حاج قاسم سلیمانی

راز عزتمندی «حاج قاسم سلیمانی» از زبان یک رزمنده


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «حسین معروفی» با بیان خاطره‌اش از اینکه مهمان خانه شهید «قاسم سلیمانی» شده بود، اظهار داشت: رفاقت من و حاج قاسم خیلی عمیق بود، هرچند وقت یک بار به خانه همدیگر رفت و آمد داشتیم. یک روز خسته و کوفته از اداره برگشتم. نگاهی به موبایلم انداختم تا ساعت را چک کنم که متوجه شدم از طرف حاج قاسم تماس داشتم. سریع تماس گرفتم و حاجی بدون معطلی گفت: «حاج حسین کجایی؟» سلام علیک کردم که حاجی ادامه داد: «امشب همراه خانواده تشریف بیاورید. سفره‌ای کوچک انداخته‌ایم تا دور هم باشیم.»

بدون وقفه قبول کردم. نزدیک اذان مغرب رسیدیم منزل حاجی. نماز را به امامت حاج قاسم خواندیم و برای شام غذایی که همسرشان پخته بود را خوردیم. بعد از شام با ایشان نشستیم به خاطره‌بازی دوران جنگ؛ اندکی من می‌گفتم و اندکی حاج قاسم.

دیر وقت شده بود که گفتم: «شرمنده، خیلی دیر وقته بیشتر از این مزاحمتان نمی‌شویم.» سردار نگاهی کرد و با لبخند گفت: «کجا این وقت شب؟ امشب را پیش ما باشید.» با گرفتن رضایت چشمی از همسرم به حاجی رو کردم و گفتم: «چه سعادتی بیشتر از این». حاج قاسم از جایش برخاست و از اتاقی برایمان پتو و تشک نو آورد و در اتاق دیگری برایمان جا انداخت.

از بس روز خسته‌کننده‌ای داشتم، تا پلک روی هم گذاشتم خوابم برد. ناگهان با صدای گریه مردانه از خواب پریدم. سر در گم بودم. نمی‌دانستم این‌جا کجاست و ساعت چند است! فقط صدای گریه مردانه از دور به گوشم می‌رسید. دستم را به چشمانم کشیدم و بعد از اینکه کمی سرحال شدم، اطرافم را نگاه کردم و با خودم گفتم «یعنی کیست که این وقت شب اینطوری گریه می‌کند!» با دقت گوش کردم، صدای حاجی بود. با خدایش می‌گفت «الهی العفو الهی العفو الهی العفو» سرم را چرخاندم و ساعت را نگاه کردم، درست ۲۰ دقیقه مانده بود به اذان صبح…

گزارش از «مرضیه کیان»

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

راز عزتمندی «حاج قاسم سلیمانی» از زبان یک رزمنده بیشتر بخوانید »

ماجرای انگشتر حاج قاسم در وسایل یک شهید +عکس

ماجرای انگشتر حاج قاسم در وسایل یک شهید +عکس



ماجرای انگشتر حاج قاسم در وسایل یک شهید +عکس

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید محرمعلی مرادخانی اولین شهید مدافع حرم شهرستان تنکابن از استان مازندران است که ۱۶ آذر سال ۱۳۹۴ وقتی به سوریه هجرت کرده بود تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند، حین مبارزه با شقی‌ترین دشمنان اسلام خون پاکش به زمین ریخت و شهید شد. 

محرمعلی ۳۳ سال در لباس سپاه خدمت کرده بود و سال‌ها به دنبال شهادت خالصانه لب مرزهای کشورمان جنگیده و از امنیت آنجا حراست کرده بود. روزهای آخر خدمتش بود و قرار بود بازنشست شود. خوب می‌دانست بازنشسته‌ها را به سوریه نمی‌برند. برای همین چند ماه مانده به بازنشستگی همه تلاش خود را کرد تا لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب(س) را نصیبش کنند. بالاخره خدا روزی‌اش کرد و مزدش را هم در همین راه گرفت و شد شهید مدافع حرم. 

آنچه پیش روی شماست روایت دیدار فرزند شهید مرادخانی است با سردار حاج قاسم سلیمانی که اینگونه روایت می‌کند:

*درخواست همراه حاج قاسم از من

وقتی قرار شد حاج قاسم بیاید دیدن خانواده شهدای مدافع حرم، ما اطلاع نداشتیم. فقط مراسمی گرفتند و خانواده‌ها را سمت حسینیه‌ای راهنمایی کردند. وقتی خواستیم وارد شویم حس کردم گارد امنیتی شدیدی محوطه را مراقبت می‌کنند. کارت‌های ورودمان را نشان دادیم و وارد شدیم. من انتظار داشتم حداقل با آن حجم از جمعیت حداقل ۲۰ نفر همراه حاج قاسم داخل شوند، اما او همه را بیرون در گذاشته بود و تنها چند نفری که کارهای دفتری و امور مربوط به خانواده شهدا را پیگیری می‌کردند، همراهش بودند. یک به یک سر میزها می‌نشست و وقت می‌گذاشت. با آن همه مشغله و بیماری‌هایی که حتما داشت. چون کسی که دائم در جنگ است، حتما نه معده خوبی دارد و نه وقت زیادی. از نماز مغرب دیدارها شروع شد تا وقتی رسیدیم خانه ۱۲ شب بود. 

نزدیک میز ما که شد یکی از همراهانش که مرا می‌شناخت گفت: ممکنه چند تا میوه برای حاج قاسم پوست بکنی؟ می‌ترسم فشارش بیفتد. هر چه گفتیم غذا بخور قبول نکرد. می‌گوید اول باید با خانواده‌ها دیدار کنم، اگر وقت شد می‌خوریم. 

*ماجرای مدافعی که یک روز قبل از شهادت انگشتر «حاج قاسم» را گرفت

روی میز، عکس پدرم بود. حاج قاسم که نشست، میوه‌ها را تعارف کردم و شروع کرد به خوردن که نگاهش افتاد به عکس پدرم. گفت: این شهید یک روز قبل از شهادتش از من یک انگشتر گرفته بود. من او را می‌شناختم. نشانی انگشتر را هم داد. گفت: این شهید، طرح و برنامه‌ای برای یک عملیات داد که من خوشم آمد. برای همین انگشتر خودم را به او هدیه دادم. مادرم گفت اتفاقا وقتی وسایل همسرم را آوردند، یک انگشتر اضافه در بین آنها بود. حاج قاسم گفت: بله همانی هست که من دادم. گفتم به دستتان برسانیم؟ حاج قاسم گفت: نه آن را هدیه دادم که بعدا مرا شفاعت کند. 

صحبت‌هایی مطرح شد و سردار سلیمانی با کمال میل گوش می‌کرد. به همسر بنده گفت: شما دخترش هستید یا عروسش؟ خانمم گفت: عروسش هستم. حاجی گفت: می‌دانستی عروس از دختر بری پدرشوهرش عزیزتر است؟ قدر خودت را بدان. سپس انگشتری به خانمم هدیه داد و گفت: با همسرت استفاده کنید. این هدیه از طرف پدر شوهر شماست. بعد گفت حالا نمی‌خواهید عکسی با ما بگیرید؟ گفتیم باعث افتخار است. 

*اصرار حاج قاسم برای آروزی مخصوصش

بعد گفتند یک کاغذی بده برایت چیزی بنویسم. وقتی نوشت، روبوسی کردیم و سرش را گذاشت روی شانه من. گفت شما دعا کنید من شهید بشوم، هر چه بخواهید به شما می‌دهم. گفتم نه حاجی شما هم بروید دیگر کسی نیست. گفت: ما اینقدر سرباز برای امام زمان (عج) گذاشته‌ایم که ناراحت نباشید. بگذار ما هم به آرزویمان برسیم مثل پدرانتان. ما هم مرگ زیرکانه داشته باشیم و دعا نکنید در بستر بمیریم. گفتم: ان‌شاءالله هر چه خیر است همان می‌شود. باز اصرار کرد که بعد از نمازهایت برای من دعا کن. شما فرزندان شهدا هر چه دعا کنید، پدرانتان نه نمی‌توانند بیاورند. این جمله آخرش بود و از پیش ما رفت.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید محرمعلی مرادخانی اولین شهید مدافع حرم شهرستان تنکابن از استان مازندران است که ۱۶ آذر سال ۱۳۹۴ وقتی به سوریه هجرت کرده بود تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند، حین مبارزه با شقی‌ترین دشمنان اسلام خون پاکش به زمین ریخت و شهید شد. 

محرمعلی ۳۳ سال در لباس سپاه خدمت کرده بود و سال‌ها به دنبال شهادت خالصانه لب مرزهای کشورمان جنگیده و از امنیت آنجا حراست کرده بود. روزهای آخر خدمتش بود و قرار بود بازنشست شود. خوب می‌دانست بازنشسته‌ها را به سوریه نمی‌برند. برای همین چند ماه مانده به بازنشستگی همه تلاش خود را کرد تا لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب(س) را نصیبش کنند. بالاخره خدا روزی‌اش کرد و مزدش را هم در همین راه گرفت و شد شهید مدافع حرم. 

آنچه پیش روی شماست روایت دیدار فرزند شهید مرادخانی است با سردار حاج قاسم سلیمانی که اینگونه روایت می‌کند:

*درخواست همراه حاج قاسم از من

وقتی قرار شد حاج قاسم بیاید دیدن خانواده شهدای مدافع حرم، ما اطلاع نداشتیم. فقط مراسمی گرفتند و خانواده‌ها را سمت حسینیه‌ای راهنمایی کردند. وقتی خواستیم وارد شویم حس کردم گارد امنیتی شدیدی محوطه را مراقبت می‌کنند. کارت‌های ورودمان را نشان دادیم و وارد شدیم. من انتظار داشتم حداقل با آن حجم از جمعیت حداقل ۲۰ نفر همراه حاج قاسم داخل شوند، اما او همه را بیرون در گذاشته بود و تنها چند نفری که کارهای دفتری و امور مربوط به خانواده شهدا را پیگیری می‌کردند، همراهش بودند. یک به یک سر میزها می‌نشست و وقت می‌گذاشت. با آن همه مشغله و بیماری‌هایی که حتما داشت. چون کسی که دائم در جنگ است، حتما نه معده خوبی دارد و نه وقت زیادی. از نماز مغرب دیدارها شروع شد تا وقتی رسیدیم خانه ۱۲ شب بود. 

نزدیک میز ما که شد یکی از همراهانش که مرا می‌شناخت گفت: ممکنه چند تا میوه برای حاج قاسم پوست بکنی؟ می‌ترسم فشارش بیفتد. هر چه گفتیم غذا بخور قبول نکرد. می‌گوید اول باید با خانواده‌ها دیدار کنم، اگر وقت شد می‌خوریم. 

*ماجرای مدافعی که یک روز قبل از شهادت انگشتر «حاج قاسم» را گرفت

روی میز، عکس پدرم بود. حاج قاسم که نشست، میوه‌ها را تعارف کردم و شروع کرد به خوردن که نگاهش افتاد به عکس پدرم. گفت: این شهید یک روز قبل از شهادتش از من یک انگشتر گرفته بود. من او را می‌شناختم. نشانی انگشتر را هم داد. گفت: این شهید، طرح و برنامه‌ای برای یک عملیات داد که من خوشم آمد. برای همین انگشتر خودم را به او هدیه دادم. مادرم گفت اتفاقا وقتی وسایل همسرم را آوردند، یک انگشتر اضافه در بین آنها بود. حاج قاسم گفت: بله همانی هست که من دادم. گفتم به دستتان برسانیم؟ حاج قاسم گفت: نه آن را هدیه دادم که بعدا مرا شفاعت کند. 

صحبت‌هایی مطرح شد و سردار سلیمانی با کمال میل گوش می‌کرد. به همسر بنده گفت: شما دخترش هستید یا عروسش؟ خانمم گفت: عروسش هستم. حاجی گفت: می‌دانستی عروس از دختر بری پدرشوهرش عزیزتر است؟ قدر خودت را بدان. سپس انگشتری به خانمم هدیه داد و گفت: با همسرت استفاده کنید. این هدیه از طرف پدر شوهر شماست. بعد گفت حالا نمی‌خواهید عکسی با ما بگیرید؟ گفتیم باعث افتخار است. 

*اصرار حاج قاسم برای آروزی مخصوصش

بعد گفتند یک کاغذی بده برایت چیزی بنویسم. وقتی نوشت، روبوسی کردیم و سرش را گذاشت روی شانه من. گفت شما دعا کنید من شهید بشوم، هر چه بخواهید به شما می‌دهم. گفتم نه حاجی شما هم بروید دیگر کسی نیست. گفت: ما اینقدر سرباز برای امام زمان (عج) گذاشته‌ایم که ناراحت نباشید. بگذار ما هم به آرزویمان برسیم مثل پدرانتان. ما هم مرگ زیرکانه داشته باشیم و دعا نکنید در بستر بمیریم. گفتم: ان‌شاءالله هر چه خیر است همان می‌شود. باز اصرار کرد که بعد از نمازهایت برای من دعا کن. شما فرزندان شهدا هر چه دعا کنید، پدرانتان نه نمی‌توانند بیاورند. این جمله آخرش بود و از پیش ما رفت.



منبع خبر

ماجرای انگشتر حاج قاسم در وسایل یک شهید +عکس بیشتر بخوانید »

سردار سلیمانی با چه انگیزه‌ای به در جبهه سوریه ورود کرد؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار محمدرضا فلاح‌زاده معاون هماهنگ‌کننده نیروی قدس سپاه از همراهان حاج‌ قاسم سلیمانی در جنگ با داعش بود که در میدان جنگ او را با نام «ابوباقر» می‌شناسند. وی در یکی از برنامه‌های تلویزیونی که چندی پیش از رسانه ملی پخش شد به بیان خاطره‌ای از روز‌های اول جنگ سوریه و عقیده حاج قاسم در ارتباط با رفتن به جبهه سوریه سخت گفت و اظهار داشت: روزی اولی که با ایشان به سوریه رفتیم در دمشق به بنده گفت شما آمدید که آمده باشید گشتی بزنید و برگردید یا خیر؟ گفتم من در خدمتم. گفت برای ماندن در این جبهه باید سه ویژگی داشته باشید، اولی انگیزه است، دومی اراده است و سومین ویژگی، صبر و استقامت است.

سردار سلیمانی با چه انگیزه‌ای به در جبهه سوریه ورود کرد؟

گفتم صبر را خدا یاری می‌کند، نکته دوم در مورد اراده، خداوند تمریناتی داده امیدواریم اینجاهم کمک کند، اما انگیزه به اعتقاد برمی‌گردد و من یک سوال از شما دارم. تا آن زمان رهبر انقلاب عقیده خود درباره سوریه را علنی بیان نکرده بودند، پرسیدم نظر رهبری در باره این جبهه چیست؟ حاج قاسم کمی برآشفت و گفت آقای فلاح زاده من در زمان امام (ره) فقط به خاطر اطاعت از امام (ره) وارد جبهه شدم و ملاکم او بود و الان ملاکم آقاست و به دستور ایشان این جبهه را باز کردم. گفتم برای من موضوع روشن و تمام شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

سردار سلیمانی با چه انگیزه‌ای به در جبهه سوریه ورود کرد؟ بیشتر بخوانید »

چه‌کسانی مانع از «انتقام سخت» می‌شوند؟


چه‌کسانی مانع از «انتقام سخت» می‌شوندگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ سید محمدجواد میرخانی؛ شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی‌المهندس به‌دست ارتش تروریستی آمریکا، خشم ملت ایران و بسیاری از آزادی‌خواهان جهان را برانگیخت؛ به‌طوری که از همان ساعات اولیه این جنایت، «انتقام سخت» به‌عنوان مطالبه اصلی ملت ایران در برابر این اقدام گستاخانه آمریکا تبدیل شد، تا این‌که بمباران مقتدرانه پایگاه آمریکایی «عین‌الأسد» در عراق توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمی بر دل‌های زخم‌خورده ملت، مرهم نهاد؛ اما این اقدام تنها آغاز ماجرای «انتقام سخت» بود؛ چراکه رهبر معظم انقلاب اسلامی ساعاتی پس از بمباران پایگاه آمریکایی «عین‌الأسد»، فرمودند: یک سیلی دیشب به این‌ها زده شد. این مسئله دیگری است. آن‌چه در مقام مقابله مهم است؛ کارهای نظامی به این شکل کفایت آن را نمی‌کند. آن‌چه مهم است بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه تمام شود.

ایشان همچنین چند ماه بعد در دیدار با «مصطفی الکاظمی» نخست‌وزیر عراق، تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران هرگز موضوع شهادت سردار «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی‌المهندس» را فراموش نخواهد کرد و قطعاً ضربه‌ متقابل را به آمریکایی‌ها خواهد زد.

همچنین، سردار سرلشکر پاسدار «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز پس از آن، اعلام کرد: ما بمباران «عین‌الأسد» را در مقابل شهادت سردار «سلیمانی» قرار ندادیم؛ [بلکه] در آن عملیات، ما «موازنه روانی» را برقرار کردیم؛ یعنی فقط می‌خواستیم به آمریکایی‌ها نشان دهیم که از آن‌ها واهمه‌ای نداریم.

هنوز یک‌سال از اقدام جنایت‌کارانه ارتش تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن فرماندهان مقاومت نمی‌گذرد که در یک اقدام بی‌سابقه، شاهد ترور بزدلانه «محسن فخری‌زاده» دانشمند بلندپایه کشور و معاون وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، در یک عملیات کاملاً حساب‌شده، آن‌هم در خاک کشور خودمان بودیم که این موضوع موجب شد تا مجدداً «انتقام سخت» به‌عنوان یک مطالبه عمومی تبدیل شود؛ اما این‌بار، با توجه به این‌که هنوز وعده انتقام خون شهیدان مقاومت محقق نشده است، برخی افراد از این موضوع ابراز گلایه کرده و تعلل مسئولان در این زمینه را موجب جرأت پیدا کردن دشمن برای ترور شهید «محسن فخری‌زاده» عنوان می‌کنند؛ غافل از این‌که تحقق وعده «انتقام سخت» از عاملان شهادت سردار «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی‌المهندس»، ملزم به فراهم‌شدن مقدمات آن و شرایط خاصی است که ممکن است زمان‌بر باشد. 

در این راستا، مهم‌ترین استراتژی جمهوری اسلامی ایران در تحقق «انتقام سخت»، همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز فرمودند، پایان حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه است و بی‌شک تحقق این امر ایشان، موضوع کوچکی نیست که بخواهد در مدت چند ماه تحقق یابد؛ اما به‌غیر از مدت‌زمان لازمی که باید بگذرد، این موضوع را نیز باید در نظر گرفت که رویارویی با دشمنان در همه عرصه‌ها، اعم از نظامی، سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای و… نیازمند آن است که از دهان همه مسئولان و سیاست‌مداران کشور، یک صدا شنیده شود؛ مثلاً اگر قرار است در راستای تحقق «انتقام سخت» اقدامی علیه دشمن صورت بگیرد، نباید عده‌ای با رفتارهای دوگانه خود، حساب خود را از اقدام انتقام‌جویانه جدا کرده و به دشمن پیام دیگری بدهند. حالا قضاوت با خودتان! آیا از دهان همه مسئولان یک حرف در عرصه مقابله با «شیطان بزرگ» درمی‌آید؟

این موضوع درحالی است که این‌روزها پس از ترور ناجوانمردانه شهید «محسن فخری‌زاده» نیز برخی رسانه‌ها که دهان غیرمستقیم برخی مسئولان و جریان‌های سیاسی هستند، از همان ابتدا علیه اقدام انتقام‌جویانه جمهوری اسلامی ایران از رژیم صهیونیستی به‌دلیل این ترور بزدلانه، موضع گرفته و به تمسخر معترضانی پرداختند که تجمعاتی را در محکومیت ترور شهید «محسن فخری‌زاده» برگزار کرده بودند. نکته عجیب این‌جاست که رئیس جمهور هم حاضر نشد که در پیام خود به‌مناسبت شهادت دکتر «فخری‌زاده»، حتی پشتِ چشم به دشمن نازک کرده و این اقدام آن‌ها را محکوم کند، چه برسد به این‌که بخواهد از «انتقام» سخن بگوید؛ حالا قضاوت با خودتان!

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

چه‌کسانی مانع از «انتقام سخت» می‌شوند؟ بیشتر بخوانید »

چه‌کسانی مانع از «انتقام سخت» می‌شوند؟


چه‌کسانی مانع از «انتقام سخت» می‌شوندگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ سید محمدجواد میرخانی؛ شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی‌المهندس به‌دست ارتش تروریستی آمریکا، خشم ملت ایران و بسیاری از آزادی‌خواهان جهان را برانگیخت؛ به‌طوری که از همان ساعات اولیه این جنایت، «انتقام سخت» به‌عنوان مطالبه اصلی ملت ایران در برابر این اقدام گستاخانه آمریکا تبدیل شد، تا این‌که بمباران مقتدرانه پایگاه آمریکایی «عین‌الأسد» در عراق توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمی بر دل‌های زخم‌خورده ملت، مرهم نهاد؛ اما این اقدام تنها آغاز ماجرای «انتقام سخت» بود؛ چراکه رهبر معظم انقلاب اسلامی ساعاتی پس از بمباران پایگاه آمریکایی «عین‌الأسد»، فرمودند: یک سیلی دیشب به این‌ها زده شد. این مسئله دیگری است. آن‌چه در مقام مقابله مهم است؛ کارهای نظامی به این شکل کفایت آن را نمی‌کند. آن‌چه مهم است بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه تمام شود.

ایشان همچنین چند ماه بعد در دیدار با «مصطفی الکاظمی» نخست‌وزیر عراق، تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران هرگز موضوع شهادت سردار «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی‌المهندس» را فراموش نخواهد کرد و قطعاً ضربه‌ متقابل را به آمریکایی‌ها خواهد زد.

همچنین، سردار سرلشکر پاسدار «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز پس از آن، اعلام کرد: ما بمباران «عین‌الأسد» را در مقابل شهادت سردار «سلیمانی» قرار ندادیم؛ [بلکه] در آن عملیات، ما «موازنه روانی» را برقرار کردیم؛ یعنی فقط می‌خواستیم به آمریکایی‌ها نشان دهیم که از آن‌ها واهمه‌ای نداریم.

هنوز یک‌سال از اقدام جنایت‌کارانه ارتش تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن فرماندهان مقاومت نمی‌گذرد که در یک اقدام بی‌سابقه، شاهد ترور بزدلانه «محسن فخری‌زاده» دانشمند بلندپایه کشور و معاون وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، در یک عملیات کاملاً حساب‌شده، آن‌هم در خاک کشور خودمان بودیم که این موضوع موجب شد تا مجدداً «انتقام سخت» به‌عنوان یک مطالبه عمومی تبدیل شود؛ اما این‌بار، با توجه به این‌که هنوز وعده انتقام خون شهیدان مقاومت محقق نشده است، برخی افراد از این موضوع ابراز گلایه کرده و تعلل مسئولان در این زمینه را موجب جرأت پیدا کردن دشمن برای ترور شهید «محسن فخری‌زاده» عنوان می‌کنند؛ غافل از این‌که تحقق وعده «انتقام سخت» از عاملان شهادت سردار «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی‌المهندس»، ملزم به فراهم‌شدن مقدمات آن و شرایط خاصی است که ممکن است زمان‌بر باشد. 

در این راستا، مهم‌ترین استراتژی جمهوری اسلامی ایران در تحقق «انتقام سخت»، همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز فرمودند، پایان حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه است و بی‌شک تحقق این امر ایشان، موضوع کوچکی نیست که بخواهد در مدت چند ماه تحقق یابد؛ اما به‌غیر از مدت‌زمان لازمی که باید بگذرد، این موضوع را نیز باید در نظر گرفت که رویارویی با دشمنان در همه عرصه‌ها، اعم از نظامی، سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای و… نیازمند آن است که از دهان همه مسئولان و سیاست‌مداران کشور، یک صدا شنیده شود؛ مثلاً اگر قرار است در راستای تحقق «انتقام سخت» اقدامی علیه دشمن صورت بگیرد، نباید عده‌ای با رفتارهای دوگانه خود، حساب خود را از اقدام انتقام‌جویانه جدا کرده و به دشمن پیام دیگری بدهند. حالا قضاوت با خودتان! آیا از دهان همه مسئولان یک حرف در عرصه مقابله با «شیطان بزرگ» درمی‌آید؟

این موضوع درحالی است که این‌روزها پس از ترور ناجوانمردانه شهید «محسن فخری‌زاده» نیز برخی رسانه‌ها که دهان غیرمستقیم برخی مسئولان و جریان‌های سیاسی هستند، از همان ابتدا علیه اقدام انتقام‌جویانه جمهوری اسلامی ایران از رژیم صهیونیستی به‌دلیل این ترور بزدلانه، موضع گرفته و به تمسخر معترضانی پرداختند که تجمعاتی را در محکومیت ترور شهید «محسن فخری‌زاده» برگزار کرده بودند. نکته عجیب این‌جاست که رئیس جمهور هم حاضر نشد که در پیام خود به‌مناسبت شهادت دکتر «فخری‌زاده»، حتی پشتِ چشم به دشمن نازک کرده و این اقدام آن‌ها را محکوم کند، چه برسد به این‌که بخواهد از «انتقام» سخن بگوید؛ حالا قضاوت با خودتان!

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

چه‌کسانی مانع از «انتقام سخت» می‌شوند؟ بیشتر بخوانید »