جهاد سازندگی

عملیات عاشورای ۳، هموار کننده راه پیروزی جبهه حق علیه باطل

تسهیل پیروزی‌های بعدی ایران پس از عملیات عاشورای ۳


عملیات عاشورای ۳، هموار کننده راه پیروزی جبهه حق علیه باطلبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ۲۵ مرداد سالروز عملیاتی است که در آن دشمن بعثی غافلگیر شد و به موازات آن آسیب‌های فراوانی دید. عملیات عاشورای ۳ که با همکاری گردان حضرت علی اصغر (ع)، گردان حضرت قمر بنی‌هاشم (ع) و گردان حضرت قاسم (ع) انجام و به عنوان یکی از عملیات‌های موفق دفاع مقدس ثبت شد.

قضیه از این قرار بود که مدتی به تیپ سیدالشهدا (ع) (که بعد‌ها به لشکر تغییر یافت) مأموریتی واگذار نشده بود. این تیپ عنوان یگان خط شکن را داشت و حریف جدی لشکر گارد ریاست جمهوری عراق به محسوب می‌شد.

بحث عملیات عاشورای ۳ به فاصله یک روز پس از انجام عملیات عاشورای ۲ در منطقه عمومی فکه مطرح شد. با توجه به این که آن محور حدود عملیات والفجر مقدماتی و رمضان بود، قسمت‌هایی از میدان‌های مین قدیمی در آن منطقه باقی مانده و تعدادی نیز به واسطه رمل و طوفان و سیلاب در زیر خاک پنهان شده بود.

به همین دلیل کار عملیات با همت نیرو‌های گردان تخریب این تیپ و به فرماندهی شهید حاج محمود نوریان باز شد تا نیرو‌های عمل‌کننده سپاه در ساعت دو و ۱۹ دقیقه بامداد روز ۲۵ مرداد ۱۳۶۴ با رمز یا سیدالشهدا (ع) دست به حمله زده و با انهدام دو گردان از تیپ ۱۰۸ لشکر ۱۶ ارتش عراق در شمال فکه، تعداد ۶۳۵ تن از آنان را کشته و زخمی یا به اسارت بگیرند.

همچنین در این حمله ضربتی یک روزه، دو دستگاه تانک، پل ارتباطی، یک پارک موتوری، ۱۹ انبار مهمات، یک دستگاه لودر و تعدادی از ادوات و تجهیزات مهندسی دشمن نابود شده و شماری سلاح سبک و نیمه سنگین به همراه چندین قبضه خمپاره‌انداز و وسایل مخابراتی و لجستیکی به غنیمت گرفته شد.

در عملیات عاشورای ۳ یوسف شاه کرمی، علی افشاری، حسین حقیقت، علیرضا زمانی شریف‌آبادی، پرویز برومند صفا، علی سووری، رضا ساری، سعید شعبانی، نورالدین شمس و محمود محبی از جمله رزمندگانی بودند که به درجه رفیع شهادت رسیدند.

قسمتی از دست‌نوشته‌های جانباز، حاج علی‌اصغر کوثری در مورد عملیات عاشورای ۳ به شرح زیر است:

«نیرو‌های اعزامی از کرج در قالب چهار گروهان سازماندهی شده بودند، پس از طی یک دوره آموزشی در اردوگاه تیپ حضرت سیدالشهداء (ع) در ساختمان‌های ستاد بازسازی جهاد سازندگی کرج که هنوز سقف نداشت، مستقر شدند.

آن روز‌های داغ مرداد در تابستان استان خوزستان که روز‌های آن به مانند کوره داغ یکپارچه آتش بود با همت بچه‌ها حسینیه‌ای درست شد، رزمندگان ظهر‌ها در آن هوای داغ و سوزان با اشتیاق برای برپایی نماز جماعت حاضر می‌شدند، گاهی اوقات براثر داغی تابش آفتاب پشانی بچه‌ها که روی مهر نماز قرار می‌گرفت، می‌سوخت و امام جماعت نماز را خیلی سریع می‌خواند تا بچه‌ها در گرما اذیت نشوند اما این عاشقان دلباخته حضرت‌دوست گاهی اوقات تا یک ساعت بعد از نماز در حال سجده و یا خواندن دعا و مناجات بعد از نماز بودند در این میان شهید ابوالقاسم کشمیری که مربی تخریب بود وقتی سر از سجده بر می‌داشت سجده گاه او از اشک چشمانش خیس شده بود.

در شب عملیات عاشورای ۳ هنگامی که گردان در معبر میدان مین پشت سیم خاردار قرار گرفت شهید قاسم اصغری معاون گردان تخریب تیپ وقتی متوجه شد که انبر سیم چین جا مانده و درگیری در جناحین شروع شد، قبل از اینکه دشمن رو‌به‌رو هوشیار شوند و ما دچار تلفات شویم، به فرمانده گردان گفت: من روی سیم خاردار‌ها می‌خوابم تا نیرو‌ها از روی من عبور کنند.

وقتی که با مخالفت برادران روبرو شد بی‌درنگ خود را به روی سیم خاردار‌ها انداخت و با فریاد آن‌ها را به نام مقدس بی بی حضرت فاطمه زهرا (س) پس از اتمام عملیات امدادگر‌ها به سراغ او رفتند او را غرق خون بی‌رمق و بی‌هوش یافتند و بدنش در اثر نشستن نیش سیم خاردار‌ها سوراخ سوراخ شده بود. روحشان شاد راهشان پر رهرو باد.»

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

تسهیل پیروزی‌های بعدی ایران پس از عملیات عاشورای ۳ بیشتر بخوانید »

نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس

نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس


نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدسبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جهاد سازندگی یکی از نهاد‌های جوشیده از انقلاب اسلامی ایران است که از بدو تأسیس توانست بسیاری از جوانان انقلابی کشور را جذب فعالیت‌های خود کند.

ازآنجاکه نهاد‌های انقلابی در اجرای مأموریت‌های خود، درگیر پیچیدگی‌های نظام بروکراتیک نبودند، به‌محض تغییر اوضاع زمانه و بروز نیاز‌های جدید در کشور، به‌سرعت می‌توانستند با توجه به امکانات موجود برای خود مأموریت‌های کاری جدید تعریف کنند.

مأموریت اولیه و اصلی محول شده به جهاد سازندگی، رسیدگی به روستاها، محرومیت‌زدایی از مناطق محروم و تمرکز به توسعه اقتصادی روستا‌ها بوده است.

جهاد سازندگی علاوه بر اجرای این مأموریت، در طول هشت سال دفاع مقدس نیز، وظایف جدیدی را با توجه به نیاز جبهه‌ها بر عهده گرفت. پشتیبانی، تدارکات و امور فنی و مهندسی، ازجمله نیاز‌های مبرم جبهه‌ها بود و با توجه به تازه تأسیس بودن و کم‌تجربگی نیرو‌های مسلح ایران در این امور، ضرورت کمک‌رسانی به جبهه‌ها دوچندان می‌شد.

جهاد سازندگی ویژگی‌هایی داشت که می‌توانست بیشترین نقش را در فعالیت‌های پشتیبانی و مهندسی ایفا کند. نیروی انسانی‌ای که در ابتدای انقلاب جذب این نهاد شده بود، بیشتر از جامعه مهندسی کشور و دانشجویان رشته‌های فنی و مهندسی بودند. حتی مؤسسین اولیه آن‌هم تعدادی دانشجو بودند.

این نیروی انسانی می‌توانست از دانش و تجربه خود برای رفع نیاز‌های فنی و مهندسی در جبهه‌ها استفاده کند، به‌ویژه اینکه نظام ایران با توجه به مخالفت و دشمنی قدرت‌های جهانی با انقلاب اسلامی، نمی‌توانست از حضور مستشاران فنی بهره ببرد. علاوه بر این، با توجه به استهلاک بالای ادوات نظامی در جنگ، نیاز دوچندانی نیز در تعمیر ادوات و ماشین‌های جنگی احساس می‌شد که با توجه به تحریم وضع‌شده برای ایران، امکان خرید وسایل برای تعمیر فراهم نبود و ایرانی‌ها بایستی خود با ابتکارات مهندسی نیازهایشان را برآورده می‌کردند.

تحریم‌های وضع‌شده برای ایران در زمان جنگ ایجاب می‌کرد که همه مردم به کمک جبهه‌ها و نیرو‌های نظامی بشتابند و نیاز‌های فراوان جبهه‌ها را رفع کنند.

ستاد پشتیبانی جنگ

اولین تجربه جهادگران جهاد سازندگی در جنگ، پشتیبانی در قالب ارسال کمک‌های مردمی به جبهه‌ها در روز‌های ابتدایی جنگ بود. برای این منظور، ستاد‌هایی به نام ستاد پشتیبانی جنگ شکل گرفت که این ستاد‌ها در محل دفتر سازمان نهاد جهاد سازندگی هر استان و شهرستان تأسیس شدند.

تحقیقات مهندسی

با توجه به اهمیت مهندسی در جنگ، بهار سال ۱۳۶۱، در ستاد مرکزی جهاد، معاونت تحقیقات مهندسی تشکیل شد و طرح‌های جدیدتری ازجمله طرح سوخت جامد مرکب -که در راکت و موشک مورداستفاده قرار می‌گیرد- در دستور کار این واحد قرار گرفت. در تابستان سال ۱۳۶۱، اولین پرتاب راکت‌ها به سرپرستی مهندس افشار زاده انجام و همزمان اقدامات لازم به‌منظور تولید آزمایشگاهی پرکلرات نیز انجام شد.

در سال‌های بعد، با تحقیقات بیشتر در این مرکز، ابتکارات و طرح‌های دیگری انجام شد؛ از قبیل؛ طرح تعریض شنی بلدوزر، طرح شناور لودر روی آب و پل کاذب، ساخت اولین میکسر تولید سوخت، ساخت لوله پرنیوم بدنه موشک، آزمایش عمق‌یاب دریایی، تولید پنج هزار دستگاه ردگیری در شب، ساخت نفربر زرهی نیم شنی شناور، تولید دودزای استتاری، تولید دستگاه جیره غذائی رزمی و…

نهضت سنگرسازی جهادگران

سنگرسازی ازجمله اقداماتی است که جهاد سازندگی بدان اهتمام ورزید. در ابتدای جنگ، ساخت سنگر‌های ساده برای حفظ نفرات آغاز شد. سپس در سرپل ذهاب که محل انبار زاغه مهمات بود و زیر آتش دشمن قرار داشت و با آتش دشمن از بین می‌رفت، کار سنگرسازی برای محافظت از انبار مهمات آغاز شد.

ابتدا این سنگر‌ها محاسبه نشده بود، اما به‌تدریج این کار انجام شد و سنگر‌ها از سه‌ضلعی به پنج‌ضلعی تبدیل شدند. سپس سنگر‌های بتونی قوسی در کارگاه‌ها، طراحی و ساخته شد و به جبهه‌ها سرازیر گردید. آنگاه تعدادی از جوشکاران که از نیرو‌های مردمی بودند، واحد استحکامات را در هر اکیپ سنگرسازی تشکیل دادند.

در سال ۱۳۶۱، سنگر‌های بتونی و قطعات سنگر سازی به شیوه‌ای جدید و مستحکم ساخته شدند که به سنگر‌های ریلی معروف گردیدند.

در سال ۱۳۶۲، سنگر‌های پیش‌ساخته مخصوص خط مقدم نیز طراحی و راهی خط مقدم شد. سنگر‌های قوسی با پروفیل نیز نوع دیگری از سنگر‌ها بود که در همه خطوط کاربرد داشت و با انفجار و ضربه محاسبه می‌شد.

احداث خاکریز‌های ساده و سپس خاکریز‌های دوجداره و همچنین خاکریز‌های ترکش گیر در حین عملیات یا بعد از عملیات از اقدامات دیگر جهادگران بود.

جهادگران گاه مجبور به ایجاد کانال و دژ نیز می‌شدند. دژ‌ها اندازه‌های متفاوتی داشتند و مهندسی خاصی را طلب می‌کردند.

سکوسازی در هور و ساخت پد‌ها نیز در کارنامه فعالیت‌های مهندسی جنگ ثبت شده است. از دیگر اقداماتی که جهاد سازندگی در طول جنگ به آن پرداخت، احداث اولین کارخانه یخ‌سازی و نیز آشپزخانه‌های بزرگ در خوزستان برای هر پایگاه مهندسی- رزمی بود. جهاد سازندگی حتی در شهر فاو عراق نیز کارخانه یخ‌سازی احداث کرد.

تصفیه‌خانه‌های آب آشامیدنی، رساندن آب به سنگر‌ها و ساخت حمام و دوش‌های شیمیایی در همه جبهه‌ها از اقدامات مؤثر جهاد بود که در بهداشت و سلامت رزمندگان نقش بسزایی داشت.

راه‌سازی در دشت‌ها و مهم‌تر از آن در تپه‌ماهور‌ها و رمل‌های خوزستان، بخش مهمی از فعالیت‌های جهاد بود. راه‌سازی در کوهستان‌ها و قلل مرتفع کردستان، به‌ویژه کار در شب به‌دقت نظر بیشتری نیاز داشت. نیرو‌های مهندسی جهاد بایستی با شیب‌ها و ترانشه‌ها، بریدن کوه و شکافتن سنگ‌های مستحکم و انفجار در ارتفاعات و موانع طبیعی، جبهه‌ها را برای رزمندگان باز می‌کردند.

برای ساخت جاده در مسیر دره‌ها، پل‌هایی زده می‌شد که ساده‌ترین آن‌ها، احداث پل در دشت‌ها بود که با انداختن لوله‌های پلیتی انجام می‌شد. پل‌های کوهستانی نیز با سنگ‌چین ساخته می‌شد.

در رودخانه‌های بزرگ‌تر نیز پل دوبه‌ای، پل شبکه‌ای شناور، پل شناور قایقی، پل‌های لوله‌ای بزرگ، پل‌های اسفنجی و پل‌های یونولیتی فشرده ساخته شد.

در عملیات خیبر در سوم اسفند ۱۳۶۲ هم پل خیبری ساخته شد که شهرت جهانی پیدا کرد. طراحی و ساخت پل شناور خیبر به طول ۱۴ کیلومتر با ابتکار مهندسان جهاد سازندگی به مدت ۷۲ روز انجام شد. مزیت پل خیبری که ما بین جزیره شمالی مجنون و ساحل هورالهویزه نصب شد، این بود که با بالا و پائین رفتن آب هور، پل هم بالا و پائین می‌رفت.

خدمات بهداشتی ـ درمانی

با شروع جنگ، یکی از ضروری‌ترین امور، رسیدگی به مجروحان جنگی در سریع‌ترین زمان ممکن و در نزدیک‌ترین مکان به خط مقدم جبهه‌ها بود. جهاد سازندگی با احداث درمانگاه‌ها، بیمارستان‌های صحرایی و حتی بیمارستان‌های مجهز مانند بیمارستان امام حسن (ع) در منطقه جنوب، پیشتاز عرضه خدمات بهداشتی و درمانی به رزمندگان در جبهه‌ها شد.

همه مسئولان و فرماندهان دفاع مقدس اذعان می‌کنند که سنگر سازان بی سنگر با بهره‌گیری از ابتکارات خود و استفاده از رهیافت‌های نو و با به‌کارگیری امکانات و تلفیق علم و عمل، صبورانه، مدیریت انعطاف‌پذیر و کاربردی بی‌نظیری را در قالب ستاد‌های پشتیبانی و مهندسی جنگ ایجاد کردند که در شاکله جنگ، می‌توان آن را «پشتیبانی و مهندسی جنگ» نامید.

همان‌طور که گفته شد، پیروزی رزمندگان، مدیون پشتیبانی و مهندسی جنگ است. برای رسیدن به اهداف ملت ایران در دفاع از اسلام، پشتیبانی و مهندسی جنگ، نهادی استوار محسوب می‌شد.

نیرو‌های جهادی توانستند با ارائه طرح‌های پشتیبانی و مهندسی جنگ، مشکلات عمده رزمندگان را در دشت، دریا، هور و کوه با ساخت راه‌ها، پل‌ها، سنگرها، خاکریز‌ها و جاده‌ها مرتفع کرده، در بخش نظامی نیز با انواع ابتکارات و اختراعات، تا حد زیادی در سرعت بخشیدن و تسهیل فعالیت رزمندگان ایفای نقش کنند.

اندیشه‌های گران‌قدری که در هشت سال دفاع مقدس، بدون هیچ هیاهویی به کار گرفته می‌شد، تا از تلف شدن زمان و فرصت جلوگیری کند، پشتیبانی و مهندسی جنگ را به‌گونه‌ای هدایت کرد که توانست راه را برای پیشروی رزمندگانی که دلاورانه پیش می‌رفتند، هموار و گسترده کند و این امر به‌طورقطع جز با ابتکارات و فناوری‌های علمی سنگرسازان بی سنگر محقق نمی‌شد.

انتهای پیام/ 221



منبع خبر

نقش جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

ماجرای جلسه اضطراری حاج احمد متوسلیان برای نجات یک زن/ فراری دادن یک امدادگر به دست خواهر عضو کومله

جلسه اضطراری حاج «احمد متوسلیان» برای نجات یک زن/ فراری دادن یک امدادگر به دست خواهر یک عضو کومله


ماجرای جلسه اضطراری حاج احمد متوسلیان برای نجات یک زن/ فراری دادن یک امدادگر به دست خواهر عضو کوملهبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهناز اشکیان امدادگر دوران دفاع مقدس است که سابقه حضور او در فعالیت‌های انقلابی و جهادی، به پیش از انقلاب اسلامی و شرکت در تظاهرات‌ها بازمی‌گردد.

او با شروع جنگ تحمیلی و پس از سپری کردن دوره‌های امدادگری و کمک‌های اولیه به همراه چند تن دیگر از زنان به جبهه‌های غرب و جنوب اعزام شد. در ادامه خاطره‌ای از حضور وی در کردستان در دوران دفاع مقدس را می‌خوانید.

نجات به دست خواهر عضو کومله

اولین اعزامم بهمن سال ۶۰ به استان کردستان بود. وضعیت آن روز کردستان به گونه‌ای بود که وقتی می‌خواستیم از اصفهان اعزام شویم باید یک هفته تا ۱۰ روز در مقر سپاه سنندج می‌ماندیم تا ستون نظامی آماده رفتن به مریوان شود. آن‌وقت با ستون نظامی خود را به شهر مریوان می‌رساندیم، محل ماموریت ما در بیمارستان الله اکبر مریوان بود. چندین بار اتفاق افتاد زمانی که به همراه ستون نظامی حرکت می‌کردیم بین راه ضد انقلاب کمین می‌زد و مجبور بودیم به مقر برگردیم.

یکی از خاطرات فراموش نشدنی‌ام در کردستان مربوط به زمان فراغت از عملیات بود. زمان عملیات به مجروحین رسیدگی می‌کردیم و در زمان‌های دیگر به مدارس می‌رفتیم تا ضد انقلاب مجالی برای فعالیت نداشته باشد. ضد انقلاب داخل آموزش و پرورش نفوذ کرده و آموزش ساخت بمب دست‌ساز و ترور را به دانش آموزان می‌داد. طبیعی بود وقتی وارد مدرسه می‌شدیم و چند روزی را با بچه‌ها می‌ماندیم انس و الفتی به هم پیدا می‌کردیم، همراز هم می‌شدیم و مورد محبت قرار می‌گرفتیم.

یکی از بچه‌ها که همکلاسی من بود همیشه از مشکلات خانه‌شان برایم حرف می‌زد، اینکه خواهر و برادرش جزو کومله بودند و او از این بابت ناراحت بود. چند روز خبری از او نبود، نگرانش شدم، یک روز تصمیم گرفتم سری به منزلش بزنم و حالش را بپرسم. از مدرسه که تعطیل شدیم خودم را به درب خانه رساندم، خودش در را باز کرد، پر از ترس و اضطراب بود، بدون هیچ حرفی دیگری گفت فرار کن، تا جایی که می‌توانی فرار کن. من هم با تمام وجود، تا جایی که توان داشتم جانم را در پاهایم گذاشتم و به سمت مقر دویدم.

چند روز بعد وقتی به مدرسه آمد دیدم پای چشمش کبود است. گفت خدا خیلی تو را دوست داشت؛ تعریف کرد آن روز خواهر و برادرم تو را در راه خانه دیدند و قصد داشتند اسیرت کنند، به خاطر اینکه تو را فراری دادم سه روز بدون آب و غذا مرا به زیرزمین انداختند و بسیار کتک و لگد زدند. تمام بدنش کبود و جای شلاق و لگد بود.

تلاش متوسلیان برای نجات یک زن

چند روز در هفته با اکیپ جهاد سازندگی به روستا‌های دورافتاده از شهر می‌رفتیم، جا‌هایی که امکانات پزشکی نداشتند و به دلیل صعب العبور بودن، مردم، توانایی آمدن به شهر را مخصوصا در زمستان نداشتند. با کمک برادران دارو و پزشک به مردم می‌رساندیم و قبل از غروب آفتاب به مقر برمی‌گشتیم.

آن سال سرمای وحشتناکی بود، بیشتر از یک متر برف آمد، یک روز که در خوابگاه را باز کردیم دیواری از برف مقابل خود دیدیم که امکان رفت و آمد را از ما گرفت. ر همین شرایط به یکی از روستا‌ها سرزدیم که قبل از این نیز چندین مرتبه رفته بودیم. پشت ماشین کانکسی می‌زدیم و آن را پر از دارو می‌کردیم برادران جلوی ماشین می‌نشستند و من و همکارم نزدیک پله کانکس فضای خالی‌ای بود که به کارتن‌ها تکیه می‌دادیم و آنجا می‌نشستیم. آن روز نزدیک غروب آفتاب وقت برگشتن فرا رسید، همه توی ماشین نشستند، من هم آخرین کارتن را توی کانکس جا دادم و تا آمدم خودم بنشینم ماشین حرکت کرد، نزدیک پنج کیلومتر پشت ماشین دویدم، اما من را ندیدند و ماشین راهش را به سمت مقر ادامه داد. تنها وسط جاده مانده بودم، ترس همه وجودم را فرا گرفت. شب روستا دست ضد انقلاب می‌افتاد و یک ساعت با مریوان فاصله داشت، زمین تا چشم کار می‌کرد پوشیده از برف بود. توی جاده نشستم و متوسل به امام زمان (عج) شدم، مردم روستا که دیدند جا ماندم آمدم سراغم، خیلی محبت داشتند و هرکس می‌گفت امشب را در خانه ما باش، می‌دانستم خیلی از این‌ها اعضای خانواده شان عضو کومله و دموکرات هستند. با خودم فکر کردم خوراک گرگ‌ها شوم بهتر است تا خدایی ناکرده به دست ضد انقلاب بیفتم. گفتم همینجا می‌نشینم تا ببینم تقدیرم چیست. زیر لب دعای فرج می‌خواندم. مردم آتش بزرگی برپا کردم و کنارم نشستند در حالی که مدام ذکر می‌گفتم. هرچه به شب نزدیک‌تر شدیم صدای گرگ‌ها از اطراف واضح‌تر شنیده می‌شد، گرگ‌ها در حال پرسه زدن بودند، اهالی روستا گفتند بمانی گرگ تو را می‌خورد، قبول کردم هرچه خدا بخواهد همان می‌شود.

از آن طرف ماشین که به مقر رسید دوست من انقدر به کارتن‌های عقب کانکس مشت زده و گریه کرده بود که همه کارتن‌ها پاره شده بود وقتی رسیدند. تا حاج احمد متوسلیان از موضوع باخبر شد از شدت ناراحتی سریع جلسه اضطراری برگزار کرد. دستور داد ستون نظامی تشکیل شده و بدون من بازنگردند، حتی شده جنازه من را بیاورند. ساعت یک بعد از نصف شب ستون به روستا رسید و من به همراه دوستان به مقر برگشتم. واقعا آن شب یاری امام زمان (عج) را دیدم.

می‌خواهم این را با زبان دل بگویم اگر امروز در کمال آرامش و امنیت نشستیم و هر ساعت از شبانه روز می‌توانیم بیرون از خانه برویم این از زحمات شهدا و خانواده ایثارگران است که از آسایش خود گذشتند تا آسایش نسل‌های بعدی را تامین کنند.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

جلسه اضطراری حاج «احمد متوسلیان» برای نجات یک زن/ فراری دادن یک امدادگر به دست خواهر یک عضو کومله بیشتر بخوانید »

بزرگ‌ترین آفت و خطر تهدیدکننده انقلاب، خطر نفوذ خطوط انحرافی است

بزرگ‌ترین آفت و خطر تهدیدکننده انقلاب خطر نفوذ خطوط انحرافی است


بزرگ‌ترین آفت و خطر تهدیدکننده انقلاب، خطر نفوذ خطوط انحرافی استبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید محسن وزوائی در سال ۱۳۳۹ در تهران متولد شد. وی تابستان ۱۳۵۸ به جهاد سازندگی پیوست و سیزدهم آبان ۱۳۵۸، در جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در اشغال سفارت آمریکا در تهران حضور داشت و دی‌ماه ۱۳۵۹، با سمت فرماندهی گردان ۹ سپاه تهران، به جبهه‌های غرب رفت.

وی در اردیبهشت ۱۳۶۰، به همراه شهید غلامعلی پیچک، علیرضا موحد دانش و محسن حاج‌بابا، در عملیات بازی دراز نقش‌آفرینی کرد. سپس به فرماندهی سپاه گیلانغرب منصوب شد و در مرحله دوم عملیات بازی دراز در شهریور ۱۳۶۰ شرکت کرد و به‌شدت مجروح شد.

در ۲۰ آذر ۱۳۶۰، بار دیگر به جبهه رفت و در عملیات مطلع الفجر مجروح شد. در ۸ اسفند ۱۳۶۰، با سازمان‌دهی یک گردان رزمی در پادگان، ولی عصر (عج) سپاه تهران، راهی خوزستان شد و به نیرو‌های تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در پادگان دوکوهه پیوست. در آنجا به فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر منصوب شد.

در مرحله اول عملیات فتح‌المبین، محسن وزوائی و گردانش، موفق به تسخیر ارتفاعات «علی گره زد» و تصرف مواضع توپخانه سپاه ۴ ارتش رژیم بعثی شدند. پس از اتمام عملیات فتح‌المبین، او به تهران بازگشت و در ۱۵ فروردین ۱۳۶۱، در حکمی رسماً به فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) منصوب شد.

پس از توافق با احمد متوسلیان، تیپ‌های ۱۰ سیدالشهدا (ع) و ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) با هم ادغام شدند و وزوائی به سمت معاونت عملیاتی و فرماندهی یکی از دو محور تیپ ۲۷ در عملیات بیت‌المقدس منصوب شد.

وی سرانجام در تاریخ ۱۰ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۱ در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر)، کنار جاده اهواز- خرمشهر، بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن شهید شد.

فراز‌هایی از وصیت‌نامه شهید

حقیر بزرگ‌ترین افتخار خودم را عبودیت به درگاه احدیت می‌دانم. می‌خواهم بگویم؛‌ای عازمان و‌ای عاشقان لقاءالله،‌ای مخلصین اخلاق و‌ای کسانی که مشغول ریاضت کشیدن جهت نزدیکی به درگاه خدا هستید! بیایید تا ببینید، در جبهه‌ها چگونه برادران شما به آن درجه از نزدیکی به درگاه خدا رسیده‌اند که نوجوان تازه‌داماد، پس از سه ساعت که از عروسی‌اش می‌گذرد، در جبهه‌ها حاضر می‌شود.

آخر در کدامین مکتب، چنین ارزش‌هایی را سراغ دارید؟

خدا را شاهد می‌گیرم هنگامی‌که در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰، در سرپل ذهاب، به‌واسطه اصابت گلوله تانک زخمی شده بودم، خون زیادی از بدنم رفته بود، وقتی به کمک الهی نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر زیادی می‌بردم؛ آن‌گونه که شاید قابل‌تصور نباشد، به‌طوری‌که در یک‌شب، ۱۰ عدد والیوم ۱۰ به من تزریق شد تا کمی آرام گرفتم، اما هنگامی‌که درد می‌کشیدم، در عین زجر بدنی، از لحاظ معنوی و روحی لذت می‌بردم. حس می‌کردم که بار دوشم سبک می‌شود و هنگامی‌که شخص پرستار مراقب من، به سخره می‌گفت «چرا این کار را کردی و خودت را به این روز انداختی، به خمینی بگو تا بیاید درستت کند!» به او گفتم «خدا خودش درست می‌کند» و همین‌طور هم شد؛ و الله قسم وقتی‌که از فشار کارم کم می‌شود، در خود احساس ضعف و کوچکی می‌کنم. آخر می‌دانید‌ای امت شهیدپرور ایران! امروز در شرایطی هستیم که لحظه‌ای غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است. باید باهم برای خدا تا آنجا که توان داریم، کوشش کنیم.

امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامی پرداخته‌اند، در رأس آنان به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامی وابستگان دیگرش.

پس از خدا غافل نشوید که پشیمانی سودی ندارد و ما باید به تعبیر امام، تکلیف را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز می‌شویم و اگر کشته هم شویم، شهید هستیم و این نیز خود پیروزی است. پس ما نباید نگرانی داشته باشیم.

این منافقان از خدا بی‌خبر باید بدانند که ملت آن‌ها را شناخته است. اکنون‌که ملت در جبهه‌ها حاضر شده است، شما بیشتر ملت بی‌گناه را ترور می‌کنید. شما نامردان تاریخ هستید که روی تمامی جباران تاریخ را از یزید بن معاویه گرفته تا هیتلر سفید کرده‌اید. شرمتان باد؛‌ای خودفروختگان به اجنبی! آخر چگونه حاضر می‌شوید از کودکان شیرخوار گرفته تا روحانیون معظم و جان‌برکف، این راهیان راه الله را ترور نمایید؟

این امت باید بداند از بزرگ‌ترین خطراتی که انقلاب را تهدید می‌کند، آفت نفوذ خطوط انحرافی، در خط اصلی انقلاب، یعنی همانا خط امام است. پس خط امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید که نمی‌گذارید.

شما امت مسلمان ایران؛ در تاریخ جهان نمونه هستید. شما فرزندانی تربیت نموده‌اید که شهادت را بالاترین سعادت خود می‌شمارند و فقط روی پشتوانه الهی حساب می‌کنید و شکست در راه چنین حرکتی مفهومی ندارد؛ و از خدا می‌خواهم که شهادت در راهش را نصیبم فرماید و از خدا می‌خواهم که مرا به حال خود وامگذارد که بنده‌ای حقیر و زبون هستم و به درگاه کسی غیر از او نمی‌توانم رو بیاورم؛ و در آخر برادران و خواهرانم! به امید این‌که انقلاب حرکتی است به‌منظور اثبات حق و این مسئولیت به گردن همگی ماست. دستورات الهی را فراگیرید و در عمل نیز آن‌ها را به‌کارگیرید.

امروز از نعمت حکومت اسلامی برخوردارید و این بزرگ‌ترین موهبتی است که خداوند بر شما ارزانی داشته است. قدر آن را بدانید و شکر نعمتش را به‌جا آورید.

اگر نتوانستید جنازه‌ام را به عقب بیاورید، آن را به روی مین‌های دشمن بیندازید تا اقلاً جنازه من کمکی به اسلام کرده باشد.

منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

بزرگ‌ترین آفت و خطر تهدیدکننده انقلاب خطر نفوذ خطوط انحرافی است بیشتر بخوانید »

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد


مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کردبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جهاد سازندگی به فرمان امام خمینی (ره) در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ با هدف سرعت بخشیدن به سازندگی مناطق محروم و روستا‌ها و محرومیت زدایی تشکیل شد و در نخستین روز‌های ابتدایی جنگ با هدف کمک به رزمندگان اسلام و هموار کردن مسیر‌های عملیات و عبور برای رزمندگان به صورت خودکفا وارد جبهه‌های جنگ شدند و حضورشان به گونه‌ای بود که فعالیت آن‌ها در تسریع پیروزی‌های رزمندگان تأثیر زیادی داشت.

نشریه پل به برخی اتفاقات در جنگ تحمیلی اشاره کرده است که در ادامه می‌خوانید.

اوایل فروردین ۱۳۶۷ که عمیات والفجر ۱۰ تازه به پایان رسیده بود، اکثر نیرو‌های ایرانی در منطقه «حلبچه» بودند که رژیم بعثی برای بار دوم به منطقه فاو (منطقه عملیاتی والفجر ۸) حمله کرد. دومین عملیات فاو که در فروردین ۱۳۶۷ با حمله رژیم بعثی به منطقه فاو (منطقه عملیات والفجر ۸) برای بازپس گیری و تصرف دوباره این منطقه اتفاق افتاد، با موفقیت نیرو‌های ایران به پایان نرسید و علت آن همکاری اطلاعاتی امریکا با عراق و تغییر شرایط به نفع عراق بود.
نیرو‌های جهاد خراسان در اولین شب درگیری در فاو، در سه راه «کارخانه نمک» اقدام به احداث یک خاکریز در محل استقرار لشکر ۲۵ کربلا کردند تا این منطقه دور از دید دشمن باشد. اما میزان تلفات و پاتک‌های دشمن آنقدر زیاد بود که نتوانستند به کارشان ادامه دهند و مجبور به عقب نشینی شدند.

سمت جانشین فرمانده کل قوا، بسیج قوا علیه جبهه بعث

در سال پایانی جنگ، حملات نظامی عراق به مواضع ایران افزایش یافت و شرایط در جبهه‌های جنگ به نفع عراق تغییر کرد، در روز ۱۲ خرداد ۱۳۶۷ امام خمینی (ره) در حکمی آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی را با تمام اختیارات به سِمَت جانشین فرمانده کل قوا منصوب کردند تا وی بتواند تمام امکانات دولتی و نظامی (نیرو‌های مسلح) را علیه جبهه بعث به کار بگیرد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در بازدید از مناطق غرب و جنوب، برای ادامه کار، دو راه پیشنهاد داد که یکی از آن‌ها اتمام جنگ و دیگری؛ ادامه جنگ با آماده کردن نیرو‌ها و امکانات بود که البته امام (ره) راهکار دوم را انتخاب کردند.

احداث خاکریز نیرو‌های جهادی برای مقابله با نیرنگ منافقین

در روز ۲۹ خرداد ۱۳۶۷، نیرو‌های منافقین با کمک ارتش عراق و به عنوان بخشی از نیروی رزمی عراق به منطقه مهران حمله کردند و جبهه ایلام- مهران ناامن شد؛ البته برای متوقف کردن حملات و ممانعت از ورود منافقان به منطقه مهران، گردان‌های مهندسی زیر نظر قرارگاه نجف و جهاد که شامل خراسان، ایلام، لرستان و آذربایجان بود، مأمور به احداث چند خاکریز در اطراف مهران شدند که این خاکریز‌ها می‌توانستند مانع ورود منافقان به شهر مهران شوند.

روز چهارم تیر ماه ۱۳۶۷، ارتش عراق به منطقه بدر و خیبر که جاده هواز- خرمشهر بود، حمله دیگری را آغاز کرد، اما گردان‌های مهندسیِ قرارگاه کربلا در جهاد، به مقابله با آن پرداختند.

موافقت با تصویب قطعنامه ۵۹۸ راه حلی حقوقی برای دفع تجاوز عراق

در این شرایط که ایران توانایی نظامی و اقتصادی مناسب برای ادامه جنگ نداشت و قادر به اتمام فیزیکی و نظامی جنگ نبود، مسئولین با نظر امام (ره) با تصویب قطعنامه ۵۹۸ موافقت کردند. این قطعنامه، یک پایه حقوقی بین المللی برای دستیابی به صلح و دفع تجاوز ارتش عراق بود.

پس از پذیرش قطعنامه، نیرو‌های بعثی حملات دیگری را آغاز کردند و تصمیم آنها، تصرف قسمت‌های بیشتری از بخش‌های جنوبی کشور بود، اما این حرکت، مردم را به صورت نیرو‌های داوطلب به سمت جبهه‌ها حرکت داد.

عملیات مرصاد برای مقابله با حربه فروغ جاویدان

در تاریخ پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷، منافقین برای عبور از تنگه چهارزبر و کرمانشاه، عملیات فروغ جاویدان را برنامه ریزی کردند و نیرو‌های سپاه و ارتش، برای مقابله با منافقین، نام «مرصاد» را بر روی آن گذاشتند و با رمز «یا علی (ع)» عملیات خود را آغاز کردند. رزمندگان اسلام در مسیر عبور منافقین در «پادگان ابوذر» برای دفع حمله آنها، تهاجم نظامی را به عمل آوردند که آن، از سرعت حرکت شان می‌کاست.

گردان‌های مهندسی جهاد، در دو منطقه سازمان یافتند که جهاد باختران و لرستان در محور‌های کِرِند- اسلام آباد و جهاد آذربایجان، ایلام و خراسان، در محور‌های مهران، سومار و گیلان‌غرب مستقر شدند که این گردان، در ابتدای منطقه گیلان‌غرب، یک پایگاه پدافندی ایجاد کرد.

رزمندگان اسلام باخبر شدند که منافقین از مناطق «سرپل ذهاب»، «کِرِند» و «قصر شیرین» قصد عبور دارند، اما از آنجا که خبری از ایشان نبود، فرمانده قرارگاه نجف جهاد، گروهی را برای جمع آوری اطلاعات به «کرند» فرستاد.
جهاد باختران با هماهنگی لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع)، در همین منطقه چند خاکریز را احداث کردند.

نیرو‌های جهاد اسلام آباد، یا مانع هر نظامی را که قصد عقب نشینی داشت، می‌شدند یا اگر هم قصد درگیری نداشتند، سلاحشان را می‌گرفت و به نیرو‌های داوطلب می‌داد. در همین حوالی از قرارگاه مرکزی جهاد، دستور احداث خاکریز در اطراف «ماهی دشت» صادر شد.

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد

پس از عملیات مرصاد که با پیروزی قطعی رزمندگان اسلام به پایان رسید و ناکامی عراق در حمله دوباره به ایران، یک ماه پس از پذیرش قطعنامه یعنی در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۶۷، عراق مجبور به پذیرش آتش بس شد و مذاکرات سه جانبه‌ای میان ایران، عراق و سازمان ملل شکل گرفت و پس از آن، طرفین به مرز‌های خود بازگشتند و تحت نظارت ناظران سازمان ملل، در روز ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ میان ایران و عراق آتش بس برقرار شد و در این روز، جنگ میان ایران و عراق به طور قطع پایان یافت و اسرای دو کشور پس از دو سال به کشور‌های خود بازگشتند. روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اسرای ایرانی از مرز خسروی وارد ایران شدند.

۱۸ آذر ۱۳۷۰، سرنوشت آغازگر جنگ مشخص شد

در روز ۲۳ مرداد ۱۳۷۰ دبیرکل وقت سازمان ملل (خاویر پرز کوییار) به دو کشور ایران و عراق نامه نوشت و از آنها خواست تا ادله و مدارک و خود را مبتنی بر طرف آغاز کننده جنگ به سازمان ملل بفرستند. عراق این نامه را جدی نگرفت و در فرستادن مدارک دقت به خرج نداد؛ اما ایران در روز ۲۴ شهریور ۱۳۷۰، مدارک مستند و مستدل خود را به سازمان ملل تقدیم کرد که سازمان ملل آن را در اختیار یک گروه بی‌طرف قرار داد. این گروه بررسی‌های خود را آغاز کردند و در روز ۱۸ آذر ۱۳۷۰ نظر خود را مبنی بر اینکه کشور عراق آغازگر جنگ بود، اعلام کرد.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

مذاکرات سه جانبه، عراق را مجبور به پذیرش آتش بس کرد بیشتر بخوانید »