حسین خرازی

«یحیی»؛ یک کتاب خشک جنگ و مبارزه نیست

«یحیی»؛ یک کتاب خشک جنگ و مبارزه نیست


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ فاطمه افتخاری؛ بیایید در همین ابتدای بحث کتاب‌هایی را که در حوزه دفاع مقدس به ویژه تاریخ شفاهی خوانده‌ایم در ذهن مرور کنیم.

معمولا کتاب‌هایی که ما به عنوان مخاطبین عام به سراغ آن می‌رویم یا کتبی در زمینه‌ی خاطرات و روایات همسران شهدا بوده است یا از زبان کسانی که اسیر شده‌اند و در اردو دشمن روز‌های بسیار سختی را گذرانده‌اند و یا از زبان دوستان و همرزمان شهید. اما چند درصد از این کتاب‌ها از زبان یک فرمانده نوشته شده است؟

صرف خواندن روایات کسانی که خارج از خط مقدم جبهه قرار داشته اند از حاضرین و رزمندگان در جبهه‌های جنگ سبب شده است حضور عنصر عقلانیت در جنگ در کنار مفاهیم ارزشی دیگر مانند شهادت، ایثار و توکل کمتر دیده شود. نقل قولی از استاد رحیم‌پور ازغدی را به یاد می‌آورم که می‌گفتند عده‌ای گمان می‌کنند رزمندگان ما بدون هیچ عقلانیت و برنامه‌ای فریاد می‌کشیدند و به دشمن حمله می‌کردند. گویی به عقلانیت در کنار ارزش‌های ایدئولوژی دیگر کمتر پرداخته شده است. دلیل این امر را هم می‌توان در نکته‌ای دانست که در پاراگراف ابتدایی به آن پرداختم.

و اما کتاب یحیی تلاشی است برای جمع بین عقلانیت و سایر ارزش‌های دفاع مقدس و یا حتی سایر احساسات انسانی، به این علت که این کتاب از زبان یک فرمانده روایت شده است. فرماندهی که خود طراح بسیاری از عملیات‌های دفاع مقدس ازجمله عملیات آزادسازی حصر آبادان و خرمشهر بوده است. این کتاب روایت بخشی از زندگی سرلشکر یحیی صفوی است، روایتی که با انقلاب و جنگ پیوند خورده است.

این کتاب از کودکی یحیی آغاز می‌شود، از روز‌هایی که به همراه خانواده پرجمعیتش در روستایی در اصفهان زندگی می‌کردند تا روزگاری که با مهاجرت به اصفهان زندگی خانوادگی آنان تغییر می‌کند. در این بخش از کتاب یحیی صفوی از اتفاقاتی در کودکی خود می‌گوید که تاثیر آن بر زندگی‌اش در سرتاسر کتاب دیده می‌شود. ردپای این خاطرات در روز‌های سختِ زندگی شخصی و یا روز‌های جنگ خود را نشان می‌دهد.

پس از سپری شدن روز‌های کودکی و نوجوانی، یحییای جوان برای تحصیل در دانشگاه به تبریز می‌رود و در همان جا است که به فعالیت‌های مذهبی علیه رژیم شاه روی می‌آورد. از همین جا است که نام مستعار رحیم را برای جلوگیری از شناسایی شدن برای خود انتخاب می‌کند. این مبارزات که خود بخش جذابی از زندگی این مرد است سبب می‌شود دایره‌ای از دوستان شکل بگیرد که بعد‌ها در جنگ کردستان و خوزستان نیز دوشادوش همدیگر این بار با دشمن خارجی می‌جنگند.

در بخش انتهایی نیز به روز‌های جنگ می‌رسیم ابتدا جنگ با منافقین در کردستان و سپس جنگ با عراق در خوزستان تا آزادسازی خرمشهر. روز‌هایی که یحیای جوان را تبدیل به یک فرمانده می‌کند. فرمانده‌ای که در کنار سایر فرماندهان و طراحان جنگی عملیات‌های پیروزمندانه‌ی زیادی را پایه ریزی می‌کند.

در همین فصل و در اتاق‌های فکر برای شکل گیری این عملیات‌ها است که ما نام بزرگان دیگری در حوزه جنگ از جمله شهید محمد بروجردی، حسین خرازی، احمد متوسلیان و دیگران را می‌خوانیم. درست در همین بخش و در گفتگو‌ها و تلاش‌ها و شناسایی‌ها برای طرح ریزی عملیات‌ها است که عقلانیت به بهترین شکل در کنار ارزش‌هایی مانند توکل خود را نشان می‌دهد شاید نقطه اوج این ماجرا را بتوان در این بخش از کتاب که در ادامه می‌آید دید:

آقا محسن مجبور شد در یک هواپیمای شکاری به جای خلبان دوم بنشیند و از دزفول به تهران و خدمت امام برود. به امام گفته: «ما متحیر هستیم؛ برای ما استخاره کنید.» امام با لبخند به درخواست استخاره‌ی او جوابی نداده بودند و فرمودند: «جنگ همه‌اش خیر است. بروید با تدبیر و فکر عمل کنید.» وقتی آقا محسن به دزفول برگشت؛ خوش روحیه بود، گفت: «امام فرموده‌اند این جنگ همه‌اش خیر است. با تدبیر عمل کنید.».

اما اگر فکر کرده‌اید که این کتاب تنها یک کتاب خشک در حوزه جنگ و مبارزه است باید بگویم این تصور اشتباه است. زندگی شخصی رحیم صفوی با همسر خود مهرشاد از جذابیت‌های این کتاب است. ما بر طبق آنچه که پیشتر در کتب تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت شده است عادت داریم زندگی عاطفی و شخصی رزمندگان وفرماندهان جنگ را از زبان زنان (همسرانشان) بخوانیم و این روایت متفاوت از دیدگاه یک مرد می‌تواند بر جذابیت‌های این کتاب بیافزاید.

سبک نگارشی که در این کتاب استفاده کرده است به ویژه در نیمه‌ی ابتدایی سبب می‌شود در هر فصل مخاطب در ابتدا با یک گره داستانی مواجه شود، با اتفاقی که نمی‌داند چطور و چگونه رخ داده است و سپس در جریان روایت فصل است که کم کم این گره و نحوه رخ داد آن رویداد بر مخاطب عرضه می‌شود.

این کتاب در ۴۰۰ صفحه توسط انتشارات مرز و بوم وابسته به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«یحیی»؛ یک کتاب خشک جنگ و مبارزه نیست بیشتر بخوانید »

مهندسی که در اکثر عملیات های جنگ حضور داشت! + عکس


سردار جهادگر حاج مهدی ورشابی

مهدی در اکثر عملیات های دوران دفاع مقدس حضور داشت. او از هر عملیاتی نکاتی را می آموخت و آنها را در اقدامات مهندسی جنگِ جهاد بکار می گرفت.



منبع

مهندسی که در اکثر عملیات های جنگ حضور داشت! + عکس بیشتر بخوانید »

دستور ولاییِ «هاشمی رفسنجانی» برای شلمچه

دستور ولاییِ «هاشمی رفسنجانی» برای شلمچه



از خدا خواستم درجا شهید شوم/دستور ولایی هاشمی رفسنجانی برای شلمچه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، هاروارد تیچار از مقامات نظامی پنتاگون، می‌گوید: “رابطه ما فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود. ما به عراق هر چه را که لازم داشت تا از ایران شکست نخورد دادیم. ما تمام آسیب‌پذیری هایشان در خطوط دفاعی را تشخیص دادیم و مطلعشان کردیم. می‌دانستیم اگر این کار را نمی‌کردیم، ارتش ایران تا بغداد پیش می‌رفت.” همین دو سه خط می‌تواند یک شروع باشد برای یک عملیات بزرگ و طولانی آن هم در یک محل محدود. عملیات کربلای ۵ از نوزدهم دی ماه در منطقه عمومی شلمچه شروع شد و تا دوم اسفند ادامه پیدا کرد اما پس از آن نیز در همین منطقه تا فروردین ۶۶ رزمندگان تا کربلای هشت در مصاف دشمن رو در رو جنگیدند و  ما تعدادی شهید دادیم. یکی از فرماندهان نام آشنا حسین خرازی بود که هشت اسفند ۱۳۶۵ به شهادت رسید. در این قسمت به مناسبت سالگرد این فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین شهر اصفهان به خاطراتی در مورد این شهید اشاره می کنیم:

دو سه روز بعد از توقف عملیات کربلای ۴، به دستور حسین همه فرمانده گردان‌ها در سنگر فرماندهی جمع شدند. شکست در عملیات، روحیه ها را به شدت تضعیف کرده بود. اکثر بچه ها دل و دماغ نداشتند و همه منتظر بودند، حسین اجازه مرخصی را به مسئولین گردان‌ها صادر کند. بر خلاف بقیه، حسین “بسم الله” اش را خیلی با انرژی گفت. ابتدا یادی از شهدای عملیات کرد و ادامه داد: امروز به اتفاق همه فرمانده لشکرها، توی قرارگاه با آقای هاشمی رفسنجانی جلسه داشتیم و ایشون امر کرد که باید بریم توی شلمچه عملیات کنیم. تا اسم شلمچه آمد، صدای اعتراض  همه بلند شد. عراق در شلمچه آب انداخته و با انواع موانع از شلمچه دژی نفوذناپذیر ساخته بود. حرف این بود که چرا حسین زیر بار عملیات در شلمچه رفته است. بچه‌ها همه حرف‌هایشان را که زدند، حسین گفت: خب، حالا حرف‌هاتون رو زدید، گوش کنید ببینید چی می‌خوام بهتون بگم، این‌عملیات با عملیات‌های قبلی کاملا فرق داره و فرقش هم اینه که این‌عملیات دستور ولایته! آقای هاشمی رفسنجانی، نماینده امام و فرمانده جنگ هستن. ایشون امر کرده باید در شلمچه عملیات کنید. دوباره سر و صداها بلند شد که نمی‌شود در شلمچه جنگید! حسین گفت: همینه که بهتون گفتم! این دستور ولایته، هر کس آمادگی داره بمونه و هرکسی نداره همی الان بره اصفهان و خداحافظ. هر کی عاشوراییه بمونه، ما میخواییم اینجا عاشورا به پا کنیم. این را که گفت گریه‌اش گرفت و دیگر نتوانست صحبت کند . پای ولایت و عاشورا که به میان آمد، بچه ها همه تمکین کردند. اعتراض تبدیل به اطاعت شد و همه لبیک گفتند.

شاید با همین انگیزه بود که بچه ها توانستند از پس این عملیات طولانی بربیایند که جز تقوای الهی نمی توانست در برابر  دژ ارتش حزب بعث عراق قد علم کند.  

دژ اسطوره‌ای

عراقی‌ها شلمچه را که مقابل بصره بود با موانع بسیاری پوشانده بودند و به آن دژ اسطوره‌ای می‌گفتند. صدام به ایران حمله کرد تا خوزستان را بگیرد، ولی خیلی زود مجبور شد در شلمچه‌ش دژ بسازد تا از بصره دفاع کند.  میدان‌های مین، هر نوع مانع نظامی، خاک ریز، تونل و هر چه بتوان با آن جلوی پیش روی نیروی های زمینی ایران را گرفت در شلمچه به کار بردند. طراحان شرق و غرب پیچیده ترین  طرح هایشان را در شلمچه اجرا کردند و همه نوع آتش بار سبک و سنگین کار گذاشتند تا از موانع محافظت کنند. شلمچه به رغم مساحت کمش نقطه‌ای استراتژیگ و تاثیرگذار در جنگ و نزدیک ترین راه بصره بود و اتفاقات بسیاری در این سرزمین کم وسعت اتفاق افتاد. بسیاری از رزمندگان جنگ در شلمچه را تجربه کرده اند. منطقه عمومی شرق بصره در دوران جنگ همیشه اهمیت سیاسی و نظامی ویژه ای داشت و نزد فرماندهان و برنامه‌ریزان جنگ از مهم‌ترین مناطق عملیاتی  جبهه ها بود. سال های ابتدایی جنگ، تا قبل از آزادی خرمشهر، بارِ رسانه ای جنگ بر خرمشهر متمرکز بود و پس از آن بر شلمچه.

از خدا خواستم در جا شهید بشم

اما نحوه شهادت این فرمانده جانباز از زبان احمد موسوی این طور بیان شده است: نزدیک صبح حسین از قرارگاه آمد و به ما گفت: آماده باشید، باید فردا شب عملیات کنیم. صحبت‌هایی که در قرارگاه رد و بدل شده بود را عنوان کرد و بعد حرف‌هایی زد که برای ما تازگی داشت و تا آن موقع، حداقل جلوی ما از این حرفها نزده بود. می گفت: دیگه از خدا خواستم شهید بشم. اصلا هم دوست ندارم مجروح شم. از خود خدا خواستم درجا شهید بشم. چون نزدیک وضع حمل خانمش بود، در این باره گفت: اسم بچه‌مو هم گفتم، به شما هم میگم، اسمش رو مهدی بذارید. بعد نماز را خواند و خوابید.

حدود ساعت ۹:۳۰ صبح از خط بی سیم زدند و گفتند: بچه‌ها اینجا صبحونه می‌خوان. حسین همون طور که دراز کشیده بود، پرسید: مگه برای بچه های خط صبحونه نبردید؟ مسئول تدارکات گفت: چرا فرستادیم. اما آتیش زیاد بود، ماشین رو زدند. حسین گفت: بگید یه ماشین دیگه آماده کنند، هر موقع خواست بره، منو خبر کنید، کارش دارم. این بار تصمیم گرفتیم صبحانه را با ماشین پی ام پی که امنیت بیشتری دارد، به خط بفرستیم. نیم ساعت طول کشید تا ماشین دوم آمد. یک نفر آمد دم سنگر و گفت: ماشین صبحونه اومد. حسین بلند شد که برود، به او گفتیم: اگه کاری هست بگو ما بهش میگیم. بیرون گلوله بارونه. گفت: نه خودم باهاش کار دارم. از سنگر زد بیرون و ما سه چهارنفر هم دنبالش راه افتادیم. ماشین حدود ۲۰-۳۰ قدم با سنگر فاصله داشت. راننده ماشین تا حسین را دید، پیاده شد، بغلش کرد و همدیگر را بوسیدند. من در فاصله یک متری آنها بودم. حسین به راننده گفت: اگه می ترسی بیای، من خودم بشینم پشت فرمون! راننده گفت: نه این حرف ها چیه حاج حسین؟ در همین حین، گلوله‌ای  به فاصله یک متری حسین به زمین خورد و او بلافاصله روی زمین افتاد. رفتیم بالای سرش. درجا شهید شده بود. یک ترکش از پشت به قلبش خورده بود و ترکش ریزی هم به فکش. طوری آرام گرفته بود که انگار ۵۰ سال است خوابیده. به راننده هم چند ترکش خورد که فردای آن روز به شهادت رسید.

منابع:

زندگی با فرمانده، علی اکبر مزدآبادی

روایت شلمچه، جعفر شیرعلی‌نیا

*زهرا زمانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، هاروارد تیچار از مقامات نظامی پنتاگون، می‌گوید: “رابطه ما فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود. ما به عراق هر چه را که لازم داشت تا از ایران شکست نخورد دادیم. ما تمام آسیب‌پذیری هایشان در خطوط دفاعی را تشخیص دادیم و مطلعشان کردیم. می‌دانستیم اگر این کار را نمی‌کردیم، ارتش ایران تا بغداد پیش می‌رفت.” همین دو سه خط می‌تواند یک شروع باشد برای یک عملیات بزرگ و طولانی آن هم در یک محل محدود. عملیات کربلای ۵ از نوزدهم دی ماه در منطقه عمومی شلمچه شروع شد و تا دوم اسفند ادامه پیدا کرد اما پس از آن نیز در همین منطقه تا فروردین ۶۶ رزمندگان تا کربلای هشت در مصاف دشمن رو در رو جنگیدند و  ما تعدادی شهید دادیم. یکی از فرماندهان نام آشنا حسین خرازی بود که هشت اسفند ۱۳۶۵ به شهادت رسید. در این قسمت به مناسبت سالگرد این فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین شهر اصفهان به خاطراتی در مورد این شهید اشاره می کنیم:

دو سه روز بعد از توقف عملیات کربلای ۴، به دستور حسین همه فرمانده گردان‌ها در سنگر فرماندهی جمع شدند. شکست در عملیات، روحیه ها را به شدت تضعیف کرده بود. اکثر بچه ها دل و دماغ نداشتند و همه منتظر بودند، حسین اجازه مرخصی را به مسئولین گردان‌ها صادر کند. بر خلاف بقیه، حسین “بسم الله” اش را خیلی با انرژی گفت. ابتدا یادی از شهدای عملیات کرد و ادامه داد: امروز به اتفاق همه فرمانده لشکرها، توی قرارگاه با آقای هاشمی رفسنجانی جلسه داشتیم و ایشون امر کرد که باید بریم توی شلمچه عملیات کنیم. تا اسم شلمچه آمد، صدای اعتراض  همه بلند شد. عراق در شلمچه آب انداخته و با انواع موانع از شلمچه دژی نفوذناپذیر ساخته بود. حرف این بود که چرا حسین زیر بار عملیات در شلمچه رفته است. بچه‌ها همه حرف‌هایشان را که زدند، حسین گفت: خب، حالا حرف‌هاتون رو زدید، گوش کنید ببینید چی می‌خوام بهتون بگم، این‌عملیات با عملیات‌های قبلی کاملا فرق داره و فرقش هم اینه که این‌عملیات دستور ولایته! آقای هاشمی رفسنجانی، نماینده امام و فرمانده جنگ هستن. ایشون امر کرده باید در شلمچه عملیات کنید. دوباره سر و صداها بلند شد که نمی‌شود در شلمچه جنگید! حسین گفت: همینه که بهتون گفتم! این دستور ولایته، هر کس آمادگی داره بمونه و هرکسی نداره همی الان بره اصفهان و خداحافظ. هر کی عاشوراییه بمونه، ما میخواییم اینجا عاشورا به پا کنیم. این را که گفت گریه‌اش گرفت و دیگر نتوانست صحبت کند . پای ولایت و عاشورا که به میان آمد، بچه ها همه تمکین کردند. اعتراض تبدیل به اطاعت شد و همه لبیک گفتند.

شاید با همین انگیزه بود که بچه ها توانستند از پس این عملیات طولانی بربیایند که جز تقوای الهی نمی توانست در برابر  دژ ارتش حزب بعث عراق قد علم کند.  

دژ اسطوره‌ای

عراقی‌ها شلمچه را که مقابل بصره بود با موانع بسیاری پوشانده بودند و به آن دژ اسطوره‌ای می‌گفتند. صدام به ایران حمله کرد تا خوزستان را بگیرد، ولی خیلی زود مجبور شد در شلمچه‌ش دژ بسازد تا از بصره دفاع کند.  میدان‌های مین، هر نوع مانع نظامی، خاک ریز، تونل و هر چه بتوان با آن جلوی پیش روی نیروی های زمینی ایران را گرفت در شلمچه به کار بردند. طراحان شرق و غرب پیچیده ترین  طرح هایشان را در شلمچه اجرا کردند و همه نوع آتش بار سبک و سنگین کار گذاشتند تا از موانع محافظت کنند. شلمچه به رغم مساحت کمش نقطه‌ای استراتژیگ و تاثیرگذار در جنگ و نزدیک ترین راه بصره بود و اتفاقات بسیاری در این سرزمین کم وسعت اتفاق افتاد. بسیاری از رزمندگان جنگ در شلمچه را تجربه کرده اند. منطقه عمومی شرق بصره در دوران جنگ همیشه اهمیت سیاسی و نظامی ویژه ای داشت و نزد فرماندهان و برنامه‌ریزان جنگ از مهم‌ترین مناطق عملیاتی  جبهه ها بود. سال های ابتدایی جنگ، تا قبل از آزادی خرمشهر، بارِ رسانه ای جنگ بر خرمشهر متمرکز بود و پس از آن بر شلمچه.

از خدا خواستم در جا شهید بشم

اما نحوه شهادت این فرمانده جانباز از زبان احمد موسوی این طور بیان شده است: نزدیک صبح حسین از قرارگاه آمد و به ما گفت: آماده باشید، باید فردا شب عملیات کنیم. صحبت‌هایی که در قرارگاه رد و بدل شده بود را عنوان کرد و بعد حرف‌هایی زد که برای ما تازگی داشت و تا آن موقع، حداقل جلوی ما از این حرفها نزده بود. می گفت: دیگه از خدا خواستم شهید بشم. اصلا هم دوست ندارم مجروح شم. از خود خدا خواستم درجا شهید بشم. چون نزدیک وضع حمل خانمش بود، در این باره گفت: اسم بچه‌مو هم گفتم، به شما هم میگم، اسمش رو مهدی بذارید. بعد نماز را خواند و خوابید.

حدود ساعت ۹:۳۰ صبح از خط بی سیم زدند و گفتند: بچه‌ها اینجا صبحونه می‌خوان. حسین همون طور که دراز کشیده بود، پرسید: مگه برای بچه های خط صبحونه نبردید؟ مسئول تدارکات گفت: چرا فرستادیم. اما آتیش زیاد بود، ماشین رو زدند. حسین گفت: بگید یه ماشین دیگه آماده کنند، هر موقع خواست بره، منو خبر کنید، کارش دارم. این بار تصمیم گرفتیم صبحانه را با ماشین پی ام پی که امنیت بیشتری دارد، به خط بفرستیم. نیم ساعت طول کشید تا ماشین دوم آمد. یک نفر آمد دم سنگر و گفت: ماشین صبحونه اومد. حسین بلند شد که برود، به او گفتیم: اگه کاری هست بگو ما بهش میگیم. بیرون گلوله بارونه. گفت: نه خودم باهاش کار دارم. از سنگر زد بیرون و ما سه چهارنفر هم دنبالش راه افتادیم. ماشین حدود ۲۰-۳۰ قدم با سنگر فاصله داشت. راننده ماشین تا حسین را دید، پیاده شد، بغلش کرد و همدیگر را بوسیدند. من در فاصله یک متری آنها بودم. حسین به راننده گفت: اگه می ترسی بیای، من خودم بشینم پشت فرمون! راننده گفت: نه این حرف ها چیه حاج حسین؟ در همین حین، گلوله‌ای  به فاصله یک متری حسین به زمین خورد و او بلافاصله روی زمین افتاد. رفتیم بالای سرش. درجا شهید شده بود. یک ترکش از پشت به قلبش خورده بود و ترکش ریزی هم به فکش. طوری آرام گرفته بود که انگار ۵۰ سال است خوابیده. به راننده هم چند ترکش خورد که فردای آن روز به شهادت رسید.

منابع:

زندگی با فرمانده، علی اکبر مزدآبادی

روایت شلمچه، جعفر شیرعلی‌نیا

*زهرا زمانی



منبع خبر

دستور ولاییِ «هاشمی رفسنجانی» برای شلمچه بیشتر بخوانید »

شهید حسین خرازی؛ فرمانده‌ای بافکر و دارای نبوغ نظامی بالا


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، هشت سال دفاع مقدس، تجلی مدیریت جهادی و انقلابی جوانانی از این مرز و بوم است که با نبوغ نظامی بالای خود، مقابل ارتش تا به دندان مسلح بعثی ایستادگی کرده و با تدابیر خود، کارشناسان نظامی دیگر کشور‌های جهان را متحیر کردند. یکی از این جوانان سردار شهید «حسین خرازی» فرمانده لشکر امام حسین (ع) بود رزمندگان او را در جبهه‌ها به‌عنوان فرمانده‌ای بافکر، دارای نبوغ نظامی، شجاع و مدیریت‌بلد می‌شناختند.

سردار شهید «حسین خرازی» ایثارگری را در دوران دفاع مقدس با تمام وجود معنا کرد؛ به‌طوری که حدود ۳۰ بار براثر اصابت ترکش زخمی شد و در عملیات «خیبر» نیز دست راست خود را تقدیم اسلام کرد. او در همه حملات و عملیات‌ها حضور فعال داشت و تمامی جبهه‌ها را زیر پا‌های استوار خود درنوردیده بود.

شهید حسین خرازی؛ فرمانده‌ای بافکر و دارای نبوغ نظامی بالا

جبهه‌ها را زیر پا‌های استوار خود درنوردیده بود

«حسین خرازی» سال ۱۳۳۶ در یک خانواده مذهبی در اصفهان چشم به جهان گشود و هم زمان با شروع تحصیلات ابتدایی، در جلسات مذهبی و قرائت قرآن شرکت می‌کرد تا این‌که سال ۱۳۵۵ در رشته علوم طبیعی دیپلم گرفت. وی سپس به خدمت سربازی اعزام شد؛ اما سال ۱۳۵۷ به‌فرمان حضرت امام خمینی (ره) از خدمت سربازی گریخت و به خیل عظیم امت اسلام در انقلاب اسلامی پیوست. [۱]

«حسین خرازی» فرماندهی و مسئولیت را از گروهان شروع کرد؛ از همان ابتدای انقلاب و در مبارزه با ضدانقلاب در کردستان نقش شجاعانه‌ای از خود نشان داد و در جریان آزادسازی محور سنندج – مریوان نیز فرمانده گردان ضربت شد.

سردار سرلشکر «سید یحیی صفوی» می‌گوید: «بعد از این‌که برادر من (مرتضی) مجروح شد، «حسین خرازی» فرمانده شد. از بین بچه‌ها بعضی‌ها گفتند، «فروغی» فرمانده شود. بعضی‌ها گفتند، «رضا رضایی» باشد؛ ولی [اکثر]پاسدار‌ها گفتند؛ آقای «حسین خرازی» فرمانده شود که از همه ما بافکرتر است و نبوغ نظامی دارد، هم شجاع است و هم مدیریت بلد است. واقعاً هم این‌جور بود. واقعاً نبوغ نظامی و شجاعت و کار بلدی حسین خرازی از سنندج بروز و ظهور کرد و به همین دلیل توانست لشکر امام حسین (ع) را تشکیل دهد و فرماندهی آن را تقبل کرد.» [۲]«حسین خرازی» حدود ۳۰ بار براثر ترکش زخمی شد و در عملیات خیبر نیز دست راست خود را تقدیم اسلام کرد. او در همه حملات و عملیات‌ها حضور فعال داشت، از حاج عمران تا فاو و تمامی جبهه‌ها را زیر پا‌های استوار خود درنوردیده بود.

روحی عمیق، سرشار از تقوی و اخلاص

روح عمیق، تقوی و اخلاص از خصوصیات این شهید بزرگوار بود؛ برای همین است که همه بسیجیان و نیرو‌های لشکر ۱۴ امام حسین (ع) به او عشق می‌ورزیدند. [۳] حاج صادق آهنگران در این ارتباط می‌گوید: «خرازی برای من اسوه و الگو بود. از او درس اخلاق و معنویت یاد می‌گرفتم. خصوصیتی که بیشتر همه را مجذوب «حسین خرازی» می‌کرد، چهره خندان و نگاه معصومانه او بود که از روح پاک و وجود بی‌آلایش او حکایت می‌کرد. در هر وضعیتی لبخند از چهره زیبای او محو نمی‌شد. من هیچ‌گاه آن بزرگوار را اخمو و غمگین ندیدم». [۴]

شهید حسین خرازی؛ فرمانده‌ای بافکر و دارای نبوغ نظامی بالا

بازگشت به دنیا برای ادامه مأموریت

هنگامی‌که در عملیات «خیبر» به‌شدت مجروح و دست راست او از بدنش جدا شد، بعد‌ها برای مادر خود تعریف کرده بود که «وقتی دستم جدا شد، روحم داشت از پیکرم جدا می‌شد؛ همین‌طور رفتم بالا، رفتم بالا… یک‌دفعه وقتی دیدم دارم از بدنم جدا می‌شوم، گفتم خدایا، من هنوز خیلی مأموریت‌ها توی دنیا دارم که انجام نداده‌ام، خدایا من هنوز کاری برای انقلاب نکرده‌ام؛ خدایا من را برگردان. یک‌لحظه احساس کردم توی جسمم هستم و از درد شدید رنج می‌برم»؛ بردندش بیمارستان و دست قطع‌شده‌اش را جراحی کردند و بعد از چند روز برگشت منطقه که رزم کند. [۵]

رسیدن غذا به نیرو‌های خط‌شکن، آخرین دغدغه «حسین خرازی»

حاج «حسین خرازی» روز هشتم اسفند سال ۱۳۶۵ در جریان عملیات «کربلای ۵»، برای بازدید از مناطق عملیاتی به خط مقدم رفته بود و از نزدیک اقدامات لشکرش (لشکر امام حسین (ع)) را هدایت می‌کرد. یکی از همرزمان شهید در مورد نحوه شهادت وی می‌گوید: «در ساعت ۱۰ صبح، به‌طرف خط مقدم حرکت کردیم و چند ساعت بعد به سنگر حاج حسین رسیدیم که نیمه‌شب به خط آمده بود. من به‌اتفاق مسئول مهندسی منطقه و چند تن دیگر از برادران، در کنار ایشان به صحبت در مورد وضعیت منطقه مشغول شدیم و شهید خرازی از اوضاع منطقه سؤال می‌کرد و دستورات لازم را برای جلوگیری از نفوذ دشمن به بچه‌ها می‌داد. یکی از برادران خبر داد که ماشین غذا مورد اصابت گلوله دشمن قرارگرفته و نتوانسته است برای برادران غذا ببرد. حاج حسین به‌شدت ناراحت شد و دستور داد به هر ترتیبی شده آب و غذا را به جلو برسانند. نیم ساعت بعد یکی از برادران گفت که ماشین غذا آماده است. شهید خرازی از جا بلند شد و به بیرون سنگر رفت. بچه‌ها می‌خواستند به طریقی ایشان را از تصمیمش منصرف نمایند، اما خجالت می‌کشیدند. یکی از برادران گفت که شما به داخل بروید و ما ماشین را خواهیم فرستاد. اما ایشان به کنار ماشین آمد و توصیه‌هایی را به راننده کرد که چگونه و از کجا برود. من در آن لحظه در نیم متری حاج حسین بودم، یک‌مرتبه دیدم که فرمانده به زمین افتاد. اصلاً باورم نمی‌شد. حتی درست متوجه صدای خمپاره‌ای که در کنارمان به زمین خورد، نشدم. بلافاصله سر حاجی را بلند کردم، ترکش‌های بزرگی به سر و گردن این بزرگوار اصابت کرده بود. سایر برادران هم جمع شدند، ولی هیچ‌کس نمی‌توانست باور کند. بی‌اختیار فریاد زدم «حاج‌آقا شهید شد». حس می‌کردم از چشمانم نه اشک، بلکه خون می‌بارد و بی‌اختیار زار زار گریه می‌کردم». [۶]

شهید حسین خرازی؛ فرمانده‌ای بافکر و دارای نبوغ نظامی بالا

خاطراتی از شهید «حسین خرازی»

هنوز قسمت‌مون نیست

حاجی خیر ببینی، بیا پائین تا کار دست خودت و ما نداده‌ای، بچه‌های اطلاعات هستند. هرچی بشه بهت می‌گیم به خدا؛ رفته بود بالای دپو، خط عراقی‌ها را نگاه می‌کرد؛ با یک‌طرف دوربین. آن‌طرفش رو به بالا بود. گفت «هر موقع خدا بخواد، درست می‌شه. هنوز قسمتمون نیست». یک‌دفعه از پشت افتاد زمین. دوربین هم افتاد جلوی پای ما. تیر خورده بود به چشمی بالای دوربین. خندید. گفت «دیدین قسمت من نبود».

من یک دست بیشتر ندارم

هواپیما که رفت چند نفر بی‌هوش ماندند. من که ترکش توی پایم خورده بود و حاج حسین تنها رفته بود، یک تویوتا پیدا کرده و آورده بود. می‌خواست ما را ببرد داخل آن. هی دست می‌انداخت زیر بدن بچه‌ها. سنگین بودند، می‌افتادند. دست‌شان را می‌گرفت، می‌کشید، بازهم نمی‌شد. خسته شد، رها کرد، رفت روی زمین نشست. زل زد به ما که زخمی افتاده بودیم روی زمین، زیر آفتاب داغ. دو نفر موتورسوار رد می‌شدند. دوید طرف‌شان، گفت «بابا! من یه دست بیشتر ندارم. نمی‌تونم این‌ها را جابجا کنم. الآن می‌میرند این‌ها. شما رو به خدا بیایید.» پشت تویوتا، یکی‌یکی سرهامان را بلند می‌کرد، دست می‌کشید روی سرمان. «نیگا کن. صدا مو می‌شنوی؟ منم. حسین خرازی» و گریه می‌کرد.

می‌خواستم دستش را ببوسم روم نشد

تو خط غوغائی بود. از زمین و هوا آتش می‌بارید. علی گفت «چی شده مگه؟»، گفت «حاجی سپرده یه کالیبر ببرم خط. با این آتیشی که اونا می‌ریزن، دو دقیقه نشده، کالیبرو می‌فرستن رو هوا.» بالاخره نبرد. از موتور که پیاده شد، یک راست رفت سراغ علی. یک سیلی گذاشت تو گوشش. داد زد «اون بچه‌های مردم دارن جون می‌دن زیر آتیش، دلت نمی‌سوزه، واسه یک کالیبر دلت می‌سوزه؟».

می‌خواستم مثلاً دلداری‌اش بدم. گفتم «اگه من جای تو بودم، یه دقیقه هم نمی‌ایستادم این‌جا.» گفت «چی داری می‌گی؟ می‌خواستم دستشو ببوسم، روم نشد».

خشم و کینه افسر عراقی از «حسین خرازی»

ما رو به خط کردند. از اول صف، یکی‌یکی اسم و مشخصات می‌پرسیدند، می‌آمدند جلو. نوبت من شد. اسمم را گفتم. مترجم پرسید «مال کدوم لشکری؟» گفتم «لشکر امام حسین (ع)». افسر عراقی یک‌دفعه پرید. موهایم را گرفت، به‌طرف خودش کشید. داد زد «حسین، حسین خرازی؟» چشم‌اش انگار دو تا گلوله آتش؛ سرم را انداختم پائین، گفتم «نه». [۷]

شهید حسین خرازی؛ فرمانده‌ای بافکر و دارای نبوغ نظامی بالا

پیام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت شهادت «حسین خرازی»

«شهید خرازی پاداش جهاد صادقانه و مخلصانه خود را اکنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت، سبک‌بال در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه‌ای که در این وادی قدم زده‌اند، صفحه درخشنده‌ای از تاریخ این ملت است؛ ملتی که در راه اجرای احکام خدا و حاکمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستکبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار می‌کند و جوانان سرافرازش، پشت پا به همه دل‌بستگی‌های مادی زده، پای در میدان فداکاری نهاده و با همه توان مبارزه می‌کنند و جان بر سر این کار می‌گذارند.» [۸]

بخشی از وصیت‌نامه شهید حسین خرازی

«از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت‌فقیه باشید، راه شهدای ما راه حق است. اول می‌خواهم که آن‌ها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه‌دهنده راه آن‌ها باشم. از مسئولین عزیز و مردم حزب‌اللهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الآن در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند، در مقابل آن‌ها ایستادگی کنید و با جدیت هرچه‌تمام‌تر جلو این فساد‌ها را بگیرید…».

منابع:

[۱] جمشیدی، محمدحسین، یزدانفام، محمود، آخرین تلاش‌ها در جنوب (روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب چهل و هفتم)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ سوم، ۱۳۹۰ صفحه ۱۴۵

[۲] اردستانی، حسین، تاریخ شفاهی دفاع مقدس (روایت سید یحیی صفوی، از سنندج تا خرمشهر)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، ۱۳۹۹، صفحات ۱۳۰ و ۱۳۱

[۳] بهداروند، محمدمهدی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس (بانوای کاروان، روایت محمدصادق آهنگران)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۲۷۰

[۴] جمشیدی، محمدحسین، یزدانفام، محمود، آخرین تلاش‌ها در جنوب (روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب چهل و هفتم)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ سوم، ۱۳۹۰ صفحه ۱۴۵

[۵] فصلنامه نگین ایران، شماره ۵۶، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهار ۱۳۹۵، صفحه ۱۶۸

[۶] جمشیدی، محمدحسین، یزدانفام، محمود، آخرین تلاش‌ها در جنوب (روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب چهل و هفتم)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ سوم، ۱۳۹۰ صفحه ۱۳۸

[۷] سایت تبیان، بخش فرهنگ پایداری

[۸] بهداروند، محمدمهدی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس (بانوای کاروان، روایت محمدصادق آهنگران)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۲۷۲

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

شهید حسین خرازی؛ فرمانده‌ای بافکر و دارای نبوغ نظامی بالا بیشتر بخوانید »

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

نامه فرمانده ارتش به آیت‌الله خامنه‌ای درباره محور زید



عملیات خیبر

گروه جهاد و مقاومت مشرق عملیات خیبر یکی از مهمترین عملیات‌های جنگ ۸ ساله بود که چون در اسفندماه ۱۳۶۲ انجام شد و غالباً در این روزها، خانواده‌های ایرانی در حال آماده شدن برای تحویل سال نو هستند، کمتر به آن پرداخته شده است. در این مطلب، سعی کرده‌ایم به نحوی موجز، فضای کشور و جنگ را در اسفند ۶۲ برایتان ترسیم کنیم و در این کار از مطالب، عکس‌ها و نقشه‌های «تاریخ جنگ» هم بهره برده‌ایم.

با درود به روح پر فتوح امام شهیدان و سرداران سپاه اسلام که در این عملیات به لقاء الهی شتافتند، این مطلب را به «شهید حاج محمد ابراهیم همت» تقدیم می‌کنیم.

* امیدواری محسن رضایی

قبل از عملیات خیبر، فرمانده سپاه امیدوار بود تا با یک عملیات قدرتمند، هم به رزمندگان در غرب کشور که فکر می‌کردند عملیات در جنوب ناممکن شده، پیامی بدهد و هم برای کسانی که می‌گفتند «جنگ را نباید ادامه داد و راهی برای پیگیری آن نمانده» جواب دندان شکنی داشته باشد.

هر بار که علی هاشمی نتیجه شناسایی‌ها در هورالهویزه را می‌داد، محسن رضایی امیدوارتر می‌شد. رضایی از قرارگاه نصرت، نه به فرماندهانش چیزی گفته بود و نه به ‌هاشمی‌رفسنجانی، فرمانده جنگ. اولین بار که از نتیجه شناسایی‌ها کاملاً مطمئن شد، به حضرت امام اطلاع داد. امام هم وقتی رسیدن به دجله را در هدفگذاری او دید، خوشحال شد. طرح عملیات خیبر بعد از آزادسازی خرمشهر خیلی اهمیت داشت و می‌توانست تاثیری جدی در روند جنگ داشته باشد.

زمستان سال ۱۳۶۲ بود که محسن رضایی به فرماندهانش خبر داد که عملیات بعدی در هور انجام می‌شود. اولش شوکه شدند اما وقتی شناسایی‌های قرارگاه نصرت را دیدند، آرام گرفتند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / جاده شط علی / سنگر آر پی جی در روزهای آغازین عملیات خیبر

نیروهای علی هاشمی‌حتی آب راه‌های هور را هم متر کرده بودند و فیلمی که از اتوبان بغداد- بصره گرفته بودند، در دستشان بود.

* خیبر در کجا انجام شد؟

منطقه عملیات خیبر، شمال بصره و مقابل استان‌های العماره و بصره بود. دو محور هم داشت: یکی هور الهویزه و دیگری «زید» که عملیات رمضان در آن بدون موفقیت انجام شده بود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

عملیات دو محور جنوبی و شمالی داشت. محور شمالی در هور و محور جنوبی در زید. دو لشکر سپاه و ارتش در جنوب، متوقف شدند.

عراق، انتظار عملیات از هور را نداشت و نیروی کمی را آنجا مستقر کرده بود. در جزایر مجنون فقط یک گردان از نیروهای مردمی عراق بودند و در محور شمالی و جنوبی هم نیروهای مرزی در پاسگاه مستقر بودند. در این میان فقط خط طلاییه پر از موانع و کانال‌های فراوان بود. در محور زید هم موانع زیاد و نیروهای بسیاری مستقر بودند. خاکریزهای مثلثی شکل که طرحش را اسرائیل داده بود هم در این منطقه قرار داشت. عراق این خاکریزها را قبل از عملیات بیت‌المقدس ساخته بود تا از بصره دفاع کند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خاکریزهای معروف مثلثی شکل

فرمانده ارتش دیرتر از همه از طرح عملیات با خبر شده و کمی هم دلگیر شده بود. بعدها که فرماندهی محور زید به آن‌ها سپرده شد به حجت‌الاسلام (آیت الله العظمی) خامنه‌ای نامه نوشتند که در این محور با توجه به وضعیتش، احتمال موفقیت کم است.

محسن رضایی معتقد بود پیش‌روی در هور آنقدر برای عراق غافلگیرکننده است که اگر محور جنوبی (طلائیه) هم قوی نباشد، عملیات موفقیت‌آمیز می‌شود. او همچنین یکی از قوی‌ترین لشکرهایش یعنی لشکر ۱۴ امام حسین (ع) که متعلق به نیروهای اصفهانی بود را به محور جنوبی مأمور کرد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

هوانیروز به کمک آمد

پشتیبانی نیروهایی که برای جنگیدن به هور می‌رفتند با قرارگاه نوح بود. نبود خشکی و لزوم سرعت بالا در انتقال نیرو و تجهیزات باعث شد که از هوانیروز کمک خواسته شود. فرمانده هوانیروز ارتش به کنار هور آمد و نیروی هوایی هم پیشتیبانی پدافند هوایی را بر عهده گرفت. همچنین هواپیماهای اف ۱۴ مأمور شدند تا به جنگ میگ‌های عراقی بروند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / دشت جفیر / ۳ اسفند ۶۲ / انتقال رزمندگان به خط مقدم عملیات / بالگرد شنوک

* فرماندهی هاشمی‌رفسنجانی

عملیات خیبر اولین تجربه حجت الاسلام هاشمی‌رفسنجانی در فرماندهی جنگ بود. او قبل از آمدنش به جبهه به امام قول داده بود تا با یک پیروزی به تهران برگردد تا راهی برای پایان جنگ باشد. حضرت امام هم فقط سکوت کرده بودند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

اولین حضور هاشمی رفسنجانی در جبهه به عنوان فرمانده جنگ

هاشمی‌رفسنجانی در ذهنش به این فکر کرده بود که می‌توانیم با گرفتن یک منطقه از خاک عراق، پای میز مذاکره و پذیرفتن آتش بس برویم و به بهانه این منطقه، حقمان را از صدام بگیریم. برخی مخالف این نیت بودند و می‌گفتند رزمنده‌هایی که آمده‌اند تا از راه کربلا به قدس بروند را ناامید می‌کند و برخی دیگر هم خوشحال شدند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

جزیره جنوبی مجنون/۵ اسفند ۶۲ / فرماندهان سپاه کمبود قایق را از کاستی های عملیات می دانستند

هاشمی‌رفسنجانی در خاطراتش می‌نویسد: آن‌گونه که انتظار داشتم، عنوان ختم جنگ مقبول نیفتاد. معلوم است مسئله مهم برای بسیاری از رزمندگان، ادامه جنگ است و همه چیز هم همین را نشان می‌دهد. شاید به همین جهت امام موافق طرح ختم جنگ نیستند و اگر در قلبشان هم قبول داشته باشند، بر زبان نمی‌آورند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

طلائیه / اسفند ۶۲

* بالاخره عملیات خیبر شروع شد

۳ اسفند ۶۲ بود که عملیات خیبر با رمز یا رسول الله (ص) آغاز شد. در شب و روز اول، نیروها در محور شمالی به جاده بصره – العماره رسیدند. اما در جنوب (محور زید) نیروها نتوانستند از موانع عبور کنند و عملیات در آنجا خیلی زود متوقف شد. با این حال موفقیت محور شمالی امیدوارکننده بود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

موقعیت هور الهویزه

در مرحله بعدی باید تعدادی از نیروها از راه هور به جزایر مجنون حمله می‌کردند و گروهی هم از طریق طلائیه که تنها راه خشکی در منطقه شمالی عملیات بود این حمله را انجام می‌دادند. عملیات در طلائیه با یک روز تأخیر انجام شد اما نیروهای هور از این موضوع مطلع نشدند و به سمت جزیره جنوبی رفتند. حالا باید از سمت طلائیه حمایت می‌شدند اما کسی آنجا نبود. شرایط سختی پیش آمده بود و به همین خاطر نیروهایی که قرار بود شبانه به خط بزنند را در روز، راهی منطقه کردند. عراق هم هر چه توان داشت بر روی طلائیه متمرکز کرد تا این نیروها به جزیره جنوبی نرسند. عراق می‌دانست که اگر نیروها به جزیره جنوبی برسند، کار عملیات به انجا می‌رسد به همین خاطر از تمام توانش بهره برد تا ایرانی‌ها را زمینگیر کند. یگان‌های ایران در طلائیه و مجنون خیلی شهید دادند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

حاج محمد ابراهیم همت و بچه‌های لشکر ۲۷ در دوکوهه آماده بودند تا شبانه به خط بزنند اما مجبور شدند در روز حمله کنند

* نگرانی در تهران

گزارش‌های علی صیاد شیرازی در تهران، امام را نگران کرده بود. هاشمی‌رفسنجانی پیش امام رفت و گزارشی داد. امام هم معتقد بود که قطع جاده بصره – بغداد، ضربه مهلکی به صدام می‌زند.

هاشمی‌رفسنجانی به جنوب برگشت و به محسن رضایی خبر داد که به همه گفته: هر چه در چنته دارید به میدان بیاورید.

محسن رضایی هم دستور داده بود افراد در حد فرمانده لشکر هم باید بجنگند؛ حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / دشت جفیر / اسفند ۶۲

* ادامه عملیات

لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بسیاری از نیروهایش را از دست داد. لشکر ۱۴ امام حسین (ع) که در محور زید (جنوبی) عمل می‌کرد، به کمک رزمنده‌های تهرانی آمد. پیشروی اولیه‌شان موفق بود اما باز هم عراقی‌ها آن‌ها را زمینگیر کردند.

در همین گیر و دار، محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷ به شهادت رسید و حسین خرازی را با دست قطع شده و با بدنی پر از تیر و ترکش از منطقه بیرون بردند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

شهید حمید باکری

هم‌زمان با نبرد طلائیه، عراقی‌ها به ۴ گردان خط‌شکن از لشکر ۸ نجف اشرف (اصفهان) و ۳۱ عاشورا (آذربایجان) حمله کردند. شهادت جانسوز رزمندگان این ۴ گردان، سخت‌ترین لحظات خیبر برای فرماندهان در قرارگاه بود. حمید باکری معاون لشکر ۳۱ عاشورا هم در جزیره شهید شد تا غم این نبرد، کامل شود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / دشت جفیر / اسفند ۶۲

* نبرد در مجنون

صلاح نبود نیروهایی که در شمال هورالهویزه به جاده بصره رسیده بودند، در آنجا بمانند و به همین خاطر عقب‌نشینی کردند و به جزایر مجنون آمدند. عراقی‌ها هم که در طلائیه پیروز بودند، به بازپسگیری جزایر امیدوار شدند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

طلائیه / اسفند ۶۲ / رزمندگان روزهای سخت‌تری را در پیش رو دارند

عراق در رسانه‌هایش مدام تبلیغ می‌کرد که به زودی جزایر را خواهد گرفت و نام جزایر مجنون، محور خبری رسانه‌های دنیا شده بود.

اگر عراق، جزایر را پس می‌گرفت، نشان می‌داد که می‌تواند همه عملیات‌های ایران را شکست بدهد.

بعدازظهر ۱۴ اسفند ۶۲ از دفتر امام خبر دادند که امام فرموده‌اند: جزایر حتماً باید نگهداشته شود. هر طور که شده.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

فرماندهان سپاه قبل از عملیات تا نزدیکی عراقی ها به شناسایی پرداختند تا بدانند بناست نیروهایشان در چه منطقه ای بجنگند

با ابلاغ این پیام به رزمندگان، روحیه تازه‌ای به آنان دمیده شد. محسن رضایی هم ابلاغ کرد که از جزایر بیرون نمی‌رویم؛ حتی اگر سازمان سپاه از بین برود… بسیاری از فرماندهان قرارگاه هم سلاح گرفتند و به خط مقدم رفتند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

شمال غربی طلائیه / ۴ اسفند ۶۲ / بسیجی ها بیشترین رزمندگان ایران را تشکیل می دادند

از ۱۶ تا ۲۰ اسفند، عراق هر چه داشت رو کرد تا جزایر را پس بگیرد. ۷۲ ساعت جنگ بی‌امان ادامه داشت اما حرف امام زمین نماند. جزایر به سمبل قدرت ایران و ضعف عراق تبدیل شده بود.

* جنگ شیمیایی

عراق با آتش پر حجم، زمین جزایر مجنون را شخم زد. بمب‌های شیمیایی هم تمام آنجا را آلوده کرد. حفظ جزایر غیر ممکن می‌نمود اما رزمندگان غیور این کار را ممکن کرده بودند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

تانک تی ۷۲ که شوروی به عراق داده بود و آر پی جی آن را از کار نمی انداخت

«افرایم کارش» می‌نویسد: ایرانی‌ها در ۵ اسفند مرحله دوم عملیات خیبر را آغاز کردند که تا ۲۸ اسفند ادامه داشت. ایرانی‌ها موفق شدند از باتلاق وسیع بگذرند و جزایر مجنون را تصرف کنند. عراقی‌ها فکر می‌کردند این عمل غیر ممکن است. البته آن‌ها سرانجام با تلاش‌های سخت عراقی‌ها که وحشیانه از سلاح‌های شیمیایی (گاز خردل و گاز اعصاب) استفاده کردند، کنترل شدند. البته ایرانی‌ها موفق شدند جزایر را حفظ کنند.

سوم فروردین ۶۳ خبرگزاری فرانسه نوشت: نیروهای ایرانی پلی ۱۳ کیلومتری مثل قایق شناور ساخته‌اند که جزیره شمالی را به مرز ایران وصل می‌کند. این در تاریخ نظامی‌مدرن بی‌سابقه است.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

انتقال مجروحین از طریق پل خیبر به طول ۱۳ کیلومتر

* در جستجوی نقطه پایان

هاشمی‌رفسنجانی بعد از عملیات خیبر از فرماندهان خواست تا راه آینده را ترسیم کنند. او فکر می‌کرد نیروهای ایرانی بیش از ۵۰ کیلومتر را تصرف می‌کنند اما فقط ۱۳ کیلومتر تصرف شده بود. او گفت: در مورد صلح، نظر امام مطرح است و ایشان می‌گوید بدون جنگ، صلح امکان ندارد و اگر ما هم نتوانیم بجنگیم، امام به مردم می‌گویند: بروید و بجنگید.

آمریکایی‌ها همزمان با گسترش روابط‌شان با عراق، عملیات تحریمی علیه ایران با نام «استانچ» را کلید زدند. کشورهای بسیاری از جمله شوروی با این عملیات همراه شدند. شوروی از همراهی ایران درباره حل مشکلاتش در افغانستان ناامید شده بود و پیشنهاد فروش چهار و نیم میلیارد دلار اسلحه را به عراق داد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

محسن رضایی در حال تشریح فعالیت های جاسوسی حزب توده

ایران هم مبارزه قوی با حزب توده که متعلق به شوروی بود را در دستور کار قرار داد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

محاکمه اعضای حزب توده

در این شرایط سخت، طرح عملیات عبور از اروند و گرفتن فاو مطرح شد و تمریناتی هم انجام شد، اما هاشمی‌رفسنجانی این طرح را عملی نمی‌دانست و به عملیات «والفجر۸ انجام نشده» معروف شد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

جزیره مجنون جنوبی / ۸ اسفند ۶۲ / مجروحین منتظرند تا بالگردهای هوانیروز آنها را به عقب منتقل کند

* یادی از دلاوران شناسایی هور

برای پیگیری امکان عملیات در هور، محسن رضایی کار شناسایی هور را به نحوی کاملاً محرمانه به علی هاشمی‌ و افراد بومی‌اش داد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

نمایی از هورالهویزه / بیش از ۷۰ درصد هور را نی پوشانده

علی هاشمی به همراه نیروهای بومی ‌و غیر بومی‌اش یک سال در هور شناسایی کردند که از آن یک سال ۴۰۰ گزارش باقی مانده است.

باز کردن معبر در هور، گرما، هوای شرجی، امکان شنیدن صدای کنارزدن نی‌ها توسط عراقی‌ها، ابتلا به بیماری‌های پوستی برای نیروهای شناسایی غیر بومی، حمله پشه‌ها، آبگرفتگی درون بلم‌ها و آوردن اطلاعات از خاک عراق، از سختی‌های شناسایی در این منطقه بود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

علی هاشمی و یارانش، زحمات بی بدیلی برای شناسایی قبل از عملیات کشیدند / نفر سوم از راست

اما این کار سخت و جانفرسا به خوبی انجام شد و عملیات خیبر بالاخره با تمام پستی و بلندی‌هایش انجام شد.

پیکر علی هاشمی‌ که در هور به جا مانده بود، چند سال پیش تفحص شد و به تهران آمد و بر دوش مردم تهران و سپس اهواز تشییع شد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

حمید رمضانی

اولین بار حمید رمضانی و احمد سوداگر در شناسایی عملیات والفجر مقدماتی، تشخیص دادند که هور قابلیت عملیاتی دارد

*با الهام از دائره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق

با درود به روح پر فتوح امام شهیدان و سرداران سپاه اسلام که در این عملیات به لقاء الهی شتافتند، این مطلب را به «شهید حاج محمد ابراهیم همت» تقدیم می‌کنیم.

* امیدواری محسن رضایی

قبل از عملیات خیبر، فرمانده سپاه امیدوار بود تا با یک عملیات قدرتمند، هم به رزمندگان در غرب کشور که فکر می‌کردند عملیات در جنوب ناممکن شده، پیامی بدهد و هم برای کسانی که می‌گفتند «جنگ را نباید ادامه داد و راهی برای پیگیری آن نمانده» جواب دندان شکنی داشته باشد.

هر بار که علی هاشمی نتیجه شناسایی‌ها در هورالهویزه را می‌داد، محسن رضایی امیدوارتر می‌شد. رضایی از قرارگاه نصرت، نه به فرماندهانش چیزی گفته بود و نه به ‌هاشمی‌رفسنجانی، فرمانده جنگ. اولین بار که از نتیجه شناسایی‌ها کاملاً مطمئن شد، به حضرت امام اطلاع داد. امام هم وقتی رسیدن به دجله را در هدفگذاری او دید، خوشحال شد. طرح عملیات خیبر بعد از آزادسازی خرمشهر خیلی اهمیت داشت و می‌توانست تاثیری جدی در روند جنگ داشته باشد.

زمستان سال ۱۳۶۲ بود که محسن رضایی به فرماندهانش خبر داد که عملیات بعدی در هور انجام می‌شود. اولش شوکه شدند اما وقتی شناسایی‌های قرارگاه نصرت را دیدند، آرام گرفتند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / جاده شط علی / سنگر آر پی جی در روزهای آغازین عملیات خیبر

نیروهای علی هاشمی‌حتی آب راه‌های هور را هم متر کرده بودند و فیلمی که از اتوبان بغداد- بصره گرفته بودند، در دستشان بود.

* خیبر در کجا انجام شد؟

منطقه عملیات خیبر، شمال بصره و مقابل استان‌های العماره و بصره بود. دو محور هم داشت: یکی هور الهویزه و دیگری «زید» که عملیات رمضان در آن بدون موفقیت انجام شده بود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

عملیات دو محور جنوبی و شمالی داشت. محور شمالی در هور و محور جنوبی در زید. دو لشکر سپاه و ارتش در جنوب، متوقف شدند.

عراق، انتظار عملیات از هور را نداشت و نیروی کمی را آنجا مستقر کرده بود. در جزایر مجنون فقط یک گردان از نیروهای مردمی عراق بودند و در محور شمالی و جنوبی هم نیروهای مرزی در پاسگاه مستقر بودند. در این میان فقط خط طلاییه پر از موانع و کانال‌های فراوان بود. در محور زید هم موانع زیاد و نیروهای بسیاری مستقر بودند. خاکریزهای مثلثی شکل که طرحش را اسرائیل داده بود هم در این منطقه قرار داشت. عراق این خاکریزها را قبل از عملیات بیت‌المقدس ساخته بود تا از بصره دفاع کند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خاکریزهای معروف مثلثی شکل

فرمانده ارتش دیرتر از همه از طرح عملیات با خبر شده و کمی هم دلگیر شده بود. بعدها که فرماندهی محور زید به آن‌ها سپرده شد به حجت‌الاسلام (آیت الله العظمی) خامنه‌ای نامه نوشتند که در این محور با توجه به وضعیتش، احتمال موفقیت کم است.

محسن رضایی معتقد بود پیش‌روی در هور آنقدر برای عراق غافلگیرکننده است که اگر محور جنوبی (طلائیه) هم قوی نباشد، عملیات موفقیت‌آمیز می‌شود. او همچنین یکی از قوی‌ترین لشکرهایش یعنی لشکر ۱۴ امام حسین (ع) که متعلق به نیروهای اصفهانی بود را به محور جنوبی مأمور کرد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

هوانیروز به کمک آمد

پشتیبانی نیروهایی که برای جنگیدن به هور می‌رفتند با قرارگاه نوح بود. نبود خشکی و لزوم سرعت بالا در انتقال نیرو و تجهیزات باعث شد که از هوانیروز کمک خواسته شود. فرمانده هوانیروز ارتش به کنار هور آمد و نیروی هوایی هم پیشتیبانی پدافند هوایی را بر عهده گرفت. همچنین هواپیماهای اف ۱۴ مأمور شدند تا به جنگ میگ‌های عراقی بروند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / دشت جفیر / ۳ اسفند ۶۲ / انتقال رزمندگان به خط مقدم عملیات / بالگرد شنوک

* فرماندهی هاشمی‌رفسنجانی

عملیات خیبر اولین تجربه حجت الاسلام هاشمی‌رفسنجانی در فرماندهی جنگ بود. او قبل از آمدنش به جبهه به امام قول داده بود تا با یک پیروزی به تهران برگردد تا راهی برای پایان جنگ باشد. حضرت امام هم فقط سکوت کرده بودند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

اولین حضور هاشمی رفسنجانی در جبهه به عنوان فرمانده جنگ

هاشمی‌رفسنجانی در ذهنش به این فکر کرده بود که می‌توانیم با گرفتن یک منطقه از خاک عراق، پای میز مذاکره و پذیرفتن آتش بس برویم و به بهانه این منطقه، حقمان را از صدام بگیریم. برخی مخالف این نیت بودند و می‌گفتند رزمنده‌هایی که آمده‌اند تا از راه کربلا به قدس بروند را ناامید می‌کند و برخی دیگر هم خوشحال شدند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

جزیره جنوبی مجنون/۵ اسفند ۶۲ / فرماندهان سپاه کمبود قایق را از کاستی های عملیات می دانستند

هاشمی‌رفسنجانی در خاطراتش می‌نویسد: آن‌گونه که انتظار داشتم، عنوان ختم جنگ مقبول نیفتاد. معلوم است مسئله مهم برای بسیاری از رزمندگان، ادامه جنگ است و همه چیز هم همین را نشان می‌دهد. شاید به همین جهت امام موافق طرح ختم جنگ نیستند و اگر در قلبشان هم قبول داشته باشند، بر زبان نمی‌آورند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

طلائیه / اسفند ۶۲

* بالاخره عملیات خیبر شروع شد

۳ اسفند ۶۲ بود که عملیات خیبر با رمز یا رسول الله (ص) آغاز شد. در شب و روز اول، نیروها در محور شمالی به جاده بصره – العماره رسیدند. اما در جنوب (محور زید) نیروها نتوانستند از موانع عبور کنند و عملیات در آنجا خیلی زود متوقف شد. با این حال موفقیت محور شمالی امیدوارکننده بود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

موقعیت هور الهویزه

در مرحله بعدی باید تعدادی از نیروها از راه هور به جزایر مجنون حمله می‌کردند و گروهی هم از طریق طلائیه که تنها راه خشکی در منطقه شمالی عملیات بود این حمله را انجام می‌دادند. عملیات در طلائیه با یک روز تأخیر انجام شد اما نیروهای هور از این موضوع مطلع نشدند و به سمت جزیره جنوبی رفتند. حالا باید از سمت طلائیه حمایت می‌شدند اما کسی آنجا نبود. شرایط سختی پیش آمده بود و به همین خاطر نیروهایی که قرار بود شبانه به خط بزنند را در روز، راهی منطقه کردند. عراق هم هر چه توان داشت بر روی طلائیه متمرکز کرد تا این نیروها به جزیره جنوبی نرسند. عراق می‌دانست که اگر نیروها به جزیره جنوبی برسند، کار عملیات به انجا می‌رسد به همین خاطر از تمام توانش بهره برد تا ایرانی‌ها را زمینگیر کند. یگان‌های ایران در طلائیه و مجنون خیلی شهید دادند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

حاج محمد ابراهیم همت و بچه‌های لشکر ۲۷ در دوکوهه آماده بودند تا شبانه به خط بزنند اما مجبور شدند در روز حمله کنند

* نگرانی در تهران

گزارش‌های علی صیاد شیرازی در تهران، امام را نگران کرده بود. هاشمی‌رفسنجانی پیش امام رفت و گزارشی داد. امام هم معتقد بود که قطع جاده بصره – بغداد، ضربه مهلکی به صدام می‌زند.

هاشمی‌رفسنجانی به جنوب برگشت و به محسن رضایی خبر داد که به همه گفته: هر چه در چنته دارید به میدان بیاورید.

محسن رضایی هم دستور داده بود افراد در حد فرمانده لشکر هم باید بجنگند؛ حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / دشت جفیر / اسفند ۶۲

* ادامه عملیات

لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بسیاری از نیروهایش را از دست داد. لشکر ۱۴ امام حسین (ع) که در محور زید (جنوبی) عمل می‌کرد، به کمک رزمنده‌های تهرانی آمد. پیشروی اولیه‌شان موفق بود اما باز هم عراقی‌ها آن‌ها را زمینگیر کردند.

در همین گیر و دار، محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷ به شهادت رسید و حسین خرازی را با دست قطع شده و با بدنی پر از تیر و ترکش از منطقه بیرون بردند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

شهید حمید باکری

هم‌زمان با نبرد طلائیه، عراقی‌ها به ۴ گردان خط‌شکن از لشکر ۸ نجف اشرف (اصفهان) و ۳۱ عاشورا (آذربایجان) حمله کردند. شهادت جانسوز رزمندگان این ۴ گردان، سخت‌ترین لحظات خیبر برای فرماندهان در قرارگاه بود. حمید باکری معاون لشکر ۳۱ عاشورا هم در جزیره شهید شد تا غم این نبرد، کامل شود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

خوزستان / دشت جفیر / اسفند ۶۲

* نبرد در مجنون

صلاح نبود نیروهایی که در شمال هورالهویزه به جاده بصره رسیده بودند، در آنجا بمانند و به همین خاطر عقب‌نشینی کردند و به جزایر مجنون آمدند. عراقی‌ها هم که در طلائیه پیروز بودند، به بازپسگیری جزایر امیدوار شدند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

طلائیه / اسفند ۶۲ / رزمندگان روزهای سخت‌تری را در پیش رو دارند

عراق در رسانه‌هایش مدام تبلیغ می‌کرد که به زودی جزایر را خواهد گرفت و نام جزایر مجنون، محور خبری رسانه‌های دنیا شده بود.

اگر عراق، جزایر را پس می‌گرفت، نشان می‌داد که می‌تواند همه عملیات‌های ایران را شکست بدهد.

بعدازظهر ۱۴ اسفند ۶۲ از دفتر امام خبر دادند که امام فرموده‌اند: جزایر حتماً باید نگهداشته شود. هر طور که شده.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

فرماندهان سپاه قبل از عملیات تا نزدیکی عراقی ها به شناسایی پرداختند تا بدانند بناست نیروهایشان در چه منطقه ای بجنگند

با ابلاغ این پیام به رزمندگان، روحیه تازه‌ای به آنان دمیده شد. محسن رضایی هم ابلاغ کرد که از جزایر بیرون نمی‌رویم؛ حتی اگر سازمان سپاه از بین برود… بسیاری از فرماندهان قرارگاه هم سلاح گرفتند و به خط مقدم رفتند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

شمال غربی طلائیه / ۴ اسفند ۶۲ / بسیجی ها بیشترین رزمندگان ایران را تشکیل می دادند

از ۱۶ تا ۲۰ اسفند، عراق هر چه داشت رو کرد تا جزایر را پس بگیرد. ۷۲ ساعت جنگ بی‌امان ادامه داشت اما حرف امام زمین نماند. جزایر به سمبل قدرت ایران و ضعف عراق تبدیل شده بود.

* جنگ شیمیایی

عراق با آتش پر حجم، زمین جزایر مجنون را شخم زد. بمب‌های شیمیایی هم تمام آنجا را آلوده کرد. حفظ جزایر غیر ممکن می‌نمود اما رزمندگان غیور این کار را ممکن کرده بودند.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

تانک تی ۷۲ که شوروی به عراق داده بود و آر پی جی آن را از کار نمی انداخت

«افرایم کارش» می‌نویسد: ایرانی‌ها در ۵ اسفند مرحله دوم عملیات خیبر را آغاز کردند که تا ۲۸ اسفند ادامه داشت. ایرانی‌ها موفق شدند از باتلاق وسیع بگذرند و جزایر مجنون را تصرف کنند. عراقی‌ها فکر می‌کردند این عمل غیر ممکن است. البته آن‌ها سرانجام با تلاش‌های سخت عراقی‌ها که وحشیانه از سلاح‌های شیمیایی (گاز خردل و گاز اعصاب) استفاده کردند، کنترل شدند. البته ایرانی‌ها موفق شدند جزایر را حفظ کنند.

سوم فروردین ۶۳ خبرگزاری فرانسه نوشت: نیروهای ایرانی پلی ۱۳ کیلومتری مثل قایق شناور ساخته‌اند که جزیره شمالی را به مرز ایران وصل می‌کند. این در تاریخ نظامی‌مدرن بی‌سابقه است.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

انتقال مجروحین از طریق پل خیبر به طول ۱۳ کیلومتر

* در جستجوی نقطه پایان

هاشمی‌رفسنجانی بعد از عملیات خیبر از فرماندهان خواست تا راه آینده را ترسیم کنند. او فکر می‌کرد نیروهای ایرانی بیش از ۵۰ کیلومتر را تصرف می‌کنند اما فقط ۱۳ کیلومتر تصرف شده بود. او گفت: در مورد صلح، نظر امام مطرح است و ایشان می‌گوید بدون جنگ، صلح امکان ندارد و اگر ما هم نتوانیم بجنگیم، امام به مردم می‌گویند: بروید و بجنگید.

آمریکایی‌ها همزمان با گسترش روابط‌شان با عراق، عملیات تحریمی علیه ایران با نام «استانچ» را کلید زدند. کشورهای بسیاری از جمله شوروی با این عملیات همراه شدند. شوروی از همراهی ایران درباره حل مشکلاتش در افغانستان ناامید شده بود و پیشنهاد فروش چهار و نیم میلیارد دلار اسلحه را به عراق داد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

محسن رضایی در حال تشریح فعالیت های جاسوسی حزب توده

ایران هم مبارزه قوی با حزب توده که متعلق به شوروی بود را در دستور کار قرار داد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

محاکمه اعضای حزب توده

در این شرایط سخت، طرح عملیات عبور از اروند و گرفتن فاو مطرح شد و تمریناتی هم انجام شد، اما هاشمی‌رفسنجانی این طرح را عملی نمی‌دانست و به عملیات «والفجر۸ انجام نشده» معروف شد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

جزیره مجنون جنوبی / ۸ اسفند ۶۲ / مجروحین منتظرند تا بالگردهای هوانیروز آنها را به عقب منتقل کند

* یادی از دلاوران شناسایی هور

برای پیگیری امکان عملیات در هور، محسن رضایی کار شناسایی هور را به نحوی کاملاً محرمانه به علی هاشمی‌ و افراد بومی‌اش داد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

نمایی از هورالهویزه / بیش از ۷۰ درصد هور را نی پوشانده

علی هاشمی به همراه نیروهای بومی ‌و غیر بومی‌اش یک سال در هور شناسایی کردند که از آن یک سال ۴۰۰ گزارش باقی مانده است.

باز کردن معبر در هور، گرما، هوای شرجی، امکان شنیدن صدای کنارزدن نی‌ها توسط عراقی‌ها، ابتلا به بیماری‌های پوستی برای نیروهای شناسایی غیر بومی، حمله پشه‌ها، آبگرفتگی درون بلم‌ها و آوردن اطلاعات از خاک عراق، از سختی‌های شناسایی در این منطقه بود.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

علی هاشمی و یارانش، زحمات بی بدیلی برای شناسایی قبل از عملیات کشیدند / نفر سوم از راست

اما این کار سخت و جانفرسا به خوبی انجام شد و عملیات خیبر بالاخره با تمام پستی و بلندی‌هایش انجام شد.

پیکر علی هاشمی‌ که در هور به جا مانده بود، چند سال پیش تفحص شد و به تهران آمد و بر دوش مردم تهران و سپس اهواز تشییع شد.

آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم+عکس و نقشه

حمید رمضانی

اولین بار حمید رمضانی و احمد سوداگر در شناسایی عملیات والفجر مقدماتی، تشخیص دادند که هور قابلیت عملیاتی دارد

*با الهام از دائره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق



منبع خبر

نامه فرمانده ارتش به آیت‌الله خامنه‌ای درباره محور زید بیشتر بخوانید »