حسین شریعتمداری

حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟

تحلیل حسین شریعتمداری از عملیات موشکی سپاه به پایگاه‌های موساد



اقدام صبح یک‌شنبه سپاه در موشکباران دو پایگاه رژیم صهیونیستی در اربیل، نه فقط حق قانونی و مسلم سپاه بوده است بلکه با قوانین تعریف شده در حقوق بین‌الملل نیز انطباق کامل داشته است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری مدیر مسؤول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان «چرا از پله دوم حرکت می‌کنید؟» نوشت:

۱- بعد از حمله موشکی صبح یک‌شنبه سپاه به دو پایگاه موساد در اربیل عراق، آمریکا و اروپا و برخی از کشورهای منطقه با صدور بیانیه‌های جداگانه این اقدام جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرده و آن را بیرون از عرف بین‌الملل و روابط دیپلماتیک ارزیابی کرده‌اند! ولی هیچیک از آنها به علت و چرایی این اقدام سپاه کمترین اشاره‌ای نداشته‌اند!

و حال آنکه بخش حذف شده این ماجرا به وضوح از قانونی بودن اقدام سپاه حکایت می‌کند و بر حق مسلم جمهوری اسلامی ایران در حمله موشکی به دو پایگاه موساد در اربیل تاکید می‌ورزد.

۲- کشورها و مقاماتی که اقدام جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرده‌اند، به شگرد فریبکارانه و پلشت «‌حرکت از پله دوم‌»! متوسل شده‌اند، با این توضیح که تنها به موشکباران پایگاه‌های موساد در اربیل اشاره کرده‌اند (پله دوم) و بخش اول داستان (پله اول) را حذف کرده و به این نکته اشاره نکرده‌اند که اقدام سپاه در پاسخ به اقدام تجاوزکارانه چند هفته قبل رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران صورت پذیرفته است.

۳- در حقوق بین‌الملل بر «حق مقابله به مثل» -retaliation-  به‌عنوان یک اصل پذیرفته شده و قانونی تاکید شده است. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران و بازوی توانمند آن یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مقابله به‌مثل را حق قانونی خود می‌داند و مخصوصاً وقتی پای رژیم کودک‌کش، جعلی و اشغالگر اسرائیل در میان باشد، نه فقط از آن عدول نمی‌کند بلکه در استقبال از آن، انگیزه به مراتب بیشتر و قوی‌تری نیز دارد.

از این روی اقدام صبح یک‌شنبه سپاه در موشکباران دو پایگاه رژیم صهیونیستی در اربیل، نه فقط حق قانونی و مسلم سپاه بوده است بلکه با قوانین تعریف شده در حقوق بین‌الملل نیز انطباق کامل داشته است.

۴- ادعا کرده‌اند که حمله موشکی به پایگاه‌های اسرائیل در اربیل، نقض حاکمیت کشور عراق (اقلیم کردستان) بوده است و آقای مسعود بارزانی با صدور بیانیه‌ای این حرکت را به شدت! محکوم کرده است! در این بیانیه و بیانیه‌های مشابه دیگر، بازهم به شگرد «حرکت از پله دوم»! متوسل شده‌اند. و باید از آقای بارزانی پرسید، اگر آن‌گونه که ادعا می‌کنید برای حاکمیت خود کمترین ارزشی قائل بودید، چرا خاک سرزمینی خود را در اختیار یک رژیم بیگانه، آن‌هم رژیم جنایتکار و جعلی اسرائیل قرار داده‌اید؟! و به این رژیم جنایت‌پیشه اجازه داده‌اید با استفاده از پایگاه‌های خود در اربیل علیه جمهوری اسلامی ایران دست به تجاوز بزند؟! اگر از تجاوز آنها به ایران بی‌خبر بوده‌اید که ادعای حاکمیت شما بی‌اساس است و حاکمیت را به اسرائیل سپرده‌اید! و چنانچه با خبر بوده‌اید، در جنایت رژیم صهیونیستی سهیم هستید! آقای بارزانی فراموش نکرده است که موجودیت خود را مدیون فداکاری شهید سلیمانی (بخوانید ایران اسلامی‌) است که هجوم جنایتکاران وحشی داعش به آن سرزمین را دفع کرد.

جناب بارزانی در شرح آن ماجرا گفته بود آن شب با هر یک از دولت‌های غربی و منطقه‌ای که ادعای حمایت از کردستان عراق را داشتند تماس گرفتم و هشدار دادم که داعش ما را محاصره کرده و آماده حمله است و اگر دیر بجنبید، تکفیری‌ها از خون مردم کردستان عراق، حمام خون به راه می‌اندازند و… اما همه آنها دست کمکی که به سویشان دراز کرده بودیم پس زدند و حاضر نبودند به یاری ما برخیزند. سرانجام با سردار سلیمانی تماس گرفتم، سردار گفت؛ کاک مسعود، امشب را مقاومت کن، فردا آنجا هستم. سردار سلیمانی شبانه از راه رسید. با هلی‌کوپتر و شجاعتی حیرت‌انگیز، از حلقه محاصره عبور کرد و خود را به ما رساند. داعشی‌ها را قلع و قمع کرد  تا آنجا که بسیاری از آنها با شنیدن خبر حضور سردار سلیمانی پا به فرار گذاشته و منطقه را ترک کرده بودند. اکنون باید گفت؛ کاک مسعود! آیا میزبانی شما از رژیم جنایتکار صهیونیستی که از حامیان آشکار داعش بوده است، پاسخ قابل قبولی به فداکاری شهید سلیمانی است؟! و اقدام شایسته‌ای در حفظ حرمت مردم شریف اقلیم کردستان تلقی می‌شود؟! 

۵- در این میان، موضع ترکیه نیز قابل تامل است. وزارت خارجه ترکیه حمله موشکی سپاه به پایگاه جنایتکاران موساد در اربیل را غیرقابل قبول دانسته و محکوم کرده است و این درحالی است که ارتش ترکیه به بهانه مقابله با تروریست‌های «پ‌ک‌ک» بخشی از شمال عراق را اشغال کرده و ۳۸ پایگاه نظامی در خاک عراق دارد! ضمن آنکه دولت اردوغان متهم به حمایت از داعش نیز هست و… البته مردم شریف ترکیه با این اقدام اردوغان مخالفند و مردم شریف و انقلابی عراق نیز تاکید دارند که ارتش ترکیه را از خاک میهن خود بیرون خواهند ریخت، همانگونه که حضور آمریکا را بر نمی‌تابند و پایگاه‌های رژیم صهیونیستی در اربیل را نیز خیانت به ملت شریف عراق می‌دانند و … 

۶- سپاه پاسداران در بیانیه خود اعلام کرده است که حمله موشکی به دو پایگاه رژیم صهیونیستی در اربیل به تلافی اقدام تجاوزکارانه (چند هفته قبل) این رژیم علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است که از پایگاه‌های مورد اشاره صورت پذیرفته بود و تاکید کرده است، انتقام خون دو برادر پاسداری که در حمله هوایی اسرائیل به پایگاهی در سوریه به شهادت رسیده‌اند، کماکان به قوت خود باقی است. و از آنجا که حمله هوایی منجر به شهادت این دو برادر پاسدار از درون فلسطین اشغالی بوده است به یقین پاسخ سپاه در انتقام خون آن شهدا نیز متوجه کانون اصلی حمله، یعنی اسرائیل خواهد بود و چه حکیمانه است این توصیه حضرت امیر علیه‌السلام که « رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ.»… سنگ را از همانجا که آمده بازگردانید. (حکمت ۳۰۶ نهج‌البلاغه ).

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تحلیل حسین شریعتمداری از عملیات موشکی سپاه به پایگاه‌های موساد بیشتر بخوانید »

یاران این‌زمانی ابوالفضل‌العباس(ع)

یاران این‌زمانی ابوالفضل‌العباس(ع)



یاران این‌زمانی ابوالفضل‌العباس و پیروان پاکباخته خمینی و خامنه‌ای نه فقط ‌اندک و کم‌شمار نیستند، بلکه سراسر ایران اسلامی را با رایحه روح‌بخش حضور خود معطر کرده‌اند. مشکل آن است که…

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- هوا داغ و تب دار بود، ریگ‌های صحرا زیر تابش مستقیم آفتاب به گلوله‌های آتش شبیه شده بودند. حرامیان آب را بر اردوگاه حسین‌(ع) بسته بودند تشنگی امان از مردان و زنان و کودکان ربوده بود، طاقت‌ها طاق شده بود. ابوالفضل‌العباس‌(ع)، سپهسالار سپاه امام حسین‌(ع)، رفته بود تا محاصره فرات را بشکند و با آبی که می‌آورد تشنگان را سیراب کند. عباس که هماوردی در سپاه شرک نداشت، صف محاصره‌کنندگان فرات را شکافت و بر کرانه آن نشست تا مَشک‌ها را پُر کند. فرزند علی‌(ع) که خود از تشنگی می‌سوخت، مشتی از آب برگرفته و به دهان مبارک نزدیک کرد اما، عباس را چه می‌شود؟ چرا آب را نمی‌نوشد؟ به چه می‌اندیشد؟ … بجنب عباس! چرا معطلی؟ فرصتی نیست، حرامیان هجوم آورده‌اند و خیلی زود دیر می‌شود!…

عباس اما، مشت آبی را که به دهان مبارک نزدیک کرده بود، فرو ریخت. مَشک‌ها را پر از آب کرد و راهی اردوگاه حسین شد. چرا چنین کرد؟‌ … عقل و شرع و منطق، همه یکصدا حکم به نوشیدن می‌دادند. به یاد حسین و یاران و کودکان تشنه‌اش افتاده بود؟‌!… ولی یک مشت آب در مقایسه با شط موّاج و خروشان فرات، مثل قطره‌ای از دریا بود، یعنی هیچ نبود. ابوالفضل العباس سپهسالار سپاه بود و سیراب شدنش بر توان و قدرتش می‌افزود … اما چرا از نوشیدن چشم پوشید؟ …

۲- زمستان سال ۱۳۵۷ بود. دو یا سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی. کارکنان شرکت نفت در حمایت از انقلاب و برای پیشگیری از صدور و غارت نفت، در اعتصاب بودند.

نفت به اصلی‌ترین کالای مورد نیاز مردم تبدیل شده بود و به سختی به دست می‌آمد. حضرت امام در نوفل لوشاتوی پاریس اقامت داشتند و اروپا در آن سال با زمستان سختی روبه‌رو بود. امام به اطرافیان دستور دادند بخاری محل اقامتشان را خاموش کنند! پرسیده بودند چرا؟! در پاسخ فرموده بود؛ وقتی مردم ایران با کمبود نفت روبه‌رو هستند و این سختی را به خاطر اسلام و انقلاب تحمل می‌کنند، نمی‌توانم از محل گرم و دور از سرما برخوردار باشم. ولی شما رهبر مردم هستید و سلامت شما خواسته همه ملت است. باید به سلامت باشید تا قافله انقلاب به سلامت بماند … امام، اما نپذیرفته بود.

۳- وقتی ظرف غذا را برای حضرت آقا آورده و نزد ایشان گذاردند، نگاهی به آن کرده و خطاب به میزبان فرمودند که آن ظرف را از جلوی ایشان بردارد. میزبان به تصور اینکه در ظرف غذا چیز نامطلوبی مثلاً مو و… وجود دارد، با ابراز تعجب، علت را جویا شده بود و حضرت آقا فرموده بودند؛ در این غذا گوشت هست و توضیح داده بودند، این روزها قیمت هر کیلو گوشت ۱۰۰ هزار تومان است و بسیاری از مردم توان خرید آن را ندارند و من نمی‌توانم از غذایی که حاوی گوشت کیلویی ۱۰۰ هزارتومانی است استفاده کنم. چرا؟!

۴- و بالاخره، این کلام نورانی از امام راحلمان – رضوان‌الله تعالی علیه- است: «آنهایی که در خانه‌های مجلل، راحت و بی‌درد آرمیده‌اند و فارغ از همه رنج‌ها و مصیبت‌های جانفرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه‌های محروم، تنها ناظر حوادث بوده‌اند و حتی از دور هم دستی برآتش نگرفته‌اند نباید به مسئولیت کلیدی تکیه کنند که اگر به آنجا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت ایران را برباد دهند».

۵- و امروزه، یاران این‌زمانی ابوالفضل‌العباس و پیروان پاکباخته خمینی و خامنه‌ای نه فقط ‌اندک و کم‌شمار نیستند، بلکه سراسر ایران اسلامی را با رایحه روح‌بخش حضور خود معطر کرده‌اند. مشکل آن است که در برخی از مدیریت‌های حساس و گره‌گشا حضور ندارند، اگرچه هرجا به کار گرفته شده‌اند به وضوح نشان داده‌اند که مدیران لایقی هستند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

یاران این‌زمانی ابوالفضل‌العباس(ع) بیشتر بخوانید »

کفش‌های او را جفت‌کن!

کفش‌های او را جفت‌کن!



نگارنده اگرچه در گذر ایام موی سر و صورت سپید کرده‌ام ولی خود را در جایگاه «ریش سفیدی» نمی‌دانم و فقط تجربه‌ای که در عبور از فراز و نشیب‌های فراوان آموخته‌ام را خاضعانه به برادران بزرگوارم عرضه می‌دارم

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- «درباره مرحوم آیت‌الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که حضرت امام -‌رضوان‌الله تعالی علیه- از ایشان با عنوان استاد عرفان خود یاد می‌فرمایند آمده است؛ دو سال از ورود ایشان به نجف ‌اشرف و حضور در جلسات درس عارف برجسته، مرحوم آیت‌الله حسینقلی همدانی گذشته بود که روزی به استاد می‌گوید «من در سیر و سلوک خود به جایی نرسیده‌ام و درس‌های شما در قلبم جای باز نمی‌کند» مرحوم ملا حسینقلی می‌پرسد؛ نام شما چیست؟ و میرزا جواد آقا با تعجب می‌گوید مرا نمی‌شناسید؟! من جواد ملکی تبریزی هستم! استاد می‌پرسد با آن ملکی تبریزی دیگر که در همین جلسات درس شرکت می‌کند چه نسبتی دارید؟ پاسخ می‌دهد که پسر عمو هستیم.

استاد می‌گوید از فردا بعد از ورود به مَدرس (محل درس) و قبل از خروج، کفش‌های پسر عمویت را جفت کن! اجرای این دستور برای مرحوم میرزا که با وی کدورتی داشت سخت بود ولی استاد، چاره را در آن دیده بود و میرزا جوادآقا از انجام آن طفره نرفت.

دو ماه بعد، استاد از احوال او سؤال کرد و میرزا جواد آقا با خرسندی گفت احساس می‌کنم که دریچه‌هایی از معرفت به رویم گشوده شده است. مرحوم ملاحسینقلی فرمود؛ می‌دانی در کدورت میان تو و پسر عمویت چه اتفاقی افتاده بود؟! زائرانی که از تبریز به زیارت عتبات عالیات و در نجف اشرف به زیارت مرقد مطهر امیرالمومنین علیه‌السلام می‌آمدند خبر کدورت تو با پسر عمویت را به تبریز برده و در پی آن میان طائفه شما نیز کدورتی پدید آمده بود. اما وقتی تو را دیدند که کفش‌های او را جفت می‌کنی، خبر این احترام و تواضع را نیز به تبریز بردند و از صمیمیت شما خبر دادند و چنین شد که کدورت از میان آنها برخاست و به دوستی و برادری تبدیل شد و خدای مهربان به پاداش، دریچه‌های علم و معرفت را به رویت گشود».

۲- ماجرای فوق را چند سال پیش به مناسبتی در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم و امروز هم که میان برادر عزیزمان، حجت‌الاسلام رسائی و برادران عزیزمان در خبرگزاری تسنیم اختلاف نظری پیش آمده و متاسفانه کار به تقابل نوشتاری کشیده شده است، بازخوانی آن را ضروری می‌دانیم.

سخن درباره موضوع مورد مناقشه نیست بلکه سخن درباره تقابل غیر قابل انتظار کسانی است که در پیوند مستحکم و آزمون شده‌شان با اسلام و انقلاب تردیدی نیست و در بسیاری از روزهای بدحادثه پشت به پشت در مقابل دشمنان بیرونی و پادوهای داخلی آنها ایستاده‌اند. طرفین ماجرا (این اصطلاح را به سختی بر قلم می‌آورم، چرا که دو طرف بی‌معنی است و بیش از یک طرف در میان نیست) بله اگر قصد روشنگری و بیان نظرات خود را داشته‌اند که این مقصود در نوشتارهایشان حاصل شده است و از این پس، ادامه آن، بی‌حاصل و دشمن شادکن است. سخن درباره اینکه چه کسی شروع کرده است؟! و چه کسی باید پا پس بکشد؟! شایسته عزیزان و بایسته مرام و مسلک آنان نیست. سر گردنه که کشتی نمی‌گیرند!

۳- خدای مهربان بر درجات امام راحلمان بیفزاید و سایه خلف حاضرشان را مستدام بدارد که هر دو بزرگوار در مواردی اینگونه، این آیه شریفه از سوره انفال را گوشزد کرده‌اند که «لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ … با یکدیگر نزاع نکنید که ابهت و اقتدارتان از بین می‌رود».

نگارنده اگرچه در گذر ایام موی سر و صورت سپید کرده‌ام ولی خود را در جایگاه «ریش سفیدی» نمی‌دانم و فقط تجربه‌ای که در عبور از فراز و نشیب‌های فراوان آموخته‌ام را خاضعانه به برادران بزرگوارم عرضه می‌دارم و… خوشا به سعادت کسی که در پا پس کشیدن، پیشقدم می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کفش‌های او را جفت‌کن! بیشتر بخوانید »

چه شباهت عجیبی؟!

چه شباهت عجیبی؟!



چه شباهت عجیبی است میان هجوم این روزهای دشمنان بیرونی انقلاب و مأموریت پادوهای داخلی‌ آنها با هجوم همه‌جانبه دشمنان اسلام در آن روزها (۱۴۰۰ سال قبل) و مأموریتی که در آن هنگام به منافقان داده بودند!

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان با عنوان “چه شباهت عجیبی؟!” نوشت:

۱- قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران در ژوئن ۲۰۱۰ (۲۵ خردادماه ۱۳۸۹) یعنی دقیقاً در سالگرد فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ صادر شد. هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا که همراه با رافائل کوریا، رئیس جمهوری اکوادور، در یک کنفرانس خبری صحبت می‌کرد، درباره این قطعنامه گفت: «فکر می‌کنم منصفانه است اگر بگویم این تحریم‌ها مهم‌ترین تحریم‌هایی است که ایران تاکنون با آن مواجه شده است»! خبرنگار واشنگتن‌پست در همان کنفرانس مطبوعاتی از هیلاری کلینتون می‌پرسد «فکر نمی‌کنید که این قطعنامه علیه ملت ایران است و نه دولت ایران؟ زیرا مفاد قطعنامه نشان می‌دهد که فشارهای ناشی از آن بر ملت ایران وارد می‌شود و نه دولت». کلینتون نظر خبرنگار واشنگتن‌پست را رد نمی‌کند و فقط می‌گوید «به هر حال، این ملت ایران است که باید به نظام فشار بیاورد»!

یعنی فشار بر مردم و انتقام از آنها به علت آنکه فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ را خنثی کرده و به آمریکای خونریز و غارتگر اجازه نداده‌اند سرنوشت نظام و ملت را در اختیار خود بگیرد.

۲- حالا در این آیات از سوره مبارکه احزاب دقت کنید « إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا. هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا … زمانی را به یاد آور که [ دشمنان] از بالا و پایین به سویتان آمدند، و در آن هنگام چشم‌ها [از شدت ترس] خیره شد و جان‌ها به حنجره رسید، و به خدا گمان‌های ناروا بردید». دشمن از بالا و پایین – بخوانید از زمین و هوا- به سپاه اسلام یورش آورده و عرصه را بر آنان تنگ کرده است. حالا نوبت نفوذی‌هاست که مأموریت خود را انجام بدهند. کدام مأموریت؟‌ ادامه آیات را بخوانید: «وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا … در آن هنگام بود که منافقان و آنان که در دل‌هایشان مرضی بود، گفتند: آنچه خدا و پیامبرش به ما وعده داده بودند، فریب [ و دروغ] بود»! (آیات ۱۰، ۱۱ و ۱۲)

۳- آیات فوق مربوط به جنگ احزاب است، (همان جنگ خندق) که در آن تمامی دشمنان اسلام اختلافات خود را موقتاً کنار گذاشته و برای مقابله با اسلام نوپای آن روز با هم متحد شده بودند و به همین علت آن را جنگ احزاب می‌نامند. شباهتی میان جنگ احزاب و هجوم همه‌جانبه این روزهای دشمنان اسلام علیه ایران اسلامی نمی‌بینید؟! میان لجن‌پراکنی این روزهای پادوهای داخلی آمریکا علیه انقلاب و مأموریت آن روزهای منافقان در جنگ احزاب چطور؟!

۴- رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات حکیمانه روز پنج‌شنبه خود با مردم تبریز فرمودند:«مردم با وجود اینکه در محاصره انواع مشکلات مانند کرونا، مشکلات معیشتی، لجن‌پراکنی‌های بیگانگان و متأسفانه کمک بعضی عناصر داخلی به آن لجن‌پراکنی‌ها قرار داشتند، این راهپیمایی عظیم (راهپیمایی روز ۲۲ بهمن) را به‌گونه‌ای انجام دادند که بر اساس گزارش‌های معتبر، جمعیت در اغلب استان‌ها بیش از سال گذشته بود». چرا مردم با وجود انواع مشکلات بسیار گسترده‌تر از گذشته آمده بودند؟ حضرت آقا اصلی‌ترین علت را «زنده بودن انقلاب» و «دلبستگی عموم مردم به آرمان‌های انقلاب» معرفی کرده و می‌فرمایند: «زنده بودن انقلاب یعنی دلبستگی عموم مردم و نسل‌های جدید به آرمان‌های انقلاب که اگر این دلبستگی و ایستادگی نبود، دشمن نیازی نداشت این همه خباثت به خرج دهد، بنابراین دشمنی‌ها به علت پایداری و وفاداری ملت به اهداف انقلاب است».

۵- در ماجرای جنگ احزاب نیز اگرچه منافقان با استناد به سختی‌ها اصرار داشتند وعده خدا و پیامبرش را فریب جلوه دهند! ولی مومنان نگاه دیگری داشتند و خداوند متعال درباره مواجهه آنها با همان مشکلات می‌فرماید: «وَ لَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا … هنگامی که مؤمنان، گروه‌های دشمن را دیدند، گفتند: این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده بودند و خدا و پیامبرش راست گفته‌اند، و [جنگ‌خندق] جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود».(آیه ۲۲ احزاب).

نمونه‌ای از این دست را در راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن امسال می‌توان دید.

۶- گفته‌اند؛ «بهتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران» از این روی، به سخنان «خاویر سولانا» نماینده عالی سابق سیاست امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا و دبیرکل شورای اتحادیه اروپا هم نگاهی بیندازید. او در مصاحبه با روزنامه اکونومیست می‌گوید «علت ایستادگی ایران در مقابل فشارهای سختی که برای دیگران بحران‌های بسیار حاد، تلقی می‌شود، مدیریت کارساز و غیرمتعارف آیت‌الله خامنه‌ای است» خاویر سولانا در همان مصاحبه به نکته مهمی اشاره کرده و می‌گوید «مردم در ایران به اسلام وفادارند و حرکت گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی را مخالفت با اسلام می‌دانند و آنها را از خود می‌رانند».

و … بالاخره، چه شباهت عجیبی است میان هجوم این روزهای دشمنان بیرونی انقلاب و مأموریت پادوهای داخلی‌ آنها با هجوم همه‌جانبه دشمنان اسلام در آن روزها (۱۴۰۰ سال قبل) و مأموریتی که در آن هنگام به منافقان داده بودند!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چه شباهت عجیبی؟! بیشتر بخوانید »

حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟

حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟



حق مسلم مردم است که بدانند در ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس صهیونیست چه گذشته است که مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) از افشای آن تا این ‌اندازه هراس دارند؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟ نوشت:

روزنامه شرق در شماره دیروز خود (۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۰) مصاحبه‌ای با خانم‌ها، ابتکار، شجاعی و مولاوردی داشته است. در بخشی از این مصاحبه، خانم ابتکار به گونه‌ای غیرمنتظره که احتمالاً از یک ماموریت قبلی حکایت دارد! می‌گوید: «داستان ملاقات با سوروس ساختگی بود و فرد اتهام‌زننده هم اقرار کرد»! خانم ابتکار که می‌داند دروغ بزرگی گفته است بلافاصله از موضوع خارج می‌شود و درباره آن هیچ توضیح دیگری نمی‌دهد. در این خصوص گفتنی‌هایی هست. بخوانید!

۱- ماجرای ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس (سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی و پشتیبان و تامین‌کننده مالی فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸) را نگارنده بر اساس شواهد و اسناد غیرقابل‌انکار مطرح کرده بودم و آقای خاتمی برای رد گم کردن از اینجانب شکایت کرده است ولی از آنجا که از اسنادی که در اختیار داریم با خبر است جرأت پیگیری شکایت خود را نداشته و هنوز هم ندارد. چرا که افشای این اسناد، از پشت صحنه آمریکایی- اسرائیلی فتنه ۸۸ پرده بر می‌دارد.  

۲- خانم ابتکار نمی‌گوید چه کسی ماجرای این ملاقات وطن‌فروشانه را اتهام ناروا ‌(!) دانسته و به قول ایشان به دروغ بودن آن اعتراف کرده است!؟ اگر طرح این ملاقات از جانب نگارنده بوده است -که بوده است- باید انکار آن نیز از سوی اینجانب صورت گرفته باشد و حال آنکه بنده بیش از یک زونکن از اسنادی در اختیار دارم که در انجام این ملاقات کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد. برفرض که فردی ادعا کرده باشد که ماجرای این ملاقات را او مطرح کرده و دروغ هم بوده است! که باید گفت این فرد سَر پیاز بوده یا تَه پیاز!؟ و در کدام نقطه از ماجرا قرار داشته است!؟ آنچه در میان است ماجرای ملاقات خاتمی با جرج سوروس صهیونیست و اسناد غیرقابل تردیدی است که انجام این ملاقات را تائید می‌کند. حالا اگر به کسی ماموریت داده باشید که ادعا کند داستان ملاقات را او مطرح کرده و دروغ بوده است! چه تغییری در اصل ماجرا پدید می‌آورد!؟ درباره اسناد چه می‌گویید!؟ ضمناً علاوه‌بر اسناد فراوانی که از این ملاقات حکایت می‌کند، کیان تاجبخش که از جانب جرج سوروس برای تسهیل فتنه ۸۸ انتخاب شده و در ایران حضور داشت نیز بعد از بازداشت در مصاحبه تلویزیونی خود به این ملاقات اعتراف کرده است.

۳- یک بار در پاسخ به انکار این ملاقات از سوی مدعیان اصلاحات، خطاب به آنها نوشته بودیم چرا از آقای ظریف نمی‌پرسید!؟ و توضیح نداده بودیم چرا باید از آقای ظریف بپرسند! اما، اکنون اعلام می‌کنیم که آقای ظریف نیز که در آن هنگام نماینده ایران در سازمان ملل بود، در ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس حضور داشته است. آقای ظریف تاکنون در این‌باره سکوت کرده‌اند و با شناختی که نگارنده از آقای ظریف دارم تصور می‌کنم که ایشان نخواسته است با انکار این ملاقات مرتکب دروغ شده باشد.  

گفتنی است که در مرداد ماه ۱۳۸۸ «کیان تاجبخش» مشاور «بنیاد سوروس» در چهارمین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده اغتشاشات فتنه ۸۸، از دیپلماسی «مسیر دو» (Track Two) میان چهره‌های سیاسی ایرانی و آمریکایی با حمایت مالی «بنیاد راکفلر» و «بنیاد سوروس» پرده برداشت و از جمله، گفت؛ «اگر ما یکی از اولین نمونه‌های این برگزاری ارتباط، [را] سفر آقای «عطریانفر» به بنیاد سوروس ببینیم، می‌توانیم نهایتا [آن را در] ملاقات مستقیم جناب آقای «خاتمی» ‌همراه با جناب آقای «ظریف» با آقای «سوروس» ببینیم، بنابراین، این یک ارتباط مستمری بوده که ادامه داشته است.».

۴- با توجه به اسنادی که کمترین تردیدی در انجام ملاقات یاد شده باقی نمی‌گذارد، اصرار آقای خاتمی بر انکار ملاقاتش با جرج سوروس را می‌توان اعتراف ایشان به زشتی و پلشتی اقدامی دانست که مرتکب شده است. جرج سوروس یک کلان‌سرمایه‌دار صهیونیست است که به تامین‌کننده منابع مالی کودتاهای رنگی در کشورهای مخالف آمریکا شهرت دارد و خود او نه فقط این واقعیت تلخ و استکباری را انکار نمی‌کند، بلکه با افتخار نیز از آن یاد می‌کند. سوروس مدیر ارشد شورای روابط خارجی آمریکا، شریک اقتصادی بنیادهای اعانه ملی برای دموکراسی (NED)،

و خانه آزادی (FREEDOM HOUSE)، بنیانگذار موسسه جامعه باز (OPEN SOCIETY INSTITUTE)، صاحب موسسه مالی بین‌المللی فاند منیجمنت (FUND MANAGEMENT) و… است. سوروس کینه‌توزی خود علیه اسلام و دشمنی با انقلاب اسلامی را پنهان نمی‌کند. او بعد از شکست فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ که در آن نقش ویژه‌ای داشت، در مصاحبه‌ای گفته بود؛ قول می‌دهم که تا پایان سال جاری (سال ۲۰۱۰) جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد!

۵- اکنون این سؤال از آقای خاتمی در میان است که مگر بین شما و جرج سوروس چه موضوعات و مسائلی رد و بدل شده است که از افشای آن نگرانید تا آنجا که ترجیح می‌دهید اصل ملاقات را انکار کنید!؟ هویت سوروس به عنوان دشمن سرسخت اسلام و انقلاب اسلامی کاملاً شناخته شده است و حضور پررنگ شما به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ نیز قابل انکار نیست. آیا ملاقات شما و جرج سوروس با فتنه ۸۸ بی‌ارتباط بوده است!؟ فتنه ۸۸ با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی شکل گرفته بود و تمامی مراحل آن با فرمول کودتاهای مخملی انطباق داشت تا آنجا که ما در کیهان تمامی مراحل فتنه را از قبل پیش‌بینی می‌کردیم. بدیهی است که فقط خداوند تبارک و تعالی از غیب آگاه است بنابراین پیش‌بینی‌های ما از نوع غیب‌گویی نبود، بلکه به علت آگاهی ما از فرمول کودتاهای مخملی بود. به عنوان مثال از قبل می‌دانستیم که نقطه هدف‌گذاری شده فتنه انتخابات نیست، و به همین علت تیتر یک روزنامه کیهان روز چهارشنبه ۲۰ خرداد۱۳۸۸ اینگونه بود «این هشدار جدی است: آخرین پرده سناریوی افراطیون آشوب پس از شکست».

و … بعدها، فتنه‌گران از اصل ماجرا پرده برداشتند با شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! هدف واقعی سران و اصحاب فتنه (بخوانید آنچه جرج سوروس و سایر مدیران بیرونی فتنه در پی آن بودند) را برملا کردند. جناب خاتمی حتماً به خاطر دارند که بعد از حماسه ۹ دی که نقشه آمریکایی- اسرائیلی فتنه را نقش بر آب کرد، ریچارد ‌هاوس مسئول شورای روابط خارجی آمریکا با تاسف گفت؛ دوستان ما در ایران (یعنی همان‌ها که نتانیاهو از آنها با عنوان بزرگترین سرمایه اسرائیل یاد کرده بود)، خیلی زود به پایان ماجرا پرداختند. یعنی خیلی زود شعار یاد شده را سر دادند!  

اکنون باید گفت؛ مگر خواست جرج سوروس دقیقاً همان نبود که سران و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ انجام دادند!؟ بنابراین حق مسلم مردم است که بدانند در ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس صهیونیست چه گذشته است که مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) از افشای آن تا این ‌اندازه هراس دارند!؟ مگر آقایان شعار نمی‌دادید که دانستن حق مردم است!؟ خُب حالا بفرمائید زیر این کاسه چه نیم کاسه‌ای بوده است!؟

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟ بیشتر بخوانید »