حسین شریعتمداری

عصای موسی است، چوبدستی نیست!

این ملاقات چه ضرورتی داشت؟!



از مسئولان محترم که در صداقت و تعهد آنان کمترین تردیدی نیست، انتظار آن است که به مدیرکل آژانس اعتماد نکنند تا اطلاعاتی فراتر از آنچه در چارچوب تعهداتمان (پروتکل‌ها) آمده است در اختیار او قرار نگیرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- «رافائل گروسی» مدیرکل کنونی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (جانشین آمانو از سال ۲۰۱۹‌) به رابطه تنگاتنگ با اسرائیل شهرت دارد. او پیش از این معاون آمانو مدیرکل قبلی آژانس بود! آمریکا بعد از گزارش آمانو درباره PMD و تبرئه ایران، از او خواسته بود که گزارش مزبور را پس بگیرد و گروسی از جمله کسانی بود که به صراحت خواسته آمریکا را دنبال می‌کرد ولی با پاسخ منفی آمانو روبه‌رو شده بود.

در محافل هسته‌ای غرب و در میان برخی از خبرنگاران آمریکایی و اروپایی این احتمال مطرح است که آمانو توسط موساد به قتل رسیده که گروسی جانشین او شود!

۲- گروسی در بسیاری از موارد قبل از سفر به ایران و یا بعد از پایان سفرش در ایران به اسرائیل سفر کرده است و انکار نمی‌کند که درباره برنامه هسته‌ای کشورمان با مقامات رژیم صهیونیستی به گفت‌وگو و رایزنی می‌نشیند. این درحالی است که رژیم صهیونیستی عضو NPT (پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای‌) نیست.

۳ – مقامات رژیم صهیونیستی با تلویحی نزدیک به تصریح و رسانه‌های این رژیم به گونه‌ای آشکار تصریح کرده‌اند که اطلاعات مربوط به تاسیسات هسته‌ای ایران را از طریق بازرسان اعزامی آژانس دریافت کرده‌اند. خرابکاری‌های اسرائیل در تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان با استفاده از همین اطلاعات صورت پذیرفته است.

۴- رافائل گروسی روز سوم آذر ماه ۱۴۰۰ (۲۲ نوامبر ۲۰۲۱‌) در کنفراس خبری در وین که بعد از سفرش به ایران ترتیب یافته بود، در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران که پرسیده بود: چه تضمینی هست که اطلاعات مربوط به تاسیسات هسته‌ای ایران به بیرون از آژانس درز نکند؟ گفته بود: « اطلاعات هسته‌ای ناشی از بازرسی‌های آژانس محرمانه است ولی آژانس هیچ ظرفیتی برای کنترل درز اطلاعات محرمانه ندارد»! و باصطلاح توضیح داده بود «‌همان‌طور که می‌دانید ما درباره ۱۷۳ کشور در جهان، هزاران مکان در سراسر جهان راستی‌آزمایی می‌کنیم. بنابراین ما یک سیستم بسیار حرفه‌ای حفاظت از اطلاعات داریم. اطلاعات برای همه گیرندگان (کشورهای عضو آژانس) توزیع می‌شود. اگر گیرنده‌ای وجود داشته باشد که اطلاعات را افشا کند، نمی‌دانم چگونه می‌توانید نشان دهید که آژانس مسئول درز اطلاعات است»؟! یعنی اطلاعات سری و طبقه‌بندی شده تاسیسات هسته‌ای کشورمان در اختیار ۱۷۳ کشور، از جمله، آمریکا، انگلیس، فرانسه و (بدون کمترین تردید) رژیم صهیونیستی قرار می‌گیرد! و… «‌تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل‌»!

۵- دیروز آقای رافائل گروسی در برنامه‌ای که مسئولان محترم کشورمان ترتیب داده بودند با جمعی از اساتید دانشگاه‌ها، محققان، پژوهشگران و صاحب‌نظران فناوری هسته‌ای کشورمان ملاقاتی طولانی داشت و در جریان فعالیت هسته‌ای آنها قرار گرفت! چرا؟! این ملاقات با کدام هدف و برای رسیدن به کدام مقصود و منظوری صورت گرفته و چه ضرورتی داشته است؟! بی‌تردید اطلاعاتی که آقای گروسی از «‌اساتید دانشگاه‌ها، محققان، پژوهشگران و صاحب‌نظران فناوری هسته‌ای کشورمان‌» به دست آورده است، بی‌کم و کاست در اختیار رژیم صهیونیستی قرار خواهد گرفت!

و بالاخره از مسئولان محترم که در صداقت و تعهد آنان کمترین تردیدی نیست، انتظار آن است که به مدیرکل آژانس اعتماد نکنند تا اطلاعاتی فراتر از آنچه در چارچوب تعهداتمان (پروتکل‌ها) آمده است در اختیار او قرار نگیرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این ملاقات چه ضرورتی داشت؟! بیشتر بخوانید »

اگر او نبود؛ بودن را چه سود؟!

اگر او نبود؛ بودن را چه سود؟!



اگر رسول‌خدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، بودن در دنیا با کدام بهانه‌ای توجیه‌پذیر بود؟… و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!…هیچ!…

به گزارش مجاهدت از مشرق، این خاطره ای از حسین شریعتمداری , مدیر مسئول کیهان است که از اولین روز موشک باران تهران در جریان جنگ ۸ ساله نقل شده است . از آنجا که در این خاطره سخن از رسول خدا (ص) در میان است , باز پخش آن را در این روزها بی مناسبت نمی بینیم .

« در نوجوانی از استاد شهید مرتضی مطهری سؤالی پرسیده بودم و از مرحوم علامه جعفری نیز، پاسخ‌ها دقیق بود و قانع‌کننده. اما، آن شب پاسخی از نوع دیگر یافتم که دلنشین بود و مصداق عینی آنچه بزرگان یادشده با دلایل نظری گفته بودند.

آن شب اولین شب موشک‌باران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخ‌هادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کرده بود. مردم هنوز نمی‌دانستند که آن غرش‌ها و انفجارهای مهیب و پی‌درپی ناشی از موشک‌پرانی عراق است. تصور می‌کردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمی‌شود. ما در سپاه می‌دانستیم که موشک‌های عراقی – بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابان‌های تهران خلوت بود و موشک‌ها هرازچندگاه با غرشی بلند به آسمان تهران می‌رسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا می‌پیچید… آخر شب بود که موشک دیگری از راه رسید،

خط آتش آن نشان می‌داد که به سمت کوه‌های شمال تهران می‌رود و بعد… انفجاری مهیب در همان حوالی… یکی از برادران سپاه که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!… هر دو به دلشوره افتادیم… با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم… خبری نبود. قلبمان که به سختی در طپش بود، آرام گرفت … راستی اگر آن شب یکی از موشک‌ها به جماران و خانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت می‌کرد چه می‌شد؟ تصور فاجعه نیز هولناک بود… اگر امام می‌رفت؟… آن شب این سؤال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به این‌جا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه می‌شد؟… ما می‌ماندیم و دنیای پر از پلشتی‌ها و آدم‌ها و مکتب‌های بدرد نخوری که دنیا را احاطه کرده بودند. ما می‌ماندیم و لیبرال دموکراسی خفن غرب و سردمداران بی‌شخصیت و عفن. ما می‌ماندیم و شوروی و مارکسیسم انسانیت‌سوز، انگلیس و نوادگان دزدان دریایی که در آن به حکومت رسیده بودند… دنیایی با این رنگ و بو و مکتب‌هایی با این سمت و سو به چه دردی می‌خورد؟…

کم کم به پاسخ آن سؤال نزدیک شده بودم… اگر رسول‌خدا(ص) نبود و محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، بودن در دنیا با کدام بهانه‌ای توجیه‌پذیر بود؟… و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!…هیچ!… و این پاسخ و توضیح خالی از ابهامی برای آن کلام نورانی بود که خدای مهربان خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود… «لولاک لما خلقت الافلاک… اگر تو نبودی، جهان را نمی‌آفریدم…».

* در آیات دوم و سوم سوره جمعه آمده است « هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ (۲) وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۳)… اوست که در میان مردم درس ناخوانده‌، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی‌های فکری و روحی] پاک کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند! (۲) و [نیز پیامبر را] بر مردمی دیگر که هنوز به آنان [‌اعراب‌] نپیوسته‌اند [برانگیخت]. و او توانای شکست‌ناپذیر و حکیم است (۳). بعد از نزول این آیات، حاضران پرسیدند: منظور از این «‌گروه دیگر» که هنوز به اعراب نپیوسته‌اند چه کسانی هستند؟ رسول خدا(ص) دست بر شانه سلمان فارسی نهاد و فرمود «‌منظور خدا، این مرد و قوم اوست‌» و سپس افزود «‌سوگند به آن که جانم در اختیار اوست، اگر ایمان و دانش به ستارة ثریا بسته باشد، گروهی از مردان فارس، آن را به چنگ می‌آورند». و …

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اگر او نبود؛ بودن را چه سود؟! بیشتر بخوانید »

ما و آن سوی جنگ اوکراین

آقای خاتمی! با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی؟!



جناب خاتمی! آیا می‌توانید ارتباط خود با تصمیم مشترک آمریکا و اسرائیل برای انتخابات ۸۸ را انکار کنید و آیا پیروی شما و میرحسین موسوی از دیکته‌ای که دشمنان برایتان نوشته بودند وطن‌فروشی و خیانت نیست؟!

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

یادداشت پیش‌روی اشاره‌ای گذرا و مستند به هویت آقای خاتمی است که به بهانه بیانیه اخیر ایشان نوشته شده است. بخوانید و خودتان قضاوت کنید؛

۱- آقای خاتمی! جنابعالی دوبار در آمریکا با جورج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست و از دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب اسلامی، ملاقات داشته‌اید که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است و در این مختصر فقط به دو سند غیرقابل انکار از انجام این ملاقات اشاره می‌کنیم و باقی اسناد را به فرصتی دیگر و ترجیحاً به جلسه علنی دادگاه موکول می‌کنیم.

البته اگر مثل چند سال اخیر از حضور در دادگاه طفره نروید! و افراد بی‌هویت و دم‌دستی را برای دروغ جا زدن این ملاقات اجیر نکنید!

الف: آقای کیان تاجبخش نماینده رسمی بنیاد سوروس در ایران و در دوران ریاست جمهوری جنابعالی که به جرم جاسوسی در جریان فتنه ۸۸ بازداشت شده بود، در چهارمین جلسه رسیدگی به اتهاماتش که از سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شد، می‌گوید «‌بعد از تشکیل دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۶ قرار شد تغییراتی در شیوه براندازی به‌وجود آید» و در ادامه توضیح می‌دهد «‌اگر ما یکی از اولین نمونه‌های براندازی را در ارتباط با ملاقات عطریانفر با سوروس بدانیم که در سال ۱۳۷۶ به همراه کاملیا انتخابی‌فر و ارغنده‌پور و برخی از اعضای انجمن صنفی روزنامه‌نگاران در آمریکا صورت گرفت، می‌توانیم نهایت آن را در ملاقات مستقیم خاتمی همراه با محمدجواد ظریف با جورج سوروس ببینیم که در سال ۱۳۸۶ در نیویورک صورت گرفت و یک ارتباط مستمر بود»‌.

آقای خاتمی! جنابعالی که اگر بخشدار یک منطقه دورافتاده کشور سخنی علیه شما بر زبان آورد، تمام صفحات روزنامه‌های زنجیره‌ای را از پاسخ به او پُر می‌کنید! چرا این اعتراف صریح آنهم از سوی نماینده رسمی بنیاد سوروس در ایران را هرگز تکذیب نکردید؟!

ب: «‌کنت تیمرمن‌» رئیس ‌میز امور خاورمیانه و مسئول میز ایران در پنتاگون، رئیس میز ایران در سازمان جاسوسی «سیا»، نویسنده کتاب معروف «‌معمای ایران‌»، مدیر اجرایی بنیاد دموکراسی برای ایران، نظریه‌پرداز موسسات «‌امریکن اینترپرایز» و «‌قرن جدید آمریکا» و همکار مایکل لدین و… یک روز پس از ملاقات شما با جورج سوروس در یادداشتی برای نشریه نیوزمکس (NEWSMAX) از انجام این ملاقات خبر می‌دهد. او درباره یک معامله بزرگ! که قرار است از طریق خاتمی با ایران انجام بپذیرد خبر می‌دهد و می‌نویسد ؛‌سوروس در همین هفته و در یک مراسم خصوصی صرف شام در بوستون درباره این «‌معامله بزرگ‌» با محمد خاتمی رئیس‌جمهور سابق ایران گفت‌وگو کرد. یک ایرانی که در آن مراسم شام حضور داشت اظهار داشت «‌خاتمی به ما گفت که آمریکا باید مذاکره با ایران را آغاز کند».

تیمرمن می‌نویسد: «‌استیون کلمنز مدیر برنامه راهبرد آمریکا در «‌بنیاد آمریکای نوین‌» هم در مراسم شام خاتمی با سوروس شرکت داشت و سخنان مقام ایرانی را تصدیق کرد. هومن مجد، روزنامه‌نگار آزاد هم که در طول اقامت خاتمی در آمریکا، مشاور و مترجم او بود، گفت سفر خاتمی به آمریکا از چند ماه قبل برنامه‌ریزی شده بود».

خُب جناب خاتمی فعلاً همین چند سند کافی است و فقط برای یادآوری جنابعالی عرض می‌کنیم اگر خاطرتان باشد -که حتماً هست- بعد از دومین ملاقات با جورج سوروس با نگرانی به همراه خود گفتید: «‌مثل این که کار خوبی نکردیم‌»! به یاد می‌آورید؟!

۲- شما به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ بعد از انتخابات ادعا کردید در انتخابات تقلب شده است! و هشت ماه کشور را به آشوب و کشتن افراد بی‌گناه کشیدید! اما بعدها که تیر فتنه به سنگ خورد، به صراحت اعلام کردید که تقلب در انتخابات ایران امکان‌پذیر نیست و در انتخابات بعدی به وادان در منطقه دماوند رفتید و رای خود را به صندوق ‌انداختید. به بیان دیگر از ابتدا می‌دانستید که ادعای تقلب یک ادعای دروغ است! آیا این اقدام شما خیانت به ملت و حمله به جمهوریت نبوده است؟! چرا این ادعای دروغ را مطرح کردید؟! ما می‌دانیم، بخوانید!

۳- روز ۲۱ خرداد ۱۳۸۸ (۱۱ ژوئن ۲۰۰۹) یعنی دقیقاً روز قبل از انتخابات، جورج سوروس در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی.ان. ان (CNN‌) آمریکا می‌گوید: فردا در ایران یک انتخابات نیست! یک انقلاب رنگی است. شبیه آنچه در اوکراین و گرجستان انجام دادیم. فردا ایران و بعد، نوبت سوریه است!

بنابراین، با توجه به ملاقات‌های خود با جورج سوروس، می‌دانستید که قرار است در ایران به بهانه انتخابات، یک کودتای رنگی کلید بخورد و ادعای دروغ تقلب در انتخابات که جنابعالی مطرح کردید لازمه آن بود! به بیان روشن‌تر شما و میرحسین (و نه کروبی که

از میانه راه فریب شما را خورد) دستورالعمل آمریکا و اسرائیل را که از طریق جورج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست به شما دیکته شده بود، به اجرا درآوردید و می‌دانستید که خیانت می‌کنید. آیا غیر از این است؟! آیا تمامی اسناد یاد شده که فقط ‌اندکی از بسیارهاست، ساختگی و یا اتفاقات مستندی که به آن اشاره شد، تصادفی بوده است؟!

۴- «‌جان کین‌» نظریه‌پرداز کودتاهای مخملی در اروپای شرقی و مدیر مرکز مطالعات دموکراسی در دانشگاه وست مینستر انگلستان و مشاور ارشد MI6 (بخش اطلاعات و امنیت خارجی سازمان جاسوسی انگلیس-اینتلجنس سرویس) است. او قبل از انتخابات ۸۸ دو بار در پوشش‌های آکادمیک به ایران آمده و با تعدادی از اصلاح‌طلبان که بعدها در فتنه ۸۸ نقش داشتند ملاقات‌های چند ساعته داشته است. جان کین تاکید می‌کند که انقلاب‌های رنگی «‌انتخابات محور» هستند و… یعنی همان دستورالعملی که جنابعالی در فتنه ۸۸ به کار بستید!

حتماً می‌دانید که بعد از حماسه ۹ دی که بساط فتنه آمریکایی-اسرائیلی شما را بر باد داد، «ریچاردهاوس‌» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا به شعار «‌انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است‌»! اشاره کرده و با تاسف گفت؛ دوستان ما در ایران (یعنی شما و سایر فتنه‌گران‌) خیلی زود به سراغ نقطه پایان رفته و هدف نهایی را آشکار ساختند!

۵- آقای خاتمی جنابعالی اولین کاندیدای جبهه اصلاحات برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ بودید و بعد از اعلام نامزدی خود تمامی گروه‌های مدعی اصلاحات رسماً و با صدور بیانیه‌های جداگانه از نامزدی شما حمایت کردند ولی ناگهان جای خود را به میرحسین موسوی دادید! نمی‌فرمایید چرا؟! خُب ما علت را می‌گوییم.

الف- بعد از اعلام نامزدی شما، نگارنده در یادداشتی که تعجب همگان را برانگیخته بود اعلام کردم که شما نامزد اصلی جبهه اصلاحات نیستید! چرا که مدتی قبل از آن در دانشگاه استنفورد آمریکا نشستی با عنوان آینده ایران برپا شده بود و خانم «‌گیل لاپیداس‌» پشت تریبون قرار گرفته و به شرکت‌کنندگان گفته بود؛ می‌دانم از حضور من تعجب می‌کنید، زیرا تخصص من درباره سال‌های منجر به فروپاشی شوروی سابق است. ما به این نتیجه رسیده‌ایم که در انتخابات آینده ایران نیز به «یلتسین» نیاز داریم و نه «‌گورباچف‌».

خاتمی گورباچف است و باید جای خود را به یلتسین بدهد. نگارنده از آنجا که به هویت شما پی‌برده بود و می‌دانست که از نظر دیکته شده آمریکا سرپیچی نمی‌کنید و دقیقاً به همین علت بود که می‌دانستیم شما نامزد اصلی نیستید و همان نیز اتفاق افتاد و جنابعالی جای خود را به میرحسین موسوی دادید! و فتنه آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ کلید خورد. بعدها خبرنگار روزنامه نیویورکر به کیهان آمد و با تعجب پرسید: شما از کجا می‌دانستید که خاتمی نامزد اصلی جبهه اصلاحات نیست؟! و ماجرای یاد شده را برایش بازگو کردم. او می‌گفت مأموریت من پاسخ این پرسش از شما بود!

ب- جناب خاتمی! آیا می‌توانید ارتباط خود با تصمیم مشترک آمریکا و اسرائیل برای انتخابات ۸۸ را انکار کنید و آیا پیروی شما و میرحسین موسوی از دیکته‌ای که دشمنان برایتان نوشته بودند وطن‌فروشی و خیانت نیست؟! آیا آشوب هشت‌ماهه در کشور و خون‌هایی که ریخته شد و خسارات فراوانی که به مردم و نظام وارد شد بر گردن شما و دوستانتان نیست؟! شما با اطلاع از این که -به‌قول خودتان- در انتخابات ایران امکان تقلب وجود ندارد، اتهام تقلب را مطرح کرده و جمهوریت نظام را زیر پای آمریکا و اسرائیل قربانی کردید و حالا از جمهوریت دَم می‌زنید؟

۶- آقای خاتمی! در جریان فتنه ۸۸ نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کرد که «‌اصلاح‌طلبان بزرگ‌ترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند» و شیمون پرز رئیس‌جمهور رژیم منحوس اسرائیل (که به جهنم رفته است‌) گفت «اصلاح‌طلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران می‌جنگند». چرا شما و دوستانتان تاکنون حاضر نشده‌اید (و به بیان دقیق‌تر) جرأت نکرده‌اید اظهارات آنها را تکذیب کنید؟! آنها چه سند رسوا و یا چه «گزَک‌» شرم‌آوری از شما دارند که از تکذیب اظهاراتشان وحشت دارید؟! البته ما همه اصلاح‌طلبان را مشمول اظهارات نتانیاهو و شیمون‌پرز به حساب نمی‌آوریم ولی شما و میرحسین موسوی و برخی دیگر از افراد شاخص جبهه اصلاحات با توجه به کارنامه سیاهتان (که فقط به برخی از آنها اشاره شد) نمی‌توانید این رسوایی بزرگ را انکار کنید!…

۷- جناب خاتمی! کاش به این سؤال که بارها مطرح شده و بی‌جواب مانده است پاسخ می‌دادید. پرسش این است که کدامیک از مواضع جنابعالی و دوستانتان با مواضع اسرائیل و آمریکا متفاوت است؟! اگر به این پرسش پاسخ ندهید، ما به ده‌ها نمونه مستند از همسویی مواضع شما با آمریکا و اسرائیل اشاره خواهیم کرد! تا «‌معلوم شود که در چه کارند همه‌»!

جناب خاتمی! با این سوابق و کارنامه‌ای که دارید، گویی خواجه شیراز خطاب به شما و دوستانتان فرموده است:

در خلوت مغانم، دوش آن صنم چه خوش گفت

با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی؟!

۸ – جناب خاتمی حالا یک‌بار دیگر بیانیه اخیری که نوشته‌اید (برایتان دیکته کرده‌اند) را بخوانید! عرق شرم بر پیشانی شما نمی‌نشیند که با آن سابقه سیاه در حمله به جمهوریت و اسلامیت، برای جمهوریت نظام تظاهر به نگرانی می‌کنید؟! متن بیانیه را با آنچه این روزها مقامات آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی، آل‌سعود و رژیم صهیونیستی درباره اغتشاشات شکست‌خورده اخیر بر زبان و قلم آورده‌اند مقایسه کنید. اگر نام خودتان را از زیر بیانیه حذف کنید و امضای نتانیاهو را بگذارید چه تفاوتی پدید می‌آید!

شما و میرحسین موسوی به‌گونه‌ای سخن می‌گویید که انگار از انقلاب طلبکارید! بفرمایید کدام سابقه انقلابی را در کارنامه خود دارید؟! حضرت امام(ره) خطاب به افرادی نظیر شما می‌فرمودند «‌آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی‌کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‏‌اند».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آقای خاتمی! با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی؟! بیشتر بخوانید »

از اپوزیسیون شانس نیاوردیم‌!

باد آهسته قدم بر می‌داشت!



نکته عبرت‌انگیز آنکه به گواهی بی‌چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ،ناکثین و مارقین،نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران‌ها،به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده اند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- می‌گفتند علی(ع) سختگیر است و راست می‌گفتند! علی سختگیربود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این سکه روی دیگری هم داشت که ناگفته می‌گذاشتند. علی به چه کسانی سخت می‌گرفت؟! آن کودک یتیم را که بر پشت خود می‌نشاند و به دست و زانو راه می‌رفت تا غم بی‌پدری از دل او بزداید.

وقتی می‌شنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک غیرمسلمان ربوده‌اند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک می‌کرد و می‌فرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش می‌کشید و پنهان از چشم این و آن در کوچه‌های تاریک می‌خزید تا هیچ تهیدستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. برای آنکه شناخته نشود و عرق شرم بر پیشانی مستمندان ننشیند، چهره مبارک به دستار می‌پوشاند…

باد، هم به اشاره علی آهسته قدم برمی‌داشت تا مبادا خواب کودکی آشفته شود و…

جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، می‌نویسد؛ این همه که از فضایل و مردم‌دوستی علی(ع) آمده است- و همین ‌اندازه نیز بیرون از ‌اندازه و شمار است- فقط ‌اندکی از بسیارها و قطره‌ای از اقیانوس بی‌کران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و می‌گوید؛ بسیاری از فضیلت‌های علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشته‌اند.

۲- در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا، شب هنگام به دیدارش رفتند و زبان به ملامت گشودند که چرا بیت‌المال را به تساوی تقسیم می‌کند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمی‌دهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من می‌خواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمی‌آلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم می‌کردم، چه رسد به آنکه، این اموال، مال خدا و بیت‌المال است و…

علی سختگیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا می‌دانست و می‌فرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا در خلقت با شما برابرند.

و از دیگر سو به خواص‌آلوده، صاحبان ثروت‌های نامشروع، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت می‌گرفت.

همین طیف از آلودگان و زیاده‌خواهان بودند که از سختگیری مولای مظلوم ما به هراس افتاده بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! می‌نوشتند. دقیقاً مثل همین روزها…

۳- این‌جا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال ۳۷ هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» ۹۳ساله و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهاده‌اند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر برده‌اند تا آنجا که ناله‌های برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیلهًْ الهریر» -‌شب زوزه‌سگ‌ها- نامیده‌اند.

امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالک‌اشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه -‌شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآن‌ها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کم‌شعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود… «‌مالک رهاکن آن سوی میدان و بازگرد… کاین سو، پُر از معاویه‌های مکرّر است!‌»!…

مالک به دلشوره افتاده است… بیمناک آینده اسلام است … و حق دارد!

۴- چند سال قبل در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم که «‌در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین -‌اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را می‌خواستند، اما «بی‌عدالت»! و مارقین -‌خوارج- که عدالت را بی‌علی(ع) جست‌وجو می‌کردند و قاسطین -‌معاویه و دار و دسته‌اش- که نه علی را می‌خواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی می‌کرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بی‌کم‌وکاست «عدالت نبوی» بود، اصرار می‌ورزید، به مخالفت و کینه‌توزی برخاسته بودند.

نکته عبرت‌انگیز و درس‌آموز آنکه به گواهی بی‌چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران‌ها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده‌اند.

طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص) روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابن‌ملجم مرادی نیز.

اصلاً چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه ۸۸، سران فتنه و شمار دیگری از عوامل اصلی آن ماجرا، مجموعه‌ای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومه‌های فساد و تباهی نظیر منافقین و بهایی‌ها و مارکسیست‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و عبدالمالک ریگی‌ها و غربگراها و… در یک صف ایستادند؟! و…».

۵- مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم می‌بیند. قطره اشکی که از چشمانش به‌گونه دویده پاک می‌کند. آرام به سوی عمار می‌رود.

«‌کاش می‌توانستیم علی‌(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند». عمار به مالک دلداری می‌دهد؛ «‌آن روزها که آرزو می‌کنی در راه است. از رسول خدا(ص) وصف مردمی را شنیده‌ام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کرده‌ای فرا رسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما» گذشته‌اند، نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند. علی‌(ع) را امام و مولا و مقتدای خود می‌دانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. در آن هنگام که پیش‌روی است و رسول خدا(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام می‌دانستند، وحشت‌زده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمی‌خیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده‌» همه یاران خود را فرا می‌خوانند و از هر سو به آنها می‌تازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار می‌نشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است‌ و نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر می‌دارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز می‌مانند. شیطان سراسیمه نعره می‌زند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد می‌کشد که: «‌چه نشسته‌اید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است».

۵- « عصر خمینی» این‌گونه آغاز شده بود. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روح‌الله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند»…

این نکته نیز از قول «محمد حسنین هیکل» نویسنده و روزنامه‌نگار بلندآوازه مصر خواندنی است.

او درباره اولین دیدارش با امام خمینی(ره) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در تهران صورت گرفته بود می‌نویسد «‌یکی از صحابه رسول خدا(ص) را دیدم که گویی از تونل ۱۴۰۰ ساله زمان عبور کرده و به عصر حاضر آمده است، تا سپاهیان علی را که بعد از شهادت او پراکنده شده بودند، گرد هم آورد و اسلام فراموش شده را بار دیگر بر کرسی حکومت عدل علی بنشاند. من در چهره او این توانمندی را به وضوح می‌بینم‌».

۶- این سخن را نمی‌دانم از کیست؟ جایی آن را خوانده و به گوش دل سپرده‌ام. سخنی حکیمانه است و گره گشای همه روزها… « اگر ما را با سیره امیرالمومنین‌(ع) بسنجند و عتاب کنند برایمان گواراتر از آن است که با سیره لیبرال‌ها بسنجند و تشویقمان کنند» امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او، این نسخه را به دست گرفته‌اند که ۴۴ سال در مقابل کینه‌توزی‌ها و جنگ‌افروزی‌های تمامی قدرت‌های ریز و درشت دنیا ایستاده و به قول خواجه شیراز «از سر حد عدم‌» تا به «اقلیم وجود»‌، این همه راه آمده‌ایم.

۷- حالا نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه می‌بینید؟

به قول جیمز ولسلی -‌رئیس‌اسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنه‌ای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنه‌ای تابلوهای راهنمای آن را نصب کرده‌اند (طرفه آنکه، پیش از او حضرت آقا از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بود) نتانیاهو را می‌بینید که جیغ بنفش می‌کشد و می‌گوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه می‌کنم خمینی و خامنه‌ای را می‌بینم که خیمه زده‌اند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید می‌کند؛ «این عصر را باید عصر خمینی نامید».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

باد آهسته قدم بر می‌داشت! بیشتر بخوانید »

نگذارید مسیر دور زدن تحریم را شناسایی کنند!

اتحادیه پَت و مَت! به روایت حسین شریعتمداری



اروپایی‌ها می‌دانند که اگر این تصمیم که اکنون در پارلمان اروپا به تصویب رسیده است،مرحله پایانی خود را هم طی کند و به تصویب اتحادیه اروپا نیز برسد، در منطقه چه جهنمی در انتظار نظامیان اروپایی خواهد بود

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- در جنگ جهانی دوم، آمریکا اولاً؛ از میانه جنگ – دسامبر ۱۹۴۱ – وارد شده و به متفقین پیوسته بود، ثانیاً؛ یک اقیانوس اطلس با میدان اصلی جنگ فاصله داشت و ثالثاً؛ تنها آسیب جدی که دید، در حمله ژاپنی‌ها به «بندر پِرل …Pearl Harbor» بود. در جنگ جهانی دوم بیش از ۱۰۰ میلیون پرسنل نظامی از ۳۰ کشور جهان درگیر بودند.

این جنگ بین ۷۵ تا ۸۰ میلیون کشته برجای گذاشت و مرگبارترین درگیری نظامی در تاریخ بشر نام گرفت.

در این جنگ، آمریکا در مقایسه با چند کشور اروپایی دیگر کمترین تلفات انسانی را داشت و…

۲- و اما، از دیگر سو، این فرانسه بود که به اشغال آلمان نازی درآمده و علاوه‌بر انبوه تلفات انسانی، خسارت‌های مالی و تاسیساتی فراوانی را نیز متحمل شده بود.

این شهرهای انگلیس و مخصوصاً لندن بود که تقریباً همه‌روزه بمباران می‌شد و هربار تعداد فراوانی از مردم کشته می‌شدند و شهرها و مناطق مختلف انگلیس به ویرانه تبدیل شده بود.

لهستان در همان اولین روزهای آغاز جنگ به تصرف نازی‌ها درآمده بود و… جنگ جهانی دوم که به پایان رسید، تلفات انسانی، ویرانی‌ها، خسارت‌های کلان مالی و… سهم اروپا بود و آمریکا با کمترین هزینه، بیشترین سود را به خود اختصاص داده بود.

۳- شواهد و اسناد موجود به وضوح نشان می‌دهند که کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم به تدریج جایگاه خود در فرمول قدرت را از دست داده و تحت واژه محترمانه «هم‌پیمان»! به بلوک و کشورهای «وابسته به آمریکا» تبدیل شده‌اند.

نیم‌نگاهی به رخدادهای مهم غرب (مجموعه آمریکا و اروپا) از سال ۱۹۴۵ – سال پایان جنگ جهانی دوم – تاکنون بیندازید! کدام تصمیم سیاسی، نظامی و یا اقتصادی آمریکا را می‌توانید آدرس بدهید که اروپا از آن پیروی نکرده باشد؟!

یک‌بار دیگر اتفاقاتی که در این فاصله زمانی رخ داده‌اند را مرور کنید. به جرأت می‌توان گفت که هیچ نمونه‌ای بیرون از آنچه اشاره شد نخواهید یافت!

۴- یکی از تازه‌ترین نمونه وابستگی اروپا به آمریکا و فدا کردن منافع مردم اروپا در پای منافع آمریکا را می‌توان به وضوح در جنگ اوکراین دید.

کشورهای اروپایی، برای همراهی با آمریکا در جنگ اوکراین، بحران‌های سوخت، غذا، درگیری‌های داخلی و… را به ملت‌های خود تحمیل کرده‌اند تا در تحریم روسیه از آمریکا تبعیت کرده باشند!

آلمان، فرانسه و انگلیس به صراحت اعلام کرده‌اند که زرادخانه‌های تسلیحاتی آنها در پی ارسال سلاح و مهمات به اوکراین تَه کشیده و خالی شده است و به علت کمک‌های مالی به اوکراین، بسیاری از کارخانه‌ها و مراکز تولیدی و تجاری آنها ورشکست شده و یا در آستانه تعطیلی قرار دارند.

مردم اروپا به علت تحریم گاز روسیه که در واکنش به تحریم این کشور از سوی اروپا (و در تبعیت از آمریکا) صورت گرفته است با زمستان سخت و یخبندان و خیابان‌خوابی و گرسنگی و غارت مراکز فروش و… روبه‌رو هستند. چرا؟! فقط به این علت که رهبران کشورهای اروپایی خود را ملزم به تبعیت از آمریکا می‌دانند!

و اما، در آن سوی ماجرا، آمریکا بهای گاز مایع – LNG – صادراتی به اروپا را چندین برابر کرده است.

دو هفته قبل روزنامه نیویورک‌تایمز به نقل از وزارت خزانه‌داری آمریکا اعلام کرد که طی ۶ ماه اخیر بیش از ۲۵ میلیارد دلار اسلحه به کشورهای اروپایی فروخته است. این تسلیحات از سوی کشورهای اروپایی به اوکراین منتقل شده است و…

۵-‌ تصمیم اتحادیه اروپا به جای دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه‌های تروریست تازه‌ترین نمونه از دنباله‌روی اروپا از آمریکا و ریختن احمقانه منافع مردم اروپا به پای منافع آمریکاست.

اروپایی‌ها می‌دانند که اگر این تصمیم که اکنون در پارلمان اروپا به تصویب رسیده است، مرحله پایانی خود را هم طی کند و به تصویب اتحادیه اروپا نیز برسد، در منطقه چه جهنمی در انتظار نظامیان اروپایی خواهد بود.

گفتنی است «توماس فریدمن» تحلیلگر ارشد دموکرات‌ها و مشاور دولت اوباما در مصاحبه با روزنامه ملیت درباره حمله آمریکا به عراق گفته بود «ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی آن انداختیم»! … سرنوشتی که اگر تصمیم اتحادیه اروپا عملیاتی شود، به یقین در انتظار نظامیان اروپایی خواهد بود.

اکنون با توجه به نکات فوق که فقط اندکی از انبوه حماقت‌های اتحادیه اروپاست، آیا «اتحادیه پَت و مَت»‌، مناسب‌ترین و گویاترین نام برای اتحادیه اروپا نیست؟!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اتحادیه پَت و مَت! به روایت حسین شریعتمداری بیشتر بخوانید »