حرم اهل بیت

گام‌های عاشقانه تا زینبیه

گام‌های عاشقانه تا زینبیه



کتاب«پرتگاه پشت پاشنه» نوشته مجید اسطیری روایتی است از زندگی شهید عبدالبصیر جعفری، یکی از رزمندگان تیپ فاطمیون که در راه دفاع از حرم زینبیه جان خود را فدای آرمان‌های بزرگ کرد.

به گزارش مشرق، در گذر از زندگی شهید عبدالبصیر جعفری، به راستی ممکن است که به این باور برسیم که شهدا همچون دیگران زیسته‌اند. آنان نیز همچون ما در مسیر زندگی گام برداشتند و در ابتدا هیچ ویژگی خارق‌العاده‌ای نداشتند که از دیگران متمایز شوند. داستان زندگی او، حکایتی است از همان نوع قصه‌های مردم‌گونه که می‌خواهد به ما بگوید شهدا در آغاز همانند ما هیچ ویژگی بارزی نداشتند که سرنوشت‌شان را رقم بزند بلکه به تدریج در مسیرهای پر مخاطره‌ای که اختیار کردند جان و دل خود را در معامله‌ای با خداوند فدای آرمان‌های بزرگ‌تر از خود کردند و در این میان خریداری شدند. آنان جان و خانواده‌شان را در راه رضای خداوند نهادند و در نهایت به اوج عزت و کرامت رسیدند.

گام‌های عاشقانه تا زینبیه

زندگی عبدالبصیر جعفری، یا همان‌طور که رزمندگان تیپ فاطمیون او را می‌شناختند، «علی بلوچ» در نگاه اول شاید به نظر یک قصه باورنکردنی بیاید. او که گویی همیشه در لبه پرتگاه زندگی خود ایستاده بود از ابتدا تا انتهای مسیرش با در آغوش کشیدن سختی‌ها و چالش‌های فراوان به انتهای عشق و رفاقت تا درگیر شدن با گناه و اعتیاد و در نهایت تا مرز نابودی پیش رفت، اما همیشه سربلند و استوار ایستاد. این روایت می‌خواهد به ما بگوید که حتی در سخت‌ترین شرایط نیز می‌توان در برابر سرنوشت ایستاد و از خود گذشت. عبدالبصیر، مردی که در تمام عمر خود با کشمکش‌های درونی و بیرونی دست و پنجه نرم کرده بود، در نهایت در برابر سرنوشت خود ایستاد و به طور شجاعانه مسیر خود را تغییر داد.

اگر به داستان زندگی او در این کتاب نظر کنیم، در می‌یابیم که در تمام دوران زندگی‌اش جنگ و آشوب از همان روزهای نخست در کنار او بوده است، از کوچ اجباری‌اش در دوران کورکی به اصفهان تا فرار او با دختر مورد علاقه‌اش و پس از آن قدم‌هایی که در راهی طولانی گذاشت و به زینبیه ختم شد. مسیری که زندگی‌اش را به طور شگرفی تغییر داد و او را در میدان‌های نبرد با دشمنان خدا و انسانیت به عنوان یک رزمنده فداکار معرفی کرد.

اگر در لحظات اولیه زندگی‌اش به او نگاه کنیم شاید هیچ گاه نمی‌توانستیم تصور کنیم که روزی در دفاع از حرم زینبیه جان خود را فدای اهدافی مقدس کند. نه تنها ما بلکه تمامی افرادی که از دور و نزدیک حتی یک برخورد کوچکی با او داشتند هم نمی‌توانستند این مسئله را درک یا حتی پیش‌بینی کنند. آن زمانی که شاید تعدادی از افراد برای گرفتن حق و حقوقی به این جنگ می‌رفتند او تنها یک هدف داشت آن هم دفاع از حرم زینبیه بود. هیچ‌کس حتی خانواده او نمی‌توانستند تصور کنند که روزی علی جعفری بر روی دستان جمعیت عظیمی تشیع شود و این گونه مورد عزت و احترام قرار گیرد، شاید تنها در همین قاب از زندگی او بود که پدرش به او افتخار کرد و تمامی خاطرات گذشته را به دست فراموشی سپرد. شاید باید گفت حتی باور این عزت و احترام برای خود او هم قابل تصور و ممکن نبود، اما در اولین مرخصی‌اش وقتی به دیدن او آمدند و دل و جان به حرف‌های سپردند به این نکته رسید که حالا دیگر از یک انسان معمولی به انسانی بزرگ و محترم بدل شده است.

اما او با همه چالش‌ها و دردسرهایی که برای خانواده‌اش ایجاد کرد هیچ گاه از تلاش برای تغییر مسیر زندگی دست برنداشت، حتی در زمانی که در دام اعتیاد گرفتار بود تلاش کرد تا از این بند رها شود و دوباره مسیر نهایی خود را پیدا کند.

نویسنده در کتاب «پرتگاه پشت پاشنه» با قلمی روان داستان زندگی شهید عبدالبصیر جعفری را از جوانب مختلف به تصویر کشیده است. از روزهای غربت و مدرسه، دوران کودکی و کارگری تا روزهای پر از عشق و شور جوانی و سپس لحظات سخت لغزش و رهایی از اعتیاد و در نهایت روزهای مقاومت و جهاد در میدان جنگ. در این کتاب با مردی روبرو می‌شویم که از همان ابتدا آموخته بود برای دستیابی به خواسته‌هایش مبارزه کند. این روحیه همان نیرویی بود که به او اجازه داد تا در راه آرمان‌های بزرگش ثابت قدم بماند و در این مسیر به درستی در جایگاه عزت و کرامت خداوند قرار گیرد.

از نکات قابل توجه این کتاب آن است که، عبدالبصیر در بسیاری از مواقع با مشکلات هویتی دست و پنجه نرم می‌کرد. او که چهره‌اش هیچ شباهتی به افغان‌ها نداشت، مجبور بود برای اثبات اصالت و هویت خود گاهی به زبان آبا و اجدادی‌اش صحبت کند. او همین مسئله را برای پیوستن به تیپ فاطمیون داشت که برای اثبات هویت و شیعه بودن خود در این مسیر سختی زیادی را متحمل شد، اما دست آخر راهی به سوریه شد.

این سفر سخت که از فراه افغانستان آغاز شد و به مشهد، اصفهان و قم رسید در نهایت به سوریه و پایانی حماسی ختم شد. هرچند داستان زندگی او هرگز پایان نمی‌یابد چرا که عبدالبصیر جعفری نمادی است از فردی که در برابر چالش‌های زندگی سر تعظیم فرود نیاورد و در دل تاریکی‌ها همیشه به روشنایی ایمان و آرمان‌های خود متعهد ماند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «میرزایی برگشته بود و با حیرت به علی نگاه می‌کرد. علی بلندتر از قبل فریاد کشید: خدایا! خدایا، خودت شاهد باش! من تازه راه رو پیدا کرده‌م. من تازه فهمیده‌م از چه راهی باید برم؛ اما اینها نمی‌ذارن. دو هفته ست که دارم بال بال می‌زنم. دارم دیونه می‌شم. به خود بی‌بی زینب، دیگه تحمل ندارم.

و های های شروع کرد به گریه کردن. بچه‌هایی که پای پلکان هواپیما به صف ایستاده بودند، همه برگشته بودند و علی را نگاه می‌کردند. میرزایی فوری خودش را به علی که روی آسفالت نشسته بود و سرش را میان دستانش گرفته بود، رساند و گفت: علی زشته. این کارها کارها چیه؟! چرا دیوونه بازی درمی‌آری؟ یه مشکلی پیش اومده، حالا بالاخره حل می‌شه. من به تو قول می‌دم. چرا خودت رو این‌قدر ناراحت می‌کنی؟ من می‌گم حل می‌شه. اما علی یکهو سرش را بالا گرفت و نعره کشید: کی؟ کی حل می‌شه؟ بابا، با چه زبونی بگم، من…علی جعفری… دیگه طاقت ندارم…نمی‌تونم اینجا بمونم… زندگیم اون جاست… عشقم اون جاست… فکر و ذکرم اون جاست… چرا نمی‌ذارید برم؟ چرا شما هم اذیتم می‌کنید؟ من تازه به راه اومده م…من پاک پاکم…»

کتاب «پرتگاه پشت پاشنه» به خوبی مسیر تکامل و تغییر عبدالبصیر جعفری را ترسیم می‌کند. از یک مرد معمولی با مشکلات زندگی تا یک رزمنده جان‌فشان که در نهایت در خط مقدم دفاع از حرم اهل‌بیت قرار می‌گیرد. نویسنده با استفاده از یک روایت خطی داستان زندگی را به گونه‌ای روایت می‌کند که خواننده را به تفکر و تامل درباره مفاهیم بلند انسانیت، ایمان و فداکاری دعوت می‌کند.

کتاب «پرتگاه پشت پاشنه» اثر مجید اسطیری است که در قالب ۳۶۶ صفحه تنظیم شده و از سوی انتشارات خط مقدم و به ارزش ۳۶۶ تومان منتشر شده است.

از آثار دیگر نویسنده می‌توان به: «رمق»، «تخران» و «وقتی که خورشید خوابید» اشاره کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گام‌های عاشقانه تا زینبیه بیشتر بخوانید »

اعتقاداتم باعث شد در مواجهه با تروریست هیچ ترسی نداشته باشم/ برای حفظ کشورمان شهدای بسیاری داده ایم

قهرمان مدافع حرم حضرت شاه‌چراغ (ع): اعتقاداتم باعث شد در مواجهه با تروریست هیچ ترسی نداشته باشم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار  حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «فرزاد بادپا» قهرمان مدافع حرم حضرت شاه‌چراغ (ع) در یازدهمین نشست شورای سیاست‌گذاری کنگره بین‌المللی شهید طهرانی مقدم که در دانشگاه شهید رجایی برگزار شد، درباره روز واقعه تروریستی در حرم حضرت شاه‌چراغ (ع)، اظهار داشت: آن روز مشغول کار در صحن حرم بودم که صدای شلیک تیر را شنیدم و دیدم خانمی تیر خورد و زمین افتاد؛ بلافاصله دیدم فردی سلاح به دست در صحن مشغول تیراندازی است؛ لذا من که در فاصله تقریبا ۸۰ متری تروریست بودم از بغل به سمت فرد مهاجم دویدم.

وی افزود: وقتی به فرد مهاجم رسیدم اول با دست به سینه‌اش کوبیدم و هم زمان با پا کشیدم زیر پایش و همان حین اسلحله‌اش را گرفتم و این حرکت موجب شد تروریست بر زمین بیافتد و خلع سلاح شود و پس از آن نیرو‌های امنیتی برای دستگیری او آمدند.

بادپا تاکید کرد: البته هر کسی غیر از من هم در آن صحنه بود، قطعا همین کاری که من کردم را انجام می‌داد. اعتقاداتی که ما شیعیان در رابطه با اهل بیت علیهم السلام داریم باعث شد در آن صحنه هیچ ترسی بر من غلبه نکند.

وی با بیان اینکه آموزش خدمت سربازی را در پادگان ۰۵ ارتش گذارنده، ادامه داد: این خاک مقدس است و برای حفظ آن شهدای بسیاری را داده‌ایم که اگر آن‌ها نبودند اکنون ما وضعیت دیگری داشتیم.

قهرمان مدافع حرم حضرت شاهچراغ (ع) با اظهار گلایه از کسانی که در فضای مجازی به وی توهین می‌کنند، گفت: من یک نیروی ساده شرکتی هستم که در حرم شاهچراغ (ع) یک سال است مشغول کار پاکبانی شده‌ام.

در پایان یازدهمین نشست شورای سیاست‌گذاری کنگره بین‌المللی شهید طهرانی مقدم سردار سرلشکر پاسدار سید یحیی صفوی رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شهید سلیمانی و دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا با اهدای لوح تقدیری از مجاهدت فرزاد بادپا در خلع سلاح تروریست حرم شاهچراغ (ع) تجلیل کرد.

انتهای پیام/ ۲۳۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

قهرمان مدافع حرم حضرت شاه‌چراغ (ع): اعتقاداتم باعث شد در مواجهه با تروریست هیچ ترسی نداشته باشم بیشتر بخوانید »

پیاده‌روی اربعین؛ استمرار دفاع مقدس و جبهه مقاومت

پیاده‌روی اربعین؛ استمرار دفاع مقدس و جبهه مقاومت


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ سید محمدجواد میرخانی؛ هشت سال دفاع مقدس صحنه رویارویی حق علیه باطل است؛ از آن‌جایی که کشورهای شرقی و غربی به‌خصوص ابرقدرت‌ها و همچنین کشورهای مرتجع عربی با حمایت مالی و تسلیحاتی خود، «صدام» را پشتیبانی کردند تا با حمله به کشورمان، انقلاب اسلامی ایران که یک تفکر جدیدی در دنیای دوقطبی شرق و غرب است را از همان ابتدای شکل‌گیری خود، در نطفه خفه کند؛ بنابراین رزمندگان اسلام به ۲ دلیل مقابل دشمن بعثی رفتند؛ اول این‌که از این تمامیت ارضی و ناموس این سرزمین دفاع کردند و دوم این‌که به دفاع از تفکر انقلاب اسلامی ایران که همانا تجلی «اسلام ناب محمدی (ص)» است، پرداختند.

هشت سال دفاع مقدس که سپری شد، سال‌ها بعد، استکبار جهانی با تشکیل گروه تروریستی داعش و حمایت‌های همه‌جانبه از آن، همین جبهه رویارویی حق علیه باطل را مجدداً احیا کرد؛ اما این‌بار نه در مرز‌های ایران، بلکه در کشور‌هایی که تفکر انقلاب اسلامی ایران به آن‌ها صادر شده و تا بیخ گوش رژیم صهیونیستی هم رفته و برای آن رژیم نامشروع به یک تهدید جدی تبدیل شده است؛ بنابراین باز هم رزمندگان اسلام که این‌بار گستره ملیت آن‌ها وسیع‌تر شده و یک سپاهی از رزمندگان ایرانی، عراقی، سوری، افغانستانی، پاکستانی و… را تشکیل داده است، با فرهنگی برگرفته از دوران دفاع مقدس، به مقابله با جبهه باطل رفتند؛ از آن‌جایی که سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان بزرگ‌فرمانده این جبهه، فرموده است: «دفاع مقدس قله است و مقاومت دامنه قله است».

سیدالشهدای مقاومت همچنین در وصیت‌نامه خود فرموده است: «امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص)»؛ لذا می‌توان نتیجه گرفت که رزمندگان جبهه مقاومت یا همان مدافعان حرم، با بهره‌گیری از فرهنگ دفاع مقدس، هم به دفاع از حرم اهل‌بیت (ع) پرداختند و هم این‌که آب و خاک جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان «حرم» یعنی مرکز توسعه و ترویج اسلام ناب محمدی (ص) حفظ شد و به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «شهدای مدافع حرم رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر این‌ها مبارزه نمی‌کردند، این دشمن می‌آمد داخل کشور… اگر جلویش گرفته نمی‌شد، ما باید این‌جا در کرمانشاه و همدان و بقیه استان‌ها با این‌ها می‌جنگیدیم…».

«دفاع مقدس» به‌عنوان قله و «مقاومت» به‌عنوان دامنه آن، ۲ وجه شباهتی بزرگ با همدیگر دارند و آن وجه شباهت‌ها، دفاع از تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان «حرم» و همچنین دفاع از حرم مطهر اهل‌بیت (ع) در عراق و سوریه است که به‌عنوان یک محور مشترک در این ۲ جبهه رویایی حق و باطل شناخته می‌شود.

رزمندگان اسلام در دفاع مقدس علاوه بر دفاع از تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران، در واقع آمال و آرزوی آن‌ها این بود که با سرنگونی حکومت متجاوز بعثی، به عتبات عالیات برسند و آن را از دست حکومت تکفیری‌مسلک بعثی نجات دهند؛ همان‌گونه که در جبهه مقاومت نیز هم از تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان «حرم» و هم از حرم مطهر اهل‌بیت (ع) در عراق و سوریه دفاع شد.

اگر بخواهیم نمونه‌هایی از آمال و آرزوی رزمندگان دفاع مقدس برای رسیدن به عتبات عالیات، خصوصاً کربلای معلی را مثال برنیم، این نمونه‌ها کم نیستند که یکی از این مصادیق، نوحه «کربلا، کربلا ما داریم می‌آییم…» و یا نوحه «جاده و اسب محیاست بیا تا برویم؛ کربلا منتظر ماست بیا تا برویم…» است که در تاریخ دفاع مقدس ماندگار شده‌اند و همچنین در وصیت‌نامه‌های شهدا نیز این مصادیق بسیار دیده می‌شوند؛ لذا اگر به این نمونه‌ها توجه کنیم، به این نکته می‌رسیم که دفاع از حرم مطهر اهل‌بیت (ع) وجه شباهت دفاع مقدس و جبهه مقاومت است؛ همان‌گونه که این نوحه‌ها، این‌روزها به سبک جدیدی توسط یکی از مداحان جوان برای جبهه مقاومت خوانده می‌شود.

دفاع از جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان «حرم» و دفاع از حرم مطهر اهل‌بیت (ع) در عراق و سوریه، هم در دفاع مقدس و هم در جبهه مقاومت، موجب شده است تا امروز رویداد عظیم «پیاده‌روی اربعین» شکل گرفته و در میان توطئه‌های دشمنان حفظ و تقویت شود، تا وحدت و برادری میان مسلمانان تقویت شود، که این موضوع موجب تقویت استحکام محور مقاومت خواهد شد. از طرفی دیگر، پیاده‌روی اربعین رسانه‌ای بزرگ است که اولاً پیام عاشورا را به جهانیان می‌رساند و دوماً قدرت محور مقاومت را به رخ مستکبران جهان خواهد کشید و همان‌گونه که امام خمینی (ره) در دوران دفاع مقدس فرموده‌اند «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، این آمال بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران در نهایت تحقق یابد؛ بنابراین پیاده‌روی اربعین را می‌توان استمرار دفاع مقدس و جبهه مقاومت دانست.

انتهای پیام/ ۱۱۳

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیاده‌روی اربعین؛ استمرار دفاع مقدس و جبهه مقاومت بیشتر بخوانید »

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی



مهاجرین افغانستانی به ویژه لشکر فاطمیون در راهپیمایی چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و همگام با مردم ایران حضور یافتند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مراسم راهپیمایی چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی امروز با شکوه خاص در سرتاسر ایران برگزار شد.

در شهر مشهد نیز مهاجرین افغانستانی به ویژه لشکر فاطمیون مدافع حرم اهل بیت(ع) در راهپیمایی امروز همراه و همگام با مردم ایران حضوری پر شور در این راهپیمایی داشتند.

محمد رحیمی از مهاجرین افغانستانی و از اعضای لشکر فاطمیون که در این راهپیمایی شرکت کرده بود در گفت و گو با فارس گفت: انقلاب اسلامی که به رهبری امام خمینی(ع) به پیروزی رسید متعلق به همه مسلمانان است و مردم مسلمان افغانستان در کنار ملت ایران در طول ۴ دهه گذشته در غم و شادی در کنار یکدیگر حضور داشتند و امروز هم ما وظیفه خود دانستیم که در این مراسم حضور به هم برسانیم.

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی

وی ادامه داد: حضور ما در راهپیمایی سالگرد انقلاب اسلامی تجدید عهد با آرمان های انقلاب اسلامی و شهدای فاطمیون و بیعت مجدد با رهبری انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.

حجت اسدی دیگر مهاجر افغانستانی که در راهپیمایی امروز حضور داشت به فارس گفت: دشمنان ملت ایران و افغانستان نمی توانند با توطئه ها و شیطنت های رسانه ای رابطه مهاجرین با نظام ایران اسلامی را مخدوش کنند و ما در دفاع از آرمان‌های نظام اسلامی تا پای جان ایستاده ایم.

در کنار لشکر فاطمیون قشرهای مختلف دیگری از مهاجرین افغانستانی نیز در راهپیمایی امروز مشهد حضور داشتند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضور لشکر فاطمیون در راهپیمایی جشن انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

مدافعان حرم؛ آنهایی که از سر دادن نهراسیدند

مدافعان حرم؛ آنهایی که از سر دادن نهراسیدند



مدافعان حرم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۷ خرداد سال ۹۶ روز حمله تروریستی داعش به مجلس شورای اسلامی ایران و مرقد امام خمینی (ره) بود که رعب و وحشت همه وجودمان گرفت. آن روز بود که اهمیت و بزرگی کار مدافعان حرم را احساس کردیم، مدافعانی که سال‌ها برای دین‌مان و اهل بیت (ع) قدم برداشتند و کارهای جهادی و فرهنگی کردند، به سوریه و عراق رفتند تا در عمل از عقایدشان و انسانیت دفاع کنند.

وقتی که مدافعان حرم راهی سوریه می‌شدند، می دانستند که اگر دست داعشی‌ها به آن‌ها برسد، کمترین کارشان زدن تیر خلاص به آنهاست. آن‌ها از سر دادن نمی‌هراسیدند و می‌رفتند تا در عمل از اهل بیت (ع) دفاع کنند. آن‌ها شنیده بودند از جنایات داعش، جنایاتی که داعش در یک مورد ۲ هزار جوان بی‌گناه دانشجو را در تکریت به صورت فجیعی کشته و پیکرشان را داخل رودخانه انداخته بود یا جنایت دیگری که در آن داعشی‌ها بیش از ۲ هزار زن جوان ایزدی را به فروش می‌رساندند بدون اینکه حدود شرعی را بدانند.

این مدافعان حرم از فرمانده‌شان حاج قاسم شنیده بودند که داعشی‌های جنایتکار چگونه طفلی را در شرق حلب کشتند، وقتی که داعشی‌ها می‌خواستند این طفل را بکشند، با خنده و تفریح از طفل سؤال می‌کردند که سرت را ببریم یا با گلوله تو را بکشیم و در نهایت سر این کودک معصوم را از تن جدا کردند.

داعشی‌ها خباثت را به بی‌نهایت رسانده بودند چرا که در دیاله کودکی را از سینه مادر گرفتند، او را روی آتش سرخ کردند و پیکر این کودک را لابلای پلو برای مادر فرستادند. این جنایت وحشتناک در سابقه تاریخ بشریت نایاب بوده و بلایی بزرگ بر سر ملت‌ها بود که باید از میان برداشته می‌شد.

 مدافعان حرم؛ آنهایی که از سر دادن نهراسیدند

شهید عبدالله اسکندری

سردار شهید «عبدالله اسکندری» نخستین شهیدی بود که داعشی‌ها سر از بدنش جدا کردند. او در هشت سال دفاع مقدس همرزمانش را تا بهشت بدرقه کرد اما شهادت روزی‌اش نشد تا اینکه در اول خرداد سال ۹۳ در سوریه به دست شقی‌ترین مردمان به شهادت رسید آن هم چه شهادتی! شهادتی که در آن آرزو داشت بدون سر مولایش امام حسین(ع) را ملاقات کند.

 مدافعان حرم؛ آنهایی که از سر دادن نهراسیدند

شهید محسن خزایی

در این جمع مدافعان حرم خبرنگارانی هم حضور داشتند که می‌دانستند به دل آتش می‌روند، اما رفتند و یکی همین خبرنگاران، شهید «محسن خزایی» بود. شهیدی که سابقه درخشانی در روشنگری داشت و در دوره‌ای که در زاهدان بود، تأکید زیادی بر رسوایی گروه تروریستی جندالشیطان می‌کرد. شهید خزایی وقتی در سوریه بود علاوه بر تهیه گزارش از عملیات‌های رزمندگان در سوریه برای آن‌ها مداحی هم می‌کرد که سرانجام در ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۵ در حالی که مشغول تهیه گزارش از عملیات مدافعان حرم در حلب سوریه بود، به شهادت رسید.

 مدافعان حرم؛ آنهایی که از سر دادن نهراسیدند

شهید محمد بلباسی

می‌توان از شهید «محمد بلباسی» یاد کرد که او قبل از جنگ داعش در سوریه، کارهای فرهنگی و جهادی در مازندران انجام می‌داد. این شهید در حالی که منتظر به دنیا آمدن دخترش زینب بود، راهی سوریه شد و هیچ وقت دردانه‌اش را ندید.

 مدافعان حرم؛ آنهایی که از سر دادن نهراسیدند

شهید حاج اصغر پاشاپور

یاد می‌کنیم از شهید «حاج اصغر پاشاپور» که زندگی بسیار ساده‌ای داشت. او کارهای فرهنگی گسترده‌ای در بسیج و مسجد محله انجام می‌داد که گاهی این کارها مناطق دیگر شهرری را در بر می‌گرفت. حاج اصغر عاشق اهل بیت (ع) بود او در حالی که از مسؤولیت خود در جبهه سوریه چیزی به خانواده‌اش نگفته بود، چند سال جهادگرانه در سوریه علیه تکفیری‌ها جهاد کرد و سپس در ۱۳ بهمن ماه ۹۸ درست یک ماه بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی به همرزمانش پیوست. تکفیری‌ها حتی به پیکر این رزمنده مدافع حرم رحم نکردند و بعد از سه ماه پیکر بدون سرش را به خانواده‌اش تحویل دادند.

در این سفره جهاد و شهادتی که باز شده بود، رزمندگان افغانستان در قالب لشکر فاطمیون نقش‌آفرینی شجاعانه‌ای کردند. گاهی مادران ۴ ـ ۵ فرزندشان را راهی سوریه می‌کردند تا ثمره زندگیشان از حریم اهل بیت (ع) دفاع کنند. یکی از مادران «بی‌بی‌ موسوی» است که مادر دو شهید و دو جانباز مدافع حرم از لشکر فاطمیون است، این مادر۴ فرزندش را راهی نبرد با تکفیری‌ها کرد سیدمحمد و سید اسحاق به شهادت رسیدند و سیدابراهیم و سیدمهدی هم جانباز شدند.

سیداسحاق ۲۲ ساله که نخستین شهید این خانواده است، ۳۱ فروردین ۹۴ در عملیات آزادسازی منطقه بصری‌الحریر درعا سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از یک سال به آغوش مادر بازگشت پیکری که نه سر بر آن بود، نه دست و نه پایی و اما مادر هنوز هم انتظار آمدن محمد را می‌کشد محمدی که از ۴ دخترش دل برید و راهی دفاع از حرم بی‌بی زینب (س) شد.

حتی برخی از رزمندگان مدافع حرم لشکر فاطمیون بدون اطلاع خانواده‌هایشان راهی آموزش برای اعزام به سوریه می شدند و بعد از پذیرفته شدن به خانواده اطلاع می‌دادند و نگران بودند که مبادا خانواده‌شان آن‌ها را از رفتن منصرف کنند اما می‌رفتند و شجاعانه از عقایدشان دفاع می‌کردند.

ما همیشه مدیون همه مدافعان حرم هستیم، مدافعان حرمی چون محسن حججی که سربلند رفت تا پای شهادت و آنهایی که علاوه بر دور کردن دشمنان قسم‌خورده اسلام از حرم اهل بیت(ع)، موجب امنیت بیشتر مردم کشورمان شدند.



منبع خبر

مدافعان حرم؛ آنهایی که از سر دادن نهراسیدند بیشتر بخوانید »