جواد صحرایی رستمی

«خدامحوری» بعد غالب حماسه‌ورزی در دفاع مقدس

«خدامحوری» بعد غالب حماسه‌ورزی در دفاع مقدس


گروه استان‌های دفاع‌پرس – «جواد صحرایی رستمی» دانشجوی دکترای مدیریت و مولف حوزه دفاع مقدس؛ از بعد عاطفی آیا شیون فرزندی که پدرش در جنگ تحمیلی شهید شده، با بی‌تابی فرزندی که پدرش در جنگ جهانی کشته شده، فرقی دارد؟ آیا فرقی میان دلتنگی و عاشقانه‌ی همسر جوان (تهرانی) با زن (ورشویی) که در خلال جنگ تحمیلی و جهانی مجبور بودند فراق همسران‌شان را تحمل کنند، وجود دارد؟

مکانسیم عاطفه ورزی بیش از آنکه تابع رویداد‌های اجتماعی و سیاسی همچون جنگ باشد؛ وابسته به متغیر ریشه‌داری چون (فرهنگ، سابقه و عمق پیوند عاطفی) بین دو سر رابطه است.

البته نباید فراموش کرد چهارچوب‌های ایدئولوژی و عرفی بر نحوه بروز عواطف و احساسات تاثیرگذار است، اما قادر به از میان بردن جریان عاطفه ورزی نیست. به طور مثال مادر شهید در سال‌های جنگ با این القا که ممکن است شیون او، نوعی ضعف نزد منافقین تلقی شود، از ابراز احساسات در مراسم تشییع فرزندش خودداری می‌کرد، اما به محض آنکه خلوتی اختیار می‌کرد همه مادرانه‌هایش را به پای فرزند شهیدش می‌ریخت.

در بعد حماسه آفرینی و جنگ آوری، آیا تفاوتی بین رزمنده مسلمان ایرانی با سرباز مسیحی ایتالیایی وجود دارد؟ پیش از پاسخ به این سوال باید بدانیم که عمق باور و ایمان به مولفه‌هایی، چون (خدا، رهبر، وطن خاک، خانواده، امنیت و …)، شدت و غلظت حماسه ورزی در میدان جنگ را تعیین می‌کند.

به نظر شما اگر از ناظر بی‌طرف جهانی خواسته شود به حماسه شهید «حسین فهمیده» که زیر تانک رفته و با انفجار نارنجک، راه عراقی‌ها را سد کرده، نمره بدهد، چه نمره‌ای می‌دهد و اگر از او خواسته شود، به انتحار جنگنده‌های تک سرنشین نیروی هوایی ژاپن (کامی کازه‌ها) در انهدام رزم ناو‌های آمریکایی امتیاز بدهد. چه نمره‌ای می‌دهد؟

با این پیش فرض که در شهید فهمیده، مولفه‌های انگیزاننده‌ای، چون عشق به خدا، رهبر و خاک و در خلبان‌های ژاپنی، خاک و میهن، مدخلیت داشته است. قائل بودن به انحصار (عاطفی و حماسی) برای جنگ هشت ساله و اندک شمردن ظرفیت‌های عاطفی و حماسی برای دیگر جنگ‌های تاریخ معاصر، پیامد‌های سویی به دنبال دارد که مهمترین آن‌ها را می‌توان در کتاب، فیلم، سریال، تئاتر و … به تماشا نشست.

شاید ناکامی کشورمان در ارائه اثر فاخر جهانی به خاطر همین نگاه انحصاری باشد که رهبری جمهوری اسلامی در اثر «من و کتاب» به این مهم اشاره داشته‌اند: «کار‌های بزرگی که در این زمینه در کشور‌ها و ملت‌های دیگر وجود دارد، ما اصلا مشــابه آن‌ها را نداریم؛ نه مشابه فرانسوی‌ها، نه مشابه روس‌ها و نه بعضی از ملت‌های دیگر!» قابل توجه است که ثقل توجه یادداشت پیشاروی صرفا به این دو ظرفیت محدود بوده و ظرفیت‌های دیگر، مطمح نظر نیست؛ هرچند نگارنده بر این عقیده هست، بنا به ماهیت جنگ هشت ساله، می‌توان در برخی محورها، تمایزات اساسی بین جنگ تحمیلی با سایر جنگ‌ها قائل بود، لذا ضرورت دارد به جای نگاه انحصارطلبانه، تلاش شود لایه‌های انسانی و اجتماعی که مشترک بین ملیت‌های مختلف است، احصا شود و در معرض دید کاربران جهانی قرار گیرد. آن وقت می‌شود انتظار داشت که در نگاه عاری از انحصار و برتربینی، اقبال جهانی به مطالعه تاریخ جنگمان فراهم شود و لایه‌های انسانی و اجتماعی جنگ در ذهن جهانیان خوش بنشیند و چشمهایشان را بنوازد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«خدامحوری» بعد غالب حماسه‌ورزی در دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

لزوم تقدیر از نقش آفرینان دفاع مقدس

لزوم تقدیر از نقش آفرینان دفاع مقدس


گروه استان‌های دفاع‌پرس – «جواد صحرایی رستمی» دانشجوی دکترای مدیریت و مولف حوزه دفاع مقدس؛ سال‌ها پیش در سایت وابسته به زنان ارتش آمریکا این خبر درج شده: «بعد از گذشت قریب به هفت دهه از جنگ جهانی دوم، طی مراسمی با حضور مقامات نظامی، سربازان و سربازان پیشین، در «مقر بنای یادبود زنان ارتش آمریکا»، واقع در آرامگاه ملی آرلینگتون، نزدیک واشنگتن دی سی -، از سه تن به نمایندگی ۸۵۵ زن سیاه پوست عضو WAC (ارتش زنان ایالات متحده) تقدیر به عمل آمده است. این عده، ارتش را در امر دسته­ بندی میلیون‌­ها کارت، نامه و بسته­‌های ارسالی به سربازان آمریکاییِ حاضر در نبرد یاری رساندند. در این قدردانی، با حضور «میشل اوباما» – بانوی اول – مراسم قدردانی به عمل آمد.

ممکن است در نظر برخی، این اقدام «میشل اوباما» که از بین زن‌های مختلف، تنها سه زن سیاه پوست را مورد تقدیر قرار داده، جنبه‌ی تبلیغاتی و show بودن داشته باشد و آن را صرفاً خوراکی برای مصرف بوق‌های دستگاه‌های تبلیغاتی جهان بدانند، اما به دور از هر ذهن خوانی از نیت و پشت پرده‌ی اقدام «میشل اوباما»، دو ملاحظه را می‌توان برای نسخۀ بومی خود در تکریم از فعالان و مشارکت کنندگان در جنگ تحمیلی به‌کار گیریم.

در این یادداشت، یکی از آن دو ملاحظه را به بحث می‌نشینیم و ملاحظه دوم را به مجالی دیگر وا می‌گذاریم: «در قدرشناسی از حاضران و نقش آفرینان در جنگ، نباید تنها از آن‌هایی که عزیزان یا عضوی از بدنشان را تقدیم کشور کرده‌اند، یاد کنیم. منظور بنده روشن است؛ یعنی خانواده‌های شهدا و جانبازان. شایسته است و بلکه ضرورت دارد، فراگیری و شمولیت تقدیر ما، طیف وسیع افراد و دلبستگان به خاک، میهن و ارزش‌های دین را دربر گیرد. (لابد می‌گویید: چه عبارت کلیشه‌ای و شعاری!)

طی سالیان زیادی که از پایان جنگ می‌گذرد و حتی پیش از آن، تمرکز نهاد‌های متولی، بیشتر بر روی تقدیر از خانواده‌های شهدا و جانبازان استوار بود که این اقدام، یک پیام و پیش فرض مسلم را در ذهن نسل‌های بعد باقی خواهد گذارد:

(ترسیم مرز تنگ و محدود از مشارکت ایرانیان در جنگ ۸ ساله، همراه با یک تناقض آشکار):

و اما تناقض: از یک طرف رسانه‌های رسمی و نهاد‌های متولی، حضور قشر‌های زیاد مردم را در سال‌های جنگ فریاد می‌کنند و از سوی دیگر، در مناسبت‌ها و آیین‌های دفاع مقدس، برنامه‌های یاد کرد و تجلیلشان، به جمعیت خاصی از جامعه محدود می‌شود، بی آن که عناصر جدیدی از مشارکت کنندگان به نسل جنگ ندیده معرفی شود.

نگاه طیفی و نه نقطه‌ای در تقدیر و یادکرد از نقش آفرینان جنگ می‌طلبد که هم از «معصومه آباد»، امدادگری که در جاده ماهشهر – آبادان به چنگ بعثی‌ها گرفتار آمد و اسیر شد، یاد شود و هم از پیرزن قدخمیده و گوژپشتی که در پشت جبهه، دارایی‌اش را که چند دانه تخم مرغ بوده، به خودروی ستاد پشتیبانی جنگ هدیه کرد؛ و مطلب آخر آنکه؛ در این بازار وسیع و پر و پیمان که کالای تقدیر و سپاس عرضه می‌شود، حتی برای معلم سال سوم من، سرکار خانم جوهری هم جای و جایگاهی وجود دارد؛ همان معلمی که موقع بمباران هوایی دشمن، دست من را که تنها دانش آموز غیر اهوازی کلاس بودم، گرفت و با خود در پناهگاه حیاط مدرسۀ گلستان جای داد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

لزوم تقدیر از نقش آفرینان دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

سرخاب، سفید آب؛ وسط سایه جنگ

سرخاب، سفید آب؛ وسط سایه جنگ


گروه استان‌های دفاع‌پرس – «جواد صحرایی رستمی» دانشجوی دکترای مدیریت و مولف حوزه دفاع مقدس؛ از جمله دغدغه‌ها در سطح مدیریت کلان و بالادستی جنگ آن بوده که فرماندهان به اقتضای فرماندهی و مدیریت‌شان باید تا حد امکان از دغدغه‌های مربوط به خانه و خانواده بدور بوده و فکر و ذهنشان، بیشتر حول جنگ که به فرموده امام خمینی در راس امور است، متمرکز باشد.

در نهایت این تدبیر که بر ایجاد آرامش و افزایش تمرکز فرماندهان استوار بود، پیاده شد و به مرور معدودی از خانواده‌های فرماندهان نیروی زمینی سپاه در شهرک‌های مستقر در مرز‌های غربی و جنوبی کشور اسکان یافتند.

با کش‌دار شدن دامنه جنگ تحمیلی و شهادت فرماندهان، ناخواسته بخشی از این ظرفیت از گردونه مدیریت جنگ خارج شدند و به ناچار خانواده‌های جدیدی در شهرک‌ها جایگزین شدند. این چرخه تا مرداد ۶۷ یعنی پایان جنگ و حتی تا چند سال بعد از جنگ که مقارن با آتش بس و حضور نیرو‌های حافظ صلح سازمان ملل (UN) بود، ادامه داشت.

اگر بخواهیم شاهد مثالی از زندگی در شهرک با طعم جنگ بیاوریم، نمونه خوب آن، فیلم سینمایی «ویلایی‌ها» با بازی درخشان «پریناز ایزدیار» و «طناز طباطبایی» است، اما ویلایی‌ها به خاطر محدودیت‌های سنگینی که بر رسانه ملی حاکم بوده و است، نتوانسته برخی از لایه‌های این زیست جنگی را به نمایش بگذارد، زیرا ورود به آن، به معنای رد شدن از خطوط قرمز و ناخن کشیدن به چهره‌ی پرحیای جنگ است، 

در روایت زیر شما عزیزان با رویدادی از شهرک آشنا می‌شوید که در زمره روایت‌های زیرپوستی از جنگ دسته بندی می‌شود؛ روایت‌هایی از جنس خانواده و از جنس عرف عادت‌های کهن و ریشه دار خانواده ایرانی و، اما روایت: «حاج خانم بابایی به اعتبار سن، تجربه و همچنین ویژگی‌های اخلاقی، سرآمد همه‌ی خواهر‌های شهرک پایگاه شهید بهشتی لشکر ۲۵ کربلا در اهواز بود و خانواده‌ها همگی، مدیریت مادرانه‌ی او را با جان و دل پذیرا بودند و به توصیه‌هایش تمکین می‌کردند.

یکی از همان روزها، حاج خانم وارد یکی از خانه‌های شهرک شد و خانم خانه را دید که با لباس آستین کوتاه مردانه در حال نظافت خانه است. خانم جوان چشم انتظار بازگشت همسر فرمانده‌اش از خط مقدم بود که دو ساعت بیشتر با شهرک فاصله نداشت و همین، بهانه شد برای آب و جارو کردن خانه. حاج خانم با ابروی درهم کشیده رو به آن خانم گفت:

«دخترم! این لباس را زود از تنت در بیار و پیراهن قشنگ و گُل گُلی را تنت کن. خوبیت ندارد حالا که شوهرت بعد از چند روز دوری، از وسط آن همه خاک و خل و آتش و گلوله بر می‌گردد؛ شریک زندگی‌اش را در لباس خودش ببیند. ضمنا جای سرخ آب سفید آب هم روی صورت ماه دخترم خالیست.»

بیشتر خانم‌های شهرک از مناطق روستایی استان‌های شمالی به اهواز آمده بودند و آشکار بود که عرف و سنت‌های آنجا را هم بار سفرشان کنند و با خودشان بیارند هزار فرسنگ دورتر، یعنی اهواز.

حاج خانم اعتقاد داشتند که حال و هوای جنگی شهر اهواز بهانه خوبی نیست که خواهر‌ها از این ظرافت‌ها غافل شوند. برعکس آن‌ها باید کانون خانه را برای همسر فرمانده خود گرم‌تر کنند تا او با طیب خاطر بیشتر به سمت میدان جنگ برود.

از قصه حضور خانواده‌ها در شهرک پایگاه، روایت دیگری تقدیم حضورتان می‌شود: «حاج خانم شستش تیر خورد که تعداد کمی از خواهر‌های شهرک، شبیه به عادت بیرون از خانه، نزد شوهرهایشان مقنعه‌های چانه‌دار سر می‌کنند. شنیدن همین یک خبر کافی بود تا ایده‌ای در ذهن حاج خانم بنشیند. او تصمیم گرفت این بار که آن خواهر‌ها پارچه آوردند و سفارش دوخت لباس و پیراهن دادند، او همه هنر و ذوق خیاطی‌اش را به‌کار بگیرد و لباس‌های کوتاه با طرح‌های رنگارنگ و متنوع بدوزد تا خواهر‌ها موقع حضور همسران‌شان در خانه، آن را تن کنند و خلاصه با این ایده، فضای خانه پر بشود از حس طراوت و سرزندگی.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرخاب، سفید آب؛ وسط سایه جنگ بیشتر بخوانید »