به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانههای دفاعپرس، آموزش حجاب به کودکان را باید در عاملهای تربیتی و هنجارهای اجتماعی تعریف کنیم تا در درازمدت نتیجه بهتری بدهد، قبل از اینکه آن را در مقوله آموزش تعریف کنیم. چون آموزش کاربردیتر بوده و زودتر فراموش میشود. در عین حال، تأدیب در حوزه سختافزاری مثل تنبیه کردن تعریف میشود. این در حالی است که تربیت، نرمافزاری بوده و مستمر و دائمی شناخته میشود و نهایتاً در رفتار روزانه افراد نهادینه میشود.
پس بهتر است موضوع دین و حجاب را پرورشی نگاه کنیم. یعنی برای گسترش فرهنگ حجاب، به جای تأدیب افراد باید آنها را تربیت کنیم و حجاب را به عنوان یک ضرورت اجتماعی و فردی دینی در نظر بگیریم.
در گفتوگویی با سمیه موسوی، کارشناس دینی، به بررسی روش و ضرورت آموزش حجاب به نسل آینده و شروع آن در دوران خردسالی پرداخته است.
سهولت آموزش حجاب به دختران
میدانیم که عفاف و حجاب هم به مردان تعلق دارد و هم به زنان. اما در این میان توجه به خصوصی نسبت به زنان و دختران در مورد حجاب شده است. در همین مورد آیا آموزش حجاب به دختران کودک و نوجوان کار سختی نیست؟
خیر؛ تربیت دینی و آموزش حجاب به دختران نسبت به پسران راحتتر است؛ چون آنها عاطفیتر و رقیقتر هستند و در روایات ذکر شده که خداوند متعال نسبت به دخترها مهربانتر است، چون آنها رقیقترند، از این رو اگر شیوههای صحیح و منطقی در این زمینه مدنظر قرار داشته باشد آموزش حجاب به دختران راحتتر است.
پس چرا برخی خانوادهها برای تربیت دینی فرزندان خود و آموزش دادن حجاب به دخترشان دچار مشکل میشوند؟ به طوری که گاه با وجود اینکه مادر حجاب را رعایت میکند، اما دختر در این مورد کوتاهی و سستی دارد؟
مشکل ما برای آموزش حجاب مثل بقیه مشکلات این است که آن را درست تحلیل نمیکنیم. اما اگر حجاب را به رویکرد فردی و اجتماعی تقسیم کنیم، بهتر میتوان آن را بررسی کرد. یعنی یک شخص به عنوان یک انسان چرا حجاب دارد و همان شخص به عنوان یک عضو از جامعه چرا حجاب دارد.
بررسی حجاب در تربیت فردی راحتتر است، چون در این نوع تربیت، تعریف دین و دینداری را برای فرزندمان، چه دختر و چه پسر، بازنگری میکنیم. چون در یک نگاه کلی به جامعه خودمان به این نتیجه میرسیم که خدا به عنوان حی ناظر برای بچهها وجود ندارد. به همین شکل دین به عنوان یک وجود زنده وجود ندارد؛ وقتی که دین زنده نیست، حجاب هم به عنوان یک هنجار دینی و شعائرالله زنده نیست.
طبیعی است که یک موجود زنده، چیز غیرزنده را نمیپذیرد. یعنی بدون فکر منطق پذیرش حجاب را از بین بردهایم. میگویند این حجاب برای ۱۴۰۰ سال قبل بوده، برای عربها بوده و…
زیباییهای دین را به فرزندان نشان دهیم
شاید ما در آموزش کلیت دین هم دچار اشکالاتی هستیم. مثل اینکه خدا را در برابر انسان قرار دادهایم که مترصد فرصتی برای عذاب انسان است. به این صورت کودک از خدا میترسد و زیباییهای دین را درک نمیکند.
همین طور است. در این نگاه، اگر با رویکرد فردی بچهها متوجه شوند که دین به سودشان است و تمام آن مجازات و تنگی و فشار نیست، آن را بهتر میپذیرند.
امام زین العابدین علیه السلام در دعای اول صحیفه سجادیه این مطلب را خیلی لطیف مطرح کرده و به آفرینش عالم هستی اشاره میفرمایند که: «آفریدگان را به قدرت خود آفرید و به خواست خویش بر آنان جامه هستی پوشانید؛ آنگاه ایشان را به راهی که میخواست رهسپار کرد و به جاده محبت خود روان گردانید.» در اینجا پرسشی مطرح میشود که آیا مادر یا معلم، این نوع آموزش را به بچهها ارائه میدهد؟
حجاب در اجتماع
به ضرورت توجه به حجاب در رویکرد اجتماعی هم اشاره کردید. در این منظر حجاب را چگونه باید تحلیل کرد؟
حجاب را در رویکرد اجتماعی به دو شکل میتوان بررسی کرد؛ اینکه آیا تربیت دینی را در قالب حکومت دینی داریم مثل کشور خودمان و یا تربیت دینی در حکومت غیردینی مطرح میشود. تربیت دینی و آموزش حجاب در حکومت غیردینی طوری انجام میشود که فقط مادر است که به فرزندش آموزش میدهد و نکتهها و هنجارهای دینی تنها از طریق خانواده به فرزند منتقل میشود.
اما در حکومت دینی، اگر بچهای دچار مشکل دینی شود، مشخص نیست که مدرسه در این مورد مقصر بوده یا مسجد یا…، اما چون حکومت دینی داریم، میتوانیم با برنامهریزی صحیح در سطح کلان شخصیت بچه را بسازیم به طوری که ضربهای در آن ایجاد نشود و راهکارهای جدی و عملی برای پرورش و تربیت مؤثرتر باشد.
در جلسات مشاوره، ارتباط و دوستی نوجوانان و جوانان با جنس مخالف بارها به عنوان یک مشکل مطرح میشود. جالب است که در یکی از این جلسات، مادری از این نوع ارتباط فرزند ۲۵ سالهاش ناراحت بود. باید از این خانوادهها پرسید که آیا در دوران کودکی فرزندتان، تشویقهای دینی داشتهاید یا نه؟ آیا در اعیاد مذهبی به او هدیهای دادهاید یا نه؟
باید بدانیم که تربیت دینی فرزند در دوره سنی ۳ تا ۵ سالگی و بعد از آن ۶ تا ۱۱ سالگی اهمیت زیادی دارد. انجمن روانشناسی ایالات متحده امریکا به این نتیجه رسیدهاند که در ضمیر ناخودآگاه علاقه به دین وجود دارد. در دین اسلام همین بحث این طور مطرح شده که بر روی نفس مطمئنه خیلی کار کنید.
پیوند عاطفی کودک و اولیای دین
یکی از روشها برای رسیدن به این مقصود آشنا کردن و انس دادن کودکان با بزرگان دینی و ائمه اطهار علیهم السلام است. این کار چگونه باید انجام شود که بیشترین اثر را در سبک زندگی فرزند ما داشته باشد؟
خانواده وظیفه دارد که بین کودک و اولیای دینی پیوندهای عاطفی برقرار کند. زیارت اماکن مقدسه و شرکت در جلسات مذهبی و هیئتها در این مورد میتواند خیلی مؤثر باشد، اما باید توجه داشت که کودک در این برنامههای مذهبی آزار نبیند و خسته نشود. مثلاً کودکان جشن نیمه شعبان یا عید نوروز را دوست دارند.
باید اولیای دین را با همان زبان کودکی به کودک خود معرفی کنیم؛ مثلاً به او یاد بدهیم امام کسی است که نامههای خدا را به ما میرساند. اگر کودک یاد بگیرد و بفهمد که قرآن کریم، نامه خداست، احادیث نامه پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام است، نهج البلاغه نامه امام علی علیه السلام است و یا صحیفه سجادیه نامه امام سجاد علیه السلام است، بهتر و بیشتر آن بزرگان را میشناسد و با ایشان ارتباط برقرار میکند.
به بیان دیگر، اعتمادش به این شخصیتها بیشتر میشود و در مشکلاتش به آنها رجوع میکند. پس شخصیت خود را پایین نمیآورد و عزت نفس دینی و شخصیتی او بالا میرود.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/ ۱۳۴