حججی

می‌بینم دست حضرت زینب (س) که قلب آشوبت را آرام می‌کند

دفاع مقدس و مجاهدت برای اسلام هیچ وقت تمام‌شدنی نیست


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس‌ از اصفهان،‌ امروز سه‌شنبه (۱۸ مرداد) مصادف  با پنجمین سالگرد شهادت «محسن حججی» است که در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) به دست گروه ترویستی و تکفیری داعش به شهادت رسید.

وی متولد ۲۱ تیر ۱۳۷۰ در شهرستان نجف‌آباد است که سال ۱۳۸۵ وارد فعالیت‌های فرهنگی شد و در سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد؛ ثمره این ازدواج پسری به نام «علی» است.

«محسن حججی» از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهید «احمد کاظمی» بود که در عملیاتی مستشاری نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و پس از دو روز به‌دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید؛ شهید «حججی» دهمین عضو از لشکر زرهی ۸ نجف اشرف است که طی جنگ در خاک سوریه به شهادت رسیده‌اند.

در بخشی از وصیت‌نامه این شهید خطاب به پسرش آمده است: «پسرم دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچ وقت تمام‌شدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود؛ ان‌شاالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».

در ادامه وصیت‌نامه این شهید، وی همسرش را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد: «همسرم… می‌دانم و می‌بینم دست حضرت زینب (س) که قلب آشوبت را آرام می‌کند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو.

خاطرات مشترکمان دلبستگی نمی‌آورد برایم، بلکه مطمئنم می‌کند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم، چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت به اقتدای پدر سربازی کند.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دفاع مقدس و مجاهدت برای اسلام هیچ وقت تمام‌شدنی نیست بیشتر بخوانید »

. ازش پرسیدم که‌شما‌رزمندهٔ اسلامید؟! گفت: نه‌عزیزم! ما شرمندهٔ اسلامیم! . از اون روز فڪرم…


.
ازش پرسیدم که‌شما‌رزمندهٔ اسلامید؟!
گفت: نه‌عزیزم! ما شرمندهٔ اسلامیم!✋?
.
از اون روز فڪرمیڪردم‌ڪه
شرمندہ‌اسلام یك ردہ بالاتر از
رزمندہ اسلامه . .
تا اینڪه‌شهیدشد:)..!

|?شهیدڪلهر?|

.
.
.
.
.
.
@s.ali_pelake8
@s.ali_pelake8
@s.ali_pelake8
________________________________
علیهم السلام



منبع

s.ali_pelake8@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. ازش پرسیدم که‌شما‌رزمندهٔ اسلامید؟! گفت: نه‌عزیزم! ما شرمندهٔ اسلامیم! . از اون روز فڪرم… بیشتر بخوانید »

دلنوشته شهیدحججی برای شهید احمد کاظمی

به گزارش جهان نيوز، دلنوشته شهید مدافع حرم محسن حججی را برای شهید احمد کاظمی در این فایل صوتی خواهید شنید.

متن کامل این دلنوشته را نیز می توانید مطالعه نمایید.

چند وقتی هست که از شما یادی نکرده بودیم، البته هر روز پایین بنر اردو اسمتون رو می دیدم اما فقط یک اسم اصلاََ انگار نه انگار که با اسم شما و بااسم مؤسسه آمدیم اردوبگذارید خودمان را توجیه کنیم حاجی باور کنید که درگیر کلاس بودیم حاجی نیت مهمه اسم ورسم مهم نیست و هزار تا دلیل دیگه حاج احمد خیلی دلم گرفته سر سفره شما وشهدانشسته ایم و حواسمون به شما نیست هر چند اساتید حرف از شناخت شما و شهدا می زنند.

00:0000:00دلنوشته شهید حججی برای شهید احمد کاظمی

حاجی حواسمون دارد پرت می شود و یا شاید داریم به شما عادت می کنیم و چه بد دردیست درد عادت کردن انگار یادمان رفته برای چه آمده ایم دوران صبح آنقدر طولانی شده است که دشمن عملیات ،شده اوقات فراغت زندگی مان کارمان شده فقط شوخی و بچه بازی هر چند ظاهرهایمان غلط انداز است همه فکر می کنند از رزمندگان مخلص جنگ نرمیم یادمان رفته که آمدیم خودمان را بسازیم حاج احد یادتان هست سال ۸۵راهیان یک مشت بچه را که از شهید وشهادت چیزی نمی دانستند بی بهانه جمع کردید و بردید جنوب و یادتان هست وقوف نامه نوشتیم، اماببخشید گمش کردیم اماشما گفتید مشکلی نیست خندیدی و دستی به شانه مان زدید گفتید:یا علی.

بریدمان عرفه مشهد و حتی اردوی جهادی و دوباره گفتید بنویس نوشته هایتان را امضا می کنم عهد نامه،وقوف نامه،مرام نامه، سوگندنامه باز هم ببخشید آن روزها جوهر خودکارمان سفید نوشته بود الان به جز چند تا کاغذ سفید چیزی نداریم.نه! انگار چیزی ننوشتیم حاج احمد شرمنده ایم حرف های حاج حسین یکتا توی مجتمع غدیر مشهد ۸۹همش یادمون نیست تو شلمچه دم غروب چقدر گریه کردیم و باز یادمون رفت حاج احمد معذرت می خوام اردوی جهادی صبرمان کم بود حرف های مردم آنجا که با تمام مهربانی و ساده دلی بود به مزاج ما خوش نمی آمد استقبال بچه های روستا را با گاز جواب دادیم ناشکری کردیم به خودمان بد وبیراه گفتیم که چرا آمدیم پشت کوه حاجی حتی دیروز خودم خیلی سریع این اتفاق افتاد نفهمیدم چی شده ولی وقتی از روی صندلی بلند شدم داغ کرده بودم مدام به خودم بد وبیراه گفتم محسن این چه غلطی بود کردی ولی حرف هایی بود که زده شده و امروز توی این جمع همان جمعی که دیروز شاید با تائتر و طنزمان ارزش هایی را به سخره گرفته بودیم می خوام اعتراف کنم که رو حانیت و لباسشان برایم به اندازه ی چفیه مقدس است هنوز باورم به اندازه این حرف نرسیده که لباس روحانیت لباس پیغمبری است ،ولی باور دارم که به اندازه این چفیه لباس خاکی بسیجی حرمت دارد.

من حضرت آقا امام خامنه ای را به اندازه اما عصر(عج)دوست دارم و دیروز فراموش کرده بودم امام خمینی ،شهید بهشتی ،مفتح ،آیت الله طالقانی و هزاران هزار مبارزی که خونشان را قدم به قدم و لحظه به لحظه ی این انقلاب به زمین ریخته است روحانی بوده اند و به راستی چقدر زود و راحت انسان مسخره زمان می شود حاجی در پیشگاه شما قسم میخورم که تا عمر دارم مدافع ارزش ها وآرمان ها امام و حضرت آقا باشم پشتیبان ولایت فقیه وحافظ روحانیت حاجی این بار به جای تمام نوشته ها می خوام توبه نامه بنویسم شاید یکی دو روز باقی مانده را از دست ندهم.

صلوات…

دلنوشته شهیدحججی برای شهید احمد کاظمی بیشتر بخوانید »