حسن رشوند

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

خطای راهبردی رژیم صهیونیستی



دشمن بیش از تاثیر تخریبی حملات خود، به‌دنبال جنگ روانی علیه ملت ایران بود با این تصور که با این حملات‌، شاهد برهم ریختگی و نظم عمومی جامعه ایران شده و می‌تواند شورش و هرج و مرج را در کشور دامن بزند.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: از زمان وعده صادق ۲ که دهم مهرماه موشک‌های سپاه برق‌آسا بر سر مراکز حساس و پایگاه‌های مهم رژیم صهیونیستی در «نواتیم»‌، «‌هاتسریم» همان پایگاهی که مبدا عملیات ترور شهید سید حسن نصرالله بود و همچنین رادارهای راهبردی و مراکز تجمع ‌تانک‌ها، نفربرها و نفرات رژیم صهیونیستی در منطقه پیرامون غزه‌، مورد هدف قرار گرفت، تا دیشب که رژیم صهیونیستی با رجزخوانی و لاف‌های غریبانه ایران اسلامی را تهدید به پاسخ سخت می‌کرد، ۲۵ روز است که می‌گذرد. نتانیاهو در همان روزهای اول حملات قهرمانانه سپاه با تقلید از مسئولان جمهوری اسلامی اعلام کرد که پاسخ اسرائیل به ایران سخت و در زمان و مکان مناسب انجام خواهد شد. در فاصله وعده صادق ۱ تا ۲‌، رژیم صهیونیستی تمام تلاش خود را کرد تا ضعف سامانه‌های راداری خود از گنبد آهنین گرفته تا فلاخن داود و آرو (پیکان ۱ و ۲)‌، ‌هاوک، تاد و ده‌ها سامانه پدافندی آمریکا، انگلیس و کشورهای منطقه را برطرف کند تا حتی یک موشک به مراکزی که گفته شد اصابت نکند. اما دیدیم که عملیات ظفرمندانه وعده صادق ۲ چنان بلایی بر سر آنها آورد که با وجود آنکه تقریبا یک ماه از آن تاریخ می‌گذرد مقامات صهیونیستی ترجیح می‌دهند جلسات کاری خود را ده‌ها متر زیرزمین در پناهگاه‌های بتنی برگزار کنند. جبران شکست خفت‌بار رژیم صهیونیستی در وعده صادق ۲ پس از ۲۵ روز، این رژیم را بر آن داشت تا برای پاسخ به انتقادهای داخلی به ویژه طیف افراطی و جنگ‌طلبش‌، اقدامی را علیه ایران انجام دهد. این بود که در نیمه‌های شب ۵ آبان با حمله به برخی مراکز نظامی و سامانه‌های ایرانی‌، خساراتی را هرچند اندک به جمهوری اسلامی وارد کرد.

اما با طلوع خورشید در صبح شنبه پنجم آبان ماه مشخص شد که تل‌آویو بیش از آنکه مرد کارزار نبرد با ایران اسلامی و مقاوم باشد، شیپور بوقی صحنه عملیات روانی است! و حضور نتانیاهو نخست‌وزیر و گالانت وزیر جنگ این رژیم در پناهگاه زیرزمینی بیش از آنکه نشان‌دهنده قدرت باشد، نمایش ضعف و ترس مقامات ارشد رژیم اشغالگر قدس از حملات احتمالی تلافی‌جویانه ایران بود. تا جایی که انتشار تصاویر مقامات بزدل صهیونیستی صدای نیروهای اپوزیسیون رژیم را نیز درآورد و سبب مطرح شدن این سؤال شد که اساسا چرا مقامات اسرائیل باید برای حفظ جان خود در زیرزمین باشند و مسئولان و شهروندان ایرانی که در آماج تهدید و حمله قرار گرفته‌اند بدون کمترین احساس ترسی در حال استراحت یا انجام امورات شخصی یا اداری خود آن‌هم در منزل و محل کار نه در زیرزمین و پناهگاه‌ها هستند.

درباره حمله رژیم صهیونیستی به برخی مراکز نظامی و سامانه‌های دفاعی کشور در پنجم آبان ماه صرفنظر از میزان خسارت آن که اصلا با اقدام ایران در وعده صادق ۲ قابل قیاس نیست، چند نکته قابل توجه است:

۱- رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه «نصر» صراحتا اعلام کردند که سیاست «صبر استراتژیک» جمهوری اسلامی به پایان رسیده و ایران به هرگونه اقدام تجاوزکارانه دشمن پاسخ قاطع، اما حساب‌شده و غیرشتاب زده خواهد داد. پیش از این نیز فرماندهان نظامی کشور وعده داده بودندکه به هرگونه اقدام تجاوزکارانه صهیونیست‌ها به شدت پاسخ خواهند داد. با توجه به این هشدارها، شمارش معکوس برای عملیات «وعده صادق ۳» به صدا درآمده است و افکار عمومی بار دیگر انتظار دارد که مقامات مسئول و فرماندهان نظامی با در نظر گرفتن شرایط میدانی و مصلحت کشور به تجاوز اخیر صهیونیست‌ها البته حساب شده و بدون شتابزدگی پاسخ قاطع دهند و افکار عمومی در داخل و جبهه مقاومت این را می‌داند که پاسخ ندادن ضرب‌الاجل به دشمن صهیونیستی به منزله از دستور خارج شدن اقدام متقابل و البته شدیدتر فرزندان جمهوری اسلامی در سپاه و ارتش نیست.

۲- نگاهی به خط خبری رسانه‌های خارجی به ویژه رسانه‌های آمریکایی گویای آن است که جو عمومی کشور برای این رسانه‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است و مورد توجه آنها قرار دارد به طوری که نیویورک تایمز با تیتر «ایران آرام است» از حال و هوای مردم ایران پس از حمله جمعه شب صهیونیست‌ها به برخی مراکز ایران خبر داد.

از سوی دیگر، رسانه‌های اسرائیلی با انتقاد شدید از نحوه عملیات علیه ایران، نوشته‌اند که مردم ایران این حمله را احساس نکرده‌اند و اکنون آن‌ها در خواب و ما بیدار هستیم. این رسانه‌ها با طرح این نکته که معلوم نیست ما حمله کرده‌ایم یا ایرانی‌ها، پرسیده‌اند چرا نخست‌وزیر ما اکنون در پناهگاه و زیرزمین است؟

همان‌گونه که از شواهد خبری و برخی ملاحظات افشاء شده‌ مقامات آمریکایی درخصوص پاسخ این رژیم به ایران از پیش مشخص شده ‌بود، قرار شد ضربه‌ای را فقط بزنند تا در سطحی محدود و ضعیف اما در سطح عالی و قوی آن را در رسانه‌ها برجسته و از آن دستاوردسازی رسانه‌ای بکنند و استفاده از تصاویر حمله‌ ایران به اسرائیل و ادعاهای بدون سند و تصویر و… نشانگانی است بر این گزاره که دست آنها به شدت خالی است.

این خط خبری دشمن نشان از آن دارد که دشمن بیش از تاثیر تخریبی حملات خود، به‌دنبال جنگ روانی علیه ملت ایران بوده است با این تصور که با این حملات‌، شاهد به ریختگی و نظم عمومی جامعه ایران شده و می‌تواند نوعی شورش و هرج و مرج را در کشور دامن بزند که زندگی عادی مردم در صبح روز شنبه‌، آب یخی بود بر روی همه این برآوردها که مدت‌ها برای آن سناریوسازی و برنامه‌ریزی کرده بودند.

۳- صرفنظر از اینکه برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان و امارات که در گذشته بعضا آسمان خود را در اختیار دشمن قرار می‌دادند در اعلام محکومیت رژیم صهیونیستی صادق هستند یا نه‌، همین که بلافاصله با حمله رژیم به مراکز نظامی ایران واکنش نشان می‌دهند، نشان می‌دهد کشورهای منطقه از جدی بودن ایران در پاسخ به متجاوزین اطمینان دارند و نگران هستند که با تداوم درگیری‌ها و پاسخ قاطع ایران، شرایط منطقه با تحولات غیرقابل کنترلی مواجه شود. بنابراین محکومیت رژیم صهیونیستی توسط این کشورها در پی اقدام نسنجیده این رژیم از موارد نادری است که یا اصلا شاهد آن تاکنون نبوده‌ایم یا اگر در گذشته اقدام مشابه‌ای صورت گرفته‌، در این سطح و با این ادبیات صریح انجام نشده است. این اتفاق گویای آن است رژیم صهیونیستی که تا یک سال پیش به‌دنبال توافق و عادی‌سازی با این دولت‌های عربی بود، شدیدا دچار تنگنای امنیتی شده و جایگاه خود را در منطقه از دست داده است. از این رو، می‌توان گفت؛ رژیم صهیونیستی روزهای سختی را پیش رو دارد و روزهای ذلت این رژیم همچون کرنومتر در حال ثانیه شماری است و بزودی خون کودکان مظلوم غزه و فرماندهان جبهه مقاومت دامان کثیف آن را خواهد گرفت.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خطای راهبردی رژیم صهیونیستی بیشتر بخوانید »

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

کدام دشمن را باید نشانه گرفت؟



امروز در میان ۸ میلیارد جمعیت جهان یقینا به اندازه انگشتان یک دست، پیدا نمی‌شوند شخصیت‌های تکامل‌یافته‌ای که ویژگی‌ها و خصوصیات رفتاری شهید بزرگوار سید حسن نصرالله را داشته باشند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

مِّنَ المُؤمِنِینَ رِجَال صَدَقُواْ مَا عاهَدُواْ اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَّن قَضَی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبدِیلا.

«برخی از میان مؤمنان، مردانی هستند که به عهدی که با خدا بستند وفا کردند، از آنان کسی است که عهدش را به‌جا آورد [شهید شد] و برخی از آنان [نیز] کسی است که انتظار [شهادت] می‌کشد و [اینان] به هیچ وجه عهدشان را تغییر ندادند.»

امروز در میان ۸ میلیارد جمعیت جهان یقینا به اندازه انگشتان یک دست، پیدا نمی‌شوند شخصیت‌های تکامل‌یافته‌ای که ویژگی‌ها و خصوصیات رفتاری شهید بزرگوار سید حسن نصرالله را داشته باشند. قرآن کریم‌، این راهنمای همیشه جاوید، وقتی در سوره احزاب ویژگی شاخص این افراد را «وفای به عهد» معرفی می‌کند و این وفاداری تا پای جان دادن در راه حق و انتظار کشیدن برای رستگاری را که با شهادت رقم می‌خورد از خصوصیات بارز این افراد می‌داند. بر خود می‌بالیم در عصری زیست کرده‌ایم که قاسم سلیمانی، سید حسن نصرالله‌،

عماد مغنیه و ده‌ها عزیز دیگر که مصداق بارز این آیه شریفه بودند، می‌زیسته‌اند.

کم هستند آدم‌هایی که بیش از ۳۰ سال رهبری امتی را عهده‌دار باشند و به‌جز عهد با خدا و عمل به دستورات الهی که مبارزه با ظلم مهم‌ترین آن است به چیزی نیندیشند. چقدر این آدم‌ها به هم شبیه‌اند. شهید سلیمانی در نامه‌ای به فرزند خود می‌نویسد: «سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت

بر هم آمدن نداشته باشـد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند.» و شهید سید حسن نصرالله که در طول این سی سال همگام و همراه حاج قاسم ما بود همچون او خواب را بر خویش حرام کرده بود و در طول یک سال گذشته که کودکان مظلوم غزه در زیر آتش خصم رژیم کودک‌کش صهیونیستی قرار داشتند، لحظه‌ای آرام و قرار نداشتند و در عهدی که با خدای خویش برای نابودی جبهه کفر بسته بودند، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.

روزی که سید حسن نصرالله با شهادت سید عباس موسوی در سال ۱۹۹۲ جایگزین آن عزیز سفر کرده شد، نه جنوب لبنان اشغال شده توسط صهیونیست‌ها پس از ۱۸ سال آزاد شده بود و نه جنگ ۳۳ روزه که لکه ننگ همیشگی بر پیشانی رژیم صهیونیستی است، با پیروزی حزب‌الله رقم خورده بود. او بود که با تحمیل تلفات سنگین بر اسرائیل در سال ۲۰۰۰ میلادی صهیونیست‌ها را مثل تفاله از جنوب لبنان بیرون ریخت و حقارت و شکست را برای این رژیم در سال ۲۰۰۶ با جنگ ۳۳ روزه رقم زد. آنچه در شب شنبه در منطقه « ضاحیه» در جنوب بیروت اتفاق افتاد و منجر به شهادت این سید قهرمان و همراهانش شد، در نتیجه سه دهه مبارزه او و شکست خفت‌بار صهیونیست‌ها بود.

دو ویژگی برجسته در شهید سید حسن نصرالله او را از دیگران متمایز کرده بود و بودند افرادی که داعیه رهبری گروه‌های مبارز را داشتند ولی به جهت عدم برخورداری از این دو ویژگی نتوانستند تا پایان‌، راه مبارزه و جهاد با دشمن را ادامه دهند. سید مقاومت ما مصداق بارز آیه ۱۳۹ سوره مبارکه آل‌عمران « وَ لَا تَهِنُواْ وَ لَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ»

(سستی مکنید و غمگین نشوید، که شما [از دیگران] برترید،[البتّه‌] اگر با ایمان باشید)‌، بودند. او از هیچ چیز جز خدا نمی‌ترسید. در طول ۳۰ سال مبارزه با جبهه کفر، لحظه‌ای در راهی که می‌پیمود، تردید نکرد. طعنه بدخواهان او را از هدفی که دنبال می‌کرد، منصرف نساخت. همان‌گونه که در پیام رهبر حکیم انقلاب از خصوصیات شهید نصرالله بیان شده او یک عالم با فضیلت دینی و رهبر مدبّر سیاسی بود. آنجا که با توطئه سعودی‌ها «سعد حریری» نخست‌وزیر سابق لبنان به عربستان فراخوانده شد و اجازه خروج از عربستان را به او ندادند و عملا در زندانی خانگی محبوسش کردند و خشم مردم لبنان برانگیخته شده بود، با بازگشت حریری به لبنان‌، این سید حسن نصرالله بود که با مدیریتی مثال‌زدنی با چشم‌پوشی از رفتار او و سخنانش بر ضد حزب‌الله در عربستان‌، فضای لبنان را آرام و توطئه خناسان سعودی – آمریکایی و صهیونیستی را خنثی کرد.

دومین ویژگی برجسته سید مقاومت ما، ولایت‌پذیری او بود. او رهبری خود را با وجود آنکه در یک سرزمین دیگر اعمال مدیریت می‌کرد، در امتداد رهبری معظم انقلاب اسلامی می‌دید و هیچ وقت خویش را در عرض امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) تعریف نمی‌کرد. اصلا سید حسن‌، چیزی به عنوان رهبری برای خود قائل نبود و خویش را سرباز امام خامنه‌ای می‌دانست که باید همواره از چنین شخصیتی تبعیت کند.

با چنین ویژگی‌های شخصیتی آیا عامل شهادت سید حسن نصرالله را باید تنها رژیم صهیونیستی دانست؟ کیست که نداند آنچه اسرائیل این رژیم جعلی در طول ۸ دهه جنایت در فلسطین‌، غزه و لبنان انجام می‌دهد محصول پخت و پزی است که کاخ سفید در واشنگتن، اتاق‌های فکر گروه صهیونیستی آیپک در آمریکا، کاخ باکینگهام در انگلیس‌، الیزه در فرانسه انجام می‌دهند.

اگر امضای «بایدن» رئیس‌جمهور آمریکا پشت درخواست «نتانیاهو» نبود، رژیم صهیونیستی غلط می‌کرد دست به چنین جنایت بزرگی بزند. دیدیم که در کمتر از یک روز، دم خروس بیرون زد و رئیس‌جمهور مفلوک و روسیاه آمریکا با خوشحالی از ترور شهید نصرالله اعلام کرد: «کشتن نصرالله عدالت را برای قربانیان او از جمله هزاران غیرنظامی آمریکایی، اسرائیلی و لبنانی به ارمغان آورد. ما از حق اسرائیل برای دفاع از خود در برابر حزب‌الله‌، حماس، حوثی‌ها و هر گروه تروریستی مورد حمایت تهران حمایت می‌کنیم. به وزیر دفاع دستور دادم که موقعیت دفاعی نیروهای ما در خاورمیانه را تقویت کند تا خطر یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر کاهش یابد.»

بایدن پس از خوشحالی از جنایتی که انجام داده‌اند، وقیحانه سخن از آرام کردن فضای منطقه از راه دیپلماتیک می‌کند و می‌گوید: «هدف نهائی ما آرام کردن درگیری‌های جاری در غزه و لبنان از طریق ابزارهای دیپلماتیک است.» و اعلام می‌کند که الان زمان آتش‌بس فرا رسیده است!

از همان ابتدای جنگ غزه روشن بود که مقامات کاخ سفید در یک سناریوی کاملا هماهنگ به دنبال نابودی مردم غزه و جریان مقاومت در منطقه بودند تا جبهه مقاومت را در تنگنای امنیتی قرار دهند و نهایتا آتش‌بس را پس از آواره کردن بیش از دو میلیون مردم غزه از سرزمین‌شان، سرکوب فلسطینی‌های کرانه باختری و خنثی کردن مبارزه جریان مقاومت در منطقه، بر آنها تحمیل کنند. اما فراموش کرده‌اند که خون شهید همواره موجب جوشش و بیداری ملت‌ها و مبارزه با جبهه کفر بوده است و آیه مشهور «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أَمْواتاً و…» گویای این واقعیت است که مغز کوچک مقامات کاخ سفید و تل‌آویو فاقد درک آن است.

بنابراین؛ امروز در ترور سید مظلوم ما سید حسن نصرالله ما نتانیاهو یا دیگر مقامات رژیم کودک‌کش صهیونیستی را نمی‌بینیم‌، بلکه نوک پیکان اتهام متوجه دستگاه حاکم بر آمریکاست که نقشه ترور و در اختیار قرار دادن امکانات آن از جمله بمب‌های چند تنی سنگرشکن آن هم برای یک ساختمان چند طبقه را در اختیار صهیونیست‌ها قرار می‌دهد تا صهیونیست‌ها در مقام مجری، این جنایت‌ها را رقم زنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کدام دشمن را باید نشانه گرفت؟ بیشتر بخوانید »

این تأکیدها و هشدارها را جدی بگیرید!

این تأکیدها و هشدارها را جدی بگیرید!



رهبر انقلاب در دیدار سه‌شنبه گذشته با دولت چهاردهم‌، در میان ۱۳ توصیه‌ای که به دولت داشتند، بار دیگر مسئله مهم هوش مصنوعی و شتاب عجیب و حیرت‌آور این فناوری در دنیا را مورد توجه قرار دادند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: رئیس‌جمهور محترم در دوران تبلیغات انتخاباتی و مناظره‌های تلویزیونی و پس از آن‌، تقریبا در همه سخنرانی‌ها و دیدارهای خود بر این نکته تاکید داشته و دارندکه مبنای عمل این دولت حرکت بر مدار سیاست‌های کلی و مطالباتی است که رهبر معظم انقلاب ترسیم و اعلام فرموده‌اند. خب‌، این سخن حقی است که اگر تاکنون تماما تحقق می‌یافت امروز سرنوشت کشور بسیار متفاوت‌تر از آنی بود که هست. نه اینکه دولت‌های گذشته اصلا به سیاست‌ها و مطالبات رهبر انقلاب بی‌توجه بوده که در برخی دولت‌ها شاهد این کم توجهی و در برخی دیگر شاهد تلاش برای تحقق خواسته‌های رهبر انقلاب بوده‌ایم. جاهایی که توجه نشده برای آن خسارت‌های بزرگی را پرداخت کرده و آنجایی که همت برای اجرای آن شده به دستاوردهای بزرگ و خیره‌کننده‌ای رسیده‌ایم.

رهبر انقلاب در همین دیدار سه‌شنبه گذشته با دولت چهاردهم‌، در میان ۱۳ توصیه‌ای که به دولت داشتند، بار دیگر مسئله مهم هوش مصنوعی و شتاب عجیب و حیرت‌آور این فناوری در دنیا را مورد توجه قرار دادند و فرمودند: اکنون دستگاه‌های نظامی و غیرنظامی ما در حال بهره‌برداری از این فناوری هستند اما این استفاده نباید ما را فریب دهد زیرا صرف بهره‌برداری امتیاز نیست بلکه باید بر لایه‌های عمیق و متنوع این فناوری مسلط شد.

ایشان عقب ماندن از تسلط بر لایه‌های عمیق هوش مصنوعی را موجب ایجاد یک محدوده انحصاری دیگر مانند انرژی اتمی به‌دست کشورهای مسلط بر این فناوری دانستند و تاکید داشتند که فرصت‌طلبان و قدرت‌طلبان دنیا در آینده یک آژانس هوش مصنوعی ایجاد می‌کنند و اجازه ورود کشورهای دیگر به برخی بخش‌ها و لایه‌های آن را نخواهند داد. سؤال اینجاست آیا چنین اتفاقی در گذشته در زمینه‌های دیگر افتاده که رهبر معظم انقلاب نگرانند و نسبت به آن هشدار می‌دهند؟ بله چنین اتفاقی در استفاده از مدار مشخصی از زمین برای ارسال ماهواره افتاده است.

۱- در سال ۱۹۹۹ میلادی کنوانسیونی بین کشورها منعقد گردید که با توجه به محدودیت فضا برای قرار گرفتن ماهواره در نقطه‌ای از جو، سهم همه کشورها مشخص شد. از آنجاکه ماهواره صرفا از مدار مشخص شده قابل مخابره اطلاعات خواهد بود و به جز آن‌، چنین امکانی فراهم نیست، باید در مدت زمان مشخصی‌، کشورها ماهواره خود را به فضا می‌فرستادند و در غیر این صورت‌، برای همیشه این امکان از آنها سلب می‌شد و تنها باید به ماهواره‌های اجاره‌ای بسنده می‌کردند. این بود که برای اولین بار ماهواره سینا ۱ که یک ماهواره مخابراتی و تصویربرداری بود در آبان ۱۳۸۴ با ماهواره‌بر کوسموس روسی به فضا پرتاب شد. امروز دیگر نگران این نیستیم که محیطی برای ارسال ماهواره‌های خود نداریم و با محدودیت مواجه هستیم بلکه با همت دولت سیزدهم به این توانمندی رسیده‌ایم با موشک‌های ماهواره‌بر بومی خود، ۴۵۰ کیلومتری زمین را پشت سر گذاشته و در مدار ۷۵۰ کیلومتری که برای خیلی از کشورها تنها یک آرزوست، برسیم. امروز ماهواره «مهدا» و نانو ماهواره‌های «کیهان ۲» و «هاتف ۱» در حالی در مدار قرار گرفتند که تا دو سال پیش با توجه به نگاه دولت دوازدهم، حتی ارسال یک ماهواره با «اما و اگرهای سیاسی‌» سیاست‌بازان و چشم دوختگان به اجازه غرب با مشکل مواجه بود.

۲- در صنعت هسته‌ای اگر فقط به آن چیزی که در توافقات طرفین به امضا رسیده بود و به فعالیت تعداد اندکی سانتریفیوژ، آن هم با غنی‌سازی کمتر از سه و نیم درصد اکتفا می‌شد، امروز نباید با دستاوردهای خیره‌کننده دانشمندان هسته‌ای کشورمان در تولید بیش از ۶۰ محصول رادیودارو برای بیماران سرطانی و صعب‌العلاج مواجه می‌شدیم و برای تهیه این داروها همچون تهیه داروی بیماران «پروانه‌ای» به چهار تا کشور غربی التماس کنیم.

۳- امروز اگر فرزندان غیرتمند موشکی ایران توصیه و تاکید روزهای اول دهه ۷۰ رهبر حکیم انقلاب را جدی نمی‌گرفتند نه از این حجم موشک‌های متنوع بالستیک نقطه‌زن در شهرهای موشکی که رعشه به جان صهیونیست‌ها انداخته است‌، خبری بود و نه امیدی در جبهه مقاومت از یمن گرفته تا لبنان برای ایستادگی در مقابل دشمن متجاوز صهیونیستی باقی می‌ماند.

۴- اینکه رهبر انقلاب نسبت به نرسیدن لایه‌های عمیق هوش مصنوعی و بسنده کردن به استفاده صرف از امکانات روبنایی آن هشدار می‌دهند، دلیل آن این است که این وضعیت را در حوزه‌های دیگر همچون صنعت فضائی کشور، هسته‌ای و ده‌ها فناوری دیگر که تا چندی پیش فقط در انحصار چند کشور بود را دیده‌ایم. کشورهای مسلط به این حوزه‌ها به محض دستیابی به این فناوری‌ها، شروع به محدودیت کرده‌اند تا دیگران نتوانند به آنها دست یابند و این آن چیزی است که مکرر رهبر انقلاب دولتمردان و جوانان را نسبت به آن هشدار می‌دهند.

۵- در طول ۳۵ سال زعامت رهبر معظم انقلاب‌، ما حوزه‌های چالشی زیادی داشته‌ایم که بارها ایشان نسبت به آنها تذکر، توصیه و تاکید داشته‌اند که دولتمردان یا به دلیل عدم اعتقاد برای پیگیری و رفع و رجوع مشکلات این حوزه‌ها یا با وجودکارشناسان زاویه دار در کنار خود و مشورت گرفتن‌های ناصواب‌، از کنار این توصیه‌ها و تاکیدها به راحتی گذشتند و سرنوشت کشور را به‌گونه‌ای دیگر رقم زدند.مهم‌ترین حوزه‌ای که تاکنون با وجود هشدارهای زیاد رهبر انقلاب مورد بی‌توجهی دولت‌ها قرار گرفته‌، حوزه فرهنگی است. این درحالی است که از همان آغازین سال‌های دهه ۷۰ معظم‌له نسبت به خطر تهاجم فرهنگی و تلاش دشمن برای نفوذ در این حوزه و ایجاد انحراف در مسیر فرهنگی کشور هشدار داده بودند.

اوایل دهه۷۰ بود که رئیس بنیاد «هریتیج» که یک اندیشکده محافظه‌کار آمریکایی است، گفته بود «اکنون دیگر تسخیر زمین ارزش ندارد، بلکه تسخیر فاصله بین دو گوش انسان یعنی مغز انسان‌ها مهم است، چرا که با تسخیر آن می‌توان بر کشورها و مردمان آن مسلط شد». ۲۴تیرماه ۷۱ هنوز بیشتر از سه سال از زعامت حکیم فرزانه انقلاب نگذشته بود که معظم‌له درخصوص تهاجم فرهنگی که کمتر علائمی از تغییر ذائقه و نفوذ فرهنگ غرب در آن مقطع در جامعه دیده می‌شد، فرمودند: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشا – سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک تهاجم فرهنگی، بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل‌عام فرهنگ» است. امروز دشمن این کار را با ما می‌کند.»

یک سال پس از این هشدار در سال ۷۲ بود که رهبر انقلاب به اتفاقی که در دوران پرشکوه مسلمانان در آندلس افتاد، اشاره کردند و بار دیگر فرمودند: «تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی‌سر و صدایی است. یکی از راه‌های تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندی‌های متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدن را نگه می‌دارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرن‌های گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوت‌رانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام می‌گیرد.»

این روزها که رئیس‌جمهورمحترم مکرر سخن از سیاست‌های کلی رهبری در حکمرانی کشور می‌کنند و کابینه خود را موظف به دنبال کردن این سیاست‌ها می‌دانند خوب است نیم نگاهی هم سیاست‌ها و تاکیدات معظم‌له در حوزه فرهنگ داشته باشند تا بدانند آنچه امروز در کشور شاهد آن هستیم محصول همین بی‌توجهی‌ها بوده است. در حوزه فرهنگ عمومی چنان شکافی ایجاد شده که به راحتی نمی‌توان آن را ترمیم کرد. محیط‌های دانشگاهی- حتی مدارس- آنچنان آلوده به فرهنگ غرب از لحاظ گفتاری‌، رفتاری و پوششی شده که هیچ قرابتی با یک محیط آموزشی و علمی ندارد و متاسفانه این روزها هم سازهایی نواخته می‌شود که نگرانی‌ها را دوچندان کرده است. از رئیس‌جمهور محترم که دغدغه پیگیری سیاست‌ها و مطالبات رهبری معظم انقلاب را دارند انتظار می‌رود در کنار دغدغه بازگشت فلان دانشجوی ستاره‌دار یا کد ۱۹ گزینشی که نتوانسته در مجموعه‌ای استخدام شود، به معضلات فرهنگی کشور و محیط‌های علمی _ آموزشی که هر روز شاهد وضعیت جدیدتری در آن هستیم‌، باشند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این تأکیدها و هشدارها را جدی بگیرید! بیشتر بخوانید »

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

کار تشکیلاتی لازمه فعالیت انتخاباتی نیروهای انقلاب



 تقریباً در همه نظام‌های سیاسی که با ساختار حزبی پیش می‌روند، برای معرفی یک نامزد، این سازوکار تشکیلاتی است که فرد را مشخص و معرفی می‌کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:

تقریباً در همه نظام‌های سیاسی که با ساختار حزبی پیش می‌روند، برای معرفی یک نامزد، این سازوکار تشکیلاتی است که فرد را مشخص و معرفی می‌کند. وقتی هم که نامزد مورد نظر معرفی شد همه اعضای حزب از «کوچک و بزرگ»، از «نامدار و غیر نامدار» موظف به رعایت این سازوکار هستند. زمانی هم که نامزد مربوطه رأی لازم را نیاورد، هزینه مادی و معنوی آن را همه باید بپردازند.

این تصلب نظر در حمایت از نامزد حزبی آنچنان برجسته و عریان است که حتی فرد دیوانه‌ای مثل «ترامپ» که در طول چهار سال ریاست جمهوری‌اش، سوهان روح جمهوریخواهان بود، پس از آنکه به عنوان تنها نامزد حزبی معرفی می‌شود همچون یک میثاق‌نامه نوشته شده، از ارکان حزب گرفته تا اعضای دون‌پایه، مجبور به حمایت از او می‌شوند.

نمی‌خواهم صحه به این روش و تأییدی بر رفتار جمهوریخواهان یا دموکرات‌ها در انتخاب بالاترین مقام اجرایی امریکا داشته باشم، ولی قصدم از این مطلب این است که نمی‌شود مدعی کار تشکیلاتی بود، ولی رفتار غیر اصولی و به هم ریخته را مبنای عمل تشکیلاتی خود آن هم برای نشاندن بالاترین مقام اجرایی بر صدر کشوری قرار داد که آرمان‌ها و به همین نسبت، چالش‌های آن از کشورهای دیگر بیشتر است.

هر دوره‌ای از انتخابات به ویژه انتخابات ریاست جمهوری که برگزار می‌شود این سؤال مطرح می‌شود که اولاً چرا این تعداد افراد به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند بار سنگین اداره کشوری با این درجه از اهمیت در منطقه و جهان را برعهده بگیرند و بر خود تکلیف دانسته به عرصه رقابت انتخاباتی وارد شده و در نهایت، جماعتی را به دور خود جمع و انتظاری را از حاکمیت برای دادن پست‌های دیگر در صورت عدم پیروزی در انتخابات ایجاد کنند.

ثانیاً حالا که به مفهوم نظام‌های سیاسی در ممالک دیگر، حزب فعال در کشور نداریم و گروه‌ها، جریانات و تشکل‌های سیاسی در قالب جمعیت و جبهه قرار است همان نقش حزب را بازی کنند، چرا از میان این جماعتی که با شناسنامه به ساختمان فاطمی مراجعه می‌کنند و قهرمانانه صفحه اول شناسنامه خود را مقابل دوربین‌های خبرنگاران می‌گیرند تا نشان دهند همه آن‌ها در زمزه مردان میدان سیاست هستند، پالایش لازم توسط همین جریانات و گروه‌ها انجام نمی‌گیرد؟ اگر قرار است از یک جریان سیاسی فقط یک نفر مورد حمایت قرار گرفته و رقیب نامزد دیگر در جبهه یا گروه مقابل باشد، چرا در یک جبهه باید ۳۳ نامزد از یک جریان و ۱۷ نامزد از جریان دیگر برای ثبت نام اقدام کنند که در نهایت، با عدم احراز صلاحیت شورای نگهبان مواجه شوند و هزینه عدم تأیید را به این مجموعه تحمیل کنند؟ کجای این رفتار با کار تشکیلاتی و عمل سیاسی ساختارمند سازگاری دارد؟
حالا تازه پس از تأیید صلاحیت شش نفر در شورای نگهبان، با وضعیت جدیدی روبه‌رو می‌شویم که داستان غم‌انگیز دیگری است.

در این مرحله که ثبت‌نام نامزدها را پشت سر گذاشته و با تعدادی نامزد انتخاباتی از یک جبهه یا جریان سیاسی مواجه هستیم و این افراد آمده‌اند که رقابت کنند و حاصل رقابت‌شان پیروزی و تکیه بر جایگاه ریاست جمهوری باشد، با این وضعیت مواجه می‌شویم که هر کدام از این افراد طرفداران و هوادارانی دارند که دارای صفحات مجازی هستند و تلاش دارند این صفحات را – اگر تازه آموزه‌های دینی را مبنای عمل خود قرار دهند و مسیر درست را برای تبلیغ نامزد خود طی کنند – به عرصه رقابت برای اثبات نامزد جریانی خود تبدیل کنند.

شاید تا اینجای کار مشکل چندانی پیش نیامده باشد، ولی کار از آنجا گره می‌خورد که به جای بیان توانمندی‌ها و داشته‌های یک نامزد، به سراغ تخریب نامزد دیگر می‌روند و دردناک‌تر اینکه نامزد رقیب هم از همان جریان یا جبهه‌ای است که نامزد آن‌ها هم از همان جبهه برخاسته است.

سؤال اینجاست که هفته نامه‌ای که تصویر دو نامزد از یک جبهه (جبهه انقلاب) را در صفحه اول خود منتشر می‌کند و با القا، مخاطبان را دچار این تشویش ذهنی می‌کند که در انتخاب، مردد بین این و آن باشند و بدتر اینکه یکی را «دیو» و دیگری را «دلبر» تلقی کنند، کجای رفتارش تشکیلاتی عمل کردن در چارچوب یک جبهه است؟ طبیعی است که رقیب نامزدهای این جبهه در جبهه مقابل، با صف آرایی و کار تشکیلاتی منسجم، چه بسا با وجود عده کمتر میدانی در پای صندوق رأی، سرنوشت دیگری را برای انتخابات رقم بزند.

آنچه امروز جبهه انقلاب گرفتار آن است فاصله گرفتن از کار تشکیلاتی از مرحله ثبت نام و اجازه «آتش به اختیار» برای ثبت نام‌ها و به‌هم ریختگی در فضای تبلیغاتی و زدن نامزدهای خودی در فضای مجازی- هرچند معتقدم تخریب رقیب در جبهه مقابل هم رفتاری زشت و تقبیح شده است- می‌باشد.

این یک هشدار دلسوزانه است. اگر نیروهای انقلاب، تابع رفتار تشکیلاتی نباشند، نمی‌توانند انتظار پیروزی در انتخابات را به آسانی داشته باشند. رفتار تشکیلاتی از مرحله ثبت نام تا رقابت در زمان تبلیغات انتخاباتی و مناظره‌های تلویزیونی تا حتی برای جلوگیری از شکستن آرای بدنه اجتماعی این جبهه، انصراف به نفع عزیز دیگری وکنار کشیدن را شامل می‌شود که یقینا خیر و برکات این رفتارها به مراتب بیشتر از خدمت چهار ساله در جایگاه ریاست جمهوری است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کار تشکیلاتی لازمه فعالیت انتخاباتی نیروهای انقلاب بیشتر بخوانید »

دولت وفاق ملی و برداشت‌های دوگانه 

دولت وفاق ملی و برداشت‌های دوگانه 


به گزاش مشرق، «حسن رشوند»  تحلیلگر و کارشناس مسائل سیاسی، در یادداشتی با عنوان «دولت وفاق ملی و برداشت‌های دوگانه» نوشت:

دولت « وفاق ملی » واژه ای است که در ادبیات سیاسی رایج دنیا  مرسوم بوده و به کرّات تکرار شده است.معمولا این واژه را در کشورهایی بکار می برند که با یک بحران جدی مواجه بوده و به جهت اینکه تعارضات سیاسی در آن بسیار بالاست ، سیستم فاقد این توان است که بتواند به تنهایی  با یک گروه و جریان سیاسی دولتی را تشکیل دهد.لیبی در سالهای اخیر از آنجایی که درگیر جنگ داخلی بوده  و «ژنرال حفتر» با بخش های دیگر حاکم در این کشور درگیر است ، با چنین وضعیتی مواجه است.نمونه دیگر را می توان در کشور لبنان که بارها با بی دولتی روبرو بوده ، مثال زد. در این کشورها ، معمولا سخن از تشکیل دولت وفاق ملی است . اماکشوری را نمی توان سراغ گرفت که دولتی را با رای مردم مستقر کرده باشد وپس از آن  حرف از دولت وفاق ملی زده شود.

مگر اینکه پس از انتخابات ، حزب یا گروهی نتیجه انتخابات را نپذیرفته و با حرج و مرج و تنش سیاسی در صدد بی اعتبار کردن نتیجه انتخابات باشند و با طرح تشکیل دولت وفاق ملی بخواهند دولت حاکم را فاقد مشروعیت کرده یا قدرت کشور را تقسیم نموده و به نوعی از قدرت سهمی را مطالبه کنند.آنچه در فتنه ۸۸ اتفاق افتاد و گروهی با عدم پذیرش نتیجه انتخابات و ۸ ماه بحران آفرینی و حرج و مرج در کشور ، در صدد بی اعتبار کردن انتخاباتی بودند که ملت ایران رئیس جمهور منتخب خود را از درون صندوق رای بیرون آورده بود، ازجنس همان وفاق ملی بود که در لیبی و لبنان دنبال می شد. چراکه در کنار فشار میدانی هنجار شکنان و بحران آفرینان ، صحنه گردانان فکری آنها سخن از ضرورت دولت وفاق ملی می زدند.

بار دیگر این روزها سخن از دولت وفاق ملی هم از سوی اصلاح طلبان و هم توسط آیت الله رئیسی رئیس جمهور محترم دولت سیزدهم  به زبان ها جاری می شود. هر دو گروه یک واژه را بکار می برند اما یقینا منظور و هدف از بیان آن این دو ،کاملا متفاوت خواهد بود.حتما باید بین منظور اصلاح طلبانی که از دولت دوم خاتمی بحث دولت وفاق ملی را مطرح می کردند و با انتخابات خرداد ۱۳۸۸ با طرح « کمیته صیانت آراء » قبل از انتخابات و طرح« دولت وفاق ملی» پس از انتخابات بدنبال بی اعتبار کردن دولت متنخب دهم بودند و مکرر برطبل اختلافات می کوبیدند تا دولت منتخب را فاقد مشروعیت معرفی کنند و از رهگذر آن، راهبرد خود را دنبال کنند، تفاوت اساسی وجود دارد.

ریشه بحث دولت وفاق ملی توسط دولت سیزدهم و آیت الله رئیسی به فرازی از سخنان رهبر معظم انقلاب در جلسه تنفیذ باز می گردد. آنجا که ایشان خطاب به رئیس جمهور منتخب فرمودند: دولت باید مظهر وفاق ملی و نگاه ملاطفت آمیز به عموم مردم باشد. یکی از کارهای مهمی که به مردمی بودن دولت کمک می‌کند، تعهد به گفتگوی صادقانه و بدون پیرایه‌های سیاسی با مردم است. باید با مردم صادقانه حرف زد، مشکلات و راه‌حل‌ها را گفت و توقعات را بیان کرد و کمک‌های لازم را نیز به مردم تقدیم کرد.

معظم له در توصیه به دولت سیزدهم، شناخت ظرفیت‌های فراوان کشور و توجه جدی به آنها  که بارها در دولت های گذشته به آن  تاکید داشتند ، یاآور شدند و فرمودند:این روزها از مشکلات و کمبودهای کشور گفته می‌شود که زیاد هم هستند اما ظرفیت‌های کشور در بخش‌های آب، نفت، معادن، بازار گسترده داخلی، همسایگان و استعدادها و آمادگی‌های حیرت‌آور جوانان، بسیار فراتر از مشکلات و فوق‌العاده هستند.

رهبر معظم انقلاب خاطر نشان کردند: بدون تردید با این ظرفیت‌ها می‌توان بر مشکلات غلبه کرد به شرطی که خوب شناخته و سپس با تلاش خستگی‌ناپذیر و شبانه‌روزی به کار گرفته شوند. ایشان یکی دیگر از جنبه‌های مردمی بودن را مبارزه بی‌امان با فساد و مفسد برشمردند و افزودند: آقای رئیسی در مسئولیت قبلی، مبارزه با فساد را شروع کرد و اقدامات خوبی انجام داد اما اصل قضیه و بسترها و زمینه‌های فساد در قوه مجریه است که باید با آن به‌طور جدی مبارزه کرد.

از این سخنان کاملا می توان فهمید که منظور از دولت وفاق ملی، دولتی نیست که با تقسیم قدرت و سهیم شدن همه گروههای سیاسی که به نوعی نتوانستند در انتخابات بر رقیب خود پیروز شوند ، دولتی باید شکل بگیرد که سهم آنها را در این دولت  بدهد و دولت را شرکت سهامی از جنس همان رفتاری که کارگزاران سازندگی  پس از شکل گیری دولت دوم خرداد در سال ۱۳۷۶ داشتند، بداند. بلکه دولت سیزدهم ، دولتی باید باشد که مظهر وفاق ملی بوده تا با بهره گیری از این وفاق و ظرفیتی که همه افراد ، گروهها و جریانات سیاسی کشور دارند ، متناسب با زیرساخت های توسعه ای کشور به دولت کمک کنند تا مشکلات پیش روی مردم مرتفع گردد و پدیده شوم فساد و تبعیض از این جامعه رخت بر بندد.

دولت وفاق ملی آیت الله رئیسی دولتی است که شهروند درجه یک و دو نشناسد و همه را با چشم شهروندان  درجه یک جامعه بدون توجه به گرایش سیاسی و سلیقه آنها ببیند و چتر ملاطفت دولت بر سر همه مردم سایه افکند.دولت وفاق ملی آقای رئیسی دولتی خواهد بود که از درون ماشین ضد گلوله و با شیشه دودی ۱۰۰ درصدی و بدون توقف در پشت چراغ قرمز ، مشکلات مردم و شاد و غمگین بودن چهره آنها را نبینی! دولت وفاق ملی آقای رئیسی دولتی است که هنوز مراسم تحلیف خود را بجا نیاورده ، اول وقت پنجشنبه به مراجعات نهادریاست جمهوری مراجعه کنی و درد و دل و مشکلات مردم را بشنوی و از روند رسیدگی مشکلات مردم مطلع بشی نه آنکه ۸ سال از کنار آنها بگذری و لحظه ای و نیم نگاهی هم به آنها نداشته باشی!

دولت وفاق ملی سیزدهم ، دولتی است که با کفش روی پتوی  چادر مردم زلزله زده قدم نگذاری و زخمی بر دلهای آنها نباشی! چنین دولتی را یقینا می توانیم دولت وفاق ملی بدانیم و طبیعی است که تعریف این وفاق ملی ، هم با تعریف آن در ادبیات سیاسی رایج دنیا متفاوت خواهد بود و هم با آن چیزی که اصلاح طلبان در طول ادوار مسئولیتی خود دنبال می کردند و سعی داشتند با استفاده از این واژگان ، برای نظام سیاسی ایجاد چالش کنند و برای جا انداختن آن در جامعه،  ابزارهای رسانه ای دشمن را به خدمت می گرفتند. 

بنابراین تعریف رهبرمعظم انقلاب و آیت الله رئیسی از دولت وفاق ملی کاملا روشن است. فرقی هم نمی کند که اصلاح طلبان با چه نگاهی دولت وفاق ملی آقای رئیسی را تفسیر می کنند. اگر آنها می خواهند با نگاه خود این دولت را « فراجناحی» بدانند آنگونه که محمد علی وکیلی از فعالین سیاسی اصلاح طلب بر آن تاکید داشته و در انتظار آن باشند تا آیت الله رئیسی با این نگاه آنها را در مناصب قدرت بکار گیرد ، این ذهنیت نمی تواند چندان با واقعیت نزدیک باشد هرچند ممکن است افراد کارآمد و بی حاشیه و پاک دست این جریان هم در دولت آقای رئیسی جایگاهی داشته باشند  و از ظرفیت آنها نیز استفاده شود. کما اینکه برخی اخبار گویای ابقای برخی دولتمردان دولت روحانی با همین نگاه در دولت سیزدهم نیز خواهند بود. اما حتما این بکارگیری و استفاده از ظرفیت این بخش از مدیران، متفاوت از تعریف اصلاح طلبان از دولت وفاق ملی است  که رهبر معظم انقلاب و رئیس جمهور محترم نسبت به آن معتقدند.

دولت باید مظهر وفاق ملی و نگاه ملاطفت آمیز به عموم مردم باشد. یکی از کارهای مهمی که به مردمی بودن دولت کمک می‌کند، تعهد به گفتگوی صادقانه و بدون پیرایه‌های سیاسی با مردم است.



منبع خبر

دولت وفاق ملی و برداشت‌های دوگانه  بیشتر بخوانید »