به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از رشت، «زهرا رگان» شاعر و فعال رسانهای استان گیلان؛ زمانی که چتر اردیبهشت خدا در سبزترین زمین خدا بر روی جنگلهای گیلان گسترانیده شده هست، نسیم سحرگاهی شمیم تازه بهشتی دیگر را بر شالیزارهای گیلان مینوازد و دانههای برنج درحالی در دل خاک آرام میگیرند که کشاورزان با دستانی که از زحمت و تلاش پر شدهاند، نام «یا رضا» را بر زبان جاری میکنند تا برکت محصول امسالشان به برکت نام خورشید هشتم گره بخورد.
هر وجب از این خاک، عطر بهشت رضوی گرفته هست و هر نسیم، بوی بهشت را از پرچمهای سبز محمدی وام گرفته میگیرند. در این روزهای مبارک، «خادمان امام رضا (ع)» زیر سایه خورشید راه میروند تا از راههای دور و نزدیک به گیلانیان نور بنوشانند.
چه دلهایی که در تپش انتظار زیارت بارگاه نورانی آن امام بزرگوار به استقبال سفیران کرامت میشتابند؛ مادران شهیدی که دل در گروه مرام و مسلک امام همامشان جانشان را در راه تمامیت اسلام در جبهههای حق برای دفاع از نام و ناموس و دین و وطن با ذکر «یا رضا» راهی کردهاند.
آری این روزها دستهای مهربان خادمان، پرچم سبز بارگاه امام هشتم مارا به اهتزاز درمیآورند تا با هر تکان، شمیمی از عشق و امید در دل مردمان این سرزمین جاری شود.
صدای ذکر رضوی در مساجد و خانههای گیلانیان موج میزند. مردمان دیار علویان دوست دار ائمه اطهار با دلهای پاک، چشم به راه لحظههای ناب کرامت مینشینند به امید بوسیدن پرچم سبز محمدی …
کوچهها و میدانها، عطری از بارگاه ملکوتی حضرتش را به خود گرفتهاند و شوق زیارت، در چشمان کودکان، جوانان، و سالمندان موج میزند.
هرسال درست در همین موقع که بوی بهار نارنج بهشت را مهمان گیلانیان میکند، دلها هم راهی مشهدالرضا میشوند، تا از اینجا، از همین خاک پاک، از همین شالیزارهای سبز، پیام محبت و اخلاص به سوی آستان حضرتش روانه شود.
آفتاب مهربان صبح، سایهروشنهای خیابانهای گیلان را بهتر نوازش میکند در روزی که دلها در زیر سایه خورشید هشتم آکنده از ایمان و شور میشود.
آنگاه که خادمان امام رضا (ع)، با پرچم سبز گنبد طلای مشهد، به دیدار مادر شهیدی آذری زبان میروند و او از قبل منتظر مهمان بوده و میداند که میزبان سفیران خورشید هست. فرزند شهیدش نوید سفیران خورشید را از قبل در رویای صادقهاش به او یادآور شده هست.
خانهای کوچک، اما لبریز از عطر صبر و شکیبایی. مادر، قاب عکس فرزند را بر سینه میفشارد، چشمهایش به نقش زیبای پرچم دوخته شده هست.
اشکهایش، چراغی از انتظار را روشن کردهاند؛ انتظاری که به زیارت امام هشتم گره خورده هست.
خادمان، با دلهایی سرشار از عشق، پرچم را به دستانش میسپارند؛ سر بر آن میگذارد، زمزمهای از ته دل بر زبان میآورد. «یا رضا» از این خانه تا حرم، تنها یک دل فاصله هست.
در گوشهای دیگر از شهر، بیمارستانی پر از امید و درد، پذیرای این کاروان نور شده هست. کودکان سرطانی، بیماران صعبالعلاج، همه چشمانتظار لحظهای از آرامشند.
کاروان زیر سایه خورشید با گامهایی پر از مهر، از کنار تختها عبور میکنند، پرچم سبز را بلند میکنند؛ هوای اتاقها معطر میشود و بوی حرم، بوی زیارت، بوی آرامش در میان بیماران هست که میپیچید و دلها روانه مشهد میشوند.
دستان کوچک کودکان به سوی پرچم سبز کشیده میشود؛ چشمانشان برق میزند، گویی دلهایشان لحظهای راهی صحن و سرای ملکوتی شده هست.
در دل این بیمارستان، اشکهای مادران، زمزمههای زائران کوچک، و حضور خادمان، صحنهای از معجزه کرامت و عشق را رقم میزند.
یا رضا، این دلهای عاشق را دریاب، دعای مادر شهید، اشک کودک بیمار، و نفسهای محتاجان شفا را به بارگاه کرمت برسان.
شالیزارهای مارا پر برکت، جوانان مارا خوشبخت، پیران ما را عاقبت بخیر روزی ما را حلال دلهای ما را آرام و دشمنان مارا مایوس و ایمان ما را محکمتر بفرما.
انتهای پیام/