«جرعه‌ای از مکتب عشق»

«جرعه‌ای از مکتب عشق»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از یاسوج، کتاب «جرعه‌ای از مکتب عشق» روایتگر تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام «امرالله‌ اندرزیان» از روحانیون رزمنده دوران دفاع مقدس است که در سال 1401 با حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس کهگیلویه و بویراحمد به چاپ رسید. 

مصاحبه این کتاب توسط «محمود مهمان‌نواز» و کار تدوین آن توسط «پری‌ناز رومینا» انجام شده است و در 276 صفحه و شمارگان 500 جلد توسط انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس چاپ و به بازار نشر عرضه شده است.

نویسنده این کتاب، در ده فصل با عناوین «دوران کودکی»، «تحصیلات»، «انقلاب و آغاز جنگ»، «اعزام به منطقه غرب»، «اعزام به منطقه جنوب»، «اعزام به منطقه عملیاتی خیبر و جزایر مجنون و مهران»، «عملیات کربلای 4 و 5»، «عملیات بیت‌المقدس 2»، «کربلای 10 تا پایان جنگ» و «آیات جهادی و کاربردیِ مؤثر قرآن در جبهه» تاریخ شفاهی حجت‌الاسلام «امرالله اندرزیان» را به رشته تحریر درآورده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«ما در کردستان و آذربایجان غربی خیلی شهید دادیم، آمارهایی هم می‌دادند، ولی من نمی‌خواهم این آمار را بگویم. از قبل هم گفته بودند؛ گاهی بچه‌ها را می‌بردند و در عروسی‌هایشان مثل گوسفند سر می‌بریدند. همین کومله و دموکرات وقتی عروس می‌آوردند، جلوی آنها به جای گوسفند، سر رزمنده ما را می‌بریدند. همان زمان یکی از نکاتی که بین بچه‌ها مطرح بود همین بود که این کومله و دموکرات هیچ رحمی در وجودشان نیست و سر بچه‌ها را می‌برند. مثلاً فیلم داعش که پخش می‌شد، مردم فهمیدند که حاج قاسم سلیمانی و نیروهای مدافع حرم چه کار می‌کنند و در مقابل چه کسانی قرار دارند؟! اما اگر فیلم آنها را نشان می‌دادند، می‌فهمیدند که آن زمان هم بچه‌های ما غریبانه و مظلومانه در کردستان، آذربایجان غربی و شمال غرب، چقدر مقاومت کردند؟! چه غریبانه به شهادت رسیدند؟! و چه شکنجه‌هایی که تحمل کردند؟! شکنجه‌های خیلی وحشتناک.

پس فرماندهان از قبل بچه‌ها را نسبت به رفتار وحشیانه و غیرانسانی آنها توجیه می‌کردند تا نیروها آمادگی داشته باشند، آماده باشند و بدون دستور فرماندهی یا آن شخصی که مسئول است کاری انجام ندهند. اینها شگردهای مخلتف داشتند و در لباس‌های مختلف می‌آمدند از زن‌ها، مردها و یا دخترها استفاده می‌کردند تا یک جوری بچه‌ها را فریب دهند. یا مثلاً خیابان‌ها در شهر تأمین داشت، آنجا مقر بود، تأمین وجود داشت و می‌گفتند: آقا شما گرسنه هستید، می‌خواهیم به شما غذا بدهیم! و بعد او را به شهادت می‌رساندند.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«جرعه‌ای از مکتب عشق» بیشتر بخوانید »