حاج علی اکبر ابوترابی

فحاشی نگهبان بعثی به نیروهای عراقی

فحاشی نگهبان بعثی به نیروهای عراقی



حاج آقا ابوترابی

گروه جهاد و مقاومت مشرق – بارها پیش می‌آمد که تلویزیونها و رادیوهای مختلف یا روزنامه‌ها از قول سازمانهای مختلف بین‌المللی صحبت از صلح و آتش‌بس بین ایران و عراق می‌کردند، ولی مأمورین بعثی می‌گفتند: همه اینها حرف است و این جنگ فقط به ارادۀ یک نفر تمام می‌شود و آن هم رهبر شماست. تا او نخواهد هیچ وقت آتش‌بس نمی‌شود.

یک روز، حدود ساعت دو بعدازظهر، تلویزیون عراق، ناوهای آمریکایی را نشان می‌داد که وارد خلیج فارس شده بودند و جنگ به خلیج کشیده شده بود. از دور به وضعیت ایران هم اشاره‌ای می‌کرد. در همین زمان، یکی از کشتیهای جنگی آمریکا را نشان داد که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. نگهبان بعثی آسایشگاه فحشی به نیروهای عراقی و صدا و سیمای عراق داد و گفت: من که می‌دانم شما اینقدر شجاعت و صلابت ندارید که بتوانید گلوله‌ای به سمت نیروهای آمریکایی پرتاب کنید، مگر این نیروهای با شهامت ایرانی و بچه‌های شجاع خمینی باشند که این جرأت را داشته باشند. این گلوله را هم آنها به سمت نیروهای آمریکایی شلیک کرده‌اند.

آری، خود آنها هم از عظمت و صلابت امام خمینی و نیروهای ایرانی متأثر شده بود و به شدت از اسرای ایرانی مرعوب بودند؛ مخصوصاً از خصلت سازش ناپذیری آنها.

راوی: حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی



منبع خبر

فحاشی نگهبان بعثی به نیروهای عراقی بیشتر بخوانید »

حاج منصور از ماست!

حاج منصور از ماست!



مرحوم علی اکبر ابوترابی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، یکی از برادران عزیزی که دربند اسارت دشمن درآمد، مرحوم عزیز آزاده، شهید حاج منصور زرنقاش بود، رضوان‌الله تعالی.

ایشان در اردوگاه ۱۱ یا ۱۳ که من در آنجا نبودم، خدمتگزار جمع اسرا بود. قبل از اسارت کاروان‌دارِ حج بودند؛ در نتیجه، در اسارت هم شروع می‌کند همان طور به خدمتگزاری و عهده‌دار مسئولیت خدماتی می‌شوند.

دشمن ایشان را شناسایی می‌کند و به هر حال، زیر شکنجه‌ دشمن، ایشان مریض می‌شوند و کمتر از یک ماه که می‌گذرد به شهادت می‌رسد.

همان شب که شب شهادت ایشان است، یکی از برادرانمان در آن اردوگاه خواب می‌بیند که بی‌بی فاطمه زهرا(س) وارد اردوگاه شدند. سه نفر از خانمها هم ایشان را همراهی می‌کنند. خانم فاطمه زهرا(س) مستقیماً تشریف آوردند به همین آسایشگاهی که شهید حاج منصور زرنقّاش در آن به شهادت رسیده بودند.

حضرت فاطمه زهرا(س) می‌فرمایند که «حاج منصور از ماست و می‌خواهیم او را با خودمان ببریم».

این گذشت تا شبی که نوبت کربلا به اردوگاه رسید. در اردوگاه ۱ که دو قسمت داشت، قسمت‌A  و قسمت B با هم حدود یک کیلومتر فاصله داشتیم که سعی کرده بودیم به بهانه‌های مختلف، از طریق مسابقه و از طریق ورزش و هر راهی که می‌شد با هم ارتباط داشته باشیم. خود من هم همین‌طور زیاد دعوت می‌شدم که بروم آن قسمت اردوگاه.

حاج منصور زرنقاش شیرازی بود و برادرمان حاج موزه هم همشهری‌اش بود. در همان شبی که نوبت کربلا به اردوگاه ۱ رسید.

حاج موزه فرمودند: «خواب دیدم در حرم آقا امام حسین(ع) مشرف شده‌ایم و همه شهدا هم جمعند. در بین شهدا دیدم حاج منصور زرنقاش هم در حرم آقا مشرف هستند. خوشحال شدم. صورتش را بوسیدم و گفتم: «حاج آقا منصور اینجا چه کار می‌کنی؟ فرمود: « از همان شب اول بی‌بی‌ فاطمه زهرا(س) مرا آوردند در حرم فرزندش آقا امام حسین(ع).



منبع خبر

حاج منصور از ماست! بیشتر بخوانید »