حسن طهرانی مقدم

واکنش شهید «شفیع‌زاده» به افزایش قدرت نظامی در جبهه‌ها

واکنش شهید «شفیع‌زاده» به افزایش قدرت نظامی در جبهه‌ها


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، پیروزی قاطع ایران در عملیات «فتح‌المبین» در سال ۱۳۶۰ و دستیابی به مقدار قابل توجهی غنیمت جنگی از جمله انواع توپ، آغازی بر تشکیل توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد که سردار شهید «حسن طهرانی مقدم» و سردار شهید «حسن شفیع‌زاده» نقش محوری در این راه ایفا کردند.

سردار سرتیپ «یعقوب زهدی» آخرین فرمانده توپخانه سپاه در دوران دفاع مقدس، خاطره‌ای از گفت‌وگوی خود با شهید «حسن شفیع‌زاده» درباره تفاوت امکانات و توانایی توپخانه‌ای سپاه با روز‌های آغازین جنگ روایت کرده است:

در جریان عملیات «کربلای ۵» به حسن‌آقا گفتم: «خاطرتان هست که نخستین روز‌های جنگ در آبادان با آقامهدی باکری، روزانه فقط سه گلوله‌ خمپاره ۱۲۰ سهمیه شما بود؟ ولی حالا ۷۰۰ قبضه توپ تحت امر شماست و روزانه ۶۰۰ موشک کاتیوشا شلیک می‌کنید. همچین روزی را در خواب می‌دیدی، باور می‌کردی؟».

وی در پاسخم گفت: «یعقوب، خداوند آن‌روز‌ها را پیش روی ما قرار داده بود تا لیاقت و صلاحیت‌مان را امتحان کند و میزان استقامت و اخلاص خود را نشان دهیم. حالا خدا را شکر می‌کنیم که ما را قابل دانسته و برای دفاع از دینش و تنبیه دشمنانش، گوشه‌ای از قدرتش را به وسیله‌ ما به ظهور رسانده است».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

واکنش شهید «شفیع‌زاده» به افزایش قدرت نظامی در جبهه‌ها بیشتر بخوانید »

عکس/ دیدار هنرمندان با خانواده شهید طهرانی مقدم

عکس/ دیدار هنرمندان با خانواده شهید طهرانی مقدم


تعدادی از هنرمندان عرصه سینما و تلویزیون بمناسبت دهمین سالگرد شهادت شهید حسن طهرانی مقدم با خانواده ایشان دیدار کردند.



منبع

عکس/ دیدار هنرمندان با خانواده شهید طهرانی مقدم بیشتر بخوانید »

دانشمندی پرافتخار اما گمنام که اشبه‌الناس به شهید چمران و طهرانی مقدم بود/ رییس اولین DARPA جهان اسلام عاشق فلسفه و حافظ +عکس

دانشمندی پرافتخار اما گمنام که اشبه‌الناس به شهید چمران و طهرانی مقدم بود/ رییس اولین DARPA جهان اسلام عاشق فلسفه و حافظ +عکس


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه دفاع و امنیت مشرق، شهادت دکتر محسن فخری زاده یکی از دانشمندان برجسته کشور در عرصه هسته ای و دفاعی، واکنش ها و بازتاب زیادی در داخل و خارج از کشور داشته که البته عمده آن، معطوف به چگونگی ترور و شهادت ایشان و دلایل گمنامی این سرباز گرانقدر امام زمان (عج) بود. هرچند علل موفقیت این ترور پس از بارها ناکامی دشمنان و مزدوران، در جای خود نیازمند بررسی است و اهمیت فراوانی دارد، اما به نظر می رسد لازم است در کنار این موضوعات، نگاهی هرچند گذرا به خدمات برجسته و ناشناخته آن شهید بزرگوار و دانشمند برجسته کشورمان، داشت.

طبیعتا به علت جایگاه و نوع فعالیت شهید فخری زاده، بسیاری از مصادیق و دستاوردهایی که در چند دهه فعالیت مدیریتی و علمی، موجبات به نتیجه رسیدن آنها را فراهم کرده، قابل بیان و تشریح نباشد اما می توان برخی از آنها را به طور خلاصه اشاره کرد. آنطور که فریدون عباسی رییس کمیسیون انرژی مجلس و از دوستان با سابقه شهید بیان می دارد،  دکتر فخری زاده لیسانس خود را در گرایش هسته ای اخذ کرده و سپس فوق لیسانس خود را در دانشگاه صنعتی اصفهان گذرانده و به عنوان مدیر بخش علمی تحقیقاتی مشغول به کار شده بود. در عین حال، علاوه بر فعالیت های تحقیقاتی، در دوران دفاع مقدس نیز جزو رزمندگان غرب و جنوب کشور بوده و در عملیات های مهمی چون رمضان شرکت داشته است.

ادامه تحصیل دکتر فخری زاده نیز به در حوزه هسته ای بوده و در این مقطع، وی در زمینه آشکارسازی تابش هسته ای و کشف کیهانی به تحقیق پرداخته بود که می تواند قدرت رکتورهای هسته ای را اندازه گیری و کشف کند.

از جمله اقدامات مهم ایشان در بخش هسته ای، طراحی و پیاده سازی “پدافند هسته ای” بود. به طور مرسوم بخش های هسته ای و نیروهای مسلح هر کشوری دارای این بخش هستند که بتوانند برابر احتمالی حملات شیمیایی و هسته ‌ای کشورهای دیگر، اقدامات موثر و سریع پدافندی انجام دهند که با توجه به دشمنی برخی دارندگان سلاح هسته ای با کشورمان، این موضوع برای ایران اهمیت ویژه تری داشت. اما این کار نیازمند زیرساخت‌ ها و طراحی های علمی جدی و عمیق بود که شهید فخری زاده در این زمینه گام ‌های بلندی برداشت و زیرساخت ‌های پدافند هسته ‌ای کشور را به نحو احسن ایجاد کرد.

اما پس از سالها همکاری با سازمان انرژی اتمی و به سرانجام رساندن تحقیقات و طرح های مختلف، دکتر فخری زاده طرحی ویژه و موثر را در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بر عهده گرفته بود که علت انتخاب آن شهید را می توان در قدرت بالای مدیریتی و اعتماد ویژه نظام، علاقه وافر و تخصص در طرح های نوین و تحقیقات علمی جدید و همچنین توانمندی کم نظیر در همکاری با جوانان دانشگاهی و کارشناسان با انگیزه و متخصص صنعت دفاعی خلاصه کرد. اینچنین بود که نهال تازه برآمده ای به نام بخش نوآوری و تحقیقات دفاعی در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، با نقشه راه و برنامه ریزی شهید فخری زاده، تبدیل به نهادی موثر، پویا و با خروجی های برجسته به نام سازمان پژوهش و نوآوری ‌های دفاعی موسوم به “سپند” شد.

به طور خلاصه، می توان مهمترین وظایف و خروجی های سازمان سپند را، انجام تحقیقات در حوزه علوم و فناوری دفاعی آینده، انواع اکتشاف فناوری ها در حوزه های نظامی و ایجاد و توسعه فناوری های مقابله با تهدیدات نوین و نوظهور در حوزه های خاص معرفی کرد که نتایج و دستاوردهای آن منجر به تولید محصولات یا فناوری های خاصی شده که در تامین امنیت کشور و افزایش قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران نقش ویژه و مهمی ایفا کرده و می کند.

از دل همین وظایف و سرفصل ها بود که دهها شرکت دانش بنیان و گروه های شکل گرفته در دانشگاه ها و مراکز علمی کشور، در رشته ها و مصادیق متنوع جذب و دعوت به همکاری با سپند شدند و در دهه 90، انبوهی از کارگروه ها و میزهای تخصصی در این سازمان و مجموعه های مرتبط با آن، برای تحقق ایده های جوانان و متخصصان دانشگاهی کشور شکل گرفت و تقویت شد به گونه ای که از  ۴۸ دانشگاه و سه هزار شرکت دانش بنیانی که با وزارت دفاع همکاری می کنند، بخش عمده ای از آن طرف مشورت و همکاری سازمان پژوهش و نوآوری ‌های دفاعی به ریاست دکتر فخری زاده بودند به گونه ای که می توان او را فرمانده و رییس اولین DARPA  جهان اسلام معرفی کرد.

حتی تعداد قابل توجهی از متخصصان و افراد تحصیل کرده در دانشگاه های مختلف کشور که می بایست بر حسب قانون، به خدمت سربازی اعزام شوند، با استفاده از تسهیلات قانونی این سازمان و ارائه طرح ها و ایده های دفاعی و فناورانه خود، از کسری خدمت طولانی و همکاری علمی با این مجموعه به جای حضور در مراکز نظامی بهره مند شدند. تنوع کارگروه ها و حوزه هایی که شهید فخری زاده برای ارتقاء توان دفاعی و رفع نیازهای کشور، در سپند طراحی کرده بود آنقدر فراوان و جامع بود که از علوم اجتماعی تا مهندسی مکانیک، هوافضا، مهندسی مواد، برق و رایانه و همچنین پلیمر و بیوتکنولوژی را در بر می گرفت. شاید یکی از مشهورترین طرح های شهید فخری زاده که بخشی از نتایج آن آشکار و بسیاری از این طرح، همچنان ناشناخته است، ساخت لیزرهای خاص پدافندی است که می تواند انواع مهاجمان در هوا از جمله پهپادهای دشمن را هدف قرار دهد؛ دستاوردی که تنها معدودی از کشورهای برجسته دنیا به آن دست یافته اند.

شهید فخری زاده و ریشه یابی، شناسایی و درمان کرونا

یکی از موضوعات مهمی که در خبرهای روزهای اخیر، پیرامون دکتر فخری زاده بیان شد نقش ویژه آن شهید در کمک به کاهش اثرات شیوع ویروس کرونا در کشورمان بود. علاوه بر این سوال که ایشان در چه بخش هایی از مقابله با ویروس کرونا نقش داشته اند، شاید این سوال پیش آید که ارتباط کرونا با مجموعه ای که شهید فخری زاده مدیریت می کردند، چیست؟ در پاسخ به سوال اول باید گفت ایشان و مجموعه سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، به عنوان یکی از اولین سازمانها در زمینه پاندمی کووید 19 به یاری نظام سلامت کشور شتافت و با تولید اولین کیت ایرانی تشخیص کرونا که از نظر کیفی و فناوری در سطح استانداردهای روز دنیا قرار دارد، نام ایران را در زمره معدود تولیدکنندگان این کیت پیشرفته ثبت کرد.

علاوه بر آن، تلاش شبانه روزی شهید فخری‌ زاده برای ساخت واکسن کرونا نیز بی ‌سرانجام نماند و با تلاش او و همکارانش، این پروژه هم‌ اکنون به مرحله آزمایشات انسانی رسیده است. حتی بعد از تولید این کیت که نیازهای کشورمان را مرتفع کرد، امروز این محصول ارزشمند در سبد کالاهای صادراتی کشورمان نیز قرار دارد و دستاورد آن شهید، موجبات کسب درآمد ارزی و کمک به بیماران سایر کشورها با نام و برند ایران را فراهم کرده است.

اما در کنار آن و در پاسخ به سوال دوم، اهمیت شناسایی ویژگی های ویروس کرونا و سایر ویروس های مهاجم به کشور در ازمایشگاه های تخصصی بود که در این راستا، سازمان سپند اقدام به ساخت نخستین نمونه های “آزمایشگاه سطح ۳ ایمنی زیستی” در کشور با مشارکت سازمان پدافند غیرعامل کرد. باید توجه داشت، تا سال گذشته و ورود دو نهاد مهم وابسته به نیروهای مسلح کشورمان، یکی از ضعف‌ های مهم کشور در عرصه علمی و با وجود سابقه و قدمت یک صد ساله تولید واکسن در ایران، فقدان آزمایشگاه‌ های سطح ۳ ایمنی زیستی بود چراکه این نوع آزمایشگاه‌ ها، با توجه به کاربردهای مختلف، ارزشی بسیار مهم و حیاتی دارند. بر این اساس، نخستین نمونه این آزمایشگاه سال گذشته به انستیتوپاستور ایران تحویل داده شد و دومین آزمایشگاه نیز برای موسسه سرم سازی رازی ساخته شده تا سرعت عمل و اشراف متخصصان ویروس شناسی و پزشکی کشورمان در مطالعه و تحقیق روی موضوعات علمی، افزایش محسوسی داشته باشد.  هردو آزمایشگاه‌ نیز توسط مسئولان وزارت بهداشت مورد بررسی قرار گرفته و تاییدیه رسمی دریافت کرده اند.

این آزمایشگاه ها در شناسایی پاتو ژن ‌های ناشناس، کمک بزرگی به محققان کشورمان داشته و در شرایطی که کشور با بیماری هایی مواجه شود که علت آن مشخص نیست، تحقیق و پژوهش روی این عامل بیماری ‌زا نیازمند چنین آزمایشگاه هایی است چراکه برای انجام چنین آزمایشاتی، ظرفیت‌ و زیرساخت های مناسبی لازم است تا کارکنان و متخصصان حین تحقیقات، دچار آلودگی و ابتلا به بیماری نشوند.

همچنین در پروسه تولید واکسن به ویژه هنگامی که با ویروس مواجهیم، چون ویروس‌ های در این پروسه زنده هستند، باید از آزمایشگاه‌هایی بهره برد که احتمال آلودگی و بیماری پرسنل وجود نداشته باشد. سومین ویژگی مهم این آزمایشگاه ها نیز مربوط به کار در شرایطی است که عامل زیستی شناسایی شده ولی در دسته ‌بندی عوامل، جزو موارد با خطر بالا تلقی می‌ شود، از همین رو در هنگام کار با آنها باید از تجهیزات آزمایشگاه‌ های سطح ۳ استفاده شود. مجموعه این موارد و کمبودهای این حوزه، سازمان سپند را برآن داشت تا با ساخت چنین آزمایشگاه هایی چه به صورت سیار و چه به صورت ثابت، این نقطه ضعف مهم کشور را پوشش دهد در حالی که تا دو سال پیش از چنین توانایی در کشور برخوردار نبودیم و بسیاری از نهادهای علمی جهان، دستیابی کشورمان با این فناوری و امکانات بدون کمک خارجی را با دیده شک و تردید بررسی می کردند چراکه فناوری این آزمایشگاه‌ ها، جزو موارد تحریمی است و از همین رو امکان دسترسی به این امکانات از سوی کشورهای صاحب این فناوری به ایران داده نمی ‌شد که مدیریت و توان علمی دکتر فخری زاده، این سد بزرگ را شکست.

دانشمندی گمنام و فیلسوفی بی ادعا

در کنار همه ویژگی های مدیریتی و علمی دکتر فخری زاده که موجب شده بود سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی همچون موساد به دنبال شهادت و حذف ایشان باشند، او از طبعی لطیف و روحیه ای سرشار از قریحه شعر و علاقمندی به فلسفه بهره می برد که هر زمان فراغتی حاصل می شد، بی ادعا و خالصانه به جلسات و محافل شعر و ادب و نشست علاقمندان به فلسفه و هنر می شتافت. دکتر فخری زاده علی رغم جدیت و حساسیت ویژه به امور نظامی و فناوری های دفاعی، در حوزه فلسفه و ادبیات فارسی نیز حاذق بود و حافظ شناسی او زبانزد بسیاری از نزدیکان و افراد برجسته در حوزه ادبیات بوده و هست.

همان چیزی که او را اشبه الناس به شهید چمران و سردار بزرگ حاج حسن طهرانی مقدم می کرد؛ فرمانده و دانشمندی گمنام و بزرگ اما با روحی سرشار از ذوق و قریحه معنوی و عرفانی. شاید روزی مجموعه ای از دست نوشته های ایشان برای مخاطبان عمومی و مردم منتشر شود تا بدانند چگونه معتقد بود “به خدا رسیدن نه با فلسفه امکان پذیر است نه با فیزیک. بلکه با فیزیک، جلوه های زیبای حضرت حق را می یابم، لذت می برم و انشاءالله بر ایمانم افزوده می شود”

البته همانطور که دشمنان متوجه شدند پس از شهادت حاج حسن طهرانی مقدم، شاگردان و یاران متخصص و متعهدش، قدرت موشکی و دفاعی کشورمان را دهها برابر افزایش داده و شگفتی های فراوانی را در حدود یک دهه اخیر به نمایش گذاشته اند، قطعا شهادت دکتر محسن فخری زاده نیز در ادامه راه پر افتخار او، خللی ایجاد نخواهد کرد؛ انشاء الله



منبع خبر

دانشمندی پرافتخار اما گمنام که اشبه‌الناس به شهید چمران و طهرانی مقدم بود/ رییس اولین DARPA جهان اسلام عاشق فلسفه و حافظ +عکس بیشتر بخوانید »

شهید طهرانی مقدم یکی از افتخارات کشور است

شهید طهرانی مقدم یکی از افتخارات کشور است



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار احمدعلی گودرزی در دیدار با مدیر موسسه شهدای غدیر ولایت وابسته به بیت شهید طهرانی مقدم با تسلیت سالروز رحلت وفات حضرت معصومه (س) اظهار داشت: امروز مرزبانی در خط مقدم با قانون شکنان و ناهنجاری‌های اجتماعی و دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است و با اقتدار کامل راه شهدا و جانبازان هشت سال دفاع مقدس در مرزهای مقدس را ادامه می‌دهند.

بیشتر بخوانید:

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»

وی با اشاره به اینکه بسیج شجره طیبه ای است که امام راحل (ره) در دل جوانان ما کاشته است، افزود: شهید طهرانی مقدم یکی از افتخارات بزرگ کشور و یک بسیجی و متخصص در عرصه موشکی است که نبوغ او بر هیچ کسی پوشیده نیست.

سردار گودرزی تصریح کرد: شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی از افتخارات کشور جمهوری اسلامی ایران هستند و خون شهدا ضامن امنیت کشور است و وظیفه ما این است که تا آخرین نفس و قطره خون بر عهد و پیمان خود با شهدا ثابت قدم باشیم.

فرمانده مرزبانی ناجا با بیان اینکه در روزهای کرونایی، مجاهدان مرزبانی با تلاش شبانه روزی و در شرایط بد اقلیمی آب و هوایی در مرزهای مقدس پاسداری و حراست می‌کنند، بیان کرد: با توجه به گستردگی مرزهای مقدس ایران اسلامی (۸۷۵۵ کیلومتر مرز آبی و خاکی)، مرزبانان نیروی انتظامی، این سربازان مخلص ولایت و نظام مقدس جمهوری اسلامی در نقاط صفر مرزی با رشادت و ایثارگری اجازه تعدی و جولان به دشمنان و معاندین نظام مقدس اسلامی در مرزهای مقدس را نخواهند داد.

حجت‌الاسلام و المسلمین حمیدرضا قنبری دیناروند مدیر موسسه شهدای غدیر ولایت وابسته به بیت شهدای تهرانی مقدم با تبریک هفته بسیج به مرزداران دلاور در مرزهای مقدس ایران اسلامی گفت: ایران اسلامی، دشمنان زیادی در حوزه سیاسی، اعتقادی که چشم طمع به آب و خاک و سرزمین مان داشته را دارند که مرزبانان غیور ایران اسلامی حافظان مرز و بوم کشور، سد محکمی در برابر این دشمنان در مرزهای کشورمان هستند.

وی با اشاره به احادیث، روایات و دعای امام سجاد (ع) پیرامون مرزبانان افزود: مرزبانان جمهوری اسلامی ایران با هدایت فرمانده مرزبانی ناجا با هوشیاری و اقتدار از سرحدات کشورمان دفاع و حراست می‌کنند و مرزبانان مدافعان حریم ولایت و پرچم حقیقی اسلام ناب محمدی (ص) می‌باشند.

حجت‌الاسلام قنبری دیناوند با اشاره به رشادت‌های سرلشکر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید طهرانی مقدم در دوران دفاع مقدس و بعد از آن، خاطر نشان کرد: مرزبانان، بسیجیان و حافظان آب و خاک کشور و حافظ ارزش‌های دینی در مرزهای سراسر کشور می‌باشند که شبانه روز با روحیه ولایی از تمامیت ارضی کشور مراقبت و پاسداری می‌کنند.

گفتنی است، در این دیدار حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا قنبری دیناروند، سرداران حمید کمالی، امیر داود نظام اسلامی، سرهنگ ترابی از سوی فرمانده مرزبانی ناجا مرز یار افتخاری منصوب شدند و در پایان پرچم حرم زینب (س) و تندیس سربازان خدا به سردار احمد علی گودرزی اهدا شد.

منبع: مهر



منبع خبر

شهید طهرانی مقدم یکی از افتخارات کشور است بیشتر بخوانید »

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»



روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»/ از تأمین معیشت نیروها تا تلاش‌های خستگی‌ناپذیر

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آینده را خوب می‌دید، خیلی امیدوار بود؛ بی‌ادعا، خلاق و مصمم. روحیه «نوآوری» داشت و همیشه می‌گفت که «اگر امروز ما موفق شدیم، این موفقیت «به اذن‌الله» است». اعتقاد داشت که ما باید توانمند باشیم و باید دستاورد جدیدی را کشف کنیم. وقتی می‌خواست مأموریتی را به سرانجام برساند، می‌گفت که من این مأموریت و این دستور را می‌خواهم انجام دهم، حتی اگر تکه‌تکه شوم.

ظهر روز ۲۱ آبان سال ۱۳۹۰، انفجاری مهیب منطقه «ملارد» استان تهران را لرزاند؛ صدا و موج انفجار در حدی بود که در اکثر مناطق استان البرز و حتی تهران هم شنیده شد. از آن روز بود که دیگر آن مرد گمنام در بین ما نبود و مردم وقتی آن مرد را شناختند که تازه فهمیدند، چه‌کسی را از دست داده‌اند.

قطعه ۲۴ بهشت زهرا (س) تهران، پر از چهره‌های درخشانی است که جان خود را در راه دفاع از آب و خاک کشور خود و انقلاب اسلامی، فدا کرده‌اند؛ از شهید «مصطفی چمران» که سنگ مزار او با پرچم سه‌رنگ ایران مزیّن شده است، گرفته تا شهیدان نام‌آشنایی همچون «حسن باقری»، «رضا چراغی»، «جواد فکوری» و…؛ منزل آخر او هم، همین‌جاست؛ سردار شهید «حسن طهرانی مقدم» را می‌گویم، همان سردار که روی سنگ مزار او نوشته شده است: «این‌جا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند».

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»/

دوستان و همرزمان وی، از اخلاق و رفتار خاص او، هم در زندگی شخصی و هم در محیط کاری‌اش می‌گویند؛ این‌که چگونه، شخصی با این رتبه و جایگاه با همکاران خود، از سرباز وظیفه و نیروی خدماتی گرفته تا محققان و نخبگانی که در صنعت موشکی، زیر دست او فعالیت می‌کردند، خاکی‌وار و بدون کِبر و غرور رفتار می‌کرد. با شنیدن خصوصیات اخلاقی و رفتاری او، یاد آن جمله معروف سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» می‌افتم که گفته بود: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».

این‌روزها با شهادت «پدر موشکی ایران»، صنعت موشکی کشور تعطیل نشده است؛ بلکه طهرانی‌مقدم‌های زیادی هستند که ادامه‌دهنده راه او هستند تا خواب را بر چشم مستکبران و دشمنان این مرز و بوم حرام کنند. همان یاران در گهواره امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) که امروز به‌عنوان دانشمندان و محققان گمنام صنعت موشکی کشور شناخته می‌شوند. یکی از این افراد که سال‌ها در کنار شهید «طهرانی مقدم» بوده و به‌دلیل مسائل حفاظتی و امنیتی، نامی از وی برده نمی‌شود، درباره خصوصیات اخلاقی این شهید والامقام می‌گوید:

وقتی می‌آمد، انگار «طوفان» را با خود می‌آورد

«روحیه باز و جذابی داشت و همگی از این‌که داریم با وی کار می‌کنیم، احساس خوبی داشتیم. وقتی می‌آمد، انگار «طوفان» را با خود می‌آورد؛ «طوفان روابط»، «طوفان علائق». وقتی در کار بودیم، مانند این‌که در زمین فوتبال قرار داشتیم و «بچه‌ها، بچه‌ها…» گفتن، تکه‌کلام او بود. آن‌قدر فضایی خاص و صمیمی را ایجاد می‌کرد، که افراد احساس می‌کردند، فاصله‌ای بین آن‌ها و شهید «طهرانی مقدم» نیست.

به‌شدت به زندگی افراد دقت داشت؛ مثلا هدایایی را می‌گرفت و به افرادی که ازدواج می‌کردند یا صاحب فرزند می‌شدند، تقدیم می‌کرد، برای این‌که آن‌ها ترغیب شوند و کار را با کیفیت بهتری دنبال کنند. به خانواده‌ها توجه می‌کرد؛ به‌نحوی که به خانه افراد هم سرکشی می‌کرد و برای آن‌ها هدیه می‌برد تا خانواده‌ها را هم با مسائل کاری، هماهنگ کند».

سردار شهید «حسن طهرانی مقدم» سه‌سال پایانی زندگی خود را در پادگان «شهید مدرس» به‌سر برد؛ همان‌جایی که حتی برخی شب‌ها را هم در آن‌جا صبح کرد، همان‌جایی که مبدأ پر کشیدن او بود. حالا امروز این پادگان محلی متروکه است؛ البته نه! چرا متروکه، این‌جا جایی است که قدم زدن در آن، برای همراهان شهید خاطره‌انگیز است، همان‌هایی که به «بچه‌های سردار» معروفند، مخصوصاً آن قسمتی از پادگان که یادمانی به‌یاد شهید «طهرانی مقدم» و شهدای همراه او بنا کرده‌اند. یکی از این افراد درباره شهید «طهرانی مقدم» می‌گوید:

هر امکاناتی هست، باید برای همه باشد

«وقتی می‌خواست وارد مجموعه شود، به اولین قسمتی که می‌رسید، پیاده می‌شد و شروع می‌کرد به احوال‌پرسی؛ دانه به دانه، تک به تک، نفر به نفر، به هر قسمتی هم می‌رفت و در آخر به اتاق خودش مراجعه کرده و لباس کار خود را می‌پوشید و مانند یک کارگر کار می‌کرد، از ۸ صبح تا گاهی اوقات به‌صورت شبانه‌روزی، تا جایی که ما همیشه می‌گفتیم، اگر لباس کار به تن حاجی برود، همه ما ایجا ماندگار هستیم.

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»/

یک‌بار برای وی دوچرخه گرفتند و گفتند که «حاج آقا می‌خواهید در پادگان تردد کنید، پیاده نروید»؛ اما گفت که من سوار نمی‌شوم تا برای همه قسمت‌ها دوچرخه بخرید و معتقد بود که هر امکاناتی هست، باید برای همه باشد، نه فقط برای من. حتی یک‌بار بابت ماه مبارک رمضان جیره‌ای داده بودند؛ اما به نیروی روزمزد که یک کارگر بود، چیزی نداده بودند؛ حاجی تا فهمید ناراحت شد و گفت که «بروید مانند همین را تهیه کنید و به آن کارگر روزمزد بدهید، ما این‌جا بین کسی فرق نمی‌گذاریم»؛ و این را هم بگویم که حاجی هیچ‌کس را به فامیلی صدا نمی‌کرد، بلکه همه را با نام کوچک صدا می‌زد، حتی نفر جدیدی که وارد مجموعه می‌شد.

«پشت میز نشین» نبود/ همیشه نفر اول بود

یکی‌دوبار محافظان به او گفته بودند که وقتی در محوطه تردد می‌کنید، ما باید حواس‌مان به شما باشد؛ اما حاجی گفته بود که این‌جا خانه من است و این افرادی هم که این‌جا هستند، همه بچه‌های من هستند؛ این‌جا من محافظی نمی‌خواهم. آدم در خانه خودش که محافظ لازم ندارد! این‌ها خیلی به من نزدیک هستند و من هم دِینی دارم به این‌ها، هیچ‌موقع نگذارید فاصله من با این‌ها زیاد شود. وقتی هم که حاجی به شهادت رسید، به‌دلیل این بود که به بچه‌ها نزدیک بود، کنار بچه‌ها بود و «پشت میز نشین» نبود. همیشه او نفر اول بود و بعد ما نفر دوم و سوم، پشت سرش بودیم.

الان هم درست است که در ظاهر نیست؛ اما وقتی در محوطه پادگان «شهید مدرس» قدم می‌زنیم، حضور او را حس می‌کنیم؛ چراکه حتی درخت‌های این پادگان هم حاضرند شهادت دهند که تک‌تک آن‌ها را سرکشی کرده و همه این‌جا قدم زده است. همیشه نماز اول وقت را در نمازخانه همراه با بچه‌ها می‌خواند، موقع غذا خوردن، در سالن غذاخوری با بچه‌ها غذا می‌خورد».

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»/

قدم‌های او، تمام راه‌ها و جاده‌های پادگان «شهید مدرس» را پشت سر گذاشته است؛ همانند علوم موشکی، همانند معنویت. کسی چه‌می‌داند که چه ایده‌هایی در سر می‌پروراند؟ اما هرچه که بود، می‌خواست اسرائیل را نابود کند و برای رسیدن به اهداف خود، همانند جاده‌های پادگان «شهید مدرس»، سریع‌تر و سریع‌تر می‌دوید و هیچ‌گاه آرام نمی‌گرفت. شاید در آن سه‌سالی که در «شهید مدرس» بود، می‌دانست که دیگر فرصتی ندارد. یکی دیگر از افرادی که به «بچه‌های سردار» معروف شده، گفته است:

خیلی راحت خندید و رفت

روزهای اولی که پادگان آمدم، حفاظت فیزیکی دژبان بودم؛ ولی حسن‌آقا را ندیده بودم. داشتم گشت می‌زدم که پشت بی‌سیم اعلام کردند؛ به سوله‌ها بروید و به پیمان‌کاران بگویید تا بیایند بیرون، گفتم پیمان‌کارها را نمی‌شناسم، گفتند هرکسی که لباس شخصی است را بیرون کنید. رفتم دیدم یک نفر با لباس شخصی، خیلی خاکی دارد می‌آید، من هم فکر کردم که پیمان‌کار است؛ دست روی سینه‌اش گذاشتم و گفتم که بفرمایید بیرون؛ حالا نگو که خود شهید «طهرانی مقدم» بود. یک‌لحظه دیدم که یک‌نفر از عقب داد می‌زند که فلانی حسن آقا را چه‌کار داری! گذشت… غروب که شد، وقتی خودروی حاجی مقابل در دژبانی رسید، رفتم و گفتم «حاج‌آقا ببخشید، بی‌ادبی شد»، حاجی گفت: «تازه آمدی؟»، گفتم «بله»، نگاهی کرد و خنده‌ای کرد و گفت: «می‌دانی چه کار مهمی داری؟ پای کار باشی ها!». دست تکان داد و گفت: «در این راه موفق باشی»، بعد هم خیلی راحت خندید و رفت.

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم»/

یک روز صبح بود، تا بیدار شوم و خودم را برسانم به پادگان، وقتی رسیدم که همکاران کار را آغاز کرده بودند. با همه احوال‌پرسی کردم و حاجی هم یک گوشه چشمی نگاه کرد و احوال‌پرسی کرد و بعد هم رفتم سر کارم. حین کار بودم که شهید «کنگرانی» آمد و گفت که «چرا دیر رسیدی؟»، گفتم: «واقعیت، دیشب دیر رفتم و صبح هم ماشین هم نداشتم و…». گذشت تا این‌که در غذاخوری، دژبان آمد و گفت که شهید «کنگرانی» با شما کار دارد. وقتی رفتم به اتاقش، گفت که بیا این برگه را امضا کن. اول فکر کردم که توبیخ یا جریمه شدم؛ اما دیدم نامه وام است. وقتی علت آن را سوال کردم، گفت: دیروز که گفتی ماشین ندارم، حسن آقا گفت که به ایشان وام بدهید که دیگر دغدغه‌ای برای رفت و آمد نداشته باشد. آن‌جا بود که در یک حال و هوای دیگر، برایم عجیب بود که حاجی چگونه نیروها و زیردست‌های خود را می‌سنجد که دغدغه و مشکلات آن‌ها چیست؟ چراکه می‌خواست پیشرفت کار را بالا ببرد».

هنوز که هنوز است، صدای حاج‌حسن در میان بادی که در پادگان «شهید مدرس» می‌وزد، به گوش می‌رسد، صدایی آشنا برای «بچه‌های سردار» که به حرف‌های خود، به آن‌ها روحیه می‌داد؛ اما افسوس که دیگر بچه‌هایش باید در «شهید مدرس» بنشینند و به آن یادمان فیروزه‌ای بنگرند و به صدای باد گوش فرا دهند. باز هم یکی دیگر از «بچه‌های سردار» از او می‌گوید:

دشمن دارد کار می‌کند، پس بچه‌شیعه هم باید کار کند

«از طرح تک‌تک نیروها استفاده می‌کرد؛ هرکس حق داشت ایده دهد، حتی خلاقیت‌ها را تشویق هم می‌کرد. هرکسی را در هر عرصه‌ای مانند جوشکاری، آهنگری، رانندگی و… پرورش می‌داد. در میان کار همه بچه‌ها را جمع کرده و شروع می‌کرد به توجیه کردن آن‌ها، می‌گفت هدف ما چیست؟ می‌خواهیم به کدام سمت برویم؟ دشمن دارد کار می‌کند، پس بچه‌شیعه هم باید کار کند…؛ خیلی انرژی عجیبی می‌داد. می‌نشست آرمان‌ها را دوباره مرور می‌کرد و تأکید می‌کرد «اگرچه دنیای شما باید تأمین شود؛ اما کار جدی است و شب و روز باید کار کنیم».

یک آزمایشی داشتیم که مدت‌ها روی پروژه آن کار کرده بودیم، چندین ماه آمدیم پای آزمایش پروژه، اما با خطا مواجه می‌شدیم؛ یک‌بار که با خطا مواجه شدیم، حاج آقا رسید و گفت: «چه شده؟ چرا ناراحتید؟» دست‌ها را گرفت و همه را بلند کرد و شروع کرد به تشریح آورده‌ها و دستاوردهای این آزمایشی که با خطا همراه بود. وقتی هم که آزمایش‌ها موفقیت‌آمیز می‌شد، می‌گفت همان‌جا سجده شکر به‌جای آورید.

انرژی و توجه خود را کامل منتقل می‌کرد، به‌صورتی که همه خود را در سنگر مبارزه و مسئول نتیجه کار می‌دیدند و همه زندگی خود را برای کار می‌گذاشتند؛ به‌دلیل آن انرژی که از حاج‌آقا می‌دیدند؛ چراکه خودش می‌آمد و پای کار می‌ایستاد و از خود آبرو و همت می‌گذاشت.

روز آخر، قرار بود از جمعه‌اش همه بیاییم سر کار، هم حاج‌آقا و هم بچه‌ها تا حدود یازده شب کار کردند، صبح که بیدار شدم، فکر کردم که هنوز خیلی زود است؛ اما دیدم که حاج‌آقا از دو سه ساعت قبل از بیدار شدن ما دارد با دوچرخه در پادگان می‌گردد. از قبل گفته بود که فردا عظیم‌ترین روز ماست و دو تا کار عظیم داریم».

«جهان» جوانی است که از میدان کارگری برای انجام کارهای خدماتی به پادگان «شهید مدرس» آمد، جوانی که همچون همه «بچه‌های سردار» بعد از آن روز تلخ، گویی پدر خود را از دست داد. «جهان» جهانی از خاطرات را از آن روزهای «شهید مدرس» به یاد دارد؛ روزهایی که می‌شد صفا و صمیمیت را در آن‌جا دید. «جهان» نیز می‌گوید:

حاج‌حسن نگذاشت که من مستجری بکشم

«هر موقع که پیشانی من را می‌بوسید و دست روی سرم می‌کشید، تمام خستگی‌هایم از تنم بیرون می‌رفت. روز دوشنبه بود، به شهید «مهدی نواب» گفتم که «می‌خواهم کمی زود بروم»، گفت: «چرا؟ حاجی شام می‌ماند!»، گفتم: «می‌خواهم بروم خانه اجاره کنم»، گفت: «چقدر پول داری؟»، گفتم: «یک مقدار پول دارم، یک مقدار هم طلا دارم»، گفت: «طلاها را بفروش، هرچقدر که پول شد، به من بگو، فعلا هم از اجازه خانه صرف نظر کن». هرچه طلا داشتم فروختم و سه‌میلیون هم به من وام دادند؛ اما من تا زمانی که حاجی زنده بود، نفهمیدم که نزدیک به هفت یا هشت میلیون تومان به من کمک کرده بود. سه نفر را فرستاد تا برگردند و خانه‌ای خوب برای من پیدا کنند، تا این‌که یک خانه ۶۰ متری پیدا کرده و قولنامه هم کرده بودند، کلید خانه را گرفته و متر کرده و آن را موکت هم کرده بودند و حتی فرش هم خریده بودند؛ این‌گونه شد که حاج‌حسن نگذاشت که من مستجری بکشم».

برگرفته از مستند «خط نورانی»



منبع خبر

روایت «بچه‌های سردار» از شهید «طهرانی مقدم» بیشتر بخوانید »