حسن شفیع زاده

برپایی نمایشگاه خیابانی با موضوع زندگی و شخصیت شهید «شفیع‌زاده»

برپایی نمایشگاه خیابانی با موضوع زندگی و شخصیت شهید «شفیع‌زاده»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌‎پرس از تبریز، همزمان با ایام شهادت سردار شهید «حسن شفیع‌زاده»، امروز (جمعه) نمایشگاه خیابانی با موضوع زندگانی و شخصیت این شهید والامقام در مقابل مصلی اعظم حضرت امام خمینی (ره) تبریز بر پا شد.

در این نمایشگاه، تصاویری از شهید «شفیع‌زاده» به همراه زندگی‌نامه، مشروح تلاش‌ها و مجاهدت‌ها و نیز خاطرات همرزمان وی به نمایش گذاشته شد که با استقبال مردم روبرو شد.

سردار سرلشکر شهید «حسن شفیع‌زاده» متولد 1336 در تبریز است که در دوران دفاع مقدس با تأسیس و فرماندهی توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش مهمی در عملیات‌های بزرگ کشورمان ایفا کرد و پس از مجاهدت‌های فراوان، در 8 اردیبهشت 1366 بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن بعثی به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/  

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برپایی نمایشگاه خیابانی با موضوع زندگی و شخصیت شهید «شفیع‌زاده» بیشتر بخوانید »

مراسم سالگرد شهادت سردار شهید «حسن شفیع‌زاده» برگزار می‌شود

برگزاری مراسم سالگرد شهادت سردار «حسن شفیع‌زاده» در تبریز


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، مراسم بزرگداشت سی و پنجمین سالگرد شهادت سردار سرلشکر پاسدار «حسن شفیع‌زاده» فرمانده توپخانه سپاه پاسداران پنجشنبه 15 اردیبهشت از ساعت 10 الی 12 در سالن اجتماعات مصلای اعظم امام خمینی (ره) تبریز برگزار می‌شود.

سردار شهید «حسن شفیع‌زاده» از بنیان‌گذاران و نخستین فرمانده توپخانه سپاه پاسداران است که در تاریخ 8 اردیبهشت 1366 در جریان عملیات کربلای 10 در منطقه ماووت عراق بر اثر گلوله توپ به خودرو وی، به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

برگزاری مراسم سالگرد شهادت سردار «حسن شفیع‌زاده» در تبریز بیشتر بخوانید »

شهید «شفیع‌زاده» دنبال پست و مقام نبود

شهید «شفیع‌زاده» دنبال پست و مقام نبود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، در آستانه هشتم اردیبهشت سالروز شهادت سردار «حسن شفیع‌زاده»، گفت‌وگویی با «غلامرضا صالحی کهنمویی» جانباز دفاع مقدس و از فرماندهان پیشین لشکر 31 عاشورا که دوست و همرزم این شهید والامقام بوده است، انجام داده که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

دفاع‌پرس: دوستی شما با شهید «حسن شفیع‌زاده» از چه زمانی آغاز شد؟

«حسن» همسایه ما در محله «لیل آباد» تبریز بود. او 2 سال از من بزرگ‌تر بود و از کودکی باهم بودیم. آن موقع روال این بود که درب خانه‌ها باز می‌ماند و بچه‌ها مرتبا به خانه همدیگر می‌رفتند و بازی می‌کردند. هر وقت خانه خودمان نبودم، خانواده‌ام می‌دانستند که به خانه آن‌ها رفته‌ام و با «حسن» هستیم.

دفاع‌پرس: خانواده شهید «شفیع‌زاده» را چقدر می‌شناختید؟

خانواده‌هایمان هر دو مذهبی بودند و وضع مالی متوسطی داشتیم. اما معرفت و ادب «حسن» قابل بیان نیست. پسر مؤدبی بود و همیشه لباس تمیز به تن می‌کرد. با اینکه درآمد خیلی زیادی نداشتند، اما با شرایط کاملا سازگار بود.

دفاع‌پرس: ایام پیروزی انقلاب اسلامی با دوران سربازی شهید «شفیع‌زاده» مصادف بود؛ به یاد دارید چه فعالیت‌هایی در آن دوره داشتند؟ 

«حسن» فعالیت‌هایی داشت اما چون مخفیانه انجام می‌شد، از جزئیات آن خبر نداشتیم. هنگامی که حضرت امام خمینی (ره) دستور دادند سربازان پادگان‌ها را ترک کنند، او هم به تبریز برگشت و در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. به خاطر دارم به من می‌گفت برویم گل بخریم و به سربازانی که به خیابان‌ها می‌آیند بدهیم؛ می‌خواست دل آن‌ها را با انقلاب و انقلابیون همراه کند.

دفاع‌پرس: بعد از پیروزی انقلاب، شهید «شفیع‌زاده» از چه زمانی به سپاه پاسداران پیوستند؟

تاریخ دقیق را به یاد ندارم اما از زمانی که سپاه تبریز درحال تشکیل بود، «حسن» و چند نفر دیگر از دوستان از جمله خودم و برادرم «علی» به ساختمانی که در خیابان «حافظ» بود، رفت‌وآمد می‌کردیم. از آنجایی که امکانات سپاه محدود بود، 10-15 دستگاه موتورسیکلت را برای نگهداری به حیاط خانه جدید ما در خیابان «پاستور» برده بودیم.

در جریان غائله خلق مسلمان، «حسن» و برادر من شرکت داشتند؛ برادرم آن روز مجروح شد و «حسن» تماس گرفت و خبر بستری شدنش را به من داد و خواست که به خانواده چیزی نگویم تا نگران نشوند.

دفاع‌پرس: به تشکیل سپاه در تبریز اشاره کردید؛ چه فعالیت‌ها و اقداماتی توسط پاسداران انجام می‌شد؟

عمده فعالیت ما برقراری امنیت در سطح شهر از طریق گشت زنی و نگهبانی بود. البته آموزش نظامی هم در حد محدود وجود داشت اما اولویت اصلی همان حفظ امنیت بود.

دفاع‌پرس: شهید «شفیع‌زاده» مدتی محافظ شهید محراب آیت‌الله «سیداسدالله مدنی» بودند. چطور شد که ایشان به تیم حفاظت شهید «مدنی» پیوستند؟

«حسن» اهل شعار نبود و سعی می‌کرد کار عملی برای انقلاب انجام دهد. از همان ابتدا هم به شهید «مدنی» علاقه داشت و ایشان را از جان خودش بیش‌تر دوست داشت. از طرفی انسان صادقی بود و همین ویژگی‌ها باعث شد محافظت از ایشان را برعهده بگیرد.

خاطره‌ جالبی از همین دوران به یاد دارم؛ وقتی برادرم علی را که در همان حادثه خلق مسلمان، از ناحیه سر زخمی شده بود از بیمارستان ترخیص کردیم و به خانه آوردیم، «حسن» به منزل ما زنگ زد و خیلی ساده و بدون هیچ جزئیات بیش‌تری گفت داریم می‌آییم خانه‌تان. من هم اصلا نپرسیدم با چه کسی می‌آیید.

فقط گفت تا یک ربع دیگر می‌رسیم. دقیقا یک ربع بعد در خانه را زدند و دیدم شهید آیت‌الله «مدنی» به همراه «حسن» و محافظ دیگری پشت در هستند. شهید «مدنی» به «حسن» و آن یکی همراهش گفت شما در ماشین بنشینید. خودشان تنها به خانه آمدند و از برادرم عیادت کردند. من فکرم پیش «حسن» بود و از شهید «مدنی» اجازه خواستم تا او و همراه دیگر را هم به خانه بیاورم، رفتم و آن‌ها را هم دعوت کردم بیایند داخل.

دفاع‌پرس: پس از اینکه شهید «شفیع‌زاده» عازم جبهه شدند، همچنان با ایشان در ارتباط بودید؟

وقتی از تبریز رفت، اکثرا در همانجا بود و کم‌تر می‌آمد، برای همین فقط وقتی که به خانه برمی‌گشت باهم ارتباط داشتیم. هنگامی هم که به تبریز می‌آمد حتما صله رحم می‌کرد و حداقل در حد احوال پرسی، به دوستان سر می‌زد. جالب اینکه نفراتی مثل بنده که دائم درحال رفت و آمد به مناطق بودیم، نمی‌توانستیم روزه بگیریم. اما «حسن» همیشه روزه می‌گرفت. روزی به او گفتم الان که آمده‌ای تبریز حداقل اینجا روزه نگیر، گفت توفیق روزه گرفتن همیشه نصیب انسان نمی‌شود.

دفاع‌پرس: بسیاری نقل کرده‌اند وقتی ایشان به شهادت رسید، خیلی‌ها در تبریز از سمت مهم ایشان یعنی فرماندهی توپخانه سپاه اطلاع نداشتند؛ شما این موضوع را به یاد دارید؟

«حسن» اصلا مسائل مربوط به جبهه بازگو نمی‌کرد و وقتی از او می‌پرسیدند چه سمتی در سپاه داری، می‌گفت سرباز هستم و نگهبانی می‌دهم و کار می‌کنم. محال بود کسی بداند که فرمانده است. البته من مطلع بودم ولی به کسی حتی خانواده‌اش چیزی نمی‌گفت. وقتی شهید شد، کلی آدم از اهواز آمدند تبریز، آن‌جا بود که خیلی‌ها فهمیدند چه انسانی بزرگی را از دست داده‌ایم. امثال «حسن» دنبال عنوان و پست نبودند و فقط عاشق این بودند که به کشور خدمت کنند. برای همین است که تبدیل به الگو و اسوه شدند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید «شفیع‌زاده» دنبال پست و مقام نبود بیشتر بخوانید »

مسئولیت، شهید «حسن شیع‌زاده» را دچار غرور نکرد

مسئولیت، شهید «حسن شیع‌زاده» را دچار غرور نکرد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، رفتار و شخصیت صمیمانه سردار شهید «حسن شفیع‌زاده» با رزمندگان با وجود تصدی سمت مهم فرماندهی توپخانه سپاه، در خاطرات بسیاری از همرزمانش منعکس شده است.

سرهنگ پاسدار «جواد غفاری» رزمنده نوجوان توپخانه سپاه که از قبل آغاز جنگ با شهید «شفیع‌زاده» آشنایی داشت، خاطره‌ای از برخورد این شهید والامقام با او در سال ۱۳۶۰، هنگامی که ۱۷ ساله بود را روایت کرده است:

«سال ۱۳۶۰ در سپاه نام‌نویسی کردم و دوباره به جبهه رفتم. مرا به توپخانه دادند و دست بر قضا توپچی شدم. فرمانده توپخانه «حسن آقا» بود.

آقای «جهانسری» فرمانده توپخانه ۶۰ یک روز به من گفت: «نقشه را به قرارگاه خاتم ببر و به آقای شفیع‌زاده بده و بگو نقشه ما چنین است».

من هم با موتور از جاده شهید صفوی رفتم قرارگاه را پیدا کردم. گفتند: «حسن آقا که اینجا پیدا نمی‌شود، او جای ثابتی ندارد. برو ببین اتاقش است یا نه».

به اتاقش رفتم. شش، هفت خلبان نشسته بودند و حسن آقا داشت آن‌ها را برای بمباران جایی توجیه می‌کرد. با همان حال و هوای دوران بچگی جلو رفتم و گفتم: «سلام حسن آقا!». مرا در آغوش گرفت و بوسید و گفت: «تو اینجا چه کار می‌کنی؟»، گفتم: «مرا برای دادن نقشه فرستاده‌اند».

خلبان‌ها را تنها گذاشت. مرا به اتاقی برد. چهار تا لیمو از زیر تخت خواب بیرون آورد و گفت: «تا تو این‌ها را بخوری، من برمی‌گردم». من که داشتم نزد فرمانده توپخانه می‌رفتم، استرس داشتم. خیال می‌کردم حتما اخلاق حسن آقا عوض شده و دیگر حسن آقای سابق که در کردستان با ما بود، نیست. حتما به من خواهد گفت: «بیرون صبر کن تا من برگردم».

همین که رفتار سابق را دیدم، حالم سرجایش آمد. دستم را روی زانوانم گذاشته و خجالت کشیدم لیمو‌ها را بخورم. حسن آقا رفت. چند لحظه بعد برگشت گفت: «هنوز لیمو‌ها را نخوردی؟ حالا حسابت را می‌رسم. این‌بار که برگشتم اگر لیمو‌ها را نخورده باشی، تو را روی زمین می‌خوابانم و آب لیمو‌ها را در گلویت خالی می‌کنم!».

دوباره رفت و مشغول گفت‌وگو با خلبان‌ها شد. من ماندم و این لیموها.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مسئولیت، شهید «حسن شیع‌زاده» را دچار غرور نکرد بیشتر بخوانید »

واکنش شهید «شفیع‌زاده» به افزایش قدرت نظامی در جبهه‌ها

واکنش شهید «شفیع‌زاده» به افزایش قدرت نظامی در جبهه‌ها


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، پیروزی قاطع ایران در عملیات «فتح‌المبین» در سال ۱۳۶۰ و دستیابی به مقدار قابل توجهی غنیمت جنگی از جمله انواع توپ، آغازی بر تشکیل توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد که سردار شهید «حسن طهرانی مقدم» و سردار شهید «حسن شفیع‌زاده» نقش محوری در این راه ایفا کردند.

سردار سرتیپ «یعقوب زهدی» آخرین فرمانده توپخانه سپاه در دوران دفاع مقدس، خاطره‌ای از گفت‌وگوی خود با شهید «حسن شفیع‌زاده» درباره تفاوت امکانات و توانایی توپخانه‌ای سپاه با روز‌های آغازین جنگ روایت کرده است:

در جریان عملیات «کربلای ۵» به حسن‌آقا گفتم: «خاطرتان هست که نخستین روز‌های جنگ در آبادان با آقامهدی باکری، روزانه فقط سه گلوله‌ خمپاره ۱۲۰ سهمیه شما بود؟ ولی حالا ۷۰۰ قبضه توپ تحت امر شماست و روزانه ۶۰۰ موشک کاتیوشا شلیک می‌کنید. همچین روزی را در خواب می‌دیدی، باور می‌کردی؟».

وی در پاسخم گفت: «یعقوب، خداوند آن‌روز‌ها را پیش روی ما قرار داده بود تا لیاقت و صلاحیت‌مان را امتحان کند و میزان استقامت و اخلاص خود را نشان دهیم. حالا خدا را شکر می‌کنیم که ما را قابل دانسته و برای دفاع از دینش و تنبیه دشمنانش، گوشه‌ای از قدرتش را به وسیله‌ ما به ظهور رسانده است».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

واکنش شهید «شفیع‌زاده» به افزایش قدرت نظامی در جبهه‌ها بیشتر بخوانید »