حسن رشوند

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

این دشمن را می‌توان تسلیم کرد



ابزار «شوک روانی» غرب برای تغییر در اقتصاد ایران آن کارآمدی سابق را ندارد. اگر بدرستی و با برنامه و درایت این مسیر را طی کنیم دشمن عنودی که تلاش دارد ملت ایران را تسلیم کند، به زانو در خواهیم آورد.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

دیپلمات‌ها معتقدند در دیپلماسی برای مدیریت چالش‌ها و جلوگیری از تنش‌ها باید از هر پنجره فرصتی که باز می‌شود نهایت استفاده را کرد حتی اگر در آن پنجره‌، کمتر از پنج درصد امید و شانس وجود داشته باشد.از همین منظر است که همیشه اولویت را به دیپلماسی می‌دهند و تقابل و درگیری را به زمانی موکول می‌کنند که همه راه‌ها طی شده و پنجره دیپلماسی کاملا بسته شده باشد.

با همین نگاه است که وزیر خارجه کشورمان پیش از پایان سفر یک هفته‌ای خود در نیویورک در مصاحبه با شبکه خبری «سی سی ان» می‌گوید: «ما دو بار تجربه تلخ و ناخوشایندی با آمریکا داشته‌ایم. یک بار توافقی حاصل شد اما آنها از آن خارج شدند و بار دیگر امسال مذاکره کردیم و مورد حمله قرار گرفتیم.» او در این مصاحبه با نگاه به همین پنجره رو به بسته دیپلماسی که تصور می‌شد هنوزکاملا بسته نشده است‌، می‌گوید: «هفته گذشته با پیشنهاداتی منصفانه، متعادل و سازنده به نیویورک آمدم تا راه‌حلی دیپلماتیک برای این بحران بیابیم اما این پیشنهادها نیز توسط آمریکا و سه کشور اروپایی رد شد و آنها به بازگشت فوری تحریم‌ها (اسنپ‌بک) روی آوردند که مشکلات را پیچیده‌تر کرد.»

بازگشت «اسنپ‌بک» نشان داد غرب که حالا دیگر نمی‌توان بین آمریکایی و اروپایی آن تفکیک قائل شد به هیچ صراطی مستقیم نیست و هر گونه تصور باز بودن اندک پنجره دیپلماسی با آنها خیالی خام است.

سخن این نیست که حالا که غرب تصمیم گرفته پنجره دیپلماسی را ببندد ما گزینه تنش با آنها را پیش خواهیم گرفت بلکه این باور را داریم که اولا؛ غرب در سه کشور اروپایی و آمریکا خلاصه نمی‌شود و همه راه‌ها برای مذاکره و باب دیپلماسی با کشورها با فعال شدن «اسنپ بک» بسته نشده است و ارتباط با جهان در این چند کشور خلاصه نمی‌شود و آرای داده شده به قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین برای عدم فعال شدن«اسنپ‌بک» نشان داد که شکاف بین این دو قطب جهان بسیار بیشتر از تصور آمریکایی‌ها و سه کشور اروپایی است.

ثانیا؛ تجربه این بیست و اندی سال مذاکرات هسته‌ای و دیدن این همه بدعهدی غرب، به ما آموخته که راه نجات کشور در کنار نیم نگاه به دیپلماسی و پنجره باز آن با کشورهای بلوک شرق‌، اتکاء به توانمندی خود و توجه به عنصر مهم «قوی شدن» که این روزها از کلمات کلیدی مسئولان نظام به ویژه رئیس‌جمهور، می‌باشد.با چنین رویکردی است که می‌توان گفت بازگشت خودکار تحریم‌ها با توطئه خبیثانه سه کشور اروپایی از هم اکنون محکوم به شکست است. مشروط به اینکه رفتار گذشته خود را فراموش کرده و نگاه ملتمسانه دیپلماسی بی‌حاصل با غرب را کنار بگذاریم.

اکنون که «اسنپ بک» فعال شده است این پرسش مهم مطرح است که آیا چنین تحریمی در عمل اثری متفاوت یا شدیدتر از وضعیت موجود بر اقتصاد ایران خواهد داشت؟

پاسخ آن است که نه چنین اتفاقی آنچنان که غرب ایران را از«اسنپ‌بک یا همان مکانیسم ماشه» می‌ترساند، ترسناک نخواهد بود. تجربه تحریم‌های سال‌های گذشته، به‌ویژه پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷، نشان داده که فشارهای اقتصادی واقعی بر ایران، عمدتاً از تحریم‌های یکجانبه و ثانویه آمریکا نشأت گرفته‌اند، نه تحریم‌های سازمان ملل.

در واقع، بسیاری از نهادها، بانک‌ها و شرکت‌های بین‌المللی حتی پیش از تهدید مکانیسم ماشه نیز از تعامل با ایران خودداری می‌کردند، زیرا ریسک نقض تحریم‌های خزانه‌داری آمریکا برای آن‌ها بسیار بالا بود. از این منظر، فعال‌سازی مکانیسم ماشه بیش از آنکه اثری واقعی بر اقتصاد کشور داشته باشد، بیشتر ابعاد روانی، حقوقی و سیاسی دارد.

تجربه تحریم‌های یکجانبه آمریکا در سال‌های گذشته و واقعیت‌های فعلی اقتصاد ایران نشان می‌دهد که بازگشت تحریم‌های چندجانبه سازمان ملل، برخلاف تصور عمومی، تغییر معناداری در وضعیت موجود ایجاد نمی‌کند. دلیل این ادعا، ساختار تحریم‌های فعلی، رفتار بازیگران بین‌المللی و ظرفیت‌های نسبی اقتصاد ایران است. چراکه؛

۱-تحریم‌های یکجانبه و ثانویه آمریکا در سال‌های اخیر نه‌تنها جامع‌تر، بلکه اجرائی‌تر از تحریم‌های شورای امنیت بوده‌اند. در تحریم‌های شورای امنیت، اجرا و پیگیری تخلفات به‌عهده کشورهای عضو است و ضمانت اجرائی ضعیف‌تری نسبت به نظام تحریمی آمریکا دارد. در مقابل، وزارت خزانه‌داری آمریکا و شبکه OFAC با سازوکاری پیچیده، تحریم‌های مالی، بانکی، بیمه‌ای، کشتیرانی و حتی فناورانه را به گونه‌ای اعمال کرده‌اند که تمام زنجیره تأمین، بیمه، حمل‌ونقل، تبادلات ارزی و حتی پرداخت‌های غیررسمی به‌شدت دچار اختلال شده است.

به بیان دیگر، با بازگشت ۶ قطعنامه تحریمی سازمان ملل‌، باز این تحریم‌ها از نظر شدت و گستره، در سایه تحریم‌های موجود آمریکا قرار می‌گیرند و تأثیر افزوده‌ای در عمل نخواهند داشت.

۲- حتی در دوران برجام نیز، اکثر بانک‌های بزرگ دنیا از همکاری با ایران خودداری می‌کردند؛ چراکه نگران بازگشت تحریم‌های آمریکا و مشمول‌شدن در لیست OFAC بودند. تجربه جریمه‌های چند میلیارد دلاری برخی بانک‌های بین‌المللی در دهه گذشته هنوز در ذهن مدیران این بانک‌ها باقی مانده است. در عمل، همین بیم از تحریم‌های ثانویه باعث شده که روابط بانکی رسمی ایران با دنیا، حتی بدون نیاز به تحریم‌های شورای امنیت تقریباً قطع باشد.

بنابراین، بازگشت تحریم‌های چندجانبه نمی‌تواند تغییری در رفتار بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ ایجاد کند، چراکه آن‌ها از قبل هم از تعامل با ایران کناره‌گیری کرده‌اند. تازه به نظر می‌رسد شرایط امروز نسبت به گذشته بهتر است چراکه ارتباطات ارزی که بین ایران با روسیه و چین به وجود آمده‌، توانسته در دو سه سال اخیر تجارت بین ایران با این کشورها را تسهیل کند.

صدور کالا از ایران به روسیه، بلاروس، چین و برخی دیگر از کشورهای عضو بریکس و شانگهای توانسته‌اند برخی محدودیت‌ها را در این زمینه مرتفع نماید و این به آن مفهوم است که «اسنپ بک» از هم اکنون محکوم به شکست است.

۳- بخش قابل‌توجهی از تجارت خارجی ایران، به‌ویژه در حوزه صادرات نفت و فرآورده‌های آن‌، با روش‌های غیررسمی، رمزگذاری‌شده یا واسطه‌ای انجام می‌شود. این مسیرها در خارج از سیستم بانکی رسمی عمل می‌کنند و به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که از ردیابی نهادهای تحریمی مصون باشند.

بازگشت مکانیسم ماشه و تحریم‌های سازمان ملل عملاً تأثیری بر این زیرساخت‌های غیررسمی ندارد؛ چراکه این ساختارها پیشاپیش بر اساس دور زدن تحریم‌ها طراحی شده‌اند و ماهیتاً با فضای تحریم سازگارند. این واقعیت به ایران این امکان را می‌دهد که با بازگشت تحریم‌های سازمان ملل‌،جمهوری اسلامی ایران بتواند همچنان بخشی از صادرات نفت و تبادلات کالایی خود را هرچند با چالش اما در نهایت با همه سختی‌هایی که دارد، انجام دهد.

۴- در سال‌های اخیر، برنامه‌های متعددی برای تاب‌آوری اقتصاد در برابر تحریم‌ها اجرا شده است که از جمله آن‌ها می‌توان به تنوع منابع ارزی خارج از شبکه دلار، سیاست تهاتری کالا، تقویت تولید داخلی و کاهش وابستگی به واردات اشاره کرد. هرچند این مسیرها چالش‌های خاص خود را داشته‌اند، اما در مجموع باعث شده‌اند تا آسیب‌پذیری اقتصاد ایران در برابر تحریم‌های سازماندهی شده غرب کاهش یابد. به‌ویژه در حوزه تأمین کالاهای اساسی، زنجیره داخلی نسبت به دوره‌های قبل هماهنگ‌تر و مستقل‌تر عمل می‌کند.

تنها نگرانی در این زنجیره تحریم‌ها در حوزه دارو است که با شدت غیرانسانی از گذشته تاکنون اجرا می‌شده و احتمال اینکه در دوره جدید افزایش یابد بیشتر احساس می‌شود که تجربه دولت شهید رئیسی در تامین واکسن کرونا آن‌هم در شرایطی که روزانه بیش از ۷۰۰ نفر در کشور جان خود را به ‌دلیل کم کاری دولت روحانی برای تامین واکسن از دست می‌دادند، نشان داد که اگر همت مضاعفی در همین حوزه دارویی هم صورت پذیرد این نگرانی قابل برطرف شدن است.

۵- از لحاظ حقوق بین‌الملل، تحریم‌های شورای امنیت تنها زمانی اثرگذارند که همه کشورها به‌صورت جدی آن‌ها را اجرا کنند. اما در عمل، بسیاری از کشورها از جمله چین و روسیه و برخی کشورهای همسو با این دو قدرت جهانی‌، نشان داده‌اند که به‌ویژه در شرایط فشار یکجانبه آمریکا، به تحریم‌های شورای امنیت هم پایبند نخواهند بود. در دوره قبلی نیز، برخی کشورها با تفسیرهای خاص‌، عملاً تحریم‌های سازمان ملل را دور می‌زدند. همین واقعیت به ایران امکان داده بود که در آن دوره نیز بخشی از تبادلات اقتصادی خود با این کشورها را حفظ کند. از این رو می‌توان گفت؛ بازگشت تحریم‌های شورای امنیت لزوماً به معنای انسداد کامل اقتصادی نیست، مگر آنکه کشورها به‌صورت متحد و سختگیرانه آن‌ها را اجرا کنند که با شرایط فعلی و شکاف بین قدرت‌های شرق با غرب این اتحاد دور از انتظار خواهد بود.

۶- اما آنچه بیش از همه نگران‌کننده است اثر روانی بازگشت تحریم‌های سازمان ملل بر جامعه است. تجربه اعلام برخی تحریم‌ها که هر از گاه توسط آمریکا در این سالها صورت می‌گرفت‌، نشان می‌دهد که این تحریم‌ها با وجود اینکه اثرگذاری واقعی آنها تا این میزان نبوده است ولی اثر روانی شدیدی بر بازار ارز، طلا و سرمایه‌گذاری داشته است.

نباید فراموش کرد که امروز، اقتصاد ایران تجربه مواجهه با بدترین سناریوهای تحریمی را از سر گذرانده و اقتصاد ایران تا حدود زیادی با وضعیت تحریمی وفق پیدا کرده است. بنابراین‌، به نظر می‌رسد ابزار «شوک روانی» غرب برای تغییر در اقتصاد ایران آن کارآمدی سابق را ندارد. اما آنچه امروز ضرورت آن بیشتر احساس می‌شود و قوای سه گانه به ویژه دولت محترم باید به آن توجه لازم را داشته باشند آرامش بخشی به جامعه است و این آرامش بخشی با تلاش بیشتر برای تامین نیازمندی‌های مردم و پرهیز از هر گونه سخن ناامیدکننده که بعضا از زبان برخی مسئولان و مدیران کشور و برخی رسانه‌های داخلی که خواسته یا ناخواسته سوهان روح و روان مردم هستند، دیده و شنیده می‌شود.

در این مسیر، تکلیف دستگاه قضائی همان‌گونه که ریاست محترم آن این روزها بارها تاکید داشته‌اند، سنگین است. این دستگاه دو تکلیف بزرگ «برخورد با اخلالگران نظام اقتصادی و زنجیره تامین معیشت مردم» و برخورد با «جریان‌های مسموم رسانه‌ای» که به‌دنبال ایجاد ترس و ناامیدی در جامعه هستند را بر عهده ‌دارند.

مطمئن باشیم اگر بدرستی و با برنامه و درایت این مسیر را طی کنیم دشمن عنودی که تلاش دارد ملت ایران را با ته‌مانده‌های تحریمی خود تسلیم کند را به زانو در خواهیم آورد. ان‌شاءالله.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این دشمن را می‌توان تسلیم کرد

این دشمن را می‌توان تسلیم کرد بیشتر بخوانید »

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

پاسخ ایران به «مکانیسم ماشه»: اتحاد با شرق و نقشه راه جدید دیپلماسی



در صورت بازگشت اسنپ‌بک‌، سازمان شانگهای با حضور قدرت‌هایی مانند چین و روسیه و حتی هند و کشورهای آسیای میانه می‌تواند برای ایران یک وزنه تعادلی در مقابل غرب فراهم کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

جمهوری اسلامی ایران بیش از دو دهه است که پرونده توافق با غرب در حوزه هسته‌ای را در دستور کار داشته و تمام تلاش خود برای اثبات حق هسته‌ای و تمکین کشورهای غربی به این حق را به خرج داده است. اما کشورهای اروپایی در بازه‌های زمانی مختلف با خلف وعده یا عهدشکنی، سعی کرده‌اند جمهوری اسلامی را در تنگنا قرار دهند.

توافق هسته‌ای آمده بود تا مثلا ایران را از این تنگنا خارج و روابط سیاسی و اقتصادی با اروپا را برقرار کند. ایران تلاش داشت در دوره جدید تعامل با غرب‌، آنچه در ۸ سال جنگ تحمیلی که شاهد خباثت‌های کشورهای غربی در کمک به رژیم بعثی صدام بود را فراموش کند و در حوزه سیاست خارجی با وجود همراهی آنها با عراق در جنگ هشت ساله، سعی بر بازسازی روابط خود با این کشورها داشت تا بتواند با گسترش حوزه سیاست خارجی، منافع ملی خود را بدون چالش به پیش ببرد.

این بود که خوشبین به رفتار اروپا در برجام به امید گشایش در روابط با غرب‌، پای امضای سندی نشست که امروز کشورهای غربی درصددند از آن به عنوان پاشنه آشیل کشور در حوزه سیاسی و اقتصادی استفاده کنند.

با یک بررسی ساده در تاریخ دو دهه و نیم گذشته می‌توان مشاهده کرد که همواره دولت‌های مختلف در جمهوری اسلامی ایران با وجود تفاوت دیدگاه‌ها و رویکردها و با وجود پایگاه‌های اجتماعی متفاوت، سعی خود را در بهبود روابط با غرب داشته‌اند؛ اما با همه تلاش‌های صورت‌گرفته و قدم‌های برداشته‌شده از سوی ایران در راستای اعتمادسازی، بدعهدی اروپا همواره در مسیری صورت گرفته تا هیچ منفعت قابل توجهی از این روابط، عاید ایران نشود.

از تیرماه ۱۳۹۸ تا اسفند ۱۴۰۱ یعنی نزدیک به ۴ سال تروئیکای اروپایی (فرانسه‌، آلمان و انگلیس ) با راه‌اندازی SPV و INSTEX (‌ابزارهای ویژه مالی برای تسهیل تجارت غیردلاری با ایران) در واقع ما را سرکار گذاشتند.

اقدامی که در نتیجه چنین عملی در برجام‌، آقای ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی را بر آن داشت که رسما اعلام کند آنچه از برجام نصیب ایران شده «تقریبا هیچ» بوده است. از آن پس بود که رویکرد استراتژیک ایران تغییر کرد و نگاه ایران از امیدواری کاذب به غرب‌، به شرق معطوف شد و دلیل این رویکرد، اتفاقاتی بود که در طول همکاری ایران با غرب برای توافق هسته‌ای صورت گرفته بود.

جدی گرفتن پیوستن ایران به سازمان شانگهای و گسترش همکاری با روسیه و چین و طراحی مناسبات روابط خارجی بر مبنای فاصله گرفتن از کشورهای غربی را باید در همین راستا ارزیابی کرد.

به‌خصوص اینکه کشورهای همکار ایران یعنی روسیه بعد از جنگ اوکراین و چین پس از تعرفه‌های ترامپ‌، کم و بیش تحت فشارهای تحریمی یا تعرفه‌ای آمریکا قرار داشتند.

اتحاد استراتژیک شکل‌گرفته میان این کشورها به‌ویژه در یکی دو ماه اخیر که سه کشور اروپایی بحث «اسنپ بک» یا همان «مکانیسم ماشه» و بازگشت ۶ قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را با هدف فشار به ایران آن‌هم در روزهای پایانی رفع برخی محدودیت‌های برجامی در پایان ۱۰ سال محدودیت برای جمهوری اسلامی را عَلم کرده‌اند، قطعاً متأثر از عملکرد منفی غرب، به‌ویژه بدعهدی‌های آنهاست.

این درحالی است که اروپا و شریک خبیث آنها آمریکا اکنون به این باور رسیده‌اند که جمهوری اسلامی ایران مانند برخی کشورهای دیگر قابل بازی دادن نیست و ایران که ذاتاً یک قدرت منطقه‌ای مستقل از ابرقدرت‌هاست و تن به هیچ‌گونه مسیری که عایدی آن بردگی، استثمار و یا چیزهایی شبیه به این باشد، نخواهد داد.

نگاه به شرق و توجه ویژه به سازمان‌هایی همچون شانگهای و رویکرد به قدرت‌های جدید اقتصادی جهان که امروز در قالب سازمان بریکس دور هم جمع شده‌اند تا توسعه اقتصادی را نه در سایه آمریکا، بلکه با ظرفیت درونی خود دنبال کنند و دنیای جدیدی را شکل دهند، همان مسیری است که اکنون با ناامیدی از غرب بدعهد و آمریکای متجاوز می‌توانیم بپیماییم‌، مشروط بر اینکه از راهی که انتخاب شده‌، بازنگردیم.

سفر رئیس‌جمهورکشورمان به چین و شرکت در اجلاس شانگهای و امضای ۲۰ سند و یک بیانیه از سوی سران این سازمان‌، محکومیت قاطع حملات نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران از سوی اعضای این سازمان‌، نشان می‌دهد که ایران جایگاه خود را در این سازمان و بین اعضای آن پیدا کرده است و نگاه به شرق‌، راهبردی بوده که به‌درستی طراحی و اجرا شده است.

اگر امروز می‌بینیم که سران سازمان شانگهای ۲۰ سند و بیانیه همکاری با رئیس‌جمهور کشورمان امضاء می‌کنند آن‌هم در شرایطی که سه کشور اروپایی نامه بازگشت قطعنامه‌های تحریمی را به شورای امنیت سازمان ملل ارسال کرده و در بازه زمانی ۳۰ روزه خواهان بازگشت تحریم‌های سازمان ملل هستند، این اقدام اعضای شانگهای را باید محصول اراده مستحکم شخصیت بزرگی همچون شهید آیت‌الله رئیسی در دوره ناتمام رئیس‌جمهوری خود بدانیم که از وعده‌های توخالی اروپا فاصله گرفتند و برای عضویت دائم ایران به سازمان‌هایی همچون شانگهای و بریکس تلاشی خستگی‌ناپذیر به خرج دادند.

امروز نیز همان اراده در رئیس‌جمهور پزشکیان با پشتوانه دیگر قوای کشور دیده می‌شود. تا جایی که اقدامات و توافقات انجام‌شده در شانگهای موجب قدردانی رئیس ‌مجلس قرار می‌گیرد و آقای قالیباف در پیامی به رئیس‌جمهور اعلام می‌کند: «مجلس شورای اسلامی معتقد است که همکاری‌های ایران و چین در تمام سطوح مورد توافق، باید از سطح حرف به عرصه عمل برسد». این به آن مفهوم است که قرار است در نگاه به شرق کم‌کاری‌های گذشته جبران و از اعتماد کاذب به غرب فاصله گرفته شود.

با توجه به موارد گفته شده‌، اهمیت سازمان همکاری شانگهای برای ایران، به‌ویژه با فرض بازگشت اسنپ‌بک یا مکانیسم ماشه از سوی غرب، بیش از پیش برجسته می‌شود که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد:

۱- در صورت بازگشت اسنپ‌بک‌، سازمان شانگهای با حضور قدرت‌هایی مانند چین و روسیه و حتی هند و کشورهای آسیای میانه می‌تواند برای ایران یک وزنه تعادلی در مقابل غرب فراهم کند.

عضویت ایران در این سازمان به ‌عنوان یک عضو دائم به تهران اجازه می‌دهد روابط راهبردی با شرق را تقویت کرده و برخلاف تصور غربی‌ها که فکر می‌کنند با فعال کردن اسنپ‌بک ایران گرفتار انزوای بین‌المللی می‌شود، جمهوری اسلامی ایران می‌تواند با بستن قراردادهای مهم و سرمایه‌گذاری در قالب سازمان شانگهای به‌ویژه در حوزه انرژی که نیاز مبرم اعضای این سازمان است‌، تا حدود زیادی در صف‌بندی کشورهای غربی علیه ایران شکاف ایجاد می‌کند.

۲- تجارت با کشورهای عضو شانگهای که اغلب آنها مواضع مستقل‌تری نسبت به آمریکا دارند، برای ایران یک بستر اقتصادی مطمئن خواهد بود. استفاده از ارزهای محلی، قراردادهای تهاتری و زیرساخت‌های بانکی مشترک می‌تواند به کاهش وابستگی به سیستم مالی غرب به‌ویژه دلار کمک کند. این همان خواسته‌ای است که از همان ابتدای شکل‌گیری شانگهای‌، چین و روسیه در قالب دلارزدایی‌، سیاست آن را دنبال می‌کردند و شرایط حاضر فرصت مناسبی برای پیاده‌سازی این سیاست پولی خواهد بود.

۳- در صورت اجرای اسنپ‌بک، ایران ممکن است از برخی مسیرهای حمل‌ونقل که در روزهای اخیر شاهد بخشی از فعالیت‌ها در مرز مشترک ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان که با توطئه کریدور زنگزور دنبال می‌شود، محروم شود.

این در حالی است که با سازمان شانگهای‌، دسترسی به برنامه‌های ترانزیتی آسیای میانه مانند کریدور شمال – جنوب و کریدور چین- اروپا فضای جدیدی برای ایران باز می‌شود. در این شرایط‌، جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در بستر سازمان شانگهای و سازمان‌های مشابه منطقه‌ای همچون اوراسیا که ایران عضو آن است به عنوان یک پل راهبردی ارتباطی میان شرق و غرب ایفای نقش کند.

این موضوع از نگاه رؤسای جمهور ایران و روسیه در دیدار طرفین در «‌تیانجین» چین مغفول نمانده است و هر دو رئیس‌جمهور پزشکیان و پوتین بر اجرای توافقنامه بلندمدت و موافقتنامه اوراسیا در گسترش همکاری‌های میان دو کشور تاکید داشتند.

۴- در شرایطی که فشارهای امنیتی غرب علیه ایران افزایش یافته است همکاری با کشورهای قدرتمند نظامی مانند چین و روسیه می‌تواند موجب تقویت امنیت ملی کشورمان شود. رزمایش‌های مشترک و تبادل اطلاعات در حوزه مبارزه با تروریسم و… نقش بازدارنده‌ای در این زمینه خواهد داشت.

۵- در صورت اجرای اسنپ‌بک و تلاش غرب به امید واهی انزوای بین‌المللی ایران‌، حضور فعال کشورمان در نشست‌های شانگهای و روابط با کشورهای عضو این سازمان به ایران این امکان را می‌دهد که از طریق دیپلماسی چندجانبه، از مشروعیت بین‌المللی خود دفاع کرده و در مقابل هرگونه زیاده‌خواهی غرب بایستد و خط بطلانی بر این ایده که جامعه جهانی در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده‌، بکشد و تصویری متفاوت از جامعه جهانی در مقابل غرب ترسیم کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پاسخ ایران به «مکانیسم ماشه»: اتحاد با شرق و نقشه راه جدید دیپلماسی

پاسخ ایران به «مکانیسم ماشه»: اتحاد با شرق و نقشه راه جدید دیپلماسی بیشتر بخوانید »

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

غزه بی‌پناه‌ را دریابیم!



کشورهای جهان و به ویژه کشورهای مسلمان‌، اگر امروز این پروژه کثیف صهیونیست‌ها را متوقف نکنند، فردا با فاجعه‌ای روبه‌رو خواهند شد که نه‌تنها انسانیت، بلکه ثبات خاورمیانه را باید فراموش کنند.

  • هتل تارا مشهد

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: این روزها، روح شیطان در کالبد پلید نتانیاهو و مقامات رژیم صهیونیستی حلول کرده است. تا آنجا که در سوریه به‌دنبال توسعه و نفوذ در عمق خاک این کشور و در غزه به‌دنبال محاصره مرگبار کودکان مظلومی است که تشنه و گرسنه با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

در این کارزار نابرابر، در عرصه سیاسی سوریه، شاهد خوش‌رقصی حاکمان این کشور هستیم که با سرعتی غیرقابل باور به سمت رژیم صهیونیستی چرخش پیدا کرده‌اند.

کسانی که مدعی بودند، آمده‌اند تا مردم سوریه را نجات دهند، خفت تسلیم به اسرائیل را به جان خریدند و در برابر پیشروی سربازان صهیونیست به عمق خاک کشورشان سکوت اختیار کردند و سازش با رژیم کودک‌کش صهیونیستی را بر مقاومت در برابر تجاوزگری‌های آن ترجیح دادند.

در آن‌سوی ماجرا هم اردوغان که خطر منطقه‌ای اسرائیل را جدی نمی‌داند، توطئه نتانیاهو برای بازکردن گذرگاهی با نام «داوود» و تسلط بر فرات را خطری بر بلندپروازی‌های منطقه‌ای خود ندانسته و شاید با این تصور که از به‌هم‌ریختگی سوریه، کلاهی می‌تواند برای خود دست‌وپا کند، در مقابل جنایات اسرائیل در سوریه و منطقه نه‌فقط نظاره‌گر، بلکه تسهیل‌کننده اهداف صهیونیست‌ها شده است و هر از گاهی برای اینکه خالی از عریضه نباشد، انتقادی به رژیم صهیونیستی می‌کند و در حالی که کودکان غزه در تشنگی و گرسنگی حاصل از محاصره غیرانسانی صهیونیست‌ها جان می‌دهند، او و دولتش بدون آنکه کوچک‌ترین اقدامی برای رفع این محدودیت انجام دهد به جمله‌ای اعتراضی به رفتار رژیم حاکم بر «تل‌آویو» بسنده می‌کند.

این در حالی است که آمارهای تجاری بین ترکیه و اسرائیل در نزدیک به دو سال جنگ غزه، حکایت از آن دارد که اگر این روابط تجاری نبود، رژیم صهیونیستی خیلی زود زمین‌گیر می‌شد. دولت اردوغان این را به درستی می‌داند که با تأمین نیازهای تجاری و روزمره صهیونیست‌ها، دولتش به این رژیم کودک‌کش تنفس مصنوعی می‌دهد و در مقابل‌، هر لحظه نفس کودکی را در غزه می‌گیرد.

هرچند در این کارزار عجیب نسل‌کشی فلسطینی‌ها، برخی دولت‌های عربی که برای عربیت فلسطینی‌ها رگ گردن کلفت می‌کنند اگر نگوییم بیشتر از دولت ترکیه، کمتر مقصر نیستند.

سؤال اینجاست که آیا با وجود بیش از ۴۰۰میلیون مسلمان در منطقه غرب آسیا و حدود ۲میلیارد مسلمان در جهان، می‌توان پذیرفت که یک‌میلیون و ۳۰۰هزار فلسطینی در محاصره گرگ‌های نجس صهیونیستی در غزه، حتی یک وعده غذای روزانه و یک بطری آب نداشته باشند؟ اگر همین امروز تک‌تک این کشورهای منطقه یک کشتی حامل غذا، آب و دارو تهیه و به سمت سرزمین‌های اشغالی حرکت کنند، کجا رژیم صهیونیستی را یارای مقابله با آن خواهد بود؟

فقط تصور کنید که همزمان، ۵۰ کشتی کالا- و نه حتی یک قبضه سلاح‌-، به سمت غزه حرکت کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ یقین داشته باشیم که رژیم صهیونیستی با این حرکت، زانو زده و تسلیم خواست دولت‌های مسلمان خواهد شد. اصلاً فرض بگیرید که رژیم صهیونیستی دیوانگی کرده و تعرضی به کشتی‌ها داشته باشد، در آن صورت آیا خشم خروشان ملت‌های مسلمان را می‌تواند کنترل و فرو نشاند؟

مطمئن باشیم که نشست‌های سیاسی نمایشی نمی‌تواند مانع نسل‌کشی صهیونیست‌ها و رفع محاصره غزه باشد، که اگر می‌توانست، تا حالا نمی‌گذاشت حدود ۶۰هزار نفر از مردم غزه شهید و صدها هزار نفر مجروح در یک باریکه ۳۶۰ کیلومترمربع صورت بگیرد.

آیا در گوشه‌ای از این جهان پرهیاهو، جایی هست که کودکی میان ویرانه‌ها، با دستان کوچک و چشمانی پر اشک، به دنبال جرعه‌ای آب و لقمه‌ای نان باشد؟ این وضعیت فقط‌وفقط در غزه حال وقوع است، زخمی‌ترین قطعه از پیکره امت اسلامی؛ منطقه‌ای که در محاصره کامل، زیر بار بمباران‌های بی‌امان صهیونیست‌ها و بی‌تفاوتی جهانی، همچنان زنده است، اما هر روز بیشتر از دیروز رنج می‌کشد.

کودکان غزه، بی‌دفاع‌ترین قربانیان جهان امروزند. در شرایطی که حداقل ۴۰هزار کودک با سوءتغذیه و ۱۰هزار کودک با سوءتغذیه شدید دست‌وپنجه نرم می‌کنند، جهان سرمایه‌داری- و نه ملت‌های آنها- در سکوت مرگبار خفته‌اند. فرشتگانی که نه کودکی کرده‌اند، نه آرامش را دیده‌اند و نه حتی سرپناهی امن دارند. تصاویر کودکانی که با بدن‌های نحیف و چشمان ملتمس به دوربین خبرنگار خیره می‌شوند و فقط یک جمله را در این نگاه معصومانه و مظلومانه خود به جهان و البته کشورهای مسلمان مخابره می‌کند و آن جمله این است: «آیا کسی هست که ما را یاری کند؟». این نگاه، گویای این واقعیت تلخ است که غزه نه در جنگ، که در بی‌تفاوتی جهانی و مسلمانان جان می‌دهد. اما کشورهای مسلمان باید بدانند که این سکوت، بی‌طرفی نیست؛ همدستی با ظلم است.

غزه تنها یک جغرافیای باریک ۳۶۰ کیلومترمربعی نیست؛ بلکه میدان آزمون و عیارسنجی انسانیت است. غزه، آینه‌ای است که چهره بشر خفته را نشان می‌دهد و هرکس در برابر آن بی‌تفاوت باشد، این تصویر شرم‌آور، تا زمان مرگ، او را رها نخواهد کرد.

غزه، امروز نماد درد و رنج بی‌پایان یک ملت مظلوم است؛ مردمی که در محاصره‌ای خفه‌کننده، میان آوار خانه‌هایشان، با چشمانی خسته و دستانی خالی، همچنان برای زندگی باکرامت، برای بقا تلاش می‌کنند.

غزه، گرسنه و تشنه است؛ نه‌تنها از نان و آب، که از بی‌عدالتی و سکوت مدعیان حقوق بشر و مدعیان مسلمانی. کودکانش با شکم‌های خالی به خواب می‌روند، بیمارستان‌هایش از نبود دارو ناله می‌کنند و مردمش در سایه بمباران و محاصره‌، به سختی نفس می‌کشند. اگر جهان امروز در برابر این گرسنگی و تشنگی، در برابر این محاصره و نسل‌کشی‌، همچنان سکوت کند، فردا تاریخ از ما خواهد پرسید که‌ در برابر رنج غزه، چه کردید؟

همه می‌دانند که هدف اسرائیل در غزه، تنها یک جنگ نظامی نیست؛ بلکه یک جنگ روانی، اقتصادی و جمعیتی است. اسرائیل می‌کوشد با ممانعت از ورود غذا و دارو و قطع شریان آب شهری و ایجاد محدودیت برای سوخت و حتی تخریب زیرساخت‌های شهری، مردم را به خروج اجباری یا تسلیم وادار کند. این نوع از جنگ، به گفته کارشناسان حقوق بین‌الملل، مصداق بارز «مجازات جمعی» و «جنایت جنگی» است.

برخی تصور می‌کنند که دو سیاست «سیاست توسعه‌طلبی در سوریه» و «محاصره در غزه» از هم جدا هستند و به عنوان متغیرهای جداگانه باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند، اما در واقع، هر دو، بخشی از نقشه بزرگ‌تری هستند که اهداف زیر را دنبال می‌کند:

۱- جلوگیری از تشکیل جبهه متحد مقاومت در شمال (لبنان و سوریه) و جنوب رژیم صهیونیستی (غزه). جبهه مقاومت در یمن امروز گلوی صهیونیست‌ها را در حد مرگ می‌فشارد و آنها را بیچاره کرده است و رزمندگان عراقی دست‌های خود را روی ماشه نگه داشته و آماده اقدام هستند و در نهایت ایران قدرتمند، توانمندی خود را در وعده صادق۳ به دشمن صهیونیستی نشان کرد و آنها را مجبور به پیشنهاد آتش‌بس کرد. اسرائیل می‌خواهد به خیال خام خود با تضعیف این جبهه‌ها، به اهداف پلید توسعه‌طلبی «از نیل تا فرات» خود برسد.

۲- تضعیف اراده ملی فلسطینیان از طریق فشارهای اقتصادی، روانی و فیزیکی و مهاجرت از غزه و فراتر از آن‌، تخلیه کرانه باختری و همه سرزمین فلسطین. این هدف شوم را از تحریف جغرافیای فلسطین در قانون ایالتی آمریکا که در روزهای گذشته مورد بحث و تصویب قرار گرفته، می‌توان فهمید. اخیراً قانونگذاران ۷ ایالت آمریکا در اقدامی بی‌سابقه قانونی را به تصویب رساندند که به موجب آن استفاده از نام «کرانه باختری» ممنوع و بر کاربرد اصطلاح صهیونیستی «یهودا و سامره» تاکید شده است.

هدف از این اقدام‌، اعطای مشروعیت سیاسی به اشغالگری رژیم صهیونیستی در اسناد رسمی آمریکاست. حذف نام «کرانه باختری» مصداق بارز تحریف هویتی و سیاسی سرزمین فلسطین است که در تضاد با قوانین بین‌المللی قرار دارد. اسرائیل می‌کوشد با حمایت آمریکا و سکوت جهان عرب، موقعیت منطقه‌ای این رژیم در حال زوال را تثبیت کند.

۳- مشغول‌سازی افکار عمومی داخل رژیم صهیونیستی به‌دلیل شکست سنگینی که رژیم صهیونیستی از دفاع مقدس ۱۲روزه خورد و همچنین پرونده‌های فسادی که نتانیاهو در داخل داشته و با همین مشغول‌سازی‌ها، برای دادگاهی‌شدن خود زمان می‌خرد.

ضمن اینکه با خروج احزاب مخالف‌، کابینه او از حدنصاب افتاده و مجبور به برگزاری انتخابات زودهنگام خواهد شد. او تلاش دارد با مشغول‌سازی به تهدیدات خارجی و امنیتی‌کردن منطقه به‌جای پاسخ‌گویی به بحران‌های داخلی در سرزمین‌های اشغالی‌، برنامه‌های خود در منطقه و ایده توسعه‌طلبی را با گذرگاه «داوود» دنبال کند.

بنابر آنچه گفته شد، سیاست دوگانه رژیم صهیونیستی «توسعه نظامی در سوریه و قحطی‌سازی در غزه»، تنها یک مسئله منطقه‌ای نیست؛ بلکه یک آزمون بزرگ برای وجدان جهانی است. جهان مدعی حقوق بشر در غرب باید پاسخ دهد که آیا می‌توان همزمان از «امنیت اسرائیل» سخن گفت و صدای تشنگی و گرسنگی کودکان غزه را نشنید؟ آیا می‌توان مداخله‌گری آشکار در سوریه را نادیده گرفت و نسبت به قحطی برنامه‌ریزی‌شده در فلسطین سکوت کرد؟

کشورهای جهان و به ویژه کشورهای مسلمان‌، اگر امروز این پروژه کثیف صهیونیست‌ها را متوقف نکنند، فردا با فاجعه‌ای روبه‌رو خواهند شد که نه‌تنها انسانیت، بلکه ثبات خاورمیانه را باید فراموش کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

غزه بی‌پناه‌ را دریابیم!

غزه بی‌پناه‌ را دریابیم! بیشتر بخوانید »

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

مردم ۱۴۰۳ همان مردم ۹ دی ۸۸ هستند



حماسه ۹ دی به ما یاد داد که مردم ایران حساسیت ویژه‌ای برای بحث امنیت ملی خود قائلند و هرگونه دخالت و حمایتی که منجر به ناآرامی و ناامنی در کشور شود را با پاسخ سخت جواب خواهند داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: امروز سالروز نهم دی یکی از مقاطع پرفروغ تاریخ جمهوری اسلامی است که سبب شد بار دیگر مردم برای صیانت از ارزش‌های انقلاب و مانایی آن فوج فوج به صحنه بیایند. حماسه ۹ دی نشان داد که کنش سیاسی در جامعه ایران بیش از هر جامعه‌ای بر محور ارزش‌ها و ضدارزش‌ها در جریان است. بنابراین پیروزی یا شکست نیروهای انقلابی در میزان تلاش آنها در زنده نگه داشتن ارزش‌هاست و البته رشد ارزش‌ها زمانی ممکن است که توانایی آنها در حل مشکلات جامعه را بتوانیم فعلیّت بخشیم. با این نگاه، ۹ دی حاوی درس‌های زیادی برای دیروز، امروز و فردای ما است.

۱- یکی از مهم‌ترین اهداف دشمن علیه جمهوری اسلامی همواره تخریب اقتدار نظام در نزد افکار عمومی است. حماسه ۹ دی این درس را داد که باید با قاطعیت در مقابل هرگونه تخریب حاکمیت سیاسی و وجهه نظام ایستادگی کرد و البته این ایستادگی بیش از آنکه نیاز به قوه قهریه باشد، بهره‌گیری از گفتمان بصیرت و روش‌های دیگر؛ شامل اقدامات رسانه‌ای، حل مشکلات اقتصادی، برخورد قاطع با عناصر نفوذی و… شامل می‌شود. این موضوع برای ملتی که بارها حوادث مختلف را در این سرزمین دیده و پیامدهای خطرناک انفعال در مقابل تخریب اقتدار نظام سیاسی خود را لمس کرده، قابل درک است که در مقابل زیر سؤال رفتن اقتدار قانونی نظام بی‌تفاوت نباشد. ۹ دی نشان داد که مردم هرگونه حرکتی که منجر به تغییر نظام سیاسی شود را تحمل نمی‌کنند و در مقابلِ خنّاسانی که چنین هدفی را دنبال می‌کنند، ایستادگی خواهند کرد. از این‌رو، دفاع مقتدرانه از حاکمیت سیاسی و حتی برخورد قاطع با جماعتی هرج و مرج‌طلب که متأثر از رسانه‌های بیگانه‌، خواسته‌های سیاسی نامعقول و غیرمنطقی خود را با تعرض به حقوق مادی و معنوی مردم فریاد می‌زدند، موضوعی است که مردم از انقلابی و غیرانقلابی در ۹ دی در مقابل آن ایستادند و باب آن را بستند.

۲- حماسه ۹ دی به ما یاد داد که مردم ایران حساسیت ویژه‌ای برای بحث امنیت ملی خود قائلند. این موضوع در شرایط کنونی که دشمن تصور می‌کند پایه‌های امنیت ایران با تضعیف سرپنجه‌های مقاومت در منطقه به‌خصوص پس از سقوط دولت سوریه کاهش یافته‌، از اهمیت بیشتری برخوردار است. دشمن همواره تلاش می‌کند القا کند که پایه‌های امنیت جمهوری اسلامی با وضعیتی که سوریه پیدا کرده و دشمن صهیونیستی عربده‌کشی می‌کند، زیر سؤال رفته است. این در حالی است که امروز ملت ایران این موضوع ر ابا مرور این حوادث؛ از فتنه ۸۸ گرفته تا حوادث تلخ سال‌های ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ و آنچه در طول این سال‌ها در کشورهای همسایه خود دیده‌، به‌درستی فهم کرده که افزایش ضریب امنیت کشور و مهم‌تر از آن‌، آگاه‌سازی مردم از این سرمایه و امتیاز کم‌نظیر آن‌، سبب افزایش اعتماد به نظام و از بین رفتن شکاف حاکمیت – دولت می‌شود و در چنین شرایطی باید با جان و دل از کیان جمهوری اسلامی صیانت کند تا سرنوشتی مشابه سوریه برای او رقم نخورد.

۳- حماسه ۹ دی و خنثی کردن فتنه ۸۸ با حضور گسترده مردم رقم خورد. مروری بر بیانات رهبر حکیم انقلاب در طول این ۱۵ سال پس از ۹ دی‌، نشان از درک عمیق از نقش محوری مردم دارد. یکی از درس‌های بزرگ این حماسه در این است که اساسا حاکمیت دینی با حضور مردم ممکن می‌گردد. مفهوم «حضور مردمی» یکی از مفاهیم اساسی در اندیشه سیاسی مقام معظم رهبری است و ایشان در بسیاری از بیاناتشان، حضور مردم در حوزه‌های مختلف نظام سیاسی را عامل موفقیّت کشور می‌دانند. نکته مهم در حضور حماسی و نهادمند مردم با ساختار سیاسی کشور رابطه‌ای متقابل دارد، یعنی اگر خواهان حضور حماسی آنان در صحنه‌های دفاع از انقلاب و جمهوری اسلامی هستیم، باید ساختار و نهادهای نظام نیز رویکرد مردمی داشته و مردم احساس کنند که ساختار نظام و قوای سه‌گانه‌، برای حضور آنها بستر لازم را فراهم کرده و خواسته‌های آنان را پیگیری می‌کند.

۴- فتنه ۸۸ از یک منظر، صحنه رویارویی جنگ شناختی و روانی دشمن با اعتقادات سیاسی و دینی مردم ایران بود. هرچند در توسعه و گسترش این فتنه، رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی نقش اصلی را ایفا کردند و رسانه‌هایی همچون بی‌بی‌سی فارسی حتی خبرنگاران خود را در کف خیابان‌های تهران گسیل کرده بود تا کمک‌کننده اغتشاشگران باشند، اما دیدیم که این جنگ روانی در مقابل باور و اعتقاد دینی و سیاسی جامعه ایران با حماسه ۹ دی رنگ باخت. در شرایط کنونی نیز جنگ روانی دشمن بیش از هر زمان دیگری گسترش یافته است و با توجه به اینکه اکنون هر فردی از ظرفیت رسانه‌ای برخوردار است و توانایی تولید محتوا در فضای مجازی را دارد و می‌تواند در جایگاه یک رسانه ‌ایفای نقش کند، مقابله با این جنگ روانی بیش از برخورداری از ابزارهای رسانه‌ای‌، در بستر جهاد تبیین و افزایش اعتقادات دینی – سیاسی ممکن خواهد بود. این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت که جنگ رسانه‌ای دشمن با همه گستردگی در مقابل افراد صاحب بصیرت و معنویّت رنگ می‌بازد و رسانه تنها یک وسیله است و این بصیرت است که قبل از هر چیز با افزایش تأمل و معنویت حاصل می‌شود. بنابراین دعوت جامعه به مطالعه تاریخ و آنچه در حوادث مختلف رخ داده و چهره غرب را برملا کرده، مورد تأکید رهبر معظم انقلاب است. این همان نکته مهمی است که رهبر حکیم انقلاب مکرر به آن تاکید دارند تا مبادا در میان این جنگ شناختی چند لایه دشمن‌، مردم تهی خالی کرده و در صورت مواجهه با حوادث مشابه فتنه ۸۸ یا حرکت اغتشاشگران در ۱۴۰۱ برای مدتی هر چند کوتاه‌، مبهوت و سردرگم باقی بمانند.

۵- یکی دیگر از درس‌های حماسه ۹ دی که برگرفته از تجربه‌های ۴۵ ساله انقلاب بوده و به کار امروز و فردای ما نیز می‌آید، ‌توجه به فصل‌الخطاب بودن کلام و نگاه رهبر انقلاب در هنگامه فتنه‌هاست. کارکرد مهم جایگاه رهبری در چنین مواقعی آن است که ضمن توجه و ارجاع دادن همگان به قانون و مقررات کشور، ‌می‌تواند آرامش سیاسی و انسجام ملی را در سطح کشور تثبیت کند. در این جهت‌، اکنون که ایران اسلامی در چند جبهه در حال جنگ است و از یکسو با توجه به وجود برخی مشکلات اقتصادی و ناترازی‌های موجود آزاردهنده‌، باعث برخی نارضایتی‌ها در کشور شده و از سوی دیگر تحولات منطقه‌، دهان گشاد یاوه‌گویان را نسبت به ایران و مدیریت منطقه‌ای او باز کرده است‌، گوش‌ها همه باید به دهان این ولی خدا باشد و همان‌گونه که با خلق ۹ دی ۸۸ دشمن را در رسیدن به آرزوهای واهی خود ناامید کردیم‌، با فصل‌الخطاب دانستن سخنان و رهنمودهای رهبر حکیم و سکاندار انقلاب‌، این مرحله حساس را نیز پشت سر گذاشته و مکر دشمنان را به خودشان بازگردانیم.

۶- یک‌بار دیگر پس از گذشت ۱۵ سال از حماسه حضور بی‌نظیر ملت ایران در ۹ دی ۸۸ رهبر معظم انقلاب به دشمنان یادآور شدند که دچار توهّم پیروزی در منطقه نشوید و لگد و سیلی محکمی که در رخداد تاریخی ۹ دی از ملت ایران خوردند را فراموش نکنید. این بود که در دیدار با مداحان فرمودند: «یک عنصر آمریکایی از مسئولین آمریکایی – اشاره به وزیر خارجه آمریکا آنتونی بلینکن است-‌، جزو گزافه‌گویی‌هایش یکی این است که می‌گوید: «هر کسی در ایران اغتشاش کند، ما کمکش می‌کنیم»؛ مجموع حرفش این است؛ به این تصریح نمی‌کند امّا حرفش این است؛ در لفّافه بیان می‌کند امّا کاملاً روشن است که این را دارد می‌گوید. احمق‌ها بوی کباب شنیده‌اند! نکته‌ اوّل اینکه ملّت ایران هر کسی را که مزدوریِ آمریکا را در این زمینه قبول کند، در زیر گام‌های محکم خود لگدمال خواهد کرد.» این هشدار رهبر انقلاب به دشمنان‌، مفهومش آن است که مردمی که امروز در زیر پرچم جمهوری اسلامی هستند همان مردم ۹ دی سال ۸۸ هستند و ذره‌ای از آرمان‌های اصیل انقلاب فاصله ندارند و هرگونه دخالت و حمایتی که منجر به ناآرامی و ناامنی در کشور شود را با پاسخ سخت جواب خواهند داد و دشمنان را زیر لگدهای خود له خواهند کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مردم ۱۴۰۳ همان مردم ۹ دی ۸۸ هستند

مردم ۱۴۰۳ همان مردم ۹ دی ۸۸ هستند بیشتر بخوانید »

دشمن در آشوب‌های اخیر به دنبال چه بود؟

خطای راهبردی رژیم صهیونیستی



دشمن بیش از تاثیر تخریبی حملات خود، به‌دنبال جنگ روانی علیه ملت ایران بود با این تصور که با این حملات‌، شاهد برهم ریختگی و نظم عمومی جامعه ایران شده و می‌تواند شورش و هرج و مرج را در کشور دامن بزند.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: از زمان وعده صادق ۲ که دهم مهرماه موشک‌های سپاه برق‌آسا بر سر مراکز حساس و پایگاه‌های مهم رژیم صهیونیستی در «نواتیم»‌، «‌هاتسریم» همان پایگاهی که مبدا عملیات ترور شهید سید حسن نصرالله بود و همچنین رادارهای راهبردی و مراکز تجمع ‌تانک‌ها، نفربرها و نفرات رژیم صهیونیستی در منطقه پیرامون غزه‌، مورد هدف قرار گرفت، تا دیشب که رژیم صهیونیستی با رجزخوانی و لاف‌های غریبانه ایران اسلامی را تهدید به پاسخ سخت می‌کرد، ۲۵ روز است که می‌گذرد. نتانیاهو در همان روزهای اول حملات قهرمانانه سپاه با تقلید از مسئولان جمهوری اسلامی اعلام کرد که پاسخ اسرائیل به ایران سخت و در زمان و مکان مناسب انجام خواهد شد. در فاصله وعده صادق ۱ تا ۲‌، رژیم صهیونیستی تمام تلاش خود را کرد تا ضعف سامانه‌های راداری خود از گنبد آهنین گرفته تا فلاخن داود و آرو (پیکان ۱ و ۲)‌، ‌هاوک، تاد و ده‌ها سامانه پدافندی آمریکا، انگلیس و کشورهای منطقه را برطرف کند تا حتی یک موشک به مراکزی که گفته شد اصابت نکند. اما دیدیم که عملیات ظفرمندانه وعده صادق ۲ چنان بلایی بر سر آنها آورد که با وجود آنکه تقریبا یک ماه از آن تاریخ می‌گذرد مقامات صهیونیستی ترجیح می‌دهند جلسات کاری خود را ده‌ها متر زیرزمین در پناهگاه‌های بتنی برگزار کنند. جبران شکست خفت‌بار رژیم صهیونیستی در وعده صادق ۲ پس از ۲۵ روز، این رژیم را بر آن داشت تا برای پاسخ به انتقادهای داخلی به ویژه طیف افراطی و جنگ‌طلبش‌، اقدامی را علیه ایران انجام دهد. این بود که در نیمه‌های شب ۵ آبان با حمله به برخی مراکز نظامی و سامانه‌های ایرانی‌، خساراتی را هرچند اندک به جمهوری اسلامی وارد کرد.

اما با طلوع خورشید در صبح شنبه پنجم آبان ماه مشخص شد که تل‌آویو بیش از آنکه مرد کارزار نبرد با ایران اسلامی و مقاوم باشد، شیپور بوقی صحنه عملیات روانی است! و حضور نتانیاهو نخست‌وزیر و گالانت وزیر جنگ این رژیم در پناهگاه زیرزمینی بیش از آنکه نشان‌دهنده قدرت باشد، نمایش ضعف و ترس مقامات ارشد رژیم اشغالگر قدس از حملات احتمالی تلافی‌جویانه ایران بود. تا جایی که انتشار تصاویر مقامات بزدل صهیونیستی صدای نیروهای اپوزیسیون رژیم را نیز درآورد و سبب مطرح شدن این سؤال شد که اساسا چرا مقامات اسرائیل باید برای حفظ جان خود در زیرزمین باشند و مسئولان و شهروندان ایرانی که در آماج تهدید و حمله قرار گرفته‌اند بدون کمترین احساس ترسی در حال استراحت یا انجام امورات شخصی یا اداری خود آن‌هم در منزل و محل کار نه در زیرزمین و پناهگاه‌ها هستند.

درباره حمله رژیم صهیونیستی به برخی مراکز نظامی و سامانه‌های دفاعی کشور در پنجم آبان ماه صرفنظر از میزان خسارت آن که اصلا با اقدام ایران در وعده صادق ۲ قابل قیاس نیست، چند نکته قابل توجه است:

۱- رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه «نصر» صراحتا اعلام کردند که سیاست «صبر استراتژیک» جمهوری اسلامی به پایان رسیده و ایران به هرگونه اقدام تجاوزکارانه دشمن پاسخ قاطع، اما حساب‌شده و غیرشتاب زده خواهد داد. پیش از این نیز فرماندهان نظامی کشور وعده داده بودندکه به هرگونه اقدام تجاوزکارانه صهیونیست‌ها به شدت پاسخ خواهند داد. با توجه به این هشدارها، شمارش معکوس برای عملیات «وعده صادق ۳» به صدا درآمده است و افکار عمومی بار دیگر انتظار دارد که مقامات مسئول و فرماندهان نظامی با در نظر گرفتن شرایط میدانی و مصلحت کشور به تجاوز اخیر صهیونیست‌ها البته حساب شده و بدون شتابزدگی پاسخ قاطع دهند و افکار عمومی در داخل و جبهه مقاومت این را می‌داند که پاسخ ندادن ضرب‌الاجل به دشمن صهیونیستی به منزله از دستور خارج شدن اقدام متقابل و البته شدیدتر فرزندان جمهوری اسلامی در سپاه و ارتش نیست.

۲- نگاهی به خط خبری رسانه‌های خارجی به ویژه رسانه‌های آمریکایی گویای آن است که جو عمومی کشور برای این رسانه‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است و مورد توجه آنها قرار دارد به طوری که نیویورک تایمز با تیتر «ایران آرام است» از حال و هوای مردم ایران پس از حمله جمعه شب صهیونیست‌ها به برخی مراکز ایران خبر داد.

از سوی دیگر، رسانه‌های اسرائیلی با انتقاد شدید از نحوه عملیات علیه ایران، نوشته‌اند که مردم ایران این حمله را احساس نکرده‌اند و اکنون آن‌ها در خواب و ما بیدار هستیم. این رسانه‌ها با طرح این نکته که معلوم نیست ما حمله کرده‌ایم یا ایرانی‌ها، پرسیده‌اند چرا نخست‌وزیر ما اکنون در پناهگاه و زیرزمین است؟

همان‌گونه که از شواهد خبری و برخی ملاحظات افشاء شده‌ مقامات آمریکایی درخصوص پاسخ این رژیم به ایران از پیش مشخص شده ‌بود، قرار شد ضربه‌ای را فقط بزنند تا در سطحی محدود و ضعیف اما در سطح عالی و قوی آن را در رسانه‌ها برجسته و از آن دستاوردسازی رسانه‌ای بکنند و استفاده از تصاویر حمله‌ ایران به اسرائیل و ادعاهای بدون سند و تصویر و… نشانگانی است بر این گزاره که دست آنها به شدت خالی است.

این خط خبری دشمن نشان از آن دارد که دشمن بیش از تاثیر تخریبی حملات خود، به‌دنبال جنگ روانی علیه ملت ایران بوده است با این تصور که با این حملات‌، شاهد به ریختگی و نظم عمومی جامعه ایران شده و می‌تواند نوعی شورش و هرج و مرج را در کشور دامن بزند که زندگی عادی مردم در صبح روز شنبه‌، آب یخی بود بر روی همه این برآوردها که مدت‌ها برای آن سناریوسازی و برنامه‌ریزی کرده بودند.

۳- صرفنظر از اینکه برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان و امارات که در گذشته بعضا آسمان خود را در اختیار دشمن قرار می‌دادند در اعلام محکومیت رژیم صهیونیستی صادق هستند یا نه‌، همین که بلافاصله با حمله رژیم به مراکز نظامی ایران واکنش نشان می‌دهند، نشان می‌دهد کشورهای منطقه از جدی بودن ایران در پاسخ به متجاوزین اطمینان دارند و نگران هستند که با تداوم درگیری‌ها و پاسخ قاطع ایران، شرایط منطقه با تحولات غیرقابل کنترلی مواجه شود. بنابراین محکومیت رژیم صهیونیستی توسط این کشورها در پی اقدام نسنجیده این رژیم از موارد نادری است که یا اصلا شاهد آن تاکنون نبوده‌ایم یا اگر در گذشته اقدام مشابه‌ای صورت گرفته‌، در این سطح و با این ادبیات صریح انجام نشده است. این اتفاق گویای آن است رژیم صهیونیستی که تا یک سال پیش به‌دنبال توافق و عادی‌سازی با این دولت‌های عربی بود، شدیدا دچار تنگنای امنیتی شده و جایگاه خود را در منطقه از دست داده است. از این رو، می‌توان گفت؛ رژیم صهیونیستی روزهای سختی را پیش رو دارد و روزهای ذلت این رژیم همچون کرنومتر در حال ثانیه شماری است و بزودی خون کودکان مظلوم غزه و فرماندهان جبهه مقاومت دامان کثیف آن را خواهد گرفت.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خطای راهبردی رژیم صهیونیستی

خطای راهبردی رژیم صهیونیستی بیشتر بخوانید »