم آبان ۱۳۵۸

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امام خمینی (ره): خودتان سازنده باشید بیشتر بخوانید »

همکاری جهاد سازندگی و سپاه پاسداران

نقش جهادگران اصفهان در مقابله با محاصره شهر اهواز


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس. انقلاب اسلامی ایران ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با پایان بخشیدن به حاکمیت سیاسی رژیم پهلوی، نظامی نوینی ایجاد کرد. بدیهی هست که به موازات این تحول باید ساختار کشور نیز دگرگون می‌شد؛ این فضا زمینه ایجاد نهاد‌هایی متناسب با کارکرد‌هایی ویژه را فراهم آورد.

مردم نیز بلافاصله داوطلبانه برای نظام‌مند کردن کشور اعلام آمادگی کردند. با توجه به نسبت جمعیت روستانشین به شهری، ضرورت رسیدگی و بهبود شرایط در روستا‌ها بیشتر احساس می‌شد؛ لذا به موازات تشکیل نهاد‌های انقلابی، جهاد سازندگی نیز در ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ به عنوان بازوی سازندگی انقلاب برای خدمت به روستاییان و مناطق محروم و انتقال ارزش‌ها و فرهنگ انقلاب به آن مناطق تشکیل شد.

متن زیر سیر ایجاد و رشد نهاد مقدس جهاد سازندگی هست که در ادامه قسمت یازدهم آن را می‌خوانید.

** جهاد پشتیبان سپاه

هرچه تهاجم زمینی و هوایی دشمن بیشتر می‌شد مردم خوزستان با مشکلات جدیدی روبه رو می‌شدند. طولی نکشید که جهادگران با سیل آوارگان جنگی روستا‌ها و شهر‌های مرزی مواجه شدند که به اهواز و شهر‌های امن خوزستان پناه می‌آوردند. تعداد این مهاجران جنگی به حدی رسید که اسکان آنها به صورت یک مشکل جدی توجه جهاد و مسئولان را به خود جلب کرد علاوه بر ساخت اردوگاه، اداره آنها و تهیه امکانات اولیه نیز به عهده جهاد قرار گرفت و برای تأمین نیاز‌های اولیه این اردوگاه‌ها به سایر ادارات مراجعه کردند. 

این روش از تدارکات اردوگاه‌ها تنها از عهده جهاد خوزستان بر می‌آمد که نزد سایر ادارات مقبولیت داشت میزان فعالیت جهاد خوزستان در مناطق مختلف جنگی به حدی رسید که تنها در نخستین ماه جنگ ۲۰ نفر از جهادگران به شهادت رسیدند. جمعی از بانوان اهواز ستاد پشتیبانی و جمع آوری مایحتاج جبهه‌ها را به نام زینبیه اهواز راه‌اندازی کردند. علاوه بر بسته‌بندی اقلام اهدایی جبهه‌ها، شستشوی پتو و ملحفه رزمندگان و مجروحان را نیز انجام می‌دادند. بسیاری از کمک‌های مردمی جهاد از این طریق جمع‌آوری و بسته‌بندی می‌شد. 

میزان خدمات‌رسانی جهاد به جبهه به اندازه‌ای رسید که برای هماهنگی بیشتر آیین‌نامه همکاری بین سپاه استان خوزستان و جهاد سازندگی استان تدوین شد که مهر ۱۳۵۹ به مرحله اجرا درآمد. این همکاری در سه محور تعریف شد تا با توجه به علاقه و توانمندی داوطلبان ورود به اهواز آنها را در محل‌های مناسب به کار گیرند. 

آن دسته از جهادگرانی که تمایل به شرکت در عملیات رزمی داشتند در اختیار سپاه قرار گرفتند تا پس از آموزش و تجهیز شدن، به مناطق عملیاتی اعزام شوند. در این راستا استفاده از نیرو‌های ستادی برای تشکیلات مستقر در اهواز حمایت از واحد‌های جهاد مستقر در مناطق عملیاتی برای تأمین اسلحه و مهمات آنها مشخص شدن نیاز‌های فنی جبهه برای سفارش به کارگاه‌های جهاد استان از جمله وظایف سپاه در آیین‌نامه همکاری مذکور تعریف شد. 

وظایف جهاد در این آیین‌نامه بیشتر به فعالیت‌های فنی-مهندسی امداد و درمان و تدارکات گرایش داشت، از جمله کار‌های عمرانی در زمینه ساخت سنگر و پناهگاه، راه‌سازی و راه‌اندازی کارگاه‌های فنی اهواز جهت ساخت تجهیزات جبهه‌ها جمع‌آوری و بسته‌بندی کمک‌های مردمی و توزیع آنها در جبهه‌ها، سروسامان بخشیدن به امور بهداشت و درمان جبهه‌ها، ضد عفونی کردن مناطق جنگی، تأمین دارو و اعزام اکیپ‌های پزشکی به مناطق عملیاتی، از دیگر بند‌های این آیین‌نامه بود. 

در این آیین‌نامه به تقسیم کار‌های مشترک بین این دو ارگان از جمله امور فرهنگی و تبلیغات پشت جبهه، تهیه سازوکار‌های ارتباط بین جبهه و پشت جبهه و نیز خدمات تدارکاتی و حمل و نقل جبهه‌ها نیز اشاره شد. یکی از بند‌های تفاهم‌نامه مشترک سپاه و جهاد هماهنگی در امور تبلیغات جهاد سازندگی بود.

اعزام اکیپ‌های فیلم بردار و خبرنگاران جنگی برای ثبت و ضبط وقایع جنگ، از این مسیر شکل گرفت و در چند جبهه آغاز به کار کردند خبرنگاران با معرفی نامه سپاه به مناطق و بیمارستان‌ها مراجعه و با رزمندگان مصاحبه می‌کردند آنها در مدت کوتاهی موفق به گرفتن تعداد قابل توجهی عکس و گزارش شدند که برای رسانه‌ها کاربرد خوبی داشتند. 

فعالیت جهاد با این شرح وظایف در آبان سرعت بیشتری گرفت و تقسیم کار‌ها در بین جهاد استان‌ها روان‌تر شد به این ترتیب پشتیبانی از جبهه‌ها به وسیله جهاد‌های مستقر در مناطق مختلف با هماهنگی فرماندهان محور‌های عملیاتی و فرماندهان جهاد استان انجام می‌گرفت نحوه پیشروی دشمن در جبهه میانی نشان می‌داد. 

ارتش عراق از سمت جفیر وارد جبهه میانی شد و پس از تصرف پادگان حمیدیه و بخشی از جاده اهواز – خرمشهر تا منطقه نورد اهواز پیشروی کرده و از این محور اهواز را گلوله‌باران می‌کرد با جدی شدن محاصره اهواز، جهادگران اصفهان وارد مناطق عملیاتی جبهه‌های اطراف این شهر شدند و اقدام به احداث خاکریز کردند. شاید بتوان گفت که اولین خاکریز‌های جهاد در همین محور احداث شد.

منبع: کتاب «خاکریز‌های خط مقدم؛ تاریخ مهندسی جنگ جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس» اثر «نصرتالله محمودزاده»

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نقش جهادگران اصفهان در مقابله با محاصره شهر اهواز بیشتر بخوانید »