حدیث

چگونه انسان به خودش ظلم می‌کند؟

چگونه انسان به خودش ظلم می‌کند؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در منطق اسلامی، هیچ کسی نمی‌تواند به بهانه این‌که مسائل خودش مربوط به خودش است، حقوق شخصی‌اش را زیر پا بگذارد. آسیب رساندن به بدن، سرپیچی از دستور خدا، کفران نعمت و دنبال کردن هوا و هوس نمونه‌هایی از ظلم‌هایی است که هر کدام از ما می‌توانیم به خودمان روا داریم. اگر بررسی دقیق‌تری بر آیات قرآن کریم و آموزه‌های اسلامی انجام دهیم، این نکته را متوجه می‌شویم که حتی اگر به مردم دیگر ظلم کنیم، اگر حق دوستی‌ها را ادا نکنیم، راه مردم را ببندیم، سد معبر کنیم، به بهانه کار شخصی امور ارباب‌رجوع را به تعویق بیندازیم، دروغ بگوییم، تهمت بزنیم و غیبت کنیم، درواقع نه به دیگری، که در اصل به خودمان ظلم کرده‌ایم. آن هم ظلمی که عواقبش دامان خودمان را می‌گیرد و در این دنیا و آخرت باید به آتشی که با اراده خودمان بر پا کرده‌ایم، بسوزیم.

در گفتگویی که با دکتر حمیدرضا فلاح، استاد دانشگاه و کارشناس دینی انجام شده است، با رویکردی کاربردی به موضوع ظلم پرداخته است تا ابعاد ظلم و مفهوم آن از منظر قرآن کریم مشخص شود. آن طور که این کارشناس دینی توضیح می‌دهد، ظلم به معنی ستم و آزار است. در اصل به معنی ناقص کردن، کم کردن یا نادیده گرفتن حق و یا گذاشتن چیزی در غیر جای خودش است. بنابراین آزار رساندن به دیگران و پایمال کردن حق، که از بارزترین مصادیق ظلم است، تنها یک نمونه از ستم‌هایی است که مردم در حق خودشان و دیگران روا می‌دارند. چنانکه ظلم از منظر قرآن کریم یکی از بدترین انواع گناه است که زشتی و شنیع بودن سایر گناهان هم به اندازه مقدار ظلمی است که در آن‌ها وجود دارد.

این کارشناس دینی تصریح می‌کند که: «ظلم انسان به خدا بزرگ‌ترین ظلم‌ها محسوب می‌شود. چون انسان را خدا آفریده و او را پرورانده و سلامت نگه می‌دارد و هدایت می‌کند. در این حالت کمال بی‌ادبی و نادانی است که مخلوق در برابر خالقی که این اندازه مهربان است، سرکشی کند و خلاف قاعده‌ای که او می‌پسندد رفتار کند که نتیجه شومش هم دامن‌گیر خودش می‌شود. البته عواقب این ظلم هم طبق آموزه‌های قرآنی، به خود فرد برمی‌گردد و نمی‌تواند از آثار رفتار ستمکارانه‌اش در امان بماند.»

معمولاً ظلم را تجاوز به حقوق دیگران و ضایع کردن حق دیگری معنی می‌کنیم. آیا چنین معنایی با آموزه‌های قرآن تطبیق دارد؟ به این معنا که وقتی گفته می‌شود کسی به خودش ظلم می‌کند، حق خودش را ضایع کرده است؟

باید توجه داشت که معنی واقعی کلمه ظلم با آن مفهومی که معمولاً به ذهن ما می‌رسد، مقداری تفاوت دارد. در بیشتر موارد منظور ما از به کار بردن این کلمه «انجام دادن عمل حرام» است ولی لغت دانان کلمه ظلم را این طور معنی کرده‌اند که ظلم یعنی عملی را در غیر مورد انجام دادن. ظلم یعنی قرار دادن چیزی در غیر جایی که مخصوص به او است، حالا چه به کمی و نقصان باشد و چه به زیادی.

اما در اصطلاح ظلم به معنی تجاوز از حدود شرعی یا عرفی است. یعنی همین معنی و مفهومی که در اکثر موارد به ذهن ما خطور می‌کند. اما ظلم در قرآن کاربردهای گوناگونی دارد و لازم است تعبیرهای آن دسته‌بندی شود؛ مانند ظلم انسان به خودش، ظلم به خدا و یا ظلم به دیگران که هر کدام عواقب و نتایج خاص خود را دارد.

**وقتی بنده، به خدا و خالق خود ظلم می‌کند

ظلم انسان به خدا یعنی چه؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم چگونه می‌شود آدمی که بنده و مخلوق خداست، بتواند به خالق و پروردگار خودش ظلم کند؟

ظلم انسان به خدا بزرگ‌ترین ظلم‌ها محسوب می‌شود. چون همان طور که در پرسش هم اشاره کردید انسان را خدا آفریده و او را پرورانده و سلامت نگه می‌دارد و هدایت می‌کند. در این حالت کمال بی‌ادبی و نادانی است که مخلوق در برابر خالقی که این اندازه مهربان است، سرکشی کند و خلاف قاعده‌ای که او می‌پسندد رفتار کند که نتیجه شومش هم دامن‌گیر خودش می‌شود.

** بزرگ‌ترین و بدترین ظلم

نمونه‌ای از ظلم به خدا کفر و شرک است. حتی خداوند متعال در قرآن کریمش، شرک را بدترین و بزرگ‌ترین نوع ظلم عنوان می‌کند. چنانکه در سوره لقمان آیه ۱۳ می‌خوانیم: «إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛ به درستی که شرک، ستم بزرگی است.»

چرا شرک بزرگ‌ترین نوع ظلم است؟

شرک در حقیقت از سه منظر ظلم محسوب می‌شود: اول اینکه ظلم نسبت به ذات پاک خداوند متعال است که مشرک برای او شریک قرار داده است. دوم آنکه مشرک درواقع به خودش ظلم کرده، چون شخصیت خود را تا حد پرستیدن اشیائی مثل سنگ و چوب و مجسمه یا هر چیز دیگری غیر از خداوند یکتا پایین آورده و بی‌ارزش کرده است. سوم آنکه شرک به منزله ظلم به اجتماع است، به این علت که از طریق شرک، جامعه گرفتار تفرقه و پراکندگی و دوری از برکت‌های ایمان به خدای یکتا می‌شود.  آن طور که خداوند متعال در آیه ۸۲ از سوره انعام می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِک لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ؛ آن‌ها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم آلوده نکردند، ایمنی تنها از آن آن‌هاست و آن‌ها هدایت‏یافتگان هستند.»

آیا دروغ بستن به خدا هم ظلم به ذات اقدس الهی محسوب می‌شود؟

بله. این عمل آن قدر شنیع و ناپسند است که در آیه هفتم از سوره مبارکه صف می‌فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ الْکذِبَ؛ چه کسی ظالم‌تر است از آن کسی است که بر خدا دروغ  می‌بندد؟» به این ترتیب افرادی که خدا را نمی‌شناسند و نسبت‌هایی به او می‌دهند که دور از شأن و منزلت الهی است و یا آیات و سخنان خدا را تحریف می‌کنند و نسبت دروغین به خدای تعالی می‌دهند، یکی از بارزترین نمونه‌های ظالمان و ستمکاران هستند که خداوند به شدت آن‌ها را تهدید به عذاب و دوری از رستگاری می‌کند. چنانکه در سوره انعام در این باره می‌فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کذِبًا أَوْ کذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لاَ یفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ چه کسی ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته [ و همتایی برای او قائل شده‏] و یا آیات او را تکذیب کرده است؟ مسلماً ظالمان، رستگار نخواهند شد.»

** تکذیب آیات و شکستن حدود الهی

کسانی که در برابر حق تسلیم نمی‌شوند و حق را قبول نمی‌کنند و یا پیامبران خدا را که با نشانه‌های الهی آن‌ها را هدایت می‌کنند، انکار کرده و دروغ می‌دانند نیز گروه دیگری از ظالمان هستند. آن طور که خداوند متعال در آیه ۱۵۷ سوره انعام فرموده است: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کذَّبَ بِآیاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا؛ پس چه کسی ستمکارتر است از کسی که آیات خدا را تکذیب کرده و از آن روی گردانده است؟»

نوع دیگری از ظلم‌هایی که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده، شکستن حدود الهی است. شکستن حدود الهی چه معنایی دارد و چرا ظلم محسوب می‌شود؟

شکستن حدود الهی شاید به این دلیل بارها در قرآن کریم تکرار شده است که در بین مردم هم بسیار شایع است. هم در زمان نزول قرآن کریم و هم در دوران قبل و بعد از آن، همیشه مردمی بوده‌اند که احکام خدا را رعایت نمی‌کرده‌اند و لازم است این تذکر به طور مداوم داده شود که عمل آن‌ها مصداق ستم کردن آن‌ها به خداوند است. چنانکه در قرآن کریم می‌خوانیم: «وَ مَن یتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِک هُمُ الظَّالِمُونَ؛ از حدود الهی تجاوز نکنید و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است.»

این افراد با شکستن قوانین و حدود الهی در حقیقت با پناهان خود حریم خدا را شکسته و از خط قرمزهایی تجاوز و تعدی می‌کنند که خداوند و خالق آن‌ها تعیین فرموده است.

در این میان آنچه که در میان مردم به عنوان ظلم شناخته می‌شود، ظلم به دیگران است. چه نمونه‌هایی در این زمینه در قرآن کریم مطرح شده است؟

طبق آموزه‌های قرآن، ظلم کردن به دیگری فقط به معنی آسیب زدن مالی و جانی نیست. از منظر آموزه‌های دینی هر شخصی در جامعه حریم و محدوده شخصی دارد که پا گذاشتن روی خطوط قرمز آن به منزله نادیده گرفتن حقوق فرد است و تجاوز به آن نمونه بارزی از ظلم به حساب می‌آید. آن هم ظلمی که خداوند آن را به منزله حق الناس می‌داند و به راحتی از آن نمی‌گذرد.

توهین به افراد، غیبت کردن، تهمت زدن، مسخره کردن، عیب‌جویی و دادن لقب‌های زشت از مصداق‌های ظلم است که در قرآن کریم به آن‌ها اشاره شده است.

** سرانجام ظلم‌های بنی‌اسرائیل

آیا در قرآن کریم به طور مستقیم به ظلم فرد یا افرادی اشاره شده و نتیجه آن بازگو شود تا درسی برای مردم باشد؟

بله. به عنوان مثال در قرآن از بنی‌اسرائیل و ظلم‌های آن‌ها یاد شده است. دلیل حرام شدن بعضی از نعمت‌ها بر قوم بنی‌اسرائیل، ظلمی بود که آن‌ها نسبت به مردم انجام می‌دادند. ستم‌هایی مثل آزار مردم ضعیف جامعه، جلوگیری از دعوت پیامبران خدا در مسیر هدایت مردم، خوردن اموال مردم به ناحق و رباخواری از نمونه‌های ظلم بنی‌اسرائیل است که موجب محرومیت آن‌ها از برخی نعمت‌های خدا شده است. همان طور که در سوره مبارکه نساء آیات ۱۶۰ و ۱۶۱ در این باره می‌فرماید: «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیهِمْ طَیبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کثِیرًا؛ وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَکلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ» به این معنا که «به خاطر ظلمی که از یهود صادر شد و (نیز) به خاطر جلوگیری بسیار آن‌ها از راه خدا، بخشی از چیزهای پاکیزه را که بر آن‌ها حلال بود، حرام کردیم. (همچنین) به خاطر ربا گرفتن، در حالی که از آن نهی شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل.»

همچنین خداوند متعال سرزنش ظالمان را جایز می‌داند و خود نیز آن‌ها را ملامت می‌کند. آنجا که در سوره شوری می‌فرماید: «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یظْلِمُونَ النَّاسَ وَیبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ أُوْلَئِک لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می‏کنند و در زمین به ناحق ظلم روا می‏دارند. برای آنان عذاب دردناکی است.»

** ظالم‌ترین مردم چه کسی است؟

با این توضیحات، خداپرستی و دانستن حقیقت، حق مردم است و کسی که مانع از خداپرستی و بندگی دیگران شود، ظالم است.

همین طور است. همان طور که در سوره مبارکه بقره آیه ۱۱۴ ظالم‌ترین افراد را کسانی می‌خواند که مانع از ذکر خدا می‌شوند: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ؛ چه کسی ستمکارتر از آن کس است که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد؟»

در عین حال کسانی که به ناحق شهادت می‌دهند هم جزء ظالم‌ترین افراد معرفی شده‌اند. آن طور که در آیه ۱۴۰ سوره بقره می‌خوانیم: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ؛ و چه کسی ستمکارتر است از آن کس که گواهی و شهادت الهی را که نزد اوست، کتمان می‏کند؟!»

** ظلم به خود، گناهی نابخشودنی است

 در این میان ظلم انسان به خودش چه معنایی دارد؟ درواقع می‌خواهیم بدانیم چگونه انسان که ذاتاً دنبال منافع و مصالح خودش است، می‌تواند در حق خودش ظلم کند و به خودش ضرر برساند؟

در پاسخ به این سؤال باید دقت شود که بر اساس برنامه‌ریزی خداوند، هر ذره‌ای در عالم حریم و حقوق مخصوص به خودش را دارد. طبیعی است انسان که شاخص‌ترین مخلوق و آفریده خداوند است، هم حقوق خاصی دارد. آن حقوقی که برای رسیدن به سعادت و هدفی که خدای متعال برای او در نظر گرفته و برنامه‌ریزی کرده، باید رعایت شود و زیر پا گذاشتن و نادیده گرفتن آن، مثل سایر مصداق‌های ظلم، گناه و غیر قابل بخشش است.

بنابراین در منطق اسلامی، هیچ کسی نمی‌تواند به بهانه این‌که مسائل خودش مربوط به خودش است، حقوق شخصی‌اش را زیر پا بگذارد. اما چه مصداق‌هایی برای ظلم به خود وجود دارد؟

مهم‌ترین مصداق‌هایی که در قرآن به عنوان ظلم به خود مطرح شده، شرک به خدای یکتا، حکم کردن به غیر آنچه که خداوند فرمان داده، پوشاندن و کتمان حق، تجاوز به حدودی که خداوند تعیین کرده، پیروی از هوای نفس و … است. چنانکه در سوره اعراف می‌فرماید: «قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.»

همچنین در سوره شوری کفران نعمت را ظلم انسان به خودش دانسته و می‌فرماید: «وَ مَا ظَلَمُونَا وَلَکن کانُواْ أَنفُسَهُمْ یظْلِمُونَ؛ (ولی آن‌ها کفران کردند) آن‌ها به ما ستم نکردند، بلکه به خود ستم می‏نمودند.» و یا در سوره بقره درباره ظلم به خود می‌فرماید: «وَ مَن یفْعَلْ ذَلِک فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ و کسی که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است.» و نیز: «وَ مَن یفْعَلْ ذَلِک فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ و کسی که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است.» بنابراین وقتی کسی حق دیگری را ضایع می‌کند، برای خدا شریک قرار می‌دهد و یا کفران نعمت می‌کند، درواقع باب رحمت و نعمت خدا را که بی‌دریغ بر رویش باز شده، می‌بندد. این گونه است که در حقیقت ظلم به خدا و مردم، به منزله ظلم انسان به خودش است، کاری که انسان عاقل و دانا مرتکب نمی‌شود.

منبع: تسنیم



منبع خبر

چگونه انسان به خودش ظلم می‌کند؟ بیشتر بخوانید »

چرا این توصیه قرآن را فراموش کردیم؟

چرا این توصیه قرآن را فراموش کردیم؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کارهای واجب در دین اسلام را که مرور می‌کنیم، دستمان می‌آید که همه آن‌ها برای رسیدن به آرامش و صلح و نشاط مردم مقرر شده‌اند. نماز خواندن ضامن سلامتی فکر و روح و جسم ماست، خوش‌اخلاقی موجب آرامش خاطر خودمان و اطرافیانمان می‌شود، صبر روحمان را سبک می‌کند و آرامش به همراه دارد و … امربه معروف و نهی از منکر هم در همین چارچوب قرار می‌گیرد. علاوه بر معنویت و خیر اخروی که برای ما به همراه دارد، جمعمان را آرام و بانشاط می‌کند. پس قرار است که به آرامش برسیم. اما چه اتفاقی می‌افتد که گاهی امر به معروف و نهی از منکر موجب تنش و آشوب در جامعه می‌شود؟ اشکال کار از سمت آمر و ناهی است و یا مخاطبان آن‌ها دردسرساز می‌شوند؟

در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام ابراهیم بهادری، استاد حوزه و کارشناس مسائل دینی، به بررسی نکاتی در خصوص امر به معروف و نهی از منکر پرداخته شده است. آن طور که این محقق اسلامی توضیح می‌دهد، تا زمانی که ما معروف و منکر را نشناسیم امکان امر یا نهی کردن دیگران را نداریم. یعنی ممکن است شخصی را از عملی بازداریم در حالی که کار او ثواب هم دارد اما ما از صحیح بودن عملش بی‌خبر هستیم. نمونه‌اش در انجام مستحبات است. مثلاً ممکن است شخصی آداب خاصی را در زیارت به‌جا بیاورد که در دین اسلام مستحب شمرده می‌شود، اما ما چون نمی‌دانیم این عمل مستحب است ممکن است آن را اشتباه بدانیم و شخص را از این عمل مستحب دور کنیم. بنابراین شناختن معروف و منکر نکته مهمی در انجام این امر واجب به حساب می‌آید. به طور کلی معروف و منکر تعریف‌های زیادی دارند. یکی از واضح‌ترین تعریف‌ها این است که: «المعروف ما یعرف بالشرع و العقل حسنه و المنکر ما ینکر بهما» یعنی معروف به کاری گفته می‌شود که شرع و عقل سلیم آن را تائید کرده و به حسن انجام آن اعتراف می‌کنند و منکر به کاری می‌گویند که شرع و عقل سلیم آن را انکار کرده و نمی‌پذیرند. بنابراین معروف شامل همه واجبات می‌شود و منکر شامل همه گناهان است. همه مردم عاقل و بالغ هم می‌دانند چه کاری واجب است و چه عملی پناه و معصیت به حساب می‌آید.

آثار فراموش کردن یک واجب الهی

چرا گاهی اوقات امر به معروف و نهی از منکر موجب بروز جنجال و تنش در جامعه می‌شود؟

برای پاسخ به این سؤال باید ضرورت امر به معروف و نهی از منکر را بدانیم. خداوند در آیه ۱۰۴ سوره مبارکه آل‌عمران می‌فرماید: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر؛ باید از میان شما افرادی باشند که به خیر دعوت کرده و امر به معروف و نهی از منکر کنند.» بنابراین امر به معروف و نهی از منکر یکی از ضرورت‌های جامعه است که اگر ترک شود حتماً آسیب‌های جدی را متوجه مردم و مسئولان آن جامعه خواهد کرد. این کار یکی از زیرمجموعه‌های تبلیغ است.

درواقع کسی که می‌خواهد امر به معروف و نهی از منکر را انجام بدهد باید شیوه‌ها و اصول صحیح تبلیغ کردن دین اسلام را بداند در غیر این صورت احتمال این‌که در کارش شکست بخورد و به نتیجه نرسد زیاد است. در عین حال ناآگاهی به اصول تبلیغ و امر و نهی اسلامی می‌تواند زمینه‌ساز بروز تشنج و اغتشاش در جامعه شود.

با توجه به این مطالب می‌توان نتیجه گرفت که آگاهی از اصول تبلیغ موجب می‌شود تا در مسیر امر به معروف و نهی از منکر دچار اشتباه نشویم. درست است؟

بله. دین اسلام نکات بسیار ظریف و دقیقی دارد که هر کسی که می‌خواهد دیگران را از این نکات آگاه کند و یا فردی را از اشتباهی بازدارد باید با این نکات به درستی آشنا باشد.

ضرورت رعایت آداب امر به معروف و نهی از منکر

شاید از این مطلب این طور برداشت شود که کار امر به معروف و نهی از منکر از هر کسی ساخته نیست!

باید دقت کنیم که هر کسی در حد توان خودش وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را بر عهده دارد. اما برای انجام این کار نباید خودسرانه و از روی غرض‌ورزی عمل کند. خوب است مردم ما نکات صحیح انجام این امر اسلامی را بدانند و طبق آن عمل کنند.

تعریف معروف و منکر

پس برای انجام هر عملی باید آن را به درستی بشناسیم. به همین دلیل می‌خواهیم بدانیم که معروف چیست تا به آن امر کنیم و یا منکر به چه عملی گفته می‌شود؟

سؤال مهمی است. چون تا زمانی که ما معروف و منکر را نشناسیم امکان امر یا نهی کردن دیگران را نداریم. یعنی ممکن است شخصی را از عملی بازداریم در حالی که کار او ثواب هم دارد اما ما از صحیح بودن عملش بی‌خبر هستیم.

نمونه‌اش در انجام مستحبات است. مثلاً ممکن است شخصی آداب خاصی را در زیارت به جا بیاورد که در دین اسلام مستحب شمرده می‌شود، اما ما چون نمی‌دانیم این عمل مستحب است ممکن است آن را اشتباه بدانیم و شخص را از این عمل مستحب دور کنیم. بنابراین شناختن معروف و منکر نکته مهمی در انجام این امر واجب به حساب می‌آید.

به طور کلی معروف و منکر تعریف‌های زیادی دارند. یکی از واضح‌ترین تعریف‌ها این است که: «المعروف ما یعرف بالشرع و العقل حسنه و المنکر ما ینکر بهما» یعنی معروف به کاری گفته می‌شود که شرع و عقل سلیم آن را تائید کرده و به حسن انجام آن اعتراف می‌کنند و منکر به کاری می‌گویند که شرع و عقل سلیم آن را انکار کرده و نمی‌پذیرند.

بنابراین معروف شامل همه واجبات می‌شود و منکر شامل همه گناهان است. همه مردم عاقل و بالغ هم می‌دانند چه کاری واجب است و چه عملی پناه و معصیت به حساب می‌آید.

آیا مستحبات جزء معروف هستند

با این وجود آیا مستحبات هم جزء معروف محسوب می‌شوند؟

در این مورد چند نظر بین فقها وجود دارد. بعضی مستحبات را جزء معروف می‌دانند و بعضی معروف را فقط شامل واجبات می‌دانند. مثلاً امام خمینی رحمه‌الله علیه در کتاب تحریر الوسیله این نکته را نوشته‌اند که: «مستحبات جزء معروف هستند که باید به آن امر شود» و در ادامه تأکید فرموده‌اند که: «اگر معروف یکی از واجبات دینی باشد امر به آن واجب است ولی اگر معروف از مستحبات باشد، امر به آن مستحب است.»

به این معنی که اگر کسی عمل مستحبی را ترک می‌کند، برای دیگران مستحب است که او را به امر به آن عمل کنند. به عنوان نمونه شخصی نماز شب نمی‌خواند و خواندن نماز شب هم مستحب است. برای اطرافیان او مستحب است که آن شخص را به خواندن نماز شب امر کنند. اما اگر امر نکنند هم گناهی نکرده‌اند.

آیا مکروهات جزء منکر هستند؟

در مورد مکروهات چطور؟ آیا مکروهات جزء منکرات محسوب می‌شوند و باید از آن نهی کرد؟

طبق تعریفی که از منکرات می‌شود، منکرات شامل همه کارهای حرام است. اما درباره مکروهات هم بین فقها چند نظر وجود دارد. امام خمینی رحمه‌الله علیه در این باره نوشته است که: «مکروهات از منکرات هستند» توضیح داده که نهی از مکروهات مستحب است. یعنی اگر انجام شود پاداش دارد و اگر ترک شود، گناه محسوب نمی‌شود.

روش انجام صحیح امر به معروف و نهی از منکر

بعد از شناخت صحیح معروف و منکر، برای انجام صحیح این عمل واجب باید بدانیم که چطور آن را انجام بدهیم تا بدون ایجاد تنش در جامعه، امر به معروف و نهی از منکر کارساز و راهگشا باشد.

بعد از شناختن معروف و منکر نوبت به شیوه عمل می‌رسد. یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر باید طوری رفتار کند که فرد یا افراد مورد خطاب او بیشترین تأثیر را از او بگیرند. بهترین معرف آمر و ناهی در حدیثی از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله آمده است: «امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کند جز کسی که سه خصلت در وجودش باشد: از معروف و منکر مطلع باشد، با رفق و مدارا امر و نهی کند و در کارش عدالت داشته باشد.»

نکته دیگری هم درباره امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که در روایتی از امام صادق علیه السلام نوشته شده است. حارث بن مغیره یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام بود که در راهی ایشان را زیارت کرد. امام صادق علیه السلام وقتی او را دیدند، فرمودند: «من بار گناه مردم نادان و سفیه شما را بر دوش مردم دانای شما می‌بینم.»

حارث متوجه منظور امام نشد و توضیح خواست. امام صادق علیه السلام فرمودند: «چرا وقتی می‌بینید مردمی از شما مرکب گناه می‌شوند و سبب ناخشنودی امام زمان خود می‌شوند، آن‌ها را از این کار نهی نمی‌کنید؟ چرا امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کرده‌اید؟»

حارث عرض کرد: «مردم گناهکار از ما تبعیت نمی‌کنند و توجهی به امر به معروف و نهی از منکر ما ندارند. به همین دلیل آن‌ها را امر و نهی نمی‌کنیم.» امام صادق علیه السلام فرمودند: «در این صورت از آن‌ها دوری کنید و در مجلس‌هایشان حاضر نشوید.»

شرایط ترک این واجب الهی

آیا می‌شود از این روایت این طور برداشت کرد که اگر امر به معروف یا نهی از منکر تأثیری در مخاطب نداشته باشد یا ایجاد مشکل کند اشکالی ندارد که آن را ترک کنیم؟

امر به معروف و نهی از منکر واجب است، اما یکی از شرط‌های انجامش این است که به طور قطع بدانیم یا احتمال بدهیم که امر و نهی ما اثر می‌گذارد و فرد را آگاه می‌کند. بعضی از مردم روحیه نقدپذیر دارند و اگر نکته‌ای را به آن‌ها تذکر بدهیم با فراغ بال می‌پذیرند و خیلی سریع تحت تأثیر حرف حق قرار گرفته و انجام می‌دهند.

این افراد را باید امر به معروف و نهی از منکر کرد. اما عده‌ای هستند که اگر انجام واجبات را یا دوری از گناهان را تذکر بدهیم نمی‌پذیرند و حتی گاهی آن قدر تندخو و بداخلاق هستند که برای آمر و ناهی ایجاد مشکل و دردسر می‌کنند. امر به معروف و نهی منکر درباره این گروه واجب نیست چون نه‌تنها تأثیر نمی‌گذارد بلکه موجب اغتشاش و هرج و مرج در جامعه هم می‌شود.

امر و نهی به فراخور حال افراد

پس باید با هر کسی فراخور حال خودش امر و نهی کرد!

همین طور است. گاهی اوقات لازم است با شخصی با نرمی سخن بگوییم و با زبان خوش نکته‌ای را به او یادآوری کنیم. چون عموماً مردم از زبان خوش و نرم‌خویی استقبال می‌کنند و حرفی که با خوبی و مهربانی به آن‌ها گفته شود بهتر می‌پذیرند.

به همین دلیل توصیه شده که وقتی در شرایطی قرار گرفتید که می‌دانستید اگر واجب بودن کاری یا گناه بودن رفتاری را با مهربانی و بیان خوب توضیح بدهید اثر می‌گذارد و شخصی را از گناه دور می‌کند برای شما واجب است که با مهربانی و ملایمت نکته را بگویید و امر به معروف و یا نهی از منکر کنید.

حتی اگر فکر کنید که امر و نهی شما باعث می‌شود یک نفر گناه را ترک نکند اما کمتر گناه کند، باز هم برایتان واجب است نهی از منکر کنید. به عنوان مثال یک نفر عادت دارد که درباره دیگران بد بگوید و یا کارهای خوب دیگران را به خودش نسبت بدهد و در غیاب دیگری هر کار خوب او را بگوید من انجام داده‌ام.

اگر اطرافیان او فکر کنند اگر او را نهی از منکر کنند اثر نمی‌گذارد اما این احتمال وجود دارد که رفتار بدش را کمتر تکرار کند، باز هم برای آن‌ها واجب است که نهی از منکر کنند. چون چنین رفتارهایی موجب ضایع شدن حق شخص غایب شده و اغتشاش و نابهنجاری را در جامعه رواج می‌دهد.

با این توضیحات آیا می‌توان گفت که اگر امر به معروف یا نهی از منکر شخصی موجب دعوا و جار و جنجال شود، امر و نهی او هم واجب نیست؟

بله. یکی از زمینه‌های اصلی برای امر به معروف این است که احتمال بدهیم که کار ما اثر می‌گذارد. اگر از ابتدا بدانیم که امر به معروف و نهی از منکر شخصی حتی اگر با بیان نرم و مهربان مطرح شود باز هم موجب دعوا می‌شود، لازم نیست این کار را انجام بدهیم.

اما اگر کسی فکر کند شاید تذکرش اثری داشته باشد اما بعد از تذکر دعوا بشود یا کسی آسیب ببیند آن موقع باید فرد خطاکار را سرزنش کرد نه کسی که امر به معروف و نهی از منکر کرده. چون او کار واجب را انجام داده است.

منبع: تسنیم



منبع خبر

چرا این توصیه قرآن را فراموش کردیم؟ بیشتر بخوانید »

آثار اسم اعظم الهی در قدرت گسترده اهل بیت(ع)

آثار اسم اعظم الهی در قدرت گسترده اهل بیت(ع)



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، زیارت جامعه کبیره به عنوان سند بزرگ و مهم حقانیت شیعه را امام هادی (ع) به مردم در طول تاریخ آموزش داده‌اند و منزلت و صفات عالیه ائمه اطهار علیهم السلام را در قالب عبارتی متقن و قابل تأمل تبیین کرده‌اند. منزلت و جایگاه زیارت جامعه کبیره به حدی است که می‌توان از آن به عنوان منبع بسیار مهم برای شناخت امام معصوم بهره برد و در عین حال برکات و ثمرات آن به قدری است که بزرگان و عالمان دینی بر تلاوت مداوم و حتی هر روزه آن تأکید کرده‌اند.

در گفتگویی که با حجت‌الاسلام علی حیدری، استاد و پژوهشگر اسلامی، انجام شده به بررسی جایگاه و منزلت زیارت جامعه کبیره پرداخته است. آن طور که این محقق اسلامی شرح می‌دهد، زیارت جامعه کبیره خصوصیات برجسته‌ای نسبت به سایر زیارت‌نامه‌ها دارد. یکی از آنها این است که سند این زیارت مستند و قابل اعتماد است و شکی در آن وجود ندارد که این زیارت را امام هادی علیه السلام به شیعیان تعلیم داده‌اند. از طرف دیگر این زیارت نوعی کلاس امام شناسی است و همان طور که اشاره شد خصوصیات و کمالات امام معصوم را بیان می‌کند و البته بیان آن به طوری است که محال است کسی غیر از خود امام معصوم با علم الهی و لدنی بتواند چنین معارفی را بیان کرده باشد. که این مورد هم خودش یک دلیل محکم است که از جانب اما صادر شده است. نکته دیگر این است که طبق آیات قرآن کریم منزلت و شأن ائمه اطهار علیهم السلام بسیار والا و دور از دسترس مردم عادی است ولی عده‌ای راه جهالت و یا غلو و خرافه را پیش گرفتند. زیارت جامعه کبیره با بسیاری از آیات قرآن کریم هماهنگی دارد و اوصاف امام را دور از هر نوع غلو یا خرافه مطرح کرده است و به ابعاد گوناگون شخصیت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی ایشان پرداخته است.

حکمت نامگذاری زیارت جامعه کبیره

برای آشنایی با زیارت جامعه کبیره، اولین سؤالی که به ذهن خطور می‌کند این است که اصولاً چرا این زیارت با عنوان «جامعه کبیره» شناخته می‌شود؟

مفسران زیارت جامعه کبیره دو علت برای نامگذاری این زیارت عنوان کرده‌اند که به هر دو مورد می‌توان توجه داشت. اول اینکه گفته شده چون این زیارت، زیارتی است که همه ائمه اطهار علیهم السلام را شامل می‌شود و با خواندن و تلاوت آن گویا تمامی ائمه معصومین را زیارت می‌کنیم، به آن زیارت جامعه کبیره گفته شده است. در عین حال چون در این زیارت همه ائمه زیارت می‌شوند گویی تلاوت کننده ثواب و پاداش زیارت همه آن بزرگان را می‌برد.

دومین مورد در نامگذاری زیارت جامعه کبیره این است که تمام کمالات و صفات ائمه اطهار علیهم السلام در آن ذکر شده و به نوعی جامع کمالات آن بزرگان و شئون عالیه ایشان است. به بیان دیگر اگر کسی بخواهد امام را بشناسد و همه ویژگی‌ها و خصوصیات و کمالات او را در نظر داشته باشد، باید در این زیارت مهم که امام هادی علیه السلام عنوان فرموده‌اند، تعقل کند تا معارف و آموزه‌های ناب امام شناسی را از میان عبارت‌های آن درک کند. چنین وسعتی موجب شده که به این زیارت عنوان زیارت جامعه کبیره اطلاق شود.

جامعیت زیارت در معرفی امام معصوم

با این تعبیر صفتی از امام نیست که در زیارت جامعه کبیره عنوان نشده باشد؟

این احتمال وجود دارد که صفات و کمالاتی از امام معصوم در زیارت جامعه کبیره عنوان نشده باشد ولی وسعت نظر و دقت بیان در این زیارت به قدری است که می‌توان به آن اصطلاح جامعه را اطلاق کرد.

همان طور که در بعضی از زیارت‌های دیگر هم با عنوان جامعه خوانده می‌شوند، به این مفهوم که تلاوت کننده زیارت ثواب زیارت همه ائمه اطهار علیهم السلام را می‌برد. چنانکه علامه محمدباقر مجلسی در کتاب بحارالانوار ۱۴ مورد زیارت جامعه را ذکر کرده ولی این طور نوشته است که «در بعضی از کتاب‌های حدیثی زیارت‌های جامعه دیگری هم دیده‌ام.» ولی تأکید می‌کند که: «برترین و متقن ترین زیارت‌ها همین زیارت جامعه کبیره است.»

برکت‌ها و منزلت تلاوت زیارت جامعه کبیره

علمای دینی و بزگان اسلامی بارها تأکید کرده‌اند که شیعیان بر خواندن زیارت جامعه کبیره مداومت داشته باشند و اگر می‌توانند هر روز این زیارت را تلاوت کنند. چه ویژگی‌هایی زیارت جامعه کبیره از سایر زیارت‌ها متمایز کرده که باعث چنین تأکیدی شده است؟

زیارت جامعه کبیره خصوصیات برجسته‌ای نسبت به سایر زیارت‌نامه‌ها دارد. یکی از آنها این است که سند این زیارت مستند و قابل اعتماد است و شکی در آن وجود ندارد که این زیارت را امام هادی علیه السلام ب شیعیان تعلیم داده‌اند.

از طرف دیگر این زیارت نوعی کلاس امام شناسی است و همان طور که اشاره شد خصوصیات و کمالات امام معصوم را بیان می‌کند و البته بیان آن به طوری است که محال است کسی غیر از خود امام معصوم با علم الهی و لدنی بتواند چنین معارفی را بیان کرده باشد. که این مورد هم خودش یک دلیل محکم است که از جانب اما صادر شده است.

نکته دیگر این است که طبق آیات قرآن کریم منزلت و شأن ائمه اطهار علیهم السلام بسیار والا و دور از دسترس مردم عادی است ولی عده‌ای راه جهالت و یا غلو و خرافه را پیش گرفتند. زیارت جامعه کبیره با بسیاری از آیات قرآن کریم هماهنگی دارد و اوصاف امام را دور از هر نوع غلو یا خرافه مطرح کرده است و به ابعاد گوناگون شخصیت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی ایشان پرداخته است.

آغاز زیارت با صد تکبیر

در ابتدای زیارت جامعه کبیره صد تکبیر گفته می‌شود. دلیل این موضوع چیست و چرا زیارت با صد تکبیر شروع می‌شود؟

در این باره هم چند دلیل عنوان شده است. یکی از موارد این است که در ابتدای زیارت ائمه اطهار علیهم السلام که نائبان خدای متعال بر روی زمین هستند، ابتدا باید به عظمت و شأن کبریایی خدای متعال اعتراف کنیم و خداوند متعال را از هر توصیفی منزه بدانی و بعد از آن صفات اولیای او را ذکر کنیم. همان طور که مرحوم مجلسی اول در این باره نوشته است که تکبیرهای صدگانه برای تفهیم این نکته است که عظمت و کبریایی تنها از آن خداوند است. پس این تکبیرها مانع از هر نوع غلو و افراط در مدح و ثنای اولیای خدا می‌شود.

از طرف دیگر شاید دلیل این تکبیرها این باشد که تقاضا می‌کنیم موانع درک کنار برود و فهم ما گسترده شود تا بتوانیم منزلت اولیای خدا و ائمه اطهار علیهم السلام را درک کنیم. در عین حال وقتی تکبیرها را تکرار می‌کنیم، شناخت اهل بیت علیهم السلام آسان‌تر می‌شود و باور پیدا می‌کنیم که این مقامات به اذن و اراده الهی ممکن شده است. یعنی منزلت و صفات برجسته ائمه اطهار علیهم السلام را منتسب به خدای تبارک و تعالی می‌دانیم و آن بزرگان هر چه دارند، از فیض و رحمت خدای متعال است.

قدرت گسترده ائمه اطهار علیهم السلام به اذن خداوند است

در عین حال در زیارت جامعه کبیره به طور گسترده‌ای از ولایت و قدرت ائمه اطهار علیهم السلام یاد شده است. دلیل این موضوع چیست؟

همین که در ابتدای زیارت جامعه کبیره صد تکبیر گفته می‌شود و این زیارت با تکبیر شروع می‌شود نشان می‌دهد که غلو در آن راه ندارد و افراطی در بیان صفات و کرامت‌های ائمه وجود ندارد. اما همان طور که در قرآن کریم هم اشاره شده است خدای متعال به برخی از بندگان خود اذن می‌دهد که در جریان امور عالم دخل و تصرفی داشته باشند و مانند اینکه حضرت عیسی علیه السلام مردگان را به اذن خدا زنده می‌کرد. وقتی آن حضرت چنین اذنی ز سوی خدای متعال داشت، طبیعتاً طبق آیات قرآن کریم نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه هم چنین اذنی از سوی خداوند متعال دارد.

همچنین در مورد ماجرای حضرت سلیمان علیه السلام در قرآن کریم می‌خوانیم که آصف برخیا که از یاران آن حضرت بود در یک چشم بر هم زدن تخت بلقیس را در جلوی آن حضرت حاضر کرد. همه این موارد به اذن خداوند است. همان طور که می‌فرماید: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیئَهِ الطَّیرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی» یعنی در هر صورت اذن و اراده الهی در این موارد وارد بوده و کسی بدون اذن الهی توان انجام کاری را ندارد.

در زیارت جامعه کبیره هم چنین مطلبی وارد شده و شروع با تکبیر نشان از قدرت لایزال و بی‌نهایت الهی دارد و اگر ائمه قدرت گسترده‌ای دارند همه از اذن و فیض خدای متعال است. چنانکه طبق روایت‌ها و احادیث پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام دارای قدرتی گسترده‌تر از توان آصف برخیا هستند.

آثار اسم اعظم خدای متعال

یکی از موارد اشاره‌ای است که امام محمدباقر علیه السلام کرده و فرموده‌اند: «اسم اعظم خدای متعال از ۷۳ حرف تشکیل شده که یک حرف از آن نزد آصف برخیا بود و به وسیله آن تخت بلقیس را در یک چشم بر هم زدن در قصر حضرت سلیمان علیه السلام حاضر کرد. یعنی با آن یک کلمه زمین در هم پیچیده شد و وقتی او تخت را از آنجا برداشته و در اینجا گذاشت، دوباره زمین به حال اول خود برگشت. در حالی که ۷۲ حرف از اسم اعظم خداوند در نزد ما اهل بیت علیهم السلام است و یکی نزد خداوند است که آن را برای علم غیب خود دارد؛ ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.»

چنین روایتی در چندین منبع معتبر و مستند نقل شده است که نشان‌دهنده عظمت و گستردگی قدرت ائمه اطهار علیهم السلام دارد.

منبع: تسنیم



منبع خبر

آثار اسم اعظم الهی در قدرت گسترده اهل بیت(ع) بیشتر بخوانید »

آیات تکان‌دهنده قرآن درباره دل شکستن

آیات تکان‌دهنده قرآن درباره دل شکستن



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آزار دادن مردم و شکستن دل دیگران ازجمله مواردی است که طبق آموزه‌های قرآن کریم و حدیث اهل بیت علیهم السلام، در گروه حق‌الناس قرار می‌گیرد و دستورهای زیادی مبنی بر رعایت حقوق مردم در این رابطه وارد شده است.

از منظر قرآن کریم هر رفتار و کلامی که به ناحق موجب رنجش دیگری شود، گناه محسوب شده و باید از آن پرهیز شود، مگر آنکه انسان دلیل شرعی و قابل قبولی بر این رفتار خودش داشته باشد. مانند اینکه کسی مورد ظلم قرار گرفته باشد و برای دادخواهی اعتراض کند.

مثال دیگر در این خصوص که بسیار شایع است، ناراحتی در مقابل کسی است که وظیفه شرعی و دینی امر به معروف و نهی از منکر را انجام می‌دهد. اگر کسی در قبال آمر به معروف و ناهی از منکر که این عمل را مطابق موازین دینی انجام می‌دهد، اظهار ناراحتی کند رنجش ا بر حق نبوده و نمی‌تواند در دادگاه عدل الهی معترض باشد. چراکه خودش حکم خدای متعال مبنی بر رعایت موازین دینی را رعایت نکرده و با رفتار یا گفتار ناپسند خود، فرد یا جامعه‌ای را متضرر کرده است.

در عین حال قرآن کریم به منظور رعایت حق‌الناس میان مردم دستورالعمل‌هایی دارد. یکی از این موارد پرهیز افراد از مسخره کردن و استهزای دیگران است. چنانکه خدای متعال در این باره می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُن؛ ای افراد باایمان! گروهی از مردان شما گروهی دیگر را مسخره نکنند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند و گروهی از زنان شما نیز دیگران را مسخره کند، شاید آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند.»

از سوی دیگر عیب‌جویی و اظهار عیوب و نقص‌های ظاهری و باطنی افراد در بسیاری از مواقع موجب رنجش شده و رابطه صلح‌آمیز میان افراد را خدشه‌دار می‌کند. خدای متعال از این رفتار اظهار ناخشنودی کرده و دستور می‌دهد که: «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُم؛ به عیب‌جویی از یکدیگر نپردازید.»

گاهی نیز دامنه عیب‌جویی از دیگران آن‌قدر گسترده می‌شود که افراد برای یکدیگر لقب‌های زشت و آزاردهنده پیدا می‌کنند و در حضور یا غیاب آنها، با این لقب‌ها از آنها یاد می‌کنند. اما این رفتار نیز نمونه‌ای دیگر از پایمال کردن حق‌الناس محسوب می‌شود که خدای متعال ما را از این کار نهی فرموده است: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب؛ با نامه‌ای زشت، یکدیگر را مورد خطاب قرار ندهید.»

فخرفروشی، تکبر و روی گرداندن از مردم به هر دلیلی که باشد یکی دیگر از موارد نادیده گرفتن حق‌الناس به حساب می‌آید که بسیار مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته است. آنجا که خداوند متعال ما را به رعایت احترام و ادب در برابر یکدیگر فرمان داده و از رویگردانی و دل شکستن دیگران نهی فرموده است: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاس؛ با بی‌اعتنایی از مردم رو نگردان.» چنانکه گاهی دامنه این فخرفروشی حتی به رفتارهای ظاهری مانند راه رفتن و قدم برداشتن هم می‌رسد: «لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا؛ هنگام راه رفتن، باد نخوت بر گلو نینداز.»

منابع:

  • تفسیر المیزان؛ علامه طباطبایی
  • تفسیر نمونه؛ آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی
  • تفسیر تسنیم؛ آیت‌الله العظمی جوادی آملی
  • بحارالانوار؛ علامه مجلسی

منبع: تسنیم



منبع خبر

آیات تکان‌دهنده قرآن درباره دل شکستن بیشتر بخوانید »

راه‌هایی برای حل مشکلات از نگاه علمای دینی

راه‌هایی برای حل مشکلات از نگاه علمای دینی



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، هرچند که در آموزه‌های قرآن و حدیث می‌توان دستورات سبک زندگی اسلامی را یافت اما آنچه در کلام علمای دین یافت می‌شود، دستورالعمل‌های تجربه‌شده و برگرفته از آیات قرآن و احادیث است که مسیر حل مشکلات و دور کردن بلاها و بیماری را برای ما آسان می‌کند.

با مرور بخش‌هایی از سخنان ارزشمند آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری رحمه الله، به اهمیت آموزه‌هایی در سبک زندگی اسلامی پرداخته ایم. لازم به توضیح است که آیت‌الله کشمیری یکی از شاگردان عارف کامل آقا سید علی قاضی بود که پس از وفات آیت‌الله بهجت بر او نماز خواند.

اهمیت دعای یستشیر

سؤال: از ادعیه و اذکار بیشترین استفاده را از چه چیزی بردید؟

جواب: همه‌شان خوب است؛ لکن در ادعیه از دعای «یستشیر» در صبح و شام؛ و از اذکار در ذکر «یا حیُّ یا قیُّوم» بوده است.

بیداری سحر

 سؤال: ترک خواب بین الطلوعین یا بیداری در سحر کدام افضل است، برای کسی که طاقت یکی را دارد؟

جواب: بیداری سحر افضل است.

دستور آیت‌الله کمپانی

مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی را درک کردم و از ایشان دستوری خواستم، ایشان خواندن سوره «إنّا أنزلناه فی لیله القدر» را به من وصیت کردند و فرمودند: هر کس این سوره را بخواند از سرش تا عرش، عمودی از نور متصل است. و خودش هم روزی هزار بار این سوره را می‌خواند.

تقرّب به امام زمان علیه السلام

سؤال: چه کار کنیم به حضرت بقیه‌الله عجل الله تعالی فرجه الشریف نزدیک شویم؟

جواب: روزی یک ساعت با حضرت خلوت کنید. در جای خلوت، زیارت «سلامُ علی آل یاسین» بخوانید. الْمُسْتَغَاثُ بِکَ یَابنَ الحَسَن به عدد زیاد بگویید.

«یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَدْرِکْنِی! یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ أَغِثْنِی!» بگویید. توسّل به آن حضرت پیدا کنید تا رفاقت با حضرت زیاد شود.

نذر صلوات

امام موسی بن جعفر علیه السلام به باب‌الحوائج معروف هستند. نذر ۱۴۰۰ صلوات برای آن حضرت جهت حاجات بسیار مؤثر است.

دفع بلا

برای دور نمودن بلاها نیز ذکر «لَا حَولَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِالله» مفید است. روزی صد مرتبه گفته شود تا هفتاد نوع بلا دور شود که آسان‌ترین آن، رفع غم و اندوه است.

دعای مؤثر

برای قضای حاجات خوب است این دعا را در مدت ده روز و روزی ۱۰۰ مرتبه خوانده شود، به طوری که از روز چهارشنبه شروع شده و به جمعه هفته بعد ختم شود. دعا این است:

«یَا مُفَتِّحَ الْأَبْوَابِ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا دَلِیلَ الْمُتَحَیِّرِینَ وَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ تَوَکَّلْتُ عَلَیْکَ یَا رَبِّ وَ اقْضِ حَاجَتِی وَ اکْفِ مُهِمِّی وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعَینَ.»

منبع: تسنیم



منبع خبر

راه‌هایی برای حل مشکلات از نگاه علمای دینی بیشتر بخوانید »