ظهور فرماندهان در مقاومتهای مردمی/ شکوفایی قدرت جوانان ایرانی در اداره جنگ تحمیلی
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، در آخرین روز تابستان سال ۵۹ همراه با حمله هوایی به ایران، نیروی زمینی عراق تهاجم به خاک ایران را آغاز کرد. نیروی زمینی عراق لشکرهای خود را سه قرارگاه برای هجوم به مرزهای ایران سازمان داده بود.
ظهور فرماندهان در مقاومتهای مردمی
محور اصلی و حقیقی جنگ جبهه جنوب بود. در این جبهه عراق توانست دهلران، بستان، سوسنگرد و خرمشهر را اشغال کند و آبادان را به محاصره درآورد. در بستان اگرچه تعدادی نیروی رزمنده وجود داشت، اما، چون فرماندهی مناسبی نبود، مقاومتی در برابر ارتش بعث عراق صورت نگرفت.
ارتش بعث عراق پس از رسیدن به اطراف بستان، پیشروی به سمت سوسنگرد را آغاز کرد. تانکهای ارتش عراق با عبور از رودخانه کرخه برای نخستین بار در روز ششم مهر وارد سوسنگرد شدند و شهر را اشغال کردند. عراق نفراتی از وابستگان خود از میان اهالی سوسنگرد را به فرمانداری و دیگر مسئولیتهای اداره شهر گماشت. فرمانده لشکر ۹ عراق، ۵۸ نفر از مردم عرب دشت آزادگان را به دلیل عدم همکاری و نافرمانی اعدام کرد.
فرمانده سپاه سوسنگرد به همراه همسرش در جاده سوسنگرد ـ اهواز مورد حمله نیروهای عراقی قرار گرفت و هر دو به اسارت درآمدند. پس از اشغال سوسنگرد، ارتش عراق پیشروی به سمت اهواز را ادامه داد و در این محور از حمیدیه عبور کرد، اما وارد آن نشد. بامداد روز ۹ مهر، ۲۳ پاسدار خوزستانی به فرماندهی شهید علی غیور اصلی (تکاور ویژه ارتش که به سپاه مامور شده بود) عملیات چریکی در پیچ حمیدیه اجرا کردند. این شبیخون ارتش عراق را به عقبنشینی واداشت و شهر سوسنگرد آزاد شد. بالگردهای هوانیروز ارتش هم به شکار تانکهای عراقی پرداختند.
نیروهای عراقی در ۲۵ آبان سال ۵۹ نیز به منظور اشغال مجدد سوسنگرد به این شهر حمله کردند. در پی دستور امام خمینی (ره) که «تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود» یک گروه رزمی از سمت تپههای فولیآباد اهواز به کمک محاصرهشدگان شتافت. دکتر چمران و نیروهایش نیز به کمک آمدند. حمله از بیرون و مقاومت از درون شهر موثر واقع شد و سرانجام بعد از ظهر روز ۲۶ آبان رزمندگان وارد شهر سوسنگرد شدند. یکی از بیشترین مقاومتها در جریان تهاجم عراق در منطقه سوسنگرد شکل گرفت و پس از درگیریهای شجاعانه خرمشهر، شدیدترین نبردها در این جبهه بود.
درگیریها در منطقه بین خرمشهر تا مرز شلمچه از روز ۲۱ شهریور با تبادل آتش آغاز شد. از بعد از ظهر روز اول جنگ شهر خرمشهر هم زیر آتش توپخانه و خمپاره ارتش عراق قرار گرفت. پس از حمله ارتش عراق، بلافاصله سپاه خرمشهر و گردان دژ خرمشهر به همراه ستادهای مقاومت مردمی در مساجد، مدارس و محلهها فعال شد. سرهنگ شریف النسب و شهید اقاربپرست حماسههای ماندگاری در همکاری با نیروهای مردمی در جاده شلمچه به خرمشهر آفریدند.
گردان تکاوران نیروی دریایی ارتش هم صبح روز اول مهر از بوشهر به آبادان وارد شد تا در دفاع از خرمشهر شرکت کند. ناخدا صمدی فرمانده گردان تکاوران تعدادی از جوانان داوطلب و بسیار پرانگیزه خرمشهر را آموزش داد و آنها را در بین تکاوران در دفاع از خرمشهر به کار گرفت.
بیشترین مقاومتهای روزهای اول جنگ در خرمشهر به وقوع پیوست و روحانیون این شهر از جمله شهید شیخ شریف قنوتی در کنار رزمندگان حماسههای فراوانی آفریدند. با گذشت ۳ روز از جنگ دانشجویان دانشکده افسری ارتش وارد اهواز شدند و تعدادی از آنها در منطقه بین آبادان و خرمشهر مستقر شده و به مدافعین خرمشهر پیوستند.
بیشترین مقاومت پاسداران و رزمندگان خرمشهری در روز ۲۴ مهر ۵۹ صورت گرفت. در همین روز بود که خرمشهر به خونینشهر تبدیل شد. در این روز ارتش عراق توانست خود را به اطراف مسجد جامع خرمشهر برساند و امکان استفاده از این مسجد را که به عنوان عقبه مدافعین خرمشهر محسوب میشد از بین ببرد. سرانجام پس از یک جنگ ۳۴ روزه و فداکاریهای به یاد ماندنی در پایان روز سوم و آغاز روز چهارم آبان ۵۹ شهر خرمشهر به اشغال ارتش عراق درآمد.
سپاه خرمشهر به فرماندهی شهید محمد جهان آرا و با حضور دیگر نیروهای نظامی و مردمی، مقاومت جانانهای را در خرمشهر شکل داد. سپاه آبادان نیز به فرماندهی مهدی کیانی و با همکاری واحدهای ارتش، نیروهای ژاندارمری و گروههای مردمی توانستند از اشغال آبادان جلوگیری کنند.
پس از اشغال خرمشهر یک گروه رزمی ارتش به فرماندهی سرهنگ کهتری وارد آبادان شد. ارتش عراق نیز از روز هشتم و در شب نهم آبان عبور از پل احداثی بر روی بهمنشیر را آغاز کرد تا شهر آبادان را دور بزند. دریاقلی که فردی اوراقفروش بود اولین خبر حضور نیروهای ارتش عراق در کوی ذوالفقاری را به بسیجیان داد و با حضور سریع مردم، تعدادی از کماندوهای ارتش در این منطقه اسیر شدند. در مقاومتهای این منطقه ۷۰ نفر از نیروهای فدائیان اسلام هم به دفاع مشغول بودند، اما در نهایت ارتش عراق توانست کوی ذوالفقاری را به تصرف درآورد و آبادان به محاصره عراقیها درآمد.
پس از گذشت مدتی از محاصره آبادان، حدود ۲۰۰ نفر از نیروهای مردمی در قالب سه گروهان رزمی سپاه به فرماندهی مرتضی قربانی و معاونت آقای شمخانی به همراه یک گروهان از نیروهای لشکر ۷۷ ارتش به فرماندهی سرهنگ کهتری به نیروهای عراقی در کوی ذوالفقاری حمله کردند و موفق شدند نیروهای عراقی را به آن سوی بهمنشیر عقب برانند.
ایستادگی و مقاومت مردم آبادان در دوران محاصره مرهون نقش و حضور آیتالله غلامحسین جمی امام جمعه آبادان است. یادداشتهای روزانه آیتالله جمی از روزهای جنگ در کتابی با عنوان «نوشتم تا بماند» توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. سرداران حسین خرازی، مرتضی قربانی، محمدجعفر اسدی، مهدی باکری، احمد کاظمی، یدالله کلهر، مهدی کیانی، حسن شفیعزاده، اسحاق عساکره و علی فضلی نیز در مقاومت جبهه آبادان نقش مهمی داشتند.
در منطقه دزفول غلامعلی رشید با ایجاد یک قرارگاه فرماندهی در پادگان کرخه، استعدادی در حد یک گردان از نیروهای سپاه در کنار تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی و یک گروهان دیگر از نیروهای سپاه را در کنار گروه رزمی ۳۷ شیراز در فکه و برقازه آرایش داد.
در جبهه میانی و غرب نیز ارتش بعثی توانست مهران را اشغال و به شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب و نفتشهر حمله کند. با شروع تهاجم ارتش عراق، گردان سوم تیپ ۸۴ خرمآباد به همراه قرارگاه تیپ از خرمآباد به سمت دهلران حرکت کرد تا به مهران برود، اما پیش از اینکه به مهران برسد، این شهر در سومین روز جنگ به تصرف ارتش عراق درآمد.
لشکر ۶ زرهی ارتش عراق با عبور از مرز خسروی، شهر قصرشیرین را به تصرف خود درآورد و تا دروازه شهر سرپل ذهاب و پمپ بنزین اول شهر پیشروی کرد. حضور ارتش عراق در کنار شهر سرپل ذهاب خیلی دوام نیافت و با مقاومت مردم و تلاشهای نیروهای مسلح، نیروهای ارتش عراق از اطراف این شهر کنار زده شدند.
لشکر ۴ عراق نیز از مرز خسروی در جنوب قصرشیرین حمله کرد، ولی به دلیل مقاومت شدید مردم نتوانست وارد شهر گیلانغرب شود.
بازیابی ارتش در دفاع مقدس
ارتش در حالی با جنگ مواجه شد که دچار گرفتاریها و مشکلات فراوانی بود، اما جنگ فرصتی برای تغییر چهره ارتش شد. در جنگ این امکان فراهم آمد که ارتش نشان بدهد به مردم ایران و انقلاب اسلامی وفادار است. جنگ موجب حفظ ارتش و احساس نیاز به آن شد. هر سه نیروی ارتش کوشیدند تا با ظرفیتهای موجود توان خود را بازسازی کنند و اقدامات خود را در برابر ارتش بعثی انجام بدهند.
پس از اولین موج حملات هوایی عراق به پایگاههای هوایی و فرودگاههای ایران، نخستین واکنش نیروی هوایی ارتش ایران در عملیات کمان ۹۹ (۱۴۰ فروندی) انجام گرفت. در پنج روز اول جنگ، خلبانان نیروی هوایی ۹۱۱ نوبت پرواز جنگی و پشتیبانی انجام دادند. حملات نیروی هوایی ایران موجب شد تا حیثیت این نیرو که پس از کودتای نقاب خدشهدار شده بود تا حد زیادی بازسازی شود.
نیروی زمینی ارتش در ۲۰ شهریور ۵۹ و با آشکار شدن قرائن و شواهد تجاوز قریب الوقوع ارتش عراق، دستور اجرای طرح پدافندی ابوذر را ابلاغ کرد. برخی یگانهای ارتش که در مناطق مرزی و در خط مقدم جبهه بودند، با آغاز جنگ بلافاصله وارد درگیری با نیروهای دشمن شدند.
پس از سه روز از آغاز جنگ، سرهنگ قاسمی به فرماندهی لشکر ۹۲ منصوب شد و آغاز به کار کرد. لشکرهای ۲۱ حمزه، ۱۶ زرهی قزوین و ۷۷ پیاده خراسان و دیگر یگانهای زمینی ماموریت یافتند تا به سمت جبهههای جنوب حرکت کنند. از روز اول مهر به منظور جبران کمبود نیروی انسانی در ارتش، سربازان منقضی خدمت سال ۵۶ به خدمت فراخوانده شدند. به این ترتیب حدود ۸۵ هزار سرباز به ارتش پیوستند و کمبود یگانهای نیروی زمینی ارتش تا حدود زیادی برطرف شد. برخی واحدهای هوانیروز هم عازم مناطق جنگی شدند.
روزهای نخست جنگ با همه ضعفهایی که داشت، موجب شد تا ارتش خود را بازیابد و بتواند آرام آرام شیوه جنگیدن با دشمن را پیدا کند. با حضور تدریجی یگانهای ارتش در جبههها و با مقاومت نیروهای سپاه و دیگر داوطلبان مردمی اجازه پیشروی سریع از ارتش عراق گرفته شد.
فرماندهان و ستاد عملیات جنوب
سپاه در سال اول جنگ توانست علاوه بر حضور رزمی در تمامی شهرهای مرزی و در همه محورهای عملیاتی، سازمان رزمی خود را شکل دهد. در روزهای اول جنگ حاج داوود کریمی و حاج طاهر که از تهران به جبههها آمده بودند، در مدرسهای در جاده فرودگاه اهواز مستقر شدند. سپس در روز ۲۱ مهر ساختمان گلف را به ستاد عملیاتی سپاه تبدیل کردند و آن را «پایگاه منتظران شهادت» نام نهادند.
فرماندهی این ستاد ابتدا برعهده حاج داوود کریمی بود. او سعی کرد نیروهای داوطلبی را که از دیگر نقاط کشور به اهواز میآمدند، راهنمایی کند. از آغاز سال ۶۰ فرماندهی این ستاد برعهده رحیم صفوی گذاشته شد. غلامعلی رشید نیز جانشین او بود. از هفتم مهر سال ۶۰ تا زمان تشکیل قرارگاه مرکزی کربلا هم غلامعلی رشید فرماندهی ستاد عملیات جنوب را برعهده گرفت.
ستاد عملیات جنوب پس از عملیات فرماندهی کل قوا تقویت شد و تلاش کرد تا هماهنگکننده شش محور عملیاتی باشد. این شش محور که از آغاز جنگ سازماندهی شده بود، عبارت بودند از غرب رودخانه کرخه، غرب شوش، سوسنگرد و حمیدیه، دارخوین، فیاضیه و ایستگاههای ۷ و ۱۲ آبادان.
پیش از عملیات فتح المبین در فروردین سال ۶۱، سپاه قرارگاه مرکزی کربلا را تشکیل داد. با توجه به حضور دائمی فرمانده کل سپاه در جبهه جنوب، قرارگاه مرکزی کربلا نقش ستاد عملیات جنوب را ایفا کرد.
فرماندهان جوانِ جنگ با اجرای هر عملیات محدود با حضور در ستاد عملیات جنوب، تجربیات آن عملیاتها را جمعآوری میکردند و در اختیار دیگر فرماندهان جبههها میگذاشتند.
بنیصدر مانعی در برابر قدرت نظامی ایران
با شروع جنگ بنیصدر که فرمانده کل قوا بود، برای مقابله با قوای متجاوز تنها بر توان ارتش تکیه و توجه کرد و توجه چندانی به سپاه نداشت. بنیصدر اعتقاد چندانی به مشارکت موثر مردم در جنگ هم نداشت. او از حضور سپاه در سیستم تصمیمگیری و هدایت جنگ، استقبال نمیکرد. سپاه برای تجهیز نیروهای خود سلاح و جنگافزار کافی نداشت و رئیسجمهور هم حاضر نبود به راحتی سلاحهای مازاد ارتش را برای دفاع از کشور در اختیار آنان بگذارد.
بنیصدر ابتدا قدرت نظامی عراق را ناچیز میشمارد، اما پس از اجرای چهار عملیات در چهار ماه اول جنگ که توفیق چندانی نداشت و موجب شد تعدادی از جنگافزارهای ارتش از دست برود و روحیه نیروهای خودی کاهش یابد، متصور شد که دیگر نمیتوان در برابر ارتش بعث عراق ایستادگی کرد.
بنیصدر با مسائل نظامی آشنا نبود و اهمیت زیادی به تجهیز و توسعه قدرت نیروهای مردمی و بسیجیان داوطلب نمیداد. او به حضور جدی سپاه در جنگ هم خوشبین نبود و از قدرت گرفتن سپاه در جنگ راضی به نظر نمیرسید.
تفکر و شیوه مدیریت بنیصدر در جنگ موجب عدم توسعه توان نظامی ایران شد. این تفکر باعث شد تا او نتواند ظرفیتهای سپاه، ارتش و نیروهای مردمی را مشترکاً برای اجرای عملیات علیه ارتش عراق به کار گیرد. از زمانی که امام خمینی (ره) خواستند که حصر آبادان شکسته شود تا زمانی که بنیصدر از فرماندهی کل قوا برکنار شد، حدود ۷ ماه و نیم فرصت بود، اما اقدام موفقی برای چنین تدبیری صورت نگرفت.
بنیصدر گاهی تلاش میکرد که از جنگ به منظور اهداف سیاسی داخلی استفاده کند و سعی نمیکرد تا سیاست داخلی را در خدمت اهداف جنگ قرار دهد.
به عقیده کارشناسان نظامی مشکل اصلی آن مقطع بیشتر در ساختار فرماندهی و مدیریت و تاکتیکها و روشهای جنگی و نداشتن تجربه کافی در اوایل جنگ بود. تاکتیکها و تواناییهای نظامی به کار گرفته شده در زمان بنیصدر قابلیت و ظرفیت کافی برای تغییر موازنه قوا به نفع ایران را نداشت.
طرز تفکر بنیصدر باعث شد تا توانمندیهای ارتش در نامناسبترین شکل به کار گرفته شود. تدبیر عملیاتی که در آن زمان به کار رفت، تکیه بر طرحریزیهای ذهنی و محاسبهنشده و استفاده از واحدهای زرهی بدون ترکیب مناسب آنها با نیروی پیاده بود. این تدبیر نتایج مطلوبی به همراه نیاورد و موجب شد بخشی از تجهیزات زرهی و جنگافزارهای ارتش به دست نیروهای عراقی بیافتد.
شیوه بنیصدر سبب شد تا قسمت اعظم و ظرفیت نامتناهی توانمندیهای ملی در جنگ بیاستفاده بماند و ابتکارات و توان مردمی نتواند به راحتی در جنگ به کار رود. در مجموع باید گفت ناسازگاری بنیصدر با سپاه کار جنگ را مشکل کرده بود.
بنیصدر با اینکه مرتباً در مناطق جنگی حضور پیدا میکرد، اما در عین حال مسائل سیاسی با جناحهای رقیب را نیز به شدت دنبال میکرد. او در بحبوحه تهاجم ارتش عراق و در گرماگرم جنگ، تسویهحساب با رقبای سیاسی از جمله آیتالله بهشتی را فراموش نمیکرد.
خرداد ماه سال ۶۰ بنیصدر توسط امام از فرماندهی کل قوا عزل شد. این اقدام امام، شور و شوق بسیاری در مردم به وجود آورد. با کنار گذاشته شدن بنیصدر از فرماندهی کل قوا، امام خمینی (ره) در ۲۴ خرداد سال ۶۰ در دیداری با فرماندهان نظامی آنها را درباره وضعیت کشور و لزوم تقویت پیوند ارتش و ملت توجیه کردند.
همزمان با عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و در حالی که فرماندهی جنگ تکلیف روشنی نداشت، پاسداران مستقر در جبهه دارخوین عملیات محدودی را به استعداد حدود یک گردان رزمی در تاریخ ۲۱ خرداد سال ۶۰ اجرا کردند که این عملیات «فرمانده کل قوا – خمینی روح خدا» نام گرفت.
این عملیات به فرماندهی حسین خرازی اجرا شد و رزمندگان توانستند حدود ۲ هزار متر در مواضع دشمن پیشروی کنند و ۲۵۰ نفر اسیر بگیرند. عملیات فرمانده کل قوا موجب افزایش روحیه رزمندگان و ایجاد باور به توانایی برای تداوم طرحریزی و اجرای اینگونه عملیاتها شد.
تجربیات سال نخست جنگ درسهای مهمی به فرماندهان جبههها داد. استفاده از این تجربیات موجب ظهور یک تفکر خلاق برای بررسی علل ناکامیها و طرحریزی عملیاتهای گرهگشا شد که به رخ دادن اتفاقهای بزرگی انجامید. با فروکش کردن اختلافات سیاسی در کشور مقطع جدیدی از تغییر و تحولات در عرصههای نظامی و امنیتی کشور شکل گرفت. همکاری و همدلی بین ارتش و سپاه افزایش یافت. امکان حضور گستردهتر نیروهای داوطلب مردمی در جبهههای جنگ فراهم آمد و دستیابی به موفقیتهای بیشتر امکانپذیر شد.
منبع: نشریه سرو
انتهای پیام/ 112
منبع خبر
ظهور فرماندهان در مقاومتهای مردمی/ شکوفایی قدرت جوانان ایرانی در اداره جنگ تحمیلی بیشتر بخوانید »