سرویس دیدگاه مشرق- امام خمینی، اهل انقلاب اسلامی، مؤمنان و پیروان متقی قرآن و اهل البیت علیهم السلام و اهل باور به سنت های الهی و دارای نفوس مطمئنه و دست کم لوامه ومنتظران صدیق حجت بن الحسن العسکری، همه مردم انبوه از اقشار مختلف که حلال خوار بوده اند و چشم براه امام و منجی موعود جهان(عج) برای رهایی از ظلمات و دار دهشت عدم ظهور نوربخش بزرگ، نیٌر الاعظم (عج) زیسته اند، مضطرین غیبت امام منتظرشان هستند و جان ناچیز در راه انجام تکالیف عصر غیبت در کف گرفته و بسیاری هم با شهادت گواه راستگویی خود را در معامله با ربٌ یکتا امضا کرده اند.
ایستادگی بازماندگان واین دست مردم صبور، گویای آن است که بر سر همان عهد و همان پیمان ازلیهستند. امام خمینی(ره) و امام خامنه ای دامت برکاته، کارشانرهبری و سرپرستاری این مؤمنان دارای بها و به دور از بهانهگیری و پیمانداران جان بر کف بوده است.
اما مضطران و به تنگ آمدگان دیگری هم که کم نیستند میان مردم ایران، از درون حکومت و وزیر و وکیل و قاضی وگروه های سیاسی و مقتدران اقتصادی و… تا میان اقشار مردم از مسرفین و دارامندان و زراندوزان مرفه و تحصیلکرده گرفته تا حتی مردم معمولی، مضطرند و اینان هم امروزهمه جا حضور علنی دارند که کارشان و علت درماندگی و ناچاری و دچاری شان غیبت امام غایب عج نیست، بر عکس حضور وجود نورانی امام معصوم (عج) در زندگی جامعه و انقلاب ایران است که تاب از آنان برده است؛ زیرا اهل حرام از نظارت پاکان دلخسته می شوند و از مدد و یاری امام (عج) به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وبه امام خمینی (ره) و امام خامنهای دامت برکاته که راه امام خمینی را در مسیر انتطاربقیه الله الاعظم ادامه میدهد، به تنگ می آیند.
حضور امام زمان که فراخواننده به انجام تکلیف بندگی و حلال کاری و ایستادگی و مقاومت برابر ظلم و فساد و بردگی شیاطین وگناه است، به مذاقشان خوش نمی آید و حرامخواران و بی ایمانان و اسیران شیاطین و نفس اماره و خودپرست و نفاقکار و متمایل به دنیا و آرامش و رفاه و خوشی و لذات دنیوی و زندگی بی درد سر ولو تحت فرمان کفر مدرن از نظامی گریزان از کفر حاکم به جهان و پذیرنده مشقات ایستادگی برای آزادگی و ذلت ناپذیری خشمگین اند.
آنان از همان قیام لله امام (ره) وسپس پیروزی انقلاب و در تمام طول ایستادگی معجزه آسا و جاری بودن سنت الهی و در دوران امام خمینی (ره) وجانشین شایسته ایشان و تا امروز مضطر بوده اند، اما نه اضطرار مومنان با تمنای ظهور عدل جهانی، بلکه مضطر برای پذیرش سرپرستی کفر جهانی و دست شستن از مقاومت برای حفظ استقلال و آزادی از قید طاغوت متکبر و فرعون دجال عصر و مضطر برای سازش با شیطان بزرگ و کاربرد عقل مدرن که به نفع های زندگی دنیوی می اندیشد و و فراموشی عمل به قرآن و چشیدن لذات قدرت و فرار ار هزینه بندگی و جان دادن برای انجام تکلیف الهی و به امتیاز بهره مندی از دنیا وچرب و شیرین سازش و تسلیم به فرعون وحفظ قدرت ولو با ذلت!
این دسته از ایرانیان مراتب مختلف دارند و هر کاری برای گریز از انجام تکالیف الهی و پاسخ به «میل» خویش و زیر پانهادن فرامین و سنتهای الهی کرده اند از هولناک ترین جنایات تا رفتارهای کوچک از سر جهالت و اعتماد به کفر وشیاطین و مدرنیته و سبک زندگی غربی و اجتهاد رای، از ترور وجاسوسی وخونریزی و نفوذ تا عمل فاسد و حرام و تجاوز به حقوق ملت در درون نهادهای حکومت و تضعیف مقاومت و کار مشرکانه ی ترویجی و دانشگاهی و «علمی» و سیاسی مدرن و تبلیغ عمومی و رسانه ای و حزبی به سود تسلیم به غیر خدا و حرامخواری و فساد و نهان روشی و اجتهاد رای و دلسپردگی به دنیا و دشمن محارب و هر موقعیت و چهره ای داشته اند از اپوزیسیون کمونیست و لیبرال تا یار سابق امام و انقلاب و از خانواده رهبران انقلاب و اهل جبهه سابق تا آیت الله العظمی و مجتهد عالیقدر، از افراد اهل نماز شب واصول گرا تا اهل اباحه اصلاح طلب و مدرن! و این گریزندگان از خدا و اهل البیت علیهم السلام و در جاهلان و فریب خوردگان معمولی و دل دادگان به فساد و سبک زیست شیطان بزرگ، امروز در دانشگاه، بازار و اداره و کارخانه و میان غنی و فقیر هم همراهان اغوا شده و به مهلکه دنیا و فساد غلتیده دارد اینان مضطران بازگشت ارتجاعی به جاهلیت سرپرستی کفرند.
باری، این دو اضطرار ماهوا متفاوت است. یکی مبین شجاعت مؤمنان در وفا به پیمان با خدا و امام عصر عج و انقلاب اسلامی ودیگری بیانگر ترس از دشمنان خدا و روحیه انحلال و تسلیم طلبانه و سست ایمانی ی نا معقول و نفاق و دنباله رو نگرش دشمن و زمره ی رفرمیست های غرب و شرقگرا و اسیران شیطان نفس اماره و شیطان بزرگ مدرنیته ی الحادگرا و لائیک اند.
در ابن مقاله می خواهم در باره این دو اضطرار سخن بگویم و نمونههایی به نمایش بگذارم و نشان دهم هر موضوع از برجام تا شهادت شهید بهشتی، از موضوع عقلانیت تا محاسبه نفع ضرر و وظایف عاجل و نوع برخورد به دشمن غدار و موضوع انعطاف و حد انعطاف با نگاه هریک چه معنایی دارد!
خط پشیمانی از راه امام(ره)
غربگرایان بر عکس خدا باوران حقیقی، دارای اضطرارجهت قبول وظهورسرپرستی شیطان مدرنیت و خواهان حضور فیزیکی آن در قالب رسمیت یافتن پذیرش سلطه نظام جهانی قدرت سرمایه داری و شیطان بزرگ، پیوند با فرعونیت و کفر جهانی محارب با اسلام، تسلیم به خواستهای او و خاطر جمع شدن از رضایت شیطان و اهدای برد و پیروزی مطلق به خصم اسلام و ایران هستند. امروز این گروههای غربگرا و هر گروه دیگر نافی استفلال اسلام از کفر، آگاهی مردم را کور می کنند. می کوشند مردم احساس کنند که بدون پذیرش بردگی شیطان، راهی برای زندگی امن شان وجود ندارد.
آنان می کوشند مردم نفهمند که شرایط آمریکا مطلقا به ذلت کشاندن مردم ایران و نا امنی ابدی و دوزخ همیشگی است. کنگره آمریکا، دولت آمریکا و افراد مؤثرشان در قدر، کاملا و به روشنی مقاصد خود را باز می گویند : تحمیل و تٱمین منافع یک جانبه خود، بدون کمترین امتیاز و ادامه این وضعیت تا تحقیر ملت، نفی مطلق ایستادگی بر پیمانذبا خدا، هویت زدایی از ملت ، بدل کردنشان به خود باختگانی که خدا و اسلام شان را به بهایی پوچ می فروشند و به ابزار نفی استقلال و آزادی و عدالت و عزت خود بدل می شوند.
آنان توهم و پندارهای بی پایه در ذهن جامعه منتشر می کنند. نظیر آن که گویی خدایی نیست و گویی ماجرای تقابل حق و باطل افسانهی لای کتابهاست نه زندگی واقعی و یاری خدا که در هر مرتبه وظیفهای بر گردن ما می نهد، شدنی نیست و این وعده که در صورت یاری دادن به خدا مشمول مدد الهی خواهیم شد و نظایر این سنتهای الله، اساسا خرافه است و آدمها به اجتهاد رٱی خویش و رها از فرامین قرآن و به عقل محاسب و به میل و نکراء باید عمل کنند و اجتهاد این گروه ها سرشار از خودباختگی و ترس و زبونی و تسلیم بی قید و شرط به أمریکاست.
آن ها حتی به گونه فریبنده ای از قیاس سود می جویند و زمان/مکان واقعی را پرده پوشی می کنند. مثلا تکالیف زمانی را که حاکم شیعه حکومت دارد با دورانی عوض می کنند که زمانه و سرزمین غلبه مطلق مشرکان و کفر خشن است و دشمن غدار و سلاطین وحشی بر مردم حاکم اند و امام معصوم در اردوگاه و سیاهچال زندانی و یا تقیه ناگزیر و هر مخالفت آشکار بی هوده و زیان بخش در حد مرگ بی فایده و کاری نا مشروع بوده، در حالیکه برعکس امروز ایران در عصر حاکمیت جمهوری اسلامی و حکومت سرپرست فقیه است و باید به او یاری داد و نظام قدرتمند تر از دیروز و آمریکا ضعیف تر از دیروز است و فساد نه مربوط به خواست نظام که حاصل دشمنان داخلی و خارجی است و باید قدرتمندانه با آن مقابله و حیات پاک جمهوری اسلامی راحفظ کرد نه حرف و عمل مشرکان و منافقان و گرویدگان به مستکبران را پیشه نمودو با مضطرین بازگشت به گذشته همراه شد!
البته امروزاین فشار سلطه جویان و اضطرار رفرمیست ها دلیل دیگری هم دارد، آنها می ترسند آقای رئیس جمهور فرصت و مجال تغییر ساختار جامعه ایران را و گسست از وضعیت پیرامونی را بیابد و همه رؤیاهایشان به باد رود. در نتیجه بیشترین تلاش را می کنند که آقای رئیسی در کوتاه مدت زمین گیر شود و هیچ توفیقی در تغییر ساختار نیابد و آب رفته را به جوی باز گردانند. به هجوم رهبران فکری و سیاسی این جریان توجه کنید. همه طیف هاشان طوری دستپاچه اند که گویی همین روزها هر فرصتی نابود می شود وحیات جمهوری اسلامی را قطع می کنند!
همه جا رفتار گسست از فرامین مسجل اسلام، انقلاب اسلامی و آرمانهای اصیل جهاد الهی دیده می شود. توگویی اسلام در ایران مغلوب و قدرت دست کفر و حاکم، جائر و مشرک است و ما به جای کمک به او باید با او بستیزیم و قدرت را به ظالمان جهانی واگذاریم!
از زید آبادی تا عبدی، از خاتمی تا خانواده منتطری و بهشتی ومطهری و همراهان سابق امام(ره) سانی که راه امام را ترک کرده به لیبرالیسم غربی پناه برده اند امروز دچار این خطا هستند و رفتار زمان مغلوبیت را با زمان غلبه و تشکیل حکومت و ضرورت حفظ حکومت یکی وانمود می کنند و ملت و حکومت را به پذیرش بی چون وچرای مقاصد دشمن فرا می خوانند و علیرغم تجربه و عقل و وحی باز نمی بینند کفر محارب و شیطان بزرگ اصلا در پی توافق نیست و گیم و وانموده مذاکره برای او ابزار تسلیم محض و حراج ایمان و اسلام و استقلال و آزادی و آزادگی است. اینان آگاهانه به سبب غربزدگی و سلطه پذیری خود را به نا بینایی و نا شنوایی می زنند.
البته کور کردن آگاهی مردم و انحلال طلبی در باور و سلطه رقبای غرب و شرقزدگی، و فراتر از وفا به عهد با کافرانی که محارب نیستند رفتار کردن و از کف دادن بصیرت قرآنی در این جبهه، هم خطری بزرگ است. وباید مراقب وسوسه موذیانه ابالسه بود. برای مؤمنان هر سلطه پذیری جز عبودیت الله حرام است و نباید ارتباط صلح آمیز با کفار غیر محارب را به معنی پذیرش سیطره شان گرفت. برای اهل خدا هر کس که با اسلام و استقلال اهل ایمان و برای سلطه گری بر ما بکوشد دشمن است و باید به هر شکل که می توانیم ایستادگی کنیم. چه فرق می کند شیطان در نقش آمریکا بخواهد به زور بر ما غلبه کند یا انگلیس یا فرانسه یا روسیه یا چین و…امروز اگر با چین و روسیه ارتباط صلح آمیز داریم به سبب فایده دو سویه و نبود خطر و توان آنهاست در سلطه گری بر ما و وفای آن هاست به پیمان روابط معقول و دور از محاربه!
نقاب غربگرایی در ایران
ببینیم در هر فرصت نگرش خود باخته و نامعقول برابر غرب که همه آگاهی، تجربه و عقل را زیر پا می نهد و هراس زده خواهان تسلیم است، در چه سیمای فکری ظهورمیکند.
در ایران امروز اضطرار غربگرایی چهره های متفاوت بامراتب گوناگون دارد. مهمترین مشخصه آنان بی اعتمادی به خدا و وعده ها وسنتهای الهی و عهد های قرآنی و هدایت خاندان وحی است و نیز ترک عقل نوری و بصیرت قرآنی و تسلیم عقل مدرن و در اصل محاسبات دنیایی ی مغز بی ایمان شدن !
چهره ی جاسوسان و مزدوران مستقیم شیطان بزرگ و گروه ها و افراد خود فروخته البته فرق می کند با سیمای جاهلانی که مرعوب تمدن فرعونی غرب اند و فرق می کند با نیروهای درون جامعه و انقلاب اسلامی که امروز بریده اند و از جهاد خستهدشده اند ودچار وهم دنیاگرایی، اعتماد به کفر محارب با اسلام و انقلاب اسلامی و ایران شده اند. طیف رهبران فکری، گرویدگان به دامان غرب و بوق های بی بی سی و ایران انتر نشنال و صدای آمریکا و… و. همراهان مانده در ایران آنان و انبوه اشتباه کار اقشار فریب خورده مردم و نیروهای انقلاب را نباید در یک سژح از سقوط ارزیابی کرد.
ببینیم کسانی چون زید آبادی، عبدی و… و. چه می گویند. البته از سروش تا کدیور از بشیریه تا حجاریان و انواع رهبران کمونیست و لیبرال مقیم آغوش شیاطین خارجی کم و بیش همین راه را طی می کنند و ارجاع به همه، در یک مقاله مقدور نیست!
من آخرین متنهای منتشر شده از کسانی را برای گفتگو و نقد برگزیده ام که در گفتارهای ژورنالیستی و دیدارهای عمومی حضور دارند و از فعالان اصلاح طلبی اند و گرایش ایدئولوژیک متفاوت دارند. البته کسانی دیگر که همحکم رهبری فکری و هم سیاسی اینان را دارند، با گفتههای عریانتر رادیکالتر علیه خط امام که نگاه حاضر را بی رودربایستی رمز گشایی می کند، وجود دارد و حتی سخنانی و مصاحبه ها و نوشتارهایی از همین سه تن که اتفاقی انتخاب شدند ووجود است که روشنتر تعارض دیدگاهی شان را با هدایت زنده قرآن و سنت های الهی و راهنمایی اهل البیت علیهم السلام و نیز راه پیرو خالصشان، راه امام و با قانون اساسی انقلاب اسلامی به نمایش می گذارد؛ اما قصدم گزینش انتخابی سخن شان که حتی ظاهرا بی ربط به موضوع خط امام خمینی است بوده تا نشان دهم حتی در این نوع مباحث می توان تعرض نگاه را تماشا کرد.
اینان به سبب پرده پوشی و کلی بافی و حذف اجزا و اساس سخن امام هردو، حرف خود را جای حرف امام می نشانند و یا میدانند که نظرشان غیر و حتی ضد نظر امام (ره) است اما به روی خود نمی آورند و همچنان در سست کردن پایه های نفوذ دیدگاه امام و انقلاب او در جامعه می کوشند.
نکته دیگر آن که امیدوارم در کنار هزار کار جدی نقادانه در باره عملکرد جمهوری اسلامی، مسئولان تٱثیر گذار، نهادهای حکومتی از منظر قرآن و اهل البیت (ع) و استفاده از نتایج برای اصلاح فکر و عمل انقلابی نیز، این کار هم بشود که مجموعه نظر و عمل اپوزیسیون برانداز و اصلاح طلب و اصول گرا واکاوی شود (از گروهای مخلف و کمونیستها و منافقان و لیبرالها و شرقگراها و غربگراهای امروزی گرفته تا نامداران عرصه مخالفخوانی و بررسی موضع گیری های شان درمقاطع مختلف و وضعبت کنونی شان در نسبت با استکبار و طاغوت عصرو…بازخوانی گردد).
این عمل در نشان دادن حقانیت و مظلومیت امام خمینی و امام خامنه ای و انقلاب اسلامی و مردم مؤمن به انقلاب و… و. نقش بزرگی دارد و نشان می دهد مسیر اینان از زمان امام (ره) تا امروز یقینا به چه ارتجاع و تسلط مجددشیطان بزرگ و فلاکت و ذلتی ختم می شده و چه خیانتی علیه اسلام و چه سرنوشتی برای حذف تدریجی نظر و عمل مؤمنان در آستین داشته است.
من ناگزیرم پیش از پرداختن به جزییات متن این سه تن در باره ساختار و ابزارهای خود را بر حق جلوه دادن و پرده پوشی حق، مقدمهای بیان کنم.
۱-زبان ماهوا دارای ویژگی هایی است، از جمله آن که زبان می تواند بیانگر حقیقت باشد و یا به اشتباه فهم خود را که نا حقیقت است، حقیقت وابنمایاند. از مسائل کلان دو جهان وقتی شناخت خود انسان مقیاس حق و باطل می شود و فعالیت مغز نام عقل می گیرد تا مسائل کوچک روزمره و بالمآل مسایل سیاسی چنین است.
۲-زمانی هم قصد استفاده از زبان تا ناحقیقت خود راحقیقت وانمود کنیم، کاملا آگاهانه است. یعنی زبان غیر معصوم می تواند نا حق راحق جلوه دهد. تاریخ تفکر، تاریخ فلسفه، تاریخ سیاست و حتی تاریخ علم بشری و تاریخ زندگی افراد و… و. مشحون است از این منطق زبان پرده پوش و مطلقا نه منطق ارسطویی و نه هیچ منطقی قادر نیست از نظر ساختاری بر این مشکل فائق آید. فیلسوفانی از ویژگی هنرهمیشه بر حق بودن صحبت کرده اند. پاره ای از این شگردهای زبانی قابل افشا و در مواردی غیر قابل آشکار کردن از نظر منطقی است. مادر چهارچوب زبان نمی دانیم فرد معین دارد اشتباه می کند و یا اراده درونی قصد سخن ناراست دارد و یا در ردون در باره راستی سخن خود مردد است و…
خود فیلسوف هم گاه از مبانی خود در حق جلوه دادن ناحق دفاع می کند وگاه این روش را بمثابه «هنری» سفسطه آمیز فاش می سازد! بنا بر این اغوای این «هنر» زبان و کاربرد ماکیاوللیستی نیروی نطق که در مجادلات برای پیروزی به هر قیمت به کار می رود قابل افشا و گاه غیر قابل افشا ست. چرا که زبان ظرفیت آن دارد که از توان های مختلفی سود جوید و ردی در تحریف گری اش بجا ننهد و یا برعکس نادرستی ساختار وانمایی و وانمودگی و بازنمایی کلامی به سنجش آید و خطایش فاش گردد. نکته جالب آن است که امر معکوس هم رخ می دهد و انسانی که حق با اوست به سبب ناتوانی در بکاذگیری زبان آن چه می گوید قدرت اثبات حقانیتش را ندارد و قدرت اقناع در آن ضعیف است.
به هر رو آن چه در جهان واقعی، ناممکن استذدر زبان ممکن وانمود تواند شد. آنچه رخ نداده رخداد می شود پیدایش هستی در زبان با چرخش زبانی به غیر آفریدگار و پروردگار حقیقی نسبت داده می شود، حتی «علم» در خدمت بزرگترین دروغ در می آید و مخلوق بی جان را موجودی خود بنیان و یا بنیان هستی معرفی می کند و با شعبده زبان حق را باطل و باطل راحق معرفی می نماید فیلسوفان بزرگ کتابها در باره کلیات و موضوع وجود و قوانین حیات و جامعه و تاربخ و عقل وفلسفه حق و… و. نوشته اند با بنایی کانتی ویا پیچیده ترین کلام هگلی و یا براهین «علمی» کانتی و مارکسی و استدلالات اکزیستانسیالیستی و نگرش هایدگری یا ساختار منطق ابطال پذیر پوپری که چندی نگذشته خود و یا دیگران بر ناحقیقت آن اذعان کرده اند. همین زبان در روانشناسی و بیان فرمول های متقن اقتصادی و جامعه شناختی و علم سیاست چنین نقشی ایفا کرده وحتی در بیان فیزیک و مکانیک! و چندی نگذشته که ناحقیقت آن حقیقت ساخته شده در زبان فرو پاشیده شده است. وتازه این مربوط به قلمرو فلسفه و نگرشهای علمی است که قصد پرده پوشی و اراده وارو نمایی بنا به منافعی در آن وجود نداشته است، چه رسد زمانی که بنا به منافع قدرت و دفاع از حقانیت خود، زبان در خدمت پرده پوشی آگاهانه قرار گیرد.
۳- از منظرالهی راه حل تنها یکی است ایمان و وحدت وجودی با حق، خاصیت آینگی عقل نوری و حاصل از تقوی و تزکیه روح و تمسک به تنها زبان مطلقا دارای عصمت و تبعیت از آن یعنی زبان وحی، قرآن و اهل البیت (ع) که مستلزم همان پاکیزگی وجود و ایمان و تقوا و اراده با حق زیستن و خلوص است. چیزی که فراتر از فعالیت مغز و لفظ، عقل نوری را از ظلمات نفس می رهاند و بنا به مراتب عبودیت به آن دیده وری و روشن بینی حق اعطاء می کند. و اختلاف حاصل از دست اندازی و تحریف آگاه و نابخود آگاه نفس را از میان بر می دارد. اگر چنین تزکیه و پیوندی با حق نباشد بزرگترین فیلسوف دهر و فقیه هوشمند هم باشی خواسته و ناخواسته یک تحریف گر حقیقت از آب در می آیی!
۴- درهرمجادله با حق از هر و همه چیز برای غلبه نفس ومیل خود سود می جویی. از کلیات درست برای پیروزی نتایج غلط دلخواه، از قیاس و تمثیل و توجیه، از تطبیق نمونه نا بجا با نمونه معروف مطلوب، از هم با کردن نمونه فاسد با نمونه صالح و نادرست با درست در زبان و لفظ، از تشبیه و استعاره و شعر، از وجود اشخاص نامدار و مقبول به صورت بی وجه با صورت مسئله، و اثبات آن چه خود بدان باور داریم، از قدرت جدل کلامی و عقب نشینی نکردن از موضع خود حتی وقتی که غلط بودنش عیان می شود و پرده پوشی تجربه، از تفسیر واروی تجربه و شکست و تنگنا را دال بر عدم حقانیت رقیب معرفی کردن، استفاده از سفسطه های نو مثل همان سوفسطاییان باستانی و حتی ستایش سفسطه و عقب نشینی نکردن از موضع خود بی توجه به راستی و نا راستی آن، شکاف انداختن بین اصول درست و رخدادهای جزیی و مشخص در واقعیت، ندیده گرفتن مدام قوانین اصولی الله و سرپوش نهادن بر آن و دنبال کردن نفس و میل و منافع دنیوی خود، سرپوش نهادن بر محل واقعی نزاع، ارائه تعریف نادرست از مفاهیم کلی برای استفاده به سود محق جلوه دادن خود و مصداق های غلط ارائه دادن، استفاده از فنون خطابی و کاربرد رهزن های عاطفی صرفا به قصد اقناع مخاطب درباره موضع غلط و صحت نظرخود، بی اهمیت کردن راه پژوهش برای درک حقیقت و اتکا به اسناد حقیقی برای شناخت امر واقع، از شناخت ولی خدا (ص) وحقانیت رسول او گرفته تا شناخت شیاطین و… و. ، استفاده از مهارت های ادبی و کلامی، فصاحت و سلاست و …برای توفیق در مجادله بی توجه به حقانیت و عدم حقانیت، و نیزآنچه ماکیاوللی و فیلسوفانی چون نیچه و شوپنهاور و… و. پیشنهاد کرده و کسانی که صرفا در صدد پیروزی در مجادله و برحق جلوه کردن هستند امروزه به وفور از آن بهره می گیرند.
۵- کسترش دادن گستره مصداق، استفاده کردن از مشترکات لفظی، تعمیم دادن گزاره های رقیب، توسل قضایای قبلی که صادق نیست برای اثبات صدق قضیه دلخواه، و مقدمات کاذب، و مسلم فرض کردن چیزی که باید به اثبات برسد. مسائل انحرافی مطرح کردن، موارد خاص نا کارامدی رقیب یا کارامدی خود را تعمیم دادن برای نفی کلیت درست او، از ارای امام برای مسیری خلاف او استفاده کردن، موضوع را تعمیم دادن و علیه غلط خود ساخته وموهوم داد یخن سر دادن، نتیجه گیری دلخواه از وانموده ها و تفاسیر غلط خود در باره رخدادها، کاربرد قیاس های نادرست، هم و غم خود را صرف ساهتن مثال نقص برای نفی حقیقت کلی بکار بردن، اوضاع را به سود خود تفسیر و عوض و وارو جلوه دادن، مردم نا آگاه را متقاعد کردن و نه متهم مظلوم را که در مظان اتهان ناحق قرار گرفته و توانایی دفاع از حقیقت را دارد اما حرف اورا نشنوده گرفتن و از دلایل او گریختن و پاسخ نگفتن، دلایل روش و عمل برحق انقلاب اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی در ایستادگی برابر خصم را و در ممانعت از بردگی و نفوذ دشمن را در مقولات نفرت انگیز چون استبدادو اقتدار گرایی و… و. طبقه بندی کردن، با نکاتی دلفریب که در حرف صادق است و نه در عمل، مردم را اغوا کردن و با دلیلی کم اهمیت و رخدادی قابل تصحیح کل حقانیت و دلایل محکم ایستادگی انقلاب برابر دشمن را نادرست جلوه دادن و …
۶– هریک از این ترفندهای ضد قرآنی در کنش فکری و جدل اپوزیسیون برانداز و اصلاح طلبان و متحجران به وفور یافت می شود و نشان دادن ان در کارنامه شان هم ضروری و هم روشنگر است که البته کتاب پژوهشی قطوری می طلبد و جایش اینجا نیست. اما این روشهای نهان کار وسیعا در نظر و عمل نامدارن و رؤسای اپوزیسون و اصلاح طلبانیافت شدنی است در اسناد سخن همان کسانی که ایده مانور اشرافیت را به جای خطبه های دفاع از عدالتخواهی پس از رحلت امام راحل در خطبه های نماز جمعه جار زدند، همان کسان که گسترش قشر ممتاز مدیران و تکنوکرات های رانتخوار را در دوران سازندگی و توسعه تبعیض را عادی سازی و رایج کردند، همان کسان که در مقدمه برنامه چهارم پذیرش منطقی، قلبی وروانی فرعونیت عصر و رهبری طاغوت را در ارکستر جهانی سرمایه سالاری با اراده آزاد یک حکومت مدعی اسلام، و تسلیم میراث بزرگ استقلال و آزادی را به شیطان، عقلایی و ضروری عنوان کردند، همان کسان که تحت نام اصلاح طلبی، به جای مبارزه با مادر و کانون فساد بزرگ و بردگی کفر و غارتگر اموال مردم و ازبین بردن موانع تولید مستقل، پروژه ضدیت با راه اصلی امام و حفظ استقلال و عدم اعتماد به کفر محارب و به کرگ درنده و دشمن دین و چشم نداشتن به غرب در اداره مملکت اسلامی را زیر پا نهادند و در عوض برای استدراج نفی میراث و وصیت امام و حاکم کردن سکولاریسم غربگرا از درون حکومت و مجلس نقشه کشیدند و با نهان روشی و پنهان کردن تفکر خود وجدایی شان از راه امام قدم به قدم کوشیدند مردم را ازمعارف اسلام و امام دور وخط ریشه دار خود را اجرا کنند که باید تبار شناسی شود. همان کسانی که روش ضد انقلابی و غربگرا و اشرافی شان منشٱ فساد بزذگ درون حکومت شد ولی از فساد برای فریب و اقناع مردم به پذیرش سرپرستی شیطان مفسده جو و ام الفساد یود جسته اند.
آیا این رفتاری ماکیاوللیستی نیست ما خود را به عنوان میراث دار راه امام معرفی و از اعتماد مردم سوء استفاده کنیم ولی راه غرب و نه حتی فقهای بزرگ و ارجمند ولی با مبانی متفاوت از امام انقلاب را به جامعه تزریق کنیم که تازه حتی اگر به اسم امام راهی را که در عراق یا لبنان درست است یا نظر یا فتوای فقیه دیگریست به خورد مردم بدهیم حرام است چه رسد به آن که به راه پدران خود باز گردیم. تازه آقایان بزرگوار ضرات آیات عظام چون بروجردی، خویی، گلپایگانی و وحید…شرافتمندانه از دیدگاه خود سخن گفتند و معاصران امام از تمایزات سوء استفاده نکردند اما کسانی که در تقوایشان خلل ها بوده، بنام کارگزار امام وارد دستگاه انقلاب اسلامی شدند و به مبانی آن وفانکرده و امیال خود را پی گرفتند که لیبرال دموکراسی غرب و مدرنیت ضد راه امام و سیاست زدایی از دین و دین زدایی ازسیاست و بی توجهی یه قرآن و سنن الهی مهمترین آنهاست.
انبوه متکاهای غربی در حکمرانی و اقتصاد و اداره فرهنگ زیر مجموعه این تحریف است و فضاحت بیشرمانه تبریک به اهل فحشا برای جایزه بازیگری جشنواره کن، در اثری دشمن اهل البیت(ع) و خصم اسلام و انقلاب اسلامی کمترین نشان فساد این اصلاح طلبی و نتایج غربگرایی و بردگی انان است وگرنه کارنامه دلبستگی و اعتماد به شیطان در همه برنامه های مدیریت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و روش فکری برگرفته از منابع تفکر غربی، به وفور در کارنامه شان مندرج است و همسو یی با پروژه های امریکا و اسراییل بویژه از اخر دهه هفتاد و هشتاد تا امروز که در ماجرای کوی دانشگاه پروژه بدنام کردن و شالوده شکنی عیان بهوسیله اصلاحطلبی غربگرای درون حکومت رقم خورد و در ماجرای سعید امامی و سید امامی فاش گشت و در ۸۸به اوج رسید و تا امروز ادامه دارد و هم خشونتگران اپوزیسیون و هم خشونت نفوذیهای شیطان پرست داخل حکومت همدست در این پروژه هستند.